22 تیر
ايران
پيروزي بزرگ ارتش ايران در دِيشيا، و تصرف روماني و مولدوا تا اوكراين
Darius the Great
جولاي سال 513 پيش از ميلاد، و طبق محاسبات تقويمي مورخان اروپايي؛ 13 جولاي (روزي چون امروز در تيرماه) ارتش ايران نيروهاي كنفدراسيون گتائه Getae را در كنار دانوب جنوبي، منطقه داكيه Daci =Dacia (تلفظ انگليسي: دي شيا = روماني امروز) شكست داد و سراسر بالكان شرقي را ضميمه قلمرو ايران ساخت. [بالكان به معناي رشته كوه هاي جنگلي، منطقه اي است كوهستاني شبه جزيره شكل در جنوب شرقي اروپا، از درياي آدرياتيك تا درياي سياه.].
به فرمان داريوش بزرگ، ارتش ايران به فرماندهي سپهبد بغابيش (بغابيشه) براي سركوب سيتي ها از درياي مرمره گذشته و پاي به اروپا نهاده بود. حاكمان محلي براي ايستادگي در برابر نيروهاي ايران كه مركب از هشتاد هزار تن بودند كنفدراسيون «گتائه» را تشكيل داده بودند كه پس از چند روز نبرد، 13 جولاي شكست خوردند و روماني و مولداوي (مولدواي امروز) تا اوكراين از آن ايران شد. داريوش اين پيروزي، و دليل لشكركشي به اروپا را در كتيبه اي شرح داده و مناطق متصرفه را نام بـرده است.
هرودوت در كتاب چهارم و عمدتا در صفحه 93 اين كتاب به شرح جنگ دِي شيا (داكيه) پرداخته و استرابو منطقه مفتوحه ايران در پيروزي داكيه را «دائويDaoi» ناميده است ـ منطقه اي كه رومي ها آن را در جنگهاي سال 101 تا 106 ميلادي تصرف و سپس «رومانيا» خوانده شده است. مورخان اروپايي نبرد جولاي 513 پيش از ميلاد در داكيه را از بزرگترين رويدادهاي دنياي باستان و نخستين پيشروي نظامي بزرگ و عميق شرق (آسيا) در غرب (اروپا) بشمار آورده اند.
داريوش بزرگ دو سال پيش از جنگ «دي شيا = روماني»، در سال 515 پيش از ميلاد كار ساختن تخت جمشيد را آغاز كرده بود.
روزی که تبریز برای دومین بار به دست عثمانی افتاد
سلطان سليمان
نيروهاي سلطان سليمان عثماني درجريان لشكركشي دوم این امپراتوری به ايران، 13 جولای 1534 شهر تبريز را تصرف كردند و سپس متوجه شروان، سلطانيه و حتي گيلان شدند. عثماني ها با استفاده از درگيري داخلی شاه طهماسب صفوي، ضدیت سران ایلات تُرک تشکیل دهنده نیروی قزلباش با یکدیگر و دشواري هايي كه با برادرانش داشت و نیز درگیری دولت صفویان با ازبکان در شمال شرق ایران، پاي به ايران گذارده بودند. اختلاف سران ایلات با یکدیگر به حدی بود که شاه طهماسب نتوانست بیش از ده هزار (و به قولی هفت هزار) نیرو فراهم سازد که این شمار نیرو هم از صوفیان بودند. حال آنکه عثمانی ها با دویست هزار نظامی و سیصد توپ به ایران تعـ*رض کرده بودند. اين عمليات 20 سال پس از جنگ چالدران روي داد كه ضمن آن لشکرکشي هم تبريز موقتا به دست عثماني ها افتاده بود كه در آن زمان اشغالگران بر اثر مقاومت مسلحانه مردم محل و حملات چريکي و مقاومت منفي به ستوه آمدند و طولي نکشيد که بازگشتند. سلطان سليمان ضمن تصرف مناطق غربي ايران، 31 دسامبر 1534 بغداد را که در قلمرو ايران بود متصرف شد. شاه طهماسب پس از افتادن تبريز به دست عثماني ها، پايتخت را از آن شهر به قزوين منتقل ساخت.
علت شکست ايران در نبرد چالدران، نداشتن اسلحه نوين (توپ و تفنگ) بود. سران صفويه در آن زمان بکار بردن توپ و تفنگ و کشتن افراد (حتي دشمن) را از راه دور خلاف آيين جوانمردي مي پنداشتند و با اين تفکر شمشير بلند هم حمل نمي کردند که بعدا و عمدتا از زمان شاه عباس اين رسم به دور انداخته شد، ايران داراي يک ارتش ملي و اين ارتش مجهز به اسلحه آتشين شد.
سلطان سليمان پسر سلطان سليم بسال 1494 متولد و در سال 1566 درگذشت. وي که 21 سپتامبر 1520 بر جاي پدر نشسته بود يک سال بعد از آغاز سلطنت، بلگراد را تصرف کرده بود. وي به خاطر ايجاد يک قوه قضايي تازه، دادگاههاي متعدد و تدوين آيين دادرسي و کيفر، به سليمان قانوني معروف شده است.
ریشه مسائل، از افتادن امپراتوری ایران به دست عرب تا به امروز
22 تیرماه 1344 (13 جولای 1965) دانشگاه تهران تاریخ دو جلدی «زندگی شاه عباس اول» تالیف استاد نصراله فلسفی را به توزیع داد و کتاب درسی شد. فلسفی با این تالیف، تاریخنگاری را در ایران وارد عصر تازه ای کرد ـ عصر بیان حقایق به صورتی عـریـان، بدون تکلّف و پرده پوشی. وی در مقدمه این تالیف علل اضمحلال امپراتوری ایران را در قرن هفتم میلادی ـ پس از 13 قرن ابرقدرت بودن و برخورداری از یک مدنیّت و فرهنگ غنی بیان داشته و آن را به حساب تضعیف منش، کردار و پندار خوب ایرانی، تن آسان شدن ایرانیان و فرسوده شدن ارتش به سبب جنگهای غیر ضروری گذارده که نتوانست در برابر شماری کم [عرب] صحرانشینان جنوب غربی ولی بییاک و ازجان گذشته ایستادگی کند. وی نوشته است که پس از گذشت چند دهه از آن رویداد، ایرانیان بیدارشدند و دوران مبارزه برای احیاء حاکمیت ملی، آزادی و استقلال آغاز شد که قهرمانی ترین فصل تاریخ جهان [بشر] را تشکیل می دهد. حکومت خلفای اموی و عباسی بودند که درهای ایران را به روی صحرانشینان شمال شرقی (ایلات تُرک و آلتائیک) گشودند و از مردان آنان برای سپاهیگری و فرمانبری استفاده می کردند. این سپاهیان تُرک بعدا ژنرال، حکمران ایالات و بر ایران مسلط شدند و بعدا با چند اشتباه، چنگیزیان [مغولان] را به ایران کشاندند که اینان در مسیر خود جز کشتار و تخریب چیزی برجای نگذاردند و بعدا در طول حکومت؛ فساد اداری، تملق و چاپلوسی، سعایت و .... سپس قدرت به دست طایفه ای از مغولان به اسم تیموریان افتاد که از کلّه مقتولین ایرانی در اصفهان مناره ساختند. ایرانیان که از خونریزیها و سفّاکی های چنگیزیان و تیموریان و ... به جان آمده بودند حکومت صوفیان [درویش ها] به رهبری شاه اسماعیل که وحدت ملی را برپایه آمیختن سیاست و مذهب قرارداده بود به امید بازگشت به دوران صداقت و اخلاقیات ـ با رضا و رغبت پذیرفتند. ولی، پس از شاه اسماعیل، مقامات وقت که قبلا تارک جاه و جلال دنیوی [عارف] شده بودند دنیاگرا شدند و دل به جاه و مقام بستند و بی رحمی، قتل، جنایت و فساد اداری ازسرگرفته شد و ... ـ درست بمانند عهد مغولان. شاه اسماعیل که خودرا از نسل امام موسی کاظم و امام حسین می دانست و شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی [دولتی] ایران اعلام کرده بود با این کار، دشمنی سلطان عثمانی مدعی خلافت مسلمین (سنیّان) را برانگیخته بود و این دشمنی جنگهای بسیار به دنبال داشت و بیش از سه قرن طول کشید.
نصرالله فلسفی شرح داده است که مقامات وقت برسر حفظ منافع روزافزون خود حتی زن شاه و مادر ولیعهد [مهد علیا خیر النساء بیگم زن سلطان محمد و مادر شاه عباس، از سادات مرعشی مازندرانی که نسب او به علی بن ابیطالب می رسید] را که در برابر آزمندیهایشان ایستادگی می کرد خفه کردند و جنازه اش را به بیابان قزوین افکندند و نگران ازمیان رفتن وحدت ملی هم نشدند زیرا که مقتوله مازندرانی بود و مازندرانی ها هوادار او و آماده خونخواهی و نبرد داخلی. مؤلف با ذکر جزئیات توطئه های شاهزادگان صفوی پس از درگذشت مرشد کامل (شاه طهماسب) و قتل یکی پس از دیگری آنان و فتنه گری های پریخان خانم دختر شاه طهماسب (که سرانجام اورا هم کشتند) خواسته است درس عبرت و هشدار دهد تا جاه طلبی ها مهار شود.
دکتر بینا استاد دیگر با پیروی از سبک نصرالله فلسفی در مقدمه تالیف خود [کتاب درسی سابق] که درباره قاجاریه است به زبانی دیگر علل بدبختی های ایران را بیان کرده و آن را نتیجه افتادن ایران به دست عرب در قرن هفتم دانسته است.
اصحاب نظر در تفسیر اسلامی شدن انقلاب سال 1357 (1978 ـ 1979میلادی) ایران گفته اند که در انقلاب، گروههای متعدد شرکت داشتند که از نوامبر 1978 (آبان ماه 1357) اکثریت ایرانیان که از ظهور مادیگری و گسترش شکاف میان فقیر و غنی در جامعه خود، پس از افزایش درآمد نفت [از سال 1973] ناخرسند بودند راه نجات ایران را بازگشت به اخلاقیات و عدالت اسلامی تشخیص و به رهبران مذهبی و مذهبیون روی آوردند زیراکه در دوران دبیرستان در دروس تعلیمات دینی، اخلاقیات اسلامی را [که جواد باهنر ـ از نخست وزیران پس از انقلاب ـ از مؤلفان کتب درسی تعلیمات دینی مدارس متوسطه زمان شاه بود] خوانده و رعایت آنهارا خواستار بودند، ولی در عمل و مخصوصا پس از پایان جنگ عراق با ایران چنین نشد و ایرانیان هنوز تا استقرار اخلاقیات و عدالت اسلامی فاصله دارند و در هر فرصتی ازجمله جریان ژوئن 2009، آن خواست قدیمی خودرا نیز منعکس ساختند.
خشم ایرانیان در پی انتشار رقم تولید نفت ایران در تیرماه 1345 (رقمی بیش از تیرماه 1395) و سرآغاز عملیات چریکی ضد دولتی
22 تیرماه 1345 (13 جولای 1966) ارقام تولید نفت ایران که در دست کنسرسیوم نفتی غرب (اصطلاحا؛ شرکت های عامل) بود انتشار یافت. طبق این اعلامیه رسمی، تولید نفت ایران در آن زمان (50 سال پیش) به روزانه، 2 میلیون و 43 هزار بشکه رسیده بود. روزنامه ها جرأت به خرج داده و در خبر تنظیمی خود از آن اعلامیه، سهم ایران از درآمد این میزان تولید را که تقریبا ناچیز بود نوشته بودند با تاریخچه کوتاهی از نفت ایران.
این گزارش آنچنان مردم را به خشم آورده بود که همان شب و طبق گزارش خبرنگار کشیک روزنامه اطلاعات؛ بیش از 500 نفر ـ تلفنی با این روزنامه، از نظام حکومتی وقت که پس از براندازی 28 اَمُرداد 1332، نفت را به کنسرسیوم کمپانی های نفتی غرب داده بود انتقاد کرده بودند و شب بعد چند خرابکاری در تهران صورت گرفت که سرآغازی برای خرابکاری ها و عملیات چریکی بعدی به حساب آورده شده است.
طرح مهم «طب ملّي» كه پس از مدتي مدفون شد: «تندرستي و درمان رايگان و یکنواخت، حق مردم است»
دکتر کاظم سامي کرماني
بيست و سوم تيرماه 1358 (13 جولاي 1979 و پنج ماه پس از انقلاب) دكتر کاظم سامي کرماني وزير بهداري دولت انقلاب (حكومت موقت مهدي بازرگان) طرح «طب ملّي» را در اجتماع مديران بهداري هاي سراسر كشور كه در شهر مشهد برگزار شده بود اعلام داشت كه به موجب آن؛ هزينه دكتر، دارو و درمانِ همه ايرانيان از سوي دولت تأمين و تاسيس بيمارستان غير دولتي «غير قانوني» مي شد ـ به همان شکل که تأسیس مدارس پولی (غیر دولتی) از شهریور 1353 غیر قانونی و ممنوع شده بود.
اين طرح، مراجعه داوطلبانه مردم به مطب خصوصي پزشكان را در ساعات غير اداري منع نمي كرد.
در مقدمه طرح آمده بود كه «تندرستي و درمان رايگان و یکنواخت حق مردم است».
دكتر سامي گفته بود كه طرح طب ملي تا يك ماه پس از انتشار آن (سوم تیرماه 1358) به مراجع ذيربط جهت تصويب داده نخواهد شد و در اين مدت، هركس مي تواند نظرات خود را به دفتر وي و يا ادارات بهداري و نيز روزنامه ها بفرستد. در پايان این یک ماه، «طرح» برپايه نظرات ـ اصلاح و براي تصويب به مراجع ذيصلاح داده خواهد شد.
بحث از ملّي شدن درمان، تا شهريور 1359 (دوسال پس از انقلاب) ادامه داشت که تعرّض نظامي عراق به ايران و جنگ هشت سالهِ متعاقب آن، اين طرح را بمانند ساير طرح هاي مفيد که از شعارها و برنامه هاي انقلاب سال 1357 بود متوقف ساخت.
