هنرهای جوراب بافی، قلیان کوئی و نقاشی بر روی شیشه دارای زیبایی خاصی بوده و امروزه کم کم در حال فراموشی اند. این هنرها که خود در مناطق خاصی از ایران مورد استفاده قرار می گیرند، دارای طرفدارانی بوده که روز به روز در حال کاهش اند. با این حال هنوز هم هنرمندان بسیاری در این عرصه ها مشغول به کار بوده و گاه خرج زندگی و معیشت خود را از این راه بدست می آورند.
جوراب پشمی
بافت جورابهای پشمی در نواحی غرب گیلان رایج بوده و هست به طوری که پیشتر کار اصلی زنان تالش، اسالم، ماسوله، هشتپر، شفت، مالكوان، کِلَرم، خلیلسرا و... محسوب میشد. این جوابها به سایر بازارهای محلی، به خصوص بازار رشت بـرده میشد و در مناطق کوهستانی پربرف کارآمد بود.
این جورابها به دو شکل بافته میشدند. شیوهی اول، مخصوص مردان که به مَرْدِکَه گوراوِه (جوراب مردانه؛ تالشی ماسولهای) یا زَنگِه گورَوه (تالشي هشتپر) معروف بود. این جورابها ساق بلند بودند و با دو بند به زانو گره زده میشدند. شیوهی دوم، کیوه (kivə)، گیوه یا تُونیست که تا مچ پای زنان را میپوشاند. این جورابها علاوه بر پشم هنگام پیشکش شدن به بزرگان و اعیان از ابریشم بافته میشد که فعلا به جهت نایاب بودن پشم و ابریشم با کامواهای رنگی بافته میشود.
نقوش که آشکار کنندهی حالات و روحیات و وضع اجتماعی مردم ناحیه است با همان اعتقادات پاک بر روی جورابهای ساق بلند با قرینه نقش زده میشود و روی گیوهها به دلیل کوتاهی بافت و کمبود فضا، اغلب با تک گلها و یا خطوط ساده، مورب و هفت و هشت کار میشود. این نقشها عبارتاند از: انواع گلها: گل و بوته، گل پامچال، هشت پر، غنچهی سیب و...، انواع درختها نظیر: درخت سرخس، کاج، گلبرگ، خوشه انگور و...؛ انواع حیوانات همچون مرغ، پروانه، کلاغ، اسب، چشم گاو و..، چرخ و فلک، مبارک بادا (عروس و داماد)، فندق، يقهی دختر، حلقهای، خطوط مورب، هشتی، اسلیمی، نقش گلیمی، شانهای، نقش کردی، نقش میرطالب. (عدهای از بافندگان معتقدند که در گذشته یکی از بزرگان منطقهی تالش میرطالب نام داشته است).
امروزه تنها مردمان کوهستاننشین خریداران جورابهای پشمی ساق بلند هستند و معدود زنان سالخوردهای در ماسوله، ماکلوان و یا غرب استان هشتپر؛ نواحی اطراف، در حال بافتن این نوع جورابها هستند، اما گیوه را همچنان زنان شهرهای یادشده میبافند و میفروشند.
نقاشی پشت شیشه
یکی از صنایع کاربردی در گیلان صنعت شیشه است که از نحوهی پیدایش آن همانند بقیهی صنایع گیلان اطلاعاتی در دست نیست. اما کاوش باستانشناسان در مارلیک، املش، تالش و... و همچنین حفر بیرویهی زارعین و دامداران کوهپایهنشین در دهههای پنجاه و شصت چه به شکل انفرادی و چه تحت فرمان مالکان بزرگ منطقه به دور از کنترل و حفاظت میراث فرهنگی، باعث شد تا آثار ارزشمندی چون ظروف شیشهای، آهنی، مفرغی، سفالی و ... که متعلق به اقوام ابتدایی ساکن در این مناطق و به اصطلاح دوران سپیده دم تاریخ تا پایان دورهی ساسانی بود. وجود شیشه در گیلان را به اثبات برساند.
باستانشناسان مهرههای شیشهای مارلیک را دارای قدمتی سه هزار ساله تخمین زدهاند. این مهرهها و یا کاسههای شیشهای کوچک با فرورفتگیهایی در انتهای آنها که اینک در موزهی نارای ژاپن نگهداری میشود، بیانگر وجود شیشه در دوران باستان در گیلان است. پیدا نشدن ابزار شیشهسازی این احتمال را میدهد که این مصنوعات شیشهای از سرزمین دیگری به گیلان آورده شده باشد. از سوی دیگر این احتمال را نباید نادیده گرفت که نشناختن کاربرد شیشه به شکل امروزی توسط اقوام کهن دال بر نبود شیشه نیست. بلکه همانگونه که میدانید مردمان قدیم علاقه وافری به زیورآلات داشتهاند و از انواع سنگهای زینتی گلوبند، دستبند، قبضه، نیام، شمشیر، سپر، آویز، طلسم و حاشیهی تزیینی رمل و اسطرلاب برای خویش میساختند و به گردن و در و دیوار میآویختند و پیدا شدن مهرههای رنگی شیشهای میتواند خود بیانگر این علاقه باشد.
در هر حال در گیلان مطابق با اسناد از قرن چهارم به بعد شیشه به اشکال گوناگون دیده میشد اما از تولید شیشه سندی در دست نیست و تنها گفته میشود که در جنگ جهانی دوم نوعی لولهی چراغ بسیار نازک و شکننده در لاهیجان ساخته میشده که به لاجونی شیشه معروف بود. بقیهی شیشهها از تهران، کرج، زنجان و شیراز وارد گیلان میشده است. البته با توجه به نام یکی از روستاهای خشک بیجار؛ شیشه گوراب و نیز شیشه رستان در املش میتوان احتمال داد که در این ناحیه یا شیشه تولید میشد و یا محل ورود شیشه بوده است.
رابینو در یادداشتهای خود در رابـ ـطه با بازرگانی گیلان از شیشه به عنوان واردات از شهر زنجان و از ظروف شیشهای به شکل صادرات به کرمانشاهان سخن رانده است. در ابتدا تصور میشد که ظروف شیشهای در آن عصر از شهرهای دیگر به صورت بازرگانی وارد و سپس صادر میگشت، اما با توجه به نوشتهی رابینو و محققان دیگر، وارداتی در زمینهی ظروف شیشهای به گیلان صورت نمیگرفت. پس میتوان امکان وجود کارخانهای با تولید ظروف شیشهای را حدس زد که البته سند و مدرکی در دست نیست.
در هر حال ساخت و تولید شیشه این امکان را به هنرمندان خلاق داد تا دست به آفرینش زنند و با خطاطی و نقاشی بر روی شیشهها، که به «پشتِ شیشه» معروف شد، مصنوعاتی شگرف بیافرینند. با ظهور اسلام این نگارگریها به اوج رسید و هنرمندان با به تصویر کشیدنِ روایتهای مذهبی، هم پای پردههای نقالی، علاوه بر حفظ اعتقادات مذهبی و دینی خویش، زندگی و مصائب پیشوایان دینی خود را ترویج و به جوانان آموزش میدادند. در این میان از استادان بنام و زحمتکشی چون علی اکبر گیلانی و پسرش اسماعیل گیلانی و سید جعفر رشتیان میتوان نام برد. این بزرگان با مهاجرت به شهرهایی چون قم، مشهد، اصفهان، شاگردان بسیاری را پروراندند. بعدها این شاگردان به نوبهی خود به استادانی بنام تبدیل گشتند و این هنر را در شهرهای خویش رواج دادند و شاگردان بیشماری را تربیت نمودند و به حدی این هنر را بسط دادند که گویا خاستگاه ابتدایی این نقاشیها همان شهرها بوده است. گاه همین شاگردان نقاشیهای به فروش نرفتهی خویش را با امضای علی اکبر و یا اسماعیل گیلانی چنان ماهرانه جعل مینمودند و آنها را به بهایی گزاف به زائرین میفروختند و البته تنها نقاشان خبره متوجهی این تقلب هنری میشدند. از این هنر و آثار استادکاران آن جز در کتاب نقاشی پشت شیشه هادی سیف، اشارهی دیگری نشده است.
جوراب پشمی
بافت جورابهای پشمی در نواحی غرب گیلان رایج بوده و هست به طوری که پیشتر کار اصلی زنان تالش، اسالم، ماسوله، هشتپر، شفت، مالكوان، کِلَرم، خلیلسرا و... محسوب میشد. این جوابها به سایر بازارهای محلی، به خصوص بازار رشت بـرده میشد و در مناطق کوهستانی پربرف کارآمد بود.
این جورابها به دو شکل بافته میشدند. شیوهی اول، مخصوص مردان که به مَرْدِکَه گوراوِه (جوراب مردانه؛ تالشی ماسولهای) یا زَنگِه گورَوه (تالشي هشتپر) معروف بود. این جورابها ساق بلند بودند و با دو بند به زانو گره زده میشدند. شیوهی دوم، کیوه (kivə)، گیوه یا تُونیست که تا مچ پای زنان را میپوشاند. این جورابها علاوه بر پشم هنگام پیشکش شدن به بزرگان و اعیان از ابریشم بافته میشد که فعلا به جهت نایاب بودن پشم و ابریشم با کامواهای رنگی بافته میشود.
نقوش که آشکار کنندهی حالات و روحیات و وضع اجتماعی مردم ناحیه است با همان اعتقادات پاک بر روی جورابهای ساق بلند با قرینه نقش زده میشود و روی گیوهها به دلیل کوتاهی بافت و کمبود فضا، اغلب با تک گلها و یا خطوط ساده، مورب و هفت و هشت کار میشود. این نقشها عبارتاند از: انواع گلها: گل و بوته، گل پامچال، هشت پر، غنچهی سیب و...، انواع درختها نظیر: درخت سرخس، کاج، گلبرگ، خوشه انگور و...؛ انواع حیوانات همچون مرغ، پروانه، کلاغ، اسب، چشم گاو و..، چرخ و فلک، مبارک بادا (عروس و داماد)، فندق، يقهی دختر، حلقهای، خطوط مورب، هشتی، اسلیمی، نقش گلیمی، شانهای، نقش کردی، نقش میرطالب. (عدهای از بافندگان معتقدند که در گذشته یکی از بزرگان منطقهی تالش میرطالب نام داشته است).
امروزه تنها مردمان کوهستاننشین خریداران جورابهای پشمی ساق بلند هستند و معدود زنان سالخوردهای در ماسوله، ماکلوان و یا غرب استان هشتپر؛ نواحی اطراف، در حال بافتن این نوع جورابها هستند، اما گیوه را همچنان زنان شهرهای یادشده میبافند و میفروشند.
نقاشی پشت شیشه
یکی از صنایع کاربردی در گیلان صنعت شیشه است که از نحوهی پیدایش آن همانند بقیهی صنایع گیلان اطلاعاتی در دست نیست. اما کاوش باستانشناسان در مارلیک، املش، تالش و... و همچنین حفر بیرویهی زارعین و دامداران کوهپایهنشین در دهههای پنجاه و شصت چه به شکل انفرادی و چه تحت فرمان مالکان بزرگ منطقه به دور از کنترل و حفاظت میراث فرهنگی، باعث شد تا آثار ارزشمندی چون ظروف شیشهای، آهنی، مفرغی، سفالی و ... که متعلق به اقوام ابتدایی ساکن در این مناطق و به اصطلاح دوران سپیده دم تاریخ تا پایان دورهی ساسانی بود. وجود شیشه در گیلان را به اثبات برساند.
باستانشناسان مهرههای شیشهای مارلیک را دارای قدمتی سه هزار ساله تخمین زدهاند. این مهرهها و یا کاسههای شیشهای کوچک با فرورفتگیهایی در انتهای آنها که اینک در موزهی نارای ژاپن نگهداری میشود، بیانگر وجود شیشه در دوران باستان در گیلان است. پیدا نشدن ابزار شیشهسازی این احتمال را میدهد که این مصنوعات شیشهای از سرزمین دیگری به گیلان آورده شده باشد. از سوی دیگر این احتمال را نباید نادیده گرفت که نشناختن کاربرد شیشه به شکل امروزی توسط اقوام کهن دال بر نبود شیشه نیست. بلکه همانگونه که میدانید مردمان قدیم علاقه وافری به زیورآلات داشتهاند و از انواع سنگهای زینتی گلوبند، دستبند، قبضه، نیام، شمشیر، سپر، آویز، طلسم و حاشیهی تزیینی رمل و اسطرلاب برای خویش میساختند و به گردن و در و دیوار میآویختند و پیدا شدن مهرههای رنگی شیشهای میتواند خود بیانگر این علاقه باشد.
در هر حال در گیلان مطابق با اسناد از قرن چهارم به بعد شیشه به اشکال گوناگون دیده میشد اما از تولید شیشه سندی در دست نیست و تنها گفته میشود که در جنگ جهانی دوم نوعی لولهی چراغ بسیار نازک و شکننده در لاهیجان ساخته میشده که به لاجونی شیشه معروف بود. بقیهی شیشهها از تهران، کرج، زنجان و شیراز وارد گیلان میشده است. البته با توجه به نام یکی از روستاهای خشک بیجار؛ شیشه گوراب و نیز شیشه رستان در املش میتوان احتمال داد که در این ناحیه یا شیشه تولید میشد و یا محل ورود شیشه بوده است.
رابینو در یادداشتهای خود در رابـ ـطه با بازرگانی گیلان از شیشه به عنوان واردات از شهر زنجان و از ظروف شیشهای به شکل صادرات به کرمانشاهان سخن رانده است. در ابتدا تصور میشد که ظروف شیشهای در آن عصر از شهرهای دیگر به صورت بازرگانی وارد و سپس صادر میگشت، اما با توجه به نوشتهی رابینو و محققان دیگر، وارداتی در زمینهی ظروف شیشهای به گیلان صورت نمیگرفت. پس میتوان امکان وجود کارخانهای با تولید ظروف شیشهای را حدس زد که البته سند و مدرکی در دست نیست.
در هر حال ساخت و تولید شیشه این امکان را به هنرمندان خلاق داد تا دست به آفرینش زنند و با خطاطی و نقاشی بر روی شیشهها، که به «پشتِ شیشه» معروف شد، مصنوعاتی شگرف بیافرینند. با ظهور اسلام این نگارگریها به اوج رسید و هنرمندان با به تصویر کشیدنِ روایتهای مذهبی، هم پای پردههای نقالی، علاوه بر حفظ اعتقادات مذهبی و دینی خویش، زندگی و مصائب پیشوایان دینی خود را ترویج و به جوانان آموزش میدادند. در این میان از استادان بنام و زحمتکشی چون علی اکبر گیلانی و پسرش اسماعیل گیلانی و سید جعفر رشتیان میتوان نام برد. این بزرگان با مهاجرت به شهرهایی چون قم، مشهد، اصفهان، شاگردان بسیاری را پروراندند. بعدها این شاگردان به نوبهی خود به استادانی بنام تبدیل گشتند و این هنر را در شهرهای خویش رواج دادند و شاگردان بیشماری را تربیت نمودند و به حدی این هنر را بسط دادند که گویا خاستگاه ابتدایی این نقاشیها همان شهرها بوده است. گاه همین شاگردان نقاشیهای به فروش نرفتهی خویش را با امضای علی اکبر و یا اسماعیل گیلانی چنان ماهرانه جعل مینمودند و آنها را به بهایی گزاف به زائرین میفروختند و البته تنها نقاشان خبره متوجهی این تقلب هنری میشدند. از این هنر و آثار استادکاران آن جز در کتاب نقاشی پشت شیشه هادی سیف، اشارهی دیگری نشده است.
دانلود رمان و کتاب های جدید