نقاشی ۸ باور غلط که مانع پیشرفت شما در طراحی و نقاشی می شود

[@nicedavil]

ه نظر می رسد طراحی یک مهارت سرگرم کننده باشد که شما را قادر می سازد ایده های خود را به دنیای عینی بیاورید و آن ها را به شکل فرم و رنگ به دیگران نشان دهید. آن هم با چند ابزار ساده! تعجبی ندارد که افراد زیادی رویای یاد گرفتن طراحی و نقاشی را در سر دارند. اما متاسفانه گاهی به دست آوردن چنین مهارتی غیر ممکن به نظر می رسد!

در این مقاله می خواهم به شما نشان دهم که اگرچه یادگرفتن طراحی کار سختی است، ولی گاهی شما این کار را با طرز فکر خودتان سخت تر می کنید. این موانع ذهنی در مسیر یادگیری و پیشرفت شما اختلال ایجاد می کنند و باعث ایجاد حس ناامیدی غیرضروری در شما می شوند. اگر این موانع را بشناسید به مرور ناپدید می شوند و بالاخره می توانید آزادانه به یادگرفتن مهارتی که به آن علاقه دارید بپردازید. این شما و این هم باورهای غلط مربوط به یادگرفتن طراحی:

۱. طراحی کردن یک مهارت صفر و صدی است
“نمی تونم نقاشی بکشم” جمله دو پهلویی است. معمولا منظور افرادی که آن را به زبان می آورند این است: “نمی تونم چیزی رو شبیه مدل واقعیش بکشم”. این افراد به جای آن که تلاش کنند بفهمند چه چیزی یک نقاشی را شبیه به مدل واقعی آن می کند، در همان ابتدای کار ناامید و تسلیم می شوند. آخر شما باور دارید که یا می توانید نقاشی بکشید یا نمی توانید-هیچ راه دیگری هم وجود ندارد.

به همراه هر مهارتی طیفی از کارآمد بودن تعریف می شود. ابتدا مرزی میان ۰ (نمی توانم) و ۱ (کمی می توانم) وجود دارد. سپس سطوح بالاتر قرار دارند که هر کدام سخت تر از قبلی به دست می آیند. فرض کنیم سطح ۱۰ عالی مطلق باشد، مثل رسیدن به سرعت نور می توانید در همه عمر آن را دنبال کنید ولی رسیدن به آن غیرممکن است.

عجیب است که اکثر افراد مهارت نقاشی را تنها در دو سطح می بینند: ۰ (نمی توانم) و ۱۰ (کاملا و به طور فوق العاده ای می توانم). این باور ساده می تواند رویاهای شما را درباره یادگرفتن طراحی نابود کند. چطور ممکن است بتوانید از سطح ۰ بپرید به سطح ۱۰؟

 

[@nicedavil]

سطح ۰ کسی است که نمی تواند مداد در دست بگیرد و با آن نشانه هایی روی کاغذ بگذارد. آیا شما می توانید این کار را بکنید؟ پس حداقل در سطح ۱ هستید! توجه کنید که فهرست زیر صرفا بر اساس نظر نویسنده مقاله تعیین شده و بر پایه هیچ منبع علمی نیست. این فهرست می تواند بر اساس هدفی که به دنبال آن هستید و تعریفتان از مهارت طراحی متفاوت باشد:

1. می توانید یک مداد را در دست بگیرید و با آن نشانه هایی روی کاغذ بگذارید.
2. می توانید اشکال ساده هندسی بکشید ولی کنترل خوبی روی آن ندارید، گاهی خوب از آب در می آیند گاهی خیر. همچنین می توانید از روی یک تصویر که زیر کاغذتان قرار داده اید خط ها را کپی کنید.
3. می توانید شکل های هندسی را به خوبی و هر وقت اراده کردید بکشید.
4. می توانید با نگاه به مدل نقاشی پیش رویتان هم خطوط طراحی و هم سایه روشن را به خوبی روی کاغذ پیاده کنید.
5. در ذهن خود منابع بصری از بعضی موضوعات مثل بدن انسان، سگ، گل رز و… را جمع آوری کرده اید و می توانید بدون نگاه کردن به منبع آن ها را نقاشی کنید.
6. شما مدام دنیای واقعی را مورد تحلیل قرار می دهید بنابراین می توانید طراحی خطی بدیعی را از مجموعه مشاهدات خود از واقعیت خلق کنید مثلا کشیدن بدن انسان در وضعیتی که قبلا هرگز ندیده اید.
7. مهارت شما تنها محدود به طراحی خطوط نیست بلکه شما در مجموعه ای از تکنیک ها مثل سایه زدن، طراحی بافت، انتخاب رنگ و… به حدی ماهر شده اید که می توانید بدون نگاه کردن به منبع یک تصویر واقع گرایانه خلق کنید.
8. می توانید تصاویری بکشید که واقعی به نظر نمی رسند ولی به چشم همه “قابل باور” می آیند.
9. طراحی های ذهنی شما سبک مخصوص شما را دارا هستند. با ذهن و ابزار خود جهان ها و ابعاد جدیدی را خلق می کنید و این کار راسریع انجام می دهید.
10. شما می توانید هر چیزی را بکشید و می توانید تصویرهای ساخته ذهن خود را واقعی تر از واقعیت نشان دهید. دیگر چیزی باقی نمانده که بخواهید فرا بگیرید.

فاصله میان این سطوح به صورت نمایی افزایش پیدا می کند. به این معنی که به هر سطحی برسید، رسیدن به سطوح بعدی بیش تر و بیش تر به زمان و تلاش از جانب شما نیاز دارد.

پس چرا اکثر افرادی که در ابتدای مسیر هنری خود هستند، مهارت طراحی را به صورت صفر و صدی می بینند؟ زیرا این افراد در ابتدای کار قادر به تشخیص اشتباهات کوچک در کار هنرمندان نیستند. شناختن سبک های مختلف و تشخیص اشتباهات در تصویرهایی که در نگاه اول زیبا به نظر می رسند نیاز به کمی تجربه و مهارت دارد. بنابراین برای این افراد تصویرهایی که به چشمشان زیبا می آید در سطح عالی (۱۰) و تصویرهایی که از آن خوششان نمی آید در سطح ۰ دسته بندی می شوند.

که این موضوع به باور غلط دوم منتهی می شود.

 

[@nicedavil]

۲. اگر با استعداد نقاشی به دنیا نیامده باشی نمی توانی آن را یادبگیری


همان طور که گفته شد برای یک تازه کار فاصله بزرگی میان سطحی از مهارت که در آن قرار دارد و سطحی که می خواهد به آن برسد وجود دارد. می بیند که در همان زمانی که او صرف کشیدن یک طراحی نه چندان خوب می کند، بعضی افراد یک طراحی بسیار خوب ارائه می دهند. آیا آن افراد با استعدادتر هستند؟

استعداد را می توان مجموعهای از ویژگی هایی در نظر گرفت که یک شخص را در یادگیری مهارتی کارآمدتر می کند. یک هنرمند با استعداد سطوح ابتدایی مهارت طراحی را سریع تر طی می کند ولی در مقابل فاصله فزاینده میان سطوح بالاتر ایمن نیست. به احتمال زیاد آن ها تا سطح چهارم را به آسانی طی می کنند ولی برای رسیدن به سطوح بالاتر دچار مشکل می شوند زیرا سطوح بالاتر از ۴ فعالانه تر هستند: جمع آوری، تحلیل کردن و… . طی کردن این مراحل تنها نیاز به تیزبینی و مهارت بالای طراحی از روی منبع ندارد بلکه هنرمند باید تلاش بسیاری را صرف تقویت ذهن، حافظه و شیوه نگاهش به جهان پیرامون کند.


بنابراین داشتن استعداد برای حرفه ای شدن و رسیدن به سطوح بالای مهارت کافی نیست و آن چنان امتیاز بزرگی به حساب نمی آید. آن چه یک هنرمند فوق العاده را از یک هنرمند در سطح متوسط متمایز می کند استعداد بیش تر نیست بلکه سال ها یادگیری فعالانه و تمرین است.

 

[@nicedavil]

۳.خوب از آب درآمدن یک طراحی اتفاقی است

به این گونه می توان یک هنرمند تازه کار را از یک هنرمند حرفه ای تمییز داد: یک هنرمند حرفه ای به آن دسته از طراحی هایش که به نظرش خوب می آید بیش از حد دلبسته نمی شود زیرا می داند دفعه بعد می تواند همان خطوط یا بافت و… را تکرار کند یا حتی اثر بهتری خلق کند. اما هنرمند تازه کار مشغول طراحی می شود و گهگاهی که یکی از طراحی هایش تصادفاً خوب از آب درمی آید عاشق آن قطعه می شود. او درست نمی داند که چطور آن را کشیده و نمی تواند دوباره آن را به همان زیبایی بکشد.


قسمت بد ماجرا این است که یک هنرمند تازه کار نمی تواند تشخیص دهد چه عاملی باعث شده که او آن قطعه را بهتر بکشد و موفقیت خود را به حساب شانس و تصادف می گذارد.

برای یک هنرمند حرفه ای هیچ قطعه ای تصادفاً خوب یا بد از آب درنمی آید. او در طراحی های بد خود به دنبال اشتباهاتی می گردد که در دفعه های بعدی می تواند برطرف کند.

اگر شما هم جزو آن دسته هنرمندانی هستید که طراحی هایتان گاهی خوب از آب درمی آید گاهی بد، بهتر است کمی دیدگاه خود را تغییر دهید. به جای آن که منتظر شانس و اقبال بمانید یکی از طراحی های خوبتان را بردارید و آن را با طراحی های بد خود مقایسه کنید. چه عاملی باعث شده این دو از هم متفاوت باشند؟ چه چیز را می توانید از اشتباهات خود بیاموزید؟ بیبینید می توانید در طراحی های بعدی خود آن اشتباه را برطرف کنید؟

 

[@nicedavil]

۴. برانگیختن تحسین دیگران تنها انگیزه حرفه ای شدن در نقاشی است

لـ*ـذت یادگرفتن یک هنر جدید، احساس رضایت ناشی از خلق کردن و شکوفا کردن استعدادها برای هر شخص بسیار ارزشمند هستند حتی اگر کسی نتیجه نهایی تلاش آن ها را نبیند. کاملاً طبیعی است که بخواهیم این احساسات را با دیگران به اشتراک بگذاریم ولی هنگامی که برانگیختن تحسین دیگران به تنها هدف ما از یادگیری هنر تبدیل شود، مسیر یادگیری ما بسیار دشوار و پر از ناامیدی می شود. تصور کنید که تمام ساعات لـ*ـذت بخشی که صرف خلق اثری جدید کرده اید که به آن می بالید، با نظر منفی یکی از مخاطبانتان محو می شود. زیرا باور دارید که همه باید نتیجه کار شما را تحسین کنند در غیر این صورت کارتان باارزش نخواهد بود.


اگر آرزوی حرفه ای شدن در طراحی و نقاشی را در سر دارید، فهرستی از انگیزه های خود را یادداشت کنید. اگر مورد اول “برانگیختن تحسین دیگران” است شاید بهتر باشد در تصمیم خود تجدید نظر کنید و مهارتی را دنبال کنید که از ته قلب به آن علاقه دارید.
پس غالبا خیر

 

[@nicedavil]

۵. فقط نقاشی رئال هنر واقعی است
در طول تاریخ و در فرهنگ های مختلف نقاشی برای تقلید از واقعیت به کار گرفته شده است. اما با اختراع دوربین عکاسی دیگر نیازی به مقایسه آثار نقاشی با واقعیت نیست، در عوض عکس و فیلم به عنوان نماینده ای از دنیای عینی در نظر گرفته می شود.


همچنین ذهن انسان توانایی فوق العاده ای در تشخیص الگوها دارد و نیازی نیست برای تشخیص یک چیز مثلاً یک کبوتر، شکل کامل و ۱۰۰% منطبق با واقعیت آن را ببینیم. در حقیقت ما در طراحی از خط استفاده می کنیم و در نقاشی با استفاده از سایه روشن توهم عمق و سه بعدی بودن ایجاد می کنیم. درک ما از محیط نیز ۱۰۰% منطبق با واقعیت نیست. ممکن است تغییر رنگ یک محیط باعث شود حس ما نسبت به آن از گرما و شادی به سرما و غم تغییر کند.

پس چرا باید خود را محدود به تنها یک سبک کنیم، آن هم سبکی که یک کپی دستی از یک عکس باشد؟ روش های بسیاری برای توصیف دنیای واقعی وجود دارد و شما می توانید با اضافه کردن درک خود از جهان به آثارتان پیامی ویژه برای مخاطبان خود بفرستید.

 

[@nicedavil]

۶. یک هنرمند عالی می تواند همه چیز بکشد
این باور نیز به مورد شماره ۱ مربوط است. در حقیقت طراحی یک مهارت تک نیست بلکه شامل زمینه های گسترده ای است. مهارت طراحی می تواند از کشیدن کاریکاتور تا نقشه کشی و معماری را در بر بگیرد. آیا یک شخص به تنهایی می تواند در تمام زمینه های طراحی حرفه ای باشد؟ برای حرفه ای شدن لازم است در یک زمینه تخصص داشته باشید. تلاش برای عالی بودن در همه زمینه ها نتیجه اش متوسط بودن در همه زمینه ها خواهد بود. زمینه های مختلف طراحی می تواند شامل خلق شخصیت های کارتونی، طراحی لباس، طراحی صحنه و پس زمینه بازی های ویدیوئی و انیمیشن، طراحی اتومبیل و وسایل نقلیه، طراحی موجودات خیالی مثل هیولاها و… باشد.


هنگامی که در طراحی از روی مدل ماهر شدید، البته اگر تصمیم گرفتید پس از آن ایده های خود را خلق کنید، کار سخت آغاز می شود. زمینه ای را انتخاب کنید که واقعاً برای شما جذاب باشد، چیزی که باعث شد به فکر یادگرفتن طراحی بیفتید و با تمام قلب خود به آن بپردازید. روی زمینه مورد علاقه خود متمرکز بمانید تا جایی که احساس کنید در آن به سطح مورد نظرتان رسیده اید. سپس اگر مایل بودید روی زمینه های دیگر مورد علاقه تان کار کنید.

 

[@nicedavil]

۷. برای پیشرفت در طراحی و نقاشی نیاز به ابزار گران قیمت و کامل دارید
این فکر ممکن است هنگامی به سرتان بزند که ببینید درحالی که تنها ابزارهای شما مداد و کاغذ هستند، بعضی افراد با تبلت های گرافیکی طراحی و نقاشی می کنند (البته در صورتی که به نقاشی دیجیتال علاقمند باشید). آن ها می توانند از لایه ها در نرم افزار استفاده کنند، اگر اشتباهی کردند آن را undo کنند و چند میلیون رنگ هم در اختیار دارند! در مقایسه با آن ها چطور می توانید با یک مداد حرفه ای شوید؟ حتی اگر یک تبلت گرافیکی معمولی هم داشته باشید باز هم بسیاری از هنرمندان از تبلت های گران قیمت دارای صفحه نمایشگری استفاده می کنند که می شود مستقیماً روی آن طراحی کرد (مثل تبلت های Wacom Cintique) و وقتی خط های لرزان خود را با طراحی های آن ها مقایسه می کنید ناامید می شوید.


برای شما پاسخ الهام بخشی دارم. به طراحی های لئوناردو داوینچی نگاهی بیاندازید. او نیز مانند شما از ابزار گران قیمت برخوردار نبوده است. تمام آنچه نیاز دارید این است که روی موضوعی که در حال یادگیری آن هستید تمرکز کنید. یک مداد HB نیز برای این کار کافی است. بعدها که حرفه ای تر شدید و به مرور پس انداز کردید می توانید ابزار مورد نیاز خود را تهیه کنید.

 

[@nicedavil]

۸. طراحی و نقاشی هر دو یک مهارت یکسان هستند
این یکی از متداول ترین سوءتفاهم ها در مورد مهارت های هنری است. طراحی و نقاشی یک چیز نیستند. ممکن است خود را در زمینه طراحی ماهر بدانید ولی وقتی نقاشی دیجیتال را شروع کنید، متوجه شوید که در استفاده از رنگ ها مشکل دارید. مهارت در طراحی تضمین نمی کند که در تکنیک های نقاشی کردن نیز ماهر باشید.


هنگامی که یادگرفتن طراحی را شروع کردید بهتر است از همان ابتدا چندان وقت خود را صرف تکنیک های نقاشی مثل انتخاب رنگ، ضربات قلمو و… نکنید. در عوض تمام تلاش خود را بکنید تا مهارت طراحی خود را به سطح بالایی برسانید. سپس یک مرحله فراتر بروید و تکنیک های نورپردازی و سایه روشن زدن را یاد بگیرید و همین طور ادامه دهید. قاعده کلی این است که خیلی سریع پیش نروید، به خود مهلت دهید که در یک زمینه مهارت پیدا کنید و سپس به زمینه بعدی بپردازید.


آیا شما هم درگیر چنین باورهای فلج کننده ای بوده اید؟ اگر پاسخ شما بله است با چه استدلالی از شر آن ها خلاص شده اید؟


ترجمه شده _ منبع نامعلوم