- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
گوشه ای از تاریخ ارمنستان
(شرحی بر آثار موسی خورنی /Musa Khorni / بخش اول)
«داستانهای مارآباس کاتینای پیرمرد»
پس از مرگ اسکندر مقدونی حکومت وی بین افراد زیادی تقسیم میشود. سلوکیوس بر بابل پادشاهی میکند و پارتیان را با جنگی بزرگ به طاعت خویش درمیآورد. پس از وی فرزندش آنیوک نوزده سال پادشاهی میکند و بعد از او هم آنتیوکوس ده سال جانشین او میگردد. در سال یازدهم پارتیان بر علیه وی شورش میکنند و از زیر فرمان مقدونیان بیرون میآیند. بدین ترتیب آرشاک دلاور که از نژاد ابراهیم و فرزند کتورا بود به پادشاهی میرسد. در این زمان رومیان در غرب نیومند گشته بودند. آرشاک با فرستادن سفیران خواستار همپیمانی با رومیان میشود تا آنان مقدونیان را یاری ندهند.
آرشاک سی و یک سال حکومت میکند و پس از وی فرزندش آرتاشس بیست و شش سال حکم میراند. آنگاه فرزند وی آرشاک که به کبیر ملقب است جانشین او میگردد با دمتری میجنگد و او را به اسارت درمیآورد، برادر وی را هم در جنگی شکست داده و بدین ترتیب آرشاک بر یک سوم گیتی دست مییابد.
آنگاه برادرش واغارشاک را به پادشاهی ارمنستان میرساند، واغارشاک در ارمنستان ناخارنشینهایی تعیین نمود و برای این ناخارنشینها پیشوایانی از نسل هایک و دیگر ارمنیان برگزید. وی در جنگهایی دشمنان خود را شکست داد و کشور به سامان رسانید. سپس سرپرستی هر بخش از قلمرو تحت فرمانروایی خود را به فردی واگذار میکند.
پس از این امور وی نیابت سلطنت را از قوم آژداهاک پادشاه ماد برمیگزیند که موراتسیان نامیده میشوند. پادشاه برای خاندان شاهی قوانینی وضع کرد و قضاتی در دربار و همچنین شهرها و شهرکها گمارد و خلاصه واغارشاک پس از این دلاوریها و اصلاحات و بیست و دو سال پادشاهی در نصبیین زندگیاش به پایان میرسد و میمیرد.
پس از واغارشاک فرزندش آرشاک اول به پادشاهی میرسد و سیزده سال حکومت میکند. در زمان وی در کشور بلغارها شورش هایی رخ داد و بسیاری از آنان از آنجا دوری کرده به ارمنستان پناه جستند. در اینجا داستانهای مارآباس کاتینای پیرمرد به پایان میرسند.
از کتاب پنجم آپریکانوس
منبع خورنی از این پس کتاب پنجم آپریکانوس وقایع نگار است که به گفته وی موثق بودن آن را بسیاری از یونانیان گواهی میدهند. آرتاشس در سال بیست و چهارم پادشاهی آرشاکان پارسی به جای پدرش آرشاک بر ارمنستان حکومت کرد. وی به سمت غرب لشکر کشی کرده و کرسوس پادشاه لیدی را دستگیر کرد. با بروز شورشی بزرگ در روم وی تصمیم میگیرد آن سرزمین را نیز به تسخیر خویش درآورد ولی بر اثر عواملی غوغا و آشفتگی در سپاهش روی میدهد و چنانکه میگویند آرتاشس پس از بیست و پنج سال پادشاهی هنگام گریز توسط سپاهیانش کشته میشود.
پس از آرتاشس اول، پسرش تیگران در سال چهل و نهم پادشاهی آرشاکان پارسی به حکومت میرسد. پس از مرگ پدر سپاه یونان به ارمنستان تجـ*ـاوز میکند و تیگران در برابر این تجاوزات میایستد. وی پرستشگاههایی ساخت و با کسانی که به پرستش در آنجا نپرداختند با خشونت رفتار کرد. در دوره پادشاهی تیگران پومپئوس رومی شروع به کشورگشایی کرده و مهرداد شوهر خواهر تیگران که در نواحی مدیترانه حکمرانی میکرد را به قتل میرساند، تیگران به قصد انتقامجویی با یکی از سرداران پومپئوس به نام گابیانوس که به جای مهرداد منصوب شده بود به مقابله میپردازد ولی گابیانوس جرات نمیکند با وی درگیر شود و با صلحی که برقرار میکند مهرداد جوان پسر مهرداد را که خواهرزاده مهرداد بود مسترد میدارد، بدین دلیل رومیان گابیانوس را برکنار کرده و کراسوس را به جایش گسیل میدارند ولی وی با تمام سپاهیانش به دست تیگران کشته میشود.
تیگران به مهرداد جوان ظنین میشود که خواهرزادهاش نیست، بنابراین مقام و منصبی به او نمیدهد. مهرداد با مشاهده این توهین بر دائیاش شوریده به قیصر پناهنده میشود و حکمرانی چند شهر را دریافت میکند. وی شهر ماژاک را آباد نموده و به افتخار قیصر، قیصریه مینامد. از این پس این شهر از تحت حکومت ارمنی بیرون میآید.
تیگران به آرتاشس پادشاه پارس پیشنهاد همپیمانی میدهد و وی میپذیرد، بدین ترتیب یک سپاه متحد ارمنی و پارسی به مقابله با سپاه رومی میرود و با متواری شدن سپاهیان روم با صلح و آرامش سوریه و فلسطین را به تسخیر درمیآورد. تیگران پس از آن بیش از سه سال زندگی نکرد و پس از سی و نه سال پادشاهی وفات یافت.
رومیان برای تصرف سوریه یکبار تلاش میکنند ولی ارمنیان باز به کمک پارسیان آنان را عقب میرانند. اینبار آنتونیوس رومی با تمامی سپاه راهی میشود. پس از تیگران پسرش آرتاوازد به پادشاهی ارمنستان میرسد. وی که فردی لاابالی و ضعیف النفس بود در جنگ با آنتونیوس مغلوب شده و اسیر میگردد.
