•○●|تقویم تاریخی|●○•

وضعیت
موضوع بسته شده است.

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
22 تیر

ايران


پيروزي بزرگ ارتش ايران در دِيشيا، و تصرف روماني و مولدوا تا اوكراين


Dariush6.jpg

Darius the Great
جولاي سال 513 پيش از ميلاد، و طبق محاسبات تقويمي مورخان اروپايي؛ 13 جولاي (روزي چون امروز در تيرماه) ارتش ايران نيروهاي كنفدراسيون گتائه Getae را در كنار دانوب جنوبي، منطقه داكيه Daci =Dacia (تلفظ انگليسي: دي شيا = روماني امروز) شكست داد و سراسر بالكان شرقي را ضميمه قلمرو ايران ساخت. [بالكان به معناي رشته كوه هاي جنگلي، منطقه اي است كوهستاني شبه جزيره شكل در جنوب شرقي اروپا، از درياي آدرياتيك تا درياي سياه.].
به فرمان داريوش بزرگ، ارتش ايران به فرماندهي سپهبد بغابيش (بغابيشه) براي سركوب سيتي ها از درياي مرمره گذشته و پاي به اروپا نهاده بود. حاكمان محلي براي ايستادگي در برابر نيروهاي ايران كه مركب از هشتاد هزار تن بودند كنفدراسيون «گتائه» را تشكيل داده بودند كه پس از چند روز نبرد، 13 جولاي شكست خوردند و روماني و مولداوي (مولدواي امروز) تا اوكراين از آن ايران شد. داريوش اين پيروزي، و دليل لشكركشي به اروپا را در كتيبه اي شرح داده و مناطق متصرفه را نام بـرده است.
هرودوت در كتاب چهارم و عمدتا در صفحه 93 اين كتاب به شرح جنگ دِي شيا (داكيه) پرداخته و استرابو منطقه مفتوحه ايران در پيروزي داكيه را «دائويDaoi» ناميده است ـ منطقه اي كه رومي ها آن را در جنگهاي سال 101 تا 106 ميلادي تصرف و سپس «رومانيا» خوانده شده است. مورخان اروپايي نبرد جولاي 513 پيش از ميلاد در داكيه را از بزرگترين رويدادهاي دنياي باستان و نخستين پيشروي نظامي بزرگ و عميق شرق (آسيا) در غرب (اروپا) بشمار آورده اند.
داريوش بزرگ دو سال پيش از جنگ «دي شيا = روماني»، در سال 515 پيش از ميلاد كار ساختن تخت جمشيد را آغاز كرده بود.


روزی که تبریز برای دومین بار به دست عثمانی افتاد

0713soleiman.jpg

سلطان سليمان
نيروهاي سلطان سليمان عثماني درجريان لشكركشي دوم این امپراتوری به ايران، 13 جولای 1534 شهر تبريز را تصرف كردند و سپس متوجه شروان، سلطانيه و حتي گيلان شدند. عثماني ها با استفاده از درگيري داخلی شاه طهماسب صفوي، ضدیت سران ایلات تُرک تشکیل دهنده نیروی قزلباش با یکدیگر و دشواري هايي كه با برادرانش داشت و نیز درگیری دولت صفویان با ازبکان در شمال شرق ایران، پاي به ايران گذارده بودند. اختلاف سران ایلات با یکدیگر به حدی بود که شاه طهماسب نتوانست بیش از ده هزار (و به قولی هفت هزار) نیرو فراهم سازد که این شمار نیرو هم از صوفیان بودند. حال آنکه عثمانی ها با دویست هزار نظامی و سیصد توپ به ایران تعـ*رض کرده بودند. اين عمليات 20 سال پس از جنگ چالدران روي داد كه ضمن آن لشکرکشي هم تبريز موقتا به دست عثماني ها افتاده بود كه در آن زمان اشغالگران بر اثر مقاومت مسلحانه مردم محل و حملات چريکي و مقاومت منفي به ستوه آمدند و طولي نکشيد که بازگشتند. سلطان سليمان ضمن تصرف مناطق غربي ايران، 31 دسامبر 1534 بغداد را که در قلمرو ايران بود متصرف شد. شاه طهماسب پس از افتادن تبريز به دست عثماني ها، پايتخت را از آن شهر به قزوين منتقل ساخت.
علت شکست ايران در نبرد چالدران، نداشتن اسلحه نوين (توپ و تفنگ) بود. سران صفويه در آن زمان بکار بردن توپ و تفنگ و کشتن افراد (حتي دشمن) را از راه دور خلاف آيين جوانمردي مي پنداشتند و با اين تفکر شمشير بلند هم حمل نمي کردند که بعدا و عمدتا از زمان شاه عباس اين رسم به دور انداخته شد، ايران داراي يک ارتش ملي و اين ارتش مجهز به اسلحه آتشين شد.
سلطان سليمان پسر سلطان سليم بسال 1494 متولد و در سال 1566 درگذشت. وي که 21 سپتامبر 1520 بر جاي پدر نشسته بود يک سال بعد از آغاز سلطنت، بلگراد را تصرف کرده بود. وي به خاطر ايجاد يک قوه قضايي تازه، دادگاههاي متعدد و تدوين آيين دادرسي و کيفر، به سليمان قانوني معروف شده است.


ریشه مسائل، از افتادن امپراتوری ایران به دست عرب تا به امروز

22 تیرماه 1344 (13 جولای 1965) دانشگاه تهران تاریخ دو جلدی «زندگی شاه عباس اول» تالیف استاد نصراله فلسفی را به توزیع داد و کتاب درسی شد. فلسفی با این تالیف، تاریخنگاری را در ایران وارد عصر تازه ای کرد ـ عصر بیان حقایق به صورتی عـریـان، بدون تکلّف و پرده پوشی. وی در مقدمه این تالیف علل اضمحلال امپراتوری ایران را در قرن هفتم میلادی ـ پس از 13 قرن ابرقدرت بودن و برخورداری از یک مدنیّت و فرهنگ غنی بیان داشته و آن را به حساب تضعیف منش، کردار و پندار خوب ایرانی، تن آسان شدن ایرانیان و فرسوده شدن ارتش به سبب جنگهای غیر ضروری گذارده که نتوانست در برابر شماری کم [عرب] صحرانشینان جنوب غربی ولی بییاک و ازجان گذشته ایستادگی کند. وی نوشته است که پس از گذشت چند دهه از آن رویداد، ایرانیان بیدارشدند و دوران مبارزه برای احیاء حاکمیت ملی، آزادی و استقلال آغاز شد که قهرمانی ترین فصل تاریخ جهان [بشر] را تشکیل می دهد. حکومت خلفای اموی و عباسی بودند که درهای ایران را به روی صحرانشینان شمال شرقی (ایلات تُرک و آلتائیک) گشودند و از مردان آنان برای سپاهیگری و فرمانبری استفاده می کردند. این سپاهیان تُرک بعدا ژنرال، حکمران ایالات و بر ایران مسلط شدند و بعدا با چند اشتباه، چنگیزیان [مغولان] را به ایران کشاندند که اینان در مسیر خود جز کشتار و تخریب چیزی برجای نگذاردند و بعدا در طول حکومت؛ فساد اداری، تملق و چاپلوسی، سعایت و .... سپس قدرت به دست طایفه ای از مغولان به اسم تیموریان افتاد که از کلّه مقتولین ایرانی در اصفهان مناره ساختند. ایرانیان که از خونریزیها و سفّاکی های چنگیزیان و تیموریان و ... به جان آمده بودند حکومت صوفیان [درویش ها] به رهبری شاه اسماعیل که وحدت ملی را برپایه آمیختن سیاست و مذهب قرارداده بود به امید بازگشت به دوران صداقت و اخلاقیات ـ با رضا و رغبت پذیرفتند. ولی، پس از شاه اسماعیل، مقامات وقت که قبلا تارک جاه و جلال دنیوی [عارف] شده بودند دنیاگرا شدند و دل به جاه و مقام بستند و بی رحمی، قتل، جنایت و فساد اداری ازسرگرفته شد و ... ـ درست بمانند عهد مغولان. شاه اسماعیل که خودرا از نسل امام موسی کاظم و امام حسین می دانست و شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی [دولتی] ایران اعلام کرده بود با این کار، دشمنی سلطان عثمانی مدعی خلافت مسلمین (سنیّان) را برانگیخته بود و این دشمنی جنگهای بسیار به دنبال داشت و بیش از سه قرن طول کشید.
نصرالله فلسفی شرح داده است که مقامات وقت برسر حفظ منافع روزافزون خود حتی زن شاه و مادر ولیعهد [مهد علیا خیر النساء بیگم زن سلطان محمد و مادر شاه عباس، از سادات مرعشی مازندرانی که نسب او به علی بن ابیطالب می رسید] را که در برابر آزمندیهایشان ایستادگی می کرد خفه کردند و جنازه اش را به بیابان قزوین افکندند و نگران ازمیان رفتن وحدت ملی هم نشدند زیرا که مقتوله مازندرانی بود و مازندرانی ها هوادار او و آماده خونخواهی و نبرد داخلی. مؤلف با ذکر جزئیات توطئه های شاهزادگان صفوی پس از درگذشت مرشد کامل (شاه طهماسب) و قتل یکی پس از دیگری آنان و فتنه گری های پریخان خانم دختر شاه طهماسب (که سرانجام اورا هم کشتند) خواسته است درس عبرت و هشدار دهد تا جاه طلبی ها مهار شود.
دکتر بینا استاد دیگر با پیروی از سبک نصرالله فلسفی در مقدمه تالیف خود [کتاب درسی سابق] که درباره قاجاریه است به زبانی دیگر علل بدبختی های ایران را بیان کرده و آن را نتیجه افتادن ایران به دست عرب در قرن هفتم دانسته است.
اصحاب نظر در تفسیر اسلامی شدن انقلاب سال 1357 (1978 ـ 1979میلادی) ایران گفته اند که در انقلاب، گروههای متعدد شرکت داشتند که از نوامبر 1978 (آبان ماه 1357) اکثریت ایرانیان که از ظهور مادیگری و گسترش شکاف میان فقیر و غنی در جامعه خود، پس از افزایش درآمد نفت [از سال 1973] ناخرسند بودند راه نجات ایران را بازگشت به اخلاقیات و عدالت اسلامی تشخیص و به رهبران مذهبی و مذهبیون روی آوردند زیراکه در دوران دبیرستان در دروس تعلیمات دینی، اخلاقیات اسلامی را [که جواد باهنر ـ از نخست وزیران پس از انقلاب ـ از مؤلفان کتب درسی تعلیمات دینی مدارس متوسطه زمان شاه بود] خوانده و رعایت آنهارا خواستار بودند، ولی در عمل و مخصوصا پس از پایان جنگ عراق با ایران چنین نشد و ایرانیان هنوز تا استقرار اخلاقیات و عدالت اسلامی فاصله دارند و در هر فرصتی ازجمله جریان ژوئن 2009، آن خواست قدیمی خودرا نیز منعکس ساختند.



خشم ایرانیان در پی انتشار رقم تولید نفت ایران در تیرماه 1345 (رقمی بیش از تیرماه 1395) و سرآغاز عملیات چریکی ضد دولتی

22 تیرماه 1345 (13 جولای 1966) ارقام تولید نفت ایران که در دست کنسرسیوم نفتی غرب (اصطلاحا؛ شرکت های عامل) بود انتشار یافت. طبق این اعلامیه رسمی، تولید نفت ایران در آن زمان (50 سال پیش) به روزانه، 2 میلیون و 43 هزار بشکه رسیده بود. روزنامه ها جرأت به خرج داده و در خبر تنظیمی خود از آن اعلامیه، سهم ایران از درآمد این میزان تولید را که تقریبا ناچیز بود نوشته بودند با تاریخچه کوتاهی از نفت ایران.
این گزارش آنچنان مردم را به خشم آورده بود که همان شب و طبق گزارش خبرنگار کشیک روزنامه اطلاعات؛ بیش از 500 نفر ـ تلفنی با این روزنامه، از نظام حکومتی وقت که پس از براندازی 28 اَمُرداد 1332، نفت را به کنسرسیوم کمپانی های نفتی غرب داده بود انتقاد کرده بودند و شب بعد چند خرابکاری در تهران صورت گرفت که سرآغازی برای خرابکاری ها و عملیات چریکی بعدی به حساب آورده شده است.





طرح مهم «طب ملّي» كه پس از مدتي مدفون شد: «تندرستي و درمان رايگان و یکنواخت، حق مردم است»


sami-kermani-dr.jpg
دکتر کاظم سامي کرماني

بيست و سوم تيرماه 1358 (13 جولاي 1979 و پنج ماه پس از انقلاب) دكتر کاظم سامي کرماني وزير بهداري دولت انقلاب (حكومت موقت مهدي بازرگان) طرح «طب ملّي» را در اجتماع مديران بهداري هاي سراسر كشور كه در شهر مشهد برگزار شده بود اعلام داشت كه به موجب آن؛ هزينه دكتر، دارو و درمانِ همه ايرانيان از سوي دولت تأمين و تاسيس بيمارستان غير دولتي «غير قانوني» مي شد ـ به همان شکل که تأسیس مدارس پولی (غیر دولتی) از شهریور 1353 غیر قانونی و ممنوع شده بود.
اين طرح، مراجعه داوطلبانه مردم به مطب خصوصي پزشكان را در ساعات غير اداري منع نمي كرد.
در مقدمه طرح آمده بود كه «تندرستي و درمان رايگان و یکنواخت حق مردم است».
دكتر سامي گفته بود كه طرح طب ملي تا يك ماه پس از انتشار آن (سوم تیرماه 1358) به مراجع ذيربط جهت تصويب داده نخواهد شد و در اين مدت، هركس مي تواند نظرات خود را به دفتر وي و يا ادارات بهداري و نيز روزنامه ها بفرستد. در پايان این یک ماه، «طرح» برپايه نظرات ـ اصلاح و براي تصويب به مراجع ذيصلاح داده خواهد شد.

بحث از ملّي شدن درمان، تا شهريور 1359 (دوسال پس از انقلاب) ادامه داشت که تعرّض نظامي عراق به ايران و جنگ هشت سالهِ متعاقب آن، اين طرح را بمانند ساير طرح هاي مفيد که از شعارها و برنامه هاي انقلاب سال 1357 بود متوقف ساخت.
مرور زمان نشان داد كه پس از جنگ هم از اجراي طرح «طب ملّي» ديگر خبري نشد و امر درمان در ايران بيش از گذشته به سوي پولي شدن گام برداشته و حتي در بيمارستانهاي دولتي ِ باقي مانده از دوران نظام سابق هم از بيماران و مراجعين وجه بيشتري دريافت مي شود و به نظر مي رسد كه اين بيمارستانها به سوي مديريت غير دولتي و اصطلاحا «خودكفا شدن!» پيش مي روند.
دکتر کاظم سامی کرمانی چهارم آذرماه 1367 (نوامبر 1988) که دو روز پیش از این، در مطب خود مورد حمله قرار گرفته و با ضربات چاقو مجروح شده بود درگذشت. وی 53 ساله (متولد سال 1314) بود. جزئیات کامل قتل دکتر سامی کرمانی هنوز انتشار نیافته است.


طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) که شکست خورد

15 ماه پس از پیروزی انقلاب، 18 در تيرماه 1359 (9 جولای 1980) طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) ـ چند ساعت مانده به آغاز انجام آن، كشف و سركوب شد و ظرف چهار روز ـ تا 22 تيرماه بيش از سيصد تَن به اتهام شركت در آن دستگير شدند كه بعدا برخي آز آنان از جمله یک سپهبد اعدام شدند.
طبق گزارش وقت مطبوعات تهران، طراحان نقشه كودتا (براندازی مسلحانه) براي انجام برنامه خود 60 خلبان و سي هواپيما آماده كرده بودند ولی بیشتر خلبانان پیش از رسیدن به پایگاه دستگیرشدند. آنان بعدا به شرط شرکت در جنگ با عراق از مجازات معاف شدند. طرح كودتا، در شب پيش از آغازِ انجام برملا شده بود. نظامیان و کماندوهایی که برای شرکت در اجرای برنامه کودتا، با خودروهای معمولی (غیر نظامی) از تهران عازم پایگاه نوژه (شاهرخی) همدان شده بودند نرسیده به پایگاه دستگیر شده بودند. اسنادی که بعدا انتشار یافت نشان داد که چند ژنرال نظام پیشین (سلطنتي) که عمدتا در خارج از کشور بودند، شاپور بختیار، دولت عراق و مقامات چند کشور دیگر در برنامه ریزی آن براندازی نظامی شرکت کرده بودند. گفته شده است که هزینه مالی انجام برنامه این براندازی را عمدتا بختیار و با گرفتن پول از این فرد و آن دولت تأمین کرده بود.
دریادار مدنی کرمانی قبلا و پس از شنیدن زمزمه های طرح نقشه براندازی گفته بود که اینان با بمباران چند نقطه در تهران نمی توانند به هدف برسند. وی گوشزد کرده بود: صدام حسین که از این برنامه [براندازی نظامی] حمایت می کند برای خوزستان نقشه کشیده و منتظر تضعیف بازهم بیشتر ارتش است و باطنا نمی خواهد یک جناح نیرومند [ملی گرا] در ایران روی کارآید زیرا که با چنين دولتي، ارتش دوباره به همان صورت سابق درخواهد آمد. اسرائیلی ها هم هدف های دیگری دارند و دولت واشنگتن در این شرایط [گروگان بودن کارمندان سفارت آن در دست جمهوری اسلامی]، کمک عملی (نظامی) به مخالفان نظام اسلامی ایران نخواهد کرد. نباید کاری کرد که ایران ویران و یا تجزیه شود، همان آرزو و انتظاری که صدام حسين تکريتي دارد و یاران او ازجمله کرملین.

در قلمرو انديشه


فيلسوف ضد مادي گري كه روش «نافرماني = تمرّد» را براي مقاومت معرفي كرد


henry-david2.jpg
Henry David Thoreau


«هنري ديويد تارو Henry David Thoreau» فيلسوف، نويسنده و شاعر آمريكايي 12 جولاي 1817 در شهر كانكوردِ ايالت ماساچوست به دنيا آمد. وي مشوّق «ساده زندگاني كردن» بود و عقيده داشت كه تجملّات زندگي، يك فرد را «مادي گرا» مي كند و چنين فردي «پول» را همه چيز مي داند و به جمع آن حتي با خطر كردن دست مي زند.
«تارو» جنگ آمريكا با مكزيك بر سر تصرف اراضي اين كشور را نوعي توسعه طلبي خواند. او بر ضد بردگي سياهان بود و از «جان براون» كه به خاطر رهايي سياهپوستان از بردگي دست به قيام مسلحانه زده بود حمايت كرد. تارو «نا فرماني = تمرّد» را به عنوان راه مبارزه منطقي و مسالمت آميز با كارهاي غير منصفانه دولت معرفي و پيشنهاد كرد و در اين زمينه يك رساله نوشت كه در قرن بعد، گاندي با مطالعه آن، همان روش را بر ضد دولت لندن در پيش گرفت. «تارو» در اجراي اين روش خود يك بار از دادن ماليات به دولت خودداري كرد و به زندان افتاد، ولي يكي از هواخواهانش بدون اين كه وي بداند، ماليات عقب افتاده اش را پرداخت كرد و از زندان رها شد.


انديشه و رفتار «مهربابا ايراني»: شاد بودن و شاد زيستن حق طبيعي انسان است


meher_baba_1941.jpg

مهربابا در سال 1941
«مهربان شهريارايراني» از پارسيان هند از دهم جولاي 1925 (20 تيرماه 1304) تا پايان عمر به مدت 44 سال لب از سخن فروبست تا دروغ نگفته باشد و تهمت به كسي نزده و درنتيجه مرتكب گـ ـناه نشده باشد كه «گفتار نيك» يكي از ستونهاي سه گانه اخلاقيات ايرانيان (و از سه اصل آيين زرتشت) از هزاره دوم پيش از ميلاد بوده است. وي كه در 25 فوريه 1894 به دنيا آمده بود در 31 ژانويه 1969 درگذشت و در مهرآباد هند مدفون شد.
در اين 44 سال، مهربان شهريارايراني هميشه لبخند بر لب داشت و با حركات دست و سر، و يا نوشتن با علامات ويژه با ديگران رابـ ـطه برقرار مي كرد و مقصود خودرا انتقال مي داد. مهربان كه در جهان به «مهربابا» معروف شده است با اين كار خود و ترويج اخلاقيات، پيروان فراوان به دست آورده كه راه اورا در روابط انساني دنبال مي كنند. مهربابا كه در دوران جواني درباره اديان و به ويژه اسلام مطالعه فراوان كرده بود درعين حال برضد مواد مخـ ـدر بود و مصرف هرچه را كه به روح و روان صدمه مي زند. وي مقصود و رسالت عمده پيامبران را ترويج اخلاقيات و بارآوردن انسان پاك ـ رفتار و اخلاقي و دورساختن بشر از بدي ها و امتناع قلبي از بدي كردن بود.
مهربابا كه هواداران انديشه هايش در دهم ژوئيه هرسال به مناسبت آغاز سكوت طولاني او مراسم و سخنراني برپا مي دارند هدف مصلحان را پرورش «انسان شريف، انسان پاك» بيان داشته و گفته است كه تنها با پرورش چنين انساني است كه جهان عاري از بزهكاري، نيّت بد، خصومت، جنگ و تجـ*ـاوز به حقوق ديگران خواهد شد. مهربابا شاد بودن، اندوه نداشتن و شاد زيستن را حق طبيعي يك انسان و مهرباني كردن و پندار و رفتار خوب داشتن را از تكاليف هر انسان دانسته و درنتيجه برضد عواملي بود كه باعث سلب شادي و آسايش بشر بوده اند.





در قلمرو دموکراسي

نخستين زن كه نامزد معاونت رئيس جمهوري آمريكا شد


712ferr.jpg
جري فرارو

دوازدهم جولاي 1984 والتر مانديل Walter Mandale نامزد احراز مقام رياست جمهوري آمريكا از سوي حزب دمكرات در انتخابات نوامبر همان سال، بانو جرالدين فرارو Geraldine Ferarro (در آن زمان چهل و هشت ساله و عضو مجلس نمايندگان آمريكا از نيويورك) را به عنوان نامزد معاونت خود اعلام داشت و گفت كه او نه تنها خواسته است كه صفحه اي تازه در تاريخ دمكراسي آمريكا باز كند بلكه بگويد كه انتخاب مردها، ثروتمندان و سفيد پوستها دمكراسي نيست؛ دمكراسي يعني راي دادن همه و راي گرفتن بدون تبعيض.
«فرارو» قبل از ورود به عالم سياست، آموزگار دبستان بود و پس از شركت در كلاسهاي شبانه مدرسه حقوق، بازپرس و وكيل دعاوي شده بود.
مانديل در آن سال رقيب رونالد ريگن رئيس جمهوري وقت بود كه شكست دادنش به نظر آسان نمي رسيد. تعيين جرالدين فرارو مي توانست به جلب آراء زنان كمك كند. مانديل و فرارو مبارزه سختي كردند ولي همچنان كه پيش بيني مي شد موفق نشدند. از خصوصيات انتخابات آن سال، همين تعيين يك زن براي نخستين بار در تاريخ آمريكا به عنوان نامزد معاونت رياست جمهوري آمريكا بود. آمريكاييان به نامزد معاونت به چشم رئيس جمهوري احتمالي (در صورت فوت و يا بركناري و مرض شديد رئيس جمهور) مي نگرند و در راي دادن دقت مي كنند. در آمريكا، نامزد رياست جمهوري و نامزد معاونت روي يك تيكت نوشته مي شود و آراء دريافتي مشترك خواهد بود.



از ابهام سال 2004 تا واقعيت سال 2012


john-edwards-and-kerry.jpg
جان ادواردز ـ ـ ـ جان کري


يكشنبه شب11 جولاي 2004 «جان كري» و «جان ادواردز» نامزدهاي احراز مقام رياست و معاونت جمهوري آمريكا در انتخابات دوم نوامبر2004 از حزب دمكرات، در كنار هم در برنامه مجله تلويزيوني سي بي اس معروف به «سيكستي مينيتز» شركت كرده بودند. از هر دو سئوال شد؛ شما كه از طرز عمليات نظامي در عراق انتقاد مي كنيد و روش آن را يك اشتباه مي خوانيد چرا در سنا به درخواست جورج بوش مبني بر كسب مجوّز جنگ راي مثبت داديد؟.
اين دو در پاسخ گفتند: وقتي رئيس جمهوري با ارائه گزارش «سيا» و تاكيد خود او بگويد كه صدام حسين با القاعده همدست است و داراي سلاحهاي شيميايي و مواد لازم براي توليد اسلحه اتمي است و ممکن است آنهارا برضد آمريكا بكار برد، كدام سناتور مي تواند ريسك كند و راي موافق ندهد.
در سال 2012 و در پي تنظیم و انتشار پيمانهاي استراتژيک مشترک با عراق و افغانستان، تازه آمريکاييان قانع شدند که هدف اصلي از آن دو مداخله نظامی، استقرار اقتدار و نفوذ آمريکا در منطقه مربوط بود که در نزدیکی روسيه قرارگرفته و ناظر بر منطقه نفت و چهارراه جهان است و با آن دو اقدام ِدولت جورج دبليو بوش، منافع و نفوذ آمريکا تا سالها تضمين خواهد بود. جورج بوش (پدر) در آغاز دهه 1990 با استقرار نظامي در کويت، سعودي و چند نقطه ديگر خليج فارس، راه ورود بعدي قدرت هاي در حال طلوع را به منطقه نفت مسدود و پسرش کار اورا تکميل کرد.
جان کري که در انتخابات نوامبر 2004 از جورج بوش شکست خورد، در ژانويه 2013 از سناتوري ماساچوست کناره گيري کرد و رئيس ديپلماسي (وزير امورخارجه) آمريکا شد. ايالات متحده يک فدراسيون مرکب از 50 ايالت (state = کشور) است که وزارتخانه هاي اصلي آن؛ امور خارجه، دفاع، خزانه داري و بازرگاني هستند و بقيه وزارتخانه ها عبارتند از دپارتمان براي برنامه ريزي و دادن اندرز. ايالت ها استقلال داخلي دارند و پارلمان و قوانين داخلي از آن خود و بعضا متفاوت از يکديگر.


اندي روني: شرط نامزد شدن در انتخابات بايد گذراندن آزمايش هوش و امتحان معلومات عمومي قرار داده شود و ... فرضيه مهم اندي در اين زمينه


andy-rooney.jpg
Andy Rooney

«اندي رونيAndy Rooney» مفسر آمريكايي يكشنبه شب 11 جولاي 2004 در برنامه خود در تلويزيون سي بي اس گفت: رئيس جمهور فردي است كه يك جامعه، دست كم براي چهار سال سرنوشت خودرا به او مي سپارد و اين، کار كوچكي نيست. چرا مقرر نداشته اند كه شرط نامزد شدن براي احراز اين مقام بسيار مهم، قبول شدن در آزمايش هوش، معاينه جسم و روان و امتحان معلومات عمومي باشد؟. اگر يك رئيس جمهور مقدمات اقتصاد، حقوق و جامعه شناسي، و نيز تاريخ و جغرافيا نداند گزارشهايي را كه به او مي دهند و عموما با توجه به ضيق وقت او خلاصه تهيه مي شود به وضوح درك نمي كند و تصميماتي كه مي گيرد ممكن است نتيجه مطلوب نداشته باشد. دمكراسي فقط آوردن اكثريت آراء نيست. بايد افرادي را به مردم براي دادن راي معرفي كرد كه از لحاظ جسم و روان و هوش كامل باشند و مقدمات و دست كم راه مطالعه هر كاري را بدانند. به علاوه، يک نامزد رياست جمهوري از همان آغاز کمپين بايد بگويد که چه کساني را به همکاري انتخاب مي کند ازجمله وزيران امورخارجه، دفاع، خزانه داري، بازرگاني و مشاوران امنيت ملي و .... به اين ترتيب؛ راي دهندگان با چشم بازتر و اطمينان بيشتر به پاي صندوقهاي راي خواهند رفت. نامردها به جاي کوبيدن و تخريب يکديگر در طول کمپين، بايد جزئيات برنامه هاي خودرا اعلام و از اين برنامه ها که در عين حال مي توانند «تز» باشند دفاع کنند تا مردم با چشم بازتر و اميد بيشتر به آينده بنگرند و بدانند که در 4 سال بعد چه پيشرفت هايي خواهند داشت. آمريکا يک «سوپرپاور» است که تصميمات و اقدامات آن در سرنوشت و زندگاني آحاد جهانيان تاثير خواهد داشت.
اندي روني که 14 ژانويه 1919 در آلباني نيويورک به دنيا آمده بود پنجم نوامبر 2011 و در نود و دو سالگي و پس از هفت دهه روزنامه نگاري و کار قلم درگذشت. از آنجا که يک روزنامه نگار حرفه اي متعلق به همه جهان است؛ با مرگ او، جهان مرد بزرگي را از دست داد. پسر «اندي» يک روزنامه نگار است و مي کوشد که جاي پدرش را بگيرد.





در قلمرو ادبيات

سالروز درگذشت عباس مروي معروف به «مرزبان زبان پارسي»

عباس مروي يكي از چند شاعري كه اشعار آنان تا به امروز باقي مانده و گفته مي شود از گروه اول شاعران فارسي گوي ايراني بعد از حمله عرب بوده اند 13 جولاي سال 815 ميلادي درگذشت.
دو شاعر ديگري كه از آن سالها، اشعارشان به زبان فارسي باقي مانده است ابوحفص سغدي و حنظله بادغيسي هستند. شايد در دو قرن اول اشغال نظامي ايران توسط عرب، شعراي پارسي گوي ديگري هم مي زيستند، اما تنها اشعار اين سه تن كه در خراسان بزرگتر (شامل شمال شرقي ايران امروز، شمال و شمال شرقي افغانستان و منطقه فرارود) مي زيستند به نام خودشان باقي مانده است.
عباس مروي در يكي از اشعارش خود را «مرزبان زبان پارسي» خوانده و به اين ترتيب احساسات ملي خويش را آشگار ساخته است. وي از شهر مرو ـ دژ استوار زبان، فرهنگ و تمدن ايراني برخاسته بود. پارسي سرايان و پارسي نگاران آن زمان، تقريبا همه، از خراسان بزرگتر از جمله شمال افغانستان و منطقه فرارود بودند.
«مرزبان» واژه اي برابر با پاسدار و پاسبان است. در دوران ساسانيان، وظيفه مرزبانان كه درجه اسپهبدي داشتند جلوگيري از ورود اقوام با تمدني كم به درون ايران و تخريب فرهنگ ايراني بود.



يكصدمين زادروز «پابلو نرودا» شاعر ملي شيلي و به اين مناسبت تجليل بي سابقه مردم و دولت از او


712pab.jpg
پابلو

اشتياقي كه شيليايي ها، دوشنبه 12 جولاي 2004، در برگزاري يكصدمين زادروز شاعر و نويسنده خود «پابلو نرودا Pablo Neruda» نشان دادند هركس را كه در جريان گزارش مربوط قرار گيرد اميدوار، نسبت به وجدان بيدار انسان ها خوشبين و به ادامه خدمت به آنان ترغيب مي كند.
هزاران تن از مردم معمولي شيلي 31 سال پس از مرگ پابلو در سپيده دم در زير باران شديد به ايستگاه راه آهن سانتياگو رفتند و به ريكاردو لاگوس Ricardo Lagos رئيس جمهوري و پانصد مقام، استاد و انديشمند شيليايي پيوستند و 315 كيلو متر راه را پيمودند تا در شهر «پارال»، زادگاه پابلو از او تجليل كنند. در ميدان راه آهن كه پدر پابلو در آنجا روزگاري يك كارگر ساده بود از سوي مردم داوطلب، با سيب سرخ بر كف ميدان يك قلب 22 متر در 23 متر ساخته شده بود كه نام شاعر را با گل سفيد روي آن نوشته بودند.
پابلو كه داراي چندين مجموعه شهر و مولف كتب متعدد است جغرافياي آمريكاي لاتين را به شعر درآورده و سيه روزي و بدبختي مردم اين منطقه و علل آن را به بهترين وجه منعكس ساخته است. همين كتاب در سال 1971 وي را برنده جايزه ادبي نوبل ساخت. پابلو كه هوادار رفاه مردم و سوسياليسم بود در جريان جنگ داخلي اسپانيا در اين كشور بود و كشتار انسان به دست انسان به خاطر كسب قدرت و در نتيجه دست يافتن به مال، اورا سخت آرزده ساخت. از آنجا به پاريس رفت و كمك كرد تا بيش از دو هزار آواره اين جنگ به شيلي مهاجرت كنند. اين عمل او در اروپا آن چنان گل كرد كه دولت وقت شيلي ابلاغ سفير در پاريس را براي پابلو فرستاد و او ناخواسته دپيلمات شد ـ ديپلماتي كه ساختمان سفارت را تبديل به محل اجتماع شعراء و شعر خواني كرده بود.
در بازگشت به شيلي، مردم اورا سناتور كردند ـ سناتوري كه هرگز راي مثبت و منفي نداد. او مي گقت كه چون مطمئن نيست كه قانون پيشنهاد شده به كسي آسيب نمي رساند، ترجيح مي دهد كه راي ندهد تا وجدانش آسوده باشد.
پابلو كه 12 جولاي 1904 به دنيا آمده بود 23 سپتامبر 1973 از بيماري سرطان درگذشت. مرگ او 12 روز پس از كودتاي ژنرال پينوشه و قتل «سالوادور آلنده» روي داد. وي در اين 12 روز برمرگ آلنده گريسته بود و خبرش به گوش پينوشه رسيده بود و دستور داده بود كه به منظور ارعاب، خانه شاعر را به بهانه يافتن اسلحه! بازرسي كنند و اين عمل كه با خشونت انجام گرفت مرگ اورا تسريع كرد. پينوشه به تشويق و حمايت «سيا» بر ضد آلنده سوسياليست كودتا كرد و پس از آن، 17 سال با ديكتاتوري شيلي را اداره كرد.
پينوشه (پينوچت) 27 نوامبر 2006 در نود و يكمين زادروزش مسئوليت همه خلافكاري هاي 17 سال حكومت خود بر كشور شيلي، از جمله كودتا بر ضد دكتر آلنده كه ضمن آن، وي به قتل رسيد، اخراج و محروميت از كار و تبعيد هزاران انسان ديگر را كه گناهي جز زدن حرفشان نكرده بودند برعهده گرفت. يكي از اين فراريان (خود تبعيد ها) بانو دكتر باچلت (سوسياليست) است كه پس از بازگشت به وطن به نمايندگي پارلمان و سپس رياست جمهوري انتخاب شد. پينوشه از زمان كودتاي خود، بارها از سوي انجمن هاي بين المللي متهم به نقض حقوق بشر در كشور شيلي شده بود. پينوشته كه پس از ازدست دادن قدرت تحت تعقيب قضايي بود و انگلستان هم يك بار او را مسترد داشته بود مدت ها در حبس خانگی بسر می بُرد.
عذاب اعتراف و مشاهده تنفر مردم، پينوشه را كه به علت عليل بودن و بهانه بيماري ممتد، از ماندن در زندان تا ختم رسيدگي قضايي معاف شده بود آرام نگذارد تا اينکه درميان ناراحتي تمام درگذشت.


تنها نويسنده سياهپوست كه برنده جايزه نوبل شد


0713soy.jpg
Akinwande Wole Soyinka

سيزدهم جولاي زادروز «اكيواند سويينكاAkinwande Wole Soyinka» داستان نگار نيجريايي است كه در سال 1934 به دنيا آمد. وي تنها نويسنده از ميان سياهان آفريقا است كه برنده جايزه ادبيات نوبل شده است. سويينكا كه در عين حال از مبارزان حقوق بشر و آزادي هاي مدني است و از دانشگاه «ليدز» انگلستان فارغ التحصيل شده، در دانشگاههاي نيجريه و آمريكا «ادبيات تطبيقي» تدريس كرده است. سويينكا به خاطر مخالفت پيگير با برادركشي در بيافرا و تلاش براي براي برقراري صلح ميان طرفين متخاصم، در سال 1967 به تصميم دولت نظامي نيجريه بازداشت شد و 22 ماه در زندان بود. زنداني شدن او باعث اعتراض هاي جهاني و در نتيجه تغييرات وسيع در نظام حكومتي نيجريه شد. محصول اين 22 ماه زندان، داستان است تحت عنوان «مردي كه مرد». در نمايشنامه ها و داستان هاي اين نويسنده، نتايج بد و زشتي هاي ستمگري و خودسري كه بزعم او زاييده استبداد هستند منعكس است و در همه آنها از حقوق انسانها و تساوي آنان در اين حقوق دفاع شده است. در ميان حاكمان فدراسيون نيجريه، «ثاني آباچا» بيش از ديگران مخالف سويينكا بود. دشمني آباچا بود كه اين نويسنده را مجبور به جلاي وطن كرد.
مسئله جمعيت؛ مشكل بزرگ اين است كه بشر «اندرز شنو» نيست!

12 جولاي 2005 به مناسبت هجدهمين سالروز اخطار سازمان ملل كه نفوس جهان بيش از ظرفيت منابع آن است، كتابي به زبان انگليسي تحت عنوان «يك ستاره ِگردان [سیّاره] و اين همه نفوس» انتشار يافته است كه پر از عكس و سند است.
در مقدمه كتاب آمده است كه سازمان ملل در دهه 1960 و هنگام عبور جمعيت از خط چهار ميليارد نيز چنين اخطاري داده بود كه به آن توجه نشد.
در اين كتاب عكسهاي ماهواره اي متعدد از كره زمين و هجوم براي شهرنشيني و گسترش شهرها در 30 سال پیش از آن (از سال 1975) كه نتيجه اش افزايش فقر، جرم و فساد است به چاپ رسيده است. مقايسه زماني اين عكسها، آب شدن يخهاي قطبي و افزايش آلودگي هواي شهرهاي بزرگ و به ويژه شهرهايي را كه در ميان كوهها قرار گرفته اند نشان مي دهد.
كتاب فصلي در باره گرم و سرد شدن اقيانوسها دارد و نوشته است كه اقيانوس اطلس گرمتر شده است و توليد توفانهاي دريايي شديد به همين سبب است كه در سالهاي اخير اين توفانها منطقه كارائيب و ايالات متحده را مورد حمله قرارداده و ويراني و تلفات به بار آورده اند.
فصل ديگر كتاب درباره كمبود انرژي و بالا رفتن روزافزون بهاي نفت است که طبق دلایل مؤلف کتاب، با اعمال نفوذ کمپانی های نفتی که منافع سرشار دارند تلاش چشمگيري براي جايگزيني آن صورت نمي گيرد. كره زمين بر اثر بي توجهي نفوس و استفاده نادرست از انرژي و اسراف در مصرف سوختهاي فسيلي (ازجمله نفت) گرم تر شده است كه مسئله ساز است.
كمبود خوراك در دهه هاي اخير با توسل به توليد ژنتيك تا حدي جبران شده ولي معلوم نيست كه اين نوع غذا با طبيعت بشر سازگاري كامل داشته باشد و توليد عوارض ناخواسته و مشكلات جسماني و رواني نكند. بايد دانست كه اين نوع توليد محصول هم حدي دارد.
كتاب در فصل اعتيادات زيان آور، دود سيگار را بزرگترين بدبختي و قاتل بشر خوانده كه هر سال سرمايه بزرگي به خاطر آن از دست مي رود و هزينه هاي سنگين درماني عمدتا نتيجه عوارض ناشی از آن است. ماده مخدره شيميايي متامفتامين (مت) پس از سيگار، عامل بدبختي جوامع بشري شده است. اين ماده برخلاف هروئين و كوكايين، ارزان به دست مي آيد و همين ارزاني و سهولت توليد بر بدبختي هاي بشر افزوده است.
اسراف منابع محدود كره زمين از مشكلات ديگر بشر امروز است.
مولف كتاب نتيجه گرفته است كه بزرگترين مسئله بشر اين است كه اندرزها را گوش نمي كند و دنبال دلش است. بشر اگر اندرز شنو باشد بسياري از مشكلات به وجود نمي آيد و همگان، حتي با وجود كمبودها، سعادتمند زيست خواهند كرد. بنابراين لازم است همه كوششها با استفاده از دستگاههاي تبليغاتي و سازمانهاي آموزشي به عمل آيد تا بشر وادار شود كه اندرز شنو باشد، و عادت به شنيدن و دقت كردن و آينده نگري در انسانها تقويت شود.
سازمان ملل 11 جولاي سال 1987 اعلام کرده بود که جمعيت جهان از پنج ميليارد نفر تجـ*ـاوز كرده بود. نفوس جهان در 11 جولاي 2013 به 7 ميليارد و يکصد ميليون تن رسيد. تحليل هاي آماري نشان مي دهد که هر سال برابر يکصد ميليون بر اين جمعيت اضافه مي شود. سازمان ملل در دهه 1960 هشدار داده بود که کره زمين تنها ظرفيت تغذيه و تامين رفاه چهار ميليارد نفوس را دارد. در آن زمان جمعيت کره زمين در همين حدود بود.




در قلمرو دانش

سالگرد احتمالي فوت خوارزمي طبق برخي نوشته ها!

طبق نوشته و احتساب برخي مورخان اروپايي، احتمالا 13 جولاي سال 847 روزي است كه خوارزمي رياضي دان بزرگ ايران در بغداد فوت شد.
كرونيكل جهان در صفحه 270 خود درباره خوارزمي نوشته است: خوارزمي بود كه رياضي و رقم نويسي هند را به كشورهاي ديگر منتقل كرد و كتاب او «حساب الجبر و المقابله» نشان مي دهد كه ايرانيان در آن زمان تا چه حد از اروپائيان جلو بودند و واژه «جبر Jabr» را كه او بكار بـرده به صورت «الجبراAlgebra» در سراسر جهان باقي مانده است. برخي ديگر از مورخان اروپايي درگذشت خوارزمي را در ماه اپريل رقم زده و نوشته اند كه مرگ خوارزمي با چند روز تفاوت درست 219 سال پس از درگذشت خسروپرويز – شاه ساساني روي داد. خسروپرويز روز سوم اپريل سال 628 ميلادي (14 فروردين) در بازداشتگاه كاخ خود در تيسفون (مدائن ـ 36 کيلومتري جنوب بغداد) مقتول شده بود كه پس از مرگ او، طولي نكشيد كه امپراتوري ايران هم از ميان رفت.

سالروز درگذشت معروفترين جرّاح قلب در صدسالگي

دكتر مايكل دباكي Michael DeBakey معروفترين جراح قلب درجهان 11 جولاي 2008 و 56 روز پيش از صد ساله شدن در شهر هوستون آمريكا براثر عارضه طبيعي درگذشت. وي فرزند «شاكر دباغي» يك داروفروش لبناني، و نام او تا زمان دكتر شدن «ميشل دباغي» بود. پدر وي كه يك ماروني (مسيحي) لبناني بود قبلا به لوئيزياناي آمريكا مهاجرت كرده بود. ميشل دباغي که هفتم سپتامبر 1908 در شهر ليک چارلز به دنيا آمده بود در 32 سالگي دكتر شد و پس از اتمام تحصيلات در آمريكا و آلمان، به تدريس بيماري هاي قلب در دانشكده پزشكي «بايلورBaylor» و همزمان به کار درمان و نيز تكميل عمل جراحي قلب و اختراع دستگاههاي مربوط پرداخت ازجمله سوزن تزريق خون، پمپي كه هنگام عمل قلب كار گردش خون و مبادله اكسيژن در ريه را بر عهده مي گيرد، عمل قلب باز و 149 وسيله ديگر. دباكي كه تا آخرين سال عمر، از بيمارستان و آزمايشگاه و كلاس درس دور نشده بود بيماري قلب سران بسياري از كشورها از جمله جان اف. کندي، آخرین شاه ايران (پهلوي دوم) و بوريس يلتسين را درمان كرده بود.

debakey-merged.jpg
دکتر دباکي از ميانسالي تا سال 2008

ساير ملل

... و به اين سان «ژان پل مارا» انقلابي راديكال فرانسه كشته شد.


0713sharlot.jpg

«شارلوت كورداي» كه هنگام گردن زده شدن با گيوتين 35 ساله بود
13 جولاي در سال 1793 در جريان انقلاب بزرگ فرانسه، بانو «شارلوت كورداي Corday» دخترى ازخانواده اعيان و اشراف فرانسوي كه انقلابيون اموال برخى ازبستگان وي را مصادره كرده بودند، به بهانه اين كه مي خواهد به «ژان پل مارا Marat» يكي از سران انقلاب اطلاعات محرمانه بدهد، به خانه او وارد شد و او را که هنوز در حمام خانه بود با ضربه دشنه كشت.
شارلوت که درعين حال متمايل به ميانه رو هاي انقلاب (ژيروندن ها ) بود و ژاکوبن ها ( راديکالها ) را جبّار و ظالم مي پنداشت به منظور کشتن «مارا» از نرماندي به پاريس رفته بود و به او پيغام داده بود که مي خواهد در باره ژيروندن هاي نرماندي به او اطلاعات محرمانه و خصوصي بدهد و خواسته بود که در خانه با او ملاقات کند.
«مارا» يك پزشک و در عين حال نويسنده و روزنامه نگاري انقلابي و از انقلابيون راديکال و از مخالفان سرسخت اشرافيت بود. به اصرار و با پافشاري «مارا» بود که لوئي شاهزادهم شاه مخلوع فرانسه گردن زده شد. «مارا» هنگام مرگ 50 ساله بود.
شارلوت قاتل 35 ساله او که دستگير شده بود چهار روز بعد با گيوتين اعدام شد. شارلوت در دادگاه انقلاب گفته بود که به خاطر فرانسه «مارا» را که رحم نداشت کشت. [عکس و شرح مبارزات «مارا» درمطالب 24 ماه مي اين تاريخ آنلاين آمده است.].
بزرگترين نبرد تانك در طول تاريخ - نبوغ نظامي مارشال ژوکف


0713jookev.jpg

Zhukov مارشال شوروي و برنده نبرد «كورسك»
جهان، 13 جولاي سال 1943، شاهد بزرگترين نبرد تانك در تاريخ خود بود. در اين روز در منطقه كورسك Kursk ـ نزديك مسكو، در زمين شش هزار و سيصد تانك آلمان و شوروي و 2 ميليون و 240 هزار سرباز و در آسمان 4 هزار و چهارصد هواپيماي طرفين به جان هم افتاده بودند كه در مدتي نسبتا کوتاه دو هزار و نهصد تانك از ميان رفت، 238 هزار سرباز كشته و هفتصد هزار تن ديگر مجروح و از صحنه نبرد خارج شدند و هيتلر براي نخستين بار مجبور شد دستور عقب نشيني بدهد كه آغاز پايان كار او بود. شديدترين صحنه اين نبرد تانک در ناحيه Prokhorovka صورت گرفته بود. اين نبرد تانک در واقع از پنجم جولاي آغاز شده بود که از دوازدهم اين ماه (هفتمين روز) شدت گرفته و در 13 جولاي به اوج شدت رسيده بود.
اين نبرد پس از آزاد شدن استالينگراد و خارکوف صورت گرفت. ژوکوف Zhukov ـ مارشال شوروي، در منطقه نبرد هشت خط دفاعي مدوّر پشت سرهم به وجود آورده بود و با استفاده از سيصد هزار غير نظامي محلي که آلماني ها تصور مي کردند به زراعت مشغول اند صحنه را مين گذاري کرده بود.
ژوکف در خطوط هشت گانه سه هزار و ششصد تانک و يک ميليون و سيصد هزار سرباز و 20 هزار توپ مستقر ساخته بود و از سوم جولاي چند تاکتيک جالب بکار گرفته بود تا نيروهاي آلمان تشويق به تعـ*رض شوند. ارتش نهم آلمان چهارم و ارتش چهارم زرهي اين کشور پنجم جولاي دست به تعرضات محدود زده و خودرا آشگار ساخته بودند. تعـ*رض همه جانبه الماني ها با 940 هزار سرباز و 2 هزار و هفتصد تانک از سحرگاه 12 جولاي آغاز شد که با حمله متقابل ارتش هاي شوروي رو به رو گرديد.
آلمانيها با تانكهاي سنگين «پورشه» و «پلنگ» که به تازگي آنهارا دريافت داشته بودند حمله نهايي را آغاز كرده بودند كه تانك هاي سبك شوروي به ميان آنها رفتند و سربازان اين کشور با فداكاري و ازجان گذشتگي بسيار با شعله افكن به سوزاندن تانك هاي آلمان پرداختند و سپس توپ هاي شوروي مانع عقب نشيني تاکتيکي آلماني ها شدند. آتش مداوم بيست هزار توپ شوروي که به ابتکار ژوکف Zhukov مستقر شده بودند امکان نداد که فرمانده ارتش هاي آلمان که خودرا در دام ديده بود به موقع و سرعت بتواند نيروهايش را از مخمصه نجات دهد و به موضع تازه عقب بکشاند. عقب نشيني آلماني ها تنها پس از ازدست دادن پانصد هزار سرباز (کشته، مجروح و اسير) و بيش از نيمي از تانک ها ميسر شد و اين تلفات سنگين مانع از آن شد که نيروهاي آلماني پس از عقب نشيني از صحه، امکان حمله متقابل به دست آورند. کارشناسان و مورخان نظامي نوشته اند که نبرد کورسک را توپ هاي شوروي بردند.

0713tank.jpg
چند عكس ازصحنه نبرد «كورسك»



battle_kursk.jpg
غيرنظاميان شوروي که وظيفه مين گذاري داشتند



battle_kursk3.jpg
توپهاي شوروي که نبرد کورسک را بردند


در جولاي 2004 کرزاي از مسئله افراد مسلح وابسته به «وارلُرد»ها و سران مناطق و طوائف سخن گفت ـ لزوم رعايت فرهنگ و روانشناسي افغانها


712kar.jpg
کرزاي

حميد كرزاي رئيس جمهوري وقت افغانستان 12 جولاي 2004 اعلام كرد كه ميليشياي افغان (افراد مسلحي كه تابع سران مناطق، طوايف و «وارلُرد»ها هستند) بدتر از طالبان عمل مي كنند و بايد خلع سلح شوند.
كرزاي گفت كه نخستين گام دولت بايد خلع سلاح ميليشياي محلي باشد كه شمار آنان در افغانستان تا اين تاريخ (12 جولاي 2004) 60 هزار تَن برآورد شده است و تا اپريل 2005 دست كم هفتاد درصد آنان بايد كنار بروند.
كرزاي گفت كه وجود ميليشيا و ارتش هاي كوچك محلي متعلق به سران مناطق و طوايف مانع از انجام برنامه هاي دولت، مخصوصا مبارزه با فساد اداري ـ اقتصادي، کشت خشخاش و نیز اجراي برنامه هاي عمران كشور مي شود و كارشكني همين ميليشيا باعث شده است كه نتوان در كارنامه دولت افغانستان [دولت وقت] بيش از نمره «دي - D» وارد ساخت كه قابل قبول نيست. من ـ شخصا ـ نمي توانم بيش از اين، ميليشياي خصوصي و روال حکومت در حکومت را تحمل کنم. با وجود اين، كرزاي گفت كه نمي خواهد با سران مناطق و طوايف با خشونت رفتار كند و سياست او در اين زمينه تاكنون بر مدارا کردن با آنان استوار بوده است.
كرزاي كه تا زمان بيان اين مطلب دو سال و نيم بر افغانستان حکومت کرده بود ضمن اشاره به اوضاع ناآرام و وجود برخي فساد دولتي در عراق گفت که بايد از تجربه عراق پند گرفته شود و امكان تقويت و ادامه حيات به ميليشيا و افراد مسلح كه در عراق اطراف سرشناسان و سرگروههارا گرفته اند داده نشود که حل مسئله دشوارتر و خونين تر خواهد شد.
در آن زمان (جولاي 2004) اصحاب نظر را عقيده بر اين بود كه استفاده از پيمان كاران آمريكايي براي اقرارگرفتن از دستگير شدگان و افراد در معرض سوء ظن در افغانستان بر پيچيدگي اوضاع افزوده و خواهد افزود زيرا اين پيمان كاران با فرهنگ و روانشناسي خاص افغانها آشنا نيستند. سابقه كار نشان مي دهد كه سران مناطق و طوايف افغانستان را كه سالهاست عملا خودمختار عمل کرده اند و مورد حمايت مردم محل هستند نمي شود تهديد كرد و انتظار واكنش نداشت، با افغان بايد به گونه اي ديگر رفتار شود. بايد كاري كرد كه افغانستان در يک جنگ داخلي ديگر درگير نشود که طولاني خواهد بود، احيانا خارجيان بويژه همسايگان مداخله خواهند کرد و پايان آن قابل پيش بيني نخواهد بود. اصحاب نظر گفته بودند که براي پايان دادن به هرگونه مسئله در افغانستان، بايد راه حل افغاني پيدا كرد.


«شیر مادر» نوشیدنی ثروتمندان چین، کشور انقلاب فرهنگی مائو و اسما سوسياليست!

دویچه وله (بنیاد جهانی خبر و نظر رسانی آلمان) ـ جولای 2013: گزارش های انتشار یافته نشان می دهد که «شرکت خدماتی شین‌شین‌یو» زنان جوانی را که در چین [چین ِاسما سوسیالیستی] به‌عنوان دایه کار می‌کنند، نزد افراد ثروتمند می‌فرستد تا آنان از شیر این زنان به‌ صورت نوشیدنی استفاده کنند. طبق این گزارش، افراد ثروتمند می‌توانند با پرداخت ۲هزار یورو مستقیما شیر[این زنان شیرده] را بمکند!. انتشار این گزارش‌ خشم مردم چین را برانگیخته است.
[این خبر، دورشدن وسیع از افکار مائو و سوسیالیسم را در چین که هنوز مقامات حزب حاکم اسما کمونیست مدعی آن هستند نشان می دهد ـ کشوری که در دهه 1970 در آنجا انقلاب فرهنگی شد تا چینیان در فکر و عمل ازجمله پوشیدن لباس و آرایش موی سر کاملا برابر شوند و امتیازی میان انسان های چین یک میلیارد و سیصد میلیونی جز در سطح دانش آنان نباشد و اینک این سرزمین با گام گذاردن در راه کاپیتالیسمی از نوع خاص، نه تنها دارای هزاران میلیونر شده بلکه عمیقا جامعه ای طبقاتی است و در آنجا، شکاف عمیق میان دارا و نادار رو به گسترش است و در نتیجه احتمال وقوع عصیان و انقلاب. کارگر بسیار با مزد کم، سبب پُرشدن بازار بسیاری از کشورها از کالای معمولی و ارزان ساخت چین مثلا اسباب بازی بچه ها، ظروف پلاستیک، لباس، کفش و ... شده است که تولید آن در همه جا آسان است و این واردات باعث بیکار شدن اتباع کشور وارد کننده می شود که ناآرامی های اجتماعی به دنبال خواهد داشت. به علاوه، تلاش چینیان در به دست آوردن امور خدماتی در کشورهای دیگر که از عوامل ناراضی سازی داخلی این کشورها خواهد بود.].







برخي ديگر از رويدادهاي 13 جولای


  • 1822: استقلال طلبان يونان در تنگه ترموپيل نيروهاي عثماني را شكست دادند.


  • 1854:
    712eas.jpg


    جورج ايستمن George Eastman موسس کارخانه کداک در رُچستِر ايالت نيويورک به دنيا آمد و 78 سال عمر کرد. وي مخترع حلقه فيلم (فيلم انعطاف پذير)، پليت خشک، دوربين کُداک (دوربين کوچک و قابل حمل)، و عکس متحرک (فيلم) است.


  • 1878: در پايان جنگ اول بالکان، دولتهاي بزرگ اروپايي بر نقشه تازه بالكان كه خود ترسيم كرده بودند صحه گذاردند و به اين ترتيب، براي عثماني در بالكان جايي جز آلباني باقي نماند. بلغارستان نير استقلال داخلي يافت و قرار شد كه در آنجا از جانب عثماني، فقط يك فرماندار كل (فرماندار اسمي و تشريفاتي) باقي بماند.


  • 1911: انگلستان و ژاپن پيمان اتحاد خود را براي چهار سال ديگر تمديد كردند.


  • 1963: رژيم پکن دولت آمريكا را متهم كرد كه مي كوشد روابط چين و شوروي را زهرآگين كند.


  • 1971: ده تن از افسران ارتش مغرب (مراكش) از جمله يک ژنرال معروف كه بر ضد پادشاه اين كشور توطئه كرده بودند تيرباران شدند.


  • 1976: نمايندگان 12 دولت كه در پاريس اجتماع كرده بودند به توافق رسيدند كه از سال 1989 در منطقه قطب جنوب به اكتشاف و استخراج مواد معدني بپردازند.


  • 1979: از 23 تير ماه 1358 سازمان راديو ـ تلويزيون دولتي (صدا و سيماي جمهوري اسلامي) داراي يك شوراي عالي مركب از محمد موسوي، محمد خاتمي، صادق قطب زاده (مدير عامل وقت)، عبدالرحيم گواهي و ابراهيم پيراينده شد
 
  • پیشنهادات
  • ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    23 تیر

    ايران


    نخستين تصوير يک شهبانوي ايران بر سكه ها ـ هرمز دوم معروف به نيک نفس که محاکمات قضایی را دو مرحله ای کرد و مجازات اعدام را محدود

    در جولاي سال 307 ميلادي (نيمه اول اين ماه و احتمالا چهاردهم جولاي) هرمز دوم، شاه ساساني ايران اجازه داد كه تصوير بانوي او بر سكه ضرب شود. هرمز دوم كه «تاريخ» او را به عنوان «عادل و نيک نفس» مورد قضاوت قرار داده است و هفت سال و چهار ماه سلطنت كرد، نخستين شاه ايران بود كه سكه با تصوير شهبانويش ضرب و به جريان گذارد. شهرت فروتني و باگذشت بودن هرمز دوم از زماني وارد تاريخ شده است كه وي پس از كناره گيري پدر بيمارش «نرسي» از سلطنت و به شاهي رسيدنش، تا زماني كه پدر زنده بود اجازه نداد كه اورا به عنوان «شاه» خطاب كنند.
    «نرسي» در سال 302 ميلادي پس از اين كه شنيد يك واحد از ارتش ايران (نظامیان اَرمنی ارتش ایران) مورد شبيخون روميان قرارگرفته و متحمل تلفات شده بودند از فرط اندوه بيمار شده بود و همان روز، پس از ده سال پادشاهي، به سود پسرش ـ هرمز كناره گيري كرده بود. نرسي قبلا و در جولاي 297 ميلادي ارتش روم به فرماندهي گالريوس را در منطقه فرات شمالي (سوریه امروز) شكست و فراري داده بود و چون پيش بيني حمله مجدد را تا سالها نمي كرد، نيمي از ارتش را روانه شمال شرقي كشور (منطقه فرارود) كرده بود كه گالريوس از فرصت استفاده کرده به يک یگان ايران مستقر در شمال غربی قلمرو او شبيخون زده، تلفات وارد ساخته و برخي از بستگان شاه را که در قرارگاه اين سپاه بودند به اسارت گرفته بود. اختلاف ايران و روم در زمان نرسي هم بر سر ارمنستان بود.
    هرمز دوم بود كه دادگاههاي كيفري ايران را دو مرحله اي كرد و دستور داد كه احكام اعدام، بدون تصويب شخص او اجرا نشوند. هرمز دوم اوايل سال 310 ميلادي براي جلوگيري از مهاجرت قبایل عرب به قلمرو ايران در غرب خلیج فارس، به منطقه اي كه امروز ظَهران ناميده مي شود (واقع در كشور سعودي) رفته بود كه همانجا درگذشت. وي از طريق جزيره بحرين به آن منطقه رفته بود. در آن زمان، ساکنان غیر ایرانی نژاد سواحل شرقی کشور کنونی سعودی و جزایر مجاور را که جزئی از قلمرو ایران بودند به زبان عربی «بحرین» می خواندند که پس از ورود پرتغالی ها به خلیج فارس، تنها یک جزیره بزرگتر، به آن نام خوانده می شود. تیسفون (واقع در جنوب بغداد) پایتخت ایران به مدت 8 قرن (تا پس از پیروزی مسلمانان عرب در نبرد قادسیه) بود.

    تظاهرات صد هزار نفري تهران و اعتصاب كارگران نفت در خوزستان - چرا استالين مي خواست انگلستان را بمباران اتمي کند؟


    Gen.baghaee.jpg
    سرلشگر حسن بقايي

    بعد از ظهر 23 تير 1330 مصادف با 14 جولاي 1951 شهر تهران شاهد يك تظاهرات وسيع با شرکت بیش از یکصدهزار تن و در اعتراض به ورود آورل هريمن ـ ديپلمات آمريكايي ـ به ایران بود كه روزنامه ها قبلا نوشته بودند مي خواهد از سوي هري ترومن رئيس جمهوري وقت امريكا، بين ايران و انگلستان ميانجيگري كند. تظاهرکنندگان شعارهایی را فریاد می زدند که جمع بندی آنها از قرار بود: آمرريكا پسر انگلستان است و دست هر دو دولت در يك كاسه است. پسر [آمریکا] مي خواهد جاي پدر پیرش [انگلستان] را در خاور ميانه بگيرد و این جانشین شدن را از ایران آغاز کرده است و اگر چنين شود، اين منطقه خط اول آتش ميان دو ابرقدرت شرق و غرب خواهد شد. [در آن زمان دو قدرت رقيب در جهان وجود داشت که قدرت شرق در سال 1991 فروپاشيد.].
    گزارش استقبال گرم و چشمگيراز هريمن در فرودگاه مهرآباد توسط چند عضو كابينه که در رسانه ها منعکس شده بود خشم چپگرايان ايران بويژه حزب توده نسبت به ماموريت اورا افزايش داده بود. چپگرايان مي گفتند که طبق روال نزاکت هاي ديپلماتيک، سابقه نداشته که وزيران يک کشور از يک ديپلمات (سفير) استقبال کنند! و کار وزيران کابينه در استقبال از هريمن، يک تملق آشگار بوده است.
    هريمن در سر راه خود به ايران در پاريس با ژنرال آيزنهاور سر فرمانده نيروهاي «ناتو» در اروپا مذاکره کرده بود. آيزنهاور دو سال بعد رئيس جمهوري آمريکا شد. طرح انگلستان كه هريمن آن را باخود به تهران آورده بود بر اين پايه بود كه شركت نفت انگلستان و شركت ملي نفت ايران مشتركا امور نفت کشوررا بر عهده داشته باشند كه اين طرح از سوي دكتر مصدق رد شد. هريمن پس از رد طرح در مصاحبه اي گفت كه آمريكا تنها نگران توزيع نفت است و مي خواهد كه جريان نفت به خارج قطع نشود.
    در آن روز (14 جولاي 1951) مردم كه در ميدان فردوسي اجتماع كرده بودند، نخست در برابر سفارت انگلستان دست به تظاهرات زدند و تني چند از ميان آنان بر ضد انگلستان و استعمار اين دولت و مداخلاتي که در طول زمان در امور ايران کرده بود سخنراني كردند. سپس جمعيت كه از يكصد هزار تن تجـ*ـاوز مي كرد از طريق ميدان توپخانه و خيابان اكباتان خود را به ميدان بهارستان رسانيد تا قطعنامه صادركند و به مجلس شوراي ملي بدهد. در خيابان اكباتان و دو ـ سه نقطه ديگر هواداران دكتر مظفر بقايي و اعضاي حزب او به تظاهر كنندگان حمله بردند و ميان طرفين درگيري فيزيكي روي داد كه ناگهان و به طور غير منتظره واحدهاي ارتش با تانك وارد ميدان بهارستان و خيابان شاه آباد شدند و معترضان را به گلوله بستند كه تلفاتي سنگين به بار آمد. متعاقب اين زد و خورد، حكومت نظامي اعلام و شاه سرتيپ افشار پور را به سمت فرماندار نظامي تعيين كرد.
    مقامهاي ارتش بعدا براي توجيه عمل خود اعلام كردند كه چون تظاهر كنندگان به پليس حمله مي كردند، ارتش بناچار وارد عمل شد!. حال آن که در تيراندازي ارتشي ها، يك پاسبان نيز كشته شده بود و دهها پاسبان ديگر زخم برداشتنه بودند. اين مقامات درگيري هواداران بقايي با تظاهرکنندگان (به زعم مقامات ارتش؛ توده اي ها) را يک دليل ديگر مداخله نظاميان اعلام کرده بودند. به استناد همين اظهارات مقام ارتش، حزب توده اعضاي حزب دكتر مظفر بقايي (حزب زحمتکشان) را متهم کرده بود که طبق يک نقشه ازقبل تهيه شده با تظاهر كنندگان درگير شده بودند تا ارتش تحت فرمان شاه امكان و بهانه به دست آورد، وارد عمل شود و به سوي تظاهر كنندگان تيراندازي كند و کشتار به راه اندازد.
    دولت چند روز بعد اعلام كرد كه در تظاهرات 14 جولاي تهران 20 نفر كشته و صدها تن ديگر زخمي شده بودند. همچنين گزارش داده شده بود؛ سرلشكر حسن بقائي كه چهار روز پيش از انجام تظاهرات، از رياست دادرسي ارتش به رياست شهرباني کل منصوب شده بود! براي تيراندازي به سوي تظاهركنندگان مستقيما از شاه كسب اجازه كرده بود و به همين دليل دكتر مصدق نخست وزير فورا وي را از رياست شهرباني عزل كرد و براي مجازات تحويل دستگاه قضايي داد. گويا در روز تظاهرات ضد هريمن، سرلشکر حسن بقايي از ارتش استمداد کرده بود و نظاميان اقدام به سرکوبي معترضين کرده بودند. سرلشکر فضل الله زاهدي هم كه چنين ديد از سمت دولتي خود كناره گيري كرد و شاه بلافاصله او را سناتور انتصابي كرد.
    مداخله ارتش در تظاهرات 23 تير 1330 ورق برنده اي به دست دكتر مصدق داد تا بعدا كنترل وزارت جنگ را از دست شاه خارج سازد و آن را به وزارت دفاع ملي تغيير نام دهد. همين قتل و جرح گروهي از معترضين سبب شد كه هريمن در ماموريت خود موفق نشود. او هنگام ورود به تهران گفته بود تا زماني كه لازم باشد در ايران خواهد ماند و چون دكتر مصدق پيشنهاد انگلستان را كه او باخود آورده بود ردّ كرد، اقامت هريمن در تهران طولي نكشيد.
    همزمان با تظاهرات تهران، كارگران نفت در سراسر خوزستان دست به يك اعتصاب عمومي زدند. در اينجا هم حزب توده به عنوان محرّك اصلي معرفي شد. در جريان اين اعتصاب نيز زد و خوردهايي روي داد كه ضمن آن هفده تن كشته و 151 نفر مجروح شدند و در خوزستان حكومت نظامي برقرار شد و جمعي از وزيران و مقامات ارشد دولتي براي پايان دادن به اعتصاب عازم خوزستان شدند و ….
    برخي از اصحاب نظر در اروپا درباره اين وقايع تهران گفته بودند كه انگلستان به آمريكا به چشم رقيب و درعين حال متحد مي نگرد و افزوده بودند که همه تلاش انگلستان براين است كه منافع حياتي خودرا در خاورميانه حفظ كند، ولي به آمريكا در دفاع از جزاير انگلستان نياز مبرم دارد زيرا كه اطلاع يافته استالين مي خواهد در آينده و در زمان مقتضي 25 بمب اتمي بر انگلستان فرو افكند كه اگر چنين شود چيزي جز خاكستر از اين سرزمين باقي نخواهد ماند و تنها آمريكاست كه مي تواند با نيروي هوايي خود مانع چنين حمله اي شود. استالين که بتازگي داراي بمب اتمي شده بود معتقد بود كه تا قدرتي به نام انگلستان وجود داشته باشد، بحران، توطئه و در نتيجه دشواري هم در جهان وجود خواهد داشت.
    0714shah-hariman.jpg
    اورل هريمن در طول فعاليت ديپلماتيك خود بارها از جانب سران امريكا به نهران آمد و با شاه ملاقات كرد. عكس بالا، يكي از اين ملاقات ها را نشان مي دهد. در كتاب خاطرات هريمن شرح اين ملاقات ها آمده است. هريمن ضمن يادداشت هاي خود، دكتر مصدق را مردي ميهندوست، سرسخت و سازش ناپذير در مذاكره توصيف كرده است


    دکتر هوشنگ طالع: توافق بگونه ای نباشد که «بار آرد پشیمانی»

    دکتر هوشنگ طالع ناسیونالیستِ پژوهشگر و نویسنده در یادداشت شماره 429 (مورّخ 20 تیرماه 1394) ضمن اشاره به مذاکرات وین یادآوری کرده بود که توافق بگونه ای نباشد که «بار آرد پشیمانی». وی در یادداشت شماره 428 خود نوشته بود که به نظر او، هرگونه توافق هسته ای به رفراندم گذارده شود ـ فرمول یونانیان.
    دکتر طالع در یادداشت 430 خود ضمن نقل اظهارات رئیس مجلس شورای اسلامی که دولت آمریکا درخواست مذاکره [مذاکرات هسته ای] با ایران را کرده بود نوشته بود: اگر آمریکا در مذاکرات پیشقدم شده است ایران باید با گرفتن امتیاز، پیشنهاد مذاکره را می پذیرفت و این امتیاز باید این بود: نخست تحریم ها را بردارید تا مذاکره کنیم.



    تیتر بزرگ صفحه اول شماره 22 تیرماه 1394 روزنامه حکومتی کیهان وابسته به دفتر مقام رهبری


    Kayhan-7-12.jpg





    توافق بدون امضاء، تصویب مجلس، رعایت خطوط قرمز رهبری و اصول مربوط در قانون اساسی الزامی برای اجرا ندارد


    jowkar.jpg

    M. S. Jowkar
    محمدصالح جوکار عضو کمیسیون امنیت ملّی و سیاست خارجی مجلس شورای اسلامی در گفت‌وگو با خبرنگار پارلمانی خبرگزاری فارس که 22 تیرماه 1394 انتشار یافت، ضمن اشاره به مذاکرات ایران و 1+5، با تأکید گفته بود که هرگونه توافق، بدون تصویب آن در مجلس فاقد ارزش است و نمی تواند اجرایی نشود. [قانون اساسی جمهوری اسلامی در دو اصل تاکید بر تصویب هرگونه توافق نامه و قرارداد با خارجی را در مجلس کرده است تا اعتبار داشته باشد و بتواند قانونا اجرا شود].
    جوکار همچنین لزوم اجرای توافق را منوط به امضای‌ آن دانست و گفت که معاهده‌ای که امضا نشود [در حد بیانیه و اعلامیه باشد و احتمالا با هدف دورزدن اختیارات مجلس] الزامی برای اجرای آن وجود نخواهد داشت.
    جوکار گفته بود که انتظار آن است که هرگونه توافق در چارچوب خطوط قرمز تعیین شده از سوی رهبری نظام، قانون اساسی جمهوری اسلامی و ماده واحده مصوّب مجلس باشد تا بتواند اجرایی شود و در اجرا دچار مشکل نشود.



    در قلمرو انديشه


    زادروز «كنت دو گوبينو» فيلسوف فرانسوي كه پس از اقامت در ايران فرضيه «نژاد؛ فرهنگ مي سازد» را نوشت


    gobineau.jpg

    Comte de Gobineau
    14 جولاي زادروز فيلسوف، نويسنده و ديپلمات فرانسوي «ژوزف آرتور كنت دو گوبينو» است كه فرضيه «رابـ ـطه فرهنگ و پيشرفت با نژاد» را به دست داده است. وي بسال 1816 به دنيا آمد، 66 سال عمر كرد و فرضيه ها، كتب و داستان هاي متعدد از خود برجاي گذارد. گوبينو مدتي به عنوان ديپلمات ارشد (سفير) فرانسه در تهران اقامت داشت و در اينجا اين فرصت را به دست آورده بود كه به پژوهش هاي خود در زمينه «نقش نژاد در پيشرفت هاي فرهنگي ملل» ادامه دهد. وي گفته بود ایران را از این جهت برای ادامه پژوهش های خود و تجربه عملي و از نزديک انتخاب کرده بود که از نیمه قرن هفتم میلادی معرض تهاجم و مهاجرت اقوام متعدد از نژادهای مختلف ـ عرب باديه نشين، تُرک و مغول قرارگرفته و اختلاط نژاد یافته است.
    اين انديشمند كه خودرا از نژاد آرين هاي شمال اروپا (وايكينگ ها) معرفي كرده فرضيه نقش نژاد در ساخت فرهنگ و پيشرفت جوامع را در رساله «نژاد فرهنگ مي سازد» منعكس كرده است كه هنوز پس از گذشت حدود 150 سال، مهمترين تئوري نژادي به شمار مي آيد.
    اين نژادشناس بدون اينكه تحقير نژادي كند؛ مسائل اجتماعی ـ فرهنگی و روانشناسی (رفتار) مردم خاورميانه، آسياي ميانه، روسيه جنوبي، شمال آفريقا و اروپاي جنوب شرقي (بالكان) را نتيجه اختلاط نژادي بدست داده است كه اين اختلاط عمدتا از طريق تهاجم و فتوحات نظامي صورت گرفته است. به باور گوبينو، ايران یک نژادی تا پايان دوران ساسانيان چنين مسائلي را نداشت. نه اين كه با مهاجرت انفرادي و مسالمت آميز مخالف بود، بلكه اجازه و امكان نمي داد كه اقوام ديگر از طريق تهاجم و به صورت گروهي (توده اي - كوچ) گام به ايران بگذارند و هرکاري را که بخواهند بکنند. مهاجرت به ايران باستان داراي ضابطه و مقررات بود.
    بعدا هر دولتي به صورتي (به ظن خود) از فرضيه هاي كنت دو گوبينو استفاده كرد: هيتلر برتري نژاد آرين را شعار خود قرار داد و نژادهاي ديگر و به ويژه يهوديان را در قلمرو آلمان منزوي ساخت، حال آنكه در فرضيه هاي گوبينو، برضد يهوديان چيزي ديده نمي شود؛ ژاپن تا مدتها مانع ورود و اقامت نامحدود خارجيان در خاک خود بود و سپس قوانين سخت براي تابعيت خارجيان وضع كرد؛ در پايان قرن 19، دولت واشنگتن و دولت كانادا مهاجرت زردها به آن دو كشور را محدود كرده بودند که تا دهها سال ادامه داشت و ....
    اوایل دهه 1980، اقدام پرزیدنت ریگن به بخشودگی ساکنان غیر قانونی ایالات متحده مورد انتقاد قرارگرفت که منتقدین گفته بودند چنین مهاجرت ها ممکن است سبب تخريب فرهنگ و رفتار (اروپاييِ آمریکاییان) و عقب رفتگي تدريجي كشور از این لحاظ و هرج و مرج شود و ....



    در قلمرو دموکراسي


    جيمي کارتر و توتورهاي او (معلمان سر خانه)


    carter.jpg

    کارتر در 2007
    كنوانسيون حزب دمكرات آمريكا در 14 جولاي 1976 به طور غير منتظره جيمي كارتر را به عنوان نامزد خود در انتخابات رياست جمهوري اين كشور تعيين كرد. بعدا سياست هاي انعطاف پذير کارتر، و متفاوت با گذشته كه ناشي از سادگي و بي تجربگي او در حكومت توصيف شده است باعث شد كه در افغانستان، اتپوپي، نيكاراگوئه و چند نقطه ديگر چپگرايان روي كار آيند، تحولات ديگر و ....
    مورخان کارهاي کارتر را که تا حدي خلاف سياست هاي قبلي واشنگتن بود به پاي توتورهاي او (معلمان سر خانه) بويژه برزینسكي لهستاني تبار ضد روس متولد کانادا نوشته اند كه تلقين هاي اين فرد سرانجام به پيدايش طالبان و القاعده و ... انجاميد.
    پس از انتخاب شدن جيمي کارتر به رياست جمهوري آمريکا، پيشنهاد شده بود که براي او «توتور» انتخاب و نصب شود تا بر رموز و قواعد عِلم حکومت واقف شود و در جريان سياست ها و تاريخ تحولات آمريکا و اوضاع جهان قرارگيرد.
    آمريکاييان که پس از 4 سال متوجه به بيراهه رفتن کارتر شده بودند براي دور بعدي، اورا انتخاب نکردند و دوره رياست جمهوري وي منحصر به يک دوره بود.





    در قلمرو دانش


    استفاده از دكتر روبوتيك Robodoctor ازجولای 2007

    استفاده از پزشکی روبوتيك و «روبودکتر Robodoctor» از جولای 2007 (تیرماه 1386)آغاز شده است و نخستين استفاده كننده از آن، پزشک آمریکایی ـ «دكتر الكس گانداساس» در چهاردهم جولای این سال بود.
    طرز كار اين دستگاه نه چندان بزرگ به اين صورت است كه با یک اپراتور نزد بیمار ـ در خانه و هرجای دیگر حتی اطاق بیمارستان ـ فرستاده می شود مريض را از نظر فشار خون، رنگ زبان، معاينه حلق و سوراخ بيني، چشم و گوش، ضربان قلب و ... معاينه می كند. دكتر كه در فاصله دور (در محلي ديگر) از طريق اينترنت، و مانیتور کامپیوتر در جريان معاينه است به «روبوت» دستورهاي بعدی را می دهد و به صورت «كنفرانس تلويزيونی» با بيمار گفت و شنود مي كند و از همان راه دور پس از دريافت پاسخ ها و اطلاعات به دست آورده شده از روبوت، تجويز دارو می کند، دستور غذا و مراقبت های دیگر به پرستار مي دهد و وضعیت را به بیمار تفهيم مي كند.
    دكتر همچنين از طريق اين روبوت كه هر دستگاه آن 100 تا 150 هزار دلار است مي تواند دائما از وضعيت بيمار خود در بيمارستان و یا در خانه آگاه شود، اورا از طريق روبوت ببيند و با هم گفت و شنید کنند و ....
    دکترها در مسافرت خارج از کشور و از داخل هواپیما نیز می توانند از طریق لپ تاپ و تابلت خود با روبوت پزشکی در تماس باشند و از طریق آن بیمار را ببینند و دستور درمان بدهند.
    robot.jpg
    یک دستگاهRobodoctor متعلق به دکتر گانداساس



    Robodoctor.jpg
    پزشک در حال ارتباط با Robodoctor که از خانه بیمار درباره وضعیت او اطلاع می دهد
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    23 تیر

    ساير ملل


    14 ژوئيه روز انقلاب، تحول و ...

    مورخان، 14 جولاي (يكصد و نود و چهارمين و در برخي از سالها، يکصد و نود و پنجمين روز از سال شمسي ميلادي) را يكي از روزهاي پُر رويداد در طول سال نوشته اند. از جمله تحولات مهم اين روز:
    ـ فتح زندان باستيل به دست انقلابيون فرانسوي در سال 1789 و آزاد كردن زندانيان سياسي.
    ـ كودتاي سرلشكر عبدالكريم قاسم در 1958در عراق كه به سلطنت «ساخت لندن» در اين سرزمين پايان داد و بعدا «انقلاب» ناميده شد.اين كودتا كه ضمن آن نخست وزير و وليعهد عراق هم كشته شدند و عراق جمهوري شد تبعات متعدد داشت ازجمله استمداد پادشاه اردن از آمريكا براي حفظ مقام خود. قاسم مدعي مالكيت عراق بركويت شد كه سرآغاز ماجرايي دنباله دار است. بالاخره قتل قاسم در كودتاي بعثي ها و گويا با كمك غرب.
    ـ تصرف تيانجين، شهر ساحلي و شمالي چين که چهارمين شهر بزرگ اين کشور است به دست واحدهاي نظامي هشت قدرت جهاني وقت در سال 1900 و در جريان بپاخيزي ضد سلطه گري چينيان بنام جنبش مشت زنان. برخي از اين قدرت ها پس از تصرف تيانجين تا سالها در آنجا نيروي نظامي مستقر کرده و اعمال نفوذ مي کردند. اين قدرت ها عبارت بودند از: روسيه، انگلستان، آلمان، فرانسه، اتريش، ژاپن، ايتاليا و ايالات متحده که دو جنگ جهاني اول و دوم در قرن بيستم ترکيب اين قدرت ها را تغيير داد ازجمله امپراتوري اتريش از ميان رفت و آلمان و ژاپن دچار چند نوسان شدند و ....
    ـ خزانه داري آمريکا اسکناس هاي 500 تا 10 هزار دلاري را از اين روز در سال 1969 از جريان خارج ساخت و «صد دلاري» بزرگترين اسکناس آمريکا شد که پولي است جهاني.
    ـ با تيراندازي به سوي پالميرو تولياتي دبير اول وقت حزب کمونيست ايتاليا در حاشيه پارلمان اين کشور در 14 جولاي 1948 دوران ترورهاي پس از جنگ جهاني دوم آغاز شد.



    تصرف زندان باستيل، روز ملي فرانسويان


    0714basteel.jpg

    منظره باستيل در روز حمله مردم پاريس (نقاشي)
    14 جولاي 1789، آزادي طلبان فرانسوي زندان باستيلBastille را كه محل نگهداري زندانيان سياسي و مخالفان نظام سلطنتي فرانسه بود و به مظهر استبداد شهرت داشت تصرف، زندانيان را آزاد و در ساختمان آتش افكندند.
    با فتح باستيل، انقلابيون جرات بيشتري به دست آوردند، در کار خود راسخ شدند و انقلاب فرانسه ادامه يافت كه نظام سياسي ـ اجتماعي نه تنها فرانسه بلكه سراسر جهان را دستخوش دگرگوني ساخت و از آن زمان 14 جولاي «روز ملي» فرانسويان و به روز آزادي معروف شده است.
    در سال 2002 و در جريان مراسم 14 جولاي = Bastille Day، ژاك شيراك رئيس جمهور وقت فرانسه از يك توطئه ترور نجات يافت.


    کودتاي ژنرال قاسم و سالروز پايان سلطنت کوتاه مدت عراق


    0714feisal.jpg

    فيصل دوم
    14 جولاي 1958، يك كودتاي نظامي در عراق كه توسط عبدالكريم قاسم ـ ژنرال متمايل به ماركسيسم و دو رگهِ کُرد و عرب ـ صورت گرفت به نظام سلطنتي كوتاه مدت اين كشور پايان داد. ضمن اين كودتا فيصل دوم پسر غازي پسر فيصل اول پادشاه هاشمي وقت، افراد خانواده اش و نيز نخست وزير عراق كشته شدند.
    دولت انگلستان كه در جريان جنگ جهاني اول بر سرزمين هاي عربي خاور ميانه به استثناي سوريه و لبنان مسلط شده بود با ساختن كشوري به نام ماوراء اردن يك اميرزاده هاشمي حجاز را سلطان آن و پسر عمويش را (به نام فيصل اول) سلطان عراق كرده بود، حال آن كه عراق قبلا سلطنتي نبود و به صورت يک کشور واحد وجود نداشت.
    گوشه اي از سرزميني که اينک کشور عراق خوانده مي شود از هزاره چهارم پيش از ميلاد مهد نخستين تمدن بشري (سومري ها) بود. اين سرزمين از نيمه قرن ششم پيش از ميلاد تا نيمه قرن هفتم ميلادي به مدت يك هزار و 187 سال گوشه اي از امپراتوري ايران و شهر تيسفون (مدائن واقع در 36 کيلومتري جنوب بغداد) 770 سال پايتخت ايران بود. بعدا بغداد مقر خلفاي عباسي شد که به دست هلاکوخان مغول برانداخته شدند. واژه اِراک را ايرانيان بر بين النهرين گذارده اند به معناي ايران جلگه اي.
    از زمان شاه اسماعيل صفوي تا كريم خان زند بر سر بين النهرين ميان ايران و عثماني جنگ بود و هر چند وقت يكي از دو دولت غلبه و بغدادرا در دست داشت. از آن پس بين النهرين گوشه اي از امپراتوري عثماني بود كه به صورت 3 ايالت از استانبول اداره مي شد.
    بين النهرين در جريان جنگ جهاني اول به تصرف انگلستان درآمد و اين دولت تصميم به ايجاد کشور واحدي از سه ايالت قبلي دولت عثماني گرفت و کشور عراق به وجود آمد. دولت انگلستان در سال 1921 يك شاخه از اميران هاشمي حجاز را به عراق آورد و زير نظر خود سلطنت داد. عراق در سال 1932 استقلال يافت ولي در جريان جنگ جهاني دوم دوباره به اشغال نظامي انگلستان درآمد که از آنجا به ايران نيرو فرستاد و در شهريور 1320 ايران را هم با مشارکت شوروي اشغال نظامي کرد. بنابراين تا كودتاي ژنرال قاسم، عراق چهار دهه بود که به وجود آمده بود و کمتر از 4 دهه سلطنتي بود.
    حكومت چپ هاي افراطي بر عراق در سال 1963 با كودتاي سرهنگ عارف متمايل به جنبش ناسيوناليستي و حزب بعث بر كنار شد. به نوشته برخي از مورخان، غرب به رهبري واشنگتن كه مايل به كمونيستي شدن عراق و دوستي تنگاتنگ آن با شوروي نبود به كودتاي عارف كمك كرده بود. حكومت عارف در جولاي سال 1968 با كودتاي ژنرال حسن البكر از شاخه سوسياليستي حزب بعث سرگون شد و صدام حسين كه معاون البكر بود از جولاي سال 1979 جاي اورا گرفت و خود را مدافع همه جهان عرب اعلام كرد و دست به ايجاد ارتشي چند برابر ظرفيت عراق زد و ....


    در باره اختراع ديناميت و «آلفرد نوبل»


    0714nobel.jpg

    نوبل
    14 جولاي سال 1867 مهندس آلفرد نوبل سوئدي كه سال پيش از اين «ديناميت» را اختراع كرده بود، قدرت انفجاري آن را به معرض تماشاي عموم گذارد.
    «نوبل» كه در 21 اكتبر 1833 در شهر استكهلم در يك خانواده سوئدي صنعتگر و مهندس به دنيا آمده بود تحصيلات خود را در رشته مهندسي، و تخصص شيمي در روسيه به اتمام رساند و دراندك مدتي در 20 كشور به تاسيس شعب كارخانه اقدام كرد.
    آزمايشگاههاي كارخانه هاي او در نيمه دوم قرن 19 موفق به 350 اختراع و طرح تازه شده بودند از جمله ماده منفجره «تي. ان. تي».
    وي از راه توليدات شيمياتي داراي ثروتي چشمگير شده بود، ولي از آنجا كه احساسي لطيف داشت و دست به قلم بود از اين كه ماده منفجره ساخته بود كه ممكن بود در كشتن و تخريب ابنيه از آن استفاده شود دچار نوعي عذاب وجدان و عدم رضايت از خود شده بود و چون چاره اي به نظرش نمي رسيد سرانجام تصميم گرفت كه ثروت خود را وقف دادن جايزه به كساني كند كه در هرسال بزرگترين خدمت را به بشريت كرده باشند.
    براي اين منظور، وي يك موسسه مشترك سوئدي ـ نروژي را مامور اين كار كرد و ضمن وصيتنامه اي كه در 27 نوامبر 1895 در پاريس تنظيم كرد همه اموال و درآمد كارخانه هاي خود را در اختيار آن موسسه قرارداد و در اين زمينه برپايه نظر خود طرحي را به موسسه داد.
    آلفرد نوبل سال بعد در دهم دسامبر 1896 با وجداني نسبتا آسوده از اين عمل خود (تعيين جايزه) درگذشت.
    موسسه اهداي جوايز نوبل از محل دارايي و درامد كارخانه هاي او پس از تنظيم سازمان و ضوابط مربوط از 27 ژوئن سال 1900 كار خود را آغاز كرد كه اين كار ادامه دارد و جوائز سالانه نوبل (گرچه به تدريج به سياست هم آلوده شده اند) وسيله بزرگي براي تشويق امر پژوهش، تاليف و خدمت بوده است.


    تعيين سرنوشت ديگران پشت درهاي بسته در اروپا!

    «همايش سياسي برلين» 14 جولای سال 1878 ميلادي مركب از قدرتهاي اروپايي وقت قلمرو عثماني را محدود كرد؛ بوسني و هرزگوين را به اتريش بخشيد، به روماني استقلال داد، دعاوي عثماني در قفقاز را به نفع روسيه مردود اعلام داشت و به انگلستان اين حق را داد كه جزيره قبرس را به تصرف خود درآورد، آفریقا را تقسیم و سهم هر قدرت اروپایی را معِّین ساخت، کنگو را به پادشاه بلژیک بخشید و ....
    تاريخ نگاران تصميمات محصول آن همايش را «تعيين سرنوشت ديگران پشت درهاي بسته در اروپا» عنوان داده اند. اين وضعيت از آن پس نيز هربار به صورتي تکرار شده است.



    هشت قدرت جهانی وقت برضد مشتزنان چینی

    14 جولای 1900 نيروهاي اعزامي قدرتهاي هشتگانه وقت شهر تيانجين (منطقه تيانشان = تی ین تسین) واقع در شمال شرقي چين را تصرف كردند و خارجيان این منطقه را از محاصره وطندوستان چيني معروف به «مشتزنان» كه از مداخله بيگانگان در امور ميهنشان به جان آمده و قيام كرده بودند خارج ساختند و در آنجا مستقر شدند. اين قدرت ها عبارت بودند از: انگلستان، روسيه، آلمان، فرانسه، اتريش، ژاپن، ايتاليا و ايالات متحده.
    این چینیان خشمگین و مصمم از سال 1898 بپاخاسته، عنوان مشت زنان (مردم بدون اسلحه) برخود گذارده و جنبش خودرا که مورد حمایت دوانگر سیشی ـ ملکه وقت بود ضد استعمار، ضد امپریالیسم، ضد مداخله و ضد سلطه خوانده بودند. آنان با شعار بیرون انداختن سلطه گران از چین که وطن آنان را میان خود به مناطق نفوذ قسمت کرده بودند به محاصره مقرّ خارجیان و ازجمله میسیون های مروّج مسیحیت دست زده بودند. در پکن، خارجیان در محله سفارتخانه ها جمع شده و مشتزنان این محله را محاصره کرده بودند. محاصره 55 روز طول کشید. قدرت های جهاني و هشت گانه وقت 20 هزار نظامی و کشتی توپدار به چین فرستادند، جنبش را سرکوب و بسیاری از معترضان را سربریدند. جنبش موقتا سرکوب ولی بعدا (در سال 1911) تبدیل به انقلاب شد، چین را جمهوری کرد. ولي مداخله تا نيمه قرن 20 عملا و به صورت هاي ديگر ادامه داشت ازجمله تعـ*رض عمومي ژاپني ها در سال 1937 و تصرف بخش هايي از چين. ایستادگی چینیان در برابر مداخله قدرتها از روزی (در قرن نوزدهم) آغاز شده بود که تریاک تجاری انگلیسی ها را به دریا ریخته بودند.



    راهي را که «يانگ بين» در چين و براي ثروتمند شدن پيمود!


    yongbin.jpg

    يانگ بين
    انعکاس جهاني محكوم شدن يك بازرگان چيني به نام «يانگ بين» به 18 سال زندان در يك دادگاه اين كشور به جرم ارتشاء، كلاهبرداري، و تقلب در معاملات بانكي و حسابسازي به منظور ندادن ماليات نشان داد که به موازات کاپيتاليست شدن، فساد اداري ـ اقتصادي نيز به چين بازگشته است.
    طبق گزارش هاي وقت، ثروت «يانگ بين» ظرف 20 سال 900 ميليون دلار شده بود. «يانگ بين» كه پس از اجراي سياست تازه اقتصادي دولت پکن از سال 1982، از هلند به وطن بازگشته بود و نخست، دست به پرورش و تجارت گل اركيده زده بود و بعد .... حكم محكوميت او 14 جولاي 2003 صادر و اعلام شد. رژيم پکن به رغم بازگشت به کاپيتاليسم، عنوان کمونيست بودن را حفظ کرده است تا حکومت از دست اين حزب خارج نشود.
    چينيان براي کسب ثروت به ساخت و توليد کالاهاي معمولي ازجمله لباس، اشياء پلاستيک، کفش، اسباب بازي کودکان، ظروف، صندلي و وسائل خانگي و اداري دست زده اند و ارزان ـ کالايي که در همه کشورها توليد مي شد و مي تواند توليد شود و در نتيجه واردات از چين به بيکار شدن اتباع کشور وارد کننده منجر مي شود و ناراضي و مشکل اقتصادي به وجود مي آورد. کشورهاي ديگر مثلا آلمان و ژاپن اتومبيل و وسائل الکترونيک و اروپا و آمريکا هواپيما صادر مي کنند که ساخت آن توسط کشورهاي وارد کننده دشوار است. کالاي الکترونيک ساخت چين هم توسط کمپاني هاي مختلط خارجي صورت مي گيرد. برخي از دولت هاي وارد کننده تصور مي کنند که با واردات کالا و خدمات از چين مورد پشتيباني سياسي پکن قرار مي گيرند که چنين نيست و اين حقيقت پس از تشديد تحريم ها بر ايرانيان ثابت شد و ديدند که چيني ها حتي مانع دسترسي ايرانيان به پولي که به آنان سپرده بودند شدند و بيش از سي ميليارد دلار پول را نزد خود نگهداشتند.


    ازدواج با بلندبالاترين مرد جهان؛ به خاطر زندگي كردن، يا تبليغ تجاري؟


    tallestman.jpg

    شوهر و زن با لباس مغولي در کنار هم
    12 جولاي 2007 ازدواج بلندبالاترين مرد جهان به نام «بائو شيشونBao Xishun» در 56 سالگي از اخبار «سايدلايت» رسانه ها در سراسر جهان بود. طول قد اين مرد مغول تبار كه در چين با يك بانوي بازارياب چيني ازدواج كرده است دو متر و 36 سانتيمتر (7 فوت و 9 اينچ) است و زن او «شيا شوژوانXia Shujan» بيست و نه ساله و داراي قدي به طول 168 سانتيمتر (5 فوت و 6 اينچ) است. اين ازدواج در شهر «اردوسErdos» به سبك مغولان انجام شده است. رسانه ها نوشته بودند كه ازدواج بانو «شيا» با «بائو» عمدتا به خاطر استفاده تبليغاتي و ازدياد سفارش فروش و دادن آگهي تجاري با عكس او و استفاده از عكس و نام «بائو» براي تبليغ كالا است و گرنه اين ازدواج با قواعد جامعه شناسي «ازدواج مقرون به سعادت و منطقي» كه بر مبناي تناسب و هماهنگي طرفين بايد قرار داشته باشد تطبيق نمي كند. تناسب يعني سن، قيافه و قد و قواره، و هماهنگي همانا تحصيلات، شغل و طرز تفكر است. و به علاوه، آمادگي كامل داشتن طرفين براي زندگي مشترك تا پايان عمر. جامعه چين در پي اجراي قانون «يك كودك يك خانواده»، دچار كمبود دختر براي ازدواج شده است زيرا كه چينيان مي كوشند كه تنها فرزند آنان پسر باشد.
    طول قد بيش از حد طبيعي، اگر ارثي و خانوادگي نباشد ناشي از اختلال هرموني و از قاعده خارج شدن كار بعضي از قسمتهاي كنترل كننده در مغز است. صاحب قد بلندتر از نصاب طبيعي سرانجام، خميده مي شود و مجبور به قدم زدن با عصا است.
    tallestman2.jpg
    شيا شوژوان و شوهرش در خانه





    تاريخ از نگاهي به تصوير


    زندگاني کامل با نيمي از بدن


    penshuiling.jpg



    اين مرد كه با پاي مصنوعي اين چنين راه مي رود «پنك شويلينگPeng Shuiling»، چهل و نه ساله و يك تبعه كشور چين است. وي در مارس 2004 در يك حادثه رانندگي در شهر پكن نيمي از بدن خود (از لگن خاصره به پايين) را از دست داد. جراحان پس از نجات او از مرگ، ترتيب استفاده از پاي مصنوعي را براي او داده اند و وي به زندگي عادي باز گشته و با استفاده از كامپيوتر و اينترنت كار اداري انجام مي دهد. عكس بالا كه در جولاي 2007 از او گرفته شده است، پنگ را در حال حركت با پاي مصنوعي نشان مي دهد. اين عكس از اين لحاظ به مطبوعات داده شده است كه در ديگران ايجاد اميد كند كه بدانند، طبق يك اصل قديمي تا زماني كه بتوانند فكر كنند و مغزشان سالم باشد مي توانند در جامعه مفيد واقع شوند و زندگاني عادي داشته باشند.





    برخي ديگر از رويدادهاي 14 جولای


    • 1862: بانو «فلورنس بسكام»، نخستين زن آمريكائي كه مدرك دكترا گرفت به دنيا آمد. وي در سال 1893 از دانشگاه جان هاپكيز در رشته زمين شناسي دكترا گرفت.


    • 1934: كار كشيدن لوله نفت از موصل در عراق به ساحل لبنان (مديترانه) تكميل شد.


    • 1971: نيروهاي اردن نخستين تلاش را براي سركوب كردن افراد مسلح فلسطيني آغاز كردند.


    • 1988: ايران موضوع حمله موشكي از سوي يك ناو آمريكايي به يك هواپيماي مسافربر خود در آسمان خليج فارس را در سازمان ملل مطرح كرد.


    • 1988: 200 هزار تن در جمهوري ارمنستان [در آن زمان؛ ارمنستان شوروي] دست به راهپيمايي زدند و خواهان الحاق قره باغ به آن جمهوري شدند.


    • 1911: انگلستان و ژاپن پيمان اتحاد خود را براي چهار سال ديگر تمديد كردند.


    • 1990: وزير صنايع انگلستان كه گفته بود آلمان مي كوشد بر اروپا مسلط شود مورد اعتراض قرار گرفت و از سمت خود كناره گيري كرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    24 تیر

    ايران


    روزي که محمد على شاه قاجار در ميهن خود، به سفارت روسيه پناهنده شد!


    mohammadalishah-ahmadshah.jpg

    احمدميرزا 12 ساله شاه شد ـ محمدعلي ميرزا از شاهي خلع
    24 تيرماه 1288 (15 جولاي 1909) شهر تهران پس از يک روز جنگ خياباني به دست افراد مسلح بختياري، گيلان و مجاهدین مشروطیت افتاد و محمدعلي شاه قاجار پس از اطلاع از آن، با خانواده اش به ساختمان تابستاني سفارت روسيه در زرگنده قُلهَک پناهنده شد. وي قبلا در سلطنت آباد مستقر شده بود و با اينکه هنوز پانصد قزّاق و تعدادي توپ در اختيار داشت تصميم به تحصّن در سفارتخانه خارجي گرفته بود.
    به تفسير برخي از مورخان، محمدعلي شاه با تحصّن در ساختمان تابستاني سفارت روسيه، پناهنده شدن به بيگانه را بر مذاكره با سران مخالفان و پذيرفتن شرايط آنان ترجيح داده بود كه در «تاريخ» به عنوان اقدامي حقارت آمیز ثبت شده است. همزمان، ساير مقامات نزديک به او نيز به سفارتخانه ها پناه بردند. چون (ظاهرا!) سفارتخانه هاي روسيه و انگلستان براي همه متقاضيانِ تحصّن جاي نداشتند به مقامهاي اضافي، هرکدام يک پرچم اين دو دولت داده شده بود تا بر بالاي خانه هايشان نصب کنند که (از ترس این دو دولت امپریالیست) کسي متعرّضِ شان نشود!!. این وضعیت نيز یک لکه ننگ دیگر بر تاریخ ایران اضافه کرده است.
    سفيران روسيه و انگلستان سپس به طور جداگانه و با لحني متفاوت، از سردار اسعد و سپهدار تُنکابُني فرماندهان نيروهاي فاتح تهران خواستند که به زد و خورد پايان دهند و مسئله را از راه مسالمت حل کنند!. فاتحان تهران خواستار تسليم سرهنگ لياخوف (فرمانده روس نيروي قزاق مستقر در تهران كه مجلس را به توپ بسته بود) شدند که موافقت مشروط شد و لياخوف به فاتحان تهران مراجعه کرد و تأمين [امان] خواست.
    دو روز بعد، يک شوراي عالي 28 نفري تشکيل و همان روز محمدعلي شاه را به دليل پناهنده شدن در خاک وطن به سفارتخانه خارجي، از سلطنت خلع و پسر 12 ساله او احمد ميرزا را به سلطنت برداشت و چون او هنوز طفل بود؛ قرار شد که عضدالملک «ايلخان قاجار ـ رئيس وقت ايل مغول تبار قاجارـ نيابت سلطنت را برعهده گيرد. این ایل به روش مغولهای قرون 12 ـ 14، «ایلخان» داشته است!. احمد ميرزا در آن لحظه با پدرش در سفارت روسيه بود که از آنجا به کاخ سلطنتي انتقال يافت.
    همه اين ماجرا نتيجه رقابت استعماري روسيه و انگلستان بود که روسيه از محمدعلي شاه و انگلستان از مجلسيان حمايت مي کردند!.
    قتل آيت الله بهبهاني - خلع سلاح عمومي - کناره گيري رئيس الوزراء


    behbahani.jpg

    بهبهاني
    15 جولاي سال 1910 (24 تير ماه 1289) چهار مرد مسلح وارد خانه آيت الله عبدالله بهبهاني از سران انقلاب مشروطيت شدند و او را كشتند. در اعتراض به اين عمل، مجلس شوراي ملي جلسات خودرا تعطیل کرد و کسبه تهران دست ازکار کشیدند و عزاي عمومي اعلام شد. حسن تقي زاده (كه سالها بعد رئيس سنا شد) به عنوان محرك اصلي وقوع این ضایعه معرفي شد و گفته شد كه قاتلان از كساني بودند كه خود را «مجاهد مشروطيت» مي خواندند، و به همين سبب دولت دستور خلع سلاح عمومي را صادر كرد. پنج روز بعد هم سپهدار تنكابني نخست وزير وقت كناره گيري كرد و ميرزا حسن خان (مستوفي الممالك) جاي او را گرفت. ميرزا حسن خان هنگام نخست وزيرشدن 37 سال بيش نداشت.


    هشدار بموقع روزنامه هاي آلمان به ايران درباره تعـ*رض نظامي شهريور 1320 ـ هشداری که به گوش شاه وقت نرسید و ایران اشغال نظامی شد


    pahlavi-rezashah.jpg

    رضاشاه
    روزنامه هاي آلمان در شماره هاي 15 جولای 1941 خود (شش هفته پيش از تعـ*رض نظامی انگلستان و شوروی به ایران) و به گمان اینکه هشدار آنها به گوش رضاشاه برسد نوشته بودند كه انگلستان عليه ايران دست به توطئه چيني زده و دولت تهران نبايد فريب اظهارات «اسميرنوف» سفير دولت مسکو و «ريدرز بولارد» سفير دولت لندن را بخورد كه شايعه احتمال حمله نظامي به ايران را دروغ و نادرست اعلام كرده بودند. اين روزنامه ها (ظاهرا به اشاره دولت برلین) افزوده بودند كه انگلستان در حال انتقال نیروی نظامی از هند به مرزهاي غربي ايران (مرزهاي عراق با ايران) است و چرچيل اين موضوع (اقدام خود) را به روزولت رئيس جمهور امريكا هم خبر داده است. (آمریکا هنوز وارد جنگ جهانی دوم نشده بود). روزنامه های آلمان به ایران هشدار داده بودند که براي برخورد با وقايع آتي، خودرا آماده كند و افزوده بودند که مسکو و لندن نیروی قابل ملاحظه برای مصاف با ایران را ندارند زیرا که واحدهای شوروی در زیر ضربات آلمان قراردارند و نظامیان انگلستان در منطقه مدیترانه و شمال آفریقا درگیر هستند.
    هدف روزنامه هاي آلمان، اطلاع یافتن رضاشاه پهلوی بود تا چشم و گوش خود را باز كند، آماده باش نظامی اعلام و مراقب اطرافيان و مقامات دولتي و نظامي باشد و افراد مورد سوء ظن را، ولو موقتا، كنار بگذارد. از آنجا كه رضا شاه سازمان اطلاعاتي وفادار و مستقل از دولت نداشت و زبان ديگري را (جز پارسي) نمي دانست، و تنها از طريق مقامات دولتي مربوط از نوشته هاي مطبوعات ساير كشورها ـ آن هم به اختصار آگاه مي شد، آن هشدار ـ عمدا و يا سهوا ـ به گوش او نرسيد كه ايران قرباني خيانت چند نظامي ارشد و دولتمرد شد و بدون مقاومت چشمگير به اشغال نظامي بيگانه درآمد كه آثار اين اشغال ادامه داشته است. به نوشته افرادي که در طول تبعيد رضاشاه در جزيره اي در اقيانوس هند و نيز آفريقاي جنوبي اظهارات و خاطرات اورا شنيده و نقل کرده اند، وي بی اطلاع بودنش از هشدار روزنامه های آلمان را بیان کرده و گفته بود که اگر از این هشدار اطلاع حاصل کرده بود مراقبت بیشتری می کرد و سرگردهارا در فرماندهی لشکرها و تیپ ها بر جای ژنرالها می نشانید که آلودگی سیـاس*ـی نداشتند.
    دستگاههای اطلاعاتی وقت عبارت بود از رکن دوم ستاد ارتش (اطلاعات ارتش) و اطلاعات شهربانی (پلیس). رئیس اطلاعات ارتش (رکن ـ 2) یکی از مقاماتی بود که در شهریور 1320(بدون اطلاع شاه وقت) دستور محرمانه مرخص شدن نظامیان از پادگانهارا صادر کرده بود، حال آنکه که رضاشاه فرمان بسیج و آماده باش و دفاع داده بود.
    محمدرضاشاه (پهلوي دوم) با توجه به اين ضعف پدر، از آغاز دهه 1970 براي اين كه خود مستقيما در جريان لحظه به لحظه تحولات جهان قرار داشته باشد، يك گيرنده اخبار اسوشيتدپرس را در دفتر کارش نصب كرده بود و دائما به آن سر مي زد، ولي اين كار نه تنها وقت اورا گرفته بود بلكه برخي از اوقات باعث ترس و دو دل ساختنش از تحولات شده بود و تصميمگيري هايش را به تاخير مي انداخت. قبل از دهه 1970، شاه از طريق بولتن هاي ويژه آژانس پارس و يا ارسال اصل اخبار واصله از طريق اين خبرگزاري به کاخ سلطنتي آگاه مي شد. ارسال اخبار روز ساير کشورها از مجاري وزارت امور خارجه، سريع و به موقع نبود. شاه بارها نسبت به دقت کار مترجمان اخبار آژانسها ترديد نشان داده و جريان را به مسئولان امر گوشزد کرده بود.


    مسائل ايران در سال انقلاب که به رغم هشدار، به آن توجه نشد ـ راهپيمايان: «اسلام» راه حل مسئله فساد دولتی، اختلاس و ...

    تيرماه سال 1357 (نيمه جولاي 1978و در جريان انقلاب) كارشناساني كه از سوی دولت وقت و با تایید شاه مامور شده بودند «مسائل روز ايران» را بررسي و راه حل ارائه دهند تا دست كم از سرعت انقلاب كاسته شود اعلام داشتند كه ركود نسبي اقتصادي، تورّم پول، متكي بودن بيش از حد به درآمد حاصل از صادرات نفت، خروج غير ضروري ارز از کشور[با استفاده از ثابت ماندن نرخ ارزها به رغم پایین رفتن قدرت خرید ریال به سبب تورم پول که ناشی از چاپ اسکناس ـ افزایش نقدینه و بهای مستغلات و با هدف سرمایه گذاری در خارج]، خروج مقامات پیشین، خواص و ثروتمندان به صورت فرار از کشور که بر روحیه دیگران تاثیر منفی داشت، پرداخت وام هاي بانكي از طريق توصيه و تشبّث و خلاف منطق بازار پول، روزافزون بودن فاصله دارا و ندار، افزايش غير عادي اجاره مسکن، «بيش از حد» مصرفي شدن جامعه (اِسراف)، کثرت مرسدس بنز در خیابانها و به رخ دیگران کشیدن ثروت داشتن، وجود فساد، کُندی کار و بي دقّتي در دستگاه قضایی و رواج كارچاق كني و ... در اين دستگاه و نارضايتي مردم از اين بابت، تنبلي و گسترش عادت «امروز و فردا كردن» در سازمانهاي دولتي، فساد اجتماعي و تضعيف اخلاقيات و منش سنتي ايراني از اين رهگذر و رواج عادات زيان آور اهم اين مسائل هستند و ... و راهپیمایان خیابانی می گویند که «اسلام» راه حل مسئله فساد دولتی و اختلاس و ... است. [همین پاسخي که مصریان در ژوئن 2012 در مصاحبه با مطبوعات خارجی که چرا به محمد مُرسی نامزد اخوان المسلمین رای دادید داده بود، ولی درست یک سال بعد پشیمان شدند، به خیابانها ریختند و ارتش با دادن اخطار و مهلت برکنارش کرد و ....].
    اين كارشناسان اضافه كرده بودند كه مسائل اقتصادي كه همه فشارش بر طبقه كم درآمد وارد مي آيد عامل ديگري است براي رواج جرائم عمومي و فساد اجتماعي، و عدم رضايت مردم از اين وضعيات است كه دسته دسته به انقلاب مي پيوندند. این کارشناسان پیشنهاد داده بودند که شاه برنامه روزانه تلویزیونی داشته باشد و در راستای خواست ها، به مردم وعده و نوید دهد تا امیدوار شوند و پس از تحقّق آرامش نسبی، یک شخصیت کارآزموده، آگاه و مطلوب مردم را رئیس دولت کند و به نوسازی قانون اساسی بپردازد و اصولی از اصلاحیه های یکم قانون اساسی آمریکا بویژه آزادی تاسیس حزب و انتشار روزنامه، تشکیل اجتماعات و بیان آزادانه نظرات را بر آن بیافزاید و بازرسی و بازجویی بدون حکم دادگاه و حضور مشاور قضایی را ممنوع کند و سیستم قضایی ایران را برپایه محاکمه با حضور هیات منصفه قراردهد و ....
    مروري برمطبوعات آن زمان، اثري از توجه به اين توصيه ها را به دست نمي دهد، تنها زماني که ديگر خيلي دير شده بود از دکتر غلامحسين صديقي ـ شخصيت مورد اعتماد مردم ـ خواسته شده بود که نخست وزير شود و مسائل را حل کند! که پیشنهادرا رد کرد.
    اين گروه (كارشناسان مامور بررسي مسائل ايران) همچنين لغو سال تحصيلي پيش روي و يا تاخير در آغاز آن و سختگيري در امور مطبوعات را راه حل ندانسته و پيشنهاد كرده بودند كه براي كاهش بهاي خانه و زمين بايد بر مابه التفاوت بهاي خريد و فروش (اگر معامله قبلي كمتر از 20 سال انجام شده باشد) تا شصت درصد ماليات (کپيتال گين) وضع شود و تاكيد كرده بودند كه تورّم پول به زير 10 در صد در سال پايين آید و یک رقمی شود، فروش ارز و واردات موقتا محدود و يا متوقف شود و ... و تدابيري بكار رود ازجمله پخش گفتار آموزشي از راديو ـ تلويزيون كه عارضه «هركس تنها به فكر منافع خويش ـ خودخواهي» از ميان برود. رسانه ملي (راديو ـ تلويزيون) رسالت خودرا كه همانا تبليغ اخلاقيات و دادن اندرز است فراموش كرده و كارش شده است دوبله كردن فيلمهای هالیوودی و برنامه هاي سرگرم كننده خارجي؛ بايد در برنامه هايش سريعا تجديد نظر كند.

    در پي اعلام فضاي باز سياسي: اعتصاب سينماهاي تهران و اعلاميه مهم شوراي شهرستان تهران درباره مطبوعات

    روزهاي بيست و چهارم تا بيست و هفتم تير ماه سال 1357 (اواسط جولاي 1978) درجريان اوجگيري انقلاب و صحبت از فضاي باز سياسي، در اعتراض به رفتار دولت، 108 سينماي تهران دست به اعتصاب زده و درهاي خود را بسته بودند و 312 سينماي شهرهاي ديگر هم اعلام كرده بودند كه به آنها خواهند پيوست. در اين ميان، مردم و مطبوعات خواهان انحلال حزب دولتي رستاخيز و اعلام آزاد شدن تشكيل حزب و فعاليت احزاب (با هر ايدئولوژي) شده بودند. به همين سبب، محمدحسين موسوي قائم مقام حزب دولتي رستاخيز از اين سمت كناره گيري كرد.
    همزمان، انجمن شهرستان تهران (بنيادي جدا از شوراي شهر) با صدور اعلاميه اي مهم فضاي باز سياسي را تاييد كرد و خواستار آزادي مطبوعات شد. انجمن شهرستان تهران [بنيادي جدا از انجمن شهر] خواستار خروج روزنامه هاي ايران از انحصار چند فرد، و نيز هرگونه مداخله دولت در امر روزنامه و روزنامه نگاري از جمله اختصاص آگهي هاي دولتي به روزنامه هاي كم تيراژ شد (كه نوعي كمك مالي دولت تلقي مي شد). اين انجمن در قطعنامه خود تاكيد كرده بود كه امور مطبوعات بايد در دست صنف مربوط قرار گيرد تا مطالب آنها مورد اطمينان و قبول مردم باشد. اين انجمن تبعيض در دادن مجوز نشريه را نقض اصل آزادي بيان دانسته بود كه بايد جرم شناخته شود و گفته بود که صدور پروانه روزنامه عمومي، شرطي جز هدف حرفه اي داشتن و تاييد روزنامه نگار بودن متقاضي و يا مدير و سردبير آن نبايد داشته باشد و منظور قانونگذار از «شرط علمي و داشتن حداقل مدرک ليسانس از دانشگاه» همين موضوع بوده يعني علم روزنامه نگاري و داشتن تجربه در آن، و واضح است كه هدف، فرضا داشتن ليسانس داروسازي نبوده است. انجمن شهرستان تهران همچنين خواستار انتشار روزنامه هايي شد كه پروانه آنها به دلايل مختلف از جمله «عدم انتشار در مدت معين» لغو شده بود و استدلال كرد كه مجوز نشر روزنامه كه به يك فرد داده مي شود، قابل لغو شدن نيست، مگر به حكم دادگاه، نه تصميم توسط قوه مجريه.
    وزير مربوط در كابينه، همان هفته با توجه به قطعنامه انجمن شهرستان تهران و در برابر فشار مردم و روزنامه نگاران قول داد كه با اصلاح قانون مطبوعات اين مساله حل خواهد شد، ولي معترضان از جمله سران سنديكاي نويسندگان رسانه ها ضمن رد قول وزير گفتند كه صدور پروانه نشريه كاري است صنفي و به صنف مربوط است نه دولت و قانون مطبوعات تنها بايد تخلفات و جرائم روزنامه نگاري را تعريف و تعيين؛ و نحوه دادرسي و ميزان جريمه و مجازات را روشن كند.
    در اين ميان شوراي شهر تهران معروف به انجمن شهر اعلام كرد كه پس از پايان هر جلسه هفتگي شورا، «شهردار» ديگر گوشش بدهكار به شورا نيست و تهديد كرد كه اگر كار بر همين منوال ادامه يابد، در جلسات بعدي به او راي عدم اعتماد خواهد داد و فرد ديگري را به سمت شهردار برخواهد گزيد!.






    دنياي هنر

    زادروز نقا
    ش بلند آوازه هلندي؛ رامبرانت


    rembrandt.jpg
    پورتره اي كه Rembrandt از خودش كشيده و يك شاهكار هنري است

    رامبرانت Rembrandt Harmenszoon van Rijn نقاش شهير قرن 17 ميلادي 15 جولاي 1606 در «ليدن» هلند به دنيا آمد و 63 سال عمر كرد. وي كه چهارم اکتبر 1669 درگذشت و بيشتر عمر خودرا در آمستردام بسربرده بود شاهكارهاي هنري بي مانند از خود برجاي گذارده است كه پورتره خودش يكي از آنهاست. رامبرانت در بكار بردن سايه ـ روشن در نقاشي نبوغ داشت. وي در اسيدکاري (ساخت تصوير روي فلز با استفاده از اسيد printmaking) که پدر گراورسازي امروز است مهارت داشت.



    در قلمرو ادبيات


    نگاهي به آنتون چخوف به مناسبت سالروز فوت او ـ چخوف که شادزیستن را موهبتي بزرگ خوانده است


    chekhov-anton.jpg

    anton chekhov
    امروز سالروز درگذشت «آنتون چخوف anton chekhov» داستان نگار و نمايشنامه نويس بلند آوازه قرن 19 روسيه (و جهان) است كه 15 جولاي 1904 در 64 سالگي فوت شد . وي يك پزشك بود و براي تهيدستان يك كلينيك رايگان داير كرده بود كه خود در آنجا طبابت مي كرد. مهارت چخوف عمدتا در نگارش داستانهاي كوتاه است. او گفته است كه ساده نويسي را از «تولستوي» يادگرفته و مي كوشد كه در نوشته هايش چيزي بياموزد و بشررا راهنمایی کند. فلسفه او در زندگي «شادزيستن» است و احساس شادي كردن را نعمتی بزرگ خوانده است، زیراکه عمر انسان محدود و پیری که از آن گریزی نیست دورانی سخت است که نباید گذارد نامطبوع باشد. بزعم چخوف؛ اگر بشر از جوانی، درست راهنمایی شود زندگانی مطلوب و بدون دغدغه خواهد داشت. مدیران جامعه نقشی بزرگ در تامین سعادت و شادزیستن اتباع دارند لذا حکمران کل (رئیس کشور) در انتخاب آنان باید جنبه های مختلف را درنظر بگیرد. (در آن زمان روسیه انتخابات نداشت که چخوف به مشارکت و رای مردم در انتخاب مقامات کشور اشاره کند). ايوانف، مرغ دريا، عمو وانا، سه خواهر و باغ گيلاس از جمله داستانها و نمايشنامه هاي چخوف هستند.



    در قلمرو رسانه‌ها


    آغاز کار تلویزیونهای ماهواره ای


    telstar1-ed.jpg

    ماهواره مخابراتي تلستار ـ 1
    پنج سال پس از پرتاب «تلستار (تلستار ـ 1)» ـ نخستين ماهواره مخابراتي به فضا در دهم جولای 1962 و پخش سمبولیک برنامه سه ساعته «دنیای ما» برای مخاطبان 19 کشور در 25 ژوئن 1967، از 15 جولای این سال و از طریق رله ماهواره ای کار پخش جهانی برنامه های عادی شبکه های تلویزیونی آغاز و روزمره شده است. روسها از اپریل 1965 این پخش ماهواره ای را شروع کرده بودند. در برنامه افتتاحیه دهم جولای 1967، پابلو پیکاسو صورتگر معروف، ماریا کالاس خواننده اپرا و جمعی دیگر از هنرمندان شرکت کرده بودند و این برنامه 400 میلیون مخاطب داشت. تلستار ـ 1 متعلق به چند کمپاني مخابراتي آمريکا و بنيادهاي دولتي مربوط در انگلستان و فرانسه بود.
    maria-callas-ed.jpg
    Maria callas


    با قرارگرفتن ماهواره های مخابراتی در مدار زمين، امواج هرفرستنده تلويزيوني كه از نوع موج بلند است و قبلا (پنج دهه پیش) منحصر به پوشش منطقه ای مسطّح و محدود از سطح کره زمين بود، می تواند از طریق آنها (رله کردن) و همانند راديوهاي موج كوتاه به سراسر جهان برسد. به این ترتیب از دهه هفتم قرن 20 برنامه هاي تلويزيوني نيز جهاني شده اند که از همان آغاز کار مانند هر رسانه دیگر وسیله جنگ سرد و تبلیغات سیـاس*ـی ـ اقتصادی دولتها و ابزار تلقین قرارگرفته اند.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    24 تیر

    ساير ملل


    روزي كه تربت مسيح به دست صليبيون اروپايي افتاد ـ سرگذشت شهر آنتيوک

    صليبيون اروپايي 15 جولاي سال 1099 ميلادي (و درجريان نخستين جنگ صليبي First Crusade) در بيت المقدس (اورشليم) بر كليساي رستاخير مسيح (Church of the Holy Sepulchre) دست يافتند و به هدف ديرين خود كه تربت عيسي دردست مسيحيان باشد رسيدند. 18 اكتبر سال 966 ميلادي اين قديمي ترين كليسا (كه اينك مقرّ اسقف ارتدكس بيت المقدس است) به دستور طارق معروف به «حاكم بامرالله» سلطان مصر و سوريه ويران شده بود و اين اقدام، خشم مسيحيان اروپايي را برانگيخته بود كه بهانه لشكركشي ها و جنگهاي صليبي قرار گرفت.
    صليبيون اروپايي (First Crusade) در سر راه خود به فلسطین، 21 می 1097 قلیج ارسلان حکمران سلجوقی بخشی از آناتولیا (ترکیه امروز) را شکست داده بودند (نبرد Dorylaeum). قلیج بتازگی از اصفهان بازگشته و برجای پدرش سلیمان اوغوز نشسته بود. ملکشاه سلجوقی قلیج را شش سال در اصفهان به صورت گروگان نگهداری می کرد تا پدرش گردنکشی نکند. قلیج پس از مرگ ملکشاه در 1092 میلادی به آناتولی بازگشته بود که گرفتار تعـ*رض صلیبیون شده بود.
    صليبيون اروپايي پس از شکست دادن قلیج ارسلان، به سوی آنتیوک Antioch که در نیمه راه قسطنطنیه (استانبول) به اورشلیم (بیت المقدس) قراردارد و از 1082 میلادی در دست سلجوقیان بود رهسپار شدند و از بیستم اکتبر 1097 این شهر بزرگ و معروف را محاصره کردند که هشت ماه طول کشید و در سوم ژوئن 1098 سقوط کرد و از دست کربغا (کوربقا) Kerbogha Beg حاکم سلجوقی موصل هم برای پس گرفتن شهر کاری برنیامد. صلیبیون بسیاری از ساکنان شهررا کشتند و سپس راهی بیت المقدس شدند. (آنتیوک در قرن چهارم پیش از میلاد به تصمیم سلوکوس Seleucus 1 Nicator یکی ازجانشینان اسکندر در کنار رودOrotes و در حاشیه خلیج اسکندرون ساخته شد و یکی از چهار شهری بود که سلوکوس در سوریه بزرگتر ساخته بود. این شهر سپس 9 قرن عملا میدان جنگ دو امپراتوری ایران و روم بود. اعراب مسلمان در سال 637 میلادی آن را که در دست روم شرقی بود متصرف و به «انتاکیه» تغییر نام دادند و از آن پس به میدان جنگ امپراتوری اسلامی و امپراتوری روم شرقی تبدیل شد. ارمنیان نیز که سرزمین شان چند برابر امروز بود چند بار حاکم بر آنتیوک شده بودند. این شهر از 1082 به مدت 14 سال در دست سلجوقیان قرارداشت که در ژوئن 1098 به دست صلیبون افتاد و سپس مملوک (حکمرانان مشترک مصر و سوریه) و بعدا امپراتوری عثمانی بر آنتیوک حکومت کردند. انتیوک که در قرون قدیم و وسطی بیش از نیم میلیون جمعیت داشت به سبب ضایعات جنگها و زلزله های متعدد ازجمله زمین لرزه های شدید و ویرانگر سال 526، 29 نوامبر 528، 31 اکتبر 588 و ... و طغیان رودخانه مجاور شهر جمعیت خودرا از دست داد و کوچک شده است. خسروانوشیروان، شاه ساسانی ایران در سال 538 میلادی شخصا از شهر آنتیوک که در تصرف ایران بود دیدارکرد. پیش از او، شاپور یکم در سال 256 میلادی به آنتیوک رفته بود).
    پيش از رسيدن صليبيون به بيت المقدس، فاطميون مصر آن شهر را از دست ترکان خارج ساخته و آماده دفاع شده بودند. محاصره بيت المقدس از هفتم ژوئن 1099 تا بعد از ظهر 15 جولاي (39 روز) طول کشيده بود و پيش از رسيدن نيروي کمکي فاطميون (مصر) به فرماندهي الافضل، شهر سقوط کرده بود.
    صليبيون سپس ضمن غارت بيت المقدس، همانند آنتوک (انتاکيه) ساکنان مسلمان و يهودي آن شهر را تا توانستند کشتند. همه نيروهاي فاتح بيت المقدس از 12 هزار پياده و 1250 سوار تجـ*ـاوز نمي کرد. اعراب مناطق مجاور به دليل عدم رضايت از ترکان حاضر به جلوگيري از اين نيرو نشده بودند و پس از افتادن شهر به دست فاطميون (اخراج ترکان توسط نيروهاي اعزامي از مصر و سوريه)، براي دفاع از بيت المقدس (قدس) در برابر حمله قريب الوقوع صليبيون، ديگر خيلي دير شده بود.
    صليبيون پس از تصرف بيت المقدس و انتخاب يک پادشاه مسيحي براي آن، به جلوگيري از نيروهاي مصري ـ سوري به فرماندهي الافضل رفتند و او را مجبور به بازگشت به مصر کردند.
    كليساي رستاخيز كه در قرن چهارم ميلادي توسط كنستانتين امپراتور وقت روم مرمت شده بود، در سال 614 ميلادي به تصرف ژنرال «شهربراز» اسپهبد ايراني درآمده كه وي صليب اصل را (صليبي كه مسيح بر آن مصلوب شده بود و مسيحيان رومي در جنگهاي بزرگ آن را به عنوان نماد پيروزي با خود مي بردند) به تيسفون منتقل كرده بود. صلاح الدين ايوبي حكمران كُردتبار مصر و سوريه (متولد در تكريت) كه در تاريخ به جوانمردي مشهور است اين كليسا و شهر قدس را در سال 1186 ميلادي از صليبيون پس گرفت ولي به آن آسيب نزد و اجازه داد كه مسيحيان و از جمله مسيحياني كه از اروپا به آنجا مهاجرت کرده بودند در آن شهر باقي بمانند و زندگي كنند. شهر قدس (بيت المقدس) و كليساي رستاخيز در سال 1244 ميلادي به تصرف اميران ترك (سلجوقي ـ خوارزمشاهي) درآمد و بعدا تا اواخر جنگ جهاني اول در كنترل عثماني بود كه از اين زمان به دست انگليسي ها افتاد و ....
    first-crusade-map.jpg
    مسير نخستين لشکرکشي صليبيون به فلسطين (First Crusade




    «مارسييز» سرود ملي فرانسه



    0715dolis.jpg

    Rouget de Lisle
    15 جولاي سال 1795مجلس ملي فرانسه سرود «مارسييز Marseillaise» را كه 3 سال پيش از آن توسط «روژه دوليسrouget de lisle» ساخته شده بود، سرود ملي اين كشور اعلام کرد که قانون شده است.
    روژه دوليس كه در ارتش انقلاب فرانسه « يك سرباز داوطلب » بود شعر و آهنگ اين سرود را در يك روز (25 آوريل 1792) در استراسبورگ به منظور تشويق سربازان و تهييج آنان كه عازم منطقه «راين» براي جلوگيري از حمله ارتش آلمان به فرانسه بودند ساخته بود و چون داوطلبان بندر مارسي هنگام بازگشت از آلمان به پاريس، آن را مي خواندند به «مارسييز» معروف شد. ترجمه مضمون ابيات آغازين اين سرود جاويدان از اين قرار است: اجازه دهيد فرزندان وطن دراين روزهاي پرشكوه، پرچم خونين انقلاب را در اهتزاز داشته باشند. جباران و ظالمان برضد ما هستند. هموطنان سلاح برداريد. خون ما بايد اين سرزمين را سيراب كند. عشق مقدس به وطن. آزادي، آزادي ....


    سالروز تولد كره نباتي

    مارگارين [تلفظ انگليسي امريكايي آن «مارجرين» است] كه به كره نباتي نيز معروف است، 15 جولاي سال 1869 توسط «موريه» فرانسوي اختراع شد. پژوهشگران پزشکي اخيرا مصرف آن را براي کساني که سطح کلسترول خون آنان بالا است منع کرده اند.



    پادشاه سوريه منصوب انگلستان پس از فرار از دمشق پادشاه عراق شد!

    15 جولاي 1920 با نزديك شدن نيروهاي اعزامي فرانسه به شهر دمشق، امير فيصل از طايفه هاشمي حجاز كه از سوي انگلستان به پادشاهي سوريه منصوب شده بود از آن شهر فرار كرد.
    سوريه و لبنان از متصرفات سابق عثماني، در پايان جنگ جهاني اول سهم فرانسه شده بودند و با فرار اميرفيصل، پيش دستي انگلستان در نصب پادشاه براي سوريه بي حاصل شد. دمشق 18 جولاي آن سال به تصرف نيروهاي فرانسه درآمد. امير فيصل که تنها سه ماه پادشاه سوريه بود بعدا به تصميم انگلستان، پادشاه عراق شد! ـ کشوري كه انگليسي ها آن را از كنار هم قراردادن سه ايالت مختلف المذهب و نژاد امپراتوري (ازميان رفته) عثماني ساخته بودند.



    استبداد در هواپيماي مسافربر!



    Kate.jpg
    بانو«كيت» و پسرش «گارن»


    دومين هفته جولاي 2007 بانو «كيت پنفيلدKate Penfield (به گزارش برخي رسانه ها، پنلاندKate penland» با فرزند 19 ماهه خود Garren به فرودگاه شهر هيوستون آمريكا مي رود تا با هواپيماي كنتيننتال اكسپرس روانه شهر آتلانتا شود. پرواز اين مادر و فرزند به دلايلي از جمله نامساعد بودن وضعيت هوا 11 ساعت به تاخير مي افتد. سرانجام مسافران براي سوار شدن فراخوانده مي شوند. گارن فرزند 19 ماهه بانو «كيت» پس از به حركت درآمدن هواپيما به سوي باند فرودگاه (تاكسي كردن)، از پنجره عبور يك هواپيماي ديگر را مشاهده مي كند و با صداي بلند مي گويد: باي ـ باي، پلين و به تكرار اين عبارت ادامه مي دهد. مهماندار هواپيما از كيت مي خواهد كه فرزندش را ساكت كند. چون كيت موفق نمي شود، مهماندار يك قرص «بنادريل» به كيت مي دهد تا به فرزندش «گارن» بخوراند تا ساكت شود. كيت دستور مهماندار را ردّ مي كند و مي گويد كه «بنادريل» ضد حساسيت است و به بچه اش چنين دارويي را نخواهد داد. مسافران اطراف صندلي «كيت» به ميهماندار مي گويند كه صداي كودك را تحمل مي كنند، اصرار بيشتر نكند. مهماندار خشمگينتر مي شود و به خلبان خبر مي دهد كه بانو «كيت» او را تهديد كرده و احتمال اختلال وجود دارد (از مواردي كه پس از رويداد 11 سپتامبر 2001 وضع شده است). خلبان، هواپيماي آماده بلند شدن را به همان «گيت» باز مي گرداند و بانو «كيت» و فرزندش برغم مخالفت مسافران، اجبارا از هواپيما پياده و موقتا (تا رسيدگي پليس) ممنوع پرواز مي شوند. پليس فرودگاه با توجه به شهادت مسافران، اتهام اختلال در جريان پرواز را نمي پذيرد، در عوض «كيت» مدعي شركت هواپيمايي مي شود و درخواست مي كند كه از او عذرخواهي شودد. گزارش اين رويداد در روزهاي 11 تا 14 جولاي 2007 در رسانه هاي آمريكا منعكس شده بود، و برخي اين عمل مهماندار را «استبداد در هواپيماي مسافربر» عنوان كرده بودند.



    تاريخ از نگاهي به تصوير


    منع دود كردن دخانيات در محلهاي سرپوشيده در انگلستان و مشكل غلياني ها

    از جولاي سال2007 دود كردن دخانيات در محلهاي سرپوشيده در انگلستان اعم از كافه و اداره و دفاتر كار اكيدا ممنوع شده است. خروج از محل مسقّف براي دودكردن سيگار، كار دشواري نيست ولي غلياني ها دچار مشكل بزرگي شده اند زيرا كه خروج از محل سرپوشيده با دم و دستگاه غليان كار آساني نيست به ويژه كه فرنگي هاي غليان نديده به تماشا مي ايستند. مهاجران آسياي جنوبي و خاورميانه اي انگلستان علاقه مند به غليان كشيدن هستند. كافه دارها انگليسي راه حل پيدا كرده و در پياده رو مجاور كافه خود صندلي گذارده تا غلياني ها (همچنانكه در عكس ديده مي شود) در هواي آزاد، و به قول فرنگيها با «واتر پايپ» خود مشغول شوند.

    ghalyan.jpg








    برخي ديگر از رويدادهاي 15 جولای


    • 1857: در جريان قيام مسلحانه هندي ها بر ضد استعمار انگلستان، انگليسي هاي مستقر در « كاون پور » قتل عام شدند.


    • 1876: وزيران امور خارجه روسيه و اتريش درباره آينده بالكان به مذاكرات خود كه از هشتم ژوئيه آغاز شده بود پايان دادند.


    • 1895: مقدوني ها كه از سياست هاي« استانبولوف» نخست وزير بلغارستان راضي نبودند ، پس از بركناري وي از اين سمت و ازدست دادن قدرت ، فرصت را غنيمت شمرده او را ترور كردند.


    • 1923: قانوني به تصويب پارلمان انگلستان رسيد كه زنان مي توانند در صورتي كه شوهرانشان به آنان خيانت كنند طلاق بگيرند.


    • 1948: در جريان نخستين جنگ اعراب و اسرائيل ، شوراي امنيت سازمان ملل قطعنامه آتش بس صادر كرد.


    • 1974: افسران يوناني در قبرس بر ضد اسقف ماكاريوس رئيس اين كشور كودتا و او را بركنار كردند وبا اين عمل خود باعث بي ثباتي اوضاع اين جزيره شدند.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    25 تیر

    ايران


    درگذشت آناستاسيوس كه از ايرانيان شكست خورد


    0716anastas.jpg
    تصوير آناستاسيوس بر سکه

    فلاويوس آناستاسيوس امپراتور روم شرقي كه در يك جنگ سه ساله از ايران شكست خورده بود 15 جولاي سال 518 درگذشت. وي از بيم وقوع جنگي ديگر با ايران، به جاي يكي از برادرزاده هايش، ژنرال ژوستين را به عنوان جانشين (وليعهد) تعيين كرده بود. آناستاسيوس در طول حكومت خود گرفتار مسائل بالكان و هجوم طوايف مهاجر به آن منطقه، و جنگ سه ساله ايران و روم بود كه در سال 502 ميلادي (در زمان پادشاهي قباد ساساني) آغاز شد كه ضمن آن، ارتش ايران نيروهاي امپراتور آناستاسيوس را از اطراف «آميدا (آمد ـ ديار بكر)» بيرون راند و شهر تئودوسيوپوليس را تصرف كرد. انگيزه جنگ، تعلل روم از پرداخت باج مقرر به دولت ايران بود. جنگ دو امپراتوري با امضاي يك قرارداد صلح هفت ساله پايان يافت.





    روزي که مرداويز - قهرمان ملي ايرانيان همدان را آزاد ساخت

    شانزدهم جولای 931 ميلادي «مرداويز» قهرمان ملي ايرانيان كه براي احياء استقلال، آزادی و حاکمیت ملی ايران كمر همت بسته بود شهر همدان را از عوامل خليفه عباسي پس گرفت و آنجا را به نام «مردم ايران» متصرف شد. همدان كه از آن به عنوان نخستين پايتخت ايران در هزاره اول پيش از ميلاد نام بـرده مي شود در سال 642 ميلادي (سال شكست ارتش ايران در نهاوند از عرب)، سقوط كرده بود.
    مردآويز که از شمال ايران بپاخاسته بود سپس مناطق مرکزی ازجمله كاشان و اصفهان را متصرف شد؛ اصفهان را پايتخت ايران اعلام كرد و نخستين جشن سده پس از اضمحلال امپراتوري ساسانيان را در بهمن ماه در سال 933 ميلادي در آن شهر برگزار و تاکید کرد که مراسم «نوروز» و اعیاد ملی دیگر عينا مطابق عهد قديم برگزار شود و کسی جز به فارسی سخن نگوید.
    ابوجعفر محمد ابن جرير طبري مورخ نامي ايران و صاحب تاريخ 16 جلدي طبري به سال 922 ميلادي درگذشت و موفق نشد شرح قهرماني هاي وطندوستانه هموطن خود، مرداويز، را برنگارد. در آن زمان در هر گوشه اي از ايران قهرماناني بپاخاسته بودند تا به وطن عظمت گذشته و استقلال بخشند و زبان پارسي را زنده نگهدارند كه درميان مازندراني ها و گيلاني ها (ديلمان) - اسفار (اسوار)، ماكان، مرداويز و پسران بويه بلند آوازه ترند.






    حقيقت بزرگي كه غلامحسين كرباسچي در تیرماه 1386 بيان داشت: «رابـ ـطه مستقيم پيشرفت با فرهنگ جامعه»


    karbaschi.jpg
    GH. Karbaschi

    غلامحسين كرباسچي شهردار پيشين تهران، بنيادگذار روزنامه همشهري، دبيركل حزب كارگزاران و دارنده پروانه روزنامه هم ميهن در نيمه جولاي 2007 (تيرماه 1386) در يك مصاحبه طولاني با شبكه «بي بي سي» نكاتي ريشه اي بيان داشت كه بيانگر فلسفه توسعه نيافتگي و راه حل هاي آن است. از متن اين مصاحبه كه در «بي بي سي آنلاين» منعكس شده و در آرشيو اين شبكه نگهداري مي شود در رسانه هاي متعدد نقل و در اين رسانه ها مورد اظهار نظر و تفسير قرار گرفته بود. آن قسمت از اين مصاحبه را كه در رسانه هاي فارسي برون مرزي منعکس و از آن به عنوان يك نظريه مهم ياد شده بود نقل مي كنيم ـ نظريه «رابـ ـطه مستقيم پيشرفت با فرهنگ جامعه». کرباسچي گفته بود:
    «به تهران و مشکلات آن نمی توان نگاه مطلق داشت، اگر بخواهيم مشکل تهران را در يک جمله خلاصه کنيم بايد بگوييم مشکل تهران بمانند بسياری از مشکلات کشور و مشکلات کشورهای اصطلاحا جهان سوم؛ مشکل عدم توسعه يافتگی است. توسعه نيافتگی عبارت است از اينکه بخشی از فيزيک، فرهنگ و مجموعه مشخصات شهر و کشور مطابق الگوی تازه اي غير از الگوی گذشته تغيير می کند اما متناسب با آن الگو بقيه شرايط مهيّا نمی شود. برای نمونه، ممکن است در جايي تکنولوژی وارد شود اما فرهنگ استفاده از تکنولوژی وارد نشود. اين مشکل را در کشاورزی، در صنعت و در شهر هم داريم. اين تجربه مختص تهران نيست. در شهرهاي ترکيه، در قاهره، اسلام آباد، بمبئی، کلکتّه و ... هم ديده شده است . قبلا اين شرايط در شهرهايي مانند بانکوک، سئول و کوالالامپور هم ديده مي شد و بنابراين، شهرهای کشورهای در حال توسعه از يک خصلت توسعه نيافتگی رنج می برند که عامل اصلی و زيربناي ساير مشکلات است. اين توسعه نيافتگی نه تنها در فيزيک شهر، در اقتصاد شهری، و در اقتصاد کشور؛ بلكه در فرهنگ مردم و در نحوه مديريت جامعه نيز وجود دارد. زمانی که من مدير تهران بودم، اين گلايه وجود داشت که چرا يک نفر برای گشايش ۱۰۰۰ دلار اعتبار بايد به تهران مراجعه کند و حتی از شهری مانند اصفهان که نبض اقتصاد کشور در آنجا می زند براي انجام آن کار به تهران آيد. از اين نمونه زياد است. برای مثال: مديريت شيلات کشور (امور صيد ماهي) که بايد در بندرعباس و يا در شمال کشور قرار داشته باشد در تهران مستقر شده است. علاوه بر پرسنل مركزي که در تهران مستقر هستند، حساب کنيد شمار افرادي را كه از نقاط ديگر كشور به مركز اين سازمان مراجعه مي كنند! چه رقمي است. به همين گونه است سازمان چای کشور و .... بنابراين؛ ريشه مشکلات در بی برنامه بودن و توسعه نيافتگی است.».
    اصحاب نظر از غلامحسين کرباسچي با مديريتي که از خود نشان داده است به عنوان «امير کبير جوان» نام مي برند و مي گويند که او از يک هوش فوق العاده و سرعت انتقال زياد برخوردار است. اين صاحبنظران همچنين کرباسچي را مردي بيباک مي دانند. وي در سياست مردي ميانه رو است.



    اديان و روحانيون


    مبدأ تقويم هجري قمري

    عُمَرخليفه دوم، هجرت پيامبر اسلام (ص) از مكه به مدينه را مبدأ تقويم قمري اسلامي اعلام كرد. قبلا سال شكست «اَبرهِه حبشي» در حمله به مكه كه در آن از فيل هم استفاده كرده بود به نام «سال فيل» مبدا تقويم بود.
    به حساب تنظيم كنندگان تقويم ميلادي، 16 جولاي سال 622 آغاز تقويم قمري اسلامي (هجری قمری) است. سال قمري داراي 354 روز و تقريبا 11 روز كمتر از سال خورشيدي است. سال قمري اسلامي از اول محرم آ‎غاز مي شود. ايرانيان بعدا براي خود، تقويم هجري خورشيدي را تنظيم كردند. قديمي ترين نامه به دست آمده با تقويم قمري اسلامي بر پاپيروس نوشته شده و در موزه محفوظ است.

    حرف حق زد و به سخت ترين روش اعدام شد


    richardII.jpg

    ريچارد دوم
    پانزدهم جولاي 1381 يك كشيش انگليسي به نام «جان بالJohn Ball» كه در موعظه ها و خطبه هايش از لزوم برقراري عدالت در جامعه سخن به ميان مي آورد و مي گفت كه همه انسانها از يك پدر و مادر (آدم و حوا) به وجود آمده اند و جز دانش و درستي نبايد با شاخصي ديگر ميان آنان تفاوت گذارد و عمل دولتها بوده كه برابري مردم را برهم زده و ميان آنان جدايي افكنده و يوغ شمار كمي را بر گردن اكثريت نهاده است، منابع طبيعي از جمله آب و زمين متعلق به خدا است و نبايد به تملك فرد درآيد و اين افراد (مالكان) انسان هاي ديگر را كه با آنان بايد برابر باشند عملا بـرده خود قرارداده و استثمار مي كنند؛ در يك ميدان عمومي و با حضور ريچارد دوم پادشاه وقت انگلستان به سخت ترين روش (Hanged,Drawn and Quartered)، اعدام شد.
    ريچارد دوم «كشيش جان بال» را متهم كرده بود كه با گفتن سخن از برابري انسانها، شورش خونين كشاورزان انگليسي را دامن زده است. پادشاه انگلستان قبلا «جان بال» را محروم الموعظه ساخته و مردم را از حضور در مجالس سخنراني او ممنوع كرده بود ولي گوش نكرده بودند.
    روش اعدام «جان بال» به اين ترتيب بود که اورا روي يک چارچوب گذاردند و کشان - کشان به محل اعدام بردند، سپس طناب برگردنش بستند و گره را محکم کردند، آنگاه چند عضو بدنش را بريدند و جلوي چشمش به آتش افکندند و پس از آن چهار قطعه اش كرده و طناب دار را كه تنها سر و گردن و قسمت كمي از بدنش بر آن باقي مانده بود بالاکشيدند تا همگان ببينند و .... جان بال در 1338 ميلادي به دنيا آمده بود.

    johnball.jpg
    کشيش جان بال







    660 ميليون دلار غرامت هوسبازي كشيش هاي كاليفرنيا!


    Mahony.jpg

    کاردينال ماهوني
    جنجالي ترين خبر 15 جولاي 2007 (24 تيرماه 1386) رسانه هاي آمريكا، توافق كاردينال «راجري ماهونيRogery Mohany» سراسقف كليساهاي كاتوليك كاليفرنيا با شاكيان از كشيش هاي منطقه بود. طبق اين سازش، كاردينال حاضر شده بود 660 ميليون دلار! به شاكيان بدهد تا از تعقيب شكايت در دادگاه كه باعث آبروريزي بيشتري مي شد منصرف شوند. تا آن روز شمار اين شاكنان حدود پانصد نفر بود كه از آن پول به هركدام يك ميليون و سيصد هزار دلار تعلق مي گرفت. شاكيان مدعي شده بودند كه كشيشها در طول زمان آنان را آزار جنسي داده بودند. انتشار خبر شكايت يكي از آنان در روزنامه ها باعث مراجعه بقيه به دادگاه شده بود. كشيش هاي كاتوليك محروم از ازدواج هستند.
    به گزارش رسانه هاي آمريكا، اين بزرگترين غرامتي بود كه تا آن زمان كليسا بابت خطاي جنسي كشيش هاي خود مي پرداخت و اين پول عمدتا از اعانات مومنان و مراجعين به كليساها تامين شده بود. در سال 2004 (سه سال پيش از آن) سراسقف كليساهاي كاتوليك ماساچوست (بوستون) براي جلوگيري از طرح شكايات جنسي از كشيش هاي محلي در دادگاه و انتشار جزئيات در رسانه ها، يكصد ميليون دلار غرامت داده بود. با وجود اين، پاپ حاضر نشده است كه با ازدواج كشيش هاي كاتوليك موافقت كند. روحانيون فرقه هاي مسيحي ديگر، حق ازدواج كردن را دارند. جنجال اتهام جنسي کشيش هاي کليساهاي کاتوليک در همه جا ادامه دارد و خبر بزرگ رسانه هاست.
    churchabuse.jpg
    سه تن از شاكيان، عكسهاي قربانيان كشيشها را در تابلو قرارداده و در پياده رو مقرّ کاردينال ماهوني در لس آنجلس به مردم نشان مي دادند





    در قلمرو انديشه


    اصول 3 گانه دکتر سون يات ـ سن: ناسيوناليسم، دمكراسي و تامين «کار، رفاه و نيازمندي هاي زندگاني براي همه»


    sun-yat-sen.jpg


    دكتر «سون يات ـ سن Dr. Sun Yat-sen» انديشمند چين و رهبر انقلاب ملي گرايان و جمهوريخواهان اين كشور 16 جولاي سال 1911، سه ماه و 14 روز پيش از وارد مرحله نهايي شدن انقلاب ملّي چين، افكار خود را كه سالها به صورت پراكنده اعلام شده بود در اعلاميه اي گردآوري كرد كه به اصول سه گانه «سون يات ـ سن» معروف شده، در تاریخ عقاید درج و توجه مصلحين جهان بویژه از دهه 1990و پس از فروپاشي شوروي ـ بيش از هر وقت ديگر معطوف به اين اصول شده است. در زمان انقلاب اكتبر سال 1911 چين معروف به انقلاب ملي گرايان، دكتر سون يات ـ سن در آمريكا سرگرم جمع آوري پول از چينيان مقيم اين كشور براي ادامه مبارزه در وطن خود بود و در 29 دسامبر همين سال پس از پيروزي انقلاب، به رياست موقت كشور چين تعيين شد [مشروح رويداد در زمان خود در این تاریخ آنلاین آمده است. برای یافتن آن به پنجره جستجو در بالا، سمت راست مراجعه شود].
    اصول سه گانه و مهم دكتر سون يات ـ سن كه در سال 1866 به دنيا آمد و در 1925 درگذشت و بنيادگذار جمهوري چين است از اين قرار هستند:
    1 - ناسيوناليسم 2- دمكراسي 3- تامين معاش، رفاه و نيازمندي هاي زندگاني براي همه (Livelihood) كه به تعبيري نوعي سوسيال دمکراسی (سوسیالیسم محدود) است. به انگلیسی و حروف لاتین از این قرار:
    1- Nationalism = Minzu
    2- Democracy = Minquan
    3- The people,s livelihood & welfare = Minsheng
    تعريف اين سه اصل را كه بسياري از متفكران عصرحاضر (قرون 20 و 21) كليد حل مسائل هر ملت و رفاه آن مي دانند مي توان در قالب واژه هاي ساده تري درآورد به اين صورت: حاكميت ملي (به معناي استقلال ملي)، حكومت انتخابي، و بالاخره تامين رفاه همگاني كه همانا هدف سوسيال دمكراتهاي اروپاست و در مواردی با فرضیه هوگو چاوس؛ «سوسیالیسم قرن 21» مطابقت دارد.
    در مورد ناسيوناليسم، «سون» گفته است كه عشق و وفاداري به ميهن و حراست از هويت ملي و افتخار به آن و كارهاي گذشته پدران و نياكان مانع سلطه ديگران و استثمار مي شود، دوستی و محبت ملی ایجاد و تقویت می کند و به ترقي صنعتي، علمي و ادبي و تقويت مباني فرهنگي هر كشور مي انجامد. به اعتقاد «سون»، ناسيوناليسم (ملي گرائي – ميهن دوستي) يك عامل مشترك براي همبستگي همه اتباع يك كشور است و «سون» آن را به بشقابي تشبيه مي كرد كه اگر در آن مقداري ريگ جدا از هم بريزند، اين ريگها (ماسه ها) بر اثر هر تكاني و وزش هر بادي ريزش مي كنند، ولي اگر به وسيله عاملي (در اين مورد خاص عشق به ميهن و هموطنان به عنوان ميراث مشترك) به هم چسبيده باشند اگر بشقاب هم بشكند باز هم به هم چسبيده باقي خواهند ماند. به باور «سون يات ـ سن» تنها يك ناسيوناليسم واقعي تسليم ناپذير است.
    «سون» دمكراسي را به زباني ديگر تعريف مي كند كه مشابهت به فرضیه فارابی دارد و آن رفتن و یافتن مدیران خوب و انتخاب کردن آنان، نه آمدن قدرت طلبان و با تبلیغ و نفی دیگران خواستن رای برای انتخاب خود و بودن در قدرت برای مدتی طولانی و .... وي تمرین دمكراسي را كه «انتخاب مدیران و قانونگزاران» حق مسلم اتباع يك كشور است؛ گرفته شده از فرهنگ و روانشناسی ملي و شرايط خاص اجتماعي آن جامعه بیان کرده و در مورد لیبرالیسم گفته است كه آزادي ها ـ فردي و جمعي ـ در ميان ملل مختلف برداشتهاي يكسان ندارد. این درست است که در همه جا
    مردم خواهان آزادي در بیان نظر، در انتخاب شغل، تحصيل، كسب و كار، ازدواج، مسكن و زندگي خصوصي در چارديواري خانه خود هستند ولی در شرق بي بند و باري ها و نقض اخلاقیات و فرهنگ ملی را «آزادي» به حساب نمي آورند، هر هـ*ـوس و ارضای غـ*ـریـ*ــزه آزادی نیست.
    «سون» به انتخاب نمايندگان از ميان افراد توانمند ـ کارآمد، آگاه و دلسوز تاكيد داشت و مي گفت كه يك پارلمان مركب از مردم عادي (منظور: عامي)، حتي اگر این افراد در يك انتخابات سالم و منصفانه برگزيده شده باشند ممكن است نه تنها كار مفيد به حال جامعه انجام ندهد، بلكه از روي «ندانم كاري ـ نه با سوءنيت و تعمدي» با وضع قوانين و اخذ تصميمات نا به هنگام، غير ضروري، مغاير و معارض؛ يا كارهاي ديگر، از جمله لجبازي ها و مخالفت هاي غير لازم به كل جامعه صدمه بزند.
    «سون يات سن» شديدا نگران بود كه مردم مشرق زمين به اين زودي به اهميت انتخابات و دمکراسی پي نبرند و هنگام انتخاب كردن نماينده براي شوراها از هر نوع و سطح دقت نكنند و يا فريب تبليغات را بخورند و برای رفع آن «آموزش عمومي دمكراسي» را براي هر جامعه از آب و نان لازمتر مي دانست. وی توصیه کرده است که بر دروس مدارس دوران تحصیلات عمومی، درس دمکراسی اضافه شود و بمانند غرب، گذرانیدن درس دمکراسی (حکومت) در دوران تحصیلات عالی و در همه دوره ها و دیسیپلین ها ـ از پزشگی تا مهندسی و ادبیات ـ اجباری باشد.
    پاره اي از مفسران عقايد «سون يات ـ سن» را عقيده بر اين است كه وي همانند افلاتون نظر به حكومت كردن اهل فکر و عمل (نخبگان جامعه) داشت كه در پرتو توانائي هاي آنان؛ استقلال و تماميت ميهن محفوظ، رفاه عمومي تامين و به حقوق و آزادي هاي اساسي افراد نيز آسيب وارد نخواهد آمد.
    «سون» در زمينه تامين معاش و رفاه منصفانه همگاني عقيده داشت كه دولت مكلّف به فراهم ساختن آموزش حرفه و تامین وسیله کار و از این راه، ایجاد رفاه و معيشت منصفانه براي همه اتباع است به گونه اي كه هركس از حداقل رفاه برخوردار باشد و احساس نكند كه در يك جامعه شديدا طبقاتي زندگاني مي كند و به چشم دشمني به طبقه ثروتمند تر نگاه كند و از سر خصومت و انتقام براي پيشرفت جامعه و ارتقاء آن گامي برندارد؛ به اين تصور كه سودش عايد ثروتمندان مي شود.
    به اين ترتيب دكتر سون بمانند ماركس از برابري اقتصادی مطلق افراد در يك جامعه سخني به ميان نياورد و به نوشته ي بيشتر مفسران عقايد او، سون به همان اندازه كه با وجود فقير در يك جامعه مخالفت داشت با اجباري كردن برابري مطلق اقتصادي افراد يك جامعه، بدون اين كه استحقاق آن را داشته باشند، موافقت نداشت و نتيجه آن را تنبلي و تن پروري عمومي، مرگ انگیزه و ابتکار و توقف پيشرفت و از ميان رفتن رقابت مسالمت آميز و سرانجام سقوط اقتصادي مي دانست [تجربه شوروی].
    دكتر سون در عين حال كنترل سرمايه و سرمایه داری را اكيدا توصيه مي كرد و این کاررا تکلیف دولت می دانست تا بر پایه اصل حفاظت از اموال مردم مانع استثمار و غارت آنان توسط سرمایه داران شود که هدفی جز انباشتن سرمایه و افزودن آن از هر طریق ندارند و دولتها باید کنترل کنند و مانع «هر طریق!» شوند.
    وي به انقلابيون ملي گراي چين (پيروان خود که حزب ناسیونالیستی کومین تانگ را تاسیس کردند که حکومت تایوان را به دست دارد) توصيه مي كرد: اگر سرمايه يك فرد که با وضع مالیات باید محدود باشد از راههای انسانی و رعایت حقوق دیگران و رعایت انصاف حاصل آمده و در راه نيكبختي و پيشرفت جامعه بكار افتاده باشد نبايد آن را از صاحبش گرفت (مصادره كرد) و مالكيت او بر چنين سرمايه اي كه در خدمت مردم قرار گرفته باشد بايد محترم باشد و از آن محافظت شود كه اين قسمت از عقايد سون نيز با نظرات سوسياليستهاي مطلق گرا (كمونيستها) همخواني ندارد كه خواهان مالكيت عمومي (دولتي شدن) سرمايه و منابع تولید هستند. با وجود اين «سون» همانند سوسيال دمكرات ها معتقد به مالكيت عمومي (دولت) بر موسسات مهم و عام المنفعه از قبيل راه آهن، برق و آب و کارخانه ها و تاسیسات بزرگ بود و اصرار بر آموزش و پرورش اجباري و رايگان، بهداشت و درمان عمومي و بازنشستگي همگاني و تامين هزينه ازكار افتادگان و تعديل توزيع دستمزد و وضع ماليات سنگين بر ثروتمندان را داشت كه سهم بيشتري به جامعه كه از ثروت آنان حفاظت مي كند برسد و صرف رفاه و عمران عمومي شود. وي مي گفت كه اگر كشوري نتواند نظام مالياتي درست و جمع آوري دقيق مالياتها داشته باشد محكوم به ورشكستگي و افلاس است و چنانچه قوه قضايي مستقل و بي طرف و سريع العمل نداشته باشد محكوم به ورود به دوران هرج و مرج و نتيجتا ديكتاتوري و استبداد است.
    در سال 1358 هجری خورشیدی و در جریان بررسی طرح قانون اساسی جمهوری اسلامی، چند بار و بویژه هنگام بررسی اصول 30 و 44 این قانون (آموزش و پرورش رایگان، و دولتی بودن موسسات بزرگ و عام المنفعه از قبیل آب و برق و مخابرات و بانکها و هواپیمایی ها و بیمه ها و ...) عقاید دکتر سون مطرح شده بود.





    پُست مدرنيسم Postmodernism


    0716Heidegger.jpg

    Martin Heidegger
    16 جولاي 1946 «مارتين هايدگر» براصطلاح «پُست مدرنيسم Postmodernism» تعريف نوشت.
    با اين تعريف، جنبش فلسفي ــ سياسي «پست مدرنيسم» كه قبلا شكل گرفته بود عموميت بيشتري يافت. پيروان اين تفكّر (مدرسه) معاني را مطلق نمي دانند و در مطلق بودن حقايق ترديد دارند و خواهان بررسي انديشه ها و فلسفه هاي modernism غرب و تكميل آنها شده اند.



    در قلمرو ادبيات


    سالگرد درگذشت «هنريك باول» و نگاهي به نظرات و روش نويسندگي او ـ در زمان قدرت، به دوران بازنشستگي بيانديشيد


    boll-heinrich.jpg

    Boll
    16 جولاي 1985 «هنريك باولHeinrich Boll» نويسنده آلماني و برنده جايزه نوبل سال 1972 در 68 سالگي درگذشت. وي كه در طول جنگ جهاني دوم به عنوان يك سرباز ورماخت (ارتش آلمان) در جبهه هاي فرانسه، روسيه، روماني و مجارستان شركت و چهار بار گلوله خورده و انگشتان پايش را بر اثر يخزدگي در برف هاي روسيه از دست داده بود در داستانهايش مقامات دولتي و كاسبكارها را در نقش آدمهاي بد قرار مي داد. باول كه مدتي نيز رئيس انجمن جهاني «Pen» بود در يك رساله خود كه مورخان عنوان «نتيجه گيري» به آن داده اند نوشته است كه اگر مقامات دولتي و كاسبكارها روراست و مردمدوست باشند، از وضعيت روز سوء استفاده نكنند، نخوت و خود بيني و طمع نداشته نداشند، پاكدامن بوده و از همه مهمتر بدانند كه پس از باز نشسته شدن، به زندگي در ميان مردم باز مي گردند و نياز به لطف و محبت و كمك آنان دارند، دشواري هاي بشر و مسائل جامعه به مقدار زياد از ميان مي رفت.
    «باول= بول» تا توانست قسمت تاريك و ظالمانه كاپيتاليسم را در نوشته هايش منعكس كرد. كتابهاي او به 30 زبان ترجمه شده اند و چپگرايان، روسها، ملل آمريكاي لاتين و اروپاي شرقي بيشترين خوانندگان او را تشكيل مي دهند. وي نخستين داستانش را در سي سالگي تحت عنوان «قطار سر وقت بود» به دست چاپ سپرد. دهها داستان و رساله و نيز كتاب درسي زبان آلماني از «باول» باقي مانده است كه معروفترين داستانهايش؛ ارواح، بيليارد در ساعت 5/9 ، دلقك، طبل نازك، احترام از دست رفته كاترينا بلوم و شبكه ايمني عنوان دارند. داستانهاي كوتاه او كه حقيقي ولي با نامهايي ديگر هستند خواندني ترند. وي يک کاتوليک مذهب بود.



    در قلمرو رسانه‌ها


    مسئله توزیع نشریات در ایران ـ بیان مطالب، بدون توزیع درست نشریات هدف وزیر ارشاد را تأمین نخواهد کرد


    jannati-ali.jpg
    علی جنّتی

    علی جنتی وزیر فرهنگ و ارشاد دولت یازدهم در یک اجتماع که گزارش آن 13 تیرماه 1393 (چهارم جولای 2014) انتشار یافت مطالبی بیان کرده بود که قبلا کمتر شنیده شده بود. به گزارش ایرنا، وی ضمن اظهارات خود گفته بود: "همه کسانی که به نظام، انقلاب و قانون اساسی معتقدند باید صحنه فعالیت برایشان باز باشد تا بتوانند مطالبشان را بیان کنند.".
    در اینجا درباره این نظر وزیر ارشاد دولت یازدهم ابراز نظر کنیم.
    در اظهارات نظر علی جنتی آمده بود: "... که باید صحنه فعالیت برایشان باز باشد تا بتوانند مطالبشان را بیان کنند». یک وسیله گفتن مطالب «انتشار نشریه و تألیف کتاب» است و همچنین وجود نشریات حرفه ای (ناوابسته و وفادار به اصول و تعاریف ژورنالیسم) که مطالب آنان را به علاقه مندان برسانند. در ایران ِ بعد از بهار سال 1359 که آخرین دسته روزنامه نگاران حرفه ای کشور اخراج شدند، تیراژها ـ جز در مورد دو ـ سه روزنامه دولتی که با کمک تَنی چند از همین خانه نشین ها ساخته شده اند ـ پایین است. چرا پایین است؟. برای اینکه به قواعد مربوط که نتیجه تجربه دویست و پنجاه ساله روزنامه نگاری مُدِرن در جهان است توجه نشده است. این قواعد می گوید: شرط اولِ توفیق یک نشریه، توزیع آن است. یعنی که «توزیع» حرف اول را می زند. این قاعده منحصر به نشریات نیست، هر کالای دیگر هم نیاز به بهترین بازاریابی و عرضه به مشتری دارد. بنابراین، توجه وزارت فرهنگ و ارشاد باید به توزیع نشریات هم باشد. در مورد توزیع نشریات باید راه را چنان رفت که رهروان می روند و این راهها نتیجه تجربه است. باید دید که در کشورهای دیگر، توزیع نشریات چگونه است. توزیع روزنامه با مجله فرق دارد. توزیع روزنامه؛ خانه به خانه (هوم دلیوری)، در صندوق های سکه ای و یا در نیوزستَندها (میزها و چهارچرخه ها، محل مخصوص در خواربارفروشی ها، ایستگاههای راه آهن و مترو، فرودگاهها و ...) صورت می گیرد و مجلات در کتابفروشی ها، دراگ استورها ویا توزیع پُستی ـ پیکی. دولت ها مجلاتی را که برای ارتقاء آگاهی های اتباع مفید تشخیص دهند خریداری می کنند و به کتابخانه های عمومی، کتابخانه های مدارس و افراد مربوط (دبیران، استادان، کارشناسان و ...) می فرستند. راه دیگر توزیع مجله ها، قراردادن آنها در لای روزنامه هاست و در این شکل، باید رایگان باشند و به درآمد آگهی ها اکتفا کنند.
    در ایران پس از انقلاب که امر توزیع نشریات روش خاص یافته باید تحت قاعده در آید و لازم است که در وزارت ارشاد یک سازمان نظارتی توزیع به وجود آید. در برخی کشورهای تازه استقلال یافته دهه 1960، مافیابازی وارد کار توزیع نشریات شده بود و به اشاره برخی از اصحاب منافع، از توزیع یک نشریه «مخالف نویس» خودداری می شد و این کار گاهی به شکلی در می آمد که یک خبر بین المللی می شد و این دولت ها مجبور به ایجاد سازمان نظارت برتوزیع و توسعه توزیع شدند و مسئله حل شد. ولی این کار بمانند همه امور مربوط به رسانه ها نباید آلوده به بوروکراسی، کاغذبازی و امضاء دادن و امضاء گرفتن و از این قبیل باشد که موفق نخواهد شد. نشریات فرهنگی و با زمینه آموزش عمومی و ارتقاء معلومات ـ باید با کمک دولت به دانشگاهها و مدارس ارسال و میان مدرّس و دانشجو توزیع شود. نشریات حاوی مطالب روزنامه نگاری و عکس برای رسانه های خبری و روزنامه نگاران ـ صرف نظر از دریافت درخواست ارسال شود. در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران در اصول متعدد تاکید بر آموزش عمومی و مطبوعات شده است. اسلام بیش از هر دین دیگر تاکید بر فرهنگ و ارتقاء معلومات دارد. ارتقاء معلومات ـ ارتقاء تمدن را باعث می شود. سردبیران نشریات باید در جریان تحولات روزنامه نگاری قرارداشته باشند. روزنامه داری و مجله داری، توزیع کتاب، فیلم سینمایی و آلبوم موسیقی در عصر اینترنت با ادوار سابق فرق بسیار کرده است باید خودرا تطبیق داد و یا عقب ماند و مخاطب از دست داد.
    در دوران دانشجویی روزنامه نگاری در آمریکا، کارآموزی در توزیع و تیراژ را در یک روزنامه (در آن زمان 138 ساله) با 450 هزار نسخه فروش انجام دادم و برای مدتی ناظر بر توزیع آن بودم. 89 درصد نسخه ها «خانه به خانه» توزیع می شد، 6 درصد در جعبه های خودکار و 5 درصد در نیوزستند که عمدتا کتابفروشی ها، چهارچرخه ها و سوپرمارکت ها بودند.
    مجلّات در سوپرمارکت ها، دراگ استور ها و کتابفروشی ها در محل های هرمی شکل ِ گردان قرار داده می شوند. این هرم ها طوری تعبیه شده اند که هنگام قرارداده شدن مجله ها، هیچکدام روی دیگری قرار نگیرد تا دیده نشود. همچنین محل های خاص در خوابگاههای دانشجویان. دولت و شهرداری ها از همه مجلات نسخه هایی را در کتابخانه های عمومی، دبیرستانی و دانشگاهی قرار می دهند تا علاقه مندان بخوانند. برخلاف روزنامه ها، مطالعه تمامی مطالب یک مجله در اینترنت رایگان نیست. خوشبختانه در ایران رایگان است ولی کمتر دیده شده که رادیو تلویزیون ایران مروری بر مطالب یک مجله داشته باشد که در عین حال تشویق به خواندن آن است. فلسفه دولتی بودن رادیوتلویزیون همین است که در 90 درصد کشورها، این دو رسانه همگانی دولتی هستند و هزینه آنها از جیب ملت است. بنابراین تا مجله ای معرفی نشود شناخته نخواهد شد، زحمات و سرمایه ناشر هدر خواهد رفت و دچار یأس خواهد شد.
    در تهران بیش از هر شهر دیگر جهان، نشریه منتشر می شود و شاید 5 تا ده برابر بیشتر و بنابراین نیوزستندها (در تهران کيوسک ها)، جا برای در معرض دید قرار دادن همه نشریات ندارند و بعضی نشریات در زیر نشریات دیگر قرار می گیرند و دیده و فروخته نمی شوند مخصوصا که اگر جدیدالانتشار باشند و ناشناخته که باید این مسئله حل شود تا زحمات و هزینه ها هدر نرود و پشیمانی از انتشار که خدمت فرهنگی است پدید نیاید. باید دانست که دکه خیابانی (در تهران؛ کیوسک) جای توزیع مجله نیست. باید راهی رفت که رهروان می روند. باید دید که در سایر کشورها عَرضه روزنامه و مجله چگونه است.
    همچنین باید دید که امر توزیع در ایرانِ پیش از سال 1371 چگونه بود. از دوران قدیم تا زمان جنگ (جنگ عراق با ایران) هر روزنامه تهران دارای سازمان توزیع از آن خود بود؛ به صورت خط و نیز توزیع با دوچرخه. دوچرخه سواران ـ دهها نفری ـ می آمدند و روزنامه را با 25 درصد کمتر از بهای تعیین شده می خریدند و هرکدام در چهارراه و کوچه های معیّن با جار زدن و گفتن تیتر اول روزنامه با صدای بلند می فروختند. صاحبان خطوط، با وانت روزنامه هارا می بردند و با مخلوطی از هوم دلیوری و نیوزستند توزیع می کردند. برای خطوط دوردست، سازمان حمل و نقل روزنامه و در برهه ای با سه چرخه های وارداتی از ایتالیا روزنامه رسانی می کرد ـ درست مطابق همین کاری که در کشورهای دیگر می شود. توزیع مجلات نظم بهتری داشت. دولت در توزیع مجلات فرهنگی ـ علمی کمک می کرد و به دانشگاه، کتابخانه و مدارس متوسطه و مقامات و کارکنان مربوط و علاقه مند می رساند.

    ............
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    25 تیر

    ساير ملل


    افتادن «جبل طارق» به دست انگليسي ها


    gibraltar-merged.jpg
    تنگه جبل طارق (مضيق جبل طارق) و پيرامون آن

    در اين روز در سال 1704 ميلادي منطقه جبل طارق (Gibraltar) كه بر تنگه تلاقي مديترانه و اقيانوس اطلس قراردارد و در عهد باستان به ستون هركول معروف بود به تصرف انگلستان درآمد.
    اين تنگه 389ر14 تا 36 كيلومتر عرض دارد و در سال 711 ميلادي به تصرف «طارق ابن زياد» سردار يك سپاه اسلامي که قصد تصرف اسپانيا را داشت درآمد و از آن پس به اسم او ناميده مي شود.
    اين منطقه كه ميان کشور مغرب (مراکش) و اسپانيا واقع شده است از اهميت استراتژيک برخوردار است، از 1704 به بعد چند بار مورد حمله نظامي اسپانيا و فرانسه قرار گرفت، اما همچنان در تصرف انگلستان باقي مانده است. چند جزيره کوچک در اين منطقه واقع شده است که بر سر مالکيت آنها ميان اسپانيا و مراکش اختلاف است.





    پيمان لندن، ضديّت با روسيه و تعيين وضعيت تنگه هاي ترکيه به زيان روسيه و جلوگيري از ورود کشتي هاي نظامي روسيه به مديترانه

    16 جولاي 1841، پيمان لندن كه سه روز پيش از اين (13 جولاي) ميان آلمان (پروس)، اتريش و روسيه، فرانسه و انگلستان در رابـ ـطه با تنگه هاي تركيه (بُسفُر و داردانِل) به امضا رسيده بود انتشار يافت. اين پيمان به زيان روسيه ـ يكي از امضا كنندگان آن و ناقض عهدنامه سال 1833 روسيه و عثماني معروف به پيمان «خونكار اسكله سي The Treaty of Hunkar Iskelesi» بود.
    طبق پيمان لندن، در زماني كه عثماني در حالت صلح باشد (مي بود)، تنگه هاي يادشده كه ميان درياهاي سياه و اژه قرار دارند بايد به روي كشتي هاي جنگي همه كشورها بسته باشند. اين پيمان با تلاش هفت ساله وزير امور خارجه وقت انگلستان كه نمي خواست روسيه از امتياز ويژه استفاده از اين تنگه ها برخوردار و به مديترانه دسترسي داشته باشد به امضاء رسيد.
    به موجب پيمان «خونكار اسكله سي» امضاء شده در هشتم جولاي 1833، دولت عثماني (ترکيه) موافقت كرده بود كه آن دو تنگه تنها به روي كشتي هاي جنگي روسيه باز باشد. روسيه قبلا به دولت عثماني کمک نظامي کرده بود تا حکمران مصر را شکست بدهد. در سال 1936 قرارداد مونترو Montreux ثبت شده در جامعه ملل جاي پيمان لندن را گرفت و عبور کشتي هاي جنگي کشورهاي حوزه درياي سياه از اين تنگه ها آزاد شد، کنترل تنگه ها و تنظيم برنامه رفت و آمد از آنها در دست دولت ترکيه قرارگرفت و عبور کشتي هاي نظامي ساير کشورها محدود و منوط به تصميم دولت ترکيه شد.
    سراسر قرن 19، قدرت هاي اروپايي هر كار كه مي خواستند با ملل ديگر انجام مي دادند و سرنوشت ملل ضعيف در اطاقهاي دربسته در لندن، پاريس، برلين، وين و سن پترزبورگ تعيين مي شد. اين وضعيت پس از فروپاشي شوروي، به صورتي ديگر از سر گرفته شده است.

    اعدام گروهي تزار نيکلاي دوم، اعضاي خانواده و نوكرانش!

    9 ماه پس از پيروزي انقلاب بلشويكي روسيه و 16 ماه پس از تفويض اختيارات، 16 جولاي 1918 نيكلاي دوم تزار مستعفي روسيه، همسر و فرزندانش كه در سيبري به حالت تبعيد به سر مي بردند اعدام شدند و با اعدام آنان به حکومت دودمان «رومانوف» بر روسيه پايان داده شد. تصميم اعدام كه از سوي كميته محلي انقلاب گرفته شده بود در مورد تزار، همسرش الكساندرا، پسرش (وليعهد سابق) الكسيس، چهار دختر تزار، نوكران و پزشک آنان انجام شد و همانجا دفن شدند. كميته محلي انقلاب بعدا اعلام كرد از آن بيم داشت كه به علت ادامه جنگ داخلي، مخالفان كمونيسم تزار مستعفي را بربايند و در برابر انقلاب قرار دهند.
    نيكلاي دوم كه از سال 1894 بر روسيه حكومت كرده بود 16 مارس سال 1917 در پي شكست هاي پي در پي ارتش روسيه از آلمان در جبهه و از دست رفتن دو ميليون سرباز روس ـ تنها در يك نبرد، مورد انتقاد شديد قرارگرفته و تفويض اختيارات كرده بود. علاوه برتلفات جنگ، قحطي عمومي و گراني مايحتاج زندگاني هم مزيد بر علت شده بود. درپي کنار رفتن نيکلاي دوم، قدرت به يك دولت موقت ميانه رو سپرده شد كه شش ماه بعد، انقلاب بلشويكي اين دولت را هم ساقط كرد.
    پس از فروپاشي شوروي، استخوانهاي نيكلاي دوم به سن پترز بورگ منتقل و در اينجا با تشريفات رسمي تدفين شده و بار ديگر قاب تصوير او در کاخ کرملين نصب شده و سران کنوني روسيه در کنار اين تصوير عکس مي گيرند!.

    nicolai2-familly.jpg
    نيكلاي دوم، بانو و فرزندانش



    nicholasII-in-ww1.jpg
    ناموفق بودن ارتش روسيه در جنگ با آلمان و تحمل ميليون ها كشته تا سال 1917 و افزايش گراني مايحتاج زندگاني و کمبودها، يكي از علل فشار و اعتراض مردم و كناره گيري تزار نيكلاي دوم از سلطنت (تفويض اختيارات) در آن سال شد. اين عكس، اورا در اوايل جنگ جهاني اول در جبهه با آلمان نشان مي دهد كه با دوربين وضعيت يک جبهه را مي نگرد


    حمله ژاپن به «شبه جزيره هندوچين»

    16 جولاي سال 1941، نيروهاي ژاپني تحت شعار آزاد كردن آسيا از دست غرب استمعارگر به شبه جزيره «هندوچين» حمله ور و در خاك ويتنام، تايلند و كامبوج پياده شدند. در آن زمان جز قسمتي از تايلند امروز كه اسما استقلال داشت مابقي «هندوچين» در تصرف انگلستان و فرانسه بود. شهر سايگون يازده روز بعد به دست نيروهاي ژاپن افتاد. تايلند نه تنها در برابر ژاپن خصومت نشان نداد بلکه عملا متحد آن دولت شد. ژاپني ها در تصرف برمه (ميانمار) که هندوچين انگلستان خوانده مي شد با مقاومت انگليسي ها و عمدتا نظاميان هندي وابسته به دولت لندن رو به رو شده بودند.






    قيام «اوگوستو ساندينو» در نيكاراگوئه


    sandino-augusto.jpg

    Augusto Calderon Sandino
    «اوگوستو ساندينو Augusto Calderon Sandino» كه قيام خودرا از سال 1926 بر ضد حكومت راستگرايان نيكاراگوئه آغاز كرده بود از 16 جولاي 1927 جنگ با تفنگداران دريايي آمريكا را كه از سوي اين دولت براي دفاع از منافع آمريكائيان و كمك به دولت راستگرايان به آن سرزمين فرستاده شده بودند آغاز كرد. در اين زد و خوردها به تفنگداران آمريكا تلفات نسبتا سنگين وارد آمد.
    ساندينو به مبارزه مسلحانه خود تا 1934 ادامه داد كه در اين سال ژنرال ساموزا رئيس راستگراي دولت نيگاراگونه به نيرنگ متوسل شد و اورا به مذاكره و حل اختلاف از راه مسالمت دعوت كرد. ساندينو پذيرفت و با پاي خود به سوي دام شتافت و كشته شد.
    پيروان افكار ساندينو دنباله كارش را گرفتند و در سال 1978 آن را شدت دادند كه منجر به فرار آخرين ساموزا از نيكاراگوئه و قتل او در تبعيد شد و حكومت به دست ساندينيست ها افتاد و .... اورتگا رئيس جمهوري کنوني نيکاراگوئه يک ساندينيست است.
    نخستين عكسبرداري از گردش خون و نصب نخستين پاركومتر

    نخستين عكسبرداري از دستگاه گردش خون و رگ ها با اشعه ايكس 16 جولاي سال 1936 ميلادي در شهر رچستر انجام گرفت كه رويداد پزشکي مهمي بشمار مي رود.
    ـ همچنين 16 جولاي سال 1935 با هدف دريافت پول به سود شهرداري از صاحبان خودروها كه در خيابانها و ميدان هاي شهر پارک (توقف) مي كنند، براي نخستين بار در جهان در اكلاهماسيتي (آمريكا) پاركومتر نصب شد.

    روزي که صدام حسين رئيس جمهوری عراق شد


    0716sadam.jpg

    صدام حسين در سال1978
    16جولاي 1979 ژنرال حسن البکر از رياست جمهوري عراق کناره گيري کرد و معاون او صدام حسين تکريتي و در آن سال 42 ساله برجايش نشست. البکر از 17 جولاي 1968 تا آن روز بر عراق حکومت کرده بود. البکر (بعثي) برجاي عبدالرحمن عارف (هوادار ناسيوناليسم عربي) نشسته بود.
    درست يک سال پيش از کناره گيري البکر، صدام حسين 16 جولاي 1978به مناسبت هفته سالروزهاي بركناري سلطنت و نيز روي كار آمدن حزب بعث در عراق در مصاحبه اي گفته بود كه شوروي تا كمونيست شدن و آمريكا تا كاپيتاليست كردن همه جهان، از تلاش و نيز رقابت با يكديگر دست برنخواهند داشت و دولتهاي عربي حتي اگر يكي از اين دو قدرت از سر راه ديگري كنار برود نبابد جانب هيچكدام را بگيرند؛ ما اعراب بايد ايدئولوژي اسلامي خودمان را دنبال كنيم كه قدمتي بيش از 13 قرن دارد و با آن بزرگ شده ايم و بكوشيم كه رشته هاي وحدت مان سست و پاره نشود كه اگر اين وحدت را از دست بدهيم نه از اتحاديه عرب رمقي باقي خواهد ماند و نه از استقلال و غرور عربي مان. «تاریخ» نشان داد که صدام بر این سخن خود باقی نماند، به آن عمل نکرد و ازمیان رفت.
    et-saddam.jpg
    گزارش روزنامه اطلاعات در صفحه اول شماره 26 تیرماه 1358 خود (5 ماه و 7 روز پس از پیروزی انقلاب) درباره انتصاب صدام


    دو مسئله داخلي آمريکا در جولاي 2005: قضيه «كارل رو» و مسئله «ويليام رنكويست»


    0716ren.jpg
    رنکويست در ولچر

    در نيمه جولاي 2005 دو خبر روز، مفسران رسانه هاي آمريكا را مشغول کرده بود: اتهام وارده به «کارل رو» و بيماري ويليام رنکويست.
    رسانه هاي آمريکا از 12 جولاي، قضيه «كارل روKarl Rove» از مشاوران وقت كاخ سفيد را دنبال مي کردند كه متهم شده بود به خاطر انتقام گيري از يك ديپلمات آمريکايي به نام جوزف ويلسون كه توجيه دولت آمريكا در حمله نظامي به عراق را رد كرده و اغراق آميز خوانده بود، «والري پليم ويلسون» زن اين ديپلمات را كه از مقامات مديريت عمليات محرمانه «سيا» بود افشاء كرده و لو داده بود که در آمريکا، جرم بشمار مي رود.
    مطلب بزرگ ديگر، مسئله «ويليام رنكويستWilliam Rehnquist» رئيس 81 ساله و سرطاني ديوان عالي آمريكا بود كه با عصا و ويلچر و به زحمت قدم بر مي داشت و در دو روز 13 و 14 جولاي در بيمارستان بستري بود. او به بيماري سرطان تيروئيد مبتلا بود. با وجود اين، اعلام كرده بود كه فعلا حاضر به بازنشسته شدن نيست!. وي بود كه در سال 2000 ديوان عالي را براي نخستين بار در تاريخ امريكا وارد مسئله انتخابات كرد و جورج بوش را برنده انتخابات ساخت. در اين ميان، بانو «اوكونور» يك قاضي اين ديوان كه با «رنكويست» راي به نفع جورج بوش داده بود تصميم به بازنشسته کردن خودرا اعلام داشته بود. از آنجا كه آمريكاييان نسبت به سمت هاي دائمي (مادام العمر) حساسيت دارند بر سر تعيين قضات ديوان عالي هميشه در سناي آمريكا اختلاف نظر وجود دارد.
    مرور زمان نشان داد که که ماجراي لو رفتن بانو والري پليم به تدريج بزرگتر شد و منجر به محاکمه «سکوتر ليبي» رئيس دفتر چني معاون وقت رئيس جمهور آمريکا و محکوميت او به زندان شد که جورج بوش عجولانه مجازات وي را کاهش داد و از اين بابت مورد انتقاد قرار گرفت. ليبي متهم اصلي لو دادن والري شناخته شده بود.
    مسئله رياست ديوان عالي با درگذشت رنکويست در سوم سپتامبر 2005 ظاهرا پايان يافت و جورج بوش يک قاضي جوانتر و محافظه کار (جان رابرتز و در آن زمان 50 ساله) را به جاي او تعيين کرد که ماهيت محافظه کارانه ديوان عالي براي مدتها محفوظ خواهد ماند ولي کل اين عمل (مادام العمر بودن سمت هاي قضات ديوان عالي و انتصاب آنان از سوي رئيس جمهور) به يک مسئله اساسي در جامعه آمريکا تبديل شده است. از 9 قاضي ديوان عالي آمريکا، هفت نفرشان توسط روساي جمهور محافظه کار (از حزب جمهوريخواه) منصوب شده اند و چون عمدتا ميانسال هستند سالها در اين سمت باقي خواهند ماند و آراء شان محافظه کارانه خواهد بود!.

    Plameed.jpg
    والري پليم ويلسون


    در مورد انفجارهاي انتحاري «علّت» را بايد جستجو كرد ـ با حذف «معلول» مسئله حل نمي شود

    روزنامه هاي اروپا در ده روز پس از انفجارهاي چهارگانه هفتم جولاي 2005 لندن كه منجر به مرگ 54 تَن و جرح 700 تن ديگر شده بود، به گزارش کردن ظاهر قضيه اين انفجارهاي انتحاري و نشر اظهارات مقامات انگليسي در اين باره پرداخته بودند که اصحاب نظر اعلام داشتند، بدون اين كه تحليل شود، چرا فكر خودكشي انتحاري به وجود مي آيد و يك فرد حاضر مي شود از جان شيرين بگذرد تا با تخريب و قتل، جلب توجه كند و يك نارضايي و مخالفت را منعكس سازد مسئله حل نخواهد شد. براي حل اين مسائل بايد «علّت» را جستجوكرد. با يافتن و حذف معلول، مسئله حل نخواهد شد.
    در اين زمينه برخي از مفسران اروپايي هم نوشته بودند كه اگر اين انفجارها پيش از انتخابات انگلستان صورت گرفته بود، حزب توني بلر شكست مي خورد، و چرا در آن زمان صورت نگرفت، خود يك معمّا است!. این مفسّران نوشته بودند که تکرار این قبیل رویدادها می رود که روال شود که مسئله بزرگی در آینده خواهد بود. دولت باید تا بتوانند نارضایتی ایجاد نکنند.
    از گزارشهاي رسانه اي چنين بر مي آمد كه مرتكبين انفجارهاي لندن چند جوان تبعه انگلستان بودند.
    car-bomb.jpg
    تصویری از یک انفجار انتحاری با اتومبیل در عراق







    باز گرداندن يك هواپيماي مسافربر ديگر از آسمان! - مسئله داشتن نام «عربي»!

    در نخستين هفته ماه جولاي 2005 به خواست وزارت امنيت ملي آمريكا، هواپيماي ارفرانس ـ پرواز شماره 050 كه از پاريس به مقصد شهر شيكاگو به پرواز درآمده بود از ميان راه به پاريس بازگردانده شد تا افراد يك خانواده از مسافران خود را پياده كند زيرا كه نام خانوادگي آنان مشابه فردي بود كه در ليست افراد مورد سوء ظن قرار داشت. اعلام شده بود که افراد بازگردانده شده تبعه آمريكا و داراي گذرنامه آمريكايي هستند!.
    اين خانواده پس از بازگردانده شدن هواپيما به فرودگاه شارل دوگل، دقيقا مورد بازرسي پليس فرانسه قرار گرفتند و از آنان بازجويي بعمل آمد كه منكر هرگونه آشنايي با تروريستها، حمايت از آنان و ضديت با دولت آمريكا شدند.
    پليس فرانسه اعلام كرد كه چيز غير عادي كشف نكرده و مشكل اين خانواده (زن و شوهر و دو فرزند) اين بوده است كه نام خانوادگي عربي دارند كه مشابهت با نام يك مظنون اردني داشته است!.
    وزارت امنيت آمريكا از زمان تاسيس خود (پس از رويدادهاي 11 سپتامر 2001) چندين هواپيماي مسافربر به مقصد اين كشوررا به همين صورت از نيمه راه باز گردانيده و يا در فرودگاه دور دست فرود آورده و مسافر و يا مسافران مشكوك را بازرسي و احيانا اخراج كرده است.
    اسامي مسافران هوايي عازم آمريکا قبلا به وزارت امنيت ملي گزارش مي شود، همچنين مسافران خروجي که در فرودگاه و پيش از سوارشدن به هواپيما، دقيق تر بازرسي مي شوند. از زماني که بازرسي ميانراهي و پرسش و پاسخ از مسافران عازم آمريکا در فرودگاه مبدأ و يا مياني تکامل يافته و دقيق تر شده و از طريق لپ تاپ ميان ماموران مربوط مبادله مي شود مسئله بازگردانيدن و نشانيدن هواپيما در ميان راه آمريکا حل شده و به حد اقل ممکن کاهش يافته است.






    يک بانوي ميلياردر در کشور توده ها و برابري ها!!: از خريد كاغذ باطله در آمريكا تا ميليادر شدن در چين


    cheung.jpg
    Cheung Yan

    مجله «فوربس»در جولاي 2007 گزارش كرد كه بانو «چونگ يانCheung Yan» با 3 ميليارد و چهارصد ميليون دلار ثروت، در فهرست بانوان ميلياردر جهان قرارگرفته است. وي در عين حال در سال 2007 ثروتمند شماره يك «چين کمونيست!!! که طبق ايدئولوژي سوسياليستي مورد ادعايش، همه اتباع آن بايد از برابري اقتصادي، اجتماعي و سياسي برخوردار باشند!!!» شده بود. بانو چونگ ـ يك زن 49 ساله در آن سال ـ در چين متولد و در آمريكا بزرگ شده بود. وي در لس آنجلس به خريد كاغذ باطله اشتغال داشت كه رژيم پکن با حفظ واژه فريب دهنده خلق (توده ها، که بايد برابر باشند به همانگونه که به دنيا مي آيند) در کنار نام کشور، راه کاپيتاليستي در پيش گرفت. چونگ سه سال پس از کاپيتاليست شدن چين و ازسر گرفته شدن استثمار توده ها و پولدارشدن شماري کم اما زرنگ و طبقاتي شدن دوباره کشور، در سال 1985 به زادگاه بازگشت و كارخانه كارتن و مقواسازي «9 اژدها =Nine Dragon Paper » را بازكرد و به ساخت «كانتينر بورد» و كارتن بسته بندي از كاغذ باطله پرداخت که بهداشتي بودنشان جاي ترديد دارد. او به زودي يک خريدار بزرگ كاغذ باطله هاي آمريكا و عمدتا آلوده جهت «ريسايكلينگ» شد كه در چين آنها را به كارتُن و «پيپر پكيج» تبديل و دوباره به آمريكا و ساير كشورها باز مي گردانيد و مي فروخت و از اين راه ظرف 22 سال ميلياردر شد! و ....
    تكرار مسئله پس از 76 سال ـ صف طولاني براي خارج کردن پول از بانک و ...


    Wall3.jpg


    هشتم جولاي 1932 بهاي سهام در وال استريت به پايين ترين حدّ خود در تاريخ بورس تنزل كرد و نگراني آمريکاييان از تشديد ركود اقتصاد و خرابتر شدن وضعيت بانكها به اوج رسيد كه روانشناسي مردم در شدت يافتنش موثر بود. نگراني از وضعيت بانکها از سه شنبه 29 اكتبر 1929 شروع شده بود که در اين روز بورس نيويورک (وال استريت) اصطلاحا سقوط کرده بود و از آن پس آمريکاييان دچار ترس و نگراني از ورشكست شدن بانكها و ... بودند. اين وضعيت در جولاي 76 سال بعد (14 جولاي 2008)، دست كم در يك شهر آمريكا به چشم خورد. شبكه هاي تلويزيوني آمريكا در اين روز در بخش اخبارشان صف طولاني مشتريان شعبه بانك «اينديماك» در پاساديناي كاليفرنيا (چسبيده به لس آنجلس) را نشان دادند كه آن را براي خارج ساختن پس اندازهاي خود مقابل اين بانك تشكيل داده بودند. اين صف بي شباهت به صفوفي نبود كه ركود بزرگ دهه 1930 (از 1929 تا 1939) را به دنبال داشت.

    Bank4.jpg
    صف مقابل شعبه بانک اينديماک در پاسادينا


    14 جولاي 2008 مصاحبه با افراد ايستاده در صف بانك «اينديماك» كه هريك گفتند براي رسيدن به گيشه هاي بانك شش ساعت انتظار كشيده اند (کشيده بودند) حاكي از نگراني آنان بود. مقامات دولتي براي رفع نگراني اين مردم پي درپي از تلويزيونها اعلام مي كردند كه دهها سال است كه دولت (سازمان اف.دي. آي. سيFDIC) حسابهاي بانكي تا صدهزار دلار را بيمه كرده و پول آنان اصطلاحا سوخت نخواهد شد ولي به رغم اين اطمينان دادن ها، از طول صف كاسته نمي شد. سرانجام اعلام شد كه دولت رأسا اداره امور بانك «اينديماك» را برعهده گرفته است. با وجود اين، باز صف ايستادن ادامه داشت.
    به گزارش شبكه هاي تلويزيوني، تا آخر وقت آن روز (14 جولاي 2008) مشتريان بانك مورد بحث يك ميليارد و سيصد ميليون دلار از پس اندازهاي خودرا از حسابها بيرون كشيده بودند زيرا که اصحاب نظر پيش بيني كرده بودند كه ممكن است چند بانك ديگر هم دچار اين وضعيت شوند و سپس اسامي بانكهاي متزلزل را فاش ساخته بودند و .... قبلا يك بانك ديگر دچار همين وضعيت شده بود و دولت مديريت آن را برعهده گرفته بود. شكست بانكها را بايد ماليات دهندگان جبران كنند زيرا كه درآمد دولت آمريكا تنها از ماليات تامين مي شود، در اين كشور، منابع توليد غير دولتي است، حتي چاههاي نفت و معادن ديگر. بنابراين، دولت واشنگتن درآمد ديگري جز ماليات ندارد و در صورت ضعف اقتصاد، درآمدها كم و در نتيجه ميزان ماليات دريافتي هم نقصان مي يابد.
    به اظهار منابع آگاه، بازپرداخت نشدن اقساط بدهي ها به بانكها به ويژه بدهي خريداران خانه، از عوامل اين مشكل بود. بهاي خانه ها به پايين تر از ميزان بدهي رسيده بود و لذا بدهكاران در پرداخت اقساط تعلل مي كردند. رو به گراني گذاشتن مايحتاج زندگاني به ويژه سوخت نيز پول اضافي براي افراد باقي نمي گذارد كه بتوانند بدهي هاي خودرا بپردازند.

    Dollar-euro.jpg
    يورو و دلار

    روز بعد (15 جولاي 2008) گزارش شد كه شاخص بورس نيويوك به همانجا كه دو سال پيش بود بازگشته و شاخص كل سهام از رقم يازده هزار پايين تر آمده است حال آنكه تا دو ماه پيش بالاي 13 هزار بود. آخر وقت همين روز (15 جولاي) اعلام شد كه نرخ برابري دلار در برابر «يورو» بازهم پايين رفته و هر يورو با يك دلار و 60 سنت و 38 ده هزارم (6038ر1دلار در برابر هر يورو) معامله شده كه پايين ترين نرخ دلار در برابر يورو از زمان پيدايش اين پول اروپايي تا آن زمان بود.
    در همين روز رئيس شوراي پول آمريكا در جلسه سنا به پرسش هاي سناتورها پاسخ گفت و اصحاب نظر عامل عمده اين وضعيت را هزينه سنگين اشغال نظامي عراق و عمليات نظامي در افغانستان بيان داشتند.
    در اين ميان، جورج دبليو بوش رئيس جمهور وقت آمريكا اعلام كرد كه با استخراج نفت «آف شور = ساحلي» آمريكا موافقت كرده است. اصحاب نظر اين تصميم را عملي به منظور كاستن از نگراني اتباع تلقي كرده و گفته بودند كه اولا اين تصميم هنگامي عملي خواهد شد كه به تصويب كنگره برسد كه كنترل آن اينك (در آن سال) در دست دمكراتهاست و ثانيا نفت توليدي آمريكا (نفت توليد داخلي) ارزانتر از نفت وارداتي نخواهد بود زيراکه در آمريکا، قيمت را کمپاني ها و بازار تعيين مي کنند نه دولت.

    offshore.jpg
    يک رسانه آمريکايي اين تصوير را با خبر موافقت بوش با استخراج نفت «آف ـ شور» منتشر کرده بود


    برخي رسانه ها خبر و عكس پرنس بندر بن سلطان شاهزاده سعودي و سفير سابق اين دولت در واشنگتن و دوست خانوادگي بوش را كه به مسكو رفته بود با «دميتري مدودف» رئيس جمهور وقت روسيه منتشر كرده و نوشته بودند كه سعودي ها وقت شناس شده اند. اين ديدار 12 جولاي 2008 در كرملين صورت گرفته بود. اين عكس كه در پايين آمده است، تصور پرنس بندر با جورج بوش در مزرعه او در تكزاس را كه باهم خيلي خودماني بنظر مي رسند در ذهن تداعي مي كند. جورج بوش و معاون وي «چني» هم سابقه فعاليت در معاملات نفتي داشتند.
    bandar.jpg
    پرنس بندر يک زمان با بوش و زماني ديگر با مدودف و هربار با لباسي متفاوت





    تاريخ از نگاهي به تصوير


    نگاهی به تصاویر 3 صفحه از صفحات شماره 25 تیرماه 1358 روزنامه اطلاعات برای یادآوری گذشته



    et-25tir-1358.jpg





    et-25tir-1358-4.jpg





    et-25tir-1358-7.jpg






    برخي ديگر از رويدادهاي 16 جولای




    • 998: ابو الوفا پوژگانی ریاضی دان و فضاشناس ایرانی در 58 سالگی در بغداد درگذشت. وی که در هندسه، مثلثات و حساب (محاسبات) تحول بزرگ ایجاد کرده بود در تربت جام (خراسان) به دنیا آمده بود. بکاربردن عدد منفی با قرار دادن مِنها (ـ) پیش از رقم از ابتکارهای اوست.
      abu-al-wafa2.jpg



    • 1212: جنگ «ل*ـاس ناواس دو لوسا» به برتري و حكومت مسلمانان بر اسپانياي جنوبي (اندلس) عملا پايان داد.


    • 1439: «بوسيدن» در ملاء عام در انگلستان ممنوع شد.


    • 1661: در این روز سوئدي ها پول كاغذي (اسكناس Banknote) به جريان گذاردند. دولت مغول ها در چین سه قرن و اندی (نزدیک به چهار قرن) پیش از سوئد، پول کاغذی رایج کرده بود. فکر ساخت پول کاغذی از چین است که یک بار برای مدتی بسیار کوتاه در 118 سال پیش میلاد منتشر شد، این پول، کاغذی نبودّ پوستی بود و بار دیگر و باز برای چندماه در سال 149 میلادی در چین، که هر دوبار با اعتراض مردم رو به رو شد و لغو گردید. یک ایلخان مغول نیز در ایران پول کاغذی بیرون داد که با شورش مردم رو به رو شد و آن را لغو کرد. انگیزه انتشار پول کاغذی، ولخرجی دولت های مربوط و نداشتن طلا و نقره (مسکوک) به حد کافی بود. پس از انتشار پول کاغذی در سوئد، این ابتکار رفته ـ رفته جهانی شد و برای جلوگیری از اعتراض مردم، بر پایه ذخایر طلای هر کشور قرار گرفت و اصطلاحا «استاندارد طلا». چاپ اسکناس به تدریج ایجاد بانک مرکزی در هر کشور را باعث شد زیراکه باید سازمانی برای چاپ اسکناس و تضمین تبدیل آن به طلا در صورت مراجعه یک فرد و یا افراد دارنده اسکناس وجود می داشت. بانک های مرکزی در جریان تکامل، نه تنها ناشر اسکناس بلکه محل ذخیره طلای کشور و نیز سازنده سیاست های پولی کشور و کنترل کننده بانک ها شدند. این تکامل ادامه یافت و بعدا طبق قانون هر کشور، بانک های مرکزی دارای شورای انتخابی مرکب از کارشناسان امور مالی و اقتصادی و مستقل از سه قوه دولتی و مسئول امور بانکی ـ پولی و ملزم به تضمین سپرده های بانکی شدند و واضع مقررات ناظر بر این امور. عمدتا از قرن بیستم، برخی از پول ها جنبه بین المللی و معیار و وسیله مبادلاتِ بین کشورها شدند و دلار آمریکا پس از جنگ جهانی دوم در صدر آنها قرار گرفت و این کشور را ـ کشوری که پیش از جنگ جهانی دوم از لحاظ قدرت نظامی در ردیف هفدهم (پس از دانمارک) بود ابَر قدرت کرد. ریچاد نیکسون سی و هفتمین رئیس جمهوری آمریکا برای اینکه دست 12 بانک مرکزی این کشور برای چاپ اسکناس باز باشد، دلار را از 1971 از استاندارد طلا خارج کرد و متعاقب آن بسیاری از کشورهای دیگر ازجمله ایران و کار به تورّم پول در بعضی کشورها کشید، زیراکه چاپ اسکناس برای خرج کردن حدّی دارد و بیش از آن خطر است. دلار آمریکا عمدتا در خارج از این کشور در معاملات بکار می رود. با وجود این، این کشور مقروض بانک های مرکزی خویش است که اوراق قرضه می فروشند. این بانک ها حساب های بانکی مردم در بانک های کشور خودرا در برابر هر حادثه ای ازجمله جعل و سرقت دسته چک و ... و ورشکستگی بانک مربوط تضمین کرده اند و حرف ندارد. تجربه تاریخ نشان داده است که چاپ اسکناس بیش از حد و تورّم پول، برای یک کشور نهایتا مسائل متعدد ببار آورده است.
      banknotes-3.jpg



    • 1769: پادشاه اسپانیا که زمام امور بسیاری از سرزمین های آمریکای جنوبی از جمله مکزیک را به دست داشت یک افسر نیروهای این کشور در مکزیک (اسپانیای نو) به نام Gaspar de Portola را مأمور کرد که با دو کشتی توپدار و چند واحد نیروی زمینی به Alta California (کالیفرنیای شمالی) برود و در آنجا فرمانداری اسپانیا ایجاد کند و خود او فرماندار شود. وی چهاردهم جولای 1769 وارد کالیفرنیای شمالی (از سال 1848 و پس از شکست نظامی مکزیک از دولت واشنگتن؛ کالیفرنیای آمریکا) شد و مونتری را مرکز حکومت خود قرارداد. ترس پادشاه اسپانیا تصرف مناطق ساحل غربی ازجمله کالیفرنیا توسط روس ها بود که وارد آلاسکا شده بودند و به سوی جنوب در حرکت. اسپانیایی ها قبلا و در 1602 (پنج سال پیش از ورود انگلیسی ها به شرق آمریکای شمالی ـ ویرجینیا) وارد کالیفرنیای شمالی شده بودند.
      Portola.jpg
      تصویر مجسمه Portola که چند شهر و مدرسه و ... در کالیفرنیا به نام اوست


    • 1790: كنگره آمريكا قطعه زمين محدودي ميان دو ايالت مريلند و ويرجينيا را براي ساختن يك پايتخت دائمي (مقر دولت فدرال، دولت مرکزي، دولت اتحاديه) براي ايالات متحده تعيين، نام آن را «ناحيه كلمبيا District of Columbia = D.C» گذارد كه جدا از همه ايالات است و قانون مربوط را تصويب كرد كه پس از ايجاد شهر در آنجا، به اسم واشينگتن نخستين رئيس جمهوري آمريكا ناميده شده است. در آمريکا؛ ايالت هاي 50 گانه استقلال داخلي دارند و داراي مجلس و فرماندار انتخابي و قوانين متفاوت هستند، ماليات جداگانه مي گيرند و State = کشور خوانده مي شوند. شهرداران شهرها نيز در حکم رئيس دولت شهر هستند و هر شهر بايد هزينه هاي خودرا با دريافت عوارض تامين کند و اين هزينه ها عبارتند از مدارس، پليس، تميز کردن شه، جمع آوزي زباله، خيابان کشي، زندان و .... اگر درآمد يک شهر کم شود بايد استقراض کند و اگر موفق به بازپرداخت ديون نشود ورشکستگي اعلام دارد. در هفت ماه اول سال 2012 سه شهر در ايالت کاليفرنيا اعلام ورشکستگي کردند.


    • 1898:
      trygve.jpg
      Trygve Lie

      تريگوِ لي Trygve Lieديپلمات نروژي و نخستين دبيركل سازمان ملل (از 1946 تا 1952) به دنيا آمد. وي که سازمان ملل را آنطور نديد که قرار بود باشد دهم فوريه 1952 کناره گيري کرد. پس از او Dag Hammerskjold سوئدي دبير کل شد که در جريان حل مسئله کنگو در سپتامبر 1961 بر اثر سقوط هواپيما در آفريقا کشته شد (احتمالا توطئه). دبيران كل بعدي سازمان ملل به ترتيب از اين كشورها بودند: برمه، اتريش، پرو، مصر، غنا و کره جنوبي ـ همگي به استثناي کورت والدهايم دبيرکل اتريشي (1972 ـ 1981)، از کشورهاي دست نشانده، قبلا مستعمره و تحت الحمايه، و در نتيجه حرف شنو!. ولی نهمین دبیرکل سازمان ملل که از آغاز سال 2017 کار خودرا آغاز کرده است Antonio Guterres متولّد 1949 نخست وزیر پیشین پرتغال ـ یک کشور کوچک اروپایی است. مجمع عمومی این سازمان، دبیران کل را انتخاب می کند.
      پيش از انتخاب تريگوِ لي، سازمان ملل به مدت 3 ماه و شش روز (از 24 اکتبر 1945 تا يکم فوريه 1946) يک کفيل دبيرکلي از انگلستان داشت به نام Gladwyn Jebb.


    • 1942: سربازان آلماني كه پاريس را در اشغال خود داشتند 14 هزار يهودي را در اين شهر دستگير و بازداشت كردند.


    • 1945: آمريكا نخستين بمب اتمي خودرا در صحراي نيو مكزيكو آزمايش كرد.


    • 1965: شارل دوگل رئيس جمهوری وقت فرانسه تونل هفت مايلي (11 كيلومتری) را كه ميان فرانسه و ايتاليا ساخته شده بود گشود. اين تونل در كوههاي آلپ ساخته شده است.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    26 تیر

    ايران


    زادروز شاه اسماعيل صفوي


    0717esmaeel.jpg


    17 جولاي زادروز شاه اسماعيل صفوي (اسماعيل يكم از دودمان صفويان) است كه در سال 1487 به دنيا آمد و در سال 1501 ميلادي پس از پيروزي بر تركمانان آق قويونلو به قدرت رسيد و سال بعد شيعه اثني عشري را مذهب رسمي ايران قرار داد و سپس به تمركز امور در پايتخت و كوتاه كردن دست حاكمان محلي دست زد. او با سركوب كردن گردنكشان داخلي و نيز ازبكان در خراسان بزرگتر، و ضميمه ايران ساختن مجدد بين النهرين و ازجمله شهر بغداد به قلمرو ايران، دولت مرکزي نيرومندي مشابه دولت ساسانيان به وجود آورد.





    از استیضاح عبدالحسین هژیر که در قبال مسئله بحرین ضعف نشان داده بود تا ترور او در مسجد سپهسالار


    0717eskandari.jpg

    عباس اسكندري
    عباس اسكندري نماينده مجلس از حزب کمونیستی توده 26 تيرماه 1326 عبدالحسين هژير نخست وزير وقت را به سوء مديريت و در پيش گرفتن سياست نادرست در امور داخلي و خارجي كشور و نشان دادن ضعف در قبال مسئله بحرين متهم كرد و استيضاح او را تسليم داشت. دو دهه بعد هم نمایندگان پان ایرانیست مجلس، امیرعباس هویدا نخست وزیر وقت را که با استقلال بحرین مخالفت نکرده بود استیضاح کردند. بحرین قبلا استان 14 ایران اعلام شده بود. پس از انقلاب، یکی از اتهامات هویدا که اعدام شد، همین موافقت با جدایی بحرین بود و گفته شده بود که رفراندم استقلال باید در ایران هم انجام می شد ـ همین سخنی که درباره تجزیه جماهیریه شوروی (روسیه تزاری) مطرح است.
    هژير كه 23 خرداد 1326 (34 روز پيش از استيضاح اسكندري) نخست وزير شده بود از همان آغاز كار با مخالفت هاي شديد و تظاهرات و اعتراض عمومي رو به رو بود به گونه اي كه موفق نشده بود تا ده روز وزيران خود را معرفي كند. مخالفت با رئیس دولت شدن او که قبلا هم وزیر کشور و وزیر دارایی بود با تظاهرات دانشجویان دانشگاه تهران آغاز شد و همان روز آیت الله کاشانی نیز علیه او اعلامیه داد و جماعتی دیگر ازجمله بازاریان تهران نیز دست به تظاهرات زدند و در بهارستان اجتماع کردند. نواب صفوی رئیس جمعیت فدائیان اسلام هم همان روز برضد هژیر اعلامیه داد و وی را از عوامل بیگانه خواند.
    پس از تسلیم استیضاحِ اسکندری به رئیس مجلس، هفته بعد هژير در جلسه استيضاح و شنيدن دلايل استيضاح كننده و ساير مخالفان حضور یافت و در پایان نطق ها، درخواست راي اعتماد کرد که به رغم همه مخالفت ها و بلندشدن صدای اعتراض از جایگاه تماشاگران در مجلس، درخواست او با اكثريت ناچيزي تأييد شد. نمایندگانی که رای موافق داده بودند گفتند که چون كشور هنوز نتايج ناشي از جنگ جهاني دوم و اشغال نظامي و تبعات آن (از جمله مشكل آذربايجان و كُردستان و ناامني راههاي جنوب شرقي ـ بلوچستان) را كاملا پشت سر نگذارده مصلحت نبود که کشور بدون رئیس دولت باشد. حکومت هژیر بیش از 16 ماه دوام نیافت و 15 آبان 1327 کناره گیری کرد و وزیر دربار شد و تا 13 آبان 1328 در این سمت بود که ترور شد. از لوایح خوب دولت هژیر، اصلاح قانون مطبوعات و منع حقوق بگیران دولت از مدیر و سردبیرشدن نشریات بود.
    عبدالحسين هژير وزير دربار وقت 13 آبان 1328 (4 نوامبر 1949 و روز سوم عاشورا) در مسجد سپهسالار هدف 3 گلوله قرارگرفت و روز بعد در بیمارستان جان سپرد. وي براي شركت در روضه خواني دربار سلطنتي به اين مسجد رفته بود. اندکي پس از تيراندازي به هژير و در همان روز وقوع اين رويداد، در تهران حكومت نظامي اعلام، دكتر محمد مصدق به احمدآباد (منطقه کرج) تبعيد، شماري بازداشت و ادامه کار انتخابات پارلماني که در جریان بود نيز به حالت تعلیق درآمد. در پی ترور هژیر، ابراهیم حکیمی (حکیم الملک ـ نخست وزیر اسبق) وزیر دربار سلطنتی و شاه عازم دیدار از آمریکا شد.
    حسين امامي ضارب هژير، از جمعيت فدائيان اسلام، به عمل خود اعتراف كرده و در بازجويي، ادامه حيات هژير را براي وطن زيان آور خوانده بود كه محاكمه و پنج روز پس از وقوع رويداد (در سپیده دم 18 آبان 1328) اعدام شد. حسين امامي پس از محكوم شدن در دادگاه بَدوي، درخواست تجديد نظر نداده بود و گفته بود که اتلاف وقت است. ترور مقامات به دست جمعيت فدائیان اسلام ازجمله قتل سپهبد حاجعلی رزم آرا عمدتا در مساجد صورت گرفته بود. 4 روز پس از اعدام حسین امامی، سرلشکر فضل الله زاهدی رئیس شهربانی (پلیس) کل کشور شد. چهار سال بعد، زاهدی پس از براندازی دولت ملّی و دمکراتیک مصدق، نخست وزیر شد و پسر او با دختر شاه ازدواج کرد.

    0717hajir.jpg
    هژير







    درخواست برخی احزاب و انجمن ها و دعوت نامه آیت الله زنجانی مندرج در شماره 26 تیرماه 1358 روزنامه اطلاعات درباره «30 تیرماه»


    et-26tir-3.jpg




    et-26tir-4.jpg




    تیترهای بزرگ صفحات 1 و 4 روزنامه اطلاعات شماره 26 تیرماه 1358 برای ماندن در تاریخ



    et-26tir.jpg




    et-26tir-2.jpg




    زندانی شدن برادر حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور

    سخنگوی قوه قضاییه جمهوری اسلامی ایران که اظهارات او در صد و چهاردهمین مصاحبه مطبوعاتی، 25 تیرماه 1396 انتشار یافت گفته بود که برای حسین فریدون [برادر حجت الاسلام حسن روحانی رئیس جمهور] پس از چند جلسه تحقیق قضایی، قرار تأمین صادر شده است و چون تا این زمان [زمان برگزاری مصاحبه] نتوانسته قرار صادره را تأمین کند در زندان است. این سخنگو گفت که از افراد دیگری هم که به این پرونده مرتبط بودند تحقیق شده است و برخی از آنان بازداشت هستند.
    خبرگزاری فارس در یک گزارش، که عنوان «اختصاصی فارس» دارد نوشته است که قرار صادره برای حسین فریدون بین 50 تا 60 میلیارد تومان است.
    بسیاری از روزنامه های تهران تیتر زندان رفتن برادر رئیس جمهور و بعضا با عکس او را به صفحه اول شماره های 26 تیرماه 1396 خود بـرده اند که کُپی آنها به نقل از ایرنا و خبرگزاری فارس در زیر درج شده است:

    freidoon.jpg




    freidoon2.jpg




    freidoon3.jpg




    _ _ _ _ _

    بی بی سی فارسی نیمروز 26 تیرماه 1396 گزارش داد که حسین فریدون٬ برادر رئیس‌جمهور ایران٬ در دومین روز بازداشت٬ به دلیل نامناسب بودن شرایط جسمی به بیمارستانی در شمال تهران منتقل شده است. در این گزارشآمده بود که به باور جمشید برزگر تحلیلگر بی‌بی‌سی، با بازداشت حسین فریدون٬ اختلاف دو جناح اصلی حکومت ایران به مرحله حسّاس‌تری نزدیک شده است. به گزارش بی بی سی، حسین فریدون از نزدیک‌ترین افراد مورد اعتماد رئیس‌جمهور ایران و مشاور او در چهار سال گذشته بوده و «چشم و گوش» او در مذاکرات هسته‌ای. [نام خانوادگی حسن روحانی قبلا «فریدون» بود که آن را به «روحانی» تغییر داده است.].
    برخی از رسانه های اروپا و آمریکا قبلا و همان روزی که حسن روحانی ضمن اشاره تلویحی و بدون بردن نام و عنوان به فعالیت های اقتصادی سپاه پاسداران انقلاب آن را دارای هم تفنگ و هم رسانه خوانده بود گفته بودند که این سخن او بدون واکنش نخواهد بود. رهبر جمهوری اسلامی ایران، فرمانده کل قوا و فرد شماره یک کشور که در یک سخنرانی خود اشاره به سرنوشت ابوالحسن بنی صدر کرده بود [عزل از مقام] هنوز حُکم تنفیذ مقام در سمت رئیس جمهور دوره دوازدهم به حسن روحانی نداده است.
    خبرگزاری فارس ساعت 2 و 29 دقیقه بعدازظهر دوشنیه (26 تیرماه 96) به وقت تهران گزارش کرد که حسین فریدون که امروز (دوشنبه 26 تیرماه 96) برای ادامه تحقیق درخصوص پرونده‌اش، از زندان به دادسرای تهران آورده شده بود ساعتی پس از حضور در دادسرا، از اینجا با یک دستگاه آمبولانس اورژانس خارج و به بیمارستان منتقل شد. به گزارش ایسنا ـ یک خبرگزاری دیگرِ مستقر در تهران، کسالت حسین فریدون، بالارفتن فشار خون بوده و در بخش جرّاحی بیمارستان بستری شده است. در این اخبار، نام بیمارستان را ذکر نشده بود.

    _ _ _ _ _

    ساعت 9 و یک دقیقه بعدازظهر دوشنبه 26 تیرماه 1396 به وقت تهران خبر کوتاه زیر در وبسایت خبرگزاری فارس درج شده بود:
    " طبق اطلاع، قرار صادر شده برای حسین فریدون برادر رئیس جمهور از سوی شعبه بازپرسی رسیدگی کننده به اتهام تأمین شده است. به این ترتیب، شعبه رسیدگی کننده با آزادی متهم موافقت کرده است.".

    ـ همزمان با انتشار خبر بالا، خبرگزاری تسنیم از قول یک منبع آگاه، میزان وثیقه را 50 میلیارد تومان گزارش کرده و نوشته است بازپرس شعبه 4 دادسرای کارکنان دولت که این قرار تأمین را صادرکرده پس از دریافت وثیقه، دستور آزادشدن فریدون تا خاتمه رسیدگی قضایی را داده است. [معمولا ارزش وثیقه باید به تأیید ارزیاب رسمی برسد. صدور قرار تأمین برای این است که متهم در دسترس باشد و در صورت احضار، حضور یابد.].
     
    آخرین ویرایش:

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    26 تیر

    در قلمرو انديشه


    توماس هابز ـ فلسفه پيشرفت در پرتو امنيت


    hobbes-merged.jpg


    «توماس هابز» اندیشمند انگلیسی پس از يك ديدار طولاني از اروپاي قاره اي و گفتگو و تبادل نظر با انديشمندان وقت فرانسه و ايتاليا از جمله گاليله و مطالعه وضعيت مردم و رفتار حكومت ها، 17 جولای سال 1651 به انگلستان بازگشت و به تنظيم عقايد فلسفي خود در هفت كتاب پرداخت كه يكي از آنها در 11 جلد چاپ شده است. بشر قرن 21 بیش از گذشته به مطالعه و دقّت در عقاید «هابز» پرداخته و راه حلهای اورا تحلیل می کند.
    توماس هابز Thomas Hobbes فيلسوف انگليسي كه در سال 1588 به دنيا آمد، 91 سال عمر كرد و در سال 1679 درگذشت در فلسفه سياسي، اعتقاد به وجود يك حكومت مركزي مقتدر داشت كه بتواند امنيت مردم را حفظ كند و اين امكان را فراهم آورد كه مردم در سايه امنيت بتوانند براي پيشرفت، همه تلاش و نبوغ خود را به كار گيرند كه آنرا «فلسفه پيشرفت در پرتو امنيت» خوانده اند.
    در فلسفه اجتماعي، هابز انسان را موجودي خودخواه و خودبين مي دانست كه براي رسيدن به ثروت، جاه و ديگرهدفهايش حاضر است منافع ديگران را زير پا بگذارد، و مي گفت كه بنا براين، دولت وظيفه دارد از منافع جامعه و افراد در قبال طمع و آز هر فرد حراست كند.
    وي معتقد بود كه يك فرد داراي دو حركت است يكي به سوي هدف و ديگري در جهت عكس آن و با آموزش و پرورش درست مي شود راه اورا در زندگي اصلاح كرد.
    هابز مي گفت: آدم كه طبيعتي سلطه گر دارد تنها به دليل خودخواهي است كه از مرگ مي ترسد و بر دولت است كه سلطه گري «فرد» را با قانون و ضابطه كنترل كند و براي اتباع خود فرصت مساوي تامين سازدتا پيشرفت و سعادت حاصل آيد و چنین دولتی باید متمرکز و مقتدر باشد تا بتواند امنيت مردم را حفظ كند و اين امكان را فراهم آورد كه مردم در سايه امنيت بتوانند براي پيشرفت، همه تلاش و نبوغ خود را به كار گيرند
    برخي از فرضيه پردازان سوسياليست اين گفته هابز را كه همه آدمها سلطه گر و جاه طلب و آزمند هستند رد مي كنند و ثابت مي كنند كه تنها درصدي از مردم چنين خصلتهايي دارند كه بايد به دقت مواظب آنها بود. به علاوه، مي گويند كه بسياري از انسانها ذاتا از مادر، سوسياليست به دنيا آمده اند و عاشق خدمت به ديگران هستند و چيزي بيش از آنچه كه لازمه ادامه زندگاني است نمي خواهند و از خدمت به خلق لـ*ـذت مي برند كه همين لـ*ـذت برايشان كافي است.
    اصحاب نظر با تفسیر مصاحبه بی بی سی با غلامحسین کرباسچی اورا از اصحاب فرضیه رابـ ـطه توسعه با فرهنگ جامعه خواندند


    Karbaschi-gh.jpg
    Gholamhosein Karbaschi

    در نيمه جولاي 2007 (تیرماه 1386)، در پي انتشار متن مصاحبه غلامحسين كرباسچي دبيركل حزب كارگزاران سازندگي از سوي بنگاه «بي بي سي» و قرار گرفتن در «بي بي سي آنلاين»، اصحاب نظر اظهارات اورا فرضيهِ «نسبت مستقيم داشتنِ توسعه با فرهنگ يك جامعه» خوانده و كرباسچي را يك مدير کارآمد و رياضيدان فرضيه پرداز خطاب كرده بودند. برخی نیز مطالب مطرح در مصاحبه را «عمیق و فلسفی» تفسیر کرده بودند.
    چند صاحب نظر از غلامحسين کرباسچي با اشاره به مديريتي که قبلا از خود نشان داده بود، به عنوان «اميرکبير جوان» نام بـرده بودند و گفته بودند که او از يک هوش سرشار و سرعت انتقال زياد برخوردار است. اين صاحبنظران همچنين کرباسچي را مردي شجاع و بيباک توصیف کرده بودند.
    غلامحسين كرباسچي شهردار پيشين تهران، بنيادگذار روزنامه همشهري، دبيركل حزب كارگزاران و دارنده پروانه روزنامه هم ميهن، در نيمه جولاي 2007 (تيرماه 1386) در يك مصاحبه طولاني با شبكه «بي بي سي» نكاتي ريشه اي بيان داشت كه بيانگر فلسفه توسعه نيافتگي و راه حل ها است. از متن اين مصاحبه كه در «بي بي سي آنلاين» منعكس و «مهم» تلقّی شده بود و در آرشيو اين شبكه نگهداري مي شود در رسانه هاي متعدد نقل و در اين رسانه ها مورد اظهار نظر و تفسير قرار گرفته بود. وي در سياست مردي ميانه رو و در مدیریت «پراگماتیست»، باتدبیر و قاطع معرفی شده بود.
    [نکاتی از مشروح مصاحبه کرباسچي با بي بي سي، در میان مطالب 16 جولاي اين تاريخ آنلاين درج شده است که در آنجا باقي خواهد ماند.].





    «كارلوس لانز»: سوسياليسم «چاوس»، مدلي براي قرن 21

    «كارلوس لانز» انديشمند 69 ساله ونزوئلايي 15 جولاي 2005 فرضيه «سوسياليسم قرن 21» را كه هوگو چاوس رهبر وقت ونزوئلا در حال پياده كردن آن بود براي روزنامه نگاران تشريح كرد. اين فرضيه در تاريخ انديشه ها به نام چاوس ثبت شده است که طراح آن بود.
    طبق توصيحات «لانز»، اين طرح بي شباهت به فرضيه سوسياليسم تعاوني «اوونOwen» نيست. به اين ترتيب كه صنايع و كشاورزي به صورت تعاوني درخواهند آمد كه در اجاره كاركنان آنها خواهند بود و اعضاي هر تعاوني، خودشان مدير آن را انتخاب مي كنند و دولت ونزوئلا درآمد نفت را به صورت وام در اختيار اين تعاوني ها قرار خواهد داد. تعاوني ها كارخانه ها و مزارع را اجاره خواهند كرد و اگر پيشرفت نداشته باشند از آنها پس گرفته خواهند شد.
    لانز افزوده بود: در اين سوسياليسم ملايم كه هدف از آن طرد استثمار فرد از فرد، ايجاد فرصت هاي برابر براي همگان و تأمين عدالت است، هر فرد صاحب حرفه و تخصّص مي تواند با استقراض پول از دولت، مستقلا به كار و پيشرفت بپردازد و يا به ايجاد تعاوني اقدام كند. دولت از طريق ماليات مانع انباشته شدن ثروت نزد يك فرد و استثمار ديگران توسط او خواهد شد. در اين نظام سوسياليستي، درمان و آموزش و پرورش رايگان و بازنشستگي عمومي تضمين شده خواهد بود.
    «لانز» گفته بود كه ما مي خواهيم هزينه هاي دولتي را از اتكاء به درآمد نفت برهانيم و آن را متكي به ماليات ها كنيم، ما بايد توليد داخلي را تا آن حد بالا ببريم که صادرکننده انواع کالا باشيم نه فقط نفتِ بادآورده. بنا براين، درآمد حاصل از نفت تنها به مصرف سرمايه گذاري داخلي از طريق دادن وام به تعاوني ها خواهد رسيد و صرف پيشرفت خواهد شد. ما پس از اجراي اين طرح، نفت و ساير مواد خام خودرا به بهاي ارزان فعلي نخواهيم فروخت. بهاي نفت خام بايد بر پايه مواد مصرفي و مورد نياز ديگر ارزشگذاري شود و برايش يك قيمت پايه تعيين گردد كه پايين تر از آن تنزل نكند. انصاف نيست كه ديگران از جيب ما ثروتمند و قدرتمدار شوند و ....
    لانز گفته بود كه اگر فاز دوم انقلاب ونزوئلا، طبق برنامه به پيروزي برسد براي ملل ديگر مدل و الگو خواهد شد تا كشورهاي خودرا به بهشت زحمتكشان تبديل كنند. ولي نبايد فراموش کرد که دولت هاي کاپيتاليست، اصحاب منافع و کمپاني هاي چند مليّتي همه تلاش خودرا صرف شکست دادن اين فرضيه خواهند کرد، بايد مراقب آنها بود.
    Chavez.jpg
    هوگو چاوس در جريان مشارکت در اجراي برنامه «با مردم و در ميان مردم». چاوس پنجم مارس 2013 و در 59 سالگي از بيماري سرطان درگذشت










    آموزش و پرورش


    تأسيس يك مركز كتابنويسي به سبك ساسانيان در بغداد ـ ايرانيان مبتکر کتابخانه عمومي و بنياد تأليف و ترجمه کتاب

    طبق مندرجات دائره المعارف كتاب، 17 جولاي سال 830 ميلادي (209 هجري خورشيدي)، ايرانياني كه به عنوان مشاور با مأمون خليفه عباسي همكاري داشتند و عمدتا با او از خراسان به بغداد رفته بودند در اين شهر مؤسسه اي داير كردند كه بي شباهت به بنگاه تأليف و ترجمه كتاب نبود كه 265 سال پيش از آن به تصميم خسروانوشيروان، شاه وقت ساساني ايران در تيسفون (مدائن و واقع در 20 مايلي جنوب بغداد) داير شده بود و ترجمه كليله و دمنه از زبان سانسكريت (هِندي) به فارسي از كارهاي آن است.
    موسسه فرهنگي كه به ابتكار ايرانيان دستيار «مأمون» در بغداد تاسيس شد، «بيت الحكمت» نامگذاري شده بود و همانند بنگاه تاليف و ترجمه عصر خسروانوشيروان شامل يك كتابخانه، يك دائره الترجمه و يك دفتر پرداخت كمك هزينه به نويسندگان و شعراء و تسهيل كار آنان و نيز حمايت و تشويقِ شان بود. در آن زمان بيشتر كتاب هايي كه در اين مركز ترجمه شد از زبان يوناني بود. كتابخانه مَرو در عهد سامانيان نيز بر همان پايه تاسيس شده بود.
    بيت الحکمت در طول عمر خود در هيچ زماني به پايه كتابخانه و دايرةالتحرير مَرو که در زبان فارسي فعاليت داشت نرسيد. کتابخانه مرو که الگوي کتابخانه هاي امروز جهان قرار گرفته و به مادر کتابخانه هاي عمومي ـ پژوهشي معروف است بزرگترين و مجهزترين نوع خود در قرون وسطي بود.
    در ايران معاصر از سال 1300 هجري خورشيدي و با هدف گسترش كار تأليف و انتشار كتاب، صحبت از احياء چنين مركزي در ميان بوده است كه هنوز به نتيجه نرسيده است. انتشار کتاب در ايران بدون بازبيني قبلي در وزارت ارشاد اسلامي و دريافت مجوّز چاپ نمي تواند قانونا صورت گيرد!.




    در قلمرو رسانه‌ها


    نخستين مجله طنز


    «پانچ Punch» نخستين مجله طنز جهان 17 جولای 1841 اولين شماره خود را منتشر كرد كه الگوي نشريات طنز بعد از خود قرار گرفته است.
    طنزنويسي دركشورهايي كه آزادي مطبوعات و بيان تضمين نشده است و يا اينکه دقيقا رعايت نمي شود هنوز رونق دارد كه اين قبيل نويسندگان در قالب شوخي، اشاره، كنايه و استعاره مشكلات جامعه و انتقاد از مقامات را بيان مي دارند، ولي در كشورهايي كه آزادي بيان تامين است طنزنويسي به صورت فكاحي و براي سرگرمي و خنده و شادشدن درآمده است.
    طنز تصويري (كاريكاتور) در همه جا به صورت سابق رواج دارد و عمدتا سياسي است.




    ساير ملل


    ترور «پتر سوم» تزار آلماني و اصلاح طلب روسيه ـ زن او از توطئه ترور آگاه بود!


    peter3rd.jpg

    Peter (Pyotr) III
    17 جولاي سال 1762 پتر سوم نوه دختري پتر بزرگ و تزار وقت روسيه به دست افراد گارد خود ترور شد و زنش کاترين دوم بر جاي او نشست.
    طبق تحقيق مورخان، کاترين در جريان توطئه قتل شوهرش پتر سوم که تنها شش ماه سلطنت کرد قرار داشت. اين تزار كه پس از مرگ خاله اش (دختر پتر بزرگ) بر تخت نشسته بود به جنگ هفت ساله با آلمان پايان داده بود، در روسيه آزادي مذهب برقرار ساخته و امتيازات اشراف را كاهش داده بود و به همين سبب دشمنان متعدد براي خود ساخته بود. اين دشمنان حتي اعلام كرده بودند كه پتر سوم دچار بيماري رواني است. پتر سوم که پسر دوکِ شِلسويک ـ هُلشتاين بود در زمان سلطنت خود بر روسيه، در عين حال عنوان دوک آن ايالت آلماني ـ دانمارکي (شِلسويک ـ هُلشتاين ) را حفظ کرده بود. وي با اينکه تزار روسيه شده بود دائما از آلمان و آلماني (ژرمن ها) تعريف مي کرد و پشتيبان آلماني ها بود و يکي از دلايل دشمني روس ها با او نيز همين بود.
    پتر سوم 21 فوريه 1728 در شهر کيل (آلمان) به دنيا آمده بود.
    روزي که ناپلئون خود را تسليم دشمنان كرد

    17 جولاي سال 1815، ناپلئون بناپارت فاتح اروپا كه زماني آرزو داشت اروپا را تحت رياست فرانسه يكپارچه كند، 29 روز پس از شكست نيروهايش در «واتِرلو» واقع در بلژيك خود را رسما تسليم دشمنانش كرد و به جزيره «سِنت هِلِن» در اقيانوس اطلس تبعيد شد و تا پايان عمر در آنجا و زير نظر دولت انگلستان بود (همان کاري را که در دهه 1940 انگليسي ها با رضاشاه کردند).
    ناپلئون پس از شكست در جنگ واترلو فراركرده بود و قصد پناهنده شدن به آمريكا را داشت كه موفق نشد و سرانجام خود را به يک افسر انگليسي معرفي کرد و بعدا مراسم تسليم شدن او صورت گرفت. اگر ناپلئون به روسيه لشکرنکشيده بود از ائتلاف دشمنانش شکست نمي خورد و در قرن بعد، اگر هيتلر تاريخ ناپلئون را خوانده بود به روسيه تعـ*رض نمي کرد تا به سرنوشت او دچار شود.
    [جزئيات مربوط به ناپلئون در روزهاي مختلف سال در اين تاريخ آنلاين آمده است؛ در گوشه سمت راست در قسمت جستجو با تايپ کلمه «ناپلئون» و کليک کليد «مشاهده» آنها را به دست خواهيد آورد.]






    خاندان سلطنتي انگلستان به خاطر ماندن در اين مقام، نام خانوادگي آلماني خودرا تغيير داد!

    17 جولاي 1917 خاندان سلطنتي انگلستان به خاطر ماندن در اين مقام، نام خانوادگي خود را از «هانورHanover» به «ويندسرwindsor» تغيير داد زيرا که جنگ جهاني اول جريان داشت و انگليسي ها، ژرمن ها (آلمان و اتريش) را آغازگر آن مي دانستند و از آنان رويگردان شده بودند.
    خانواده سلطنتي آلماني تبار انگلستان به خاطر راضي كردن مردم اين كشور و جلوگيري از مخالفت آنان با ادامه سلطنت، نام خانوادگي خود را از «هانور» به ويندسر تغيير داد.
    اين خانواده که اصلا آلماني هستند پيشتر حاكم هانور آلمان (ساکسوني سُفلي) بودند كه به سلطنت بر انگلستان دعوت شدند و در آغاز كار حتي بر زبان انگليسي هم مسلط نبودند و همين امر باعث شد كه قدرت را به نخست وزير بسپارند، و دمكراسي پارلماني در انگلستان تقويت شد و به تدريج سلطنت در اين کشور به صورت مقامي تشريفاتي درآمد.