مرور زمان نشان داد كه پس از جنگ هم از اجراي طرح «طب ملّي» ديگر خبري نشد و امر درمان در ايران بيش از گذشته به سوي پولي شدن گام برداشته و حتي در بيمارستانهاي دولتي ِ باقي مانده از دوران نظام سابق هم از بيماران و مراجعين وجه بيشتري دريافت مي شود و به نظر مي رسد كه اين بيمارستانها به سوي مديريت غير دولتي و اصطلاحا «خودكفا شدن!» پيش مي روند.
دکتر کاظم سامی کرمانی چهارم آذرماه 1367 (نوامبر 1988) که دو روز پیش از این، در مطب خود مورد حمله قرار گرفته و با ضربات چاقو مجروح شده بود درگذشت. وی 53 ساله (متولد سال 1314) بود. جزئیات کامل قتل دکتر سامی کرمانی هنوز انتشار نیافته است.
طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) که شکست خورد
15 ماه پس از پیروزی انقلاب، 18 در تيرماه 1359 (9 جولای 1980) طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) ـ چند ساعت مانده به آغاز انجام آن، كشف و سركوب شد و ظرف چهار روز ـ تا 22 تيرماه بيش از سيصد تَن به اتهام شركت در آن دستگير شدند كه بعدا برخي آز آنان از جمله یک سپهبد اعدام شدند.
طبق گزارش وقت مطبوعات تهران، طراحان نقشه كودتا (براندازی مسلحانه) براي انجام برنامه خود 60 خلبان و سي هواپيما آماده كرده بودند ولی بیشتر خلبانان پیش از رسیدن به پایگاه دستگیرشدند. آنان بعدا به شرط شرکت در جنگ با عراق از مجازات معاف شدند. طرح كودتا، در شب پيش از آغازِ انجام برملا شده بود. نظامیان و کماندوهایی که برای شرکت در اجرای برنامه کودتا، با خودروهای معمولی (غیر نظامی) از تهران عازم پایگاه نوژه (شاهرخی) همدان شده بودند نرسیده به پایگاه دستگیر شده بودند. اسنادی که بعدا انتشار یافت نشان داد که چند ژنرال نظام پیشین (سلطنتي) که عمدتا در خارج از کشور بودند، شاپور بختیار، دولت عراق و مقامات چند کشور دیگر در برنامه ریزی آن براندازی نظامی شرکت کرده بودند. گفته شده است که هزینه مالی انجام برنامه این براندازی را عمدتا بختیار و با گرفتن پول از این فرد و آن دولت تأمین کرده بود.
دریادار مدنی کرمانی قبلا و پس از شنیدن زمزمه های طرح نقشه براندازی گفته بود که اینان با بمباران چند نقطه در تهران نمی توانند به هدف برسند. وی گوشزد کرده بود: صدام حسین که از این برنامه [براندازی نظامی] حمایت می کند برای خوزستان نقشه کشیده و منتظر تضعیف بازهم بیشتر ارتش است و باطنا نمی خواهد یک جناح نیرومند [ملی گرا] در ایران روی کارآید زیرا که با چنين دولتي، ارتش دوباره به همان صورت سابق درخواهد آمد. اسرائیلی ها هم هدف های دیگری دارند و دولت واشنگتن در این شرایط [گروگان بودن کارمندان سفارت آن در دست جمهوری اسلامی]، کمک عملی (نظامی) به مخالفان نظام اسلامی ایران نخواهد کرد. نباید کاری کرد که ایران ویران و یا تجزیه شود، همان آرزو و انتظاری که صدام حسين تکريتي دارد و یاران او ازجمله کرملین.
در قلمرو انديشه
فيلسوف ضد مادي گري كه روش «نافرماني = تمرّد» را براي مقاومت معرفي كرد
Henry David Thoreau
«هنري ديويد تارو Henry David Thoreau» فيلسوف، نويسنده و شاعر آمريكايي 12 جولاي 1817 در شهر كانكوردِ ايالت ماساچوست به دنيا آمد. وي مشوّق «ساده زندگاني كردن» بود و عقيده داشت كه تجملّات زندگي، يك فرد را «مادي گرا» مي كند و چنين فردي «پول» را همه چيز مي داند و به جمع آن حتي با خطر كردن دست مي زند.
«تارو» جنگ آمريكا با مكزيك بر سر تصرف اراضي اين كشور را نوعي توسعه طلبي خواند. او بر ضد بردگي سياهان بود و از «جان براون» كه به خاطر رهايي سياهپوستان از بردگي دست به قيام مسلحانه زده بود حمايت كرد. تارو «نا فرماني = تمرّد» را به عنوان راه مبارزه منطقي و مسالمت آميز با كارهاي غير منصفانه دولت معرفي و پيشنهاد كرد و در اين زمينه يك رساله نوشت كه در قرن بعد، گاندي با مطالعه آن، همان روش را بر ضد دولت لندن در پيش گرفت. «تارو» در اجراي اين روش خود يك بار از دادن ماليات به دولت خودداري كرد و به زندان افتاد، ولي يكي از هواخواهانش بدون اين كه وي بداند، ماليات عقب افتاده اش را پرداخت كرد و از زندان رها شد.
انديشه و رفتار «مهربابا ايراني»: شاد بودن و شاد زيستن حق طبيعي انسان است
مهربابا در سال 1941
«مهربان شهريارايراني» از پارسيان هند از دهم جولاي 1925 (20 تيرماه 1304) تا پايان عمر به مدت 44 سال لب از سخن فروبست تا دروغ نگفته باشد و تهمت به كسي نزده و درنتيجه مرتكب گـ ـناه نشده باشد كه «گفتار نيك» يكي از ستونهاي سه گانه اخلاقيات ايرانيان (و از سه اصل آيين زرتشت) از هزاره دوم پيش از ميلاد بوده است. وي كه در 25 فوريه 1894 به دنيا آمده بود در 31 ژانويه 1969 درگذشت و در مهرآباد هند مدفون شد.
در اين 44 سال، مهربان شهريارايراني هميشه لبخند بر لب داشت و با حركات دست و سر، و يا نوشتن با علامات ويژه با ديگران رابـ ـطه برقرار مي كرد و مقصود خودرا انتقال مي داد. مهربان كه در جهان به «مهربابا» معروف شده است با اين كار خود و ترويج اخلاقيات، پيروان فراوان به دست آورده كه راه اورا در روابط انساني دنبال مي كنند. مهربابا كه در دوران جواني درباره اديان و به ويژه اسلام مطالعه فراوان كرده بود درعين حال برضد مواد مخـ ـدر بود و مصرف هرچه را كه به روح و روان صدمه مي زند. وي مقصود و رسالت عمده پيامبران را ترويج اخلاقيات و بارآوردن انسان پاك ـ رفتار و اخلاقي و دورساختن بشر از بدي ها و امتناع قلبي از بدي كردن بود.
مهربابا كه هواداران انديشه هايش در دهم ژوئيه هرسال به مناسبت آغاز سكوت طولاني او مراسم و سخنراني برپا مي دارند هدف مصلحان را پرورش «انسان شريف، انسان پاك» بيان داشته و گفته است كه تنها با پرورش چنين انساني است كه جهان عاري از بزهكاري، نيّت بد، خصومت، جنگ و تجـ*ـاوز به حقوق ديگران خواهد شد. مهربابا شاد بودن، اندوه نداشتن و شاد زيستن را حق طبيعي يك انسان و مهرباني كردن و پندار و رفتار خوب داشتن را از تكاليف هر انسان دانسته و درنتيجه برضد عواملي بود كه باعث سلب شادي و آسايش بشر بوده اند.
در قلمرو دموکراسي
نخستين زن كه نامزد معاونت رئيس جمهوري آمريكا شد
جري فرارو
دوازدهم جولاي 1984 والتر مانديل Walter Mandale نامزد احراز مقام رياست جمهوري آمريكا از سوي حزب دمكرات در انتخابات نوامبر همان سال، بانو جرالدين فرارو Geraldine Ferarro (در آن زمان چهل و هشت ساله و عضو مجلس نمايندگان آمريكا از نيويورك) را به عنوان نامزد معاونت خود اعلام داشت و گفت كه او نه تنها خواسته است كه صفحه اي تازه در تاريخ دمكراسي آمريكا باز كند بلكه بگويد كه انتخاب مردها، ثروتمندان و سفيد پوستها دمكراسي نيست؛ دمكراسي يعني راي دادن همه و راي گرفتن بدون تبعيض.
«فرارو» قبل از ورود به عالم سياست، آموزگار دبستان بود و پس از شركت در كلاسهاي شبانه مدرسه حقوق، بازپرس و وكيل دعاوي شده بود.
مانديل در آن سال رقيب رونالد ريگن رئيس جمهوري وقت بود كه شكست دادنش به نظر آسان نمي رسيد. تعيين جرالدين فرارو مي توانست به جلب آراء زنان كمك كند. مانديل و فرارو مبارزه سختي كردند ولي همچنان كه پيش بيني مي شد موفق نشدند. از خصوصيات انتخابات آن سال، همين تعيين يك زن براي نخستين بار در تاريخ آمريكا به عنوان نامزد معاونت رياست جمهوري آمريكا بود. آمريكاييان به نامزد معاونت به چشم رئيس جمهوري احتمالي (در صورت فوت و يا بركناري و مرض شديد رئيس جمهور) مي نگرند و در راي دادن دقت مي كنند. در آمريكا، نامزد رياست جمهوري و نامزد معاونت روي يك تيكت نوشته مي شود و آراء دريافتي مشترك خواهد بود.
از ابهام سال 2004 تا واقعيت سال 2012
جان ادواردز ـ ـ ـ جان کري
يكشنبه شب11 جولاي 2004 «جان كري» و «جان ادواردز» نامزدهاي احراز مقام رياست و معاونت جمهوري آمريكا در انتخابات دوم نوامبر2004 از حزب دمكرات، در كنار هم در برنامه مجله تلويزيوني سي بي اس معروف به «سيكستي مينيتز» شركت كرده بودند. از هر دو سئوال شد؛ شما كه از طرز عمليات نظامي در عراق انتقاد مي كنيد و روش آن را يك اشتباه مي خوانيد چرا در سنا به درخواست جورج بوش مبني بر كسب مجوّز جنگ راي مثبت داديد؟.
اين دو در پاسخ گفتند: وقتي رئيس جمهوري با ارائه گزارش «سيا» و تاكيد خود او بگويد كه صدام حسين با القاعده همدست است و داراي سلاحهاي شيميايي و مواد لازم براي توليد اسلحه اتمي است و ممکن است آنهارا برضد آمريكا بكار برد، كدام سناتور مي تواند ريسك كند و راي موافق ندهد.
در سال 2012 و در پي تنظیم و انتشار پيمانهاي استراتژيک مشترک با عراق و افغانستان، تازه آمريکاييان قانع شدند که هدف اصلي از آن دو مداخله نظامی، استقرار اقتدار و نفوذ آمريکا در منطقه مربوط بود که در نزدیکی روسيه قرارگرفته و ناظر بر منطقه نفت و چهارراه جهان است و با آن دو اقدام ِدولت جورج دبليو بوش، منافع و نفوذ آمريکا تا سالها تضمين خواهد بود. جورج بوش (پدر) در آغاز دهه 1990 با استقرار نظامي در کويت، سعودي و چند نقطه ديگر خليج فارس، راه ورود بعدي قدرت هاي در حال طلوع را به منطقه نفت مسدود و پسرش کار اورا تکميل کرد.
جان کري که در انتخابات نوامبر 2004 از جورج بوش شکست خورد، در ژانويه 2013 از سناتوري ماساچوست کناره گيري کرد و رئيس ديپلماسي (وزير امورخارجه) آمريکا شد. ايالات متحده يک فدراسيون مرکب از 50 ايالت (state = کشور) است که وزارتخانه هاي اصلي آن؛ امور خارجه، دفاع، خزانه داري و بازرگاني هستند و بقيه وزارتخانه ها عبارتند از دپارتمان براي برنامه ريزي و دادن اندرز. ايالت ها استقلال داخلي دارند و پارلمان و قوانين داخلي از آن خود و بعضا متفاوت از يکديگر.
اندي روني: شرط نامزد شدن در انتخابات بايد گذراندن آزمايش هوش و امتحان معلومات عمومي قرار داده شود و ... فرضيه مهم اندي در اين زمينه
Andy Rooney
«اندي رونيAndy Rooney» مفسر آمريكايي يكشنبه شب 11 جولاي 2004 در برنامه خود در تلويزيون سي بي اس گفت: رئيس جمهور فردي است كه يك جامعه، دست كم براي چهار سال سرنوشت خودرا به او مي سپارد و اين، کار كوچكي نيست. چرا مقرر نداشته اند كه شرط نامزد شدن براي احراز اين مقام بسيار مهم، قبول شدن در آزمايش هوش، معاينه جسم و روان و امتحان معلومات عمومي باشد؟. اگر يك رئيس جمهور مقدمات اقتصاد، حقوق و جامعه شناسي، و نيز تاريخ و جغرافيا نداند گزارشهايي را كه به او مي دهند و عموما با توجه به ضيق وقت او خلاصه تهيه مي شود به وضوح درك نمي كند و تصميماتي كه مي گيرد ممكن است نتيجه مطلوب نداشته باشد. دمكراسي فقط آوردن اكثريت آراء نيست. بايد افرادي را به مردم براي دادن راي معرفي كرد كه از لحاظ جسم و روان و هوش كامل باشند و مقدمات و دست كم راه مطالعه هر كاري را بدانند. به علاوه، يک نامزد رياست جمهوري از همان آغاز کمپين بايد بگويد که چه کساني را به همکاري انتخاب مي کند ازجمله وزيران امورخارجه، دفاع، خزانه داري، بازرگاني و مشاوران امنيت ملي و .... به اين ترتيب؛ راي دهندگان با چشم بازتر و اطمينان بيشتر به پاي صندوقهاي راي خواهند رفت. نامردها به جاي کوبيدن و تخريب يکديگر در طول کمپين، بايد جزئيات برنامه هاي خودرا اعلام و از اين برنامه ها که در عين حال مي توانند «تز» باشند دفاع کنند تا مردم با چشم بازتر و اميد بيشتر به آينده بنگرند و بدانند که در 4 سال بعد چه پيشرفت هايي خواهند داشت. آمريکا يک «سوپرپاور» است که تصميمات و اقدامات آن در سرنوشت و زندگاني آحاد جهانيان تاثير خواهد داشت.
اندي روني که 14 ژانويه 1919 در آلباني نيويورک به دنيا آمده بود پنجم نوامبر 2011 و در نود و دو سالگي و پس از هفت دهه روزنامه نگاري و کار قلم درگذشت. از آنجا که يک روزنامه نگار حرفه اي متعلق به همه جهان است؛ با مرگ او، جهان مرد بزرگي را از دست داد. پسر «اندي» يک روزنامه نگار است و مي کوشد که جاي پدرش را بگيرد.
در قلمرو ادبيات
سالروز درگذشت عباس مروي معروف به «مرزبان زبان پارسي»
عباس مروي يكي از چند شاعري كه اشعار آنان تا به امروز باقي مانده و گفته مي شود از گروه اول شاعران فارسي گوي ايراني بعد از حمله عرب بوده اند 13 جولاي سال 815 ميلادي درگذشت.
دو شاعر ديگري كه از آن سالها، اشعارشان به زبان فارسي باقي مانده است ابوحفص سغدي و حنظله بادغيسي هستند. شايد در دو قرن اول اشغال نظامي ايران توسط عرب، شعراي پارسي گوي ديگري هم مي زيستند، اما تنها اشعار اين سه تن كه در خراسان بزرگتر (شامل شمال شرقي ايران امروز، شمال و شمال شرقي افغانستان و منطقه فرارود) مي زيستند به نام خودشان باقي مانده است.
عباس مروي در يكي از اشعارش خود را «مرزبان زبان پارسي» خوانده و به اين ترتيب احساسات ملي خويش را آشگار ساخته است. وي از شهر مرو ـ دژ استوار زبان، فرهنگ و تمدن ايراني برخاسته بود. پارسي سرايان و پارسي نگاران آن زمان، تقريبا همه، از خراسان بزرگتر از جمله شمال افغانستان و منطقه فرارود بودند.
«مرزبان» واژه اي برابر با پاسدار و پاسبان است. در دوران ساسانيان، وظيفه مرزبانان كه درجه اسپهبدي داشتند جلوگيري از ورود اقوام با تمدني كم به درون ايران و تخريب فرهنگ ايراني بود.
يكصدمين زادروز «پابلو نرودا» شاعر ملي شيلي و به اين مناسبت تجليل بي سابقه مردم و دولت از او
پابلو
اشتياقي كه شيليايي ها، دوشنبه 12 جولاي 2004، در برگزاري يكصدمين زادروز شاعر و نويسنده خود «پابلو نرودا Pablo Neruda» نشان دادند هركس را كه در جريان گزارش مربوط قرار گيرد اميدوار، نسبت به وجدان بيدار انسان ها خوشبين و به ادامه خدمت به آنان ترغيب مي كند.
هزاران تن از مردم معمولي شيلي 31 سال پس از مرگ پابلو در سپيده دم در زير باران شديد به ايستگاه راه آهن سانتياگو رفتند و به ريكاردو لاگوس Ricardo Lagos رئيس جمهوري و پانصد مقام، استاد و انديشمند شيليايي پيوستند و 315 كيلو متر راه را پيمودند تا در شهر «پارال»، زادگاه پابلو از او تجليل كنند. در ميدان راه آهن كه پدر پابلو در آنجا روزگاري يك كارگر ساده بود از سوي مردم داوطلب، با سيب سرخ بر كف ميدان يك قلب 22 متر در 23 متر ساخته شده بود كه نام شاعر را با گل سفيد روي آن نوشته بودند.
پابلو كه داراي چندين مجموعه شهر و مولف كتب متعدد است جغرافياي آمريكاي لاتين را به شعر درآورده و سيه روزي و بدبختي مردم اين منطقه و علل آن را به بهترين وجه منعكس ساخته است. همين كتاب در سال 1971 وي را برنده جايزه ادبي نوبل ساخت. پابلو كه هوادار رفاه مردم و سوسياليسم بود در جريان جنگ داخلي اسپانيا در اين كشور بود و كشتار انسان به دست انسان به خاطر كسب قدرت و در نتيجه دست يافتن به مال، اورا سخت آرزده ساخت. از آنجا به پاريس رفت و كمك كرد تا بيش از دو هزار آواره اين جنگ به شيلي مهاجرت كنند. اين عمل او در اروپا آن چنان گل كرد كه دولت وقت شيلي ابلاغ سفير در پاريس را براي پابلو فرستاد و او ناخواسته دپيلمات شد ـ ديپلماتي كه ساختمان سفارت را تبديل به محل اجتماع شعراء و شعر خواني كرده بود.
در بازگشت به شيلي، مردم اورا سناتور كردند ـ سناتوري كه هرگز راي مثبت و منفي نداد. او مي گقت كه چون مطمئن نيست كه قانون پيشنهاد شده به كسي آسيب نمي رساند، ترجيح مي دهد كه راي ندهد تا وجدانش آسوده باشد.
پابلو كه 12 جولاي 1904 به دنيا آمده بود 23 سپتامبر 1973 از بيماري سرطان درگذشت. مرگ او 12 روز پس از كودتاي ژنرال پينوشه و قتل «سالوادور آلنده» روي داد. وي در اين 12 روز برمرگ آلنده گريسته بود و خبرش به گوش پينوشه رسيده بود و دستور داده بود كه به منظور ارعاب، خانه شاعر را به بهانه يافتن اسلحه! بازرسي كنند و اين عمل كه با خشونت انجام گرفت مرگ اورا تسريع كرد. پينوشه به تشويق و حمايت «سيا» بر ضد آلنده سوسياليست كودتا كرد و پس از آن، 17 سال با ديكتاتوري شيلي را اداره كرد.
پينوشه (پينوچت) 27 نوامبر 2006 در نود و يكمين زادروزش مسئوليت همه خلافكاري هاي 17 سال حكومت خود بر كشور شيلي، از جمله كودتا بر ضد دكتر آلنده كه ضمن آن، وي به قتل رسيد، اخراج و محروميت از كار و تبعيد هزاران انسان ديگر را كه گناهي جز زدن حرفشان نكرده بودند برعهده گرفت. يكي از اين فراريان (خود تبعيد ها) بانو دكتر باچلت (سوسياليست) است كه پس از بازگشت به وطن به نمايندگي پارلمان و سپس رياست جمهوري انتخاب شد. پينوشه از زمان كودتاي خود، بارها از سوي انجمن هاي بين المللي متهم به نقض حقوق بشر در كشور شيلي شده بود. پينوشته كه پس از ازدست دادن قدرت تحت تعقيب قضايي بود و انگلستان هم يك بار او را مسترد داشته بود مدت ها در حبس خانگی بسر می بُرد.
عذاب اعتراف و مشاهده تنفر مردم، پينوشه را كه به علت عليل بودن و بهانه بيماري ممتد، از ماندن در زندان تا ختم رسيدگي قضايي معاف شده بود آرام نگذارد تا اينکه درميان ناراحتي تمام درگذشت.
تنها نويسنده سياهپوست كه برنده جايزه نوبل شد
Akinwande Wole Soyinka
سيزدهم جولاي زادروز «اكيواند سويينكاAkinwande Wole Soyinka» داستان نگار نيجريايي است كه در سال 1934 به دنيا آمد. وي تنها نويسنده از ميان سياهان آفريقا است كه برنده جايزه ادبيات نوبل شده است. سويينكا كه در عين حال از مبارزان حقوق بشر و آزادي هاي مدني است و از دانشگاه «ليدز» انگلستان فارغ التحصيل شده، در دانشگاههاي نيجريه و آمريكا «ادبيات تطبيقي» تدريس كرده است. سويينكا به خاطر مخالفت پيگير با برادركشي در بيافرا و تلاش براي براي برقراري صلح ميان طرفين متخاصم، در سال 1967 به تصميم دولت نظامي نيجريه بازداشت شد و 22 ماه در زندان بود. زنداني شدن او باعث اعتراض هاي جهاني و در نتيجه تغييرات وسيع در نظام حكومتي نيجريه شد. محصول اين 22 ماه زندان، داستان است تحت عنوان «مردي كه مرد». در نمايشنامه ها و داستان هاي اين نويسنده، نتايج بد و زشتي هاي ستمگري و خودسري كه بزعم او زاييده استبداد هستند منعكس است و در همه آنها از حقوق انسانها و تساوي آنان در اين حقوق دفاع شده است. در ميان حاكمان فدراسيون نيجريه، «ثاني آباچا» بيش از ديگران مخالف سويينكا بود. دشمني آباچا بود كه اين نويسنده را مجبور به جلاي وطن كرد.
مسئله جمعيت؛ مشكل بزرگ اين است كه بشر «اندرز شنو» نيست!
12 جولاي 2005 به مناسبت هجدهمين سالروز اخطار سازمان ملل كه نفوس جهان بيش از ظرفيت منابع آن است، كتابي به زبان انگليسي تحت عنوان «يك ستاره ِگردان [سیّاره] و اين همه نفوس» انتشار يافته است كه پر از عكس و سند است.
در مقدمه كتاب آمده است كه سازمان ملل در دهه 1960 و هنگام عبور جمعيت از خط چهار ميليارد نيز چنين اخطاري داده بود كه به آن توجه نشد.
در اين كتاب عكسهاي ماهواره اي متعدد از كره زمين و هجوم براي شهرنشيني و گسترش شهرها در 30 سال پیش از آن (از سال 1975) كه نتيجه اش افزايش فقر، جرم و فساد است به چاپ رسيده است. مقايسه زماني اين عكسها، آب شدن يخهاي قطبي و افزايش آلودگي هواي شهرهاي بزرگ و به ويژه شهرهايي را كه در ميان كوهها قرار گرفته اند نشان مي دهد.
كتاب فصلي در باره گرم و سرد شدن اقيانوسها دارد و نوشته است كه اقيانوس اطلس گرمتر شده است و توليد توفانهاي دريايي شديد به همين سبب است كه در سالهاي اخير اين توفانها منطقه كارائيب و ايالات متحده را مورد حمله قرارداده و ويراني و تلفات به بار آورده اند.
فصل ديگر كتاب درباره كمبود انرژي و بالا رفتن روزافزون بهاي نفت است که طبق دلایل مؤلف کتاب، با اعمال نفوذ کمپانی های نفتی که منافع سرشار دارند تلاش چشمگيري براي جايگزيني آن صورت نمي گيرد. كره زمين بر اثر بي توجهي نفوس و استفاده نادرست از انرژي و اسراف در مصرف سوختهاي فسيلي (ازجمله نفت) گرم تر شده است كه مسئله ساز است.
كمبود خوراك در دهه هاي اخير با توسل به توليد ژنتيك تا حدي جبران شده ولي معلوم نيست كه اين نوع غذا با طبيعت بشر سازگاري كامل داشته باشد و توليد عوارض ناخواسته و مشكلات جسماني و رواني نكند. بايد دانست كه اين نوع توليد محصول هم حدي دارد.
كتاب در فصل اعتيادات زيان آور، دود سيگار را بزرگترين بدبختي و قاتل بشر خوانده كه هر سال سرمايه بزرگي به خاطر آن از دست مي رود و هزينه هاي سنگين درماني عمدتا نتيجه عوارض ناشی از آن است. ماده مخدره شيميايي متامفتامين (مت) پس از سيگار، عامل بدبختي جوامع بشري شده است. اين ماده برخلاف هروئين و كوكايين، ارزان به دست مي آيد و همين ارزاني و سهولت توليد بر بدبختي هاي بشر افزوده است.
اسراف منابع محدود كره زمين از مشكلات ديگر بشر امروز است.
مولف كتاب نتيجه گرفته است كه بزرگترين مسئله بشر اين است كه اندرزها را گوش نمي كند و دنبال دلش است. بشر اگر اندرز شنو باشد بسياري از مشكلات به وجود نمي آيد و همگان، حتي با وجود كمبودها، سعادتمند زيست خواهند كرد. بنابراين لازم است همه كوششها با استفاده از دستگاههاي تبليغاتي و سازمانهاي آموزشي به عمل آيد تا بشر وادار شود كه اندرز شنو باشد، و عادت به شنيدن و دقت كردن و آينده نگري در انسانها تقويت شود.
سازمان ملل 11 جولاي سال 1987 اعلام کرده بود که جمعيت جهان از پنج ميليارد نفر تجـ*ـاوز كرده بود. نفوس جهان در 11 جولاي 2013 به 7 ميليارد و يکصد ميليون تن رسيد. تحليل هاي آماري نشان مي دهد که هر سال برابر يکصد ميليون بر اين جمعيت اضافه مي شود. سازمان ملل در دهه 1960 هشدار داده بود که کره زمين تنها ظرفيت تغذيه و تامين رفاه چهار ميليارد نفوس را دارد. در آن زمان جمعيت کره زمين در همين حدود بود.
در قلمرو دانش
سالگرد احتمالي فوت خوارزمي طبق برخي نوشته ها!
طبق نوشته و احتساب برخي مورخان اروپايي، احتمالا 13 جولاي سال 847 روزي است كه خوارزمي رياضي دان بزرگ ايران در بغداد فوت شد.
كرونيكل جهان در صفحه 270 خود درباره خوارزمي نوشته است: خوارزمي بود كه رياضي و رقم نويسي هند را به كشورهاي ديگر منتقل كرد و كتاب او «حساب الجبر و المقابله» نشان مي دهد كه ايرانيان در آن زمان تا چه حد از اروپائيان جلو بودند و واژه «جبر Jabr» را كه او بكار بـرده به صورت «الجبراAlgebra» در سراسر جهان باقي مانده است. برخي ديگر از مورخان اروپايي درگذشت خوارزمي را در ماه اپريل رقم زده و نوشته اند كه مرگ خوارزمي با چند روز تفاوت درست 219 سال پس از درگذشت خسروپرويز – شاه ساساني روي داد. خسروپرويز روز سوم اپريل سال 628 ميلادي (14 فروردين) در بازداشتگاه كاخ خود در تيسفون (مدائن ـ 36 کيلومتري جنوب بغداد) مقتول شده بود كه پس از مرگ او، طولي نكشيد كه امپراتوري ايران هم از ميان رفت.
سالروز درگذشت معروفترين جرّاح قلب در صدسالگي
دكتر مايكل دباكي Michael DeBakey معروفترين جراح قلب درجهان 11 جولاي 2008 و 56 روز پيش از صد ساله شدن در شهر هوستون آمريكا براثر عارضه طبيعي درگذشت. وي فرزند «شاكر دباغي» يك داروفروش لبناني، و نام او تا زمان دكتر شدن «ميشل دباغي» بود. پدر وي كه يك ماروني (مسيحي) لبناني بود قبلا به لوئيزياناي آمريكا مهاجرت كرده بود. ميشل دباغي که هفتم سپتامبر 1908 در شهر ليک چارلز به دنيا آمده بود در 32 سالگي دكتر شد و پس از اتمام تحصيلات در آمريكا و آلمان، به تدريس بيماري هاي قلب در دانشكده پزشكي «بايلورBaylor» و همزمان به کار درمان و نيز تكميل عمل جراحي قلب و اختراع دستگاههاي مربوط پرداخت ازجمله سوزن تزريق خون، پمپي كه هنگام عمل قلب كار گردش خون و مبادله اكسيژن در ريه را بر عهده مي گيرد، عمل قلب باز و 149 وسيله ديگر. دباكي كه تا آخرين سال عمر، از بيمارستان و آزمايشگاه و كلاس درس دور نشده بود بيماري قلب سران بسياري از كشورها از جمله جان اف. کندي، آخرین شاه ايران (پهلوي دوم) و بوريس يلتسين را درمان كرده بود.
دکتر دباکي از ميانسالي تا سال 2008
ساير ملل
... و به اين سان «ژان پل مارا» انقلابي راديكال فرانسه كشته شد.
«شارلوت كورداي» كه هنگام گردن زده شدن با گيوتين 35 ساله بود
13 جولاي در سال 1793 در جريان انقلاب بزرگ فرانسه، بانو «شارلوت كورداي Corday» دخترى ازخانواده اعيان و اشراف فرانسوي كه انقلابيون اموال برخى ازبستگان وي را مصادره كرده بودند، به بهانه اين كه مي خواهد به «ژان پل مارا Marat» يكي از سران انقلاب اطلاعات محرمانه بدهد، به خانه او وارد شد و او را که هنوز در حمام خانه بود با ضربه دشنه كشت.
شارلوت که درعين حال متمايل به ميانه رو هاي انقلاب (ژيروندن ها ) بود و ژاکوبن ها ( راديکالها ) را جبّار و ظالم مي پنداشت به منظور کشتن «مارا» از نرماندي به پاريس رفته بود و به او پيغام داده بود که مي خواهد در باره ژيروندن هاي نرماندي به او اطلاعات محرمانه و خصوصي بدهد و خواسته بود که در خانه با او ملاقات کند.
«مارا» يك پزشک و در عين حال نويسنده و روزنامه نگاري انقلابي و از انقلابيون راديکال و از مخالفان سرسخت اشرافيت بود. به اصرار و با پافشاري «مارا» بود که لوئي شاهزادهم شاه مخلوع فرانسه گردن زده شد. «مارا» هنگام مرگ 50 ساله بود.
شارلوت قاتل 35 ساله او که دستگير شده بود چهار روز بعد با گيوتين اعدام شد. شارلوت در دادگاه انقلاب گفته بود که به خاطر فرانسه «مارا» را که رحم نداشت کشت. [عکس و شرح مبارزات «مارا» درمطالب 24 ماه مي اين تاريخ آنلاين آمده است.].
بزرگترين نبرد تانك در طول تاريخ - نبوغ نظامي مارشال ژوکف
Zhukov مارشال شوروي و برنده نبرد «كورسك»
جهان، 13 جولاي سال 1943، شاهد بزرگترين نبرد تانك در تاريخ خود بود. در اين روز در منطقه كورسك Kursk ـ نزديك مسكو، در زمين شش هزار و سيصد تانك آلمان و شوروي و 2 ميليون و 240 هزار سرباز و در آسمان 4 هزار و چهارصد هواپيماي طرفين به جان هم افتاده بودند كه در مدتي نسبتا کوتاه دو هزار و نهصد تانك از ميان رفت، 238 هزار سرباز كشته و هفتصد هزار تن ديگر مجروح و از صحنه نبرد خارج شدند و هيتلر براي نخستين بار مجبور شد دستور عقب نشيني بدهد كه آغاز پايان كار او بود. شديدترين صحنه اين نبرد تانک در ناحيه Prokhorovka صورت گرفته بود. اين نبرد تانک در واقع از پنجم جولاي آغاز شده بود که از دوازدهم اين ماه (هفتمين روز) شدت گرفته و در 13 جولاي به اوج شدت رسيده بود.
اين نبرد پس از آزاد شدن استالينگراد و خارکوف صورت گرفت. ژوکوف Zhukov ـ مارشال شوروي، در منطقه نبرد هشت خط دفاعي مدوّر پشت سرهم به وجود آورده بود و با استفاده از سيصد هزار غير نظامي محلي که آلماني ها تصور مي کردند به زراعت مشغول اند صحنه را مين گذاري کرده بود.
ژوکف در خطوط هشت گانه سه هزار و ششصد تانک و يک ميليون و سيصد هزار سرباز و 20 هزار توپ مستقر ساخته بود و از سوم جولاي چند تاکتيک جالب بکار گرفته بود تا نيروهاي آلمان تشويق به تعـ*رض شوند. ارتش نهم آلمان چهارم و ارتش چهارم زرهي اين کشور پنجم جولاي دست به تعرضات محدود زده و خودرا آشگار ساخته بودند. تعـ*رض همه جانبه الماني ها با 940 هزار سرباز و 2 هزار و هفتصد تانک از سحرگاه 12 جولاي آغاز شد که با حمله متقابل ارتش هاي شوروي رو به رو گرديد.
آلمانيها با تانكهاي سنگين «پورشه» و «پلنگ» که به تازگي آنهارا دريافت داشته بودند حمله نهايي را آغاز كرده بودند كه تانك هاي سبك شوروي به ميان آنها رفتند و سربازان اين کشور با فداكاري و ازجان گذشتگي بسيار با شعله افكن به سوزاندن تانك هاي آلمان پرداختند و سپس توپ هاي شوروي مانع عقب نشيني تاکتيکي آلماني ها شدند. آتش مداوم بيست هزار توپ شوروي که به ابتکار ژوکف Zhukov مستقر شده بودند امکان نداد که فرمانده ارتش هاي آلمان که خودرا در دام ديده بود به موقع و سرعت بتواند نيروهايش را از مخمصه نجات دهد و به موضع تازه عقب بکشاند. عقب نشيني آلماني ها تنها پس از ازدست دادن پانصد هزار سرباز (کشته، مجروح و اسير) و بيش از نيمي از تانک ها ميسر شد و اين تلفات سنگين مانع از آن شد که نيروهاي آلماني پس از عقب نشيني از صحه، امکان حمله متقابل به دست آورند. کارشناسان و مورخان نظامي نوشته اند که نبرد کورسک را توپ هاي شوروي بردند.
چند عكس ازصحنه نبرد «كورسك»
غيرنظاميان شوروي که وظيفه مين گذاري داشتند
توپهاي شوروي که نبرد کورسک را بردند
در جولاي 2004 کرزاي از مسئله افراد مسلح وابسته به «وارلُرد»ها و سران مناطق و طوائف سخن گفت ـ لزوم رعايت فرهنگ و روانشناسي افغانها
کرزاي
حميد كرزاي رئيس جمهوري وقت افغانستان 12 جولاي 2004 اعلام كرد كه ميليشياي افغان (افراد مسلحي كه تابع سران مناطق، طوايف و «وارلُرد»ها هستند) بدتر از طالبان عمل مي كنند و بايد خلع سلح شوند.
كرزاي گفت كه نخستين گام دولت بايد خلع سلاح ميليشياي محلي باشد كه شمار آنان در افغانستان تا اين تاريخ (12 جولاي 2004) 60 هزار تَن برآورد شده است و تا اپريل 2005 دست كم هفتاد درصد آنان بايد كنار بروند.
كرزاي گفت كه وجود ميليشيا و ارتش هاي كوچك محلي متعلق به سران مناطق و طوايف مانع از انجام برنامه هاي دولت، مخصوصا مبارزه با فساد اداري ـ اقتصادي، کشت خشخاش و نیز اجراي برنامه هاي عمران كشور مي شود و كارشكني همين ميليشيا باعث شده است كه نتوان در كارنامه دولت افغانستان [دولت وقت] بيش از نمره «دي - D» وارد ساخت كه قابل قبول نيست. من ـ شخصا ـ نمي توانم بيش از اين، ميليشياي خصوصي و روال حکومت در حکومت را تحمل کنم. با وجود اين، كرزاي گفت كه نمي خواهد با سران مناطق و طوايف با خشونت رفتار كند و سياست او در اين زمينه تاكنون بر مدارا کردن با آنان استوار بوده است.
كرزاي كه تا زمان بيان اين مطلب دو سال و نيم بر افغانستان حکومت کرده بود ضمن اشاره به اوضاع ناآرام و وجود برخي فساد دولتي در عراق گفت که بايد از تجربه عراق پند گرفته شود و امكان تقويت و ادامه حيات به ميليشيا و افراد مسلح كه در عراق اطراف سرشناسان و سرگروههارا گرفته اند داده نشود که حل مسئله دشوارتر و خونين تر خواهد شد.
در آن زمان (جولاي 2004) اصحاب نظر را عقيده بر اين بود كه استفاده از پيمان كاران آمريكايي براي اقرارگرفتن از دستگير شدگان و افراد در معرض سوء ظن در افغانستان بر پيچيدگي اوضاع افزوده و خواهد افزود زيرا اين پيمان كاران با فرهنگ و روانشناسي خاص افغانها آشنا نيستند. سابقه كار نشان مي دهد كه سران مناطق و طوايف افغانستان را كه سالهاست عملا خودمختار عمل کرده اند و مورد حمايت مردم محل هستند نمي شود تهديد كرد و انتظار واكنش نداشت، با افغان بايد به گونه اي ديگر رفتار شود. بايد كاري كرد كه افغانستان در يک جنگ داخلي ديگر درگير نشود که طولاني خواهد بود، احيانا خارجيان بويژه همسايگان مداخله خواهند کرد و پايان آن قابل پيش بيني نخواهد بود. اصحاب نظر گفته بودند که براي پايان دادن به هرگونه مسئله در افغانستان، بايد راه حل افغاني پيدا كرد.
«شیر مادر» نوشیدنی ثروتمندان چین، کشور انقلاب فرهنگی مائو و اسما سوسياليست!
دویچه وله (بنیاد جهانی خبر و نظر رسانی آلمان) ـ جولای 2013: گزارش های انتشار یافته نشان می دهد که «شرکت خدماتی شینشینیو» زنان جوانی را که در چین [چین ِاسما سوسیالیستی] بهعنوان دایه کار میکنند، نزد افراد ثروتمند میفرستد تا آنان از شیر این زنان به صورت نوشیدنی استفاده کنند. طبق این گزارش، افراد ثروتمند میتوانند با پرداخت ۲هزار یورو مستقیما شیر[این زنان شیرده] را بمکند!. انتشار این گزارش خشم مردم چین را برانگیخته است.
[این خبر، دورشدن وسیع از افکار مائو و سوسیالیسم را در چین که هنوز مقامات حزب حاکم اسما کمونیست مدعی آن هستند نشان می دهد ـ کشوری که در دهه 1970 در آنجا انقلاب فرهنگی شد تا چینیان در فکر و عمل ازجمله پوشیدن لباس و آرایش موی سر کاملا برابر شوند و امتیازی میان انسان های چین یک میلیارد و سیصد میلیونی جز در سطح دانش آنان نباشد و اینک این سرزمین با گام گذاردن در راه کاپیتالیسمی از نوع خاص، نه تنها دارای هزاران میلیونر شده بلکه عمیقا جامعه ای طبقاتی است و در آنجا، شکاف عمیق میان دارا و نادار رو به گسترش است و در نتیجه احتمال وقوع عصیان و انقلاب. کارگر بسیار با مزد کم، سبب پُرشدن بازار بسیاری از کشورها از کالای معمولی و ارزان ساخت چین مثلا اسباب بازی بچه ها، ظروف پلاستیک، لباس، کفش و ... شده است که تولید آن در همه جا آسان است و این واردات باعث بیکار شدن اتباع کشور وارد کننده می شود که ناآرامی های اجتماعی به دنبال خواهد داشت. به علاوه، تلاش چینیان در به دست آوردن امور خدماتی در کشورهای دیگر که از عوامل ناراضی سازی داخلی این کشورها خواهد بود.].
برخي ديگر از رويدادهاي 13 جولای
ايران
پيروزي بزرگ ارتش ايران در دِيشيا، و تصرف روماني و مولدوا تا اوكراين
Darius the Great
جولاي سال 513 پيش از ميلاد، و طبق محاسبات تقويمي مورخان اروپايي؛ 13 جولاي (روزي چون امروز در تيرماه) ارتش ايران نيروهاي كنفدراسيون گتائه Getae را در كنار دانوب جنوبي، منطقه داكيه Daci =Dacia (تلفظ انگليسي: دي شيا = روماني امروز) شكست داد و سراسر بالكان شرقي را ضميمه قلمرو ايران ساخت. [بالكان به معناي رشته كوه هاي جنگلي، منطقه اي است كوهستاني شبه جزيره شكل در جنوب شرقي اروپا، از درياي آدرياتيك تا درياي سياه.].
به فرمان داريوش بزرگ، ارتش ايران به فرماندهي سپهبد بغابيش (بغابيشه) براي سركوب سيتي ها از درياي مرمره گذشته و پاي به اروپا نهاده بود. حاكمان محلي براي ايستادگي در برابر نيروهاي ايران كه مركب از هشتاد هزار تن بودند كنفدراسيون «گتائه» را تشكيل داده بودند كه پس از چند روز نبرد، 13 جولاي شكست خوردند و روماني و مولداوي (مولدواي امروز) تا اوكراين از آن ايران شد. داريوش اين پيروزي، و دليل لشكركشي به اروپا را در كتيبه اي شرح داده و مناطق متصرفه را نام بـرده است.
هرودوت در كتاب چهارم و عمدتا در صفحه 93 اين كتاب به شرح جنگ دِي شيا (داكيه) پرداخته و استرابو منطقه مفتوحه ايران در پيروزي داكيه را «دائويDaoi» ناميده است ـ منطقه اي كه رومي ها آن را در جنگهاي سال 101 تا 106 ميلادي تصرف و سپس «رومانيا» خوانده شده است. مورخان اروپايي نبرد جولاي 513 پيش از ميلاد در داكيه را از بزرگترين رويدادهاي دنياي باستان و نخستين پيشروي نظامي بزرگ و عميق شرق (آسيا) در غرب (اروپا) بشمار آورده اند.
داريوش بزرگ دو سال پيش از جنگ «دي شيا = روماني»، در سال 515 پيش از ميلاد كار ساختن تخت جمشيد را آغاز كرده بود.
روزی که تبریز برای دومین بار به دست عثمانی افتاد
سلطان سليمان
نيروهاي سلطان سليمان عثماني درجريان لشكركشي دوم این امپراتوری به ايران، 13 جولای 1534 شهر تبريز را تصرف كردند و سپس متوجه شروان، سلطانيه و حتي گيلان شدند. عثماني ها با استفاده از درگيري داخلی شاه طهماسب صفوي، ضدیت سران ایلات تُرک تشکیل دهنده نیروی قزلباش با یکدیگر و دشواري هايي كه با برادرانش داشت و نیز درگیری دولت صفویان با ازبکان در شمال شرق ایران، پاي به ايران گذارده بودند. اختلاف سران ایلات با یکدیگر به حدی بود که شاه طهماسب نتوانست بیش از ده هزار (و به قولی هفت هزار) نیرو فراهم سازد که این شمار نیرو هم از صوفیان بودند. حال آنکه عثمانی ها با دویست هزار نظامی و سیصد توپ به ایران تعـ*رض کرده بودند. اين عمليات 20 سال پس از جنگ چالدران روي داد كه ضمن آن لشکرکشي هم تبريز موقتا به دست عثماني ها افتاده بود كه در آن زمان اشغالگران بر اثر مقاومت مسلحانه مردم محل و حملات چريکي و مقاومت منفي به ستوه آمدند و طولي نکشيد که بازگشتند. سلطان سليمان ضمن تصرف مناطق غربي ايران، 31 دسامبر 1534 بغداد را که در قلمرو ايران بود متصرف شد. شاه طهماسب پس از افتادن تبريز به دست عثماني ها، پايتخت را از آن شهر به قزوين منتقل ساخت.
علت شکست ايران در نبرد چالدران، نداشتن اسلحه نوين (توپ و تفنگ) بود. سران صفويه در آن زمان بکار بردن توپ و تفنگ و کشتن افراد (حتي دشمن) را از راه دور خلاف آيين جوانمردي مي پنداشتند و با اين تفکر شمشير بلند هم حمل نمي کردند که بعدا و عمدتا از زمان شاه عباس اين رسم به دور انداخته شد، ايران داراي يک ارتش ملي و اين ارتش مجهز به اسلحه آتشين شد.
سلطان سليمان پسر سلطان سليم بسال 1494 متولد و در سال 1566 درگذشت. وي که 21 سپتامبر 1520 بر جاي پدر نشسته بود يک سال بعد از آغاز سلطنت، بلگراد را تصرف کرده بود. وي به خاطر ايجاد يک قوه قضايي تازه، دادگاههاي متعدد و تدوين آيين دادرسي و کيفر، به سليمان قانوني معروف شده است.
ریشه مسائل، از افتادن امپراتوری ایران به دست عرب تا به امروز
22 تیرماه 1344 (13 جولای 1965) دانشگاه تهران تاریخ دو جلدی «زندگی شاه عباس اول» تالیف استاد نصراله فلسفی را به توزیع داد و کتاب درسی شد. فلسفی با این تالیف، تاریخنگاری را در ایران وارد عصر تازه ای کرد ـ عصر بیان حقایق به صورتی عـریـان، بدون تکلّف و پرده پوشی. وی در مقدمه این تالیف علل اضمحلال امپراتوری ایران را در قرن هفتم میلادی ـ پس از 13 قرن ابرقدرت بودن و برخورداری از یک مدنیّت و فرهنگ غنی بیان داشته و آن را به حساب تضعیف منش، کردار و پندار خوب ایرانی، تن آسان شدن ایرانیان و فرسوده شدن ارتش به سبب جنگهای غیر ضروری گذارده که نتوانست در برابر شماری کم [عرب] صحرانشینان جنوب غربی ولی بییاک و ازجان گذشته ایستادگی کند. وی نوشته است که پس از گذشت چند دهه از آن رویداد، ایرانیان بیدارشدند و دوران مبارزه برای احیاء حاکمیت ملی، آزادی و استقلال آغاز شد که قهرمانی ترین فصل تاریخ جهان [بشر] را تشکیل می دهد. حکومت خلفای اموی و عباسی بودند که درهای ایران را به روی صحرانشینان شمال شرقی (ایلات تُرک و آلتائیک) گشودند و از مردان آنان برای سپاهیگری و فرمانبری استفاده می کردند. این سپاهیان تُرک بعدا ژنرال، حکمران ایالات و بر ایران مسلط شدند و بعدا با چند اشتباه، چنگیزیان [مغولان] را به ایران کشاندند که اینان در مسیر خود جز کشتار و تخریب چیزی برجای نگذاردند و بعدا در طول حکومت؛ فساد اداری، تملق و چاپلوسی، سعایت و .... سپس قدرت به دست طایفه ای از مغولان به اسم تیموریان افتاد که از کلّه مقتولین ایرانی در اصفهان مناره ساختند. ایرانیان که از خونریزیها و سفّاکی های چنگیزیان و تیموریان و ... به جان آمده بودند حکومت صوفیان [درویش ها] به رهبری شاه اسماعیل که وحدت ملی را برپایه آمیختن سیاست و مذهب قرارداده بود به امید بازگشت به دوران صداقت و اخلاقیات ـ با رضا و رغبت پذیرفتند. ولی، پس از شاه اسماعیل، مقامات وقت که قبلا تارک جاه و جلال دنیوی [عارف] شده بودند دنیاگرا شدند و دل به جاه و مقام بستند و بی رحمی، قتل، جنایت و فساد اداری ازسرگرفته شد و ... ـ درست بمانند عهد مغولان. شاه اسماعیل که خودرا از نسل امام موسی کاظم و امام حسین می دانست و شیعه اثنی عشری را مذهب رسمی [دولتی] ایران اعلام کرده بود با این کار، دشمنی سلطان عثمانی مدعی خلافت مسلمین (سنیّان) را برانگیخته بود و این دشمنی جنگهای بسیار به دنبال داشت و بیش از سه قرن طول کشید.
نصرالله فلسفی شرح داده است که مقامات وقت برسر حفظ منافع روزافزون خود حتی زن شاه و مادر ولیعهد [مهد علیا خیر النساء بیگم زن سلطان محمد و مادر شاه عباس، از سادات مرعشی مازندرانی که نسب او به علی بن ابیطالب می رسید] را که در برابر آزمندیهایشان ایستادگی می کرد خفه کردند و جنازه اش را به بیابان قزوین افکندند و نگران ازمیان رفتن وحدت ملی هم نشدند زیرا که مقتوله مازندرانی بود و مازندرانی ها هوادار او و آماده خونخواهی و نبرد داخلی. مؤلف با ذکر جزئیات توطئه های شاهزادگان صفوی پس از درگذشت مرشد کامل (شاه طهماسب) و قتل یکی پس از دیگری آنان و فتنه گری های پریخان خانم دختر شاه طهماسب (که سرانجام اورا هم کشتند) خواسته است درس عبرت و هشدار دهد تا جاه طلبی ها مهار شود.
دکتر بینا استاد دیگر با پیروی از سبک نصرالله فلسفی در مقدمه تالیف خود [کتاب درسی سابق] که درباره قاجاریه است به زبانی دیگر علل بدبختی های ایران را بیان کرده و آن را نتیجه افتادن ایران به دست عرب در قرن هفتم دانسته است.
اصحاب نظر در تفسیر اسلامی شدن انقلاب سال 1357 (1978 ـ 1979میلادی) ایران گفته اند که در انقلاب، گروههای متعدد شرکت داشتند که از نوامبر 1978 (آبان ماه 1357) اکثریت ایرانیان که از ظهور مادیگری و گسترش شکاف میان فقیر و غنی در جامعه خود، پس از افزایش درآمد نفت [از سال 1973] ناخرسند بودند راه نجات ایران را بازگشت به اخلاقیات و عدالت اسلامی تشخیص و به رهبران مذهبی و مذهبیون روی آوردند زیراکه در دوران دبیرستان در دروس تعلیمات دینی، اخلاقیات اسلامی را [که جواد باهنر ـ از نخست وزیران پس از انقلاب ـ از مؤلفان کتب درسی تعلیمات دینی مدارس متوسطه زمان شاه بود] خوانده و رعایت آنهارا خواستار بودند، ولی در عمل و مخصوصا پس از پایان جنگ عراق با ایران چنین نشد و ایرانیان هنوز تا استقرار اخلاقیات و عدالت اسلامی فاصله دارند و در هر فرصتی ازجمله جریان ژوئن 2009، آن خواست قدیمی خودرا نیز منعکس ساختند.
خشم ایرانیان در پی انتشار رقم تولید نفت ایران در تیرماه 1345 (رقمی بیش از تیرماه 1395) و سرآغاز عملیات چریکی ضد دولتی
22 تیرماه 1345 (13 جولای 1966) ارقام تولید نفت ایران که در دست کنسرسیوم نفتی غرب (اصطلاحا؛ شرکت های عامل) بود انتشار یافت. طبق این اعلامیه رسمی، تولید نفت ایران در آن زمان (50 سال پیش) به روزانه، 2 میلیون و 43 هزار بشکه رسیده بود. روزنامه ها جرأت به خرج داده و در خبر تنظیمی خود از آن اعلامیه، سهم ایران از درآمد این میزان تولید را که تقریبا ناچیز بود نوشته بودند با تاریخچه کوتاهی از نفت ایران.
این گزارش آنچنان مردم را به خشم آورده بود که همان شب و طبق گزارش خبرنگار کشیک روزنامه اطلاعات؛ بیش از 500 نفر ـ تلفنی با این روزنامه، از نظام حکومتی وقت که پس از براندازی 28 اَمُرداد 1332، نفت را به کنسرسیوم کمپانی های نفتی غرب داده بود انتقاد کرده بودند و شب بعد چند خرابکاری در تهران صورت گرفت که سرآغازی برای خرابکاری ها و عملیات چریکی بعدی به حساب آورده شده است.
طرح مهم «طب ملّي» كه پس از مدتي مدفون شد: «تندرستي و درمان رايگان و یکنواخت، حق مردم است»
بيست و سوم تيرماه 1358 (13 جولاي 1979 و پنج ماه پس از انقلاب) دكتر کاظم سامي کرماني وزير بهداري دولت انقلاب (حكومت موقت مهدي بازرگان) طرح «طب ملّي» را در اجتماع مديران بهداري هاي سراسر كشور كه در شهر مشهد برگزار شده بود اعلام داشت كه به موجب آن؛ هزينه دكتر، دارو و درمانِ همه ايرانيان از سوي دولت تأمين و تاسيس بيمارستان غير دولتي «غير قانوني» مي شد ـ به همان شکل که تأسیس مدارس پولی (غیر دولتی) از شهریور 1353 غیر قانونی و ممنوع شده بود.
اين طرح، مراجعه داوطلبانه مردم به مطب خصوصي پزشكان را در ساعات غير اداري منع نمي كرد.
در مقدمه طرح آمده بود كه «تندرستي و درمان رايگان و یکنواخت حق مردم است».
دكتر سامي گفته بود كه طرح طب ملي تا يك ماه پس از انتشار آن (سوم تیرماه 1358) به مراجع ذيربط جهت تصويب داده نخواهد شد و در اين مدت، هركس مي تواند نظرات خود را به دفتر وي و يا ادارات بهداري و نيز روزنامه ها بفرستد. در پايان این یک ماه، «طرح» برپايه نظرات ـ اصلاح و براي تصويب به مراجع ذيصلاح داده خواهد شد.
بحث از ملّي شدن درمان، تا شهريور 1359 (دوسال پس از انقلاب) ادامه داشت که تعرّض نظامي عراق به ايران و جنگ هشت سالهِ متعاقب آن، اين طرح را بمانند ساير طرح هاي مفيد که از شعارها و برنامه هاي انقلاب سال 1357 بود متوقف ساخت.
مرور زمان نشان داد كه پس از جنگ هم از اجراي طرح «طب ملّي» ديگر خبري نشد و امر درمان در ايران بيش از گذشته به سوي پولي شدن گام برداشته و حتي در بيمارستانهاي دولتي ِ باقي مانده از دوران نظام سابق هم از بيماران و مراجعين وجه بيشتري دريافت مي شود و به نظر مي رسد كه اين بيمارستانها به سوي مديريت غير دولتي و اصطلاحا «خودكفا شدن!» پيش مي روند.
دکتر کاظم سامی کرمانی چهارم آذرماه 1367 (نوامبر 1988) که دو روز پیش از این، در مطب خود مورد حمله قرار گرفته و با ضربات چاقو مجروح شده بود درگذشت. وی 53 ساله (متولد سال 1314) بود. جزئیات کامل قتل دکتر سامی کرمانی هنوز انتشار نیافته است.
طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) که شکست خورد
15 ماه پس از پیروزی انقلاب، 18 در تيرماه 1359 (9 جولای 1980) طرح براندازی نظام اسلامی ایران با توسل به نیروی نظامی (معروف به کودتای نوژه) ـ چند ساعت مانده به آغاز انجام آن، كشف و سركوب شد و ظرف چهار روز ـ تا 22 تيرماه بيش از سيصد تَن به اتهام شركت در آن دستگير شدند كه بعدا برخي آز آنان از جمله یک سپهبد اعدام شدند.
طبق گزارش وقت مطبوعات تهران، طراحان نقشه كودتا (براندازی مسلحانه) براي انجام برنامه خود 60 خلبان و سي هواپيما آماده كرده بودند ولی بیشتر خلبانان پیش از رسیدن به پایگاه دستگیرشدند. آنان بعدا به شرط شرکت در جنگ با عراق از مجازات معاف شدند. طرح كودتا، در شب پيش از آغازِ انجام برملا شده بود. نظامیان و کماندوهایی که برای شرکت در اجرای برنامه کودتا، با خودروهای معمولی (غیر نظامی) از تهران عازم پایگاه نوژه (شاهرخی) همدان شده بودند نرسیده به پایگاه دستگیر شده بودند. اسنادی که بعدا انتشار یافت نشان داد که چند ژنرال نظام پیشین (سلطنتي) که عمدتا در خارج از کشور بودند، شاپور بختیار، دولت عراق و مقامات چند کشور دیگر در برنامه ریزی آن براندازی نظامی شرکت کرده بودند. گفته شده است که هزینه مالی انجام برنامه این براندازی را عمدتا بختیار و با گرفتن پول از این فرد و آن دولت تأمین کرده بود.
دریادار مدنی کرمانی قبلا و پس از شنیدن زمزمه های طرح نقشه براندازی گفته بود که اینان با بمباران چند نقطه در تهران نمی توانند به هدف برسند. وی گوشزد کرده بود: صدام حسین که از این برنامه [براندازی نظامی] حمایت می کند برای خوزستان نقشه کشیده و منتظر تضعیف بازهم بیشتر ارتش است و باطنا نمی خواهد یک جناح نیرومند [ملی گرا] در ایران روی کارآید زیرا که با چنين دولتي، ارتش دوباره به همان صورت سابق درخواهد آمد. اسرائیلی ها هم هدف های دیگری دارند و دولت واشنگتن در این شرایط [گروگان بودن کارمندان سفارت آن در دست جمهوری اسلامی]، کمک عملی (نظامی) به مخالفان نظام اسلامی ایران نخواهد کرد. نباید کاری کرد که ایران ویران و یا تجزیه شود، همان آرزو و انتظاری که صدام حسين تکريتي دارد و یاران او ازجمله کرملین.
در قلمرو انديشه
فيلسوف ضد مادي گري كه روش «نافرماني = تمرّد» را براي مقاومت معرفي كرد
«هنري ديويد تارو Henry David Thoreau» فيلسوف، نويسنده و شاعر آمريكايي 12 جولاي 1817 در شهر كانكوردِ ايالت ماساچوست به دنيا آمد. وي مشوّق «ساده زندگاني كردن» بود و عقيده داشت كه تجملّات زندگي، يك فرد را «مادي گرا» مي كند و چنين فردي «پول» را همه چيز مي داند و به جمع آن حتي با خطر كردن دست مي زند.
«تارو» جنگ آمريكا با مكزيك بر سر تصرف اراضي اين كشور را نوعي توسعه طلبي خواند. او بر ضد بردگي سياهان بود و از «جان براون» كه به خاطر رهايي سياهپوستان از بردگي دست به قيام مسلحانه زده بود حمايت كرد. تارو «نا فرماني = تمرّد» را به عنوان راه مبارزه منطقي و مسالمت آميز با كارهاي غير منصفانه دولت معرفي و پيشنهاد كرد و در اين زمينه يك رساله نوشت كه در قرن بعد، گاندي با مطالعه آن، همان روش را بر ضد دولت لندن در پيش گرفت. «تارو» در اجراي اين روش خود يك بار از دادن ماليات به دولت خودداري كرد و به زندان افتاد، ولي يكي از هواخواهانش بدون اين كه وي بداند، ماليات عقب افتاده اش را پرداخت كرد و از زندان رها شد.
انديشه و رفتار «مهربابا ايراني»: شاد بودن و شاد زيستن حق طبيعي انسان است
مهربابا در سال 1941
«مهربان شهريارايراني» از پارسيان هند از دهم جولاي 1925 (20 تيرماه 1304) تا پايان عمر به مدت 44 سال لب از سخن فروبست تا دروغ نگفته باشد و تهمت به كسي نزده و درنتيجه مرتكب گـ ـناه نشده باشد كه «گفتار نيك» يكي از ستونهاي سه گانه اخلاقيات ايرانيان (و از سه اصل آيين زرتشت) از هزاره دوم پيش از ميلاد بوده است. وي كه در 25 فوريه 1894 به دنيا آمده بود در 31 ژانويه 1969 درگذشت و در مهرآباد هند مدفون شد.
در اين 44 سال، مهربان شهريارايراني هميشه لبخند بر لب داشت و با حركات دست و سر، و يا نوشتن با علامات ويژه با ديگران رابـ ـطه برقرار مي كرد و مقصود خودرا انتقال مي داد. مهربان كه در جهان به «مهربابا» معروف شده است با اين كار خود و ترويج اخلاقيات، پيروان فراوان به دست آورده كه راه اورا در روابط انساني دنبال مي كنند. مهربابا كه در دوران جواني درباره اديان و به ويژه اسلام مطالعه فراوان كرده بود درعين حال برضد مواد مخـ ـدر بود و مصرف هرچه را كه به روح و روان صدمه مي زند. وي مقصود و رسالت عمده پيامبران را ترويج اخلاقيات و بارآوردن انسان پاك ـ رفتار و اخلاقي و دورساختن بشر از بدي ها و امتناع قلبي از بدي كردن بود.
مهربابا كه هواداران انديشه هايش در دهم ژوئيه هرسال به مناسبت آغاز سكوت طولاني او مراسم و سخنراني برپا مي دارند هدف مصلحان را پرورش «انسان شريف، انسان پاك» بيان داشته و گفته است كه تنها با پرورش چنين انساني است كه جهان عاري از بزهكاري، نيّت بد، خصومت، جنگ و تجـ*ـاوز به حقوق ديگران خواهد شد. مهربابا شاد بودن، اندوه نداشتن و شاد زيستن را حق طبيعي يك انسان و مهرباني كردن و پندار و رفتار خوب داشتن را از تكاليف هر انسان دانسته و درنتيجه برضد عواملي بود كه باعث سلب شادي و آسايش بشر بوده اند.
در قلمرو دموکراسي
نخستين زن كه نامزد معاونت رئيس جمهوري آمريكا شد
دوازدهم جولاي 1984 والتر مانديل Walter Mandale نامزد احراز مقام رياست جمهوري آمريكا از سوي حزب دمكرات در انتخابات نوامبر همان سال، بانو جرالدين فرارو Geraldine Ferarro (در آن زمان چهل و هشت ساله و عضو مجلس نمايندگان آمريكا از نيويورك) را به عنوان نامزد معاونت خود اعلام داشت و گفت كه او نه تنها خواسته است كه صفحه اي تازه در تاريخ دمكراسي آمريكا باز كند بلكه بگويد كه انتخاب مردها، ثروتمندان و سفيد پوستها دمكراسي نيست؛ دمكراسي يعني راي دادن همه و راي گرفتن بدون تبعيض.
«فرارو» قبل از ورود به عالم سياست، آموزگار دبستان بود و پس از شركت در كلاسهاي شبانه مدرسه حقوق، بازپرس و وكيل دعاوي شده بود.
مانديل در آن سال رقيب رونالد ريگن رئيس جمهوري وقت بود كه شكست دادنش به نظر آسان نمي رسيد. تعيين جرالدين فرارو مي توانست به جلب آراء زنان كمك كند. مانديل و فرارو مبارزه سختي كردند ولي همچنان كه پيش بيني مي شد موفق نشدند. از خصوصيات انتخابات آن سال، همين تعيين يك زن براي نخستين بار در تاريخ آمريكا به عنوان نامزد معاونت رياست جمهوري آمريكا بود. آمريكاييان به نامزد معاونت به چشم رئيس جمهوري احتمالي (در صورت فوت و يا بركناري و مرض شديد رئيس جمهور) مي نگرند و در راي دادن دقت مي كنند. در آمريكا، نامزد رياست جمهوري و نامزد معاونت روي يك تيكت نوشته مي شود و آراء دريافتي مشترك خواهد بود.
از ابهام سال 2004 تا واقعيت سال 2012
يكشنبه شب11 جولاي 2004 «جان كري» و «جان ادواردز» نامزدهاي احراز مقام رياست و معاونت جمهوري آمريكا در انتخابات دوم نوامبر2004 از حزب دمكرات، در كنار هم در برنامه مجله تلويزيوني سي بي اس معروف به «سيكستي مينيتز» شركت كرده بودند. از هر دو سئوال شد؛ شما كه از طرز عمليات نظامي در عراق انتقاد مي كنيد و روش آن را يك اشتباه مي خوانيد چرا در سنا به درخواست جورج بوش مبني بر كسب مجوّز جنگ راي مثبت داديد؟.
اين دو در پاسخ گفتند: وقتي رئيس جمهوري با ارائه گزارش «سيا» و تاكيد خود او بگويد كه صدام حسين با القاعده همدست است و داراي سلاحهاي شيميايي و مواد لازم براي توليد اسلحه اتمي است و ممکن است آنهارا برضد آمريكا بكار برد، كدام سناتور مي تواند ريسك كند و راي موافق ندهد.
در سال 2012 و در پي تنظیم و انتشار پيمانهاي استراتژيک مشترک با عراق و افغانستان، تازه آمريکاييان قانع شدند که هدف اصلي از آن دو مداخله نظامی، استقرار اقتدار و نفوذ آمريکا در منطقه مربوط بود که در نزدیکی روسيه قرارگرفته و ناظر بر منطقه نفت و چهارراه جهان است و با آن دو اقدام ِدولت جورج دبليو بوش، منافع و نفوذ آمريکا تا سالها تضمين خواهد بود. جورج بوش (پدر) در آغاز دهه 1990 با استقرار نظامي در کويت، سعودي و چند نقطه ديگر خليج فارس، راه ورود بعدي قدرت هاي در حال طلوع را به منطقه نفت مسدود و پسرش کار اورا تکميل کرد.
جان کري که در انتخابات نوامبر 2004 از جورج بوش شکست خورد، در ژانويه 2013 از سناتوري ماساچوست کناره گيري کرد و رئيس ديپلماسي (وزير امورخارجه) آمريکا شد. ايالات متحده يک فدراسيون مرکب از 50 ايالت (state = کشور) است که وزارتخانه هاي اصلي آن؛ امور خارجه، دفاع، خزانه داري و بازرگاني هستند و بقيه وزارتخانه ها عبارتند از دپارتمان براي برنامه ريزي و دادن اندرز. ايالت ها استقلال داخلي دارند و پارلمان و قوانين داخلي از آن خود و بعضا متفاوت از يکديگر.
اندي روني: شرط نامزد شدن در انتخابات بايد گذراندن آزمايش هوش و امتحان معلومات عمومي قرار داده شود و ... فرضيه مهم اندي در اين زمينه
«اندي رونيAndy Rooney» مفسر آمريكايي يكشنبه شب 11 جولاي 2004 در برنامه خود در تلويزيون سي بي اس گفت: رئيس جمهور فردي است كه يك جامعه، دست كم براي چهار سال سرنوشت خودرا به او مي سپارد و اين، کار كوچكي نيست. چرا مقرر نداشته اند كه شرط نامزد شدن براي احراز اين مقام بسيار مهم، قبول شدن در آزمايش هوش، معاينه جسم و روان و امتحان معلومات عمومي باشد؟. اگر يك رئيس جمهور مقدمات اقتصاد، حقوق و جامعه شناسي، و نيز تاريخ و جغرافيا نداند گزارشهايي را كه به او مي دهند و عموما با توجه به ضيق وقت او خلاصه تهيه مي شود به وضوح درك نمي كند و تصميماتي كه مي گيرد ممكن است نتيجه مطلوب نداشته باشد. دمكراسي فقط آوردن اكثريت آراء نيست. بايد افرادي را به مردم براي دادن راي معرفي كرد كه از لحاظ جسم و روان و هوش كامل باشند و مقدمات و دست كم راه مطالعه هر كاري را بدانند. به علاوه، يک نامزد رياست جمهوري از همان آغاز کمپين بايد بگويد که چه کساني را به همکاري انتخاب مي کند ازجمله وزيران امورخارجه، دفاع، خزانه داري، بازرگاني و مشاوران امنيت ملي و .... به اين ترتيب؛ راي دهندگان با چشم بازتر و اطمينان بيشتر به پاي صندوقهاي راي خواهند رفت. نامردها به جاي کوبيدن و تخريب يکديگر در طول کمپين، بايد جزئيات برنامه هاي خودرا اعلام و از اين برنامه ها که در عين حال مي توانند «تز» باشند دفاع کنند تا مردم با چشم بازتر و اميد بيشتر به آينده بنگرند و بدانند که در 4 سال بعد چه پيشرفت هايي خواهند داشت. آمريکا يک «سوپرپاور» است که تصميمات و اقدامات آن در سرنوشت و زندگاني آحاد جهانيان تاثير خواهد داشت.
اندي روني که 14 ژانويه 1919 در آلباني نيويورک به دنيا آمده بود پنجم نوامبر 2011 و در نود و دو سالگي و پس از هفت دهه روزنامه نگاري و کار قلم درگذشت. از آنجا که يک روزنامه نگار حرفه اي متعلق به همه جهان است؛ با مرگ او، جهان مرد بزرگي را از دست داد. پسر «اندي» يک روزنامه نگار است و مي کوشد که جاي پدرش را بگيرد.
در قلمرو ادبيات
سالروز درگذشت عباس مروي معروف به «مرزبان زبان پارسي»
عباس مروي يكي از چند شاعري كه اشعار آنان تا به امروز باقي مانده و گفته مي شود از گروه اول شاعران فارسي گوي ايراني بعد از حمله عرب بوده اند 13 جولاي سال 815 ميلادي درگذشت.
دو شاعر ديگري كه از آن سالها، اشعارشان به زبان فارسي باقي مانده است ابوحفص سغدي و حنظله بادغيسي هستند. شايد در دو قرن اول اشغال نظامي ايران توسط عرب، شعراي پارسي گوي ديگري هم مي زيستند، اما تنها اشعار اين سه تن كه در خراسان بزرگتر (شامل شمال شرقي ايران امروز، شمال و شمال شرقي افغانستان و منطقه فرارود) مي زيستند به نام خودشان باقي مانده است.
عباس مروي در يكي از اشعارش خود را «مرزبان زبان پارسي» خوانده و به اين ترتيب احساسات ملي خويش را آشگار ساخته است. وي از شهر مرو ـ دژ استوار زبان، فرهنگ و تمدن ايراني برخاسته بود. پارسي سرايان و پارسي نگاران آن زمان، تقريبا همه، از خراسان بزرگتر از جمله شمال افغانستان و منطقه فرارود بودند.
«مرزبان» واژه اي برابر با پاسدار و پاسبان است. در دوران ساسانيان، وظيفه مرزبانان كه درجه اسپهبدي داشتند جلوگيري از ورود اقوام با تمدني كم به درون ايران و تخريب فرهنگ ايراني بود.
يكصدمين زادروز «پابلو نرودا» شاعر ملي شيلي و به اين مناسبت تجليل بي سابقه مردم و دولت از او
اشتياقي كه شيليايي ها، دوشنبه 12 جولاي 2004، در برگزاري يكصدمين زادروز شاعر و نويسنده خود «پابلو نرودا Pablo Neruda» نشان دادند هركس را كه در جريان گزارش مربوط قرار گيرد اميدوار، نسبت به وجدان بيدار انسان ها خوشبين و به ادامه خدمت به آنان ترغيب مي كند.
هزاران تن از مردم معمولي شيلي 31 سال پس از مرگ پابلو در سپيده دم در زير باران شديد به ايستگاه راه آهن سانتياگو رفتند و به ريكاردو لاگوس Ricardo Lagos رئيس جمهوري و پانصد مقام، استاد و انديشمند شيليايي پيوستند و 315 كيلو متر راه را پيمودند تا در شهر «پارال»، زادگاه پابلو از او تجليل كنند. در ميدان راه آهن كه پدر پابلو در آنجا روزگاري يك كارگر ساده بود از سوي مردم داوطلب، با سيب سرخ بر كف ميدان يك قلب 22 متر در 23 متر ساخته شده بود كه نام شاعر را با گل سفيد روي آن نوشته بودند.
پابلو كه داراي چندين مجموعه شهر و مولف كتب متعدد است جغرافياي آمريكاي لاتين را به شعر درآورده و سيه روزي و بدبختي مردم اين منطقه و علل آن را به بهترين وجه منعكس ساخته است. همين كتاب در سال 1971 وي را برنده جايزه ادبي نوبل ساخت. پابلو كه هوادار رفاه مردم و سوسياليسم بود در جريان جنگ داخلي اسپانيا در اين كشور بود و كشتار انسان به دست انسان به خاطر كسب قدرت و در نتيجه دست يافتن به مال، اورا سخت آرزده ساخت. از آنجا به پاريس رفت و كمك كرد تا بيش از دو هزار آواره اين جنگ به شيلي مهاجرت كنند. اين عمل او در اروپا آن چنان گل كرد كه دولت وقت شيلي ابلاغ سفير در پاريس را براي پابلو فرستاد و او ناخواسته دپيلمات شد ـ ديپلماتي كه ساختمان سفارت را تبديل به محل اجتماع شعراء و شعر خواني كرده بود.
در بازگشت به شيلي، مردم اورا سناتور كردند ـ سناتوري كه هرگز راي مثبت و منفي نداد. او مي گقت كه چون مطمئن نيست كه قانون پيشنهاد شده به كسي آسيب نمي رساند، ترجيح مي دهد كه راي ندهد تا وجدانش آسوده باشد.
پابلو كه 12 جولاي 1904 به دنيا آمده بود 23 سپتامبر 1973 از بيماري سرطان درگذشت. مرگ او 12 روز پس از كودتاي ژنرال پينوشه و قتل «سالوادور آلنده» روي داد. وي در اين 12 روز برمرگ آلنده گريسته بود و خبرش به گوش پينوشه رسيده بود و دستور داده بود كه به منظور ارعاب، خانه شاعر را به بهانه يافتن اسلحه! بازرسي كنند و اين عمل كه با خشونت انجام گرفت مرگ اورا تسريع كرد. پينوشه به تشويق و حمايت «سيا» بر ضد آلنده سوسياليست كودتا كرد و پس از آن، 17 سال با ديكتاتوري شيلي را اداره كرد.
پينوشه (پينوچت) 27 نوامبر 2006 در نود و يكمين زادروزش مسئوليت همه خلافكاري هاي 17 سال حكومت خود بر كشور شيلي، از جمله كودتا بر ضد دكتر آلنده كه ضمن آن، وي به قتل رسيد، اخراج و محروميت از كار و تبعيد هزاران انسان ديگر را كه گناهي جز زدن حرفشان نكرده بودند برعهده گرفت. يكي از اين فراريان (خود تبعيد ها) بانو دكتر باچلت (سوسياليست) است كه پس از بازگشت به وطن به نمايندگي پارلمان و سپس رياست جمهوري انتخاب شد. پينوشه از زمان كودتاي خود، بارها از سوي انجمن هاي بين المللي متهم به نقض حقوق بشر در كشور شيلي شده بود. پينوشته كه پس از ازدست دادن قدرت تحت تعقيب قضايي بود و انگلستان هم يك بار او را مسترد داشته بود مدت ها در حبس خانگی بسر می بُرد.
عذاب اعتراف و مشاهده تنفر مردم، پينوشه را كه به علت عليل بودن و بهانه بيماري ممتد، از ماندن در زندان تا ختم رسيدگي قضايي معاف شده بود آرام نگذارد تا اينکه درميان ناراحتي تمام درگذشت.
تنها نويسنده سياهپوست كه برنده جايزه نوبل شد
سيزدهم جولاي زادروز «اكيواند سويينكاAkinwande Wole Soyinka» داستان نگار نيجريايي است كه در سال 1934 به دنيا آمد. وي تنها نويسنده از ميان سياهان آفريقا است كه برنده جايزه ادبيات نوبل شده است. سويينكا كه در عين حال از مبارزان حقوق بشر و آزادي هاي مدني است و از دانشگاه «ليدز» انگلستان فارغ التحصيل شده، در دانشگاههاي نيجريه و آمريكا «ادبيات تطبيقي» تدريس كرده است. سويينكا به خاطر مخالفت پيگير با برادركشي در بيافرا و تلاش براي براي برقراري صلح ميان طرفين متخاصم، در سال 1967 به تصميم دولت نظامي نيجريه بازداشت شد و 22 ماه در زندان بود. زنداني شدن او باعث اعتراض هاي جهاني و در نتيجه تغييرات وسيع در نظام حكومتي نيجريه شد. محصول اين 22 ماه زندان، داستان است تحت عنوان «مردي كه مرد». در نمايشنامه ها و داستان هاي اين نويسنده، نتايج بد و زشتي هاي ستمگري و خودسري كه بزعم او زاييده استبداد هستند منعكس است و در همه آنها از حقوق انسانها و تساوي آنان در اين حقوق دفاع شده است. در ميان حاكمان فدراسيون نيجريه، «ثاني آباچا» بيش از ديگران مخالف سويينكا بود. دشمني آباچا بود كه اين نويسنده را مجبور به جلاي وطن كرد.
مسئله جمعيت؛ مشكل بزرگ اين است كه بشر «اندرز شنو» نيست!
12 جولاي 2005 به مناسبت هجدهمين سالروز اخطار سازمان ملل كه نفوس جهان بيش از ظرفيت منابع آن است، كتابي به زبان انگليسي تحت عنوان «يك ستاره ِگردان [سیّاره] و اين همه نفوس» انتشار يافته است كه پر از عكس و سند است.
در مقدمه كتاب آمده است كه سازمان ملل در دهه 1960 و هنگام عبور جمعيت از خط چهار ميليارد نيز چنين اخطاري داده بود كه به آن توجه نشد.
در اين كتاب عكسهاي ماهواره اي متعدد از كره زمين و هجوم براي شهرنشيني و گسترش شهرها در 30 سال پیش از آن (از سال 1975) كه نتيجه اش افزايش فقر، جرم و فساد است به چاپ رسيده است. مقايسه زماني اين عكسها، آب شدن يخهاي قطبي و افزايش آلودگي هواي شهرهاي بزرگ و به ويژه شهرهايي را كه در ميان كوهها قرار گرفته اند نشان مي دهد.
كتاب فصلي در باره گرم و سرد شدن اقيانوسها دارد و نوشته است كه اقيانوس اطلس گرمتر شده است و توليد توفانهاي دريايي شديد به همين سبب است كه در سالهاي اخير اين توفانها منطقه كارائيب و ايالات متحده را مورد حمله قرارداده و ويراني و تلفات به بار آورده اند.
فصل ديگر كتاب درباره كمبود انرژي و بالا رفتن روزافزون بهاي نفت است که طبق دلایل مؤلف کتاب، با اعمال نفوذ کمپانی های نفتی که منافع سرشار دارند تلاش چشمگيري براي جايگزيني آن صورت نمي گيرد. كره زمين بر اثر بي توجهي نفوس و استفاده نادرست از انرژي و اسراف در مصرف سوختهاي فسيلي (ازجمله نفت) گرم تر شده است كه مسئله ساز است.
كمبود خوراك در دهه هاي اخير با توسل به توليد ژنتيك تا حدي جبران شده ولي معلوم نيست كه اين نوع غذا با طبيعت بشر سازگاري كامل داشته باشد و توليد عوارض ناخواسته و مشكلات جسماني و رواني نكند. بايد دانست كه اين نوع توليد محصول هم حدي دارد.
كتاب در فصل اعتيادات زيان آور، دود سيگار را بزرگترين بدبختي و قاتل بشر خوانده كه هر سال سرمايه بزرگي به خاطر آن از دست مي رود و هزينه هاي سنگين درماني عمدتا نتيجه عوارض ناشی از آن است. ماده مخدره شيميايي متامفتامين (مت) پس از سيگار، عامل بدبختي جوامع بشري شده است. اين ماده برخلاف هروئين و كوكايين، ارزان به دست مي آيد و همين ارزاني و سهولت توليد بر بدبختي هاي بشر افزوده است.
اسراف منابع محدود كره زمين از مشكلات ديگر بشر امروز است.
مولف كتاب نتيجه گرفته است كه بزرگترين مسئله بشر اين است كه اندرزها را گوش نمي كند و دنبال دلش است. بشر اگر اندرز شنو باشد بسياري از مشكلات به وجود نمي آيد و همگان، حتي با وجود كمبودها، سعادتمند زيست خواهند كرد. بنابراين لازم است همه كوششها با استفاده از دستگاههاي تبليغاتي و سازمانهاي آموزشي به عمل آيد تا بشر وادار شود كه اندرز شنو باشد، و عادت به شنيدن و دقت كردن و آينده نگري در انسانها تقويت شود.
سازمان ملل 11 جولاي سال 1987 اعلام کرده بود که جمعيت جهان از پنج ميليارد نفر تجـ*ـاوز كرده بود. نفوس جهان در 11 جولاي 2013 به 7 ميليارد و يکصد ميليون تن رسيد. تحليل هاي آماري نشان مي دهد که هر سال برابر يکصد ميليون بر اين جمعيت اضافه مي شود. سازمان ملل در دهه 1960 هشدار داده بود که کره زمين تنها ظرفيت تغذيه و تامين رفاه چهار ميليارد نفوس را دارد. در آن زمان جمعيت کره زمين در همين حدود بود.
در قلمرو دانش
سالگرد احتمالي فوت خوارزمي طبق برخي نوشته ها!
طبق نوشته و احتساب برخي مورخان اروپايي، احتمالا 13 جولاي سال 847 روزي است كه خوارزمي رياضي دان بزرگ ايران در بغداد فوت شد.
كرونيكل جهان در صفحه 270 خود درباره خوارزمي نوشته است: خوارزمي بود كه رياضي و رقم نويسي هند را به كشورهاي ديگر منتقل كرد و كتاب او «حساب الجبر و المقابله» نشان مي دهد كه ايرانيان در آن زمان تا چه حد از اروپائيان جلو بودند و واژه «جبر Jabr» را كه او بكار بـرده به صورت «الجبراAlgebra» در سراسر جهان باقي مانده است. برخي ديگر از مورخان اروپايي درگذشت خوارزمي را در ماه اپريل رقم زده و نوشته اند كه مرگ خوارزمي با چند روز تفاوت درست 219 سال پس از درگذشت خسروپرويز – شاه ساساني روي داد. خسروپرويز روز سوم اپريل سال 628 ميلادي (14 فروردين) در بازداشتگاه كاخ خود در تيسفون (مدائن ـ 36 کيلومتري جنوب بغداد) مقتول شده بود كه پس از مرگ او، طولي نكشيد كه امپراتوري ايران هم از ميان رفت.
سالروز درگذشت معروفترين جرّاح قلب در صدسالگي
دكتر مايكل دباكي Michael DeBakey معروفترين جراح قلب درجهان 11 جولاي 2008 و 56 روز پيش از صد ساله شدن در شهر هوستون آمريكا براثر عارضه طبيعي درگذشت. وي فرزند «شاكر دباغي» يك داروفروش لبناني، و نام او تا زمان دكتر شدن «ميشل دباغي» بود. پدر وي كه يك ماروني (مسيحي) لبناني بود قبلا به لوئيزياناي آمريكا مهاجرت كرده بود. ميشل دباغي که هفتم سپتامبر 1908 در شهر ليک چارلز به دنيا آمده بود در 32 سالگي دكتر شد و پس از اتمام تحصيلات در آمريكا و آلمان، به تدريس بيماري هاي قلب در دانشكده پزشكي «بايلورBaylor» و همزمان به کار درمان و نيز تكميل عمل جراحي قلب و اختراع دستگاههاي مربوط پرداخت ازجمله سوزن تزريق خون، پمپي كه هنگام عمل قلب كار گردش خون و مبادله اكسيژن در ريه را بر عهده مي گيرد، عمل قلب باز و 149 وسيله ديگر. دباكي كه تا آخرين سال عمر، از بيمارستان و آزمايشگاه و كلاس درس دور نشده بود بيماري قلب سران بسياري از كشورها از جمله جان اف. کندي، آخرین شاه ايران (پهلوي دوم) و بوريس يلتسين را درمان كرده بود.
ساير ملل
... و به اين سان «ژان پل مارا» انقلابي راديكال فرانسه كشته شد.
«شارلوت كورداي» كه هنگام گردن زده شدن با گيوتين 35 ساله بود
13 جولاي در سال 1793 در جريان انقلاب بزرگ فرانسه، بانو «شارلوت كورداي Corday» دخترى ازخانواده اعيان و اشراف فرانسوي كه انقلابيون اموال برخى ازبستگان وي را مصادره كرده بودند، به بهانه اين كه مي خواهد به «ژان پل مارا Marat» يكي از سران انقلاب اطلاعات محرمانه بدهد، به خانه او وارد شد و او را که هنوز در حمام خانه بود با ضربه دشنه كشت.
شارلوت که درعين حال متمايل به ميانه رو هاي انقلاب (ژيروندن ها ) بود و ژاکوبن ها ( راديکالها ) را جبّار و ظالم مي پنداشت به منظور کشتن «مارا» از نرماندي به پاريس رفته بود و به او پيغام داده بود که مي خواهد در باره ژيروندن هاي نرماندي به او اطلاعات محرمانه و خصوصي بدهد و خواسته بود که در خانه با او ملاقات کند.
«مارا» يك پزشک و در عين حال نويسنده و روزنامه نگاري انقلابي و از انقلابيون راديکال و از مخالفان سرسخت اشرافيت بود. به اصرار و با پافشاري «مارا» بود که لوئي شاهزادهم شاه مخلوع فرانسه گردن زده شد. «مارا» هنگام مرگ 50 ساله بود.
شارلوت قاتل 35 ساله او که دستگير شده بود چهار روز بعد با گيوتين اعدام شد. شارلوت در دادگاه انقلاب گفته بود که به خاطر فرانسه «مارا» را که رحم نداشت کشت. [عکس و شرح مبارزات «مارا» درمطالب 24 ماه مي اين تاريخ آنلاين آمده است.].
بزرگترين نبرد تانك در طول تاريخ - نبوغ نظامي مارشال ژوکف
Zhukov مارشال شوروي و برنده نبرد «كورسك»
جهان، 13 جولاي سال 1943، شاهد بزرگترين نبرد تانك در تاريخ خود بود. در اين روز در منطقه كورسك Kursk ـ نزديك مسكو، در زمين شش هزار و سيصد تانك آلمان و شوروي و 2 ميليون و 240 هزار سرباز و در آسمان 4 هزار و چهارصد هواپيماي طرفين به جان هم افتاده بودند كه در مدتي نسبتا کوتاه دو هزار و نهصد تانك از ميان رفت، 238 هزار سرباز كشته و هفتصد هزار تن ديگر مجروح و از صحنه نبرد خارج شدند و هيتلر براي نخستين بار مجبور شد دستور عقب نشيني بدهد كه آغاز پايان كار او بود. شديدترين صحنه اين نبرد تانک در ناحيه Prokhorovka صورت گرفته بود. اين نبرد تانک در واقع از پنجم جولاي آغاز شده بود که از دوازدهم اين ماه (هفتمين روز) شدت گرفته و در 13 جولاي به اوج شدت رسيده بود.
اين نبرد پس از آزاد شدن استالينگراد و خارکوف صورت گرفت. ژوکوف Zhukov ـ مارشال شوروي، در منطقه نبرد هشت خط دفاعي مدوّر پشت سرهم به وجود آورده بود و با استفاده از سيصد هزار غير نظامي محلي که آلماني ها تصور مي کردند به زراعت مشغول اند صحنه را مين گذاري کرده بود.
ژوکف در خطوط هشت گانه سه هزار و ششصد تانک و يک ميليون و سيصد هزار سرباز و 20 هزار توپ مستقر ساخته بود و از سوم جولاي چند تاکتيک جالب بکار گرفته بود تا نيروهاي آلمان تشويق به تعـ*رض شوند. ارتش نهم آلمان چهارم و ارتش چهارم زرهي اين کشور پنجم جولاي دست به تعرضات محدود زده و خودرا آشگار ساخته بودند. تعـ*رض همه جانبه الماني ها با 940 هزار سرباز و 2 هزار و هفتصد تانک از سحرگاه 12 جولاي آغاز شد که با حمله متقابل ارتش هاي شوروي رو به رو گرديد.
آلمانيها با تانكهاي سنگين «پورشه» و «پلنگ» که به تازگي آنهارا دريافت داشته بودند حمله نهايي را آغاز كرده بودند كه تانك هاي سبك شوروي به ميان آنها رفتند و سربازان اين کشور با فداكاري و ازجان گذشتگي بسيار با شعله افكن به سوزاندن تانك هاي آلمان پرداختند و سپس توپ هاي شوروي مانع عقب نشيني تاکتيکي آلماني ها شدند. آتش مداوم بيست هزار توپ شوروي که به ابتکار ژوکف Zhukov مستقر شده بودند امکان نداد که فرمانده ارتش هاي آلمان که خودرا در دام ديده بود به موقع و سرعت بتواند نيروهايش را از مخمصه نجات دهد و به موضع تازه عقب بکشاند. عقب نشيني آلماني ها تنها پس از ازدست دادن پانصد هزار سرباز (کشته، مجروح و اسير) و بيش از نيمي از تانک ها ميسر شد و اين تلفات سنگين مانع از آن شد که نيروهاي آلماني پس از عقب نشيني از صحه، امکان حمله متقابل به دست آورند. کارشناسان و مورخان نظامي نوشته اند که نبرد کورسک را توپ هاي شوروي بردند.
در جولاي 2004 کرزاي از مسئله افراد مسلح وابسته به «وارلُرد»ها و سران مناطق و طوائف سخن گفت ـ لزوم رعايت فرهنگ و روانشناسي افغانها
حميد كرزاي رئيس جمهوري وقت افغانستان 12 جولاي 2004 اعلام كرد كه ميليشياي افغان (افراد مسلحي كه تابع سران مناطق، طوايف و «وارلُرد»ها هستند) بدتر از طالبان عمل مي كنند و بايد خلع سلح شوند.
كرزاي گفت كه نخستين گام دولت بايد خلع سلاح ميليشياي محلي باشد كه شمار آنان در افغانستان تا اين تاريخ (12 جولاي 2004) 60 هزار تَن برآورد شده است و تا اپريل 2005 دست كم هفتاد درصد آنان بايد كنار بروند.
كرزاي گفت كه وجود ميليشيا و ارتش هاي كوچك محلي متعلق به سران مناطق و طوايف مانع از انجام برنامه هاي دولت، مخصوصا مبارزه با فساد اداري ـ اقتصادي، کشت خشخاش و نیز اجراي برنامه هاي عمران كشور مي شود و كارشكني همين ميليشيا باعث شده است كه نتوان در كارنامه دولت افغانستان [دولت وقت] بيش از نمره «دي - D» وارد ساخت كه قابل قبول نيست. من ـ شخصا ـ نمي توانم بيش از اين، ميليشياي خصوصي و روال حکومت در حکومت را تحمل کنم. با وجود اين، كرزاي گفت كه نمي خواهد با سران مناطق و طوايف با خشونت رفتار كند و سياست او در اين زمينه تاكنون بر مدارا کردن با آنان استوار بوده است.
كرزاي كه تا زمان بيان اين مطلب دو سال و نيم بر افغانستان حکومت کرده بود ضمن اشاره به اوضاع ناآرام و وجود برخي فساد دولتي در عراق گفت که بايد از تجربه عراق پند گرفته شود و امكان تقويت و ادامه حيات به ميليشيا و افراد مسلح كه در عراق اطراف سرشناسان و سرگروههارا گرفته اند داده نشود که حل مسئله دشوارتر و خونين تر خواهد شد.
در آن زمان (جولاي 2004) اصحاب نظر را عقيده بر اين بود كه استفاده از پيمان كاران آمريكايي براي اقرارگرفتن از دستگير شدگان و افراد در معرض سوء ظن در افغانستان بر پيچيدگي اوضاع افزوده و خواهد افزود زيرا اين پيمان كاران با فرهنگ و روانشناسي خاص افغانها آشنا نيستند. سابقه كار نشان مي دهد كه سران مناطق و طوايف افغانستان را كه سالهاست عملا خودمختار عمل کرده اند و مورد حمايت مردم محل هستند نمي شود تهديد كرد و انتظار واكنش نداشت، با افغان بايد به گونه اي ديگر رفتار شود. بايد كاري كرد كه افغانستان در يک جنگ داخلي ديگر درگير نشود که طولاني خواهد بود، احيانا خارجيان بويژه همسايگان مداخله خواهند کرد و پايان آن قابل پيش بيني نخواهد بود. اصحاب نظر گفته بودند که براي پايان دادن به هرگونه مسئله در افغانستان، بايد راه حل افغاني پيدا كرد.
«شیر مادر» نوشیدنی ثروتمندان چین، کشور انقلاب فرهنگی مائو و اسما سوسياليست!
دویچه وله (بنیاد جهانی خبر و نظر رسانی آلمان) ـ جولای 2013: گزارش های انتشار یافته نشان می دهد که «شرکت خدماتی شینشینیو» زنان جوانی را که در چین [چین ِاسما سوسیالیستی] بهعنوان دایه کار میکنند، نزد افراد ثروتمند میفرستد تا آنان از شیر این زنان به صورت نوشیدنی استفاده کنند. طبق این گزارش، افراد ثروتمند میتوانند با پرداخت ۲هزار یورو مستقیما شیر[این زنان شیرده] را بمکند!. انتشار این گزارش خشم مردم چین را برانگیخته است.
[این خبر، دورشدن وسیع از افکار مائو و سوسیالیسم را در چین که هنوز مقامات حزب حاکم اسما کمونیست مدعی آن هستند نشان می دهد ـ کشوری که در دهه 1970 در آنجا انقلاب فرهنگی شد تا چینیان در فکر و عمل ازجمله پوشیدن لباس و آرایش موی سر کاملا برابر شوند و امتیازی میان انسان های چین یک میلیارد و سیصد میلیونی جز در سطح دانش آنان نباشد و اینک این سرزمین با گام گذاردن در راه کاپیتالیسمی از نوع خاص، نه تنها دارای هزاران میلیونر شده بلکه عمیقا جامعه ای طبقاتی است و در آنجا، شکاف عمیق میان دارا و نادار رو به گسترش است و در نتیجه احتمال وقوع عصیان و انقلاب. کارگر بسیار با مزد کم، سبب پُرشدن بازار بسیاری از کشورها از کالای معمولی و ارزان ساخت چین مثلا اسباب بازی بچه ها، ظروف پلاستیک، لباس، کفش و ... شده است که تولید آن در همه جا آسان است و این واردات باعث بیکار شدن اتباع کشور وارد کننده می شود که ناآرامی های اجتماعی به دنبال خواهد داشت. به علاوه، تلاش چینیان در به دست آوردن امور خدماتی در کشورهای دیگر که از عوامل ناراضی سازی داخلی این کشورها خواهد بود.].
برخي ديگر از رويدادهاي 13 جولای
- 1822: استقلال طلبان يونان در تنگه ترموپيل نيروهاي عثماني را شكست دادند.
- 1854:
جورج ايستمن George Eastman موسس کارخانه کداک در رُچستِر ايالت نيويورک به دنيا آمد و 78 سال عمر کرد. وي مخترع حلقه فيلم (فيلم انعطاف پذير)، پليت خشک، دوربين کُداک (دوربين کوچک و قابل حمل)، و عکس متحرک (فيلم) است.
- 1878: در پايان جنگ اول بالکان، دولتهاي بزرگ اروپايي بر نقشه تازه بالكان كه خود ترسيم كرده بودند صحه گذاردند و به اين ترتيب، براي عثماني در بالكان جايي جز آلباني باقي نماند. بلغارستان نير استقلال داخلي يافت و قرار شد كه در آنجا از جانب عثماني، فقط يك فرماندار كل (فرماندار اسمي و تشريفاتي) باقي بماند.
- 1911: انگلستان و ژاپن پيمان اتحاد خود را براي چهار سال ديگر تمديد كردند.
- 1963: رژيم پکن دولت آمريكا را متهم كرد كه مي كوشد روابط چين و شوروي را زهرآگين كند.
- 1971: ده تن از افسران ارتش مغرب (مراكش) از جمله يک ژنرال معروف كه بر ضد پادشاه اين كشور توطئه كرده بودند تيرباران شدند.
- 1976: نمايندگان 12 دولت كه در پاريس اجتماع كرده بودند به توافق رسيدند كه از سال 1989 در منطقه قطب جنوب به اكتشاف و استخراج مواد معدني بپردازند.
- 1979: از 23 تير ماه 1358 سازمان راديو ـ تلويزيون دولتي (صدا و سيماي جمهوري اسلامي) داراي يك شوراي عالي مركب از محمد موسوي، محمد خاتمي، صادق قطب زاده (مدير عامل وقت)، عبدالرحيم گواهي و ابراهيم پيراينده شد
دانلود رمان و کتاب های جدید