به فرمان آرشز (پادشاه پارس) آرشام برادرزاده تیگران را به پادشاهی میرسانند. آرشز یک سال بعد درمیگذرد و پادشاهی پارس به فرزندش آرشاویز میرسد. آرشاویز شخصی نبود که بتواند آرشام را در رویارویی با رومیان یاری کند، لذا آرشام صلحی با رومیان بسته و خراجگزار آنان میگردد.
حوالی میلاد مسیح
میان هیردوس پادشاه یهودیه و آرشام اختلافی بروز میکند. هیردوس به منظور ایجاد اصلاحاتی در شهرهای تحت فرمان خود از آرشام نیروی کار طلب میکند. آرشام نمیپذیرد و سپاهی برای مقابله با وی گرد میآورد ولی قیصر روم از هیردوس حمایت کرده و تمام آسیای صغیر را نیز به وی میسپارد. هیردوس شخصی را که از طرف مادر از نژاد پادشاهی ماد یعنی از نسل داریوش ویشتاسپ بود به عنوان پادشاه مطیع خود در آسیای صغیر میگمارد. آرشام با مشاهده این امر کاملا از هیردوس بعنوان اربـاب خود فرمانبرداری میکند و کارگران درخواستی را در اختیار وی میگذارد. آرشام پس از بیست پادشاهی درگذشت.
پس از آرشام پسرش آبگار به پادشاهی میرسد. میان آبگار و هیردوس نیز اختلاف میافتد، اینبار کار به جنگ میرسد و آبگار موفق میشود سپاهی که هیردوس گسیل میدارد را شکست دهد. در همان زمان نیز هیردوس درمیگذرد و آگوستوس در روم پسر او آرگغایوس را به ریاست ملت یهود برمیگزیند.
آبگار به شرق میرود و مشاهده میکند که آرتاشس فرزند آرشاویر بر پارسیان حکم میراند و برادرانش کارن و سورن با وی در ستیزند، آبگار آنان را به آشتی و سازش قانع نموده و پیمانی میان آنان برقرار میسازد که خارج از خاندان پادشاهی آرتاشس پادشاهی به سه خاندان پهلو کارن، پهلو سورن و پهلو اسپهبد نیز برسد. آبگار سپس در نامهای به روم علت سفرش به سرزمین پارس را نوشت چرا که رومیان به وی مشکوک شده بودند، هرچند که رومیان سخنان وی را باور نکردند.
آبگار در طی سفر دور و دراز خود به شرق دچار بیماری شده بود، در این زمان آوازه معجزات حضرت مسیح به آبگار رسید و آبگار هم در نامهای از وی طلب شفاعت کرد، مسیح هم جواب نامه وی را داد و عهد کرد که پس از عروجش یکی از شاگردانش را نزد وی خواهد فرستاد تا دردهایش را شفا بخشد.
بدین ترتیب توماس (یکی از دوازده حواریون)، تادئوس که یکی از هفتاد شاگرد (عیسی مسیح) بود را به شهر ادسا فرستاد تا آبگار را شفا داده و انجیل را موعظه کند. این امر صورت میگیرد و آبگار به دین مسیحیت میگرود و در نامهای به قیصر تیبریوس از یهودیان به خاطر به صلیب کشیدن مسیح شکایت میکند.
تیبریوس هم پاسخ آبگار را میدهد و ذکر میکند که وقتی که از جنگ اسپانیائیان که بر علیه وی شوریدهاند فارغ شد به کار آنان رسیدگی خواهد کرد. آبگار باز به تیبریوس نامه نوشت و درخواست کرد که وی پیلاتوس را به خاطر بیحرمتی به مسیح عزل کرده فرد دیگری را به جای او به اورشلیم بفرستد. همچنین نامهای به آرتاشس پادشاه پارس فرستاد و به وجود شاگرد ارشد دیگری به نام سیمون در سرزمین وی خبر داد و از وی خواست تا او را بجوید تا به واسطه وی دردهای شفا یابند. آبگار هنوز پاسخ این نامهها را دریافت نکرده بود که پس از سی و هشت سال پادشاهی درگذشت.
تقسیم ارمنستان
پس از آبگار پادشاهی ارمنستان به دو بخش تقسیم میشود، پسرش آنانون در ادسا حکم میراند و خواهرزادهاش ساناتروک در ارمنستان به پادشاهی میرسد. تادئوس در ناحیه شاوارشان در میگذرد و شاگرد وی هم به دست آناتون که بر خلاف پدر به آیین شرک گروید، کشته میشود. به عنایت الهی، انتفام قتل آده از پسر آبگار گرفته شد و اندکی بعد در حادثهای وی کشته میگردد. ساناتروک هم مدتی بعد در حین شکار تیر یک نفر به شکمش اصابت میکند و میمیرد.
پس از مرگ ساناتروک درون پادشاهی آشفتگی پدید میآید، سرانجام شخصی به نام یرواند که از جانب ساناتروک به عنوان سرپرست ناظر گمارده شده بود به پادشاهی میرسد. وی پس از شاه شدن با سوء ظن به پسران ساناتروک همه را به هلاکت میرساند و تنها فرزند خردسالی به نام آرتاشس به کمک فردی به نام سمبات به نزد پادشاه داریوش پارسی بـرده میشود.
یرواند از این موضوع آگاه گشت و در نامه به پادشاه پارس سمبات را فردی دروغگو خواند و از وی خواست تا آنان را نزد خود نگاه ندارد و به ارمنستان باز فرستد ولی پادشاه نه تنها گفتههای یرواند را باور نکرد بلکه ارتشی از سپاهیان آشور و آتروپاتکان را به سمبات داد تا آرتاشس را به تخت پدریش بنشاند. بدین سان جنگی میان سمبات و یرواند درگرفت و در این جنگ یرواند کشته شد و آرتاشس در سرتاسر ارمنستان به پادشاهی رسید.
در دوران حکومت آرتاشس آلانیان(آذربایجان با پایتختی باکو) به سوی ارمنستان لشکرکشی کرده ولی شکست خورده و پسر پادشاه به اسیری درمیآید و در نهایت با پیوند ازدواج بین آرتاشس و دختر آلانیان قائله ختم میشود. در این دوران همچنین آرتاشس کشور کاسبها که بر علیه وی شورش کرده بودند را ویران کرده و از دادن مالیات به رومیان سرباز زده و در جنگی سپاه دومتیانوس قیصر روم را شکست میدهد.
