پس از اسکندر مقدونی چه گذشت؟

  • شروع کننده موضوع Elka Shine
  • بازدیدها 583
  • پاسخ ها 30
  • تاریخ شروع

Elka Shine

مدیر بازنشسته
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/07/11
ارسالی ها
4,853
امتیاز واکنش
14,480
امتیاز
791
مبارزه یونان و مقدونیه در راه کسب قدرت
همان طور که اندیشه دنیا را به گروهها، افراد، و اشیاء تقسیم می کند، مورخان نیز گذشته را به ادوار، سالها و حوادث منقسم می نمایند. ولی تاریخ ، مانند طبیعت ، تنها تداوم را در میان تغییر می شناسد: تاریخ جهش ندارد . یونان هلنیستی مرگ اسکندر را «انتهای یک عصر» تلقی نکرد؛ بلکه آن را شروع « عصر جدید» و مظهر جوانی و نیرومندی دانست . مردم یونان اطمینان داشتند که به عالی ترین مرحله ی رشد و بلوغ فکری رسیده اند و رهبرانشان ، جز اسکندر که قابل مقایسه با هیچ کس نبود، به عظمت و اقتدار رهبران گذشته هستند. این پندار از چند لحاظ صحیح بود. تمدن یونان همراه آزادی آن نمرد، بلکه برعکس سرزمینهای جدیدی تسخیر کرد و از سه جهت پیشرفت نمود؛ زیرا به آن نمرد، بلکه بر عکس سرزمینهای جدیدی تسخیر کرد و از سه جهت پیشرفت نمود؛ زیرا به وجود آمدن امپراطوریهای بزرگ محدودیتهای سیـاس*ـی ارتباطات کوچ نشینی و بازرگانی را از میان برداشت . یوناییها که هنوز هوشیار و فعال بودند هزار هزار به آسیا، مصر، اپیروس و مقدونیه ریختند؛ و نه تنها گل یونیایی دوباره شکفت که خون و زبان و فرهنگ یونانی راه خود را به سوی آسیای صغیر، فینیقیه ، فلسطین ، سوریه ، بابل ، بین النهرین و حتی باکتریا و هندوستان باز کرد. روح یونانی هرگز به این حد اشتیاق و دلیری نشان نداده بود؛ ادب و هنر آن هم فتحی به این عظمت نکرده بود .
 
  • پیشنهادات
  • Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    شاید به همین دلیل است که مورخان عادت دارند تاریخ یونان را با اسکندر تمام کنند؛ زیرا بعد از او وسعت و پیچیدگی دنیای یونان وحدت نظر تاریخی یا تسلسل داستان مورخان را بر هم می زند. نه تنها پس از اسکندر سه حکومت مقدونی و سلوکی و مصر تأسیس یافت ، بلکه صدها کشور – شهر یونانی با مدارج مختلف استقلال به وجود آمد، چندین اتحادیه و جامعه تشکیل شد، حکومتهای نیمه یونانی در اپیروس ، یهودا، پرگامون ، بیزانس ، بیتینیا، کاپادوکیا، گالاتیا و باکتریا تشکیل شد، و در مغرب ، ایتالیای یونان و سیسیل بود که بین کارتاژ کهنسال و روم جوان در حال متلاشی شدن بود . امپراطوری بدون ریشه ی اسکندر که شکافهایی در حوزه ی زبان ، ارتباطات ، عادات و مذهب استحکام آن را متزلزل می ساخت ، چندان بعد از مرگ او دوام نیافت . او بعد از خود به جای یک نفر مقتدر چند نفر به جای گذارده بود و هیچ کدام به کمتر از سلطنت قانع نمی شدند. وسعت و پراکندگی قلمرو جدید هر گونه اندیشه ی دموکراسی را باطل می کرد. لازمه ی حکومت خود مختاری ، به عقیده ی یونانیها، وجود کشور- شهرهای کوچکی بود که مردم آنها بتوانند در مواقع خاص در محل معینی گرد هم جمع شوند. از آن گذشته ، مگر فیلسوفان دموکراسی آتن ، دموکراسی را سبب تشدید جهل و رشک و هرج و مرج نخوانده ، آن را باطل نشمرده بودند؟ جانشینان اسکندر- که دیادوخوی (جانشینان ) خوانده می شدند- سرداران مقدونی بودند که مدتها به حکومت شمشیر عادت کرده ، از دموکراسی جز مشورت اتفاقی بامستشاران خود چیزی نمی فهمیدند. پس از چند نزاع کوچک که در نتیجه ی آنها منازعان ضعیف تر از میان برداشته شدند، تمام امپراطوری اسکندر به پنج قسمت تقسیم شد. آنتیپاتر مقدونیه و یونان را برداشت ؛ لوسیماخوس تراکیا را؛ آنتیگونوس آسیای صغیر را؛ سلکوکوس بابل را و بطلمیوس مصر را. اینها هیچ کدام زحمت گرفتن موافقت شورای کشور – شهرهای یونان را به خود هموار نکردند. از آن به بعد، جز در چند فاصله ی زمانی نامنظم در یونان و جمهوری اشرافی روم ، حکومت سلطنتی تا انقلاب بزرگ فرانسه در اروپا مستقر ماند .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    اصل اساسی دموکراسی آزادی است که ممکن است به هرج و مرج متهی شود. اصل اساسی حکومت سلطنتی قدرت است که ممکن است به ظلم و انقلاب و جنگ منتهی گردد. از فیلیپ تا پرسئوس ، و از پودنا تا خایرونیا ، جنگهای داخلی و خارجی بین کشور – شهرها جای خود را به جنگهای داخلی و خارجی پادشاهان داد، زیرا عواید حکومت صدها سردار را برای تصاحب تخت و تاج به جان هم می انداخت . در یونان ، مانند زمان رنسانس در ایتالیا، جنگ و کشتار فراوان بود. وقتی آنتیپاتر مرد، آتن مجدداً انقلاب کرد و فوکیون پیر را، که به نام آنتیپاتر عادلانه بر آتن حکومت می کرد، کشت . پسر آنتیپاتر، به نام کاساندروس ، آتن را دوباره تسخیر کرد، حق رأی را بین طبقات مردم تا کسانی که دارای هزار دراخما سرمایه بودند تعمیم داد و حکومت آنجا را به دست فیلسوف و عالم و هنردوست زمان ، دمتریوس فالرومی ، سپرد. آتن در زمان حکومت این شخص ده سال در صلح و فراوانی به سر برد. در این زمان ، آنتیگونوس اول ( یک چشم ) رؤیای اتحاد امپراطوری اسکندر را می دید. بر سر این اندیشه در ایپسوس در سال ۳۰۱ به دست اتحادیه ای شکست خورد و آسیای صغیر را به نفع سلوکوس اول از دست داد. پسرش ، دمتریوس پولیورکتس (فاتح شهرها)، یونان را از اسارت مقدونیها تجات داد و آتن دوازده سال دیگر دموکراسی بخشید، در پارتنون میهمان عالی قدر شهر اعلام شد، روسپیها را با خود به شهر برد و در قصری که در اختیارش گذاشته بودند سکونت داد، عده ای از جوانان را به علت هرزگیهای خود به دیوانگی کشاند، پیروزی درخشانی در دریا نزدیک قبرس بر بطلمیوس اول به دست آورد، رودس را شش سال به کمک ابزار جنگی جدیدی بدون نتیجه محاصره کرد، خویشتن را شاه مقدونی اعلام کرد، با اسکان یک پادگان نظامی به آزادی آتن خاتمه داد، خود را گرفتار جنگهای بی شمار تازه ای کرد و بالاخره شکست خورد و به دست سلوکوس اسیر شد و با زهر خودکشی کرد .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    چهار سال بعد، یک دسته از سلتها یا گلها، به فرماندهی برنوس ، از اوضاع شرق مدیترانه ، که در نتیجه ی مبارزه برای کسب قدرت درهم بود، استفاده کردند و از مقدونیه گذشته وارد یونان شدند. پاوسانیاس می گوید: « برنوس به کشور – شهرهای ضعیف یونانی ، به ثروت فراوان آنها، به نذور معابد و به مقادیر فراوان طلا و نقره ی موجود حمله برد.» در آن زمان انقلابی در مقدونیه به رهبری آپولودوروس روی داد . قسمتی از ارتش نیز در انقلاب شرکت کرده ، به فقیران در غارت ثروتمندان ، که هر چند گاه یکبار روی می داد، کمک کرد. گلها، که بدون شک بلدی از اهل یونان داشتند، راههای مخفی گردنه ی ترموپیل را یافته ، وارد شهر شدند، بی ریا کشت و کشتار و غارت کردند و به سوی معبد دلفی پیش رفتند. در آنجا با سربازان یونانی و طوفانی که مردم می گفتنند آپولون در دفاع از معبد خود برانگیخته ، روبه رو شدند، شکست خوردند و برنوس سرافکنده خود را کشت . بقایای گلها به آسیای صغیر رفتند. پاوسانیاس چنین می گوید :

    آنها کلیه ی مردها و همچنین پیر زنان را قتل عام کردند و کودکان شیرخوار را زیر پستان مادر کشتند؛ خون قربانیها را می خوردند و با گوشت آنها مهمانی می کردند، زنهای شرافتمند و دوشیزگان نوجوان خودکشی کردند… آنها که زنده می ماندند گرفتار همه گونه رنج و عذاب می شدند… بعضی از زنها خود را به روی شمشیر گلها می انداختند و از مرگ استقبال می کردند، دیگران از نبودن آذوقه و بی خوابی می مردند، آن بربرهای بی رحم به نوبت از آنها هتک ناموس کرده ، از زنده و مرده ی آنان کام دل می گرفتند .

    یونانیان آسیا پس از سالها رنج و مرارت موفق شدند مهاجمان را با پول خریده ، وادارند که به نواحی شمالی فروگیا (یعنی آنجایی که به نام گالاتیا معروف شد)، تراکیا و بالکان عقب بنشینند. مدت پنجاه سال گلها از سلوکوس اول و شهرهای یونانی سواحل آسیا و دریای سیاه باج می گرفتند. تنها بیزانس دویست و چهل هزار دلار در سال به آنها می پرداخت . (در صفحات آینده ، برای آنکه ترقی قیمتها را در عصر هلنیسم منظور نظر داشته باشیم ، هرتالنت معادل با ۳۰۰۰ دلار آمریکایی در سال ۱۹۳۹ حساب خواهد شد .) همان طور که امپراطوران و سرداران رومی در قرن سوم میلادی سرگرم بیرون راندن مهاجمان بربر بودند، پادشاهان و سرداران پرگامون ، سلوکیه و مقدونیه نیز در قرن سوم قبل از میلاد قسمت زیادی از هم و وقت خود را صرف بیرون راندن مهاجمان سلتی کردند. تمدن دنیای باستان در سر تاسر تاریخ خود در سواحل دریایی از توحش می زیست و بارها مورد خطر طوفان و نابودی قرار گرفت . شهامت رواقی شارمندان ، که همواره از فلسفه ی رواقی نیرو می گرفت ، زمانی این خطر را پس رانده بود؛ اما فلسفه ی رواقی اینک ، دقیقاً در زمانی که شکل بندی کلاسیک و عنوان خود را پی می ریخت ، در یونان رو به مرگ بود .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    آنتیگونوس دوم ، پسر دمتریوس پولیورکتس ، که به دلیلی نامعلوم « گوناتاس » لقب داشت ، گلها را از مقدونیه بیرون راند، شورش آپولودوروس را خواباند و سی و هشت سال تمام مقدونیه را با کفایت و اعتدال اداره کرد. با گشاده دستی به ادبیات و علم و فلسفه کمک کرد، شاعرانی چون آراتوس سولی را به دربار خود خواند، دوستی پایداری با زنون رواقی بنا نهاد، و اولین نفر از سلسله ی نامنظم پادشاهان فیلسوف مآبی بود که نسلشان با مارکوس آورلیوس منقرض شد. در زمان سلطنت او بود که آتن آخرین کوشش خود را برای حفظ آزادی مصروف داشت . در سال ۲۶۷، حزب ملیون به رهبری شاگرد جوان زنون به نام کرمونیدس حکومت را در دست گرفت ، از مصر کمک گرفت ، سربازان مقدونی را بیرون راند و آزادی آتن را اعلام کرد. آنتیگونوس سر فرصت به آتن تاخت و شهر را مجدداً تسخیر کرد، ولی رفتارش با آتنیها زیبنده ی کسی بود که به فلسفه و کهولت احترام می گذارد. او در پیرایئوس ، سالامیس وسونیون پادگانهایی مستقر ساخت و آتن را از دخول و شرکت در جنگها و اتحادیه ها برکنار نگاه داشت . جز این ، از هر لحاظ شهر را کاملاً آزاد گذاشت .

    شهرهای دیگر یونان نیز آزادی را به راههای مختلف با نظم و انضباط آشتی دادند. در حدود سال ۲۷۹، آیتولیای صغیر که ساکنانش مردمی بودند چون مقدونیها، کوهنشینهای نیمه بربری که هرگز کاملاً مسخر کسی نشده بودند، شهرهای یونان – عمدتاً در حوزه ی دلفی – را متشکل ساخته وارد اتحادیه ی آیتولیایی نمودند. در همان زمان اتحادیه ی آخایایی ، که مرکب از پاترای ، دومه ، پلنه و شهرهای دیگر بود، بسیاری از شهرهای پلوپونزی را به عضویت در اتحادیه ی خود جلب کرد. در هر یک از این اتحادیه ها، شهرداریهای کشور- شهرهای عضو اتحادیه ، امور داخلی را اداره می کردند، ولی امور نظامی و مناسبات خارجی به شورای فدرال و فرمانده کل واگذار شده بود، که توسط شارمندانی که صلاحیت شرکت در مجامع سالیانه ی اتحادیه ها را داشتند انتخاب می شدند. مجمع سالانه ی اتحادیه ی آخایایی در شهر آیگیون و مجمع اتحادیه ی دیگر در شهر ترموس منعقد می شد. هر یک از اتحادیه ها مسئول حفظ صلح و تعیین اوزان و مقیاسهای مشترک سکه زنی در سرتاسر قلمرو خویش بود. این موفقیت بزرگ در امر همکاری و اشتراک مساعی با یکدیگر قرن سوم را از لحاظی نسبت به عصر پریکلس از لحاظ سیـاس*ـی ممتاز می کند .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    اتحادیه ی آخایایی به دست آراتوس سیکوئونی تبدیل به دولت مقتدر درجه اولی شد. این تمیستوکلس جوان در سن بیست سالگی سیکوئونی را با یک حمله ی شبانه با کمک معدودی از همراهان خود از دست دیکتاتور آن نجات داد و به کمک فصاحت بیان و مذاکرات زیرکانه ی خود تمام شهرهای پلوپونز، جز اسپارت والیس را وادار به پیوستن به اتحادیه نمود، و آنها نیز او را همه ساله برای مدت ده سال به سمت فرمانده کل خود انتخاب کردند. او به کمک چند صد نفر مخفیانه وارد شهر کورنت شد، بر صخره ی غیر قابل دسترس آکروکورینتوس صعود کرد، سربازان مقدونی را تارومار نمود، و آزادی شهر را به دست آورد. از آنجا به پیرایئوس رفت ، با رشوه پادگان مقدونی را وادار به تسلیم نمود و آزادی آتن را اعلام کرد. از آن لحظه به بعد، تا تصرف شهر به دست رومیها،

    درههای دجله ، فرات ، اردن ، اورونتس ، مایاندروس ، هالوس و اوکسوس ( یا آمودریا) در آن زمان حاصلخیزتر از آن بود که امروزه بتوان تصور کرد؛ زیرا این سرزمینها در نظر ما امروز، پس از دوهزار سال فرسایش ، خشکی ، و غفلت در کشت و کار، جز صحراها و کوهستانهای خشک چیزی نیست .

    آتن از خود مختاری بی همتایی برخوردار بود؛ و با وجود عدم توانایی نظامی ، شهرهای دیگر یونان قصد تجـ*ـاوز به آن را نکردند، زیرا دانشگاههایش آن را پایتخت دنیای یونان نموده بود. آتن دوباره به فلسفه بازگشت و با رضایت از میدان سیاست خارج شد .

    پس از آن ، دو اتحادیه در اوج قدرت خود، به علت جنگهای متعدد با یکدیگر و تنازع طبقاتی درونشان ، روبه ضعف گذاشتند. در سال ۲۲۰، اتحادیه ی آیتولیایی به کمک اسپارت و الیس جنگ «اجتماعی » سختی را با اتحادیه ی آخایایی و مقدونی آغاز کرد. آراتوس مدافع آزادی حامی ثروت نیز بود. اتحادیه در تمام شهرها پشتیبان احزاب ثروتمندان بود. اتباع بی چیز شکایت می کردند که نمی توانند در جلسات مجامع اتحادیه که در نقاط دور دست تشکیل می شد شرکت کنند و در واقع فاقد آزادی بودند و نسبت به آن آزادی که معنایش وجود داشتن تمام امتیازات برای زیرکان و استثمار افراد ضعیف و ساده بود، تردید می کردند. به همین دلیل هم روز به روز بیشتر مجذوب عوام فریبانی می شدند که مبلغ تقسیم اراضی بودند، چون ثروتمندان قرن ماقبل ، مستمندان شروع به آن کردند که مقدونیها را بر حکومت خود ترجیح دهند .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    اما خود مقدونیه نیز در اثر صداقت زیاد از حد آنتیگونوس سوم رو به اضمحلال بود. آنتیگونوس به عنوان نایب السلطنه ی ناپسری خود فیلیپ قدرت را در دست گرفته و وعده داده بود که چون فیلیپ به سن بلوغ رسد حکومت را به او بازگرداند. شکاکان عصر او را دوسون ، یعنی وعده دهنده ، لقب داده بودند، زیرا ظاهراً تصور می کردند که او دروغ می گوید. ولی وی به وعده وفا کرد و در سال ۲۲۱ فیلیپ پنجم در سن هفده سالگی سلطنت پر از دسیسه و جنگ و جدالی را آغاز کرد. فیلیپ مرد دلیر و توانایی بود، ولی زیرک ای فارغ از هر گونه مرام اخلاقی داشت . زن ، پسر آراتوس را فریفت ، آراتوس را زهر داد، پسر خود را به اتهام توطئه کشت و ضیافتهایی می داد که در آنها با نوشید*نی زهر آلود هر که را در سر راه هدفهای خویش می یافت از میان برمی داشت . او مقدونیه را وسیع و ثروتمند کرد، و رونق و جمعیتی به آن داد که در یکصد و پنجاه سال گذشته سابقه نداشت . لیکن در سال ۲۱۵، هراسناک از قدرت روز افزون روم ، مرتکب اشتباه بزرگ تاریخی خود شد و با هانیبال و کارتاژ متحد گردید. یک سال بعد روم به مقدونیه اعلان جنگ داد و شروع به فتح یونان کرد .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    مبارزه یونان و مقدونیه در راه کسب ثروت

