گوشه ای از تاریخ ارمنستان

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 196
  • پاسخ ها 3
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
گوشه ای از تاریخ ارمنستان
(شرحی بر آثار موسی خورنی /Musa Khorni / بخش اول)
«داستانهای مارآباس کاتینای پیرمرد»
پس از مرگ اسکندر مقدونی حکومت وی بین افراد زیادی تقسیم میشود. سلوکیوس بر بابل پادشاهی میکند و پارتیان را با جنگی بزرگ به طاعت خویش درمیآورد. پس از وی فرزندش آنیوک نوزده سال پادشاهی میکند و بعد از او هم آنتیوکوس ده سال جانشین او میگردد. در سال یازدهم پارتیان بر علیه وی شورش میکنند و از زیر فرمان مقدونیان بیرون میآیند. بدین ترتیب آرشاک دلاور که از نژاد ابراهیم و فرزند کتورا بود به پادشاهی میرسد. در این زمان رومیان در غرب نیومند گشته بودند. آرشاک با فرستادن سفیران خواستار همپیمانی با رومیان میشود تا آنان مقدونیان را یاری ندهند.
آرشاک سی و یک سال حکومت میکند و پس از وی فرزندش آرتاشس بیست و شش سال حکم میراند. آنگاه فرزند وی آرشاک که به کبیر ملقب است جانشین او میگردد با دمتری میجنگد و او را به اسارت درمیآورد، برادر وی را هم در جنگی شکست داده و بدین ترتیب آرشاک بر یک سوم گیتی دست مییابد.
آنگاه برادرش واغارشاک را به پادشاهی ارمنستان میرساند، واغارشاک در ارمنستان ناخارنشینهایی تعیین نمود و برای این ناخارنشینها پیشوایانی از نسل هایک و دیگر ارمنیان برگزید. وی در جنگهایی دشمنان خود را شکست داد و کشور به سامان رسانید. سپس سرپرستی هر بخش از قلمرو تحت فرمانروایی خود را به فردی واگذار میکند.
پس از این امور وی نیابت سلطنت را از قوم آژداهاک پادشاه ماد برمیگزیند که موراتسیان نامیده میشوند. پادشاه برای خاندان شاهی قوانینی وضع کرد و قضاتی در دربار و همچنین شهرها و شهرکها گمارد و خلاصه واغارشاک پس از این دلاوریها و اصلاحات و بیست و دو سال پادشاهی در نصبیین زندگیاش به پایان میرسد و میمیرد.
پس از واغارشاک فرزندش آرشاک اول به پادشاهی میرسد و سیزده سال حکومت میکند. در زمان وی در کشور بلغارها شورش هایی رخ داد و بسیاری از آنان از آنجا دوری کرده به ارمنستان پناه جستند. در اینجا داستانهای مارآباس کاتینای پیرمرد به پایان میرسند.
از کتاب پنجم آپریکانوس
منبع خورنی از این پس کتاب پنجم آپریکانوس وقایع نگار است که به گفته وی موثق بودن آن را بسیاری از یونانیان گواهی میدهند. آرتاشس در سال بیست و چهارم پادشاهی آرشاکان پارسی به جای پدرش آرشاک بر ارمنستان حکومت کرد. وی به سمت غرب لشکر کشی کرده و کرسوس پادشاه لیدی را دستگیر کرد. با بروز شورشی بزرگ در روم وی تصمیم میگیرد آن سرزمین را نیز به تسخیر خویش درآورد ولی بر اثر عواملی غوغا و آشفتگی در سپاهش روی میدهد و چنانکه میگویند آرتاشس پس از بیست و پنج سال پادشاهی هنگام گریز توسط سپاهیانش کشته میشود.
پس از آرتاشس اول، پسرش تیگران در سال چهل و نهم پادشاهی آرشاکان پارسی به حکومت میرسد. پس از مرگ پدر سپاه یونان به ارمنستان تجـ*ـاوز میکند و تیگران در برابر این تجاوزات میایستد. وی پرستشگاههایی ساخت و با کسانی که به پرستش در آنجا نپرداختند با خشونت رفتار کرد. در دوره پادشاهی تیگران پومپئوس رومی شروع به کشورگشایی کرده و مهرداد شوهر خواهر تیگران که در نواحی مدیترانه حکمرانی میکرد را به قتل میرساند، تیگران به قصد انتقامجویی با یکی از سرداران پومپئوس به نام گابیانوس که به جای مهرداد منصوب شده بود به مقابله میپردازد ولی گابیانوس جرات نمیکند با وی درگیر شود و با صلحی که برقرار میکند مهرداد جوان پسر مهرداد را که خواهرزاده مهرداد بود مسترد میدارد، بدین دلیل رومیان گابیانوس را برکنار کرده و کراسوس را به جایش گسیل میدارند ولی وی با تمام سپاهیانش به دست تیگران کشته میشود.
تیگران به مهرداد جوان ظنین میشود که خواهرزادهاش نیست، بنابراین مقام و منصبی به او نمیدهد. مهرداد با مشاهده این توهین بر دائیاش شوریده به قیصر پناهنده میشود و حکمرانی چند شهر را دریافت میکند. وی شهر ماژاک را آباد نموده و به افتخار قیصر، قیصریه مینامد. از این پس این شهر از تحت حکومت ارمنی بیرون میآید.
تیگران به آرتاشس پادشاه پارس پیشنهاد همپیمانی میدهد و وی میپذیرد، بدین ترتیب یک سپاه متحد ارمنی و پارسی به مقابله با سپاه رومی میرود و با متواری شدن سپاهیان روم با صلح و آرامش سوریه و فلسطین را به تسخیر درمیآورد. تیگران پس از آن بیش از سه سال زندگی نکرد و پس از سی و نه سال پادشاهی وفات یافت.
رومیان برای تصرف سوریه یکبار تلاش میکنند ولی ارمنیان باز به کمک پارسیان آنان را عقب میرانند. اینبار آنتونیوس رومی با تمامی سپاه راهی میشود. پس از تیگران پسرش آرتاوازد به پادشاهی ارمنستان میرسد. وی که فردی لاابالی و ضعیف النفس بود در جنگ با آنتونیوس مغلوب شده و اسیر میگردد.
به فرمان آرشز (پادشاه پارس) آرشام برادرزاده تیگران را به پادشاهی میرسانند. آرشز یک سال بعد درمیگذرد و پادشاهی پارس به فرزندش آرشاویز میرسد. آرشاویز شخصی نبود که بتواند آرشام را در رویارویی با رومیان یاری کند، لذا آرشام صلحی با رومیان بسته و خراجگزار آنان میگردد.
حوالی میلاد مسیح
میان هیردوس پادشاه یهودیه و آرشام اختلافی بروز میکند. هیردوس به منظور ایجاد اصلاحاتی در شهرهای تحت فرمان خود از آرشام نیروی کار طلب میکند. آرشام نمیپذیرد و سپاهی برای مقابله با وی گرد میآورد ولی قیصر روم از هیردوس حمایت کرده و تمام آسیای صغیر را نیز به وی میسپارد. هیردوس شخصی را که از طرف مادر از نژاد پادشاهی ماد یعنی از نسل داریوش ویشتاسپ بود به عنوان پادشاه مطیع خود در آسیای صغیر میگمارد. آرشام با مشاهده این امر کاملا از هیردوس بعنوان اربـاب خود فرمانبرداری میکند و کارگران درخواستی را در اختیار وی میگذارد. آرشام پس از بیست پادشاهی درگذشت.