پس از مرگ دومتیانوس، ترایانوس (تراژان) بر رومیان حاکم میشود، وی به سر و سامان دادن به امپراتوری خود به سوی پارس لشکر کشی میکند، آرتاشس با دادن مالیاتهای سالهای پیشین و کسب بخشش به ارمنستان باز میگردد ولی ترایانوس به سرزمین پارس رفته هر آنچه خواسته را انجام میدهد و از طریق سوریه باز میگردد.
آرتاشس پس از چهل و یک سال پادشاهی و انجام اصلاحات فراوان در سرزمین ارمنستان جان سپرد و با تشییع جنازهای مجلل به خاک سپرده شد. پس از وی فرزندش آرتاواز به پادشاهی رسید ولی پس از چند روز در حادثهای در حین شکار میمیرد. پس از وی فرزند دیگر آرتاشس به نام تیران به پادشاهی میرسد، وی وفادارانه از رومیان اطاعت نمود و بیست و یک سال آرام و بیدردسر پادشاهی کرد و در نهایت در سفری زیر بهمن مانده و جان سپرد.
پس از تیران برادرش تیگران آخر جانشین وی شد که در سال چهارم پادشاهی پیروز پارسی به پادشاهی رسید. در دوران سلطنت وی پیروز بر رومیان لشکر کشید و از طریق سوریه نواحی فلسطینیان را مورد تاخت و تاز قرار داد و به فرمان وی تیگران نیز به آسیای صغیر تاخت. پس از مرگ تیگران پسرش واغارش به سلطنت رسید، در زمان وی انبوه ملل شمالی یعنی خزیرها و باسیلها به این سوی رود کور میگذرند و واغارش با سپاهی عظیم به مقابله آنان میرود و آنان را نابود میسازد، پس از وی پسرش خسرو که پدر تیرداد بزرگ قدیس بود جانشین وی میگردد.
به گفته موسی خورنی آگاتانگغوس پیش از وی مطالبی در مورد خسرو به اختصار روایت کرده است. مطالبی همچون مرگ پادشاه آرتاوان پارسی، انقراض حکومت پارتیان بدست اردشیر پسر ساسان، انتقامجویی خسرو و … با اینحال موسی باز تاریخ این زمان را با استفاده از سرچشمه اصلی بطور مفصل نقل میکند.
بنا بر روایت کتاب مقدس قوم پارتیان از نسل ابراهیم
بنا بر روایت کتاب مقدس ابراهیم از زمان آدم بیست و یکمین پیشوا محسوب میگردد و قوم پارتیان از او ناشی میشود. آخرین پادشاهان پارتی به ترتیب آرشاویر، آرتاشس، داریوش، آرشاک، آرتاشس، پیروز، واغارش و اردوان بودند که اردشیر اهل استخر اردوان را کشت و به پادشاهی پارتیان پایان داد.
افسانه هایی در باب اردشیر اول ساسانی
در باب اردشیر افسانههایی در بین پارسیان رواج دارد همچون خواب پاپاگ، بیرون آمدن ستون آتش از ساسان و احاطه گله، روشنایی ماه، پیشگویی جادوگران، نقشه شهوتآمیز اردشیر، شیرخوارگی کودک توسط بز در سایه حمایت شاهین، نگهدار شیر پرُافتخار و …
دوران پایانی پارتیان
«آسپاهاپت» و «پهلو سورن» دو تیره پهلوی (پارتی) موافق اردشیر ساسانی ؛ «خاندان پهلو کارن» پارتی مخالف اردشیر ساسانی
پس از پادشاهی اردشیر دو تیره پهلوی که آسپاهاپت و پهلو سورن نام داشتند پادشاهی وی را با کمال میل پذیرفتند ولی «خاندان پهلو کارن» با حفظ وفاداری خویش نسبت به خویشاوندی برادرانه به مصاف اردشیر رفتند. خسرو پادشاه ارمنستان هم به محض آگاهی از این شورش شتابان به کمک اردوان آمد تا اگر امکان داشت لااقل جان وی را نجات دهد. اما وقتیکه وارد آسورستان شد، خبر غمانگیز مرگ اردوان و اتحاد پهلویکها به جز کارنیان با اردشیر را شنید، از این رو با غم و اندوه به ارمنستان بازگشته از فیلیپوس قیصر رومیان کمک خواست.
خسرو با کمک سپاه فیلیپوس توانست در نبردی اردشیر را وادار به فرار کرده و آسورستان را از چنگ وی درآورد. وی سفیرانی برای ملل خویشاوند پارتی فرستاد تا نزد او آمده از اردشیر انتقام بگیرند ولی تنها همان کارنیان به این ندا پاسخ دادند. خسرو منتظر ورود آنان بود که خبر رسید اردشیر با سپاهی متحد کارنیان را تعقیب کرده و تمام افراد ذکور بجز یک بچه که به کشور کوشان بـرده شد را به هلاکت رسانیده است.
خسرو شدیدا در پی انتقامجویی برآمد و به کمک ملل شمالی بر اردشیر پیروز گشته او را تا هندوستان تعقیب کرد. اردشیر دست به دسیسه زده و شخصی به نام آناک که از نژاد سورنیان پهلوی بود را با دادن قولهای فراوان به کشتن خسرو تحـریـ*ک میکند. آناک به فرض اینکه از اردشیر گریخته است به پیش خسرو رفته و در سال سوم ورودش به ارمنستان خسرو را که چهل و هشت سال پادشاهی کرد را به قتل رساند. خود آناک و تمام نزدیکانش به جز یکی از فرزندان وی نیز مردند.
پس از این ماجرا اردشیر به ارمنستان تاخته و بخش بزرگی از آن را به ویرانه تبدیل نمود. ناخارهای ارمنی به یونانیان پناهنده شدند، مانداگونی نیز یکی از آنان بود که با گرفتن تیرداد پسر خسرو او را به دربار قیصر رساند. پروبوس قیصر روم با اردشیر پیمان صلحی منعقد نمود و ارمنستان را با حفر خندقهای مرزی تقسیم کرد.
