پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 545
  • پاسخ ها 30
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
حکومت سلطنتی سلوکیها، که از مشرق زمین سرچشمه می گرفت ، استبداد مطلق بود و هیچ مجلس یا شورایی اختیارات آن را محدود نمی ساخت . دربار بر مبنای دربارهای شرقی ساخته شده بود. حاجبان و خواجه سرایانی که لباسهای یراقدار متحدالشکل داشتند، مجمرهایی که برای خوشبو کردن بود و موسیقی به سبک شرق معمول شده بود، ولی فقط لباسهای زیر و زبان یونانی بر جای مانده بود، نجبا، مانند اشراف مقدونی ، یا اروپای قرون وسطی ، سرکردگان نیمه مستقل نبودند، بلکه مدیران یا نظامیانی بودند که شاه منصوب کرده بود . این ساخت حکومت سلطنتی از هخامنشیها به سلوکیان و ساسانیها و از آنها به روم زمان دیوکلسی و بیزانس زمان قسطنطین رسید. سلوکیها که می دانستند قدرت آنها در یک کشور خارجی بستگی به وفاداری جمعیتهای یونانی دارد، سعی

در مدت حکومت او، یهوه با زئوس یکی شد، کشتیهای معابد برای تهیه ی پول به فروش رفت ، و حتی در پاره ای از اجتماعات کلیمی برای خدایان یونانی قربانی کردند؛ ورزشگاهی در اروشلیم باز شد و جوانان یهودی ، و حتی خاخامها، برهنه در بازیهای ورزشی شرکت می کردند! بعضی جوانان یهودی ، در شور و شوق هلنیسم ، تن به اعمال جراحی می دادند تا کمبودهای جسمانی خود را که ممکن بود نژادشان را فاش بنماید جبران کنند. (مقصود این است که چون یهودیان خــتنه می کردند، نژادشان معلوم می شد؛ بنابراین ، کاری می کردند که رفع این نقیصه شود .)

می کردند تا شهرهای قدیمی یونانی را تجدید بنا کنند و شهرهای جدید بسازند. سلوکوس اول نه شهر به نام سلوکیه ، شش انطاکیه ، پنج لائودیکه ، سه آپامیا، و یک تسراتونیکه ساخت ؛ و جانشینان او تا آنجا که می توانستند از او تقلید کردند. مانند آمریکای قرن نوزدهم ، شهرها رشد می کرد و هر روز به تعدادشان افزوده می شد .
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    به واسطه ی همین شهرها بود که هلنیسم در آسیای باختری با سرعتی زیاد، اما نه طور عمقی ، پیشروی کرد. این فرآیند، البته ، جریانی قدیم بود که با مهاجرت بزرگ یونانیها آغاز شده بود. پراکنده شدن هلنیسم در واقع نوعی تجدید حیات یونیا بود – نوعی رجعت تمدن یونانی به مبدأ اولیه ی آسیای خود. حتی قبل از اسکندر، یونانیها مقامهای بزرگی در دربار شاهان ایران داشتند و بازگانان یونانی بر جاده های تجاری خاور نزدیک مسلط بودند. اکنون امکانات سیـاس*ـی ، بازرگانی ، و هنری سیلی را از یونان قدیمی ، ماگناگراسیا، و سیسیل به این خطه روانه می کرد. مجسمه سازان و حکاکان یونانی از پادشاهان فینیقیه ، لوکیا، کاریا، کیلیکیا و باکتریا مجسمه می ساختند و برای آنها سکه می زدند . رقاصان یونانی بندرهای آسیا را زیرپا گرفته بودند. خلاف کاری جنـ*ـسی به شکل یونانی آن مرسوم شد، ورزشگاهها و ژیمنازیومهای یونانی در شهرهای شرقی سر بر آوردند و ورزش و استحمام به سبک یونانی طرفداران زیادی پیدا کرد. آب نوشیدنی شهرها و فاضلابهای آنها به سبک جدید در آمد و خیابانها سنگ فرش و تمیز شدند . مدارس ، کتابخانه ها و تماشا خانه ها خواندن و ادبیات را رونق دادند و شاگردان دانشکده ها شیطنتهای قدیمی خود را در خیابانها آغاز کردند. به کسی با فرهنگ می گفتند که زبان یونانی را بداند و از نمایشنامه های مناندروس و اوریپید لـ*ـذت ببرد. این تسلط تمدن یونانی برخاور نزدیک یکی از نمونه های عجیب تاریخ باستان است ؛ هیچ تغییری به این سرعت و وسعت در آسیا دیده نشده بود. از جزییات و نتایج آن ما اطلاعات بسیار کمی داریم . اخباری که از ادبیات ، فلسفه و علوم سلوکیها در دست ماست بسیار ناچیز است . اگر ما امروز فقط اشخاص سرشناسی چون زنون رواقی و سلوکوس منجم و در عصر رومیها، ملئا گروس شاعر و پوسیدیپوس دانشمند را می شنایم ، دلیل آن نیست که عده ی زیادی وجود نداشته اند. فرهنگ سلوکیها پر رونق ، متنوع ، صیقل یافته ، پر از ذوق و در هنر مانند عصر ماقبلش بسیار بارور بوده است ، هرگز قبل از آن ، تا آنجا که دانش ما به یاد دارد، تمدنی در میان محیطهای گوناگون این چنین وسعت نیافته و دارای وحدتی پیچیده نبوده است . قریب به یک قرن ، غرب آسیا متعلق به اروپا بود. راه برای تسلط روم و بالاخره استیلای مسیحیت ، که ترکیب و هم نهادی از مجموعه ی جریانها بود، باز می شد .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    مع هذا آسیا مغلوب غرب نشد . تمدن آن قدیمی تر و عمیق تر از آن بود که روح خود را تسلیم کند. توده های مردم به زبانهای مادری خود حرف می زدند، راه و روش عادی خود را پیروی می کردند و خدایان اجدادی خود را می پرستیدند. خارج از سواحل مدیترانه از عمق تمدن یونانی کاسته می شد و مراکز یونانی ، چون سلوکیه در ساحل دجله ، تنها جزایر یونانی ای در اقیانوس شرق بودند. آن اختلاط و پیوند نژادی و فرهنگی که رؤیایش را اسکندر در سر می پروراند به وجود نیامد. یونانیان و تمدن یونانی در بالا قرار داشتند و در زیر آنها اختلاطی از مردم و فرهنگهای آسیایی دیده می شد. خواص فرهنگ یونانی در روح شرقی نفوذ نکرد؛ تازه طلبی ، اشتیاق به مادیت ، تمایل به کمال ، قوت افاده ی به معنا و استقلال فردی یونانی تغییری در خواص شرقیها ایجاد ننمود. برعکس ، با گذشت زمان ، نحوه ی اندیشه و احساس شرقی از زیر به قشر یونانیان حاکم نفوذ کرد و به توسط آنها به مغرب رفت تا دنیای «کفار» را تغییر شکل دهد. در بابل ، تاجر شکیبای سامی و بانکدار یهودی بریونانی سبک مزاج تفوق یافتند، خط میخی را حفط کردند و زبان یونانی را در دنیای تجارت در درجه ی دوم اهمیت قرار دادند. علم احکام نجوم و کیمیاگری جای هیئت و فیزیک یونانی را گرفت . سلطنت استبدادی شرقی نشان داد که از دموکراسی یونانی نیرومندتر است و بالاخره شکل خود را به دنیای مغرب زمین نیز تحمیل کرد. شاهان یونانی و امپراطوران رومی به نسق سلاطین شرقی تبدیل به خدایان روی زمین شدند و فرضیه ی حقوق آسمانی شاهان از طریق روم و قسطنطینه به اروپای جدید منتقل شد. از طریق زنون ، تسلیم و جبر شرقی وارد فلسفه ی یونان شد و از هزاران راه مختلف ، رازوری و قدوسیت خود را در خلئی که انحطاط اعتقادات قدیمی یونانیان به وجود آورده بود وارد کرد . یونانیان به آسانی خدایان شرق را، که اساساً شبیه خدایان خودشان بودند، پذیرفتند؛ منتها چون یونانی در حقیقت ایمان درستی نداشت ، در حالی که اعتقاد آسیایی محکم بود، خدای شرقی ماند و خدای یونانی فراموش شد. آرتمیس اِفسوسی با دوازده پستان دوباره رب النوع مادری شرقیها شد. آیین بابلیها، فنیقیها و سوریها روح بسیاری از مهاجمان یونانی را تسخیر کرد. یونان به شرق فلسفه داد و شرق به یونان مذهب ؛ مذهب در این میان فاتح شد، زیرا فلسفه تجملی بود برای عده ای معدود، در حالی که مذهب تسلای خاطر عده ای فراوان بود. در جریان موزون تاریخی تغییر و تبدیل کفر و ایمان ، رازوری و طبیعت گرایی و مذهب و علم ، مذهب به قدرت بازگشت ، زیرا به درماندگی و تنهایی نهانی بشر پی برد و به او الهام و شعر بخشید و دنیای سرخورده ، استثمار شده و خسته از جنگ ، با خوشحالی آن را پذیرفت تا امید از دست رفته را بازیابد. نامنتظرترین و عیمق ترین اثر فتح اسکندر، شرقی گرایی روح اروپا بود .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    پرگامون

    مستحیل شدن تدریجی یونانیها در آسیا قدرت سلوکیها را ضعیف ساخت و پادشاهیهای مستقلی در مرزهای دنیای هلنی به وجود آورد. تا حدود سال ۲۸۰، ارمنستان ، کاپادوکیا ، پونتوس و بیتینیا موفق شدند حکومتهای سلطنتی برای خود بیاورند و دیری نگذشت که شهرهای یونانی دریای سیاه تابع حکومتهای آسیایی گردیدند. بخارا و سغد نیز در سال ۲۵۰ استقلال یافتند. در سال ۲۴۷ ارشک اول ، خان یکی از ایلات ایرانی به نام پرنی ، حاکم سلوکی ایران را کشت و حکومت اشکانیان را تأسیس کرد که تا قرنها بلای جان رومیها شد. در سال ۲۸۲. فیلاتایروس ، که از طرف لوسیماخوس نه هزار تا لنت و قلعه ی مسلح پرگامون در آسیای صغیر را در اختیار داشت ، پول را ضبط و اعلام استقلال کرد. برادرزاده اش ائومنس اول شهرهای پیتانه و آتازنئوس را تصرف کرده ، پرگامون را تبدیل به کشوری سلطنتی نمود. آتالوس اول حقشناسی یونان آسیایی را با بیرون راندن گلها که به داخل دیوارهای شهر او نفوذ یافته بودند جلب کرد؛ پسر بزرگش ، ائومنس دوم ، حکومت با لیاقت او را ادامه داد، ولی ناگهان از روم علیه آنتیوخوس سوم کمک خواست و یونان را در شگفتی انداخت . چون آنتیوخوس را در ماگنسیا شکست دادند، رومیان تقریباً تمام آسیای صغیر را به ائومنس واگذار نمودند. برادر و وارثش ، آتالوس دوم ، به علت عدم اعتماد به پسرانش در اینکه بتوانند پرگامون را آزاد نگاه دارند، در هنگام مرگ پادشاهی خود را به روم بخشید .

    دولت کوچک پرگامون تا می توانست کوشید تولد و رشد خائنانه ی خود را جبران کرده ، از لحاظ مرکزیت هنر و دانش با اسکندریه رقابت کند. ثروتی را که از معادن ، تاکستانها، مزارع گندم ، محصولات پشم و پوست ، عطر، ساختن آجر و کاشی و زبردستی در تجارت جزایر شمالی دریای اژه به دست می آورد نه تنها صرف نگاهداری ارتش و نیروی دریایی نیرومندی می نمود، بلکه در راه تشویق هنر و ادبیات صرف می کرد. شاهان پرگامون عقیده داشتند که دولت و مؤسسات انتفاعی خصوصی می توانند به نحو مفیدی رقابت کرده متفقاً جلوی بی کفایتی و حرص و آز را بگیرند. شاه اراضی وسیعی را به دست غلامان کشت می کرد و کارخانه ها و معادن بسیاری را، البته نه به طور انحصاری ، اداره می نمود. در این سیستم منحصر به فرد، ثروت زیاد شد و چندین برابر گردید. پرگامون پایتخت آراسته ای شد که به خاطر معبد زئوس ، کاخهای مجلل ، کتابخانه و تئاتر، ورزشگاهها و حمامها و حتی مستراحهای عمومیش که شهرداری به آن می بالید مشهور بود. کتابخانه ی شهر از حیث تعداد کتاب و شهرت دانشمنداش بعد از اسکندریه در درجه ی اول بود و برای تفریح و لـ*ـذت مردم مجموعه ی بزرگی از نقاشیهای آن روز در موزه ی نقاشی شهر گرد آمده بود. برای حدود نیم قرن پرگامون زیباترین گل تمدنی هلنی بود .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    در این حال ، خاندان سلوکیه رو به اضمحلال داشت . پیدایش سلطنتهای مستقل تقریباً قدرت آن را به بین النهرین و سوریه محدود ساخته بود. اشکانیان ، پرگامون ، مصر، روم با صبر و حوصله از هر مدعی حمایت کرده ، با برانگیختن آتش جنگهای داخلی ، موجبات تضعیف آن را فراهم می ساختند. در ۱۵۳، درست وقتی که دمتریوس اول درصدد احیای قدرت سلوکیان بود، روم سربازان مزدوری از هر گوشه گردآورد تا ادعای پوچ یک ماجراجوی سومری را نسبت به تخت و تاج به کرسی بنشاند . پرگامون و مصر نیز در این حمله شرکت کردند، دمتریوس قهرمانانه جنگید و کشته شد و قدرت سلوکیها به دست الکساندر بالاس بی کفایت افتاد که آلت دست معشـ*ـوقه ها و روم بود .

     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    هلنیسم و یهودیها

    تاریخ یهود در عصر هلنیستی بر محور دو مبارزه می چرخید: یکی مبارزه ی برون مرزی آسیای سلوکیها و مصر بطالسه بر سر فلسطین و دیگری مبارزه ی درونی راه و رسم زندگی هلنیستی و عبرانی . مبارزه ی نخستین از لحاظ تاریخی مرده است و می شود فعلاً از آن صرف نظر کرد؛ اما مثیو آرنلد معتقد است که مبارزه ی دومی معرف یکی از ماندگارترین برخوردها و شکافها بین احساس و تفکر بشر است . در تقسیم اولیه ی میراث اسکندر، مملکت یهودا (در فلسطین ، جنوب سامره ) به بطلمیوس رسید. سلوکیها این تقسیم را هرگز نپذیرفتند، زیرا خود را از مدیترانه دور می دیدند و از طرفی به ثروتی که ممکن بود از دمشق و اروشلیم به دست آید طمع داشتند. در نتیجه ی جنگهایی که پیش آمد، بطلیموس اول فاتح شد و یهودا بیش از یک قرن تحت تسلط بطالسه باقی ماند (۳۱۲-۱۹۸ ق م )، و هر چند که سالیانه ۸ هزار تالنت عوارض می داد، روبه رو نق و ترقی نهاد. در این مدت ، یهودا از خودمختاری وسیعی برخوردار بود و توسط مقام موروثی کشیش اعظم اورشلیم و مجمع بزرگ اداره می شد. این گروسیا ، یا شورای بزرگان قوم ، که عزرا و نحمیا (عزرا از کاهنان یهود و متولد بابل بود؛ نحمیا ساقی اردشیر اول هخامنشی اردشیر درازدست بود، و به حکومت یهودا رسید. نام دو کتاب هم در «کتاب مقدس » به نام عزرا و نحمیاست .) دو قرن قبل تشکیل داده بودند، اکنون هم سنا و هم محکمه ی عالی شده بود. اعضای هفتاد نفری یا بیشتر آن از سران خانواده های بزرگ و با سوادترین دانشمندان سرزمین انتخاب می شدند. قوانین آن را طرح بنیاد یهودیت را از عصر یونان باستان تا امروز ریخت .

    اساس یهودیت مذهب بود: روح اطاعت و حفظ اصول مذهبی در هر مرحله و لحظه ی زندگی یهودیان وجود داشت . اخلاقیات و رفتار مردم را شورای بزرگان در کمال جدیت و با دقت مقرر می داشت . بازی و ورزش بسیار معدود و محدود بود. ازوداج با خارج از دین ، تجرد و سقط جنین ممنوع بود. این بود که یهودیان فرزندان بسیار آوردند، همه را به عرصه رساندند و علی رغم جنگ و قحطی تعدادشان روز به روز افزایش می یافت ، تا آنجا که در زمان قیصر هفت میلیون کلیمی در امپراطوری روم زندگی می کردند. قسمت اعظم آنها، قبل از دوره ی مکابیان ، کشاورز بودند. یهودیها هنوز کاسب و تاجر نشده بودند. حتی در قرن اول میلادی یوسفوس (فلاویوس یوسفوس ، کاهن ، سپاهی ، رجل سیـاس*ـی و مورخ یهودی . از جلمه آثارش می توان «تاریخ جنگهای یهود» (۷ مجلد) را ذکر کرد .) می نویسد: «ما مردمی بازرگان نیستیم .» بزرگ ترین تاجران آن زمان فنیقیها، عربها و یونانیها بودند. بردگی در یهودا نیز چون سایر نقاط بود، منتها مبارزه ی طبقاتی نسبتاً شدت کمتری داشت . هنر رواجی نداشت ، فقط موسیقی رونق یافت . نی ، طبل ، سنج ، بوق ، چنگ و بربط آواز یک نفره ، آواز دسته جمعی و آوازهای مذهبی را همراهی می کردند. مذهب یهود تشریفات مذهبی یونان را تحقیر می کرد؛ با تصاویر خدایان ، وخش و تفأل به وسیله ی امعای پرندگان کاری نداشت ؛ چون مذهب یونان خواص انسانی به خدای خود نمی داد، خرافات کمتر داشت و شادی و تجمل مذهب یونانی را فاقد بود. در مقابل آیینهای شرک یونانی ، کشیشهای یهودی در آوازهای مذهبی خود برگردانی می خواندند که هنوزهم در کنیسه ها به گوش می رسد: «بشنو، ای بنی اسرائیل ، خدای ما یهوه است ، و او یکی است .»
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    به این مذهب ساده و خالص ، یونانیان مهاجم تمام انحرافات و وسوسه های تمدن مجلل و لـ*ـذت طلبی خود را اضافه کردند. اطراف یهودیه را حلقه ای از شهرها و آبادیهای یونانی مانند سامره ، نئاپولیس ، غزه ، اشقلون ، آزوتوس (اشدود)، یوپا (یافا)، آپولونیا ، دوریس ، سوکامینا ، پولیس (حیفا) و عکا (اکر) فرا گرفته بود. در آن طرف اردن ، شهرهای دمشق ، جذره (گادارا ) ، گراسا، دیوم ، فیلادلفیا، پلا، رافیا، هیپون ، سکوتوپولیس و کانتا وجود داشتند که هر یک دارای ادارات ، تأسیسات ، معابد خدایان ، مدرسه و دانشگاه ، ورزشگاه و بازیهای عـریـ*ـان یونانی بودند. از این شهرها و همچنین از اسکندریه ، انطاکیه ، دلوس و رودس ، مردم یونانی و یهودی به اروشلیم می آمدند و با خود آن مشرب مسری هلنیسم را می آوردند که دل دادن به علم و فلسفه ، هنر و ادبیات ، زیبایی و لـ*ـذت طلبی ، آواز و موسیقی ، با ده گساری و خوشـی‌ و نوش ، ورزش و روسپیها و جوانان خوب روی جز و آن بود و تعمقی سرخوشانه به همراه داشت که نسبت به تمام اخلاقیات تردید می کرد و متضمن نوعی شکاکیت غیر روستایی بود که تمام اعتقادات مابعدطبیعی را زیر و زبر می کرد. چطور جوانان یهودی می توانستند در مقابل این وسوسه ها، دعوت به لذایذ، و این آزادی از محدودیتهای جانفزا مقاومت کنند؟ جوانان زیرک یهودی شروع کردند که ربنها را به عنوان مال اندوز مسخره کنند، و پیروان آنها را احمقانی بدانند که بدون چشیدن طعم خوشی و تجمل و لذایذ زندگی پیر می شوند. یهودیان ثروتمند نیز تحت نفوذ قرار می گرفتند، زیرا استطاعت مالی آن را داشتند که تسلیم وسوسه ها شوند. یهودیانی که در یونان منصبی رسمی داشتند سیاست را در این می دیدند که به زبان یونانی تکلم کرده ، به راه و رسم یونانی زندگی کنند و حتی از خدایان آنها تحلیل نمایند .

    در مقابل این هجوم نیرومند به فرهنگ و احساسات یهود، سه نیروی مدافع وجود داشت : یکی تعقیب و آزار آنتیوخوس چهارم ، دیگری حمایت روم و سومی قدرت و حیثیت «قانونی » که یهودیان آن را خدایی و آسمانی می دانستند. همچنان که بدن در مقابل مرض شبکه ای دفاعی تشکیل می دهد، آنهایی که در میان یهودیان تعصب مذهبی بیشتری داشتند متشکل شده ، خود را حسیدیم (مؤمنین ) می خواندند. این گروه ، با این پیمان که از نوشیدن نوشید*نی تا مدت معینی پرهیز کنند به وجود آمد (حدود ۳۰۰ ق م )؛ اما بعد، بنا بر مقتضیات روانی ناشی از جنگ ، در پیرایشگری راه افراط پیمودند و از کلیه ی لذات بدنی و جسمانی ، که آنها را با تسلیم شدن به شیطان و یونانیها برابر می دانستند، پرهیز می کردند. یونانیها با اعجاب به آنها می نگریستند و آنها را با مرتاضان هند، که هنگام لشکرکشی اسکندر در هندوستان دیده بودند، برابر می دانستند. حتی یهودیان معمولی ، حسیدیم را تقبیح می کردند و راه معتدل تری از آن می جستند. اگر به خاطر کوششی که آنتیوخوس چهارم ملقب به اپیفانس ] = مشهور [ کرد تا تمدن یونانی را به زور شمشیر به یهودیت تحمیل کند نبود، شاید مصالحه ای بین دو روش زندگی انجام گرفته بود .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    در سال ۱۹۸، آنتیوخوس سوم ، بطلمیوس پنجم را شکست داد و یهودا را جزو امپراطوری سلوکیه کرد . یهودیان ، که از یوغ مصری به ستوه آمده بودند، از آنتیوخوس پشتیبانی کرده ، تصرف اروشلیم را به دست او به عنوان آزادی خود استقبال کردند. لیکن جانشین او، آنتیوخوس چهارم ، که لشکرکشیهای بزرگی را طرح می ریخت و محتاج پول بود، به یهودا به نظر منبع درآمد می نگرسیت . لاجرم فرمان داد که یهودیان یک سوم محصول غلات و یک دوم محصول میوه ی خود را به عنوان مالیات بدهند. علی رغم آنکه معمولاً رین اعظم یهود منصبی ارثی بود، شخص چاپلوسی به نام یاسون را به این سمت منصوب کرد. این شخص ، که نماینده ی گروهی بود که اعضای آن طرفدار یونانی کردن یهودا بودند، اجازه خواست که به تشکیل مؤسسات یونانی در یهودا بپردازد. آنتیوخوس با خوشحالی پذیرفت ، زیرا از گوناگونی و مقاومت آیینهای شرقی در آسیا یونان به عذاب آمده بود و اندیشه ی متحدکردن امپراطوری چند زبانه ی خود را تحت یک قانون و یک مذهب در سر می پروراند. چون یاسون در اجرای این امر عجله ی کافی نشان نداد، آنتیوخوس او را با منلائوس ، که وعده های بزرگ تر و رشوه ی بیشتری می داد، تعویض کرد. در مدت حکومت او، یهوه با زئوس یکی شد، کشتیهای معابد برای تهیه ی پول به فروش رفت ، و حتی در پاره ای از اجتماعات کلیمی برای خدایان یونانی قربانی کردند؛ ورزشگاهی در اروشلیم باز شد و جوانان یهودی ، و حتی خاخامها، برهنه در بازیهای ورزشی شرکت می کردند! بعضی جوانان یهودی ، در شور و شوق هلنیسم ، تن به اعمال جراحی می دادند تا کمبودهای جسمانی خود را که ممکن بود نژادشان را فاش بنماید جبران کنند. (مقصود این است که چون یهودیان خــتنه می کردند، نژادشان معلوم می شد؛ بنابراین ، کاری می کردند که رفع این نقیصه شود .)

    یهودیان ، که از این جریانات تکان خورده بودند و احساس می کردند که موجودیت مذهبشان به مخاطره افتاده ، اکثراً به طرف حسیدیم متمایل شده ، به آنها گرویدند. چون پوپیلیوس ، آنتیوخوس چهارم را از مصر بیرون کرد، به اورشلیم خبر رسید که آنتیوخوس کشته شده است . یهودیان از شادی سر از پا نشناخته ، به مأموران او حمله بـرده و اخراجشان کردند، رهبران طرفدار یونان را کشتند و معبد خود را از کراهت شیطانی پاک کردند. آنتیوخوس ، که نمرده بلکه مورد خفت قرار گرفته بود، بی پول و معتقد به اینکه یهودیان در لشرکشی او به مصر خراب کاری کرده بودند و توطئه می کردند که یهودا را به بطالسه ملحق گردانند، به اورشلیم تاخت ، هزاران نفر زن و مرد یهودی را کشت ، به معبد آنها بی حرمتی نمود و آن را غارت کرد، قربانگاه طلای آن را ربوده و ثروت و گنجهای آن را ضبط نمود، منلائوس را دوباره به کار گماشت ، و فرمان داد که یهودیان را به زور یونانی کنند. او فرمان داد که معبد را دوباره به زئوس هدیه کنند، به جای محراب قدیمی محرابی تازه بسازند، و قربانیهای معمولی را متروک و تنها خوک قربانی کنند. اجرای سبت ((در عبری به معنای استراحت ) روز شنبه آخرین روز هفته ی یهود؛ که از ایام بسیار قدیم ، این روز را مخصوص ترک کار و اشتغال به عبادت می شمردند.) را ممنوع کرد و خــتنه کردن را جرم بزرگی اعلام نمود. در سراسر یهودا، مذهب قدیم و آیینهای آن ممنوع شد و مراسم یونانی با زور شمشیر تحمیل گردید. هر یهودی که از خوردن گوشت خوک ابا می کرد یا کتاب مقدس همراه داشت زندانی یا کشته می شد، و هر جا کتاب آسمانی پیدا می شد آن را می سوزانیدند. به دستور او شهر اروشلیم را آتش زدند، دیوارهایش را خراب کردند، و سکنه ی یهودیش را به بردگی فروختند. مردم خارجی را در آنجا سکونت داد و بر کوه صهیون قلعه ی جدیدی ساخت و پادگانی از سربازان خود در آنجا گذارد تا به نام شاه حکومت کنند. آنتیوخوس ظاهراً گاهی در فکر آن بود که خود را خدا اعلام کند و از مردم بخواهد که او را پرستش و نیایش کنند .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    افراط در زجز و آزار یهودیان روزبه روز بیشتر می شد . همیشه در هر اجتماعی اقلیتی هستند که ذاتاً از آزار مردم لـ*ـذت می برند؛ این کار نوعی رهایی از قیود تمدن است . مأموران آنتیوخوس ، که به هر گونه تظاهر یهودیت در اروشلیم خاتمه داده بودند، مانند آتشی که بین مرگ و پرستش آیین یونانی ، که شامل خوردن گوشت خوک قربانی بود، یکی را انتخاب کنند. تمام کنیسه ها و مدارس یهودی بسته شد. آنهایی که از کارکردن در روز شنبه ابا می کردند، به عنوان یاغی ، تحت تعقیب قرار می گرفتند. یهودیان را وا می داشتند که مانند یونانیها تاج گل پیچک بر سر بگذارند، در مراسم مذهبی شرکت کنند و به احترام دیونوسوس آوازهای گوشخراش بخوانند. بسیاری از یهودیان به مقتضیات روز عمل کردند و منتظر شدند تا طوفان بگذرد. عده ی زیادی به غارها و کوهها فرار کردند، با زحمت چیزی از زمین به دست آوردند، و مصممانه به اجرای آیین یهود ادامه دادند. افراد فرقه ی حسیدیم بین آنها رفت و آمد می کردند و ایشان را به صبر و شجاعت دعوت می کردند. قسمتی از سربازان شاهی به غاری که هزاران نفر یهودی از زن و مرد و کودک در آن می زیستند رسیدند و فرمان دادند که همگی از غار بیرون شوند. یهودیان اطاعت نکردند، چون شنبه بود، حاظر نشدند که کار کنند و سنگهایی را که ممکن بود در غار بیرون را سد کنند حرکت دهند؛ سربازان با شمشیر حمله کردند، عده ای را کشتند، و بقیه را در دود خفه کردند. زنهایی که پسرانشان را خــتنه کرده بودند با نوازدانشان از دیوار شهر حلق آویز شدند. یونانیها از قدرت این آیین قدیمی به حیرت در آمدند، زیرا قرنها بود که چنین استحکام عقیده ای ندیده بودند. داستهانهای شهیدان این معرکه دهان به دهان گشت و کتابهایی چون اول و دوم مکابیان را پر کرد . بدین ترتیب ، نخستین نمونه ی شهادت به مسیحیت عرضه شد. یهودیت که ، نزدیک به تحلیل رفتن بود، در روح اجتماع و مذهبی مردم توسعه یافت و در حالت انزوای دفاعی به خود گرفت .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    در میان یهودیانی که در آن روزها از اورشلیم فرار کردند، متاتیاس نامی بود از خانواده ی حشمونایی از قبیله ی هارون و پنج پسرش یوحنان ، شمعون ، یهودا ، الیعازر ، یوناتان . چون آپلس که مأمور آنتیوخوس بود به مودن که این شش نفر مخفی شده بودند آمد، مردم را جمع کرد و از آنها خواست که «قانون » را مردود شمرده ، برای زئوس قربانی کنند. متاتیاس کهنسال با پسرانش قد برافراشت و گفت : «حتی اگر تمام مردم در این کشور فرمان جدایی از آیین خود را اطاعت کنند، من و پسرانم به (عهد ) اجدادی خود وفادار خواهیم ماند.» همین که یکی از یهودیها جلو رفت تا قربانی مورد نظر را به معبد تقدیم کند، متاتیاس او را کشت و نماینده ی شاه را نیز به قتل رساند. سپس به مردم گفت : «هر کس طرفدار قانون است و می خواهد از ( عهد) خود دفاع کند به دنبال من بیاید.» عده ی زیادی از دهقانان به دنبال او و پسرانش به سوی کوههای ابراهیم روانه گشتند و در آنجا دسته ی کوچکی از یاغیهای جوان و طرفداران حسیدیم که هنوز زنده بودند به آنها پیوستند .

    چندی بعد متاتیاس ، در حالی که پسرش یهودای مکابی را به رهبری گروه منصوب کرده بود، در گذشت یهودا جنگجویی بود که شجاعتش مانند پرهیز کاریش زبانزد همه بود. قبل از هر جنگی ، مانند مؤمنین دعا می کرد، لیکن در میدان نبرد «چون شیر خشمناک می جنگید». این ارتش کوچک «در کوهها مانند حیوانات می زیست و از ریشه ی گیاهان تغذیه می کرد.» سربازان آن گاه به گاه به سر مردم دهکده ای می ریختند،از دین بر گشتگان را می کشند، محرابهای کافران را فرو می ریختند، و «هر کودکی را می یافتند که خــتنه نشده بود شجاعانه خــتنه می کردند.» چون این اخبار به گوش آنتیوخوس رسید، ارتشی از یونانیهای سوریه برای درهم شکستن نیروی مکابیان فرستاد. یهودا با لشکریان او در دره ی عمواس مصاف داد، و گرچه ارتش یونانی از سربازان تعلیمات دیده ی مزدور متشکل شده و همگی کاملاً مسلح بودند و پیروان یهودا اسلحه ی درستی نداشتند، یهودیها پیروزی کامل یافتند. آنتیوخوس قوای بزرگ تری فرستاد که سردار آن چندان به پیروزی خود اطمینان داشت که سوداگران بـرده فروش را همراه خود برد تا یهودیان را که اسیر شده فرض می کرد، بخرند و حتی بر دیوارهای شهر نرخ آنها را اعلان کرد. یهودا این ارتش را هم در میتسپا چنان شکستی داد که اروشلیم بدون مقاومت به دستش افتاد. وی تمام قربانگاههای کفار را خراب کرد، تزیینات «معبد» را از بین برد، آن را پاک کرد و از نو تقدیم یهوه نمود و تشریفات قدیمی را در میان تحسین یهودیان متعصبی که برمی گشتند برقرار ساخت . ( جشن سالیانه ی این بازگشت و تقدیم مجدد معبد به یهوه (حنوکا) را هنوز هم یهودیان در خانه های خود برپا می دارند .)
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا