می خواهم دو شعر از سهراب سپهری که یکی از بزرگ ترین شعرای معاصر ماست در توصیف تخیل شاعرانه بخوانم. تخیل را سهراب سپهری با خواب دیدن همانند میکند:
«آدمیزاد، این حجم غمناک، روی پاشویه وقت، روز سرشاری حوض را خواب میبیند.»
و نیز:
«خواب روی چشمهایم چیزهایی را بنا میکرد، یک فضای باز، شنهای ترنم، جای پای دوست.» و همین شاعر فرود آمدن پرنده ی سحری خیال را در آشیانه ی واژههای زیبا بیان میکند:
«بین درخت و ثانیه سبز، تکرار لاژورد، با حسرت کلام میآمیزد.»
“حسرت کلام” در زبان سهراب سپهری همانست که ما آن را به عطش شعر تعبیر کرده ایم. شاید همان باشد که آن را “رستاخیز زبان” گفته اند.