وضعیت
موضوع بسته شده است.

mah.s.a

۰•● ملکه الیزابت ●•۰
مترجم انجمن
عضویت
2019/08/24
ارسالی ها
4,490
امتیاز واکنش
10,641
امتیاز
921
300px-Raphael_-_The_Miraculous_Draft_of_Fishes_-_Google_Art_Project.jpg

نگاره‌ای از کلکسیون سلطنتی از ماجرای قحطی ماهی‌ها، اثر رافائل، نقاشِ برجستهٔ ایتالیایی دورهٔ رُنسانس.
در حوالی سال‌های ۱۵۰۹–۱۵۰۸ وقتی که ۲۵ ساله بود توسط پاپ جولیوس دوم (Pope Julius II) به رم فرا خوانده شد تا برای تزئین تک‌تک اتاق‌های کاخ واتیکان به آن‌ها کمک کند. او اولین اتاقی را که در کاخ واتیکان کامل کرد اتاق امضا بود و او در این زمان فرصتی داشت که هنر کلاسیک خود را در اندازه مجلل و بزرگ به کار گیرد. رافائل دیوارهای کاخ را به‌صورت تجلیل از چهار جنبه فضیلت بشری مصور کرد. الهیات، فلسفه، هنر و قانون و ترکیب شدن این چهار نمود نشان دهنده انتقال قرون وسطی به دنیای نوین بود. در این مدت رافائل تنها کمی در رم شناخته شده‌بود اما در زمان اندکی هنرمند جوان تحت قدرت جولیوس و دربار روز به روز رشد کرد و سرانجام بسیار معروف شد به گونه‌ای که او را شاهزاده نقاشان نامیدند. سانتسیو دوازده سال آخر عمر کوتاهش را در رم گذراند که این سال‌ها، سال‌های پرکار و پراز شاهکارهای موفق او بودند.

در سال ۱۵۰۸ رافائل به کار بر روی اثر استشهاد مسیح (Deposition of Christ) پرداخت که هم‌اکنون در گالری برگسه (Borghese) در رم است. در این تابلو مشخص است که رافائل خودش را وقف احتمالات اشاره‌کننده به آناتومی انسانی کرده‌است ولی با آثار لئوناردو دا وینچی و مایکل آنجلو تفاوت دارد چون هر دوی آن‌ها از نیرومندی و هیجان می‌گفتند در حالی‌که او وسعت آرامش و برون‌گرایی را برای ایجاد یک جامعه محبوب و دست‌یافتنی آرزو می‌کند. رافائل سانتسیو در سال ۱۵۰۹ به روی یک مجموعه آپارتمان‌های پاپی سخت کارکرد و با در نظر گرفتن ارتباط بین تصاویر پیکره‌ها و هنر معماری تولیدی در آن‌ها و حتی در بین تابلوهای ابتدایی او کاملاً روشن است که احساس رافائل از احساسات معلم‌هایش فرق دارد. در سال ۱۵۱۵ در رم اولین مدیر مؤسسه روزگار باستان شد و در سال‌های ۱۵۱۶–۱۵۱۵ تابلوهایی را در دو مقیاس مختلف نقاشی کرد. در این سال‌ها او به روی طرح فلسفی به شیوه نقاشی آبرنگ کار می‌کرد. این طرح شامل توجیه تاریخی قدرت کلیسای کاتولیک رومی به واسطه فلسفه افلاطونی بود و از مهم‌ترین نقاشی‌های آبرنگ او دیسپیوتا(Disputa) ومدرسه آتن‌ها(The School of Athens) هستند دیسپیوتا نشان‌دهنده رؤیایی الهی از خدا و پیامبران و فرستاده شدگانش در بالای جمعی از نمایندگان در زمان حال و گذشته‌است که پیروزی کلیسا را در برابر پیروزی حقیقت قرار می‌دهد. مدرسه آتن‌ها مجموعه‌ای از دانش دنیوی یا فلسفه است که نمایش‌گر افلاطون و ارسطو است که توسط فلاسفه گذشته و حال در یک محیط معماری شد و مجلل احاطه شده‌اند که پیوستگی تفکر افلاطونی را در طول تاریخ نشان می‌دهد. مدرسه آتن‌ها شاید معروف‌ترین نقاشی آبرنگ رافائل باشد که یکی از بزرگ‌ترین آثار هنری در دوره رنسانس محسوب می‌شود حدوداً در همان زمان موضوعات عام‌تری را برای نقاشی انتخاب می‌کرد و پیروزی گالاتیا در فارنسینا (Famesina) در رم اثری از اوست که شاید موفق‌ترین یادگار دوره زندگی معنوی دوران باستان باشد آخرین شاهکار رافائل، تبدیل صورت (Transfiguration) است که تصویر یک محراب بزرگ است که با مرگش ناتمام باقی‌ماند و توسط دستیارش جولیو رمانو (Givilio Romano) کامل شد و در حال حاضر در موزه واتیکان وجود دارد. این تابلو مجموعه اثری است از ترکیب ظرافت کاری فوق‌العاده و زیبایی در اجرای آن که وحشت و فشار گروهی پرجمعیت را نشان می‌دهد و بیان‌گر درکی جدید از جهانی پویا و آشفته‌است که به پیش‌بینی جهان جدید پرداخته‌است. رافائل در ششم آوریل ۱۵۲۰ پس از تحمل رنج بیماری پانزده روزه در روز تولدش در سی و هفتمین سال زندگی خود از دنیا رفت و همراه با سوگ و تحسین جهانی در پانتئون (معبد خدایان) به خاک سپرده شد در حالیکه آخرین تابلوی او در بالای تابوتش جای گرفته بود
 
  • پیشنهادات
  • mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    **منریسم**
    منریسم یعنی "شیوه گری"، "شیوه گزینی"، "تقلید گری".
    *
    است که در قرن ۱۷ در هنر و ادبیات رایج شد.
    *
    این اصطلاح برای توصیف برخی گرایش های مهم هنر اروپایی بعد از مرگ رافائل تا پایان سده ۱۶ به کار می رفت.
    *
    نقاشی منریسم از آثار متاخر "میکل آنژ" سرچشمه می‌گیرد از مشخصات این سبک "ترکیب بندی نااستوار"، "کج‌نمایی‌های بیانگر" و "حالت های عاطفی پیکره ها" می باشد و بیشتر به اندیشه‌های "نو افلاطونی" به جستجوی "صور مثالی" می گویند.
    *
    از مهم ترین هنرمندان این دوره "تینتورتو" و "ال گرکو" می‌باشد اغراق در تناسبات (دست و پا و زاویه دید پایین به بالا) از مشخصات این دو هنرمند است.
     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    جاکوپو کومین مشهور به تینتورِتو
    ۱۵۱۸–۱۵۹۴
    نقاش ونیزی دوره رنسانس بود.
    او در سال ۱۵۱۸ در ونیز متولد شد. او از میان ۲۱ فرزند بزرگترین بود.

    پدرش رنگرز بود به همین دلیل او لقب تینتورتو (Tintoretto) گرفت به معنی «رنگرز کوچولو» یا «پسر رنگرز». خانواده او اصالتاً اهل برسیا در لومباردی بودند و سپس شهروند ونیز شدند.

    وی خود را شاگرد تیسین می‌دانست و آرزو داشت روزی شیوه رنگ آمیزی تیسین را با شیوه طراحی میکل آنژ درهم آمیزد. غالباً از او به عنوان نماینده برجسته ونیز در سبک شیوه گزینی نام بـرده می‌شود. معجزه بـرده یکی از آثار اوست.

    تینتورتو تینتورتو میخواد حرف تازه ای بزند و شیوه های نوین بازنمایی افسانه‌ها و اسطوره‌های گذشته را کشف کند موضوع های مذهبی اساطیری تمثیلی و تک چهره از خصوصیات آثار تینتورتو می باشد
    هدف کلی این هنرمند در مقام یک نقاشی شیوه دستیابی به هنر آرمانی از راه تلفیق شیوه‌های طراحی میکل آنژ و رنگ‌آمیزی تیسین بوده
    Tintoretto - Self-Portrait as a Young Man.jpg

    نگاره تینتورتو
    1600110646798.png
    Miracle of the Slave
     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    جیرولامو فرانچسکو ماریا ماتزولا معروف به پارمیجانینو یا پارمیجانو
    تولد ۱۱ ژوئیه ۱۵۰۳ – مرگ ۲۴ اوت ۱۵۴۰
    نقاش شیوه‌گرای ایتالیایی بود که در شهرهای فلورانس، رم، بولونیا و به خصوص شهر زادگاهش پارما فعالیت می‌کرد. دو اثر معروف او منظره‌ای از سنت‌جرومه و مریم گردن‌بلند می‌باشد.
    پارمیجانینو از هنرمندان دیگر سبک منریسم می باشد ریشه اکسپرسیونیسم در آثار پارمیجانینو، ال گرکو و تینتورتو میباشد.
    پارمیجانینو اندازه‌های بدن را به طور عجیبی دل خواهانه و عجیب کش داده و دراز کرده و نسبت ها را به هم ریخته است.
    Parmigianino Selfportrait.jpg

    خودنگاره در آینه محدب (حدود ۱۵۲۴, سن حدود ۲۱ سالگی). موزه تاریخ هنر، وین
    IMG_20200914_234705.jpg
    تابلو مریم گردن‌بلند
    آثار:
    خــتنه کردن مسیح (۱۵۲۳)
    خودنگاره در آینه محدب (۱۵۲۴)
    پرتره لورنزو کیبو(۱۵۲۴)
    پرتره گالئاتزو سان ویتاله (۱۵۲۴)
    پرتره یک تحصیلدار (۱۵۲۴)
    کنیز ترک (۱۵۳۳)
    کوپید کمانش را می‌سازد (۱۵۳۵–۱۵۳۳)
    آنته‌آ (۱۵۳۵)
    پرتره پیر ماریا روسی اهل سان سکوندو (۱۵۳۹–۱۵۳۵)
    منظره‌ای از سنت‌جرومه (۱۵۲۷–۱۵۲۶)
    مریم گردن‌بلند (۱۵۳۴)
     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    منظره‌ای از سنت‌جرومه IMG_20200914_234957.jpg
    منظره‌ای از سنت جرومه
    Parmigianino_-_Pallas_Athene_-_c._1539.jpg
    Pallas Athene
    Parmigianino,_pala_di_casalmaggiore_01.jpg
    Madonna and Child with St. Stephen, John the Baptist and a Donor
     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    ال گرکو
    نقاش، مجسمه‌ساز و معمار دوران رنسانس اسپانیا است


    250px-Domenikos_Theotok%C3%B3poulos%2C_called_El_Greco_-_The_Assumption_of_the_Virgin_-_Google_Art_Project.jpg

    صعود مریم باکـ ـره به آسمان
    برتر شمردن قوه تخیل و شهود بر سرشت سوبژکتیو و عقلانی در خلق اثر هنری اصل بنیادین سبک ویژه ال گرکو است. ال گرکو معیارهای کلاسیک زیبایی‌شناسی چون تناسب و اندازه را مردود می‌شمرد. او معتقد بود که وقار و لطافت والاترین مقصود هنر است اما نقاش تنها هنگامی یه آن دست می‌یابد که بتواند غامض‌ترین مشکلات را با راحت‌ترین بدیهیات حل کند. ال گرکو رنگ را مهم‌ترین و مهار ناپذیرترین عنصر نقاشی می‌دانست، برای او رنگ از اهمیت بیشتری نسبت به فرم برخوردار بود. یکی دیگر از مشخصه‌های سبک متاخر ال گرکو استفاده از نور است. به نظر می‌رسد که هر شکل نوری را از درون خود بازتاب می‌دهد که از درونش و منبعی نامرئی نشئت می‌گیرد. محققان اهمیت و قدرتی که نقاش به نور می‌دهد را ملهم از ایده‌های نهفته در سنت نو افلاطونی مسیحی می‌دانند.

    ال گرکو به عنوان یک نقاش پرتره هم سرآمد بود. او نه تنها قادر به تصویر کشیدن ویژگی‌های ظاهری فرد بود، بلکه شخصیت او را نیز در اثر نمایان می‌کرد. تعداد پرتره‌های او از تعداد نقاشی‌های مذهبی او کمتر است، اما از نظر ارزش هنری برابر با یکدیگرند. یکی از ویژگی‌هایی که در آثار متاخر او به چشم می‌خورد، تمایل به صحنه پردازی کردن و نمایشی جلوه دادن به جای توصیف کردن است. در نقاشی‌های او احساسات پرشور مذهبی به شکلی بی واسطه و مستقیم به مخاطب منتقل می‌شود. اجرای گاهی خشن و در ظاهر بی دقت او را نتیجه مطالعه‌ای طولانی برای دستیابی به آزادی سبک می‌دانند.

    علاقه او برای ترسیم فیگورهای فوق‌العاده بلند و باریک و ترکیب بندی‌های کشیده _که هم به تمایلات اکسپرسیونیستی او و هم به اصول زیایی‌شناسی مورد تأیید او وفادار بودند_او را به بی اعتنایی به قوانین طبیعت و هر چه بیشتر کشیده کردن ترکیب بندی‌هایش رهنمون کرد که نمونه بارز آن نقاشی‌هایی است به برای محراب‌ها کشیده‌است. آناتومی بدن انسان در کاهای واپسین او هرچه بیشتر خصلتی آن جهانی می‌یابند. به نقل از او «چرا که تنها در این صورت فرم کمال می‌یابد و تقلیل پیدا نمی‌کند که تقلیل یافتن آن بدترین چیزی است که یک فیگور می‌تواند به آن دچار شود.» یکی از قابل توجه‌ترین نوآوری‌های ال گرکو در هم تنیدگی فرم و فضا و ارتباط متقابلی است که بین این دو شکل می‌گیرد که کاملاً سطح نقاشی را یکپارچه می‌کند. این در هم تنیدگی، سه قرن بعد در کارهای پیکاسو و سزان دوباره ظهور می‌کند
    ال گرکو در زمان خود به عنوان مجسمه‌ساز و معماری بزرگ نیز شناخته می‌شد. او معمولاً کل ترکیب بندی محراب را انجام می‌داد، هم در نقش معمار و مجسمه‌ساز و هم به عنوان نقاش که نمونه آن اثری است که او برای بیمارستان دلا کاریداد انجام داده‌است. در آنجا او کل نمازخانه بیمارستان را تزئین کرد اما محراب چوبی و مجسمه‌های او به احتمال زیاد از بین رفته‌اند.

    200px-Trinidad_El_Greco2.jpg

    تثلیث مقدس، ۱۵۷۹
    برای کلیسای ال اسپولیو او محرابی از چوب طلا کاری شده ساخت که اکنون نابود شده اما گروه کوچکی از مجسمه‌های معجزه قدیس ایلدفونسو هنوز در مرکز قسمت پایین قاب باقی‌مانده‌است. مهم‌ترین دستاورد ال گرکو در معماری مربوط به کلیسا و صومعه قدیس دومینگو آنتیگو است که تعدادی مجسمه و نقاشی هم در آن از او به جای مانده.

    ال گرکو به عنوان نقاشی شناخته می‌شود که معماری را وارد نقاشی‌های خود کرده‌است. ساخت قاب‌های معمارانه نقاشی‌هایش در تولدو نیز هم به خود او نسبت داده می‌شود. ال گرکو با نظریه وجود قوانین در معماری مخلف بود او آزادی ابداع را مهم‌تر از همه چیز می‌دانست و مدافع تازگی، تنوع و پیچیدگی بود. عقاید او برای محافل معماری زمانه اش بیش از حد افراطی بودند و بنابرین دنباله روی پیدا نکردند.
    200px-El_Greco_-_The_Burial_of_the_Count_of_Orgaz.JPG

    تدفین کنت ارگاز
    220px-Julije_Klovic_2.jpg

    Portrait of Giorgio
    the earliest surviving portrait from El Greco

    220px-Dormition_El_Greco.jpg

    صعود باکـ ـره
     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    مهم ترین هنرمند منریسم ال گرکو است
    در روند تحول هنر هنر ال گرکو سه مرحله متمایز وجود دارد:
    1- تأثیر هنر استادان ونیزی به خصوص تیسین را باز می تواند شدن طراحی خطی و عدم محدودیت رنگ‌ها اغراق در نور و سایر را می‌توان تشخیص داد.
    2- ریتم و حرکت را با جنبه هایی از هنر بیزانسی درهم می‌آمیزد و ازمون های افسانه‌ای و پر از پیکره ها و چهره ها به صورت وحدت یافته به تصویر می‌کشد.
    3- سادگی شکل و رنگ در نقاشی هایش بارزتر است شدت بیان ناشی از کج نمایی و کشیدگی پیکرها و نیز بهره‌گیری از نور و رنگ می باشد
     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    دوره باروک: عصر باروک عصر انبساط در پی عصر اکتشاف بوده
    (صفحه ۵۰۰ از کتاب هلن گاردنر)



    در اثر باراک علاقه عجیبی به فضای بیکران دیده می‌شود
    سبک باروک به عنوان صفت و اسم به کار می‌برد
    می‌رود واژه باروک از لغت پرتغالی بارکو یار کوکو به معنای مروارید نامنظم گرفته شده است واژه باروک با صفاتی چون غیرمنقول بی تناسب پر پیچ و تاب و غیر عادی خوانده می‌شود
    سبک باروک در تاریخ هنر در میان دوره منریسم و روکوکو قرار دارد
    واژه باروک در مقابله با عقل گرایی رنسانس حق تقدم را به احساس داده.
    باروک در ترکیب بندی آثارشان از روش عقلانی منطبق با ریاضیات فاصله گرفتند.
    نقاشی باروک از ایتالیا شروع شد و سپس به کشورهای دیگر اروپایی مانند هلند انتشار یافت.
    گرایش به دین و کلیسا از یک سو، و تجمل‌گرایی و مادیات از سوی دیگر پرتحرک، رنگین، اغراق آمیز و نشاط آور، روی آوردن به محسوسات و لذتهای زندگی جسمانی، اهمیت دادن به بیان عواطف درونی در چهره پردازی از مشخصات هنر باروک می باشد
    ارتباط فعال فیگور با فضای مجاور آن این ارتباط گاهی تا آنجا پیش می رود که احساس فضای تصنعی صحنه های نمایشی را به بیننده القا می‌کند و استفاده از قوس‌ها منحنی ها و آرایش پیچیده به جای خطوط مستقیم باروک در واقع به معنای پوچ عوضی زشت و مضحک است سبک باروک صرفاً تداوم سبک شیوه گری است

     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    میکل‌آنجلو مریسی دا کاراواجو معروف به کاراواجو
    یکی از هنرمندان ایتالیایی فعال در رم، ناپل، مالت و سیسیل در میان سال‌های ۱۵۹۳ و ۱۶۱۰ میلادی بود
    کاراواجو چهرهٔ شاخص سبک باروک است و در نوع نقاشی و تکنیک‌های استفاده از رنگ و فرم تحولاتی ایجاد کرد. نقاشی‌های او با ترکیبِ بینشِ واقع بینانهٔ حالاتِ جسمی و روحی انسانی و استفادهٔ دراماتیک از نور، تأثیرِ فراوانی بر نقاشی سبک باروک گذاشت. موضوعات نقاشی او را عمدتاً مسایل مسیحی تشکیل می‌دهند.

    او شخصیتی خشن و تندخو داشت و زندگی پرحادثه‌ای را گذراند. او با شرکت در دعواها، دوئلها، ارتکاب قتل، به زندان افتادن و فرارهای مکرر، زندگی‌اش را پشت سر گذاشت. اما با وجود داشتن شخصیتی ناآرام و تغییرات پی در پی توانست پیشرفت کامل و یکپارچه‌ای در هنر نقاشی برای خود به دست آورد. کاراواجو یک نوآور خشن در نقاشی است که سبک رئالیسم قوی و عاری از انعطاف و تغییر شکل را ایجاد کرد. سبکی که به بیان تضاد در احساساتِ این مرد پرداخت. ویژگی قابل توجه و منحصر به‌فرد آثار این نقاش مربوط به عنصرِ نور است. پیکره‌ها از یک پس زمینهٔ تاریک و اغلب مبهم پدیدار می‌شوند.

    او هنرمندی بود که آرمان‌های کلاسیک را رد می‌کرد. او هنر و رستگاری را از میان خود مردم جستجو می‌کرد و به جای استفاده از سنت‌های گذشتهٔ نقاشی، تنها از نور تند، تاریکی صحنه و افرادی که با اشاره یا حالت خود به نوعی با بیننده ارتباط برقرار می‌کردند و حالتی روایی داشتند، استفاده می‌کرد. او زندگی پر فراز و نشیبی داشت و در سن ۳۹ سالگی در اثر ابتلا به مالاریای مارِما در پورتو ارکله[۴] جان خود را از دست داد. اما در همین مدت کوتاه آثار بسیار زیبا و با ارزشی را از خود به جای گذاشت. وی در موردِ آثارِ خود می‌گوید:

    تو به آثار من نگاه نمی‌کنی، خیره نمی‌شوی، تو آن‌ها را احساس می‌کنی.
    آثار شاخص

    ناباوری توماس قدیس (۱۶۰۲–۱۶۰۱)
    فراخوانی متّای حوّاری (۱۶۰۰–۱۵۹۹)
    شهادت سن ماتیو (۱۶۰۰–۱۵۹۹)
    تذفین (۱۶۰۳–۱۶۰۲)
    مدونای لرتو (۱۶۰۵–۱۶۰۳)
    باکوس (خدای نوشید*نی) مریض (۱۵۹۸)
    سالمه با سر بریده سن جان تعمیدگر (۱۶۰۹)
    شام در عمواس (۱۶۰۲–۱۶۰۱)
    هفت صحنه از آمرزش (۱۶۰۷)
    نوازنده‌ها (۱۵۹۶–۱۵۹۵)
    بریدن سر جان تعمیدگر (۱۶۰۸)
    پسر در حال پوست کندن میوه (۱۵۹۲)
    دستگیری عیسی (۱۶۰۲)
    کاراواجو

    پُرترهٔ کاراواجو بر روی کالک
     

    mah.s.a

    ۰•● ملکه الیزابت ●•۰
    مترجم انجمن
    عضویت
    2019/08/24
    ارسالی ها
    4,490
    امتیاز واکنش
    10,641
    امتیاز
    921
    کاراواجو هنرمند سبک باروک بود. اما او در زمان خود در آثار هنری انقلاب به پا کرد. زیرا او فردی نبود که دنبال تقلید از سنت‌های گذشته باشد. او فردی بود که با مردم فقیر و در میان خود آن‌ها زندگی کرده بود و معنی درد و رنج و محنت را خوب می‌دانست و حس کرده بود.

    او با شکسپیر هم دوره بود و نوعی روایت و داستان نیز وارد صحنه‌های نقاشی او شده بود که تئاتر گونه بود. استفاده از نور تند در کنار تاریکی‌های صحنه و گذاشتن سوژه‌های اصلی در پیش زمینه و استفاده از ابعاد بزرگ و موضوعاتی که از میان مردم و زندگی فقیرانه آن‌ها بود همه باعث می‌شد تا بیننده خود را در موقعیت احساس کند و این مهم‌ترین اصل در کارهای او بود که به نوعی باعث ایجاد یقین و ایمان در بیننده می‌شد. اکثر آثار او بدین گونه بود اما به‌طور مثال در اثر توماس شکاک، مسیح دستِ توماسِ شکاک را می‌گیرد و به عمق جراحت خود فرو می‌برد. چه کسی پیام مسیح را تا این حد جدی گرفته‌است؛ و چه نقاشی می‌توانسته تأثیرگذارتر از این برای اثبات مسائل به توماس شکاک و بیننده‌هایی که مانند توماس شکاک هستند باشد. اثر دیگر او مرگِ باکـ ـره است که کلیسای سانتا ماری از او صحنهٔ عروجِ مریم مقدس را خواسته بود. اما کاراواجو در اثرش مریم را مُرده کشیده که حواریون در اطرافش در حال ناله و زاری هستند و غمِ حاصل از این صحنه، غمِ قبل از عروج مریم نیست بلکه غم و ناراحتی و پریشانی به خاطرِ مرگِ اوست و همین سبب شد تا راهبان اثر کاراواجو را پس بفرستند. این نوع برخوردها و سوژه‌ها در آثار کاراواجو زیاد است.

    اما نکتهٔ مشترکِ همه آن‌ها این بود که کاراواجو خشن و شرور نه تنها با مردم و بقیه در مبارزه و ستیز بود بلکه در آثار هنری هم در حالِ جدال میانِ سنت‌های گذشته و حال بود. استفاده از واقعیت مردمی که هستند و نه آنچه که قرار بود انجام دهد به نوعی او را فدایی و مبلغِ مسیحیت برای مردمِ بی بضاعت نیز می‌دانند. مسیح می‌گوید رنج و محنت بر روی زمین باقی می‌ماند، کاراواجو هم در بازگوییِ همین‌ها تلاش می‌کرد. آثار او حصار امن میان نقاشی و بیننده را می‌شکست و بیننده می‌توانست خود را کاملاً در موقعیت اثر احساس کند، ایمان بیاورد و متقاعد شود.
    1600113928741.png
    Fanciullo che monda un pomo
    1600114068828.png
    دستگیری عیسی
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    6
    بازدیدها
    225
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    270
    بالا