دلنوشته ~•°درهــــم کــــده ~•°

☆ℳสみძịყξ☆

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/07/21
ارسالی ها
793
امتیاز واکنش
5,978
امتیاز
571
محل سکونت
اعماق دریا
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلن به تو افتاد مسیرم که بمیرم

یک قطره ی آبم که در اندیشه ی دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم

یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغـ*ـوش بگیرم که بمیرم

این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی است
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم

خاموش مکن آتش افروخته ام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم.
 
  • پیشنهادات
  • ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    ما قصه ی صبح را بارها و بارها
    در ساقه ی نعناع و بابونه
    به یادگار خوانده ایم ...
    چه بسیار ، ریشه های طلوع را
    آنسوی پلکهایمان به بازی گرفته ایم...
    و زندگی را در شُرُف
    داغیِ لَبهایمان نوشیده ایم...
    ما صبح را تا منتهی
    هر میلادش زیسته ایم ...
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    بچه که بودم ...درس که نمیخوندم...اذیت که میکردم...لجباز که میشدم...
    مامانم ..تهدیدم میکرد..میگفت : دیگه مامانت نیستم...میرم مامان فلانی میشم...
    گریه میکردم ..نق میزدم...عذر خواهی میکردم...میشدم یه دختر خوب!
    میترسیدم.،،...!بچه بودم دیگه... میترسیدم،...فکر میکردم جدی جدی ،ولم میکنه میره برا یکی دیگه میشه...
    یکم که گذشت فهمیدم،حرفه...!
    اون اونقدر دوسم داره که هرچقدر اذیتش کنم،نمره بد بیارم،نق بزنم...و...و...و.... بازم مامان منه...دلش طاقت یه لحظه دوریمم نداره...اون بازم دوسم داره...
    هر چقدر تکرار کنه دیگه دوست ندارم....دروغ محضه ...اون عاشقمه...دیگه ترس از دست دادنشو نداشتم....
    مثل تو.....!!!!
    اولش انگاری میترسیدی...میترسیدی اذیت کنی برم...برم بشم عشق یکی دیگه...میگفتم میرم...میترسیدی ...!!یادته ؟! یکم گذشت فهمیدی نمیرم...
    اونقدر دوست دارم که هیچ وقت نمیرم...هرچقدرم که اذیتم کنی...
    هرچقدرم بگم :دیگه دوست ندارم باز عین چی دوست دارم...
    یادمه اون اولا ناراحتم که میکردی سریع میپرسیدی :دیگه دوسم نداری نه؟!
    چیشد........
    چیشد که هر کاری تونستی باهام کردی و نترسیدی شاید یه روز دیگه دوست نداشته باشم؟!چرا بد هر کار بدت نپرسیدی ها؟!
    مطمعن بودی دیگه دوست دارم ...
    تو مطمعن بودی لعنتی :)
    میدونستی هزار تا غلطم که بکنی باز دوست دارم باز من خر دوست دارم ...
    هزار بارم که بری ...باز که برگردی عین گاوووو دستاتو میگیرم ...:)
    تو از اون مامان قلابیا بودی که یه بچه خشگل تر میبینن میدون سمتش بغلش میکنن بوسش میکنن...!!
    تو هم جنس همون مامان بد جنسا بودی
    انگار نه انگار دخترت اون دور وایستاده بغض کرده و با چشماش داد میزنه :ولی تو مامان منی ! داد میزنه ولی من که دختر خوبی
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    شناسنامه ها ...
    معیارهای خوبی برای ماندن آدم ها کنارتان نیستند !
    این امضاها ، مهرها و اثر انگشت ها هیچگاه یک نفر را سهم شما نمی کند ...
    خودتان را آنقدر پایبند این تعهدهای کاغذی نکنید
    آنقدر که یادتان برود تعهد واقعی را باید جای دیگری بدهید
    جایی در قلب تان ...
    جایی در ذهن تان ...
    آنجاست که باید روزی چند بار با قاطعیت به خودتان بگویید :
    اینجا خانه‌ اوست
    و او
    تنها مالک تمام من است !
    اگر فکر می کنید
    با داشتن نام کسی در شناسنامه تان برای همیشه تصاحبش کرده اید
    سخت در اشتباهید !
    آدم ها برای ماندن کنار کسی
    امضا نمیخواهند ...
    وفاداری می خواهند
    محبت می خواهند !!
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    همیشه عمیق‌ترین زخم را از کسانی می‌خوریم که نه ما را می‌خواهند، نه دیگران را با ما!
    همان‌هایی که می‌فهمند فراموششان کرده‌ایم،
    تشنه‌تر می‌شوند به تداعی و باز می‌گردند، عطرشان را در حال و هوای خوبِ آدم می‌پیچند، دلِ آدم را به بودنشان گرم می‌کنند، چشم بر هم می‌زنی و نیستند!
    باز هم تو مانده‌ای و یک کلافگی تکراری و حالی که خوب نیست و راهِ بارها رفته‌ای که در آغازِ آن ایستاده‌ای...
    باید فاصله گرفت؛
    از آدم‌هایی که تو را در چرخه‌ی دردناکِ خواستن و فراموش کردنشان نگه می‌دارند،
    آنها که رفتن را بلد نیستند، اما نبودن را چرا...
    آنها که برمی‌گردند‌، نه اینکه دوستت داشته باشند،
    برمی‌گردند چون از فراموش شدن می‌ترسند.
    تمام آدم‌ها از فراموش شدن می‌ترسند،
    تمامِ آدمها...
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    مانده ام بین دو راهی
    لبخندش یک طرف
    چشمانش طرف دیگر
    نمیدانم برای کدامش بمیرم ...
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    گاهی دلتنگى
    شبیه دیدن عکسی قدیمی
    میان آلبوم خانوادگی ست،
    شبیه پیداکردن نوشته ای غبارگرفته
    از زیر فرش های کفِ اتاق،
    چیزی مانند بوی کمرنگِ عطر
    از شیشه ی خالی ادکلن مورد علاقه ات،
    دیدن شاخه گلی خشک
    میان صفحات کتاب قطوری که
    مدت ها بازش نکرده ای،
    خواندن دوباره ی کارت پستال های نَم کشیده
    و ملاقات اتفاقی با چهره ای که سال ها پیش همسایه ات بوده ...
    ما در گذشته هایمان زندگی می کنیم
    و همیشه جسممان به ناچار
    به روزهای بعدی منتقل می شود.
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    گفته بودند
    که عاشق بشوی میمیری اولین تجربه ام بود چه میدانستم ..
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    وقتی که دیگر دلواپس آن نباشیم که در چشم محبوبمان چگونه دیده شویم، معنایش این است که دیگر عاشق نیستیم!
     

    ☆ℳสみძịყξ☆

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/07/21
    ارسالی ها
    793
    امتیاز واکنش
    5,978
    امتیاز
    571
    محل سکونت
    اعماق دریا
    چرا گرفته دلت ؟ مثل آنکه تنهایی ، چقدر هم تنها
    خیال می‌کنم دچارِ آن رگِ پنهان رنگ ها هستی !
    دچار یعنی عاشق ...
    وَ فکر کن که چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچارِ آبی دریای بیکران باشد ! چه فکر نازک غمناکی
     
    بالا