پس از آرشام پسرش آبگار به پادشاهی میرسد. میان آبگار و هیردوس نیز اختلاف میافتد، اینبار کار به جنگ میرسد و آبگار موفق میشود سپاهی که هیردوس گسیل میدارد را شکست دهد. در همان زمان نیز هیردوس درمیگذرد و آگوستوس در روم پسر او آرگغایوس را به ریاست ملت یهود برمیگزیند.
آبگار به شرق میرود و مشاهده میکند که آرتاشس فرزند آرشاویر بر پارسیان حکم میراند و برادرانش کارن و سورن با وی در ستیزند، آبگار آنان را به آشتی و سازش قانع نموده و پیمانی میان آنان برقرار میسازد که خارج از خاندان پادشاهی آرتاشس پادشاهی به سه خاندان پهلو کارن، پهلو سورن و پهلو اسپهبد نیز برسد. آبگار سپس در نامهای به روم علت سفرش به سرزمین پارس را نوشت چرا که رومیان به وی مشکوک شده بودند، هرچند که رومیان سخنان وی را باور نکردند.
آبگار در طی سفر دور و دراز خود به شرق دچار بیماری شده بود، در این زمان آوازه معجزات حضرت مسیح به آبگار رسید و آبگار هم در نامهای از وی طلب شفاعت کرد، مسیح هم جواب نامه وی را داد و عهد کرد که پس از عروجش یکی از شاگردانش را نزد وی خواهد فرستاد تا دردهایش را شفا بخشد.
بدین ترتیب توماس (یکی از دوازده حواریون)، تادئوس که یکی از هفتاد شاگرد (عیسی مسیح) بود را به شهر ادسا فرستاد تا آبگار را شفا داده و انجیل را موعظه کند. این امر صورت میگیرد و آبگار به دین مسیحیت میگرود و در نامهای به قیصر تیبریوس از یهودیان به خاطر به صلیب کشیدن مسیح شکایت میکند.
تیبریوس هم پاسخ آبگار را میدهد و ذکر میکند که وقتی که از جنگ اسپانیائیان که بر علیه وی شوریدهاند فارغ شد به کار آنان رسیدگی خواهد کرد. آبگار باز به تیبریوس نامه نوشت و درخواست کرد که وی پیلاتوس را به خاطر بیحرمتی به مسیح عزل کرده فرد دیگری را به جای او به اورشلیم بفرستد. همچنین نامهای به آرتاشس پادشاه پارس فرستاد و به وجود شاگرد ارشد دیگری به نام سیمون در سرزمین وی خبر داد و از وی خواست تا او را بجوید تا به واسطه وی دردهای شفا یابند. آبگار هنوز پاسخ این نامهها را دریافت نکرده بود که پس از سی و هشت سال پادشاهی درگذشت.
تقسیم ارمنستان
پس از آبگار پادشاهی ارمنستان به دو بخش تقسیم میشود، پسرش آنانون در ادسا حکم میراند و خواهرزادهاش ساناتروک در ارمنستان به پادشاهی میرسد. تادئوس در ناحیه شاوارشان در میگذرد و شاگرد وی هم به دست آناتون که بر خلاف پدر به آیین شرک گروید، کشته میشود. به عنایت الهی، انتفام قتل آده از پسر آبگار گرفته شد و اندکی بعد در حادثهای وی کشته میگردد. ساناتروک هم مدتی بعد در حین شکار تیر یک نفر به شکمش اصابت میکند و میمیرد.
پس از مرگ ساناتروک درون پادشاهی آشفتگی پدید میآید، سرانجام شخصی به نام یرواند که از جانب ساناتروک به عنوان سرپرست ناظر گمارده شده بود به پادشاهی میرسد. وی پس از شاه شدن با سوء ظن به پسران ساناتروک همه را به هلاکت میرساند و تنها فرزند خردسالی به نام آرتاشس به کمک فردی به نام سمبات به نزد پادشاه داریوش پارسی بـرده میشود.
یرواند از این موضوع آگاه گشت و در نامه به پادشاه پارس سمبات را فردی دروغگو خواند و از وی خواست تا آنان را نزد خود نگاه ندارد و به ارمنستان باز فرستد ولی پادشاه نه تنها گفتههای یرواند را باور نکرد بلکه ارتشی از سپاهیان آشور و آتروپاتکان را به سمبات داد تا آرتاشس را به تخت پدریش بنشاند. بدین سان جنگی میان سمبات و یرواند درگرفت و در این جنگ یرواند کشته شد و آرتاشس در سرتاسر ارمنستان به پادشاهی رسید.
در دوران حکومت آرتاشس آلانیان(آذربایجان با پایتختی باکو) به سوی ارمنستان لشکرکشی کرده ولی شکست خورده و پسر پادشاه به اسیری درمیآید و در نهایت با پیوند ازدواج بین آرتاشس و دختر آلانیان قائله ختم میشود. در این دوران همچنین آرتاشس کشور کاسبها که بر علیه وی شورش کرده بودند را ویران کرده و از دادن مالیات به رومیان سرباز زده و در جنگی سپاه دومتیانوس قیصر روم را شکست میدهد.
پس از مرگ دومتیانوس، ترایانوس (تراژان) بر رومیان حاکم میشود، وی به سر و سامان دادن به امپراتوری خود به سوی پارس لشکر کشی میکند، آرتاشس با دادن مالیاتهای سالهای پیشین و کسب بخشش به ارمنستان باز میگردد ولی ترایانوس به سرزمین پارس رفته هر آنچه خواسته را انجام میدهد و از طریق سوریه باز میگردد.
آرتاشس پس از چهل و یک سال پادشاهی و انجام اصلاحات فراوان در سرزمین ارمنستان جان سپرد و با تشییع جنازهای مجلل به خاک سپرده شد. پس از وی فرزندش آرتاواز به پادشاهی رسید ولی پس از چند روز در حادثهای در حین شکار میمیرد. پس از وی فرزند دیگر آرتاشس به نام تیران به پادشاهی میرسد، وی وفادارانه از رومیان اطاعت نمود و بیست و یک سال آرام و بیدردسر پادشاهی کرد و در نهایت در سفری زیر بهمن مانده و جان سپرد.
پس از تیران برادرش تیگران آخر جانشین وی شد که در سال چهارم پادشاهی پیروز پارسی به پادشاهی رسید. در دوران سلطنت وی پیروز بر رومیان لشکر کشید و از طریق سوریه نواحی فلسطینیان را مورد تاخت و تاز قرار داد و به فرمان وی تیگران نیز به آسیای صغیر تاخت. پس از مرگ تیگران پسرش واغارش به سلطنت رسید، در زمان وی انبوه ملل شمالی یعنی خزیرها و باسیلها به این سوی رود کور میگذرند و واغارش با سپاهی عظیم به مقابله آنان میرود و آنان را نابود میسازد، پس از وی پسرش خسرو که پدر تیرداد بزرگ قدیس بود جانشین وی میگردد.
به گفته موسی خورنی آگاتانگغوس پیش از وی مطالبی در مورد خسرو به اختصار روایت کرده است. مطالبی همچون مرگ پادشاه آرتاوان پارسی، انقراض حکومت پارتیان بدست اردشیر پسر ساسان، انتقامجویی خسرو و … با اینحال موسی باز تاریخ این زمان را با استفاده از سرچشمه اصلی بطور مفصل نقل میکند.
بنا بر روایت کتاب مقدس قوم پارتیان از نسل ابراهیم
بنا بر روایت کتاب مقدس ابراهیم از زمان آدم بیست و یکمین پیشوا محسوب میگردد و قوم پارتیان از او ناشی میشود. آخرین پادشاهان پارتی به ترتیب آرشاویر، آرتاشس، داریوش، آرشاک، آرتاشس، پیروز، واغارش و اردوان بودند که اردشیر اهل استخر اردوان را کشت و به پادشاهی پارتیان پایان داد.
افسانه هایی در باب اردشیر اول ساسانی
در باب اردشیر افسانههایی در بین پارسیان رواج دارد همچون خواب پاپاگ، بیرون آمدن ستون آتش از ساسان و احاطه گله، روشنایی ماه، پیشگویی جادوگران، نقشه شهوتآمیز اردشیر، شیرخوارگی کودک توسط بز در سایه حمایت شاهین، نگهدار شیر پرُافتخار و …
دوران پایانی پارتیان
«آسپاهاپت» و «پهلو سورن» دو تیره پهلوی (پارتی) موافق اردشیر ساسانی ؛ «خاندان پهلو کارن» پارتی مخالف اردشیر ساسانی
پس از پادشاهی اردشیر دو تیره پهلوی که آسپاهاپت و پهلو سورن نام داشتند پادشاهی وی را با کمال میل پذیرفتند ولی «خاندان پهلو کارن» با حفظ وفاداری خویش نسبت به خویشاوندی برادرانه به مصاف اردشیر رفتند. خسرو پادشاه ارمنستان هم به محض آگاهی از این شورش شتابان به کمک اردوان آمد تا اگر امکان داشت لااقل جان وی را نجات دهد. اما وقتیکه وارد آسورستان شد، خبر غمانگیز مرگ اردوان و اتحاد پهلویکها به جز کارنیان با اردشیر را شنید، از این رو با غم و اندوه به ارمنستان بازگشته از فیلیپوس قیصر رومیان کمک خواست.
خسرو با کمک سپاه فیلیپوس توانست در نبردی اردشیر را وادار به فرار کرده و آسورستان را از چنگ وی درآورد. وی سفیرانی برای ملل خویشاوند پارتی فرستاد تا نزد او آمده از اردشیر انتقام بگیرند ولی تنها همان کارنیان به این ندا پاسخ دادند. خسرو منتظر ورود آنان بود که خبر رسید اردشیر با سپاهی متحد کارنیان را تعقیب کرده و تمام افراد ذکور بجز یک بچه که به کشور کوشان بـرده شد را به هلاکت رسانیده است.
خسرو شدیدا در پی انتقامجویی برآمد و به کمک ملل شمالی بر اردشیر پیروز گشته او را تا هندوستان تعقیب کرد. اردشیر دست به دسیسه زده و شخصی به نام آناک که از نژاد سورنیان پهلوی بود را با دادن قولهای فراوان به کشتن خسرو تحـریـ*ک میکند. آناک به فرض اینکه از اردشیر گریخته است به پیش خسرو رفته و در سال سوم ورودش به ارمنستان خسرو را که چهل و هشت سال پادشاهی کرد را به قتل رساند. خود آناک و تمام نزدیکانش به جز یکی از فرزندان وی نیز مردند.
پس از این ماجرا اردشیر به ارمنستان تاخته و بخش بزرگی از آن را به ویرانه تبدیل نمود. ناخارهای ارمنی به یونانیان پناهنده شدند، مانداگونی نیز یکی از آنان بود که با گرفتن تیرداد پسر خسرو او را به دربار قیصر رساند. پروبوس قیصر روم با اردشیر پیمان صلحی منعقد نمود و ارمنستان را با حفر خندقهای مرزی تقسیم کرد.
پس از آن اردشیر ارمنستان را به زیبایی اصلاح و مرتب کرد و نظام پیشین را احیا نمود. وی عبادات پرستشگاهها را نیز گسترش بخشید و دستور داد "آذر هرمزدی" (آذر اهورامزدا) را بر "محراب باگاوان" همواره روشن نگهدارند. بدینسان وی ارمنستان را بیست و شش سال همچون یکی از سرزمینهای خود بدست کارگزاران پارسی اداره کرد و پس از او فرزندش که شاپور نام داشت به پادشاهی رسید.
تیرداد در روم از خود دلاوریهای بسیار نشان داد و در نبردهایی همچون نبرد کاروس با اردشیر سپاهیان رومی را همراهی کرد و به درجات والای نظامی رسید. فرزند آناک به نام گریگور نیز در روم پرورش یافته و مطابق آیین مسیحیت تربیت شد.
روایت مامگون چینی
در واپسین سالهای زندگانی اردشیر شخصی به نام مامگون که در چین محکوم به مرگ شده بود با اهل خانه نزد اردشیر میگریزد. آربوک پادشاه چین نمایندگانی به پارس فرستاده و تقاضای بازگرداندن وی را میکند، اردشیر نپذیرفته، بدینسان پادشاه چین در تدارک جنگ با وی درآمده که اردشیر بزودی درمیگذرد و شاپور به پادشاهی میرسد. شاپور مامگون را از پارس رانده و به ارمنستان تبعید کرده و پادشاه چین را از این موضوع مطلع میسازد. آربوک قانع گشته و از آنجا که مردم چین اساسا مردمی صلحطلب هستند از جنگ با پارس منصرف میگردد.
پادشاهی تیرداد (سوم) در ارمنستان
از طرفی تیرداد سپاهی تدارک دیده و در جنگهای متعددی در ارمنستان و سرزمین پارس پیروز گشته و سرزمین اجدادی خود را بازپس میگیرد. شاپور تمام ملل شمالی را برمیانگیزد تا به ارمنستان لشکرکشی کنند. بدینسان تیرداد مجبور به مقابله با آنان میشود و با ترفندی که مامگون میچیند او بر آنان غالب شده و به خاطر خدمتی که مامگون به وی کرده مقام اشرافی به وی ارزانی داشته و خاندان ناخاری وی را مامگونیان ملقب میسازد.
تیرداد پس از غلبه بر قبایل شمالی با سپاه رومیان که وارد آسورستان شده بود، متحد شده و به جنگ شاپور رفت، در این جنگ شاپور وادار به فرار شد، تیرداد تا اکباتان پیشروی کرد و آن شهر که دارای هفت حصار بود را تصاحب نمود، نایب و کارگزارانش را در آنجا گذارد و به ارمنستان بازگشت. اما شاپور از کستاندیانوس قیصر روم برای انعقاد پیمان صلح و استواری آن التماس کرد. کستاندیانوس نیز پذیرفت و اجرا کرد.
گریگور قدیس مطابق انجیل در سال هفدهم پادشاهی تیرداد بر کرسی تادئوس نشست. وقتی که او سرتاسر ارمنستان را روشن و منور ساخت و تیرگی شرک را برطرف و تمام نواحی را پر از سکوباها و آموزگاران دینی نمود، دل به کوهها و بیابان بست تا با خیالی آسوده با خداوند راز و نیاز کند. او پسرش آریستاکس را جانشین خویش کرد و او هم هفت سال از سال چهل و هفتم تا پنجاه سوم پادشاهی تیرداد بر جای پدر ایستاد، پس از وفات وی برادر ارشدش ورتانس صاحب کرسی شد.
تیرداد پس از ایمان آوری به مسیح در هرگونه پارسایی درخشید و برای مسیح چه در عمل و چه در سخن بسیار کوشش کرد ولی ملت ارمنستان با بیتفاوتی نسبت به نیکی و خیر با رای پادشاه در رابـ ـطه با آیین مسیحیت مخالفت کرده و سرانجام با دادن یک آشامیدنی زهرآگین به وی جان او را گرفتند.
خود مختاری حاکمان محلی پس از مرگ تیرداد
پس از مرگ تیرداد اوضاع کمی نابسامان گشت و برخی حاکمان محلی ادعای خود مختاری کرده به سوی هرمزد پادشاه پارسیان دست دراز کردند. ورتانس سکوبای بزرگ در نامهای به کستاندوس قیصر روم عهد و پیمان میان پدر وی کستاندیانوس با تیرداد را یادآور شده و از وی خواست تا به پادشاهی رساندن خسرو فرزند تیرداد آنان را یاری دهد.
قیصر کستاندوس با توجه به آن، رئیس دربار، آنتوکوس را با سپاهی گران فرستاد و به کمک وی خسرو به پادشاهی رسید. ولی خسرو پادشاهی ضعیف جثه و نالایق بود و به هیچ وجه نتوانست جانشین خوبی برای پدر باشد، وی در قبال مناطق تجزیه شده که یکبار توسط سپاهیان یونانی تصرف شده بودند، مخالفتی از خود نشان نداد و نیز پادشاه پارسی را به میل خود گذارده با وی پیمان صلح منعقد کرد. در زمان او ساکنان قفقاز شمال متحد شدند با آگاهی از سستی او و به فرمان پنهانی پادشاه شاپور پارسی در حدود دو بیور لشکرکشی کرده به نواحی مرکزی ارمنستان رسیدند. سرانجام با دلاوریهای شخصی به نام واهان ماتونی سپاه ارمن (ارمنیان) موفق به متفرقه ساختن دشمن و غلبه بر آنان شدند.
خسرو پس از آن با آگاهی بر این امر که شاپور پادشاه پارسیان درگیر جنگ با دشمنان است پیمان صلح منعقد با وی را نقض کرده و مالیاتهای ویژه را به قیصر داده و قصد مقابله با پارسیان را میکند ولی پس از نه سال پادشاهی درمیگذرد. آرشاویر کامساراکان نایبالسلطنه شده و ورتانس پسر خسرو را به نزد قیصر میفرستد تا جانشین پدر گردد. ... ادامه دارد

(منابع: نوشته ای از گارگین فتایی از سایت "گارنی.بلوگفا.کام")
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    ارامنه در بیت المقدس
    ارامنه در بیت المقدس
    دیر یعقوب مقدس (St. James Monastery) در بیت المقدس
    یعقوب قدیس یا یاکوب مسن و به لاتین (Jacobus Maior). او پسر زبدی و برادر یوحنا میباشد. یاکوب قدیس بهمراه برادرش یوحتا (یوهانس) و اندریاس و سیمون پطرُس از حواریونی بودند که جایگاه مهمی را در کتب عهد جدید بخود اختصاص داده اند زیرا عیسی مسیح به آنان اجازه داد بود تا از رویدادهای مهم زندگی او خبردار شوند. یاکوب تنها حواریست که مرگش در کتاب مقدس ثبت شده است (حوالی 41 الی 44 میلادی). پادشاه هیرودیس یعقوب را با شمشیر کشت، احتمالا سر او را با شمشیر زد.(اعمال رسولان 12: 2)
    کلیسای کاتولیک و اوانجیلیک روز 25 یولای و کلیسای ارتودکس روز 30 آپریل و کلیسای قبطی مصر روز 12 آپریل و کلیسای اتیوپی روز 28 دسامبر را بنام روز یادبود یاکوبی (کوتاه شده یاکوب قدیس) به جشن و عبادت میگذرانند.
    ارامنه بیت المقدس
    ارامنه بیت المقدس ، یکی از چهار قوم ساکن در شهر قدیمی بیت المقدس هستند محله ارمنی ها کوچک ترین محله و تعدادشان نیز کمترین تعداد از این چهار قوم در بیت المقدس است. در سال 2001 میلادی حدود 2500 ارمنی در بیت المقدس ساکن بوده اند که اکثر آنها در و اطراف حوزه اسقف نشین دیر یعقوب مقدس (St. James Monastery) ساکنند که این محله ، محله ارمنی ها را تشکیل می دهد.
    تاریخ تاسیس جامعه ارمنی بیت المقدس (از 95 پیش از میلاد تا 640 بعد از میلاد)
    ارتش تیگران دوم پادشاه ارمنستان در حدودای بیت المقدس / 95 پیش از میلاد
    ارامنه به مدت بیش از چهار هزار سال در قسمتهای از ترکیه مدرن ، ایران و کوههای قفقاز سکونت داشته اند. اولین اشاره معروف که به ارامنه به عمل آمده جایی نزدیک بیت المقدس است که در سال 95 پیش از میلاد تحت حکومت تیگران دوم پادشاه ارمنستان به آن جا (اطراف بیت المقدس) رسیدند. ارتش ارمنی در چندین شهر در یهودیه سفر کرد و این در زمانی بود که یهودیان برای تجارت با ارمنستان به آن سرزمین دور دست اقامت گزیده و برخی از ارامنه نیز برای آشنایی با سرزمین های اطراف بیت المقدس به آنجا مسافرت می نمودند.
    شمایل تادئوس مقدس
    حضور تادئوس و بارتولمیوس از حواریون مسیح در ارمنستان (حدودای 48 میلادی)
    تخریب بیت المقدس توسط نرون اگوستوس روم (70 میلادی)
    متعاقب تخریب بیت المقدس در سال 70 بعد از میلاد، رومی ها به جای تجار، صنعتگران، سپاهیان و فرمانداران دولتی ارمنی به بیت المقدس وارد شدند و این درست مقارن با زمانهایی بود که «تادئوس» و «بارتولمیوس» (Thaddeus and Bartholomew ) که هر دو از حواریون مسیح بودند برای موعظه به ارامنه و جامعه کوچک یهودی آنجا وارد ارمنستان شده بودند (48 میلادی).
    تشکیل اولین دولت مسیحی (توسط تیرداد سوم) در ارمنستان / در 301 میلادی
    «کلیسای جامع یعقوب مقدس» در محله ارامنه بیت المقدس بر بالای کوه صهیون
    متعاقباً مسیحیت در سطح وسیعی در میان خانواده سلطنتی ارمنستان گسترش یافت. در 301 میلادی ارامنه تحت پادشاهی تیرداد سوم، دولتی مسیحی تشکیل دادند که اولین کشور مسیحی از لحاظ تاریخی است. در طی این دوره اعتقاد بر این است که زوّار ارمنی همواره راهشان را به سمت اماکن زیارتی مسیحی در بیت المقدس هموار می کردند همچنین تاریخ مردمی ارمنی می گوید که ارامنه بالا خانه ای بر فراز کوه صهیون (جاییکه یهوه یا ابراهیم قول و قرار گذاشت و همان جاییکه داوود قول ساختن معبد برای یهوه را داد اما یهوه خدای یهودان قول و وعده او را نپذیرفت اما با ساختن معبد توسط فرزندش سلیمان بر فراز کوه صهیون موافقت کرد و اینجا همان جایی است که مساجد معروف مسلمانان، مسجد الاقصی و قبه الصخره، و دیوار شکوه و شکابات یهودان، بر روی آن قرار دارد) ساختند که از آن به عنوان کلیسا استفاده شد بنابراین محله ارامنه در نزدیک کوه صهیون فرار دارد و «کلیسای جامع یعقوب مقدس» بعدا در آن محله ساخته شد.
    «اعلامیه میلان» (The Edict of Milan) در 313 میلادی ، آزادی برای مسیحیت در امپراتوری روم
    کاویدن اماکن مقدس جلجتا (محل تولّد عیسی) و محل تولّد مریم در 326 میلادی در بیت اللحم
    از زمان اعلامیه میلان The Edict of Milan در 313 میلادی مسیحیت یک دین قابل قبول در امپراطوری روم شد. از این زمان به بعد برای ارامنه مسیحی اقامت و ساختن خانه در بیت المقدس آسان تر شد. امپراطریس هلنا (Empress Helena) از 326 میلادی به سرزمین مقدس آمده و شروع به کاویدن اماکن مقدسه از جمله جلجتا ، محل تولد عیسی در بیت اللحم (بیت اللحم یکی از شهرهای ایالت ناصره در فلسطین یا اسراییل امروزی می باشد) و محل تولد مریم (مریم در ناصره شهری در جلیل متولّد شد) را نمود.
    «کلیسای قبر مقدس» (Church of the Holy Sepulchre) / 330 میلادی
    در این زمان و حدودای 330 میلادی وقتیکه مسیحیان محل بصلیب کشیدن عیسی مسیح را در همین محل امروزی در بیت المقدس کشف کردند بنا بر دستور و کمک مالی مادر کنستانتین بزرگ، مسیحیان در همان محل کلیسایی را ساختند بنام «کلیسای قبر مقدس» (قبر عیسی مسیح) یا (Church of the Holy Sepulchre)، که خادمین سنتی این کلیسا از مسیحیان ارتودوکس یونانی میباشند.
    بین قرون چهارم و پنجم ارامنه هفده دیر (صومعه) در سراسر بیت المقدس ساختند با وجود این برخی از آنها در بیت المقدس ممکن است مورد مناظره باشند (در حال حاضر وجود داشته باشند). از قرن ششم اسقف های ارمنی در بیت المقدس در اطراف مونت سیون (Mount Zion) ساکن شدند زیرا جامعه مهمی از ارامنه در بیت المقدس وجود داشت و اینکه این جامعه به طور دایمی در محلی خاص اقامت گزیده بود.
    اختراع الفبای ارمنی در 405 میلادی
    اختراع الفبای ارمنی در 405 میلادی قطعاً به جامعه ارمنی اجازه داد گزارشات خود را به زبان مادری ثبت کند. این الفبا باعث تولید بیش از چهار هزار دست نوشت قدیمی شد که از سوی ارامنه در «کلیسای توروس مقدس» (St. Toros Church) نزدیک «کلیسای یعقوب مقدس» نگهداری می شوند. در قرن نوزدهم هنگامی که زمین دیر روسی در کوه الیوز (Mount of Olives) شکسته شد شش کف موزاییک با نگاشته های ارمنی آشکار شدند که گواهی به حضور ارامنه در آنجا و در آن دوره می دهند.
    یکی از دلایل اصلی وجود یک محله ارمنی در این شهر مذهب و ملیت ارامنه است. ارامنه علیرغم اکثریت مسیحیان فلسطین ، عرب نیستند بلکه از لحاظ ملیتی و دینی ارمنی هستند. دلیل ملیتشان احتیاج به قبول این گفته ندارد که آنها گروهی یک دست باقی مانده اند و در طی سالها به ازدواج درون گروهی پرداخته و فرهنگ بکر خود را نگه داشته اند.
    جدایی کلیسای نسطوریان از باقی مسیحیان در 431 میلادی / جدایی کلیسای مونوفیزیست ها از دیوفیزیست ها در 451 میلادی
    مونوفیزیست ها (کلیسای ارامنه، یعقوبی سوریه، قبطی مصر و اتیوپی)
    دیوفیزیست ها (کلیسای بیزانسی ارتودوکس یونانی و روسی، کاتولیک ها و بعدها پروتستان ها)
    جدایی کلیسای کاتولیک لاتین از ارتودوکس های شرقی (روسی و یونانی) در 1054 میلادی
    دلیل توسعه کلیسای مجزای ارمنی اندکی پیچیده تر است. در زمانی که ارامنه به مسیحیت گرویدند تنها یک کلیسا وجود داشت. ولیکن در 431 میلادی سومین شورای کلیسایی در افسوس (یا افسس)، کلیساهای نسطوریان (امروزه آشوریان و کلدانیان) را از باقی مسیحیان جدا نمود.
    سپس در 451 میلادی چهارمین شورای کلیسایی مسیحیت را مجداً این دفعه بین مونوفیزیست ها و دیو فیزیست ها (Monophysites and Dyophysites) جدا نمود. به موجب این جدایی کلیسای ارمنی به کلیساهای سوری(یعقوبی سوریه)، قبطی(مسیحیان مصری) و اتیوپی(حبشه) در جنبش مونوفیزیست پیوست و کلیسای بیزانسی ارتودکس (کاتولیکها و بعدا پروتستان ها و ارتودکس یونانی و ارتودکس روسی و غیره) دیوفیزیست شده بود.
    سپس این جدایی در 1054 میلادی برای کلیسای کاتولیک لاتین و ارتودکس شرقی اتفاق افتاد (میان دیوفیزیت ها). و با نهضت اصلاح مذهبی در قرن شانزدهم شکاف در کلیسای کاتولیک لاتین نیز ایجاد شد (جنبش پروتستان ها).
    ژوستینین اول (از 527 تا 565 میلادی) امپراتور بیزانس (روم شرقی)
    ژوستینین (یوستیانوس) ضد مونوفیزیست
    ژوستینین (Justinian) امپراطور بیزانسی (از 527 تا 565 میلادی) کلیساهای مونوفیزیست را آزار می داد و ارامنه خود را صحبت کننده از سوی کلیساهای اتیوپی ، سوری و قبطی قرار دادند و پاتریارک نشین ارمنی در بیت المقدس حالت رهبری به خود گرفت. بنابراین از 451 میلادی کلیسای ارمنی از دیگر کلیساهای مسیحی جدا شد. این حقیقت وجود دارد که انشعابات و کشمکش های عمده ای بین مسیحیان در دوران عثمانی و صلیبی به وقوع پیوست.
    فتح بیت المقدس توسط مسلمانان در دوران عمربن الخطاب در 12 اردیبهشت 636 میلادی (14 هجری)
    تسلط مسلمانان بر بیت المقدس از 638 تا 1099 میلادی
    فتح بیت المقدس از سوی مسلمان در آوریل 638 میلادی مورد استقبال ارامنه قرار گرفت زیرا آنها این فتح را راهی برای بازگرداندن اموال ضبط شده و آزادی ممنوعیت ورود به شهر از سوی امپراطور ژوستینین می دانستند. ارامنه در این زمان تابع پیمان عمر (Pact of Omar) شده بودند. آنها مالیات ثابتی به عنوان جزیه می پرداختند و اجازه ساختن هیچ ساختمان مسیحی جدیدی را در بیت المقدس نداشتند.
    ارامنه تحت حکومت سلسله های مسلمان بین 638 تا 1099 میلادی، یعنی تا هنگام شروع جنگ های صلیبی در این شهر زندگی کردند. اومایادها Umayyads (خلفای بنی امیه) که در دمشق مستقر شده بودند جای خود را به ابوسعید(Abbasids) (عباسیان از 750 تا 1258 میلادی) دادند که در بغداد مستقر بودند. سپس نوبت به سلطنت فاطمی های مصر (Fatimids) در 969 میلادی می رسد و سرانجام ترُکان سلجوقی بیت المقدس را در 1071 میلادی غارت نمودند.

    فراخوان پاپ اوربان دوم برای اولین جنگهای صلیبی (1095 میلادی)
    ویران کردن «کلیسای قبر مقدس» ؛ شعار «اتحاد دوباره کلیسای بیزانس با کلیسای روم» در مقابل سلجوقیان مسلمان
    شروع جنگهای صلیبی (از 1098 یا از 1099 تا 1118 میلادی) و (از 1229 تا 1244 میلادی)
    در سال 1009 میلادی حاکم فاطمی مصر الحکیم بی عمر الله (Al-Hakim bi-Amr Allah)، «کلیسای قبر مقدس» را ویران کرد و این اقدام به روشن شدن جرقه جنگهای صلیبی کمک نمود. پاپ اوربان دوم فرانسوی (Pope Urban II. / از 1035 تا ژولای 1099 میلادی، او خواهان اتحاد دوباره کلیسای بیزانس و روم بود) مسیحیان سراسر اروپا را به اتحاد با هم و بیرون راندن سلجوق ها، که مسیحیانی را که سعی در زندگی و زیارت شهر را داشتند به ستوه آورده بودند، از سرزمین مقدس فرا خواند (فراخوان در 1095 میلادی و بدست آوردن اولین شهر مسیحی آنتیوخوس/ آنتیوخیا در 1998 میلادی از دست سلجوقیان).
    فراخوان پاپ ، مسیحیان را جذب کرده و صلیبیون را از بالکان گرفته تا امپراطوری رم به شدت مسلح نمود و حتی پادشاه ارمنی کیلیکیه را مصمم به راهی شدن به سوی بیت المقدس نمود. گرچه صلیبیون کاتولیک هم مذهبی یشان را حذف نکرده بودند ولی فرمانی ارایه دادند که به موجب آن بیت المقدس یک سرزمین لاتین خواهد بود. در این زمان ارامنه مقدار زیادی زمین در منطقه ارمنی نشین بیت المقدس (اورشلیم) به دست آوردند و در 1165 میلادی ساختمان «کلیسای جامع یعقوب مقدس» را که تبدیل به مهمترین ساختمان شهر شده بود، تمام کردند که تا امروز نیز باقی مانده است. و این در زمانی بود که ساختمان جدید ـکلیسای قبر مقدس» دوباره ساخته شده بود.
    محله ارمنی نشین، خود در اطراف «کلیسای یعقوب مقدس» تمرکز یافت و در اطراف آن که یک محله مسیحی مقدسی شده بود به خانه سازی پرداختند. امروزه تنها بخش جنوبی این ناحیه که به طور فعال از سوی ارامنه اسکان یافته است به عنوان محله ارمنی نشین توصیف می شود. در طی این زمان، محله توسط کلیساهای غیرارمنی پرُ شد که شامل «کلیسای تومای مقدس» در بخش جنوبی ، «کلیسای یونانی» در بخش شمالی در منتها علیه کناره شمالی خیابان داوید و«کلیسای مرقس مقدس» که امروزه هم مرز با محله یهودی نشین است می شد. به عنوان یک وصیت نامه برای استواری جامعه ارمنی تنها کلیسای باقی مانده در دستان مالکین تا به امروز مجموعه کلیسای جامع یعقوب مقدس است. اکثر کلیساهای دوره صلیبیون اکنون تبدیل به مسجد ، خانه یا تبدیل به مجموعه های دیگر مسیحی شده اند. در این زمان ارامنه برای مدت کوتاهی کلیسای ملی خود را در بیت اللحم به دست آوردند.
    این را باید ذکر کرد که ارامنه خود ثابت نمودند که به خاطر عدم خصومت در جنگها بر علیه نیروهای مسلمان بیشتر مورد استقبال بودند. صلیبیون، کاتولیک بودند و همچنین مسلمانان با نیروی ارتودکس بیزانسی و وارث آنها یعنی روس ها نیز می جنگیدند به این معنی که مسلمانان نسبت به منافع کاتولیک ها و ارتودکس ها در بیت المقدس بدبین بودند ولیکن ارامنه دارای خودمختاری بودند. میلیونها ارمنی در شرق آسیای صغیر زندگی می کردند که هیچ مبارزه سیـاس*ـی نظامی علیه ممالیک مسلمان یا عثمانی ها به عمل نیاوردند.

    ادامه در پست بعد...
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    مملوکان چرکسی (حکومت در مصر از 1257 تا 1517 میلادی)
    دوران ممالیک (Mamelukken/ چرکسهای قفقازی، بردگان ترُکان سلجوقی-رومی) مصری (از 1260 تا 1517 میلادی)
    حدودای 1243 میلادی مغولان بر ترُکان سلجوقی روم که بر آسیای صغیر فرمان میراندند پیروز میشوند و در سال 1257 میلادی چرکسهای قفقازی (ممالیک- مملوکان چرکسی) که از بردگان ترُکان سلجوقی روم بودند بر مصر دست می یایند و با ورود ارتش ممالیک به بیت المقدس در 1260 میلادی، که جایگزین دوران کوتاه حکومت ایوبید مسلمان (Muslim Ayyubid /از 1244 تا 1260 میلادی) شد، تاثیر کمی بر ارمنیان داشت ولی تاثیر عمیقی بر دیگر جوامع مسیحی گذاشت زیرا ممالیک آنها را دارای "روحیه جنگجویی صلیبی" در نظر می گرفتند.
    سارکیس (از 1281 تا 1313 میلادی)، پاتریارک ارمنیان با حاکم ممالیک ملاقات کرده و متعاقبأ به جامعه خود باز گشت به امید برقراری دوره ای از صلح بعد از آشوب صلیبیون. در آن زمان ارامنه دارای جامعه مهمی در مصر بودند و این زمانی بود که پاتریارک ارمنی گاه به گاه به قاهره مسافرت نموده و با حکام ممالیک و نمایندگانشان ملاقات می نمود.
    در همان دوران در 1311 میلادی اولین پاتریارک ارمنی منصوب شد. این پاتریارک سایر پاتریارک ها را در ارمنستان به همراه دو پاتریارک عالی (یکی در لبنان، سوریه و قبرس و دیگری در بیت المفدس) به همراه عالی ترین سمت ها در کلیسا تقویت نمود.
    در سال 1380 میلادی گریگور چهارم پاتریارک ارامنه یک اطاق نهارخوری را در عرض «کلیسای جامع یعقوب مقدس» برای کشیشان ساخت. در حدود سال 1415 میلادی باغستان زیتون نزدیک باغ جتسیمانی خریده شد اما دستیابی بر آن امکان پذیر نشد زیرا در 1439 میلادی ارامنه از جلجتا انتقال داده شدند اما پاتریارک ماردیروس (Mardiros/ از 1412 تا 1450 میلادی) ناحیه روبروی آن را خریده و نام آن را جلجتای دوم گذاشت. این منطقه تا به امروز جزء اموال پاتریارک ارمنی باقی مانده است.
    و نتیجه ملاقات های بعدی پاتریارک ارمنی با حکام ممالیک این شد که ارامنه در سال 1340 میلادی/843 هجری قمری موفق به کشیدن دیوار دور محله خود در بیت المقدس شدند. این علامت مهمی بود که حکام ممالیک این محله را تهدیدی علیه خود حساب نمی کردند و این دیوار عمودی هم روشی برای تامین و جلوگیری از بازگشت صلیبیون بود.
    حکومت ممالیک همچنین اعلامیه زیر را در سال 1451 میلادی در قسمت غربی ورودی محله ارمنی ها حک نمود: «دستور رییسمان سلطان جغمق (Jaqmaq) که پیمان بست مالیاتهایی که اخیراً از سوی حکام محلی وضع شده و برای پرداخت از سوی ارمنیان محله در نظر گرفته شده لغو شده و این لغو در 854 هجری قمری (مطابق با 1451 میلادی) در کتاب افتخارات (Honored Books) ثبت شد. هر شخصی که دوباره مالیات را بر این محله وضع یا تجدید کند دوزخی و فرزند شیطان بوده و نفرین الله بر او خواهد بود.» محله ارمنیان در این زمان توسعه کم ولی پایدار و مستحکم خود را حفظ نمود.
    دوران ترُکان عثمانی (از 1517 تا 1917 میلادی)
    بیت المقدس تحت حکومت عثمانی تبدیل به شهری بین المللی شده بود که از لحاظ مذهبی تا حدُی خوب عمل می کرد اما حکومت عثمانی به نوعی ورای اختلافات مذهبی بین کلیساهای مسیحی رقیب و مذاهب رقیب عمل می کرد.
    مهمترین چهره شهر در این زمان افزایش جمعیت محله ارمنی نشین و کوشش برای کنترل این شهر مقدس است. جزیه یا گزارشات ملیاتی عثمانی در سال 1562 و 1690 میلادی دقیق ترین گزارشات هستند زیرا آنها به طور بالفعل جمعیت این سالها را دقیق تر منعکس می کنند تا اینکه از روشهای گزارش مالیاتی سابق استفاده می کردند. بیشتر امور بر اساس این گزارشات صورت می گرفت زیرا اینها در اصل تنها افراد بالغ غیرمسلمان را که راهب یا روحانی تمام وقت نبودند در بر می گرفت.
    ارامنه دومین جامعه بزرگ مسیحی در بیت المقدس/ 1690 میلادی
    بین سالهای 1562 تا 1563 میلادی تنها 189 ارمنی شمارش شده اند که در سال 1690 میلادی به 640 نفر رسیده اند یعنی رشدی 239 درصدی داشته اند. برخی این جهش جمعیتی را حمل بر روند توسعه شهرسازی از سوی ارامنه و بویژه سایر مسیحیان می دانند. بنابر این مسیحیان در سال 1690 میلادی بیست و دو و نه دهم درصد جمعیت بیت المقدس را در برگرفته و ارامنه دومین جامعه بزرگ مسیحی شهر را تشکیل می دادند.
    در این زمان کلیه ارامنه در حرفه ها و صنایع و تعداد کمتری نیز در تجارت و خدمات به کار گماشته شدند. این را نیز باید خاطرنشان ساخت که ارامنه ای که منحصراً مشغول به فعالیت های مذهبی بودند از این گزارشات به دلیل ماهیت کاملاً روحانی کارشان مستثنی می شدند. وقتی شخصی نرخهای بافعل مالیاتی ارامنه را بررسی می کند در می یابد که بیشترین تعداد آنها در طبقه متوسط قرار می گیرند این وضعیت مالی به شدت از طریق بخششهای مالی ارامنه حمایت میشد. این امر قطعاً دلیل دیگری بر توانایی این جامعه در توسعه و کنترل محله خود بوده است در ضمن سایر جوامع مسیحی در این زمان در نواحی تاریخی اطراف کلیسای قبر مقدس زندگی می کردند.
    خارج از محله ارمنی نشین در قسمت مسکونی در همسایگی «کلیسای جامع یعقوب مقدس»، ارامنه برای کنترل «کلیسای قبر مقدس» رقابت می کردند. ارامنه به عنوان دومین سهامدار بزرگ کلیسا در این شهر توصیف شده اند و ارتودکسهای یونانی بزرگ ترین سهامدار هستند. ارامنه چاپل Parting of the Raiment و چاپل سنت هلنا و چاپل یوحنای قدیس و چاپل Three Marys و نیز طبقه دوم بالای ورودی آن را در کنترل خود داشتند. این کلیسا خود بعداً بین ارامنه، ارتودکس یونانی و فرانسیسکن های کاتولیک تقسیم شد.
    قرارداد صلح کرلویتس (Peace of Karlowitz) در 1699 میلادی/ محرومیت مونوفیزیست ها از حمایت دولتهای قدرتمند
    به دنبال صلح کرلویتس (Peace of Karlowitz) در 1699 میلادی، که به پنجمین جنگ اروپا و اطریش با ترُکان عثمانی خاتمه میبخشد، امپراطوری عثمانی به مرد ضعیف اروپا تبدیل شد و مساله شهرهای مقدس از یک مساله داخلی عثمانی به دیپلماسی خارجی آن تبدیل شد. این امر عدم تفوق و برتری عمده ای را به اثبات می رساند زیرا ارمنستان غربی از سوی عثمانی ها و سپس در سال 1828 میلادی بخش شرقی آن از سوی امپراطوری روسیه اشغال شد. اکثر کلیساهای دیگردر بیت المقدس دارای ملتهای حامی بودند نظیر فرانسوی ها که حامی کلیساهای کاتولیک بودند و روس ها که حامی کلیسای ارتودکس بودند در حالی که ارامنه خود را در میان ملل بزرگ مسیحی تنها دیدند. متعاقب آن ضعیف شدن کلیساهای قبطی مصری و کلیساهای اتیوپی که در شهر بودند نیز قسمتی از این رشته حوادث بود که کلیساهای مونوفیزیست را از حمایت و پشتیبانی دولت های قدرتمند محروم می ساخت.
    علیرغم این مشکلات ارامنه به طور حساس و سرسختانه بر محله خود پافشاری نمودند. رفتار مسیحیان در بیت المقدس همیشه هم خوب و مودبانه نبوده است. برای نمونه شکایتهایی مبتنی بر بازرسیهایی از سوی مقامات رسمی عثمانی به عمل می آمد که به شهرهای مقدس و بویژه «کلیسای قبر مقدس» آمده و می گفتند که شما بر تعداد دیرها و کلیساها افزوده اید. در این اماکن یا در جوار آنها مساجدی هستند. بنابراین باید به ما مقدار زیادی پول بپردازید در غیر این صورت ما بازرسیها را انجام داده و علیه شما گزارش تهیه خواهیم کرد.
    اینها تهدیدات بیهوده ای برای کلیساها و کنیسه هایی که تصرف شده و قسمتی از آنها متلاشی شده یا به آنها خسارت وارد شده بود نبود و مردم شکایت می کردند که غیرمسلمان، مکانهای جدید می سازند. برای مسلمانان پیدا کردن مکانهای مقدس نزدیک ساختمانهای غیرمسلمانان و ساختن مساجد حتی الامکان نزدیک آنها رویه ای عمومی شده بود. بعداً مسلمان به راحتی مدعی می شدند که کلیسا به طور غیرمجاز کنار مسجد است. با این وجود گرچه کلیساهای ارمنی ممکن بود متحمل این وضعیت بشوند ولی محله ارمنی نشین به همان نحو از حاشیه پردازی نسبت به غیرمسلمانان مصون ماند زیرا آنها همگی در محله ارمنی نشین واقع شده بود طوری که امکان این ادعا که در آنجا نیاز به ساخت مسجد است به طور ناگهانی وجود نداشت.
    در این زمان کشمکشهای درون کلیسای ارمنی، پاتریارک نشین ارمنی را سیـاس*ـی کرده بود. کافی است این را گفت که پاتریارک نشین ارمنی به خاطر نزدیکی به اماکن مقدس و جدایی از اجتماع اصلی ارمنی، نقش مهمی را در جدایی که بر رهبران ارمنی قسطنطنیه و اجمیادزین اثر گذاشت داشته است. بویژه اسقف یقیازار Eghiazar پاتریارک نشین بیت المقدس را جدّی گرفته و در سال 1644 میلادی خود را جاثلیق (رهبر) کلیسای ارمنی اعلام کرد به تدریج از میزان این نوع از کشمکشها در درون کلیسای ارمنی هنگامی که آنها کشمکشهای مشابهی را با کلیسای ارتودکس یونانی و اماکن مقدسه داشتند کاسته شد.
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    جشن های ارمنستان
    جشن های ارمنستان


    ارمنیان جشنهای بسیاری دارند که بعضی جشنهای مذهبی و بعضی دیگر جشنهای باستانی است.


    این جشن میان ایرانیان به جشن سده شهرت دارد و از جشنهای خاص اقوام آریایی است که ارمنیان پس از پذیرفتن مسیحیت در قالب جشنهای ارمنی درآوردند.
    در ارمنستان باستان برای آتش صفات زنانه و برای آب فروزههای مردانه قائل بودند.این جشن در ایران از زمان مادها تا پایان دورهٔ صفوی برگزار میشد. این جشن در روز سیزدهم فوریه مصادف با بیست و چهارم بهمن ماه برگزار میشود. در این روز ارمنیان به کلیسا میروند. مقام روحانی پس از به جای آوردن مراسم مذهبی ویژه آن روز شمع روشنی را از محراب کلیسا برداشته به محوطه حیات کلیسا میرود و با آن شمع بوتههایی که برای آتش افروزی گردآمده میافروزد. پس از مراسم آتش بازی، هنگام ترک کلیسا هر کس شمع یا اخگردانی (مشعلی) را که با آتش صحن کلیسا روشن شده به عنوان تبرک به منزل میبرد.


    از جمله جشنهای بسیار کهن دو ملت ایرانی و ارمنی جشن باریگندان ارمنی و یا برغندان ایرانی است که شیوه برگزاری آن میان دو تیره دارای همانندیهای بسیاری است. برپایی این جشن و سرور پیش از ایام روزه بزرگ بیانگر شادی و خرسندی دو قوم از فرا رسیدن روزهای روزه بوده است. معنی واژه باریگندان در ارمنی شادمانی است. این جشن از جشنهای پیش از پذیرشمسیحیت همزمان با جشن ناواسارد برگزار میشد. از ویژگیهای برجسته این جشن، برابری کامل در آن روز میان اقشار و لایههای جامعه و آزادی انتقاد از بزرگان و توانگران بود. در روز باریگندان معمولاً سفره شام رنگینتر و مفصلتر از شبهای عادی است. از جمله عادات دیگر این روز استفاده از نقاب و برگزاری شب نشینی با نقاب میباشد.


    جشن ناواسارد


    نخستین ماه سال در گاهشماری ارمنستان باستان ناواسارد نام داشت که به معنی سال نو است. در نخستین روز ماه ناواسارد جشن با شکوهی برپا میشد و همه مردم در این جشن شرکت میکردند. در روز عید پیکارهای ورزشی مانند دو، اسب سواری و ارابهرانی برگزار میشد. پهلوانان زورآزمایی میکردند و نوازندگان تازهترین آهنگهای خود را مینواختند. برخی نیز به کبوترپرانی سرگرم میشدند. در روز جشن مردم با انواع چهرهپوشها روی خود را میپوشاندند چرا که ارمنیان باستان بر این باور بودند که نقاب ارواح پلید را گریزان میکند. امروزه جشن ناواسارد در جوامع ارمنی روز یازدهم اگوست برگزار میشود. در این جشن تیمهای ورزش ارمنیان در یکی از کشورها گرد هم آمده و با یکدیگر به رقابت میپردازند و برندگان مسابقات پیروزمندان ناواسارد خوانده میشوند. در چند سال اخیر مسابقات ورزش ناواسارد در جمهوری ارمنستان برگزار میشود. در پایان بایستی یادآور شد که جشن ناواسارد بر پایه بسیاری از منابع موجود دارای اصل و ریشه ایرانی است و مترادف با نوسرد است که از جمله کهنترین اعیاد ایرانی بوده که در روزگار مادها برگزار میشده ولیکن امروزه به فراموشی سپرده شده است.


    جشن وارداوار (آب پاشان)


    این جشن از قدیمیترین جشنهای ارمنیان محسوب میشود که در میان ایرانیان به عید آب پاشی ارمنیان شهرت دارد. ارمنیان در این روز به یکدیگر آب میپاشیدند، کبوترپرانی میکردند و مسابقات ورزشی ترتیب میدادند. بیشتر محققانی که در زمینه اعیاد ارمنیان پیش از مسیحیت تحقیق میکنند، این جشن را مربوط به الههٔ آستغیگ و الههٔ آناهید میدانند.[۱] به موجب افسانههای ارمنی، آستغیگ، الههٔ زیبایی، باروری و حاصلخیزی بود و برگزاری این جشن در فصل تابستان به منظور طلب باران و برکت بوده است. جشن آب پاشی از جشنهای خاص اقوام آریایی است و ارتباطی با دین خاصی ندارد ولی ارمنیان از سدهٔ چهارم میلادی پیرایههایی مذهبی برای آن فراهم کردند. اکنون جشن وارداوار به عنوان یکی از اعیاد مسیحیت، نود و هشت روز پس از عید پاک، بین بیست و هشتم ماه ژوئن تا اول ماه اگوست برگزار میشود. این جشن در ایران از زمان مادها تا پایان دورهٔ صفوی برگزار میشد.
    منبع: تاریخ فا
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا