- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
دكتر محمد آبادی
کند و کاوی در معنی واژه ی دهقان
در دوران پادشاهان ساسانی كه اصول طبقاتی برقرار بود، مردم به پنج طبقه ی شهرداران، شاه زادگان، بزرگان، آزادگان و دهقانان تقسیم می شدند كه سه طبقه ی نخست یعنی شهرداران، بزرگان، شاه زادگان در یورش عرب ها از میان رفتند. و فقط دو طبقه ی آخر كه آزادگان و دهقانان باشند بر جای ماندند، و دهقانان كه تا استیلای مغولان بر ایران باقی بودند، اغلب طبقه ی ملاكان ایران را تشكیل می دادند و بسیاری از مردان عمل و ادب دوره ی اسلامی دهقان و دهقان زاده بودند و از معروف ترین آنان می توان فردوسی و فرخی و نظام الملك توسی را نام برد. كریستینس می گوید: دهقانان از طبقه ی نجبای درجه دوم بودند كه اقتدارشان بدین بود كه اداره ی امور محلی به ارث به آنان می رسیده است، و اگر چه اینان در رویدادهای تاریخی تظاهری نداشته اند، لیكن از جهت این كه جزو اركان كشور به شمار می آمدند دارای اهمیت فوق العاده ای بودند و خود دهقانان بر پنج صنف بوده اند كه به جامه های گوناگون از هم متمایز می شدند.
به طور كلی دهقان شخص درجه اول دیه خود به شمار می آمد، لیكن اهمیت و موقعیت نجبای ملاك را نداشته است، از لحاظ دیگر می توان دهقانان را نماینده ی دولت در میان رعیت خالصه گفت. وظیفه ی عمده ی او در این صورت وصول مالیات بوده است. نظر به اطلاعات محلی كه دهقانان از اوضاع زمین و نفوذی كه در میان رعایا داشتند، دولت ایران موفق می شد، كه با وجود لم یزرع بودن اغلب نقاط كشور، مصارف فوق العاده ی جنگ ها و هزینه ی گزاف دولتی را تحمل نماید و از عهده برآید. پس از فتح عرب نیز با وجود خشونتی كه فاتحان در گرفتن مالیات به خرج می دادند، تا هنگامی كه با دهقانان متحد نشدند، نتوانستند عایدات خود را به میزانی برسانند كه شاهنشاهان ساسانی رسانده بودند.
بزرگ ترین دسته، زمین داران متوسط بودند كه آزادگان نامیده می شدند، دستگاه دولتی ایران این ها را كه مستقیم و بی واسطه از روستاییان بهره كشی می كردند، لازم داشت. آزادگان مهم ترین خدمت را انجام داده و هسته ی مركزی ارتش و سواره نظام مشهور و پر افتخار آن را تشكیل می دادند. گروه های یاد شده به طبقه ی بهره كش جامعه تعلق داشتند طبقه ی استثمار شونده (یا صنف مالیات دهنده) را روستاییان و پیشه وران شهری تشكیل می دادند. سوداگران نیز در شمار صنف مالیات دهنده بودند.
فتح های عرب ها با تقسیم دوباره ی زمین های كشور همراه بود. بخش بزرگ تر اراضی یعنی اراضی دهقانی كه بر ضد عرب ها جنگ كرده بودند و اراضی سابق دولت ساسانی و اراضی متعلق به معبدهای زرتشتیان به ملكیت اجماع مسلمانان درآمد و در واقع اراضی یاد شده ملك دولت عربی شد. بدین ترتیب بخش بزرگ تر زمین و آب یعنی وسایل اصلی تولید به دولت تعلق داشت. این وضع موجب قدرت دولت شده به ایجاد یك دستگاه اداری مركزی نیرومند كمك می كرد.
گذشته از مالكیت فئودالی دولت، مالكیت خصوصی فئودالی زمین ها نیز وجود داشت که عبارت بود از زمین هایی كه به مالكیت بزرگان در آمده و همچنین زمین های دهقانان ایرانی كه بر طبق پیمان، سر به اطاعت فاتحان نهاده بودند و این زمین ها قابل فروش و توارث بودند.
سكونت عرب ها در ایران با تنفر و دشمنی توده های مردم و زحمت كشان شهرها و روستاها رو به رو شد. ولی طبقه حاكمه ی مالكان به این امر نگاه دیگری داشت. مالکان بزرگ به شتاب تمام با فاتحان سازش كردند. زیرا عرب ها می كوشیدند به دهقانان پشتگرم و به امتیازات پیشین (و پیش از همه چیز به زمین های آنان) دست نزنند و در امر بهره كشی از عامه ی مدرم ایشان را شریك خود می ساختند. جالب توجه است كه بسیاری از آنان نه تنها با اربابان جدید میساختند بلكه در صدد نزدیكی و خویشاوندی با آنان برآمدند.
مردم به این عناصر به نظر بد می نگریستند و هر بار كه علیه عرب ها عصیان می كردند به این خائنان به میهن نیز ترحم روا نمی داشتند. خلیفه های عرب انتقال زمین ها را به دست اشراف تازی تسهیل می کردند. مثلن خلیفه یزید اول زمین های وسیعی را در ناحیه ی دینور به حاكم عرب نهاوند و دینور و حلوان هدیه كرد. این حاكم قلعه ی مستحكم بزرگی به سبك ساختمان های محلی در این نقطه برای خود ساخت.
برخی از حاکمان عرب خود پیشی جسته می كوشیدند با اشراف محل مربوط شوند، سنت های محلی را می پذیرفتند، از سلیقه ی اشراف محل در طرز پوشیدن لباس و تشریفات جشن ها و غیره تقلید می كردند. مثلن: اسد بن عبدالله حاكم خراسان برخی از جشن های باستانی ایران را برگزار می كرد. طبری نقل می كند كه اسد روزی در جشن مهرگان (جشن پاییز) پذیرایی رسمی باشكوهی از دهقانان محلی و سرداران عرب به عمل آورد. جالب تر این كه در آن روز دهقانان ایرانی هدایایی را كه بیش تر به خداوند یا شاه محل داده می شد به اسدبن عبدالله پیشكش كردند.
دهقانان رفته رفته به مركز قدرت نزدیك شده و در كارهای مهم سیـاس*ـی و امور مربوط به خلافت دخالت می كردند، چنان كه در طی مبارزات داخلی سال ۸۱۳ م (۱۹۸ه). طاهر بن حسین كه یكی از افراد خاندان اعیان و دهقان ایرانی و صاحب پوشنگ و نواحی آن در خراسان بود مشاور حلیفه شد. مأمون به پاداش خدماتی كه دهقانان ایرانی در طی مبارزه با امین به وی كرده بودند ناگزیر بود زمین ها و مشاغلی به ایشان واگذار كند. اما راجع به طاهر بن حسین، مأمون وی را به حكومت جزیره (بین النهرین علیا) و رییس نظامی بغداد و تصدی امور مالیات جنـ*ـسی سواد (عراق) منصوب کرد.
روابط مأمون با ایران و محیط دهقانان آن سامان، در آغاز کار چنان مستحكم بود كه خلیفه ی جدید نتوانست بی درنگ خراسان را ترك گفته به بغداد برود و تا سال ۸۱۹ م (۲۰۴ه) در مرو زندگی كرد.
پس از آوردن این مقدمه، اکنون به معنی های گوناگون واژه ی دهقان در فرهنگ های پارسی و تازی می پردازیم:
۱- برهان قاطع: كشاورز و مزارع، تاریخ دان و مردم تاریخی، ایرانی.
۲- آنندراج: كشاورز، دهبان و كدخدا، رییس ده، مورخ، ایرانی.
۳- اقیانوس فی شرح قاموس: بزرگ و رییس كشاورزان، رییس ده و كدخدا، تاجر، علج و فرومایه، كسی كه در تصرف امور قوی و نیرومند است.
۴- دایره المعارف اسلامی: بر گروهی از مردم اطلاق می شده كه به زبان فارسی سخن گفته و در بلوچستان و جنوب افغانستان ساكن بوده اند. و در روزگار قدیم به گروهی از مردم ایران گفته می شد كه در خانه ها و منازل ثابت سكنا داشته اند.
۵- تاج العروس: رییس كشاورزان عجم، رییس اقلیم، صاحب و بزرگ ده، تاجر ، و كسی كه در تصرف امور قوی است.
٦- فاكهته البستان: رییس اقلیم، تاجر و بازرگان.
۷- المعجم فی اللغه الفارسیه: مزارع، فلاح، مطرب، شاعر.
۸- معجم البلدان: مالك و زمین دار.
۹- مجمع البحرین: رییس كشاورزان، رییس ده.
۱۰- المعرب الكلام الاعجمی: بزرگ ده، رییس كشاورزان، و در عهد اسلامی بر خان های تركستان اطلاق می شده است.
۱۱- اقرب الموارد: تاجر ، رییس اقلیم.
۱۲- متن اللغه: تاجر، رییس اقلیم، رییس ده، مالك و زمین دار و شخصی كه با حدت و شدت در امور تصرف نماید.
۱۳- محیط المحیط: تاجر، رییس اقلیم، رییس كشاورزان عجم و آن كه در تصرف امور قوی است.
۱۴- الالفاظ الفارسیه المعربه: زعیم كشاورزان عجم، رییس ده و آن كه در تصرف امور قوی است.
با بررسی معنی واژه ی دهقان در ادب پارسی روشن می شود كه افزون بر معنی های بالا، در كتاب های لغت این واژه در چند معنی دیگر نیز به كار رفته است كه در پایین به موردهای کاربرد آن اشاره می شود:
۱- به معنی "ایرانی"
- از ایران و از ترك و از تازیان / نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترك و نه تازی بود / سخن ها به كردار بازی بود (ج ۹ برگ ۳۱۹ شاهنامه چاپ شوروی)
باز در همین معنی در داستان شهریاری آزرم دخت آمده است:
- كسی كو ز پیمان من بگذرد / بپیچید ز آیین و راه خرد
به خواری تنش را برآرم به دار / ز دهقان و تازی و رومی شمار (ج ۹ برگ ۳۰۷شاهنامه چاپ شوروی)
- سواران تا زنده را نیك نگر / در این پهن میدان ز تازی و دهقان (دیوان ناصر خسرو، برگ ۳۱۸)
- مأمون آن كز ملوك دولت اسلام / هرگز چون او ندید تازی و دهقان (ابو حنیفه ی اسكافی بنقل از تاریخ بیهقی برگ ٦۰۸)
و در تفسیر كبیر امام فخر رازی حدیثی وارد است كه دهقان درست در معنی ایرانی به كار رفته است:
قال علیه السلام: سته یدخلون النار قبل الحساب، الامراء بالجور و العرب بآلعصبیه و الدهاقین بآلتكبر و التجار بالخیانه و اهل آلرستاق بالجهاله و آلعلماء بآلحسد. (تفسیر كبیر ج ۳ برگ ۲۳۷)
۲- به معنی "زرتشتی"
امیر معزی که "قبله ی دهقان" را كنایه از نوشید*نی آتشین آورده معتقد است كه دهقان شخصی است پای بند به آیین زرتشتی و آتش نیز قبله ی اوست. این نکته در بیت های زیر به چشم می خورد:
- رسید عید بیا تا به تیغ باده كنیم / به عید قربان تیمار خویش را قربان
طواف حاج كنون گرد قبله ی تازی است / طواف ماست كنون گرد قبله ی دهقان (دیوان امیر معزی برگ ٦۱۲)
و یا:
- خجسته حضرت و فرخنده همتش به قیاس / دو قبله اند مبین هم به حجت و برهان
یكی عزیز و مبارك چو كعبه ی اسلام / یكی بلند و مغزز چو پبله ی دهقان (دیوان امیر مغزی برگ ٦۰۴)
قطران تبریزی نیز قبله ی دهقان را در مفهوم بالا ضمن مدح بختیار بن سلیمان آورده:
- بوستان پر سیاه پوشان گشت / تا بر او گشت ماه دی سلطان
ای به دل همچو قبله ی تازی / خیز و بفروز قبله ی دهقان
باده پیش آرو پیش من بنشین / شاخ بیجاده پیش من بنشان (دیوان قطران برگ ۲۵۴)
و یا:
- فلك چون آتش دهقان سنان كین كشد بر من / كه بر ملك مسیحم هست مساحی و دهقانی (دیوان خاقانی برگ ۳۷۵)
و یا:
- كه چون دین دهقان بر آتش نشست / بمرد آتش و مرد آتش پرست (شرفنامه نظامی برگ ۲۴۸)
کند و کاوی در معنی واژه ی دهقان
در دوران پادشاهان ساسانی كه اصول طبقاتی برقرار بود، مردم به پنج طبقه ی شهرداران، شاه زادگان، بزرگان، آزادگان و دهقانان تقسیم می شدند كه سه طبقه ی نخست یعنی شهرداران، بزرگان، شاه زادگان در یورش عرب ها از میان رفتند. و فقط دو طبقه ی آخر كه آزادگان و دهقانان باشند بر جای ماندند، و دهقانان كه تا استیلای مغولان بر ایران باقی بودند، اغلب طبقه ی ملاكان ایران را تشكیل می دادند و بسیاری از مردان عمل و ادب دوره ی اسلامی دهقان و دهقان زاده بودند و از معروف ترین آنان می توان فردوسی و فرخی و نظام الملك توسی را نام برد. كریستینس می گوید: دهقانان از طبقه ی نجبای درجه دوم بودند كه اقتدارشان بدین بود كه اداره ی امور محلی به ارث به آنان می رسیده است، و اگر چه اینان در رویدادهای تاریخی تظاهری نداشته اند، لیكن از جهت این كه جزو اركان كشور به شمار می آمدند دارای اهمیت فوق العاده ای بودند و خود دهقانان بر پنج صنف بوده اند كه به جامه های گوناگون از هم متمایز می شدند.
به طور كلی دهقان شخص درجه اول دیه خود به شمار می آمد، لیكن اهمیت و موقعیت نجبای ملاك را نداشته است، از لحاظ دیگر می توان دهقانان را نماینده ی دولت در میان رعیت خالصه گفت. وظیفه ی عمده ی او در این صورت وصول مالیات بوده است. نظر به اطلاعات محلی كه دهقانان از اوضاع زمین و نفوذی كه در میان رعایا داشتند، دولت ایران موفق می شد، كه با وجود لم یزرع بودن اغلب نقاط كشور، مصارف فوق العاده ی جنگ ها و هزینه ی گزاف دولتی را تحمل نماید و از عهده برآید. پس از فتح عرب نیز با وجود خشونتی كه فاتحان در گرفتن مالیات به خرج می دادند، تا هنگامی كه با دهقانان متحد نشدند، نتوانستند عایدات خود را به میزانی برسانند كه شاهنشاهان ساسانی رسانده بودند.
بزرگ ترین دسته، زمین داران متوسط بودند كه آزادگان نامیده می شدند، دستگاه دولتی ایران این ها را كه مستقیم و بی واسطه از روستاییان بهره كشی می كردند، لازم داشت. آزادگان مهم ترین خدمت را انجام داده و هسته ی مركزی ارتش و سواره نظام مشهور و پر افتخار آن را تشكیل می دادند. گروه های یاد شده به طبقه ی بهره كش جامعه تعلق داشتند طبقه ی استثمار شونده (یا صنف مالیات دهنده) را روستاییان و پیشه وران شهری تشكیل می دادند. سوداگران نیز در شمار صنف مالیات دهنده بودند.
فتح های عرب ها با تقسیم دوباره ی زمین های كشور همراه بود. بخش بزرگ تر اراضی یعنی اراضی دهقانی كه بر ضد عرب ها جنگ كرده بودند و اراضی سابق دولت ساسانی و اراضی متعلق به معبدهای زرتشتیان به ملكیت اجماع مسلمانان درآمد و در واقع اراضی یاد شده ملك دولت عربی شد. بدین ترتیب بخش بزرگ تر زمین و آب یعنی وسایل اصلی تولید به دولت تعلق داشت. این وضع موجب قدرت دولت شده به ایجاد یك دستگاه اداری مركزی نیرومند كمك می كرد.
گذشته از مالكیت فئودالی دولت، مالكیت خصوصی فئودالی زمین ها نیز وجود داشت که عبارت بود از زمین هایی كه به مالكیت بزرگان در آمده و همچنین زمین های دهقانان ایرانی كه بر طبق پیمان، سر به اطاعت فاتحان نهاده بودند و این زمین ها قابل فروش و توارث بودند.
سكونت عرب ها در ایران با تنفر و دشمنی توده های مردم و زحمت كشان شهرها و روستاها رو به رو شد. ولی طبقه حاكمه ی مالكان به این امر نگاه دیگری داشت. مالکان بزرگ به شتاب تمام با فاتحان سازش كردند. زیرا عرب ها می كوشیدند به دهقانان پشتگرم و به امتیازات پیشین (و پیش از همه چیز به زمین های آنان) دست نزنند و در امر بهره كشی از عامه ی مدرم ایشان را شریك خود می ساختند. جالب توجه است كه بسیاری از آنان نه تنها با اربابان جدید میساختند بلكه در صدد نزدیكی و خویشاوندی با آنان برآمدند.
مردم به این عناصر به نظر بد می نگریستند و هر بار كه علیه عرب ها عصیان می كردند به این خائنان به میهن نیز ترحم روا نمی داشتند. خلیفه های عرب انتقال زمین ها را به دست اشراف تازی تسهیل می کردند. مثلن خلیفه یزید اول زمین های وسیعی را در ناحیه ی دینور به حاكم عرب نهاوند و دینور و حلوان هدیه كرد. این حاكم قلعه ی مستحكم بزرگی به سبك ساختمان های محلی در این نقطه برای خود ساخت.
برخی از حاکمان عرب خود پیشی جسته می كوشیدند با اشراف محل مربوط شوند، سنت های محلی را می پذیرفتند، از سلیقه ی اشراف محل در طرز پوشیدن لباس و تشریفات جشن ها و غیره تقلید می كردند. مثلن: اسد بن عبدالله حاكم خراسان برخی از جشن های باستانی ایران را برگزار می كرد. طبری نقل می كند كه اسد روزی در جشن مهرگان (جشن پاییز) پذیرایی رسمی باشكوهی از دهقانان محلی و سرداران عرب به عمل آورد. جالب تر این كه در آن روز دهقانان ایرانی هدایایی را كه بیش تر به خداوند یا شاه محل داده می شد به اسدبن عبدالله پیشكش كردند.
دهقانان رفته رفته به مركز قدرت نزدیك شده و در كارهای مهم سیـاس*ـی و امور مربوط به خلافت دخالت می كردند، چنان كه در طی مبارزات داخلی سال ۸۱۳ م (۱۹۸ه). طاهر بن حسین كه یكی از افراد خاندان اعیان و دهقان ایرانی و صاحب پوشنگ و نواحی آن در خراسان بود مشاور حلیفه شد. مأمون به پاداش خدماتی كه دهقانان ایرانی در طی مبارزه با امین به وی كرده بودند ناگزیر بود زمین ها و مشاغلی به ایشان واگذار كند. اما راجع به طاهر بن حسین، مأمون وی را به حكومت جزیره (بین النهرین علیا) و رییس نظامی بغداد و تصدی امور مالیات جنـ*ـسی سواد (عراق) منصوب کرد.
روابط مأمون با ایران و محیط دهقانان آن سامان، در آغاز کار چنان مستحكم بود كه خلیفه ی جدید نتوانست بی درنگ خراسان را ترك گفته به بغداد برود و تا سال ۸۱۹ م (۲۰۴ه) در مرو زندگی كرد.
پس از آوردن این مقدمه، اکنون به معنی های گوناگون واژه ی دهقان در فرهنگ های پارسی و تازی می پردازیم:
۱- برهان قاطع: كشاورز و مزارع، تاریخ دان و مردم تاریخی، ایرانی.
۲- آنندراج: كشاورز، دهبان و كدخدا، رییس ده، مورخ، ایرانی.
۳- اقیانوس فی شرح قاموس: بزرگ و رییس كشاورزان، رییس ده و كدخدا، تاجر، علج و فرومایه، كسی كه در تصرف امور قوی و نیرومند است.
۴- دایره المعارف اسلامی: بر گروهی از مردم اطلاق می شده كه به زبان فارسی سخن گفته و در بلوچستان و جنوب افغانستان ساكن بوده اند. و در روزگار قدیم به گروهی از مردم ایران گفته می شد كه در خانه ها و منازل ثابت سكنا داشته اند.
۵- تاج العروس: رییس كشاورزان عجم، رییس اقلیم، صاحب و بزرگ ده، تاجر ، و كسی كه در تصرف امور قوی است.
٦- فاكهته البستان: رییس اقلیم، تاجر و بازرگان.
۷- المعجم فی اللغه الفارسیه: مزارع، فلاح، مطرب، شاعر.
۸- معجم البلدان: مالك و زمین دار.
۹- مجمع البحرین: رییس كشاورزان، رییس ده.
۱۰- المعرب الكلام الاعجمی: بزرگ ده، رییس كشاورزان، و در عهد اسلامی بر خان های تركستان اطلاق می شده است.
۱۱- اقرب الموارد: تاجر ، رییس اقلیم.
۱۲- متن اللغه: تاجر، رییس اقلیم، رییس ده، مالك و زمین دار و شخصی كه با حدت و شدت در امور تصرف نماید.
۱۳- محیط المحیط: تاجر، رییس اقلیم، رییس كشاورزان عجم و آن كه در تصرف امور قوی است.
۱۴- الالفاظ الفارسیه المعربه: زعیم كشاورزان عجم، رییس ده و آن كه در تصرف امور قوی است.
با بررسی معنی واژه ی دهقان در ادب پارسی روشن می شود كه افزون بر معنی های بالا، در كتاب های لغت این واژه در چند معنی دیگر نیز به كار رفته است كه در پایین به موردهای کاربرد آن اشاره می شود:
۱- به معنی "ایرانی"
- از ایران و از ترك و از تازیان / نژادی پدید آید اندر میان
نه دهقان نه ترك و نه تازی بود / سخن ها به كردار بازی بود (ج ۹ برگ ۳۱۹ شاهنامه چاپ شوروی)
باز در همین معنی در داستان شهریاری آزرم دخت آمده است:
- كسی كو ز پیمان من بگذرد / بپیچید ز آیین و راه خرد
به خواری تنش را برآرم به دار / ز دهقان و تازی و رومی شمار (ج ۹ برگ ۳۰۷شاهنامه چاپ شوروی)
- سواران تا زنده را نیك نگر / در این پهن میدان ز تازی و دهقان (دیوان ناصر خسرو، برگ ۳۱۸)
- مأمون آن كز ملوك دولت اسلام / هرگز چون او ندید تازی و دهقان (ابو حنیفه ی اسكافی بنقل از تاریخ بیهقی برگ ٦۰۸)
و در تفسیر كبیر امام فخر رازی حدیثی وارد است كه دهقان درست در معنی ایرانی به كار رفته است:
قال علیه السلام: سته یدخلون النار قبل الحساب، الامراء بالجور و العرب بآلعصبیه و الدهاقین بآلتكبر و التجار بالخیانه و اهل آلرستاق بالجهاله و آلعلماء بآلحسد. (تفسیر كبیر ج ۳ برگ ۲۳۷)
۲- به معنی "زرتشتی"
امیر معزی که "قبله ی دهقان" را كنایه از نوشید*نی آتشین آورده معتقد است كه دهقان شخصی است پای بند به آیین زرتشتی و آتش نیز قبله ی اوست. این نکته در بیت های زیر به چشم می خورد:
- رسید عید بیا تا به تیغ باده كنیم / به عید قربان تیمار خویش را قربان
طواف حاج كنون گرد قبله ی تازی است / طواف ماست كنون گرد قبله ی دهقان (دیوان امیر معزی برگ ٦۱۲)
و یا:
- خجسته حضرت و فرخنده همتش به قیاس / دو قبله اند مبین هم به حجت و برهان
یكی عزیز و مبارك چو كعبه ی اسلام / یكی بلند و مغزز چو پبله ی دهقان (دیوان امیر مغزی برگ ٦۰۴)
قطران تبریزی نیز قبله ی دهقان را در مفهوم بالا ضمن مدح بختیار بن سلیمان آورده:
- بوستان پر سیاه پوشان گشت / تا بر او گشت ماه دی سلطان
ای به دل همچو قبله ی تازی / خیز و بفروز قبله ی دهقان
باده پیش آرو پیش من بنشین / شاخ بیجاده پیش من بنشان (دیوان قطران برگ ۲۵۴)
و یا:
- فلك چون آتش دهقان سنان كین كشد بر من / كه بر ملك مسیحم هست مساحی و دهقانی (دیوان خاقانی برگ ۳۷۵)
و یا:
- كه چون دین دهقان بر آتش نشست / بمرد آتش و مرد آتش پرست (شرفنامه نظامی برگ ۲۴۸)