پس از آن اردشیر ارمنستان را به زیبایی اصلاح و مرتب کرد و نظام پیشین را احیا نمود. وی عبادات پرستشگاهها را نیز گسترش بخشید و دستور داد "آذر هرمزدی" (آذر اهورامزدا) را بر "محراب باگاوان" همواره روشن نگهدارند. بدینسان وی ارمنستان را بیست و شش سال همچون یکی از سرزمینهای خود بدست کارگزاران پارسی اداره کرد و پس از او فرزندش که شاپور نام داشت به پادشاهی رسید.
تیرداد در روم از خود دلاوریهای بسیار نشان داد و در نبردهایی همچون نبرد کاروس با اردشیر سپاهیان رومی را همراهی کرد و به درجات والای نظامی رسید. فرزند آناک به نام گریگور نیز در روم پرورش یافته و مطابق آیین مسیحیت تربیت شد.
روایت مامگون چینی
در واپسین سالهای زندگانی اردشیر شخصی به نام مامگون که در چین محکوم به مرگ شده بود با اهل خانه نزد اردشیر میگریزد. آربوک پادشاه چین نمایندگانی به پارس فرستاده و تقاضای بازگرداندن وی را میکند، اردشیر نپذیرفته، بدینسان پادشاه چین در تدارک جنگ با وی درآمده که اردشیر بزودی درمیگذرد و شاپور به پادشاهی میرسد. شاپور مامگون را از پارس رانده و به ارمنستان تبعید کرده و پادشاه چین را از این موضوع مطلع میسازد. آربوک قانع گشته و از آنجا که مردم چین اساسا مردمی صلحطلب هستند از جنگ با پارس منصرف میگردد.
پادشاهی تیرداد (سوم) در ارمنستان
از طرفی تیرداد سپاهی تدارک دیده و در جنگهای متعددی در ارمنستان و سرزمین پارس پیروز گشته و سرزمین اجدادی خود را بازپس میگیرد. شاپور تمام ملل شمالی را برمیانگیزد تا به ارمنستان لشکرکشی کنند. بدینسان تیرداد مجبور به مقابله با آنان میشود و با ترفندی که مامگون میچیند او بر آنان غالب شده و به خاطر خدمتی که مامگون به وی کرده مقام اشرافی به وی ارزانی داشته و خاندان ناخاری وی را مامگونیان ملقب میسازد.
تیرداد پس از غلبه بر قبایل شمالی با سپاه رومیان که وارد آسورستان شده بود، متحد شده و به جنگ شاپور رفت، در این جنگ شاپور وادار به فرار شد، تیرداد تا اکباتان پیشروی کرد و آن شهر که دارای هفت حصار بود را تصاحب نمود، نایب و کارگزارانش را در آنجا گذارد و به ارمنستان بازگشت. اما شاپور از کستاندیانوس قیصر روم برای انعقاد پیمان صلح و استواری آن التماس کرد. کستاندیانوس نیز پذیرفت و اجرا کرد.
گریگور قدیس مطابق انجیل در سال هفدهم پادشاهی تیرداد بر کرسی تادئوس نشست. وقتی که او سرتاسر ارمنستان را روشن و منور ساخت و تیرگی شرک را برطرف و تمام نواحی را پر از سکوباها و آموزگاران دینی نمود، دل به کوهها و بیابان بست تا با خیالی آسوده با خداوند راز و نیاز کند. او پسرش آریستاکس را جانشین خویش کرد و او هم هفت سال از سال چهل و هفتم تا پنجاه سوم پادشاهی تیرداد بر جای پدر ایستاد، پس از وفات وی برادر ارشدش ورتانس صاحب کرسی شد.
تیرداد پس از ایمان آوری به مسیح در هرگونه پارسایی درخشید و برای مسیح چه در عمل و چه در سخن بسیار کوشش کرد ولی ملت ارمنستان با بیتفاوتی نسبت به نیکی و خیر با رای پادشاه در رابـ ـطه با آیین مسیحیت مخالفت کرده و سرانجام با دادن یک آشامیدنی زهرآگین به وی جان او را گرفتند.
خود مختاری حاکمان محلی پس از مرگ تیرداد
پس از مرگ تیرداد اوضاع کمی نابسامان گشت و برخی حاکمان محلی ادعای خود مختاری کرده به سوی هرمزد پادشاه پارسیان دست دراز کردند. ورتانس سکوبای بزرگ در نامهای به کستاندوس قیصر روم عهد و پیمان میان پدر وی کستاندیانوس با تیرداد را یادآور شده و از وی خواست تا به پادشاهی رساندن خسرو فرزند تیرداد آنان را یاری دهد.
قیصر کستاندوس با توجه به آن، رئیس دربار، آنتوکوس را با سپاهی گران فرستاد و به کمک وی خسرو به پادشاهی رسید. ولی خسرو پادشاهی ضعیف جثه و نالایق بود و به هیچ وجه نتوانست جانشین خوبی برای پدر باشد، وی در قبال مناطق تجزیه شده که یکبار توسط سپاهیان یونانی تصرف شده بودند، مخالفتی از خود نشان نداد و نیز پادشاه پارسی را به میل خود گذارده با وی پیمان صلح منعقد کرد. در زمان او ساکنان قفقاز شمال متحد شدند با آگاهی از سستی او و به فرمان پنهانی پادشاه شاپور پارسی در حدود دو بیور لشکرکشی کرده به نواحی مرکزی ارمنستان رسیدند. سرانجام با دلاوریهای شخصی به نام واهان ماتونی سپاه ارمن (ارمنیان) موفق به متفرقه ساختن دشمن و غلبه بر آنان شدند.
خسرو پس از آن با آگاهی بر این امر که شاپور پادشاه پارسیان درگیر جنگ با دشمنان است پیمان صلح منعقد با وی را نقض کرده و مالیاتهای ویژه را به قیصر داده و قصد مقابله با پارسیان را میکند ولی پس از نه سال پادشاهی درمیگذرد. آرشاویر کامساراکان نایبالسلطنه شده و ورتانس پسر خسرو را به نزد قیصر میفرستد تا جانشین پدر گردد. ... ادامه دارد
(منابع: نوشته ای از گارگین فتایی از سایت "گارنی.بلوگفا.کام")
(شرحی بر آثار موسی خورنی /Musa Khorni / بخش اول)
«داستانهای مارآباس کاتینای پیرمرد»
پس از مرگ اسکندر مقدونی حکومت وی بین افراد زیادی تقسیم میشود. سلوکیوس بر بابل پادشاهی میکند و پارتیان را با جنگی بزرگ به طاعت خویش درمیآورد. پس از وی فرزندش آنیوک نوزده سال پادشاهی میکند و بعد از او هم آنتیوکوس ده سال جانشین او میگردد. در سال یازدهم پارتیان بر علیه وی شورش میکنند و از زیر فرمان مقدونیان بیرون میآیند. بدین ترتیب آرشاک دلاور که از نژاد ابراهیم و فرزند کتورا بود به پادشاهی میرسد. در این زمان رومیان در غرب نیومند گشته بودند. آرشاک با فرستادن سفیران خواستار همپیمانی با رومیان میشود تا آنان مقدونیان را یاری ندهند.
آرشاک سی و یک سال حکومت میکند و پس از وی فرزندش آرتاشس بیست و شش سال حکم میراند. آنگاه فرزند وی آرشاک که به کبیر ملقب است جانشین او میگردد با دمتری میجنگد و او را به اسارت درمیآورد، برادر وی را هم در جنگی شکست داده و بدین ترتیب آرشاک بر یک سوم گیتی دست مییابد.
آنگاه برادرش واغارشاک را به پادشاهی ارمنستان میرساند، واغارشاک در ارمنستان ناخارنشینهایی تعیین نمود و برای این ناخارنشینها پیشوایانی از نسل هایک و دیگر ارمنیان برگزید. وی در جنگهایی دشمنان خود را شکست داد و کشور به سامان رسانید. سپس سرپرستی هر بخش از قلمرو تحت فرمانروایی خود را به فردی واگذار میکند.
پس از این امور وی نیابت سلطنت را از قوم آژداهاک پادشاه ماد برمیگزیند که موراتسیان نامیده میشوند. پادشاه برای خاندان شاهی قوانینی وضع کرد و قضاتی در دربار و همچنین شهرها و شهرکها گمارد و خلاصه واغارشاک پس از این دلاوریها و اصلاحات و بیست و دو سال پادشاهی در نصبیین زندگیاش به پایان میرسد و میمیرد.
پس از واغارشاک فرزندش آرشاک اول به پادشاهی میرسد و سیزده سال حکومت میکند. در زمان وی در کشور بلغارها شورش هایی رخ داد و بسیاری از آنان از آنجا دوری کرده به ارمنستان پناه جستند. در اینجا داستانهای مارآباس کاتینای پیرمرد به پایان میرسند.
از کتاب پنجم آپریکانوس
منبع خورنی از این پس کتاب پنجم آپریکانوس وقایع نگار است که به گفته وی موثق بودن آن را بسیاری از یونانیان گواهی میدهند. آرتاشس در سال بیست و چهارم پادشاهی آرشاکان پارسی به جای پدرش آرشاک بر ارمنستان حکومت کرد. وی به سمت غرب لشکر کشی کرده و کرسوس پادشاه لیدی را دستگیر کرد. با بروز شورشی بزرگ در روم وی تصمیم میگیرد آن سرزمین را نیز به تسخیر خویش درآورد ولی بر اثر عواملی غوغا و آشفتگی در سپاهش روی میدهد و چنانکه میگویند آرتاشس پس از بیست و پنج سال پادشاهی هنگام گریز توسط سپاهیانش کشته میشود.
پس از آرتاشس اول، پسرش تیگران در سال چهل و نهم پادشاهی آرشاکان پارسی به حکومت میرسد. پس از مرگ پدر سپاه یونان به ارمنستان تجـ*ـاوز میکند و تیگران در برابر این تجاوزات میایستد. وی پرستشگاههایی ساخت و با کسانی که به پرستش در آنجا نپرداختند با خشونت رفتار کرد. در دوره پادشاهی تیگران پومپئوس رومی شروع به کشورگشایی کرده و مهرداد شوهر خواهر تیگران که در نواحی مدیترانه حکمرانی میکرد را به قتل میرساند، تیگران به قصد انتقامجویی با یکی از سرداران پومپئوس به نام گابیانوس که به جای مهرداد منصوب شده بود به مقابله میپردازد ولی گابیانوس جرات نمیکند با وی درگیر شود و با صلحی که برقرار میکند مهرداد جوان پسر مهرداد را که خواهرزاده مهرداد بود مسترد میدارد، بدین دلیل رومیان گابیانوس را برکنار کرده و کراسوس را به جایش گسیل میدارند ولی وی با تمام سپاهیانش به دست تیگران کشته میشود.
تیگران به مهرداد جوان ظنین میشود که خواهرزادهاش نیست، بنابراین مقام و منصبی به او نمیدهد. مهرداد با مشاهده این توهین بر دائیاش شوریده به قیصر پناهنده میشود و حکمرانی چند شهر را دریافت میکند. وی شهر ماژاک را آباد نموده و به افتخار قیصر، قیصریه مینامد. از این پس این شهر از تحت حکومت ارمنی بیرون میآید.
تیگران به آرتاشس پادشاه پارس پیشنهاد همپیمانی میدهد و وی میپذیرد، بدین ترتیب یک سپاه متحد ارمنی و پارسی به مقابله با سپاه رومی میرود و با متواری شدن سپاهیان روم با صلح و آرامش سوریه و فلسطین را به تسخیر درمیآورد. تیگران پس از آن بیش از سه سال زندگی نکرد و پس از سی و نه سال پادشاهی وفات یافت.
رومیان برای تصرف سوریه یکبار تلاش میکنند ولی ارمنیان باز به کمک پارسیان آنان را عقب میرانند. اینبار آنتونیوس رومی با تمامی سپاه راهی میشود. پس از تیگران پسرش آرتاوازد به پادشاهی ارمنستان میرسد. وی که فردی لاابالی و ضعیف النفس بود در جنگ با آنتونیوس مغلوب شده و اسیر میگردد.
به فرمان آرشز (پادشاه پارس) آرشام برادرزاده تیگران را به پادشاهی میرسانند. آرشز یک سال بعد درمیگذرد و پادشاهی پارس به فرزندش آرشاویز میرسد. آرشاویز شخصی نبود که بتواند آرشام را در رویارویی با رومیان یاری کند، لذا آرشام صلحی با رومیان بسته و خراجگزار آنان میگردد.
حوالی میلاد مسیح
میان هیردوس پادشاه یهودیه و آرشام اختلافی بروز میکند. هیردوس به منظور ایجاد اصلاحاتی در شهرهای تحت فرمان خود از آرشام نیروی کار طلب میکند. آرشام نمیپذیرد و سپاهی برای مقابله با وی گرد میآورد ولی قیصر روم از هیردوس حمایت کرده و تمام آسیای صغیر را نیز به وی میسپارد. هیردوس شخصی را که از طرف مادر از نژاد پادشاهی ماد یعنی از نسل داریوش ویشتاسپ بود به عنوان پادشاه مطیع خود در آسیای صغیر میگمارد. آرشام با مشاهده این امر کاملا از هیردوس بعنوان اربـاب خود فرمانبرداری میکند و کارگران درخواستی را در اختیار وی میگذارد. آرشام پس از بیست پادشاهی درگذشت.
پس از آرشام پسرش آبگار به پادشاهی میرسد. میان آبگار و هیردوس نیز اختلاف میافتد، اینبار کار به جنگ میرسد و آبگار موفق میشود سپاهی که هیردوس گسیل میدارد را شکست دهد. در همان زمان نیز هیردوس درمیگذرد و آگوستوس در روم پسر او آرگغایوس را به ریاست ملت یهود برمیگزیند.
آبگار به شرق میرود و مشاهده میکند که آرتاشس فرزند آرشاویر بر پارسیان حکم میراند و برادرانش کارن و سورن با وی در ستیزند، آبگار آنان را به آشتی و سازش قانع نموده و پیمانی میان آنان برقرار میسازد که خارج از خاندان پادشاهی آرتاشس پادشاهی به سه خاندان پهلو کارن، پهلو سورن و پهلو اسپهبد نیز برسد. آبگار سپس در نامهای به روم علت سفرش به سرزمین پارس را نوشت چرا که رومیان به وی مشکوک شده بودند، هرچند که رومیان سخنان وی را باور نکردند.
آبگار در طی سفر دور و دراز خود به شرق دچار بیماری شده بود، در این زمان آوازه معجزات حضرت مسیح به آبگار رسید و آبگار هم در نامهای از وی طلب شفاعت کرد، مسیح هم جواب نامه وی را داد و عهد کرد که پس از عروجش یکی از شاگردانش را نزد وی خواهد فرستاد تا دردهایش را شفا بخشد.
بدین ترتیب توماس (یکی از دوازده حواریون)، تادئوس که یکی از هفتاد شاگرد (عیسی مسیح) بود را به شهر ادسا فرستاد تا آبگار را شفا داده و انجیل را موعظه کند. این امر صورت میگیرد و آبگار به دین مسیحیت میگرود و در نامهای به قیصر تیبریوس از یهودیان به خاطر به صلیب کشیدن مسیح شکایت میکند.
تیبریوس هم پاسخ آبگار را میدهد و ذکر میکند که وقتی که از جنگ اسپانیائیان که بر علیه وی شوریدهاند فارغ شد به کار آنان رسیدگی خواهد کرد. آبگار باز به تیبریوس نامه نوشت و درخواست کرد که وی پیلاتوس را به خاطر بیحرمتی به مسیح عزل کرده فرد دیگری را به جای او به اورشلیم بفرستد. همچنین نامهای به آرتاشس پادشاه پارس فرستاد و به وجود شاگرد ارشد دیگری به نام سیمون در سرزمین وی خبر داد و از وی خواست تا او را بجوید تا به واسطه وی دردهای شفا یابند. آبگار هنوز پاسخ این نامهها را دریافت نکرده بود که پس از سی و هشت سال پادشاهی درگذشت.
تقسیم ارمنستان
پس از آبگار پادشاهی ارمنستان به دو بخش تقسیم میشود، پسرش آنانون در ادسا حکم میراند و خواهرزادهاش ساناتروک در ارمنستان به پادشاهی میرسد. تادئوس در ناحیه شاوارشان در میگذرد و شاگرد وی هم به دست آناتون که بر خلاف پدر به آیین شرک گروید، کشته میشود. به عنایت الهی، انتفام قتل آده از پسر آبگار گرفته شد و اندکی بعد در حادثهای وی کشته میگردد. ساناتروک هم مدتی بعد در حین شکار تیر یک نفر به شکمش اصابت میکند و میمیرد.
پس از مرگ ساناتروک درون پادشاهی آشفتگی پدید میآید، سرانجام شخصی به نام یرواند که از جانب ساناتروک به عنوان سرپرست ناظر گمارده شده بود به پادشاهی میرسد. وی پس از شاه شدن با سوء ظن به پسران ساناتروک همه را به هلاکت میرساند و تنها فرزند خردسالی به نام آرتاشس به کمک فردی به نام سمبات به نزد پادشاه داریوش پارسی بـرده میشود.
یرواند از این موضوع آگاه گشت و در نامه به پادشاه پارس سمبات را فردی دروغگو خواند و از وی خواست تا آنان را نزد خود نگاه ندارد و به ارمنستان باز فرستد ولی پادشاه نه تنها گفتههای یرواند را باور نکرد بلکه ارتشی از سپاهیان آشور و آتروپاتکان را به سمبات داد تا آرتاشس را به تخت پدریش بنشاند. بدین سان جنگی میان سمبات و یرواند درگرفت و در این جنگ یرواند کشته شد و آرتاشس در سرتاسر ارمنستان به پادشاهی رسید.
در دوران حکومت آرتاشس آلانیان(آذربایجان با پایتختی باکو) به سوی ارمنستان لشکرکشی کرده ولی شکست خورده و پسر پادشاه به اسیری درمیآید و در نهایت با پیوند ازدواج بین آرتاشس و دختر آلانیان قائله ختم میشود. در این دوران همچنین آرتاشس کشور کاسبها که بر علیه وی شورش کرده بودند را ویران کرده و از دادن مالیات به رومیان سرباز زده و در جنگی سپاه دومتیانوس قیصر روم را شکست میدهد.
پس از مرگ دومتیانوس، ترایانوس (تراژان) بر رومیان حاکم میشود، وی به سر و سامان دادن به امپراتوری خود به سوی پارس لشکر کشی میکند، آرتاشس با دادن مالیاتهای سالهای پیشین و کسب بخشش به ارمنستان باز میگردد ولی ترایانوس به سرزمین پارس رفته هر آنچه خواسته را انجام میدهد و از طریق سوریه باز میگردد.
آرتاشس پس از چهل و یک سال پادشاهی و انجام اصلاحات فراوان در سرزمین ارمنستان جان سپرد و با تشییع جنازهای مجلل به خاک سپرده شد. پس از وی فرزندش آرتاواز به پادشاهی رسید ولی پس از چند روز در حادثهای در حین شکار میمیرد. پس از وی فرزند دیگر آرتاشس به نام تیران به پادشاهی میرسد، وی وفادارانه از رومیان اطاعت نمود و بیست و یک سال آرام و بیدردسر پادشاهی کرد و در نهایت در سفری زیر بهمن مانده و جان سپرد.
پس از تیران برادرش تیگران آخر جانشین وی شد که در سال چهارم پادشاهی پیروز پارسی به پادشاهی رسید. در دوران سلطنت وی پیروز بر رومیان لشکر کشید و از طریق سوریه نواحی فلسطینیان را مورد تاخت و تاز قرار داد و به فرمان وی تیگران نیز به آسیای صغیر تاخت. پس از مرگ تیگران پسرش واغارش به سلطنت رسید، در زمان وی انبوه ملل شمالی یعنی خزیرها و باسیلها به این سوی رود کور میگذرند و واغارش با سپاهی عظیم به مقابله آنان میرود و آنان را نابود میسازد، پس از وی پسرش خسرو که پدر تیرداد بزرگ قدیس بود جانشین وی میگردد.
به گفته موسی خورنی آگاتانگغوس پیش از وی مطالبی در مورد خسرو به اختصار روایت کرده است. مطالبی همچون مرگ پادشاه آرتاوان پارسی، انقراض حکومت پارتیان بدست اردشیر پسر ساسان، انتقامجویی خسرو و … با اینحال موسی باز تاریخ این زمان را با استفاده از سرچشمه اصلی بطور مفصل نقل میکند.
بنا بر روایت کتاب مقدس قوم پارتیان از نسل ابراهیم
بنا بر روایت کتاب مقدس ابراهیم از زمان آدم بیست و یکمین پیشوا محسوب میگردد و قوم پارتیان از او ناشی میشود. آخرین پادشاهان پارتی به ترتیب آرشاویر، آرتاشس، داریوش، آرشاک، آرتاشس، پیروز، واغارش و اردوان بودند که اردشیر اهل استخر اردوان را کشت و به پادشاهی پارتیان پایان داد.
افسانه هایی در باب اردشیر اول ساسانی
در باب اردشیر افسانههایی در بین پارسیان رواج دارد همچون خواب پاپاگ، بیرون آمدن ستون آتش از ساسان و احاطه گله، روشنایی ماه، پیشگویی جادوگران، نقشه شهوتآمیز اردشیر، شیرخوارگی کودک توسط بز در سایه حمایت شاهین، نگهدار شیر پرُافتخار و …
دوران پایانی پارتیان
«آسپاهاپت» و «پهلو سورن» دو تیره پهلوی (پارتی) موافق اردشیر ساسانی ؛ «خاندان پهلو کارن» پارتی مخالف اردشیر ساسانی
پس از پادشاهی اردشیر دو تیره پهلوی که آسپاهاپت و پهلو سورن نام داشتند پادشاهی وی را با کمال میل پذیرفتند ولی «خاندان پهلو کارن» با حفظ وفاداری خویش نسبت به خویشاوندی برادرانه به مصاف اردشیر رفتند. خسرو پادشاه ارمنستان هم به محض آگاهی از این شورش شتابان به کمک اردوان آمد تا اگر امکان داشت لااقل جان وی را نجات دهد. اما وقتیکه وارد آسورستان شد، خبر غمانگیز مرگ اردوان و اتحاد پهلویکها به جز کارنیان با اردشیر را شنید، از این رو با غم و اندوه به ارمنستان بازگشته از فیلیپوس قیصر رومیان کمک خواست.
خسرو با کمک سپاه فیلیپوس توانست در نبردی اردشیر را وادار به فرار کرده و آسورستان را از چنگ وی درآورد. وی سفیرانی برای ملل خویشاوند پارتی فرستاد تا نزد او آمده از اردشیر انتقام بگیرند ولی تنها همان کارنیان به این ندا پاسخ دادند. خسرو منتظر ورود آنان بود که خبر رسید اردشیر با سپاهی متحد کارنیان را تعقیب کرده و تمام افراد ذکور بجز یک بچه که به کشور کوشان بـرده شد را به هلاکت رسانیده است.
خسرو شدیدا در پی انتقامجویی برآمد و به کمک ملل شمالی بر اردشیر پیروز گشته او را تا هندوستان تعقیب کرد. اردشیر دست به دسیسه زده و شخصی به نام آناک که از نژاد سورنیان پهلوی بود را با دادن قولهای فراوان به کشتن خسرو تحـریـ*ک میکند. آناک به فرض اینکه از اردشیر گریخته است به پیش خسرو رفته و در سال سوم ورودش به ارمنستان خسرو را که چهل و هشت سال پادشاهی کرد را به قتل رساند. خود آناک و تمام نزدیکانش به جز یکی از فرزندان وی نیز مردند.
پس از این ماجرا اردشیر به ارمنستان تاخته و بخش بزرگی از آن را به ویرانه تبدیل نمود. ناخارهای ارمنی به یونانیان پناهنده شدند، مانداگونی نیز یکی از آنان بود که با گرفتن تیرداد پسر خسرو او را به دربار قیصر رساند. پروبوس قیصر روم با اردشیر پیمان صلحی منعقد نمود و ارمنستان را با حفر خندقهای مرزی تقسیم کرد.
پس از آن اردشیر ارمنستان را به زیبایی اصلاح و مرتب کرد و نظام پیشین را احیا نمود. وی عبادات پرستشگاهها را نیز گسترش بخشید و دستور داد "آذر هرمزدی" (آذر اهورامزدا) را بر "محراب باگاوان" همواره روشن نگهدارند. بدینسان وی ارمنستان را بیست و شش سال همچون یکی از سرزمینهای خود بدست کارگزاران پارسی اداره کرد و پس از او فرزندش که شاپور نام داشت به پادشاهی رسید.
تیرداد در روم از خود دلاوریهای بسیار نشان داد و در نبردهایی همچون نبرد کاروس با اردشیر سپاهیان رومی را همراهی کرد و به درجات والای نظامی رسید. فرزند آناک به نام گریگور نیز در روم پرورش یافته و مطابق آیین مسیحیت تربیت شد.
روایت مامگون چینی
در واپسین سالهای زندگانی اردشیر شخصی به نام مامگون که در چین محکوم به مرگ شده بود با اهل خانه نزد اردشیر میگریزد. آربوک پادشاه چین نمایندگانی به پارس فرستاده و تقاضای بازگرداندن وی را میکند، اردشیر نپذیرفته، بدینسان پادشاه چین در تدارک جنگ با وی درآمده که اردشیر بزودی درمیگذرد و شاپور به پادشاهی میرسد. شاپور مامگون را از پارس رانده و به ارمنستان تبعید کرده و پادشاه چین را از این موضوع مطلع میسازد. آربوک قانع گشته و از آنجا که مردم چین اساسا مردمی صلحطلب هستند از جنگ با پارس منصرف میگردد.
پادشاهی تیرداد (سوم) در ارمنستان
از طرفی تیرداد سپاهی تدارک دیده و در جنگهای متعددی در ارمنستان و سرزمین پارس پیروز گشته و سرزمین اجدادی خود را بازپس میگیرد. شاپور تمام ملل شمالی را برمیانگیزد تا به ارمنستان لشکرکشی کنند. بدینسان تیرداد مجبور به مقابله با آنان میشود و با ترفندی که مامگون میچیند او بر آنان غالب شده و به خاطر خدمتی که مامگون به وی کرده مقام اشرافی به وی ارزانی داشته و خاندان ناخاری وی را مامگونیان ملقب میسازد.
تیرداد پس از غلبه بر قبایل شمالی با سپاه رومیان که وارد آسورستان شده بود، متحد شده و به جنگ شاپور رفت، در این جنگ شاپور وادار به فرار شد، تیرداد تا اکباتان پیشروی کرد و آن شهر که دارای هفت حصار بود را تصاحب نمود، نایب و کارگزارانش را در آنجا گذارد و به ارمنستان بازگشت. اما شاپور از کستاندیانوس قیصر روم برای انعقاد پیمان صلح و استواری آن التماس کرد. کستاندیانوس نیز پذیرفت و اجرا کرد.
گریگور قدیس مطابق انجیل در سال هفدهم پادشاهی تیرداد بر کرسی تادئوس نشست. وقتی که او سرتاسر ارمنستان را روشن و منور ساخت و تیرگی شرک را برطرف و تمام نواحی را پر از سکوباها و آموزگاران دینی نمود، دل به کوهها و بیابان بست تا با خیالی آسوده با خداوند راز و نیاز کند. او پسرش آریستاکس را جانشین خویش کرد و او هم هفت سال از سال چهل و هفتم تا پنجاه سوم پادشاهی تیرداد بر جای پدر ایستاد، پس از وفات وی برادر ارشدش ورتانس صاحب کرسی شد.
تیرداد پس از ایمان آوری به مسیح در هرگونه پارسایی درخشید و برای مسیح چه در عمل و چه در سخن بسیار کوشش کرد ولی ملت ارمنستان با بیتفاوتی نسبت به نیکی و خیر با رای پادشاه در رابـ ـطه با آیین مسیحیت مخالفت کرده و سرانجام با دادن یک آشامیدنی زهرآگین به وی جان او را گرفتند.
خود مختاری حاکمان محلی پس از مرگ تیرداد
پس از مرگ تیرداد اوضاع کمی نابسامان گشت و برخی حاکمان محلی ادعای خود مختاری کرده به سوی هرمزد پادشاه پارسیان دست دراز کردند. ورتانس سکوبای بزرگ در نامهای به کستاندوس قیصر روم عهد و پیمان میان پدر وی کستاندیانوس با تیرداد را یادآور شده و از وی خواست تا به پادشاهی رساندن خسرو فرزند تیرداد آنان را یاری دهد.
قیصر کستاندوس با توجه به آن، رئیس دربار، آنتوکوس را با سپاهی گران فرستاد و به کمک وی خسرو به پادشاهی رسید. ولی خسرو پادشاهی ضعیف جثه و نالایق بود و به هیچ وجه نتوانست جانشین خوبی برای پدر باشد، وی در قبال مناطق تجزیه شده که یکبار توسط سپاهیان یونانی تصرف شده بودند، مخالفتی از خود نشان نداد و نیز پادشاه پارسی را به میل خود گذارده با وی پیمان صلح منعقد کرد. در زمان او ساکنان قفقاز شمال متحد شدند با آگاهی از سستی او و به فرمان پنهانی پادشاه شاپور پارسی در حدود دو بیور لشکرکشی کرده به نواحی مرکزی ارمنستان رسیدند. سرانجام با دلاوریهای شخصی به نام واهان ماتونی سپاه ارمن (ارمنیان) موفق به متفرقه ساختن دشمن و غلبه بر آنان شدند.
خسرو پس از آن با آگاهی بر این امر که شاپور پادشاه پارسیان درگیر جنگ با دشمنان است پیمان صلح منعقد با وی را نقض کرده و مالیاتهای ویژه را به قیصر داده و قصد مقابله با پارسیان را میکند ولی پس از نه سال پادشاهی درمیگذرد. آرشاویر کامساراکان نایبالسلطنه شده و ورتانس پسر خسرو را به نزد قیصر میفرستد تا جانشین پدر گردد. ... ادامه دارد
(منابع: نوشته ای از گارگین فتایی از سایت "گارنی.بلوگفا.کام")