دکتر گای وینچ سالهاست در زمینهی خودشناسی فعالیت میکند و تا کنون به افراد زیادی کمک کرده است تا خود را بشناسند و به تواناییهای خود باور پیدا کنند. جان یکی از افرادی است که برای تقویت عزتنفس خود به دکتر وینچ مراجعه کرده است. در ادامه قصهی جان را از زبان دکتر وینچ میخوانیم:
وقتی جان برای رواندرمانی به من مراجعه کرد ۲۵ سال داشت. در سال گذشته، دفتر کار خستهکنندهی خود را ترک کرده بود و پیش پدر و مادرش برگشته بود تا شاید بفهمد واقعا از زندگی خود چه میخواهد.
در هنگام مراجعه به من، شغلی پاره وقت در یک کافه برای خود دست و پا کرده بود و در اوقات فراغتش سراغ بازیهای کامپیوتری می رفت و گاهی با دوستانش وقت میگذراند. جان در پی یافتن راهی برای پیشرفت در زندگیاش بود، ولی در واقع گام موثری برنمیداشت.
او در اولین جلسهی رواندرمانی به من گفت: “به نظر من آنچه در این سالها مرا از زندگی عقب انداخته، عزتنفس من است. “من اصلا حس خوبی به خودم ندارم.” جان برای تقویت عزت نفس خود ، در طول روز، جملات مثبتی را با خود تکرار میکرد، مثلا: “هدف من در زندگی این است که به یک موفقیت بزرگ برسم”، “من توانایی انجام هر کاری را دارم”، “من میتوانم به هدف خود برسم.”
من برای جان توضیح دادم که جملات مثبتی که استفاده میکند از نظر نگارشی و روانشناختی بیفایده هستند. مشکل بزرگتری که جان با آن دست و پنجه نرم میکرد، این بود که در زندگی چیزی که عزتنفس او را تقویت کند، وجود نداشت.در واقع هیچ کاری برای افزایش حس رضایت از خود انجام نمیداد.
وقتی جان برای رواندرمانی به من مراجعه کرد ۲۵ سال داشت. در سال گذشته، دفتر کار خستهکنندهی خود را ترک کرده بود و پیش پدر و مادرش برگشته بود تا شاید بفهمد واقعا از زندگی خود چه میخواهد.
در هنگام مراجعه به من، شغلی پاره وقت در یک کافه برای خود دست و پا کرده بود و در اوقات فراغتش سراغ بازیهای کامپیوتری می رفت و گاهی با دوستانش وقت میگذراند. جان در پی یافتن راهی برای پیشرفت در زندگیاش بود، ولی در واقع گام موثری برنمیداشت.
او در اولین جلسهی رواندرمانی به من گفت: “به نظر من آنچه در این سالها مرا از زندگی عقب انداخته، عزتنفس من است. “من اصلا حس خوبی به خودم ندارم.” جان برای تقویت عزت نفس خود ، در طول روز، جملات مثبتی را با خود تکرار میکرد، مثلا: “هدف من در زندگی این است که به یک موفقیت بزرگ برسم”، “من توانایی انجام هر کاری را دارم”، “من میتوانم به هدف خود برسم.”
من برای جان توضیح دادم که جملات مثبتی که استفاده میکند از نظر نگارشی و روانشناختی بیفایده هستند. مشکل بزرگتری که جان با آن دست و پنجه نرم میکرد، این بود که در زندگی چیزی که عزتنفس او را تقویت کند، وجود نداشت.در واقع هیچ کاری برای افزایش حس رضایت از خود انجام نمیداد.