    قتل« آلوارو اوبرگون» رئيس جمهوري انقلابي مكزيك ـ او نمي خواست مکزيک يک کشور قانون گريز و ناامن باشد


    0717obergon.jpg


    آلوارو اوبرگون Alvaro Obregon پيش از آغاز دومين دور رياست خود برجمهوري مكزيك، 17 جولای 1928 ترور شد. وي در دور اول ریاست خود برمکزیک (از 1920 تا 1924) دست به اصلاحات ارضي و قضایی زده، بسياري از كشاورزان را صاحب زمين كرده و جامعه را از تبه کاری و قانونشکنان پاک کرده بود. او می گفت که منطقه آمریکای شمالی (مکزیک، ایالات متحده و کانادا) طبیعتی واحد دارند و دلیل پیشرفت دو کشور دیگر منطقه، وضعیت زمین و آب و هوا نیست، قوانین و مقررات و عادت دادن مردم به رعایت آنهاست. وی پیش بینی کرده بود که اگر مکزیکی ها راه خودرا اصلاح نکنند نه تنها پیشرفت نخواهند داشت بلکه به صورت ملتی بی قانون و ناامن در خواهند آمد که هرکس می خواهد از آنجا بگریزد (مهاجرت کند). وی اخطارکرده بود که اگر اصلاحات صورت نگیرد زمانی فراخواهد رسید که برای حل مسائل مکزیک راهی جز انقلاب وجود نداشته باشد. همین اصلاح طلبی «اوبرگون» سبب شده بود که دولت ايالات متحده تا سه سال، رياست جمهوري او (دور اول) را برسميت نشناسد.
    آلوارو كه يك ژنرال بود دست راست خودرا در جنگ «سانتا رُزا» از دست داده بود. آلوارو بعد از اتمام دوره نخست زمامداري، و پس از يك دوره دوري جستن از سياست، در سال 1928 براي يک دوره ديگر خود را نامزد رياست جمهوري مکزيک كرد؛ زيرا متوجه شده بود كه در غياب او بسياري از دستاوردهاي انقلاب از دست رفته است. وي انتخاب شد، اما پيش آغاز زمامداري به قتل رسيد!.


    نخستين آزمايش اتمي جهان


    trinity-site-merged.jpg
    در محل نخستين آزمايش اتمي جهان، بر ستوني دو تابلو نصب شده که روي تابلو بزرگتر تاريخ و محل آزمايش درج شده است (دو عکس بالا، تابلو و ستون را جدا از هم نشان مي دهد)

    هفدهم جولاي 1945 اطلاعات بيشتري در باره نخستين آزمايش اتمي آمريکا که روز پيش از آن (16 جولاي) در ناحيه ترينيتي سايت Trinity Site ايالت نيومكزيكو انجام شده بود انتشار يافت.
    قدرت تخريب بمبي که آزمايش شد معادل بيست هزار تُن ماده منفجره T. N. T بود. اين بمب نخستين محصول پروژه منهتن بود. دولت آمريكا تا انجام اين آزمايش، براي مسلح كردن خود به سلاح اتمي به پول آن زمان دو ميليارد دلار هزينه كرده بود. چند فيزيکدان اروپايي به اتمي شدن آمريکا کمک کردند.
    متعاقب همين آزمايش، هري ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا اخطار شديد خودرا براي دولت ژاپن فرستاد و 21 روز بعد دستور بمباران اتمي ژاپن را صادر كرد.
    atomic-bomb-first.jpg
    عكس انفجار نخستين آزمايش اتمي جهان كه شانزدهم جولاي سال 1945 در صحراي نيو مكزيكو (آمريكا) آزمايش شد


    كنفرانس پُتسدام، خشونت استالين، برقراری نظم نوین و توافق بر سر تقسیم آلمان و مرزهای اروپایی و ...

    هفدهم جولای 1945، كنفرانس پُتسدام با شركت ترومن، استالين و چرچیل سران وقت آمریکا، شوروی و انگلستان تشكيل شد تا وضعیت پس از جنگ ـ جنگ جهانی دوم ـ و نظم آینده بر پایه واقعیت های تازه طراحی شود. جنگ 9 هفته پیش از این در جبهه های اروپا پایان یافته بود، ولی در خاور دور ادامه داشت. چرچیل با خود Clement Attlee معاون نخست وزیری انگلستان از حزب کارگر را به پتسدام آورده بود. انگلستان در دوران جنگ جهانی دوم کابینه ائتلافی مرکب احزاب انگلستان داشت و چون انتخابات عمومی انگلستان در جریان بود و بیم شکست حزب محافظه کار ـ حزب چرچیل ـ می رفت، وی اتلی را آورده بود تا اگر نتایج انتخابات به زیان حزب محافظه کار باشد، نخست وزیری را به او تحویل دهد و پتسدام را ترک کند که چنین شد. روزولت رئیس جمهوری آمریکا در طول جنگ، 12 اپریل آن سال فوت شده بود و هری ترمن معاونش بر جایش نشسته بود. بنابراین، استالین در پتسدام، با شرکاء تازه ای رو به رو بود. کنفرانس پُتسدام از 17 جولای تا دوم آگوست 1945 ادامه داشت. پتسدام شهری 180 هزار نفری در 24 کیلومتری جنوب غربی مرکز شهر برلین است و در دوران نظامی سلطنتی آلمان، شاهزادگان در آنجا می زیستند و کنفرانس پتسدام در خانه پسر ویلهلم دوم آخرین قیصر آلمان تشکیل شده بود. اتلی از 26 جولای 1945 نخست وزیر انگلستان شد و چرچیل کنار رفت.چرچيل كه روز 15 جولای وارد پتسدام شده بود.
    استالین در آغاز کار کنفرانس به هيچيك از طرحهاي آمریکا و انگلستان، جز اعلان جنگ مسکو به ژاپن ترتيب اثر نداد. دو شرکت کننده دیگر با پرخاشگري هاي كم سابقه استالين روبرو شدند ولی وی به تدریج با گرفتن امتیازهای متعدد تا حدّی کم کوتاه آمد. با وجود این، استالين حاضر نشد كشورهايي را كه ارتش سرخ تصرف كرده بود، تخليه كند و يا اجازه دهد در آنها انتخابات آزاد (طبق خواست و روش غرب) به عمل آيد، حتي در نيمه شرقي آلمان. استالین می گفت که شوروی بیش از 30 میلیون کشته داده و باید وضعیت بگونه ای باشد که جنگ دیگری رخ ندهد و هیچگاه مورد تعـ*رض قرار نگیرد. در همین جلسات بود که ترومن به استالین گفت که آمریکا چند روز پیش ـ 2 روز قبل از آغاز کار کنفرانس، آزمایش اتمی انجام داده و دارای سلاح اتمی شده است. سال ها بعد مورخان نوشتند که ترومن به اين سبب، موضوع اتمي شدن را به استالين گفته بود که بترسد و از تصرف اروپاي غربي منصرف شود زيرا که شنيده بود استالين با ميليون ها نظامي آماده در آلمان و اروپاي مرکزي، اگر اراده کند مي تواند دستور ادامه پيشروي دهد، بر نيروهاي آمريکا و انگلستان در اروپاي قاره ايِ شرق درياي مانش فائق آيد و تمامي قاره به استثناي جزاير بريتانيا را تصرف کند و همچنين در شرق، ايران و از اين طريق خاورميانه نفتدار، آسياي جنوبي و آفريقا را و بشود آقاي دنيا ـ جز قاره آمريکا.
    برخی از مورخان نوشته اند که ترومن در یکی از جلسات کنفرانس پتسدام گفته بود که به ژاپن اخطار خواهد کرد که تسلیم شود و اگر خودداری کند از سلاح اتمی بر ضد آن استفاده خواهد کرد.
    کنفرانس پُتسدام که ششمین کنفرانس سران متفقین بود به این سازش ها دست یافت:
    ـ محاکمه سران دولت نازیِ آلمان به جرم جنایت جنگی در دادگاه متفقین
    ـ اتریش از آلمان جدا شود و همچنان گذشته، ماهیّت مستقل داشته باشد
    ـ آلمان به چهار منطقه اشغالی متفقین (آمریکا، شوروی، انگلستان و فرانسه) تقسیم شود و اتریش نیز در اشغال نظامی باشد
    ـ مناطق الحاقی به آلمان به تصمیم هیتلر ازجمله Sudetenland و پروس شرقی و بندر دانتزیک (گدانسک) و ... از آلمان جدا و خط اُدر ـ نایسِه مرز شرقی و شمال شرقی آلمان شود. به این ترتیب 25 درصد آلمان قدیم (پیش از جنگ اول جهانی) دوباره جدا شدند که هیتلر به خاطر بازگرداندن آنها جنگ به راه انداخت. آلزاس ـ لورن و سیلزی ها هم از آلمان جدا شدند
    ـ آلمان کشوری بدون ارتش باشد
    ـ آلمان بمانند قدیم فدراسیون باشد نه متمرکز.
    ـ صنایع آلمان باید از انحصار خارج و به صورت بازار آزاد و کاپیتالیستی (کاپیتالیسم خصوصی نه دولتی) در آیند
    ـ صنایع نظامی و هواپیماسازی آلمان باید نابود شوند
    ـ باید حکومت های محلی و فدرال، دمکراتیک و انتخابی باشند.
    ـ باید سوسیالیسم ملّی (نازیسم) کاملا برانداخته شود
    ـ لهستان دارای دولت شود ولی زیر کنترل مسکو باشد.
    ـ ارتش سرخ در کشورهایی که آزاد کرده است (از رومانی و بلغارستان تا مجارستان، چک اسلواکی و لهستان) باقی بماند.
    ـ ده درصد از ظرفیت صنعتی آلمان در اختیار دولت مسکو باشد
    ـ استاندارد زندگانی آلمانی ها تا مدتی نباید بهتر از اروپاییان دیگر باشد
    [تاریخ نشان داد که گورباچف و یلتسین همه این امتیازات را که خونبهای بيش از 35 میلیون اتباع شوروی بودند از دست دادند، روسیه اينک بمانند سال های پیش از جنگ دوم در معرض تهدید است و پوتین نیز حرفی نمی زند!].
    کنفرانس های سران متفقین در طول جنگ دوم جهانی در کوبک، کازابلانکا، قاهره، تهران (از 28 نوامبر 1943 تا یکم دسامبر این سال) و یالتا (کریمه) تشکیل شده بود و پُتسدام ششمین آنها بود.

    potsdame-summit.jpg
    سران سه قدرت در پتسدام جولای 1945 (80 روز پس از خودكشي هيتلر)



    0718saran.jpg
    اين عكس (5 ماه پيش از كنفرانس پُتسدام) در حاشيه كنفرانس سران سه كشور در فوريه 1945 در يالتا (کریمه) گرفته شده بود كه مقايسه آن با عكس سران سه كشور در كنفرانس پتسدام، خشونت استالين را از بي اعتنايي اش به شركاء تازه مي توان استنباط كرد. در حاشيه كنفرانسهاي قبلي همچنان كه در اين عكس ديده مي شود سران سه كشور وارد شوخي و بذله گوئي هم مي شدند


    پایان آرامش افغانستان با کودتای 1973 ـ نگاهی گذرا و روشنگر به تحولات افغانستان در 7 دهه گذشته ـ شکست طرح ایجاد کنفدراسیون ایرانی تبارها


    mohammad-Dawudkhan.jpg

    سردار محمدداوودخان
    17 جولاي 1973 نظام حكومتي افغانستان در پي يك كودتاي نظامي، تغيير يافت و اين كشور جمهوري شد. سردار محمدداوود عموزاده و شوهر خواهر محمدظاهرشاه كه نخست وزير (صدر اعظم) افغانستان بود از غيبت كوتاه پادشاه كه به ايتاليا رفته بود استفاده كرد و با يك كودتاي بدون خونريزي به سلطنت 40 ساله پسرعمو پايان داد، نظام حكومتي افغانستان را از سلطنت به جمهوري تغيير داد و روز بعد در زادروز خود (كه هجدهم جولاي 1909 به دنيا آمده بود) رئيس جمهوری افغانستان شد. با اين كودتا، آرامش از افغانستان رخت بربسته است. «تاریخ» بویژه در قرون معاصر نشان داده است که هرگونه تغییر و تحوّل از این دست باعث دگرگونی ها و ناآرامی دهها ساله شده است.
    محمد ظاهر که 4 ژانویه 1914 به دنيا آمده بود پس از كشته شدن پدرش، از هشتم نوامبر سال 1933 پادشاه افغانستان شده بود و تا كودتاي سردار محمدداوودخان اين مقام را برعهده داشت و در سال 2002 پذيرفت كه يك تبعه عادي افغانستان باشد. او 23 جولاي 2007 در 92 سالگي در شهر كابل درگذشت. فوت او در پي يك بيماري طولاني دستگاه گوارش اعلام شده بود. محمدظاهرشاه كه چهار پسر و دو دختر از او باقي مانده اند در سال 2002 و پس از سقوط حكومت طالبان، از ايتاليا به كابل بازگشت ولي ادعاي سلطنت نكرد. او كه براي تحكيم حكومتِ حميد كَرزاي (كه از بستگان دور او بود) تلاش كرده بود از مجلس افغانستان لقب «پدر افغان» گرفت و اجازه يافت كه تا پايان عُمر در كاخ سلطنتي زندگي كند. محمدظاهرشاه در طول اقامت (خود ـ تبعيد) در ايتاليا، از كمك مالي شاه وقت ايران برخوردار بود تا امرار معاش کند.
    سیاست خارجی افغانستان در طول سلطنت محمدظاهرشاه «بی طرفی» بود ولی از مسکو، بدون جهت گیری، کمک مالی و نظامی دریافت می کرد. در یک مورد، دولت مسکو معادل سيصد ميليون دلار اسلحه به عنوان کمک «بلاعوض» به افغانستان داده بود و مدعی شده بود که این کمک به دولت کابل داده شده است تا به سياست عدم تعهد (بيطرفي) خود ادامه دهد و بتواند از این سیاست دفاع كند که به سود هر دو بلوک [وقت] است. همین دوستی کابل و مسکو سبب شده بود که چهارم مارس 1960 بيش از يكصد هزار افغاني در كابل از خروشچف رهبر وقت شوروي كه به كشورشان رفته بود استقبال کنند.
    محمدظاهرشاه كه در طول سلطنت خود بر بي طرفي و عدم تعهد افغانستان پاي مي فشرد يك بار تلاش كرد تا سرزمين هايي را كه انگلستان در دوران سلطه خود بر هندوستان از افغانستان جدا ساخته و اينك ضميمه پاكستان و پاتان نشين (پشتون ـ پَختون نشین) هستند بازگرداند و يا اينکه به نام کشور پَختونِستان استقلال کامل داشته باشند از جمله منطقه خودمختار «وزيرستان». اين تلاش، افغانستان و پاكستان را در دهه 1960 در آستانه يك جنگ قرارداده بود كه اگر آغاز شده بود؛ گسترش مي يافت زيرا كه مسكو از افغانستان و واشنگتن از پاكستان حمايت مي كرد و دولت وقت ايران دچار سردرگمي عجيبي شده بود زيرا كه از يك طرف با پاكستان قرارداد دفاعي داشت و از سوي ديگر، افغانها را ايراني مي دانست، لذا دست به ميانجيگري زد و موفق شد. در جريان همين ميانجيگري بارديگر از ايجاد كنفدراسيون ايران و افغانستان مركب از دو كشور مستقل سخن به ميان آمد كه ايران به اشاره غرب، قضيه درآمد نفت و مسئله تقسيم اين پول را که ايران به همه آن نياز دارد پيش كشيد و مسكو هم ار آن هراس داشت كه پس از تاسيس كنفدراسيون، تاجيكان «فرارود» بارديگر طغيان كنند و براي پيوستن به كنفدراسيون از شوروي جدا شوند و به همین سبب دولت کابل را ساکت کرد و در نتيجه موضوع تشکیل کنفدراسیون به تدريج منتفي شد. در آن زمان، غرب از آن بيم داشت كه پس از ايجاد كنفدراسيون، ايران مدعي بلوچستان شرقي و افغانستان مدعي مناطق پاتان نشين 30 میلیونی پاكستان شود و اين كشور (پاکستان) كه تنها به دليل مسلمان بودن مردم آن از هندوستان جدا شده و استقلال يافته است فروبپاشد.
    احمدشاه مسعود در دهه 1990 (همانند پدرش در نيمه اول قرن بيستم) تلاشهايي در زمينه ایجاد یک جامعه مشترک المنافع از کشورهای ایرانی تبار به عمل آورد كه با قتل او در نیمه اول سپتامبر سال 2001 قضيه مسكوت ماند. برهان الدين ربّاني بعدا زمزمه اتحاد پارسي زبانان (ايراني تبارها) به صورت یک جامعه مشترک المنافع را مطرح کرد که او نيز ترور شد! و .... با وجود اين، به نظر مي رسد که انديشه ايجاد جامعه مشترک المنافع ايراني تباران که استعمار اروپايي و عمدتا در قرن 19 آنان را از هم جدا ساخته و تضعيف کرده است بويژه در ميان تاجيكان (پارسيان) از ميان نرفته است و تشكيل جبهه ملي افغانستان نشانه ای از زنده ماندن این آرزوست.
    صحبت از ايجاد كنفدراسيون ايران و افغانستان از دهه سوم قرن 20 در ميان بوده است. در پی اعلام حمایت کامل دولت افغانستان (در 23 ژوئن 1951) از مبارزه ضد استعماري تهران و تاکید این اصل که اتباع دو کشور هزاران سال یک ملت و در کنار هم بودند و بازهم با هم خواهند بود، دکتر مصدق رئیس دولت وقت ضمن سپاسگزاری از این حرکت دولت کابل، از رسانه های ایران خواست که به انتشار تاریخ، فرهنگ و نیاکان (انسِستری) مشترک بپردازند و از ایرانیان بخواهند که اتباع دولت کابل را به جای افغان ـ واژه ای که دولت لندن اختراع کرده است ـ به نام شهرهایشان مثلا هراتی، زابلی، کابلی، قندهاری، غزنوی و ... و یا قبایل و طوایف شان بخوانند. مصدق گفته بود که ما یک ملت با دو دولت هستیم که عیبی هم ندارد.
    در نوروز سال 1339 (سال 1960)، سردار محمدداوودخان صدراعظم وقت افغانستان به ايران آمد تا درباره اين موضوع بررسيهاي تازه اي صورت گيرد و به اين سبب، وي هم در مراسم نوروز آن سال شركت كرد، زيرا نوروز آيين مشترك مردم دو كشور است كه تا قرن نوزدهم قلمرو حكومتي واحدي را تشكيل مي دادند. اتباع دو کشور داراي نياکان (تاريخ)، زبان و فرهنگ مشترک هستند و به همين دليل طبق نظر جامعه شناسان از جمله «ماکس وبر» يک ملت محسوب مي شوند، و به همين صورت تاجيكان فرارود (پارسيان) كه اينک در چند كشور زندگي مي كنند.
    ترس از همين خويشاوندي و وحدت فرهنگي است که در سالهاي اخير فشارهاي تازه اي وارد مي آيد که افغانها و به ويژه پشتونها به ايران و پارسيان منطقه فرارود (تاجيکان) نزديک نشوند.
    در مذاکرات محرمانه نوروز 1339 سردار محمدداود خان با مقامات ارشد دولت ایران طرح ايجاد كنفدراسيون ايران و افغانستان مطرح شد که [معمّاگونه] به روزنامه های اروپا درز کرد و انتشار آن باعث مخالفت شدید دولت لندن و دولت مسکو شد. مسکو از آن می ترسید که تاجیکان منطقه فرارود دوباره بپاخیزند و خواهان الحاق به آن کنفدراسیون شوند و لندن بیم داشت که خط مرزی «دورَند» مآلا غیرقانونی اعلام و قبایل پشتون که با ترسیم این خط ازهم جدا شده اند به افغانستان بپیوندند. همین مخالفت ها مانع از اجرای طرح شد.
    حزب كمونيست افغانستان به دبيركلي نورمحمد تره كي كه دو شاخه آن «خلق و پرچم» بار ديگر متحد شده بودند 27 اپريل 1978 (هفتم ارديبهشت 1357 و سال انقلاب ايران) در ساعات بعد از نيمه شب دست به كودتا زد و از 28 اپريل قدرت را به دست گرفت. محمدداودخان 69 ساله كه خود در جولای 1973 (5 سال پیش از آن) با انجام كودتا برضد محمد ظاهرشاه (پسر عّمش) به رياست افغانستان دست يافته بود 28 اپريل و پس از يک روز مقاومت کشته شد. با او، هجده تن از بستگان و گروهي از همكارانش هم كشته شدند.
    كودتا توسط افسران كمونيست افغانستان از جمله ژنرال عبدالقادرخان معاون نيروي هوايي اين كشور و محمد اسلم وطنجار صورت گرفته بود.
    کمونیستهای افغانستان یکم ژانویه 1965 تاسیس حزب «حزب دمکراتیک خلق افغانستان» را اعلام کرده بودند که بعدا در درون خود به دو شاخه خلق و پرچم تقسیم شده بود و اتحاد مجدد این دو شاخه به برانداختن دولت سردار محمددواودخان در سال 1978 و حکومت چهارده ساله کمونیستها بر افغانستان انجامید. شاخه خلق حزب کمونیست افغانستان به رهبری نور محمد تره کی [یک پشتون و متولد غزنه و روزنامه نگار] خواهان سوسیالیست کردن افغانستان در کوتاهترین مدت بود و شاخه پرچم [که رهبران این شاخه هم پشتون بودند] جامعه سُنتی، قبیله ای و فقرزده افغانستان را آماده برای پذیرفتن فوری سوسیالیسم نمی دانست و خواهان پیاده شدن آن در طول دست کم نیم قرن و از طریق آموزش عمومی مردم و فراهم شدن شرایط بود. به این ترتیب، این دو شاخه ماجرای مِنشِویک و بُلشویک روسیه دهه 1910 را زنده کرده بودند. مرور زمان ثابت کرد که استدلال اقلیت [منشویک و شاخه پرچم] درست بود و نظام سوسیالیستی توأم با جهش در هر دو کشور (روسیه و افغانستان) فروپاشید.
    دولت نورمحمد تره کی تنها چهار ماه و 15 روز عُمر کرد و در این مدت دوبار اعلام داشت که صرف نظر از تفاوت سیستم های حکومتی، آماده تشکیل کنفدراسیون با ایران مطابق همان طرح محمدداوودخان است. وی در پایان یک رشته اختلافات داخلی حزبی، در سپتامبر 1979 و در جریان توطئه حفیظ الله امین از کمونیست های صاحب مقام افغانستان کشته شد و حکومت امین نیز بیش از سه ماه طول نکشید و کشته شد و ببرک کَرمل ـ کمونیست دیگر بر سر کار آمد و شوروی نیروی نظامی به افغانستان فرستاد.
    ببرک کرمل رهبر شاخه پرچم حزب کمونیست افغانستان و رئیس جمهور وقت این کشور سوم ژانویه 1980 اعتراض جیمی کارتر رئیس جمهور وقت آمریکا به ورود چند واحد نظامی شوروی به کابل را ردّ کرد و گفت که این نیروها به خواست دولت افغانستان و طبق قرارداد دوجانبه دو ملت و با هدف رفع تهدید خارجی و جلوگیری از هرگونه مداخله وارد شده اند. وی حفیظ الله امین را یک عامل آمریکا خواند. کارتر گفته بود که نیروهای شوروی پس از استقرار در افغانستان، یک تهدید جدّی برای پاکستان و همه آسیای جنوبی خواهند بود.
    نیروهای شوروی که بتدریج شمار آنان در افغانستان به 115 هزار تَن رسید با دادن 13هزار و 900 کشته 15 فوریه 1989 آن کشوررا ترک کردند. در یک مورد در هشتم مارس 1982 دولت آمريكا مسکو را متهم كرد كه در افغانستان بر ضد چريكهاي ضد كمونيست (مجاهدین) سلاح شيميايي بكار بـرده است. خروج نیروهای شوروی از افغانستان، به تصمیم میخائیل گورباچف رهبر وقت آن جماهیریه و پس از سازش با آمریکا از ماه می 1988 آغاز شده بود.
    عُمر حكومت كمونيستي افغانستان پس از خروج نیروهای نظامی مسكو ديري نپاييد. 16 اپریل 1992 دكتر نجيب الله ـ آخرین رئیس دولت کمونیستی افغانستان از رياست این دولت كناره گيري كرد. وی ظاهرا در پي توافقهاي محرمانه قدرتهاي ذينفع، و پس از فرستادن خانواده خود به خارج از كشور، دولت را تسليم مخالفان (گروههاي معروف به مجاهدين) كرده بود و به ساختمان سازمان ملل در كابل پناهنده شده بود.
    سازش گورباچف با آمریکا که مبنی عدم مداخله نظامی قدرت های بزرگ در امور افغانستان بود، عُمری نکرد. گروههای مجاهد پس از خروج روس ها، بر افغانستان مسلط شدند. دستگاه حكومتي جهادي ها هم بعدا از طالبان شكست خورد كه در پي رويداد هاي 11 سپتامبر 2001 آمريكا، اين دولت با مداخله نظامي خود در افغانستان به حكومت طالبان پايان داد و ....
    طالبان (طلبه ها) كه در آغاز كار عمدتا در مدارس مذهبي آوارگان افغانستان مستقر در پاكستان آموزش ديده بودند و بعدا بر بيشتر نواحي جنوبي و مركزي (پشتون نشين) افغانستان مسلط شده بودند پس از يك محاصره نسبتا طولاني، 27 سپتامبر سال 1996 شهر كابل را كه از طرف دولت افغانستان (دولت برهان الدين ربّاني و عمدتا تاجيكان) تخليه شده بود، تصرف كردند و دكتر نجيب الله رئيس دولت کمونيستي پیشین اين كشور را كه از سال 1992 به صورت پناهنده در دفتر سازمان ملل در كابل به سر مي بُرد دستگير كردند و پس از شكنجه فراوان و سوزاندن لبهايش با آتش سيگار، تيرباران كردند و جسدش را مقابل ساختمان مقرّ رييس جمهوري افغانستان به دار كشيدند و دو روز به همان صورت بر بالاي دار نگهداشتند و سپس قطعه قطعه کردند. نجيب الله از 1992 تا روز قتل در دفتر سازمان ملل زندگي مي کرد. طالبان نيز پنج سال و چند ماه بعد از كابل رانده شدند و .... انگلستان، آمریکا، دولت سعودی و پاکستان در طول 9 سال استقرار نظامیان شوروی در افغانستان 15 گروه مخالف دولت کابل و مداخله مسکو، به نام مجاهد را با دادن پول، تسلیحات و آموزش، برای مبارزه مجهز ساخته بودند و جنگ نامنظم ادامه داشت.
    مورخان معاصر ايجاد طالبان را به پاي برژينسكي مشاور لهستاني تبار و ضد روس جيمي كارتر رئيس جمهوری نیمه دوم دهه 1970 آمريكا نوشته اند كه مي خواست به دست آنان شوروي را از افغانستان اخراج و دولت كمونيستي كابل را ساقط سازد. برژینسکی همچنان ضد روس است.
    القاعده در جوار طالبان رشد کرده بود که بعدا متهم به ایجاد رویدادهای 11 سپتامبر 2001 آمریکا شد و آمریکا برای سرکوب آن، نیرو به افغانستان فرستاد و .... با اینکه از این استقرار سالها گذشته است، روس ها به سکوت خود ادامه می دهند. ناتو هم که حوزه عملیات آن باید اروپا و آمریکای شمالی (اتلانتیک شمالی) باشد وارد افغانستان شده است ـ کشوری که به اظهار غرب در باتلاق فساد اداری، فقر و کشت خشخاش دست و پا می زند. اواخر سال 2011 لويه جرگه (شوراي سنتي افغانستان) به پيشنهاد دولت کابل و با شرايطي پذيرفت که ميان افغانستان و آمريکا يک قرارداد امنيت استراتژيک امضا شود. طالبان و القاعده تنها مشکل افغانستان نیستند، در این کشور ميان پشتونها و تاجيکان و شيعه و سنّي هم اختلاف هایی وجود دارد، و ازبکان شمال ـ ساز ديگري مي زنند. افغانستان در چارچوب مرزهای امروز هم بمانند عراق، اردن، کویت و ... دست ساخت دولت لندن در دو قرن گذشته است.
    روزي که تونل «مون بلان» آغاز بکارکرد

    16 جولاي 1965 شارل دوگل رئيس جمهور وقت فرانسه و ساراگات رئيس جمهور وقت ايتاليا تونل «مون بلان (قله سفيد)» را در ارتفاعات آلپ گشودند و از سه روز بعد رفت و آمد زميني ميان فرانسه (درحقيقت اروپاي ماوراء آلپ) و ايتاليا از مسيري كوتاهتر برقرار شد. «تونل مون بلان Mont Blanc Tunnel» كه 11 كيلومتر و شش دهم كيلومتر طول، 8 متر و شش دهم متر عرض و 4 متر و 35 سانتيمتر ارتفاع دارد در طول هشت سال (از سال 1957 تا 1965) ساخته شده بود. ساخت اين تونل يك آرزوي ديرين اروپاييان بود.
    Mont-blanc-merged.jpg
    دو ورودي ـ خروجي تونل مون بلان Mont Blanc Tunnel







    واکنش درياسالار روس به ايجاد سپر ضد موشكي در لهستان و جمهوري چك


    masorin.jpg
    V. Masorin

    هفدهم جولاي 2007، درياسالار ولاديمير ميسورين V. Masorin فرمانده نيروي دريايي روسيه در واكنش به تصميم قاطع آمريكا براي ساختن سپر ضد موشكي در لهستان و جمهوري چك اعلام كرد كه روسيه هم در كامچاتكا (خاور دور، و در نزديكي به آلاسكا) يك پايگاه تازه زيردريايي ايجاد خواهد كرد و زيردريايي هاي تازه ساز «بوريBori» را كه هركدام مجهز به 12 موشك بولاوا هستند و هر موشك بولاوا مي تواند ده كلاهك اتمي حمل كند در آنجا مستقر خواهد ساخت. بُرد اين موشكها 12 هزار و ششصد كيلومتر است.
    V. Masorin با لحني تهديدآميز همچنين گفت كه روسيه به درياهاي دوردست بازخواهد گشت و از اين پس، هر آن 19 رزمناو و زيردريايي در اقيانوس ها در حال گشت زني خواهد داشت و كار ساختن يك ناو هواپيمابر بزرگ را عنقريب آغاز خواهد كرد.
    پس از توافق شوروي سابق با آمريكا در اواخر دهه 1980، مسكو کار ساختن ناو هواپيمابر را كه تازه آغاز كرده بود متوقف ساخت و ناوهاي نيمه تمام خود از اين دست را به عنوان آهن قراضه به چين و هند فروخت! که آنهارا بازسازي کرده اند. قبلا شوروي همانند آلمان سابق عقيده داشت كه «دريا» محل استقرار نظامي نيست و تنها، دولت هايي كه قصد تعـ*رض به نقاط دوردست را دارند خواهان ناوهواپيمابر هستند كه از دهه 1980 به اين طرز تفكر پايان داد. فرضيه آلماني ضرورت نداشتن ناو هواپيمابر در 3 دهه گذشته مرودود شناخته شده است و چند کشور ديگر دست به ساخت چنين ناوهايي زده اند.
    sub.jpg
    يک زيردريايي روسيه در کامچاتکا







    گم شدن ديسكهاي اطلاعات محرمانه اتمي آمريكا از لابراتوار ل*ـاس آلاموس

    15 جولاي 2004 شبكه هاي تلويزيوني آمريكا گزارش كردند كه هفتم جولاي (هشت روز پيش از آن) دو ديسك اطلاعات محرمانه مربوط به اسرار اتمي از آزمايشگاه ل*ـاس آلاموس در ايالت نيو مكزيكو كه از آغاز كار وابسته به دانشگاه كاليفرنيا بوده است ناپديد و از آن زمان موقتا همه بررسي ها كه نياز به مراجعه به اطلاعات طبقه بندي شده دارد متوقف شده است.
    نخستين بمب اتمي جهان در همين آزمايشگاه توليد شده بود كه 16 جولاي 1945 در صحرايي در همان نزديكي آزمايش شد و بمب هاي دوم و سوم سه هفته بعد بر ژاپن فرو افكنده شدند. لابراتوار «ل*ـاس آلاموس» كه در تاريخ گم شدن ديسکها، 12 هزار تَن در آن كار مي کردند از دوران جنگ جهاني دوم بزرگترين مركز توليد سلاحهاي هسته اي آمريكا بوده است.

    717wen.jpg
    ون هو لي

    اين نخستين مسئله از اين دست نيست كه در لابراتوار ل*ـاس آلاموس روي مي دهد. در سال 2000 يك دانشمند تايواني تبار اين آزمايشگاه به نام دكتر «ون هو لي» متهم شد كه قسمتي از اطلاعات محرمانه را از يك رايانه حفاظت شده به ديسك معمولي رايانه شخصي اش منتقل كرده است. بعدا هم اعلام شد كه يك دسته كليد مربوط به بعضي اطاقهاي لابراتوار گم شده است و ....
    گم شدن ديسکها در حالي صورت گرفت كه دولت آمريكا به دولتهاي دارنده اسلحه اتمي اصرار مي کرد كه مراقبت كنند اسرار توليد سلاحهاي اتمي به دست كشورهاي ديگر و گروههاي تروريستي نيافتد.
    717los.jpg
    لابراتوار اتمي ل*ـاس آلاموس


    نتيجه بَد براي توني بلر که انگلستان را وارد جنگ عراق کرد

    نتيجه انتخابات ميان دوره اي جولاي 2004 انگلستان كه در حوزه هاي«لاسستر ساوت» و بيرمنگام صورت گرفت نشان داد كه تا چه حد مردم انگلستان نسبت به توني بلر كه با دادن گزارش خلاف واقع، كشورشان را وارد جنگ عراق كرد و خاطره دوران استعمار را در جهانيان زنده ساخت بدبين، خشمگين و از او ناراضي بودند.
    در حوزه لاسستر ساوت، نامزد حزب كارگر (حزب توني بلر) از نامزد حزب ليبرال شكست خورد، حال آن كه كرسي اين حوزه از پنجاه سال پيش در دست حزب كارگر بود. در حوزه كارگرنشين بيرمنگام نيز نامزد حزب كارگر تنها با اكثريت 500 راي پيروز شد حال آن كه در انتخابات قبلي، اكثريت اين نامزد بيش از 12 هزار راي بود.
    روزنامه هاي انگلستان در آن زمان نوشته بودند كه نتيجه اين دو حوزه وضعيت توني بلر را در انتخابات عمومي آينده روشن ساخته است. بلر تحت فشار افکار عمومي که مخالف ادامه جنگ عراق بوده اند، بالاخره در ژوئن 2007 از نخست وزيري انگلستان و رياست حزب کارگر کناره گيري کرد.
    715blair.jpg
    ناراضيان در شعارهايشان بلر را " دروغگو " معرفي مي کنند







    فيليپين جان تبعه خود را فداي سياست نکرد


    717anjelo.jpg
    آنجلو

    دولت فيليپين تسليم فشار آمريكا، استراليا و انگلستان نشد، به خواست مردم خود اعتناء كرد و به خاطر نجات جان «آنجلو دلا كروز» راننده فيليپني 46 ساله و پدر هشت فرزند از گردن زده شدن، در نيمه جولاي 2004 دستور خروج سربازانش را از عراق داد. آنجلو که براي کسب درآمد بيشتر به عراق رفته بود در آنجا به گروگان يک سازمان مقاومت به نام "خالد ابن وليد" درآمده بود که اين گروهها از اين طريق مي کوشيدند تا خارجيان احساس کنند که عراق منطقه امني براي فعاليت بيگانگان نيست و از آنجا خارج شوند. اين سازمان تهديد کرده بود که اگر دولت فيليپين نيروهاي خود در اسرع اوقات از عراق خارج نسازد آن گروگان را گردن خواهد زد.
    دولت مانيل با اتخاذ تصميم به خارج ساختن نيروهاي خود از عراق نشان داد كه جان اتباع خود را فداي سياست نمي كند.
    در آن زمان (جولاي 2004) هفت ميليون فيليپيني در خارج از كشور خود بكار مشغول بودند كه اگر «آنجلو» گردن زده مي شد روحيه خود را از دست مي دادند. فيليپين از راه صدور كارگر به خارج، هر سال بيش از هشت ميليارد دلار درآمد دارد. تا جولاي 2004 اسپانيا و دولتهاي آمريكاي لاتين نيروهاي خود را از عراق خارج ساخته بودند ولي كره جنوبي و بلغارستان به قتل اتباع خود توجه نكرده و نيروهايشان را در عراق حفظ كرده بودند.





    سناتور لوئيزيانا قرباني ديگر «مادام شهر واشنگتن» ـ نام مشتريان در دفترچه تلفن «مادام»


    madamc.jpg

    Deborah (Jeane) Palfrey که بعدا خودکشي کرد!
    در دومين هفته جولاي 2007 «ديويد ويترDavid Vitter» سناتور جمهوريخواه ايالت لوئيزياناي آمريكا به صف قربانيان «مادام دي. سي.» اضافه شد كه شكستي بود براي اين حزب. تعجب در اين است كه اين سناتور سالها از تحكيم بنياد خانواده و وفاداري به همسر سخن گفته بود. ويتر پس از يک هفته که خودرا از انظار پنهان کرده بود بعد از ظهر 16 جولاي 2007 با زنش «ونديWEndy» اجتماعي برپا کرد و به خاطر کاري که کرده پوزش طلبيد و گفت که به واشنگتن باز خواهد گشت تا به کار ادامه دهد. وندي نيز در اين اجتماع اظهارداشت که شوهرش را بخشيده است.
    قبلا چند سرشناس ديگر قرباني دفترچه تلفن اين مادام (داير كننده يك اسكورت سرويس = كال گرل) شده بودند از جمله معاون وزير امور خارجه آمريكا در امور كمك هاي اين كشور به ساير نقاط كه از سمت خود كناره گيري كرد. «راندال» كه مردي متاهل (و در آن زمان 65 ساله) و قبلا مدير كارخانه دارو سازي «الي ليلي» و از مقامات سازمان جهاني بهداشت بود، پس از اطلاع از مشاهده شدن نامش در دفترچه تلفن بانو دبورا (جين) پالفري Deborah (Jeane) Palfrey، بيست و هشتم اپريل 2007 كناره گيري خود را تسليم كرده بود.
    بانو «دبورا» به مدت 13 سال در منطقه شهر واشنگتن (ناحيه دي. سي.) يك موسسه «اسكورت سرويس» را اداره مي كرد و بيش از 130 زن (اصطلاحا: كال گرل)، براي فرستادن نزد اين و آن در اختيار داشت. پس از افشاي قضيه، وي تحت تعقيب قضايي قرار گرفت و برايش يك قرار تامين سنگين صادر شد. در پي سپردن اين قرار، دبورا تهديد كرد كه تلفن مشتريان موسسه خودرا در اختيار رسانه ها قرار خواهد داد و او حدود 15 هزار مشتري داشته كه بسياري از آنان از مقامات دولتي بودند. متعاقب اين تهديد، وي احتمالا همه و يا تعدادي از اين تلفن ها را فشاء کرده بود (دراختيار قرار داده بود). چندي بعد ناگهان اعلام شد که دبورا يکم ماه مي 2008 خودکشي کرده است!.
    vitter3.jpg
    سناتور ويتر و زنش «وندي» در اجتماع 16 جولاي و مراسم عذرخواهي







    فعاليت هاي اتمي برزيل و ...


    lula2.jpg
    لولا دا سيلوا

    لولا دا سيلوا رئيس جمهوری وقت برزيل ـ دومين كشور بزرگ قاره آمريكا ـ در نيمه جولاي 2007 اعلام كرد كه تصميم گرفته است فعاليت هاي هسته اي اين كشوررا ازسر گيرد و هدف؛ استفاده مفيد از اين نيرو است.
    برزيل 20 سال پيش از آن بر اثر فشار دولت واشنگتن، فعاليت هاي هسته اي خود را متوقف ساخته بود. دا سيلواي سوسياليست گفته بود كه برزيل پس از ازسرگيري فعاليت هاي هسته اي، در مرحله اول يك زيردريايي اتمي و سه نيروگاه خواهد ساخت.
    داسيلوا که در انتخابات اکتبر 2002 با 61 درصد آراء برنده شده بود در اکتبر 2006 با 60 درصد آراء دوباره به رياست جمهوري برزيل انتخاب شد. دو دوره رياست داسيلوا بر برزيل يکم ژانويه 2011 به پایان رسيد. از این روز (یکم ژانویه 2011) بانو دیلما روسف Dilma Vana Rousseff (چریک چپگرای پیشین، بلغار تبار و متولّد دسامبر 1947) بر کرسی دا سیلوا تکیه زد ولي در سال 2016 به دولت او اتهام فساد زدند و پارلمان برزيل وي را از مقام رياست کشور معلّق ساخت تا به آن اتهامات رسيدگي شود. نتیجه رسیدگی، برکناری دیلما بود.
    دیلما [قبلا رئیس دفتر داسیلوا و همفکر او] در مراسم سوگند در پارلمان برزیل گفته بود که سیاست ها و برنامه های دا سیلوا را ادامه خواهد داد زیرا که اجرای این برنامه ها بود که برزیل را به جایگاه یک ابرقدرت نزدیک ساخته است.






    جمعيت يهوديان جهان در سال 2007 به مناسبت «روز جهاني نفوس» ـ اين جمعيت در سال 2014

    11 جولاي 2007 به مناسبت «روز جهاني نفوس» اعلام شد كه جمعيت يهوديان جهان در سال 2006 به رغم اصرار رهبران آنان، جز در اسرائيل، افزايش نيافته و همچنان زير 14 ميليون نفر است. آمار سال 2014 شمار نفوس يهوديان جهان را 14 ميليون و دويست هزار تن نشان مي دهد و آمار سال 2016 مربوط به آمريکا و اسرائيل، حکايت از نفوس شش ميليون و يکصد هزارنفري يهوديان اسرائيل و 5 ميليون و 700 هزار نفري ايالات متحده دارد.
    طبق آمار سال 2006، يهوديان جهان دو درصد كل نفوس گيتي را تشكيل مي دادند حال آنكه در سال 1938 هفت و نيم درصد جمعيت جهان بودند. اين نسبت ثابت مي كند كه جمعيت ملل ديگر با آهنگي بيشتر افزايش يافته است.
    در جولاي 2007 يهوديان اسرائيل پنج ميليون و چهارصد هزار تن بودند و يهوديان آمريكا پنج ميليون و سيصد هزار نفر كه براي نخستين بار شمار يهوديان اسرائيل بر آمريكا (ايالات متحده) چربيده بود. با اين كه يهوديان ايالات متحده يك شصتم جمعيت اين كشور را تشكيل مي دهند نه تنها در رسانه هاي آمريكا و مراكز مالي اين كشور و انديشکده ها کنترل و نفوذ دارند بلكه چند مقام حساس دولتي در دست آنان است و 12 تن از 100 سناتور آمريكايي و 3 قاضي از 9 قاضي ديوان عالي آمريکا از يهوديان هستند.
    پس از اسرائیل و ایالات متحده (فدراسیون آمریکای شمالی)، کشورهای ردیف بالا از لحاظ نفوس یهودی ـ طبق آمار سال 2014 از این قرار هستند:
    فرانسه 475 هزار، کانادا 385 هزار، انگلیس 270 هزار، روسیه 186 هزار، آرژانتین 181 هزار، استرالیا 112 هزار و آلمان 99 هزار.





    برخي ديگر از رويدادهاي 17 جولای


    • 180: همه دوازده فردي كه در متصرفات روم در شمال آفريقا مسيحي شده بودند اعدام شدند.


    • 1880: آئين دادرسي و قوانين كيفري فرانسه در ژاپن هم پياده شد. آئين دادرسي در نظام سابق ايران نيز با اندك تفاوتي مشابه فرانسه بود.


    • 1861: كنگره آمريكا به دولت اين كشور اجازه انتشار دلار كاغذي (اسكناس) داد.


    • 1990: زمين لرزه اي به شدت هفت و هفت دهم ريشتر بيش از 1600 تن را در فيليپين كشت.


    • 1990: صدام حسين كويت را متهم به سرقت نفت عراق ـ در منطقه مرزي جنوب ـ از زير زمين كرد.


    • 1991: آمريكا و شوروي بر سر كاهش تسليحات اتمي خود به توافق رسيدند.
     
    آخرین ویرایش:

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    27 تیر

    ايران



    مقدمه ايجاد واحد ثابت در ارتش ايران



    0718sarbaz.jpg

    تصوير يك سرباز پياده ايران در دوران هخامنشيان

    بر پايه اسناد موجود در آرشيوها و آثار باستاني، در چنين روزهايي (ماه اول تابستان ـ جولاي) در سال 465 پيش از ميلاد در خيابانهاي شهر شوش و نيز تخت جمشيد كه به تازگي تكميل شده بود سربازان تازه اي با يونيفورم ويژه و تنها مسلح به نيزه و كمان و دشنه كمري (خنجري كه خميدگي و انحناء نداشت) كه با نظم خاصي گام برمي داشتند و هر دم به اطراف خود متوجه نمي شدند، داراي قدي بلند و باريك اندام بودند جلب نظر مي كرد و نمايندگان سياسي ملل دوردست در دو پايتخت امپراتوري ايران اين رويداد را گزارش كرده اند. اين سربازان تازه، مقدمه ايجاد يك واحد ثابت ارتش ايران شدند كه نام سپاه جاويدان - سپاهي كه سربازانش پس از هر جنگ به خانه و كسب و كار خود باز نمي گشتند و در سربازخانه در حالت آمادگي بسر مي بردند - به خود گرفت، درست مشابه ارتشهاي امروز در جهان و حرفه سپاهي گري و به قول خواجه نظام الملك «سپاه وري» در جهان خلق شد. افراد اين واحد منظما تمرين و مشق نظامي مي كردند و سازماني درجوار خود داشتند كه همواره در تلاش براي تهيه سلاحهاي تازه و يافتن تاكتيك هاي جديد و پيدا كردن راه مقابله با فنون نظامي ساير ملل بود (سازمان اطلاعات ارتش)؛ سازمان ديگري مهمات و تداركات و اسب و ساز و برگ براي اين واحد را تهيه مي كرد و گروهي هم بودند كه در سراسر ايران به جستجوي بهترين و شايسته ترين نوجوانان و جوانان براي جذب به اين واحد مي پرداختند و از نوجواني اين پسران را زير آموزش و پرورش ويژه قرار مي دادند از جمله كه بايد به ياد مي داشتند كه نبايد در جنگ عقب نشيني كنند و يا تسليم دشمن شوند: مرگ يا پيروز شدن. يك دسته 120 نفري از اين واحد، در طول جنگ مامور محافظت از پرچم بود كه بعدا به نام «كاوه» نخستين انقلابي جهان كه بر ضد ظلم و زورگويي بپاخاست «درفش كاويان» خوانده مي شد. اسپارتاكوس دومين انقلابي بنام جهان در قرن اول پيش از ميلاد و مدتها پس از «كاوه» بر ضد زورگويي و ستم قيام كرد.
    ژنرال «كولن پاول» وزير امور خارجه پيشين آمريكا كه قبلا رئيس ستاد ارتش اين كشور بود در كتاب خاطراتش درباره واحد جاويدان ارتش ايران نوشته است كه «... ما در تاريخ هاي نظامي درباره استقامت و وفاداري سپاه (گارد) جاويدان ايران باستان مطالب بسيار خوانده بوديم و ژنرالهايي كه در زمان شاه از ايران به آمريكا مي آمدند و مهمان ما بودند و پس از انقلاب بيشترشان اعدام شدند با تاكيد مي گفتند كه گارد جاويدان با همان كيفيت دوران باستان در ايران امروز بازسازي شده است، ولي با تعجب ديديم كه در سال 1979 چگونه افراد اين گارد كه ما منتظر اقدام آنان بوديم، در برابر انقلابيون، همچون برگ خزان بر زمين افتادند و هيچ شدند و ....».





    شکست سلجوقیان از صلیبیون اروپایی

    قلیج ارسلان حکمران سلجوقی بخشی از آناتولیا (ترکیه امروز) که از اصفهان بازگشته و برجای پدرش سلیمان اوغوز نشسته بود در ژوئن 1098 شهر تاریخی آنتیوک را به صلیبیون اروپایی باخت.. ملکشاه سلجوقی قلیج را شش سال در اصفهان به صورت گروگان نگهداری می کرد تا پدرش گردنکشی نکند. پس از مرگ ملکشاه در 1092 میلادی، طولی نکشیدکه قلیج آزادشد و به آناتولی بازگشت که گرفتار تعـ*رض صلیبیون شد. وی در 21 می 1097 نیر از صلیبیون شکست خورده بود.
    صليبيون اروپايي از آنتیوک به فلسطین رفتند و 15 جولای 1099 ميلادي در بيت المقدس (اورشليم) بر كليساي رستاخير مسيح دست يافتند و به هدف ديرين خود كه تربت عيسي دردست مسيحيان باشد رسيدند. 18 اكتبر سال 966 ميلادي اين قديمي ترين كليسا (كه اينك مقرّ اسقف ارتدكس بيت المقدس است) به دستور طارق معروف به «حاكم بامرالله» سلطان مصر و سوريه ويران شده بود و اين اقدام، خشم مسيحيان اروپايي را برانگيخته بود كه بهانه لشكركشي ها و جنگهاي صليبي قرار گرفت.
    آنتیوک در قرن چهارم پیش از میلاد به تصمیم سلوکوس یکی ازجانشینان اسکندر در حاشیه خلیج اسکندرون ساخته شد و یکی از چهار شهری بود که سلوکوس در سوریه بزرگتر ساخته بود. این شهر سپس 9 قرن عملا میدان جنگ دو امپراتوری ایران و روم بود. اعراب مسلمان در سال 637 میلادی آن را که در دست روم شرقی بود متصرف و به «انتاکیه» تغییر نام دادند. خسروانوشیروان ـ شاه ساسانی ایران در سال 538 میلادی شخصا از شهر آنتیوک که در تصرف ایران بود دیدارکرد. پیش از او، شاپور یکم در سال 256 میلادی به آنتیوک رفته بود.






    جنگ نفت و نفوذ آمريكا و انگلستان در خاورميانه و ماجراي قتل «رابرت ايمبري» نايب كنسول سفارت آمريكا در تهران


    robert-imbrie2.jpg

    Robert Whitney Imbrie
    18 جولاي 1924 و در آن سال مصادف با 27 تيرماه 1303 هجري خورشيدي سرگرد «رابرت ويتني ايمبري» 41 ساله نايب كنسول سفارت آمريكا در تهران هنگام عكسبرداري از يك سقّاخانه درخيابان «آشيخ هادي» مورد حمله گروهي از مردم قرارگرفت و اين وضعيت تا قزاقخانه و بيمارستان نظميه و مرگ او در اطاق عمل ادامه يافت. درباره اين قتل و توطئه بودن و نيز بهره داري هايي كه از آن شده است تاكنون چندين كتاب و صدها رساله انتشار يافته ولي اصل قضيه هنوز درپرده ابهام است.
    طبق نوشته هاي در دسترس، ظاهر قضيه از اين قرار بود:
    از نيمه تيرماه 1303هجري خورشيدي و در دوران نخست وزيري ژنرال رضاخان كه وزير جنگ و سردار سپه هم بود در تهران ميان مردم معمولي سخن از كرامات سقّاخانه خيابان آشيخ هادي و چاه آب آن بود و هر روز گروهي از مردم در آنجا جمع مي شدند. اين جمعيت بتدريج به دادن شعار ضد بهايي پرداخت، زيرا كه گفته شده بود بهايي ها به داخل آن چاه، زهر ريخته اند. اين شعارها يهوديان تهران را نيز نگران ساخته بود.
    سرگرد ايمبري Robert Whitney Imbrie نايب كنسول آمريكا در تهران كه در ماه مه (دو ماه پيش از آن) به اين سمت منصوب شده بود تصميم به تحقيق محلي در اين باره گرفت كه امور تهران را تحت الشعاع قرارداده و زندگاني روزمره پايتخت را مختل ساخته بود. وي 27 تيرماه (18 جولاي) ملوين سيمورMelvin Seymour را كه يك «نفت كار» بود و از ورود به ماجرا هم نمي هراسيد با خود برداشت و با درشكه و دوربين عكسبرداري به خيابان آشيخ هادي رفتند و بناي برداشتن عكس از جماعت و سقّاخانه را گرفتند.
    در اين اثناء جواني (به نام حسين و 17 ساله) از ميان جمعيت و با صداي بلند اين دو تن را بهايي خطاب كرد و گفت كه همين ها به داخل چاه زهر ريخته اند. جمعيت كه اين را شنيد با چوب و سنگ و هرچه را كه دردسترس بود به جانشان افتاد كه مجروح شدند. گويا ماموران نظميه (پليس) هم كه آنجا بودند مانع از حمله جمعيت نشدند (كه گزارش شده است جمعيت افزون بر هزار تن بود) و حتي يك مامور مسلّح دركتك زدن دو آمريكايي با جمعيت همدست شد.
    ايمبري و سيمور با اينكه مجروح شده بودند و پرتاب سنگ، پاره آجر و چوب بسويشان ادامه داشت با درشكه خود به سوي قزاقخانه و مريضخانه نظميه (پليس) كه درهمان نزديكي بود گريختند. جمعيت درشكه را دنبال كرد. دو آمريكايي پس از رسيدن به قرارگاه نظامي خود را معرفي كردند ولي (طبق نوشته ها)، ماموران و حتي گارد قرارگاه از آنان حمايت نكردند. اين دو تن پس از عبور از گارد نگهبان مدخل قرارگاه و ورود به محوطه نظامي، با اينكه جمعيت همچنان در تعقيبشان بود خود را به ساختمان بيمارستان نظميه رسانيدند و به اطاق عمل منتقل شدند كه افراد جمعيت وارد اطاق عمل شدند و ايمبري را با وارد ساختن ضربات تازه كشتند. پس از مرگ، در بدن سرگرد ايمبري جاي 40 زخم شمرده شد از جمله يك زخم شمشير سنگين يك دم (كه ويژه افراد قزاق بود) در جمجمه او.
    خبر قتل نايب كنسول آمريكا به گوش ژنرال رضاخان پهلوي رسيد و وي بي درنگ به رياست ژنرال مرتضي يزدانپاه (درآن زمان سرتيپ)
    imbrie-robert.jpg
    عکس ديگري از سرگرد ايمبري

    در تهران حكومت نظامي اعلام كرد و متعاقب آن گروهي دستگير شدند.
    روز بعد (28 تيرماه 1303) جسد ايمبري با حضور ژنرال رضاخان پهلوي و وزيران كابينه اش تشييع و در محلي ويژه قرارداده شد تا بعدا به آمريكا انتقال يابد. اين تشييع جنازه با حضور سردار سپه همه را متعجب ساخت و رنگ سياسي به قضيه داد مخصوصا كه بيست و نهم تيرماه، مجلس نيز از اين قتل ابراز تاسف كرد و وزارت امورخارجه ايران اعلام داشت كه به خانواده مقتول غرامت (خونبها) پرداخت خواهد كرد كه «كاترينCatherine» زن ايمبري تقاضاي شصت هزار دلار غرامت كرد. دولت ايران حتي حاضر شد كه نيم ميليون دلار هزينه انتقال جنازه سرگرد ايمبري را با يك ناو جنگي آمريكايي به وطن جهت دفن در بيمارستان ملي آرلينگتن بپردازد.
    اين اقدامات شتابزده دولت ايران و ضديت اقليّت مجلس و اعتراض اين اقليت و ازجمله حسن تقي زاده به اعلام حكومت نظامي و بعدا استيضاح دولت و كتك خوردن اعضاي اقليت در خانه هايشان و ردّ استيضاح آنان و علني شدن تدريجي پيشينه سرگرد ايمبري و سپس ديدار پرسر و صداي ژنرال رضاخان از خوزستان و تشكيل كابينه تازه، سوي ديگر قضيه را به ميان كشيد و قتل ايمبري را از ظاهر ساده اش كه در بالا آمد خارج ساخت و به آن رنگ توطئه و بهره برداري از آن را داد از اين قرار:
    پس از يك رقابت سه ساله كه از پايان جنگ جهاني اول و افتادن بين النهرين و جزيرة العرب به دست انگليسي ها، ميان لندن و واشنگتن برسر نفت خاورميانه آغاز شده بود، دولت لندن قبول كرد كه دست آمريكا (كمپاني هاي آمريكايي) را در نفت عراق و نفت احتمالي نقاط ديگر جزيرة العرب (كه هنوز نفتي در آنجا به دست نيامده بود) بازبگذارد. به باور برخي از مورخان، نزديك شدن آمريكا به كردهاي عراق لندن را مجبور به اين سازش كرده بود. اين سازش يك شرط داشت و آن اين بود كه آمريكا به نفت ايران چشم نداشته باشد و اين نفت كه درانحصار انگلستان بود همچنين انگليسي باقي بماند. ديري نگذشت كه لندن متوجه شد كه به رغم اين سازش، ميان تهران و كمپاني نفتي آمريكايي «سينكلر اويلSinclair Oil» تماس هايي برقرار شده است. متعاقب اين خبر، لندن همچنين شنيد كه دولت آمريكا سرگرد رابرت ايمبري دوست «آلن دالس» رئيس اداره خاور ميانه وزارت امورخارجه آمريكا را از استانبول به تهران فرستاده است. ايمبري كه در اصل يك افسر اطلاعاتي بود در لباس نايب كنسول به كار اصلي خود مشغول بود. وي قبلا و از زمان انقلاب بلشويكي روسيه؛ در سن پترزبورگ، فنلاند و استانبول با افسران تزاري و مخالفان كمونيست شدن روسيه تماس داشت، به آنان كمك مي كرد و اطلاعات مربوط به پيشرفت كمونيستها را به واشنگتن مي فرستاد. لندن حدس زده بود كه قصد آمريكا از انتقال ايمبري به تهران نفوذ در ايران و به ويژه به دست آوردن امتيازهاي نفتي است.
    bell.jpg
    Gertrude M. L. Bell


    فعاليت هاي سرگرد ايمبري در خاورميانه (استانبول و تهران) ديرتر از كارهاي بانو گرترود مارگارت بل Gertrude M. L. Bell (باستانشناس، آگاه از تاريخ خاورميانه، عرب شناس، تحليلگر سياسي، نويسنده و در عين حال جاسوس انگليسي) آغاز شده بود. بانو بل (متولد در 14 جولاي 1868 و متوفا در12 جولاي 1926) آغاز شده بود كه درجريان جنگ جهاني اول به سرهنگ لورنسT.E. Lawrence، ژنرال كليتون Gilbert Clayton و پرسي كاكس Percy Cox كمك كرد تا طوايف جزيرة العرب را برضد عثماني متحد، به سلاحهاي انگليسي مجهز و به شورش وادار كنند، طايفه هاشمي را از حجاز به اردن كوچ دهند و اميران اين طايفه را به پادشاهي دو كشور «لندن ساخته» اردن و عراق برگمارند، از سه ايالت (ولايت) سابق عثماني در بين النهرين كشور عراق را بسازند و مرزهايش را تعيين كنند ازجمله مرز مسئله ساز ايران و عراق را. سرگرد ايمبري كه در جنگ جهاني اول و در جبهه فرانسه شركت كرده بود بعدا به وزارت امورخارجه آمريكا منتقل شده بود. ايمبري در نخستين ماه اقامت در تهران گزارش كرده بود كه لندن مايل به تغيير نظام ايران از سلطنتي به جمهوري نيست كه روشنفكران ايراني خواهان آنند زيرا كه تصور مي كند سازش با حكومت فرد (سلطنت) آسانتر از حكومت جمع (جمهوري) است.
    درپي قتل سرگرد ايمبري، سفارت آمريكا گزارش مفصلي در اين زمينه براي وزارت امور خارجه اين كشور تهيه كرد و اين گزارش كه علني است تا كنون مورد استناد مولفان متعدد ازجمله «مايكل زبرينسكي» قرارگرفته است كه در سال 1986 در اين زمينه كتابي منتشر ساخته است.
    bell2.jpg
    بانو «بل»، زماني که در عراق بود







    روزي که محمدولي خان تُنکابُني (سپهسالار) خودکشي کرد ـ نگاهی به مقام های او که در عین حال وضعیت ایران در آن زمان را منعکس می کند


    0718valikhan.jpg
    عكسی از محمدولي خان تُنکابُنی (سپهسالار)، زماني كه تهران را تصرف و مشروطیّت را احیاء كرد (1288 هجري خورشيدي)


    محمدولي خان تُنكابُني (سپهسالار ـ سپهدار اعظم ـ محمدولی خان خلعت بری) كه بارها استاندار، وزير و نخست وزير بود و قبلا در حمله مسلحانه به تهران و خَلع محمدعلي شاه از سلطنت، ریاست و رهبری داوطلبان شمال را برعهده داشت 27 تيرماه 1305 (18 جولاي 1926) در 84 سالگي در خانه اش با شليك گلوله خودكشي كرد. در اين زمينه پژوهش كافي صورت نگرفته است و به همين سبب، جزئیات انگيزه سپهسالار از خودكشي، هنوز به درستي روشن نيست. عبدالصمد خلعت بری در کتابی که زیر عنوان «سپهسالار» تألیف کرده نوشته است که ساعت 2 بعد از ظهر (27 تیرماه 1305) محمدولی خان پاکت نامه ای را به بانوی خود داد که بعدا به دریافت کننده آن (پسر علی قلی خان بختیاری ـ امیراسعد) برساند. او سپس هرچه را که در جیب هایش داشت و نیز ساعت جیبی ِ زنجیر طلای خودرا به زنش داد و به اطاق خواب رفت و خواست که کسی وارد اطاق نشود. چند دقیقه بعد صدای گلوله از اطاق بگوش رسید که ساکنان خانه به آن وارد شدند و سپهسالار ِ غرق در خون را بر کف اطاق دیدند. از ظاهر اطاق و قطرات خون بر آئینه و طرز قرارگرفتن آئینه پی بردند که سپهسالار، تپانچه به دست مقابل آئینه ایستاده و گلوله را به پیشانی خود شلیک کرده بود. وی به مقابل آئینه رفته بود تا تیر خطا نرود. او می دانست که اگر تیر اول خطا رود، ساکنان خانه به اطاق هجوم می برند و نمی گذارند که تیر دوم را شلیک کند و اگر با تیر اول مجروح شده باشد او را به دکتر خواهند رساند.
    ساکنان خانه در آن روز ضمن انتقال جسم نیمه جان سپهسالار به مطب یک دکتر انگلیسی در قلهک (در نزدیکی خانه اش) به جستجو در اطاق محل خودکشی پرداختند و یادداشت چند سطری او خطاب به فرزندش را دیدند که در آن نوشته بود که او را در کنار قبر ـ سرهنگ ساعدالدوله، پسرش ـ دفن کنند [که در محوطه امامزاده صالح در شمیران مدفون است] و تشریفات و مراسم آنچنانی نیز لازم نیست. ضمنا گریه و زاری و بی تابی هم از فقد او ضرورت ندارد، زیراکه 84 ساله است و بیش از نصابِ معمول، عُمر کرده است. عُمر انسان در همین حدود پایان می یابد، فقط اواخر عُمر، انتظار عزّت، احترام و قدردانی از خدمات گذشته را انتظار دارد.
    همین جملات آخر باعث شد که در تهران این شعر بر سر زبان ها افتد:

    مرا عار باشد از این زندگی ـ که سالار باشم کنم بندگی

    روز خودکشی سپهسالار، 27 تیرماه 1305، هفت ماه و چند روز از بازنگری قانون اساسی، تغییر چند اصل در آن و انتقال سلطنت از قاجارها به پهلوی گذشته بود.

    lyakov-vladimir.jpg
    V. Lyakov

    نخستین مقام چشمگیر سپهسالار در سال 1276 (1897 میلادی) بود که مظفرالدین شاه اورا وزیر گمرکات کرده بود تا کالای خارجی به صورت قاچاق وارد کشور نشود و کالای داخلی بدون پرداخت حقوق گمرکی به خارج. وی سال بعد استاندار (حاکم) گرگان، استراباد و تُرکمن صحرا شد تا روس های حاکم بر ترکمنستان از آن سوی مرز دخالت تجزیه طلبانه نکنند. وی در سال 1285 (1906 میلادی) حاکم تهران شد. شاه وقت دو سال بعد (در سال 1287) محمدولی خان را فرمانده لشکر آذربایجان کرد زیراکه در روسیهِ شکست خورده از ژاپن شورش شده بود و بیم انتقال ناآرامی ها به آذربایجان می رفت. دوم اسفند 1287 (ماه آخر همان سال) و 47 روز پس از افتادن اصفهان به دست صمصام السلطنه بختیاری (مشروطه خواه) که سه هزار سوار و چند توپ در اختیار داشت، محمدولی خان (که تُنکابُنی ـ مازندرانی بود) با همان قصد و نیّت وارد رشت شد و مشروطه طلبان شمال وی را که خواهان برقراری حکومت قانون و مشروطه شدن (پارلمانی شدن حکومت) بود به ریاست خود انتخاب کردند تا آنان از رشت و بختیاری ها از اصفهان به سوی تهران حرکت و با توسل به تفنگ مشروطیّت را احیاء کنند. محمدولی خان فرماندهی یپرم خان اَرمَنی بر افراد مسلح گیلان را تأیید کرده بود. مجاهدان شمال پس از تصرّف قزوین، 22 تیرماه 1288 هجری خورشیدی در حاشیه تهران (ناحیه شهریار) به سواران بختیاری وابسته به صمصام السلطنه رسیدند و متفقا روز بعد نیروهای دولتی را شکست دادند و از دروازه بهجت آباد وارد تهران شدند و در خیابانها و کوچه های شهر با نیروی دولتی (موسوم به تیپ قزّاق ـ واژه گرفته شده از کوزاک روسی) به فرماندهی سرهنگ روس «ولادیمیر لیاخوف» جنگیدند که این زد و خورد خیابانی بعد از ظهر 24 تیرماه به شکست نیروی قزاق و پلیس شهر انجامید و بامداد 25 تیرماه، محمدعلی شاه پیش از اینکه به دست مجاهدان مشروطیت افتد به رغم داشتن 500 قزاق کاملا مسلح، با بستگان خود به ساختمان تابستانی سفارت روسیه در زَرگَنده رفت و پناهنده شد. همان روز دیپلمات های روسیه و انگلستان با محمدولی خان و صمصام السلطنه بختیاری که در بهارستان مستقر شده بودند ملاقات کردند و ضمن به رسمیت شناختن پیروزی مشروطه خواهان خواستند که به زد و خوردها پایان داده شود تا ترتیب بازگشت مشروطیّت صورت گیرد. در همین روز سرهنگ لیاخوف به بهارستان رفت و تسلیم محمدولی خان و صمصام السلطنه شد و خواست که به او اَمان دهند تا به روسیه بازگردد [که بازگشت و در جریان جنگ جهانی اول فرمانده یک واحد روس بود]. همچنین در همین روز رجال و مقامات دوران استبدادِ صغیر (دوران کوتاه پادشاهی محمدعلی شاه) به سفارتخانه های روسیه و انگلستان پناهنده شدند. به تأیید محمدولی خان تنکابنی (مازندرانی) و خان بختیاری، 26 تیرماه 1288 یک هیأت 28 نفره برای اِعاده مشروطیت ایجاد و سرگرم کار شد و ... و این هیأت محمدولی خان را وزیر جنگ و سردار اسعد بختیاری را وزیر داخله، محمدعلی شاه را برکنار و پسر خردسالش را عنوان سلطان احمدشاه داد و پادشاه کرد و عضدالملک ـ ایلخان قاجار ـ طایفه مغول تبار را نایب السلطنه. دادگاه انقلاب تشکیل شد ولی تنها دو مقام سابق را اعدام کرد و به دیگران که ابراز ندامت کرده بودند اَمان داد. محمدولی خان و دیگران سپس ترتیب انتقال احمدشاه خُردسال از سفارت روسیه به کاخ گلستان را دادند. اَمُردادماه 1289 (1910 میلادی) محمدولی خان نماینده مجلس شد و 13 اسفند همین سال نخست وزیر کشور و در این مقام، با داشتن لقب سپهدار، سمَت وزیر جنگ را هم برای خود محفوظ داشت. در اردیبهشت سال 1290 کشور با کمبود کالا و گرانی بویژه آرد و نان روبرو و سپهدار که نمی توانست مسئله اقتصاد را حل کند از نخست وزیری کناره گیری کرد ولی این استعفاء پذیرفته نشد. سپهدار 27 تیرماه 1290 کابینه خود را ترمیم و سردار اسعد را وزیر جنگ کرد. ولی تحت برخی فشارها در دوم اَمُرداد این سال از نخست وزیری کناره گیری کرد و مجلس سردار اسعد بختیاری را نخست وزیر کرد و او این مقام را به شرط تصویب لایحه اعلام حالت اضطراری و برقراری حکومت نظامی در صورت نیاز و ضرورت، و نیز خرید 7 هزار تفنگ و 40 میلیون فشنگ از خارج پذیرفت. 4 روز پس از به توپ بسته شدن مَرقد امام رضا (ع) از سوی نیروهای روسیه مستقر در مشهد در دهم فروردین 1291، دولت محمدولی خان را استاندار آذربایجان کرد تا آن وضعیت در آنجا تکرار نشود و او اختیار تمام خواست که به او داده شد. نیروهای روسیه با اجرای سازشنامه سن پترزبورگ (تقسیم ایران به دو منطقه نفوذ میان روسیه و انگلستان) در شمال ایران ازجمله مشهد و تبریز مستقر شده بودند. نهم شهریور 1294 و در جریان جنگ جهانی اول و ورود نیروهای عثمانی و روسیه به ایران برای جنگ با یکدیگر، محمدولی خان تُنکابُنی (سپهدار اعظم) باردیگر وزیر جنگ شد. عبدالحسین میرزا فرمانفرما در پی مداخلات روس ها و انگلیسی ها و تاسیس «اِس. پی. آر» از سوی انگلیسی ها به مرکزیت کرمان و عملا ایجاد دولتی در دولت، دهم اسفند 1294 از نخست وزیری کناره گیری کرد و 3 روز بعد، پادشاه وقت به محمدولی خان که لقب سپهداری اعظم داشت لقب سپهسالاری اعظم داد تا مقام نخست وزیری را در آن وضعیت بپذیرد که پذیرفت. سپهسالار پس از عبور نیروهای عثمانی از همدان و حرکت این نیرو به سوی قزوین به قصد تصرف تهران که ترس عثمانی (متحد آلمان) از افتادن آن به دست روس ها بود چون کشور را فاقد نیروی نظامی مؤثر دید با پیشنهاد برخی به کناره گیری، از 21 اَمُرداد 1395 موافقت کرد. وی مورد انتقاد بود که اگر در اسفند 1295 از نیروهای روسیه در قزوین دیدار دوستانه نکرده بود عثمانی ها قصد آمدن به قزوین و تهران را نمی کردند و این پایان اقتدار محمدولی خان ـ سپهسالار اعظم ـ بود و از آن پس مقامی نداشت.





    پایان کار اسماعیل سمیتقو


    18 جولای 1930 (27 تيرماه1309) رضاشاه پهلوی به گردنکشی دسته ای از کُردها به ریاست اسماعيل سميتقو (معروق به اسماعيل آقا) پایان داد.
    در این روز اسماعیل آقا و شماري از دستيارانش كه سالها باعث ناامني در شمال غربي ایران بودند در اشنويه به دست لشكر آذربايجان از پاي درآمدند. رضاشاه قبلا تلاش كرده بود كه اين مسئله به صورت مسالمت آميز حل شود و در اجراي اين سياست، حتي شخصا با اسماعيل آقا ملاقات كرده بود ولي نتيجه عملي نگرفته بود. افراد اسماعیل آقا در مرز سه کشور (ایران، ترکیه و عراق) فعالیت داشتند و به همین سبب (عبور سریع نیرو از یک کشور به کشور دیگر بدون کسب مجوّز) برای تعقیب آنان دشوار بود.
    0718esmaeel.jpg
    اسماعيل سميتقو







    اعتراف دکتر اقبال درباره اداره سياست خارجي ايران

    دكتر منوچهر اقبال نخست وزير وقت كه در مورد نزديك شدن دولت ايران به غرب در برابر پرسشهاي متعدد قرار گرفته بود 27تيرماه 1336 اعلام داشت كه رئيس كشور (شاه) سياست خارجي ايران را اداره مي كند، نه رئيس دولت (نخست وزير). اقبال، دانسته و يا ندانسته، با بيان اين مطلب سند ديكتاتوري شاه را به دست داده بود زيرا كه قانون اساسي وقت، حكومت كردن را از وظايف دولت قرار داده بود، نه شاه.

    0718eghbal.jpg
    دكتر اقبال در سال1336







    ايجاد سازمان همکاري و عمران منطقه اي و لغو رواديد

    سران ايران، تركيه و پاكستان در مذاكرات 18 جولاي سال 1964 خود در استانبول با اصول ايجاد سازمان همكاري و عمران منطقه اي موافقت كردند. از آن پس رواديد مسافرت اتباع، ميان اين كشور ها لغو شد كه در مورد ايران و تركيه هنوز به قوت خود باقي است.






    موافقت با آتش بس ميان ايران و عراق

    دولت جمهوري اسلامي ايران 18 جولاي 1988 (27 تيرماه 1367) تصميم گرفت كه قطعنامه شوراي امنيت سازمان ملل را بپذيرد، با آتش بس موافقت كند.
    در پي قعطنامه 582 كه مورد اعتناء قرار نگرفته بود، شوراي امنيت سازمان ملل 20 جولاي1987 قطعنامه 598 را كه در آن از عراق و ايران اكيدا خواسته شده بود به جنگ پايان دهند به اتفاق آراء تصويب كرد. اين قطعنامه که از آگوست 1988 به اجرا درآمد. شوراي امنيت در قطعنامه خود ادامه جنگ دو کشور را محکوم کرده بود. اين جنگ که عراق آغازگر آن بود هشت سال طول کشيده بود. اين جنگ از 22سپتامبر 1980 (آخر شهريور 1359) با تعـ*رض عراق به ايران آغاز شده بود. در آن زمان هنوز ارتش ايران نظم گذشته را به دست نياورده و بازسازي آن تكميل نشده بود. اين جنگ تلفات و زيانهاي مالي هنگفت به ايران وارد ساخت.
    در جريان اين جنگ دوبار رونالد رامسفلد از مقامات وقت کاخ رياست جمهوري آمريکا (و بعدا وزير دفاع اين کشور) در بغداد با صدام حسين رئيس جمهور وقت عراق ملاقات کرده بود. عکس زير از يکي از اين دو ملاقات برداشته شده است:
    saddamrumsfelded.jpg








    رسيدگي دادگاه به پرونده بانو "زهرا کاظمي"


    718z3.jpg
    عزت مادر زهرا ( راست) به همراه شيرين عبادي عازم دادگاه

    بيست و هفتم تير ماه 1383 کار رسيدگي به پرونده زهرا کاظمي بانوي ايراني که به تابعيت کانادا در آمده بود در دادگاه، شعبه 1158 (تهران) آغاز شد. زهرا سال پيش از آن پس از دستگيري از مقابل زندان اوين، در جريان بازجويي آسيب مغزي ديده و در بيمارستان درگذشته بود و پزشکي قانوني تهران و شورايي که از سوي دولت وقت تعيين شده بود، علت مرگ اورا ضربه وارده به مغز تشخيص داده بود.
    زهرا که در فرانسه مدرک دکتراي هنر گرفته بود براي رسانه هاي کانادا عکس و مطلب تهيه مي کرد. وي هنگام عکسبرداري مقابل زندان اوين دستگير شده بود.
    رويداد قتل زهرا که در شيراز به دنيا آمده بود و داراي يک پسر (مقيم کانادا) است بازتاب وسيعي در سطح جهان داشت و در همان زمان يک هيات مرکب از چند وزير به اين حادثه رسيدگي و گزارش مفصلي به رئيس جمهور وقت داده بود که عينا در مطبوعات تهران منتشر شد. دوره ششم مجلس هم بموقع خود به اين پرونده رسيدگي کرد.

    718z2.jpg
    پسر زهرا کاظمي(راست) با گروهي معترض ديگر دراوتاوا

    بر سر اعزام ناظر از کانادا به تهران جهت شرکت در جلسات دادگاه ميان کانادا و ايران اختلاف نظر بروز کرده و دولت کانادا سفير خود را از تهران احضار و تهديد به اقدامات ديگري کرده بود زيرا که دولت ايران به ناظران کانادايي اجازه ورود به کشور را نداده بود.
    روزنامه هاي تهران نام متهم به قتل زهرا را به صورت متفاوت ذکر کرده بودند بعضي "م.ر.الف"، روزنامه کيهان "رضا احمدي" و خبرگزاري هاي بين الملل " محمد رضا اقدم احمدي" 42 ساله. بانو "عزت" مادر زهرا در نخستين جلسه دادگاه گفته بود که قاتلان اصلي افراد ديگري هستند. وي اتهام "قتل غير عمد" را رد کرده و گفته بود که قتل تعمدي بوده است. شيرين عبادي يکي از چهار وکيل اين پرونده است.
     
    آخرین ویرایش:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا