دلنوشته چــــــــــــــکامه ツ

[فاطمه سادات:)]

ترس یعنی،

باران بیاید...

من و تو زیر یک چتر باشیم،

من با تو حرف بزنم،

تو نگاهم کنی...

بعد باران که بایستد،

تو را از آغوشم شسته باشد!

ترس یعنی

تو فقط خیال باشی ..!

#شیما_سبحانی

 

[فاطمه سادات:)]

نبار باران..!
عاشقانه اش نکن...
من نه چتر دارم...
نه یـــــــار..!

 

[فاطمه سادات:)]

من و دل هم نفسیم با نفس خیال تو...
نفسم هم نفسم هر نفسم فدای تو..!

 

[فاطمه سادات:)]

عاشقم،

اهل همین کوچه ی بن بست کـناری

که تو از پنجره اش پای به قلب من ِ دیوانه نهادی

تو کجا ؟ کوچه کجا ؟ پنجره ی باز کجا ؟

من کجا ؟ عشق کجا ؟ طاقتِ آغاز کجا ؟

تو به لبخند و نگاهی

منِ دلداده به آهی

بنشستیم.

تو در قلب و

منِ خسته به چاهی

گُنه از کیست ؟

از آن پنجره ی باز ؟

از آن لحظه ی آغاز ؟

از آن چشم ِ گنه کار ؟

از آن لحظه ی دیدار ؟

کاش می شد گُنهِ پنجره و لحظه و چشمت،

همه بر دوش بگیرم

جای آن یک شب مهتاب،

تو را تنگ در آغـ*ـوش بگیرم.




#رحمان_نصر_اصفهانی

#فریدون_مشیری

 

[فاطمه سادات:)]

چه کرده ای تو با دلم...
که ناز تو نیاز ماست..!

 

[فاطمه سادات:)]

دیوانه تر از من چه کسی هست..؟
کجاست..؟!
یک عاشق این گونه ازین دست کجاست..؟!

#علیرضا_آذر

 

[فاطمه سادات:)]

وقت خوابم را از کجا میدانی؟
که اینگونه خراب می شوی روی افکارم...
که موهایت را می سپاری به دست باد...
که شانه هایم را روانی کنند...
وقت خوابم را از کجا میدانی..؟
که اینگونه حرامش میکنی..؟!

#علی_سلطانی

 

[فاطمه سادات:)]

آه ای شباهت دور!
ای چشم های مغرور!
این روزها که جرئت دیوانگی کم است...
بگذار باز هم به تو برگردم!
بگذار دست کم
گاهی تو را به خواب ببینم!
بگذار در خیال تو باشم...
بگذار...
بگذریم!
این روزها
"خیلی برای گریه دلم تنگ است..!"

#قیصر_امین_پور

 

[فاطمه سادات:)]

حرف های ما هنوز نا تمام...
تا نگاه می کنی:
وقت رفتن است!
باز هم همان حکایت همیشگی !
پیش از آنکه با خبر شوی...
لحظه عزیمت تو ناگزیر می شود...
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی...
ناگهان
"چه قدر زود دیر می شود..!"

#قیصر_امین_پور

 

[فاطمه سادات:)]

شب ها...
شجاع ترین آدم ها هم
ساعت ها به حرف هایی فکر میکنند...
که هیچ وقت جرئت زدنشان را ندارند..!

#علی_قاضی_نظام