    آتنایوس ، که گزارشش بیشتر از شایعه قابل اعتماد نیست ، خبر می دهد که دمتریوس فالرومی ، در حدود سال ۳۱۰، در آتن سرشماری کرد. مطابق این سرشماری ، شارمندان آتن ۲۱۰۰۰، خارجیان آن ۰۰۰ ، ۱۰، و بردگانش ۰۰۰ ، ۴۰۰ نفر بودند. عدد آخر باور نکردنی است ، ولی مدرکی در دست نیست که آن را ابطال نماید. به احتمال زیاد تعداد غلامان کشاورز زیاد شده بود، املاک بزرگ تر شده ، و بیش از پیش توسط بردگانی کشت می شده که تحت نظر یک ناظر برای مالکین غایب کار می کرده اند. در این نظام ، کشاورزی علمی تری به وجود آمد. وارو صحبت از پنجاه کتاب کشاورزی می کند. ولی فرآیند فرسایش و آب شدن و از بین رفتن یخها زمینها را ویران کرده بود. حتی در قرن چهارم ق .م افلاطون اظهار نظر می کند که باران و سیل به مرور زمان قسمت حاصل خیز آتیک را شسته و بـرده بود و تپه های باقیمانده ی آن مانند استخوان بندی ای بود که گوشت آن ربوده شده باشد. بسیاری از زمینهای زراعتی آتیک در قرن سوم خاک غنی خود را از دست داده و در نتیجه مزارع متروک شده بودند. جنگلهای یونان از بین رفته و چوب را، مانند غذا، می بایستی از خارج وارد کشور نمایند. معادن لائورن تمام شده ، تقریباً متروک شده بودند، نقره ی ارازن تر از اسپانیا به دست می آمد و معدنهای طلای تراکیا که روزی ثروت خود را در آتن می ریختند، اکنون خزانه ی مقدونیه را انباشته ، سکه های آن را زینت می دادند .

    در همان هنگام که منبع استقلال و آزادی فردی در دهات خشک می شد، صنعت و تنازع طبقاتی در شهرها افزونی می یافت . تعداد کارخانه های کوچک و غلامانی که در آنها کار می کردند، در آتن و سایر شهرهای بزرگ دنیای یونان رو به ازدیاد بود. سوداگران بـرده به دنبال ارتشها می رفتند اسیران را می خریدند، و آنها را نفری سه تا چهار مینا(۱۵۰ تا ۲۰۰ دلار ) در شهرهای بزرگ بـرده فروشی از قبیل دلوس و رودس می فروختند. در اذهان عمومی نسبت به خوبی یا بدی این عمل قدیمی ، یعنی بـرده فروشی ، از لحاظ اقتصادی یا اخلاقی تردیدهای راه یافت . احساسات بشر دوستی که محصول فلسفه بود پدیدار شد. روح خالی از تعصب جهان وطنی عصر به امتیازات نژادی توجهی نداشت . اجیر کردن کارگر، که به هنگام عدم استفاده می شد سربار بودجه ی عمومیشان کرد، غالباً ارازن تر از نگهداری بـرده تمام می شد، زیرا که هزینه ی نگاهداری به طور مداوم بر عهده ی صاحبان آنها بود. در اواخر این دوره آزاد ساختن بردگان به طور قابل ملاحظه ای افزایش یافته بود .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    بازرگانی در شهرهای قدیمی رو به فتور گذاشته بود، ولی در شهرهای جدید نضج می یافت . برخلاف پیرائوس ، بندرهای یونانی در آسیا و مصر توسعه می یافتند، و حتی در خود خاک یونان بندرهای خالکیس و کورنت بودند که قسمت اعظم تجارت یونان را انحصار کرده بودند. از شهرهایی که از نظر سوق الجیشی اهمیت داشته و مجهز بودند – انطاکیه ، سلوکیه ، رودس ، اسکندریه و سیراکوز- سیل تجارت عبور می کرد و روحیه ی بین المللی و شکاکیت را توسعه می داد. بانکدارها چندین برابر شدند و نه تنها به بازرگانان و مالکین ، بلکه به شهرها و دولتها نیز وام می دادند . برخی از شهرها، مانند دلوس و بیزانس ، بانکهای دولتی داشتند که محل نگهداری پولهای دولت بود و توسط کارمندان دولتی اداره می شدند. در ۳۲۴، آنتیمنس رودسی اولین سیستم بیمه ای را که بر ما معلوم است تأسیس کرد و در مقابل حق بیمه ای معادل هشت درصد خسارت فرار بردگان را به صاحبان آنها می پرادخت . آزاد ساختن اندوخته های شاهان ایران و به جریان افتادن سریع تر پول ، نرخ تنزیل را در قرن سوم به ده درصد و در قرن دوم به هفت درصد تنزل داد. دلال بازی نضج گرفت ، ولی هنوز سازمان یافته نبود. بعضی از استفاده جویان ، با محدود کردن تولید، قیمتها را بالا می بردند و عده ای تبلیغ می کردند که محصولات کشاورزی محدود شود تا قوه ی خرید کشاورزان افزایش یابد . نرخ اجناس به طور کلی بالا بود و دلیل آن هم باز جاری شدن گنجهایهخامنشی در بازار دنیا به توسط اسکندر بود، ولی در عین حال و تا حدودی به همان دلیل ، بازرگانی آسان شد و تولید افزایش یافت یونان هیچ سابقه نداشت . خانه ها تبدیل به کاخهای مجلل شد، اثاث و کالسکه های پولدارها مجلل و باشکوه گردید، تعداد خدمه افزونی یافت ، غذا خوردن توأم با میگساری و خوشـی‌ و عشرت شد، و زنها غرفه ی نمایش ثروت شوهران خود گردیدند .

    به نسبت قیمتهای روزافزون ، دستمزدها پایین بود؛ وقتی نرخها تنزل کرد، دستمزدها هم به سرعت تنزل یافتند. در نتیجه کارگران نمی توانستند تشکیل عائله دهند و تجرد و فقر و کم جمعیتی حاصل شد و خلاصه سبب گردید که فاصله ی اقتصادی بین کارگران آزاد و بردگان کم شود. سطح اشتغال پایین آمد و نامنظم گردید و هزاران نفر کارگر شهرهای مرکزی را ترک کرده ، به عنوان داوطلب داخل قشونهای خارجی شدند، یا در عزلت دهات فقر خود را پنهان کردند. دولت آتن از فقرا با اعانه ی گندم دستگیری می نمود و ثروتمندان با هدیه کردن بلیط مجانی برای جشنها و مسابقات آنها را سرگرم می ساختند. ثروتمندان در پرداخت دستمزد خسّت می کردند، ولی در بخشش سخاوتمند بودند. اغلب بدون منفعت به شهر خودشان قرض می دادند، با اعانات بزرگ آنها را از ورشکستگی نجات می بخشیدند، از سرمایه های خود کارهای عام المنفعه می کردند، معبد و دانشگاه می ساختند، و پاداشهای گزاف برای مجسمه ها و اشعاری که از آنها یا برای آنها ساخته می شد می دادند. فقیران علیه ثروتمندان اتحادیه تشکیل می دادند، ولی در مقابل قدرت و زیرکی آنها چندان کاری از دستشان ساخته نبود؛ مضافاً به اینکه دهقانان فوق العاده محافظه کار بودند و دولتهای دوست همیشه آماده بودند که برای سرکوبی هر گونه شورش به کمک ثروتمندان بروند. آزادی استعدادهای نامساوی مردم در اندوختن ثروت یا از گرسنگی مردن ، دوباره مانند زمان سولون تمرکز بی حد سرمایه را موجب شد. فقیران باز بیشتر به وعظهای مکاتب اجتماعی و اشتراکی گوش می دادند . سخنگویان این مکاتب ابطال قرضها، تقسیم اراضی و مصادره ی ثروتهای بزرگ را تبلیغ می کردند و آنهایی که پردل بودند گاهی الغای بردگی را می خواستند .
     

    Elka Shine

    مدیر بازنشسته
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/07/11
    ارسالی ها
    4,853
    امتیاز واکنش
    14,480
    امتیاز
    791
    عقاید مذهبی که ضعیف شد، فیلسوفان برای جبران آن مشغول خلق مدینه های فاضله شدند زنون رواقی جامعه ی اشتراکی ایدآلی خود را در جمهوریت (۳۰۰ ق م ) توصیف کرد؛ بعد از او شاگردش یامبلوس (۲۵۰ ق م ) شورشگران یونانی را با داستان عاشقانه ی خود که در جزیره ی خجسته ای از اقیانوس هند (احتمالاً سیلان ) می گذشت ملهم ساخت . در این جزیره ، مردم همه نه تنها در حقوق ، بلکه در استعداد و هوش مساوی هستند. همه برابر کار می کنند و بالتساوی از محصول برداشت می نمایند. هر یک به نوبت حکومت را به دست می گیرد. نه فقر در آنجا وجود دارد و نه ثروت و نه جنگ طبقاتی ؛ طبیعت به اقتضای خود میوه ی فراوان تولید می کند و مردم در صلح و فروانی و محبت کامل زندگی می نمایند .

    بعضی از دولتها برخی از صنایع را ملی کردند: پرینه معادن نمک ، میلتوس کارخانه های نساجی و رودس و کنیدوس سفالسازی . لیکن دولت نیز مانند کارفرماهای خصوصی دستمزد قلیل می داد و حداکثر منفعت را از کار بردگان می کشید. شکاف بین فقیر و غنی عمیق شد؛ جنگ طبقاتی دامنه دارتر از هر موقع گردید. فریاد نفرت طبقات از یکدیگر بلند بود و شورش ، کشت و کشتار، فساد سیـاس*ـی ، اختناق ، تبعید و نابودی اموال و زندگی مردم در شهرهای جدید و قدیم غلبه داشت . هر گاه دسته ای پیروز می شد، دسته ی مخالف را تبعید می کرد و اموالش را غصب می نمود؛ و چون تبعیدیها به قدرت برمی گشتند همان گونه انتقام می کشیدند و دشمنان خود را به قتل می رساندند. آیا نظامی اقتصادی که چنین گرفتار ناامنی و اعتشاش باشد می تواند ثبات داشته باشد؟ بعضی از کشور – شهرهای قدیمی یونان را جنگ طبقاتی چنان متلاشی ساخته بود که مردمان و صنایع از آنها می گریختند، در خیابانها علف می رویید و گاو و گوسفند در آنها می چرید. پولوبیوس ، در ۱۵۰ سال قبل از میلاد، از نظر ثروتمندی محافظه کار بعضی از مراحل بی زمان این نزاع را این طور شرح می دهد :

    وقتی اینان (رهبران افراطی ) جمعیت را آماده ی رشوه گرفتن می کنند، محاسن دموکراسی از بین می رود و دولت تبدیل به حکومت زور و قلدری می شود. زیرا همین که مردم عادی عادت کردند از کیسه ی دیگران ارتزاق کنند و امیدوار شدند که می توانند از ثروت همسایه شان معیشت نمایند، به مجردی که رهبری پیدا کنند که به قدر کافی جاه طلب و دلیر باشد… حکومت ظلم و ستم برقرار خواهند ساخت . حاصل آن همین مجامع طوفانی ، قتل ، تبعید و تقسیم زمین خواهد بود .

    جنگ و جنگ طبقاتی یونان را چنان تضعیف کرد که به آسانی به دست روم مغلوب شد. شقاوت بی حد و حصر فاتحان ، نابودی محصول و تاکستانها و باغهای میوه ، ویرانی خانه ی دهاقین و فروختن اسیران به بردگی ، شهرها را یکی پس از دیگری به خرابی کشید و آنها را آماده برای دشمن نهایی نمود . چنین سرزمینی که در اثر نفاق و فرسایش و تباهی جنگلها و کارسست و از روی بی علاقگی اجاره داران و بردگان ضایع شده بود، دیگر نمی توانست با دشتهای زرخیز رودهای اورونتس ، دجله ، فرات و نیل رقابت کند. شهرهای شمالی دیگر سرراه تجارت شرق و غرب نبودند؛ لاجرم کشتیهای خود داشتند نگاهداری کنند . مرکز قدرت و حتی مرکز ادب و هنر، به آسیا و مصر، که یونان هزار سال قبل متواضعانه ادب و هنر خود را از آنها آموخته بود، بازگشت .
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا