چارلز دوم (به انگلیسی: Charles II) ملقب به شهریار شادکام (به انگلیسی: The Merry Monarch) (زادهٔ ۲۹ مه ۱۶۳۰ - درگذشتهٔ ۶ فوریهٔ ۱۶۸۵) پادشاه انگلستان، اسکاتلند و ایرلند از ۱۶۶۰ تا ۱۶۸۵ بود. او در طول جنگهای داخلی انگلستان که به قدرت گرفتن الیور کرامول و پایان نظام پادشاهی منجر شد بیشتر در خارج از کشور به سر میبرد تا اینکه پارلمان پس از مرگ کرامول از او دعوت کرد تا به انگلستان بازگشته و قدرت را به عنوان پادشاه انگلستان در دست گیرد. قابلیت سازگاری سیـاس*ـی چارلز دوم و شناخت او از مردم سبب شد تا بتواند کشور را در طی درگیریهای انگلیکنها با کاتولیکها و مخالفانی که در بیشترین مدت طول حکومتش با آن درگیر بود به خوبی اداره کند. در عین حال چارلز فردی خوشگذران بود و با زنان بسیاری از جمله نل گوئین رابـ ـطه داشت و بههمین دلیل او را شهریار شادکام لقب دادند.
زندگینامه
سالهای آغازین و شروع جنگ داخلی
چارلز دوم بزرگترین پسر زندهماندهٔ چارلز یکم و هنریتا ماریای فرانسوی بود که در ۱۶۳۰ در لندن و در کاخ سنت جیمز زاده شد. او سپس به ترتیب تحت توجه کنتس دورست، ویلیام کاوندیش، دوک نیوکاسل و مارکیز هرتفورد پرورش یافت. ۸ سال نخست زندگی او بدون اتفاق خاصی در کشوری که به نظر آرام میآمد سپری شد اما در ۱۶۳۸ کم کم مشخص شد که این آرامشی پیش از طوفان است و زمانی که چارلز دوم به ۱۲ سالگی رسید، قلمرو پادشاهی پدرش بر اثر جنگهای داخلی از هم پاشیده بود.
با شروع جنگهای داخلی بین پیوریتنها و پارلمانگراها از یک سو و پادشاه از سوی دیگر، چارلز دوم که در آن زمان عنوان شاهزادهٔ ویلز را داشت با پدرش همراه گردید و در ۴ مارس ۱۶۴۵ از سوی چارلز یکم و به همراه ادوارد هاید و دیگر مشاورانش به غرب انگلستان فرستاده شد. اما حضور او نیز مثمر ثمر نبود و چارلز یکم سرانجام در ۱۶۴۶ از پیوریتنها شکست خورد. پس از این اتفاق چارلز دوم در ۱۷ فوریه همان سال در قلعهٔ پندنیس در فالموث گوشهنشین شد، سپس به سیلی رفت و تا ۱۶ آوریل در آنجا ماند و از همانجا به جرزی فرار کرد. در آخر چارلز علیرغم پیشنهادهای پارلمان به او و برخلاف توصیههای هاید که او را به ماندن در کشور تشویق میکرد به فرانسه گریخت و در پاریس به مادرش پیوست و به مدت دو سال در آنجا ماند. او در این مدت تحت آموزش توماس هابز فیلسوف قرار گرفت.
اعدام چارلز یکم و تاجگذاری در تبعید
در ۱۶۴۸ چارلز تلاش کرد تا پدرش را نجات دهد. او برگهای سفید را امضا نمود و آن را به پارلمان داد تا در ازای گذشتن از جان پادشاه هر شرطی که مد نظرشان است را در آن بنویسند. اما این تلاش او نتیجهای در بر نداشت و چارلز یکم در ۲۷ ژانویه ۱۶۴۹ به اتهام ستمگری، خــ ـیانـت به کشور، آدمکشی و با عنوان دشمن مردم از سوی دادگاه عالی به اعدام محکوم و چند روز بعد در ۳۰ ژانویه ۱۶۴۹ در وایتهال گردن زده شد.
چارلز پس از مرگ پدرش به اسکاتلند رفت و در آنجا با عنوان شاه چارلز دوم در ۱۶۵۱ در اسکون تاجگذاری کرد. او سپس در همان سال ارتشی را فراهم آورد و به سوی انگلستان لشکر کشید، اما از آنجا که نیروهای تحت فرمان او از انسجام لازم برخوردار نبودند از نیروهای کرامول در نبرد ووستر به سختی شکست خورد. شاه جوان که توانسته بود از این نبرد جان سالم به در برد ۴۰ روز را در حال فرار در انگلستان سپری کرد تا این که تنی چند از زیردستان وفادارش او را نجات دادند و چارلز در اکتبر ۱۶۵۱ توانست به فرانسه بگریزد. او در آنجا با فقری نسبی زندگی میکرد اما این امنیت نیز چندان طول نکشید و چارلز به دنبال مذاکرات سال ۱۶۵۴ انگلستان و فرانسه مجبور به ترک آنجا و رفتن به آلمان شد. او سپس رو به اسپانیا آورد و عهدنامهای را در آوریل ۱۶۵۶ با آنها امضا کرد و در هلند اسپانیا ساکن شد.
او سپس برادرش جیمز را که در آن زمان به عضویت ارتش فرانسه درآمده بود را مجاب کرد تا به او بپیوندد و فرماندهی هنگهایی از قوای ایرلندی-انگلیسی را به او داد. با این وجود فقر چارلز مانع از تشکیل یک ارتش قدرتمند سلطنتی شد. از طرفی دیگر شاهزادگان اروپایی نیز که کوچکترین علاقهای به مسایل او نداشتند، درخواستهای چارلز برای ازدواج با شاهدختهایشان را رد میکردند.
مرگ کرامول و بازگشت به انگلستان
سرانجام کرامول در ۱۶۵۸ درگذشت و جرج مانک، یکی از فرماندهان ارشد کرامول که احساس میکرد با به قدرت رسیدن جانشینان او انگلستان (که در آن زمان در فقر گرفتار آمده بود) حتماً از هم خواهد پاشید با استفاده از ارتش نیرومند خود شرایط را در ۱۶۶۰ برای بازگشت دوبارهٔ چارلز به کشور مهیا ساخت. مردم انگلستان نیز که بیشترشان خواهان بازگشت به یک رژیم پادشاهی باثبات و قانونی بودند از این موضوع استقبال کردند. بهدنبال این دعوت چارلز دوم با توصیه و کمک ادوارد هاید، مشاور اصلی خود در آوریل ۱۶۶۰ اعلامیهای را صادر کرد که در آن از تمایل خود برای عفو عمومی، آزادی عقیده، حل و فصل عادلانهٔ منازعات مربوط به مالکیت زمین و پرداخت کامل دیون عقبافتادهٔ ارتش سخن گفته بود. با این شروط، چارلز دوم در مه ۱۶۶۰ پادشاه انگلستان اعلام شد. او در ۲۵ مه از تبعید ۹ سالهاش به انگلستان بازگشت، در دوور پیاده شد و در سیامین سالروز تولدش به لندن که غرق در جشن و شادی بود وارد شد.
چارلز پس از بازگشتش به انگلستان با آنانی که پدرش را محکوم به مرگ کرده بودند مدارا نمود و تنها ۹ نفر از توطئهگران را اعدام کرد. او همچنین از سر سیاست خواهان مدارای مذهبی بود اما پارلمانِ کاملاً انگلیکایی انگلستان، مجموعهای از قوانین موسوم به «نظامنامهٔ کلارندون» را تصویب کرد که به موجب آن با کسانی که از دین رسمی کشور پیروی نمیکردند به شدت برخورد میشد. چارلز در ۱۶۶۲ اعلامیهٔ زیادهروی را صادر نمود و سعی کرد تا این قوانین را به حالت تعلیق درآورد، اما در ۱۶۶۳ مجبور به عقبنشینی از مواضع خود شد.
این برای اولین بار در تاریخ انگلستان بود که قدرت پارلمان از قدرت پادشاه بیشتر شده بود و چارلز که با محدودیت قدرت سلطنتی و امتیازاتش روبرو بود مجبور شد تا هزینهٔ لازم برای ادارهٔ کشور را از طریق مالیاتهای گمرکی و مقرریای که از سوی لوئی چهاردهم فرانسه به او پرداخت میشد تأمین نماید.
زندگینامه
سالهای آغازین و شروع جنگ داخلی
چارلز دوم بزرگترین پسر زندهماندهٔ چارلز یکم و هنریتا ماریای فرانسوی بود که در ۱۶۳۰ در لندن و در کاخ سنت جیمز زاده شد. او سپس به ترتیب تحت توجه کنتس دورست، ویلیام کاوندیش، دوک نیوکاسل و مارکیز هرتفورد پرورش یافت. ۸ سال نخست زندگی او بدون اتفاق خاصی در کشوری که به نظر آرام میآمد سپری شد اما در ۱۶۳۸ کم کم مشخص شد که این آرامشی پیش از طوفان است و زمانی که چارلز دوم به ۱۲ سالگی رسید، قلمرو پادشاهی پدرش بر اثر جنگهای داخلی از هم پاشیده بود.
با شروع جنگهای داخلی بین پیوریتنها و پارلمانگراها از یک سو و پادشاه از سوی دیگر، چارلز دوم که در آن زمان عنوان شاهزادهٔ ویلز را داشت با پدرش همراه گردید و در ۴ مارس ۱۶۴۵ از سوی چارلز یکم و به همراه ادوارد هاید و دیگر مشاورانش به غرب انگلستان فرستاده شد. اما حضور او نیز مثمر ثمر نبود و چارلز یکم سرانجام در ۱۶۴۶ از پیوریتنها شکست خورد. پس از این اتفاق چارلز دوم در ۱۷ فوریه همان سال در قلعهٔ پندنیس در فالموث گوشهنشین شد، سپس به سیلی رفت و تا ۱۶ آوریل در آنجا ماند و از همانجا به جرزی فرار کرد. در آخر چارلز علیرغم پیشنهادهای پارلمان به او و برخلاف توصیههای هاید که او را به ماندن در کشور تشویق میکرد به فرانسه گریخت و در پاریس به مادرش پیوست و به مدت دو سال در آنجا ماند. او در این مدت تحت آموزش توماس هابز فیلسوف قرار گرفت.
اعدام چارلز یکم و تاجگذاری در تبعید
در ۱۶۴۸ چارلز تلاش کرد تا پدرش را نجات دهد. او برگهای سفید را امضا نمود و آن را به پارلمان داد تا در ازای گذشتن از جان پادشاه هر شرطی که مد نظرشان است را در آن بنویسند. اما این تلاش او نتیجهای در بر نداشت و چارلز یکم در ۲۷ ژانویه ۱۶۴۹ به اتهام ستمگری، خــ ـیانـت به کشور، آدمکشی و با عنوان دشمن مردم از سوی دادگاه عالی به اعدام محکوم و چند روز بعد در ۳۰ ژانویه ۱۶۴۹ در وایتهال گردن زده شد.
چارلز پس از مرگ پدرش به اسکاتلند رفت و در آنجا با عنوان شاه چارلز دوم در ۱۶۵۱ در اسکون تاجگذاری کرد. او سپس در همان سال ارتشی را فراهم آورد و به سوی انگلستان لشکر کشید، اما از آنجا که نیروهای تحت فرمان او از انسجام لازم برخوردار نبودند از نیروهای کرامول در نبرد ووستر به سختی شکست خورد. شاه جوان که توانسته بود از این نبرد جان سالم به در برد ۴۰ روز را در حال فرار در انگلستان سپری کرد تا این که تنی چند از زیردستان وفادارش او را نجات دادند و چارلز در اکتبر ۱۶۵۱ توانست به فرانسه بگریزد. او در آنجا با فقری نسبی زندگی میکرد اما این امنیت نیز چندان طول نکشید و چارلز به دنبال مذاکرات سال ۱۶۵۴ انگلستان و فرانسه مجبور به ترک آنجا و رفتن به آلمان شد. او سپس رو به اسپانیا آورد و عهدنامهای را در آوریل ۱۶۵۶ با آنها امضا کرد و در هلند اسپانیا ساکن شد.
او سپس برادرش جیمز را که در آن زمان به عضویت ارتش فرانسه درآمده بود را مجاب کرد تا به او بپیوندد و فرماندهی هنگهایی از قوای ایرلندی-انگلیسی را به او داد. با این وجود فقر چارلز مانع از تشکیل یک ارتش قدرتمند سلطنتی شد. از طرفی دیگر شاهزادگان اروپایی نیز که کوچکترین علاقهای به مسایل او نداشتند، درخواستهای چارلز برای ازدواج با شاهدختهایشان را رد میکردند.
مرگ کرامول و بازگشت به انگلستان
سرانجام کرامول در ۱۶۵۸ درگذشت و جرج مانک، یکی از فرماندهان ارشد کرامول که احساس میکرد با به قدرت رسیدن جانشینان او انگلستان (که در آن زمان در فقر گرفتار آمده بود) حتماً از هم خواهد پاشید با استفاده از ارتش نیرومند خود شرایط را در ۱۶۶۰ برای بازگشت دوبارهٔ چارلز به کشور مهیا ساخت. مردم انگلستان نیز که بیشترشان خواهان بازگشت به یک رژیم پادشاهی باثبات و قانونی بودند از این موضوع استقبال کردند. بهدنبال این دعوت چارلز دوم با توصیه و کمک ادوارد هاید، مشاور اصلی خود در آوریل ۱۶۶۰ اعلامیهای را صادر کرد که در آن از تمایل خود برای عفو عمومی، آزادی عقیده، حل و فصل عادلانهٔ منازعات مربوط به مالکیت زمین و پرداخت کامل دیون عقبافتادهٔ ارتش سخن گفته بود. با این شروط، چارلز دوم در مه ۱۶۶۰ پادشاه انگلستان اعلام شد. او در ۲۵ مه از تبعید ۹ سالهاش به انگلستان بازگشت، در دوور پیاده شد و در سیامین سالروز تولدش به لندن که غرق در جشن و شادی بود وارد شد.
چارلز پس از بازگشتش به انگلستان با آنانی که پدرش را محکوم به مرگ کرده بودند مدارا نمود و تنها ۹ نفر از توطئهگران را اعدام کرد. او همچنین از سر سیاست خواهان مدارای مذهبی بود اما پارلمانِ کاملاً انگلیکایی انگلستان، مجموعهای از قوانین موسوم به «نظامنامهٔ کلارندون» را تصویب کرد که به موجب آن با کسانی که از دین رسمی کشور پیروی نمیکردند به شدت برخورد میشد. چارلز در ۱۶۶۲ اعلامیهٔ زیادهروی را صادر نمود و سعی کرد تا این قوانین را به حالت تعلیق درآورد، اما در ۱۶۶۳ مجبور به عقبنشینی از مواضع خود شد.
این برای اولین بار در تاریخ انگلستان بود که قدرت پارلمان از قدرت پادشاه بیشتر شده بود و چارلز که با محدودیت قدرت سلطنتی و امتیازاتش روبرو بود مجبور شد تا هزینهٔ لازم برای ادارهٔ کشور را از طریق مالیاتهای گمرکی و مقرریای که از سوی لوئی چهاردهم فرانسه به او پرداخت میشد تأمین نماید.