•○●|تقویم تاریخی|●○•

وضعیت
موضوع بسته شده است.

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
18 تیر

در قلمرو انديشه


سالگشت درگذشت ادموند بورك، انديشمندي که مخالف انقلاب بود و «تحوّل» را بر «انقلاب» ترجيح مي داد


0709burck.jpg

Edmund Burke
نهم جولاي 1792 «ادموند بوركEdmund Burke» فيلسوف محافظه كار و دولتمرد انگليسي در 64 سالگي درگذشت. وي از مخالفان انقلاب فرانسه و هر گونه تغيير در نظامات يك كشور (سياسي، اجتماعي و اقتصادي) از طريق انقلاب بود و عقيده داشت كه زيان تخريب وارده، بيش از منفعت حاصل از آن است. به نتيجه مطلوب نرسيدن انقلاب فرانسه ، انقلابات 1848 اروپا و بعدا انقلاب بلشويكي روسيه، عقب گرد 180 درجه اي چينيان و ... تا حدي چشمگير عقايد بورك را كه در تاليفاتس منعكس است تاييد مي كند. بورک ترجيح مي داد که هرگونه تحوّل به طرق دمکراتيک و بدون برهم خوردن نظم و وضعيت جامعه صورت گيرد و تدريجي. باوجود اين، بورك از هواداران بپاخيزي مهاجرنشينان انگليسي در آمريكا براي كسب استقلال بود! ـ وي اين بپاخيزي را انقلاب نمي دانست، بلکه به رها شدن از حکومت خارجي و از راه دور (از لندن) و نوعي تلاش ضد استعماري مي دانست. خلاصه؛ بورک «تحوّل» را بر «انقلاب» ترجيح مي داد.








در قلمرو رسانه‌ها


لاینوتایپ در ایران 72 سال و چند ماه پس از آمریکا و پرسش رئیس وقت کشور از سناتور مسعودی که چرا؟

59 سال پیش (سال 1958) مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات حروف چینی خودرا از دستی و گارسه ای (حروف سُربي دستچين) به لاینوتایپ تبدیل کرد و اين كار به قدري بااهميت جلوه داده شده بود که برای گشایش سالُن لاینوتایپ ها از شاه دعوت به عمل آمده بود. در آن زمان از گارد و محافظ به صورت امروزه خبری نبود.

linotype.jpg
طرز نشستن پشت ماشين لاينو لايپ

در حروف چینی دستی، حروف چین در برابر گارسه (جای حروف های فلزی که هرکدام در جای خود هستند) می ایستاد و طبق نوشتهِ نویسنده که در برابر او قرار داشت، حروف را یکی ـ یکی از جایشان بر می داشت و کنار هم قرار می داد و به این ترتیب؛ کلمه، سطر و ستون می ساخت.
لاینوتایپ یک دستگاه شبیه ماشین تحریر داشت که «حروف چین» متنِ نوشته را با آن تایپ می کرد و سپس دستگاه با سُرب مذاب سطور تایپ شده را قالب گیری می کرد و ستون های حاوی این سطور سُربی را به صفحه بندی می فرستادند. صفحه بندی نیز با برداشتن و گذاردن ستون های حاوی مطالب صورت می گرفت.
در روز گشایش کار لاینوتایپ ها، سناتور عباس مسعودی مدیر وقت مؤسسه اطلاعات درباره طرز کار و تعداد ماشین های خریداری شده توضیح داد. پهلوی دوم که در برابر صف نویسندگان مؤسسه ایستاده بود پس از پایان اظهارات مسعودی و پیش از قطع نوار گشایش سالُن، از مدیر مؤسسه پرسید که چه کسی و چه وقت ماشین های لاینوتایپ را ساخته است.
مسعودی گفت که یک زرگر آلمانی به نام Ottmar Mergenthaler نخستین ماشین لاینوتایپ را در سال های 1883 ـ 1884 در آلمان اختراع و پس از مهاجرت به آمریکا، در سال 1886 آن را در این کشور ساخته و اولین مشتری او روزنامه «نیویورک تریبیون» بوده که پس از خرید، از تابستان همین سال آن را بکار گرفته و اینک بسیاری از کشورها از چنین ماشین هایی استفاده می کنند.
شاه از قیمت هر دستگاه پرسید و پس از شنیدن پاسخ گفت: با این بهای نه چندان زیاد، چرا شما باید 72 و یا 73سال پس از آمریکا از آن استفاده کنید که مسعودی پاسخی نداشت که بدهد.
موسسه اطلاعات از دهه 1350 به فتوتایپ ستینگ و سپس تایپ کامپیوتری مجهز شد. پس از آن، لاینوتایپ ها کنار گذارده شدند. اينك از تايپ تا صفحه بندي، عكس گذاري و ارسال صفحات به چاپخانه با كامپيوتر و اينترنت صورت مي گيرد. به عبارت ديگر؛ تحريريه مي تواند در يک کشور و چاپخانه در کشور ديگر باشد و يا نشريه کاملا آنلاين و امر توزيع توزيع نيز به همین صورت باشد (مشاهده مطالب با پرداخت پول و یا رایگان).

ottmar.jpg
Ottmar Mergenthaler سازنده لاینو تایپ



Linotype2.jpg
Linotype


نظر جهاني ناشران: روزنامه «كم تيراژ» نشريه اي خصوصي (پامفلیت) است، نه عمومي

انجمن بين المللي ناشران در نشست جولای 1993 ضمن بررسی دهها موضوع و مسئله، موضوع انتقاد از «ادامه انتشار برخي روزنامه هاي عمومي (غير حزبي و غير تخصّصي) با فروش (تيراژ) بسيار كم و تحمل زيان كه كاري منطقي بنظر نمي رسد» را نیز مورد بحث قرارداد و اظهار نظر کرد که يک روزنامه عمومي (جامع) موسسه اي است اقتصادي و محل کسب و کار، نه پلکان سياسي براي صاحبش و وسيله گرفتن اعانه (ازدولت و یا اصحاب منافع)؛ لذا روزنامه هاي عمومي که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت، با فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه به انتشار ادامه مي دهند نبايد «روزنامه عمومي» بشمار آورده شوند. اين نشريات اگر روزانه (يوميه) باشند بايد روزنامه خصوصي و پامفلیت Pamphlet شناخته شوند که ناشر اخبار و مطالب مورد علاقه صاحبان آنها و بازتاب دهنده فكر و نظر ايشان هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه در روز بايد براي سه ماه پياپي ادامه داشته باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي بودن» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز. روزنامه كم تيراژ مي تواند ار انجمن ناشران محل (صنف) درخواست مهلت براي بازسازي و بهبود كيفيت كند تا عنوان «عمومي = حرفه اي» را از دست ندهد. اعلامیه نهایی انجمن یازدهم جولای 1993 انتشار یافته بود و در آن زمان هنوز «وبلاگ» عمومیت نیافته بود و به همین سبب برای نامیدن روزنامه خصوصی از واژه «پامفلیت» استفاده شده بود. پامفلیت به صورت دستنویس از قرن دوازدهم و عمدتا برای بیان حمایت از فرد، دسته، گروه، یک اندیشه، یک اقدام و حتی مقام و دولت ابتکار شده بود و پس از اختراغ ماشین چاپ گسترش یافته و بعد از پیدایش روزنامه عمومی تبدیل به بروشور و دفترچه شده است که در چهارراهها به دست افراد داده می شود، با پست ارسال می گردد و یا با پرداخت اجرت به ضمیمه روزنامه های بزرگ توزیع می شود. دائرة المعارف کتاب و انتشارات پیدایش پامفلیت به صورت منظم را سال 1389 میلادی ذکر کرده و معروفترین و موثرترین پامفلیت جهان را پامفلیت «توماس پین» تحت عنوان «عقل سلیم» قلمداد کرده است که باعث برانگیخته شدن مهاجرنشینان انگلیسی آمریکای شمالی به انقلاب استقلال شد.

نصاب تيراژ روزنامه عمومي - روزنامه هاي کم تيراژ نوعی «وبلاگ چاپي» هستند ـ انتظار مخاطبان قرن 21 از روزنامه ها

از نتايج يك بررسي(Survey) كه در سه ماه مارس، اپريل و مي 2004 در 14 كشور به عمل آمده بود چنين بر مي آيد كه مردم دهه اول قرن 21 خبرهاي فوري (سپات نيوز) را از راديو ـ تلويزيونها و يا از طريق سرچ انجين ها از اينترنت به دست مي آورند تا روزنامه ها. اين راديوها اينك در سلفون (موبايل)، ساعت مچي و حتي در قلم (خودنويس) تعبيه شده اند و بسياري از اين ابزارهاي اطلاع رساني به محض دريافت يك خبر نو، با «بوزر» فرد را متوجه آن مي سازند. در آن سال تلويزيون جيبي هم به بازار آمده بود.
طبق اين بررسي، منبع ديگر؛ موسسات جمع آوري اخبار و نظرات (مقالات) هستند كه آنها را سريعا براي مشتريان خود، به «اي ميل» آنان ارسال مي دارند. اين موسسات كه همان دفاتر «بريده جرايد» سابق هستند برحسب تقاضاي مشتريان، اخبار و نظرات را «شخصي» مي كنند و ارسال مي دارند. بنابراين، يك فرد هر آن از همه مطالبي كه در طلب آنهاست و در رسانه هاي سراسر جهان انتشار يافته اند آگاه مي شود. در آمريکا موسسات توزيع مقاله، فيچر، سفرنامه، عکس خبري و کاريکاتور ميان رسانه هارا سنديکا مي گويند. وجود اين سنديکاها سبب شده است که بسياري از نظرنويسان به صورت مستقل (فري لنس) عمل کنند و وابسته به يک رسانه نباشند و نوشته و محصول کار خودرا جهت توزيع به سنديکا بدهند. به اين ترتيب ممکن است که مقاله يک نويسنده همزمان در دهها نشريه انتشار يابد.
در گزارش نتيجه گيري اين «سوروي» چنين آمده است: در شرايط قرن21 ، مشتريان روزنامه ها كساني هستند كه طالب گزارشهاي تحليلي، مقالات، نامه ها و نظرات مردم، ميزگردها، مصاحبه هاي خياباني، كسب نظر پيرامون يك موضوع از اصحاب اطلاع، يك طرح و يك اقدام، و گزارشهاي مربوط به جزئيات زندگي و فعاليتهاي جوامع شهري، اخبار از نگاه به تصوير و کاريکاتورها، مطالب حاشيه اي و از اين قبيل هستند. به اين ترتيب مردم دهه قرن 21 از روزنامه همان را مي خواهند كه پدرانشان از مجله مي خواستند. كاريكاتور چيزي نيست كه بشود آن را از طريق ابزارهاي تازه اطلاع رساني مثلا سلفون و اي ـ ميل به دست آورد و يا خاطرات افراد و تصوير هاي قديمي و از اين قبيل مطالب و يا اخبار اختصاصي و اينوستيگيتيو. كاركنان تحريري روزنامه ها بايد سراغ اين نوع مطالب بروند، و گرنه بايد منتظر مرگ بسياري از روزنامه ها باشيم.
ادامه انتشار روزنامه با تيراژ کم نه تنها يک زيان است بلکه طبق تصميم نيمه دهه 1990 انجمن بين المللي ناشران، به عنوان روزنامه عمومي تلقي نمي شود. اين انجمن در آن زمان با توجه به اين که يک روزنامه عمومي (نه حزبي و تخصصي) يک موسسه اقتصادي و محل کسب و کار است، نه پلکان ترقي و وسيله گرفتن اعانه؛ تصميم گرفت که روزنامه هايي را که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت - فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه دارند «روزنامه عمومي» بشمار نياورد و روزنامه خصوصي (همانند وبلاگهاي فعلي - وبلاگ چاپي) شناخته شوند که ناشر اخبار مورد علاقه و افکار ناشر آن هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه بايد براي سه ماه پياپي باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز.






تصوير تاريكي كه يك روزنامه نگار آمريكايي از اوضاع روسيه ترسيم و قتل او اين تصوير را تاريكتر كرد


kleb.jpg

Paul Klebnikov
نهم جولاي 2004 «پال كلمنيكوفPaul Klebnikov» روزنامه نگار روس تبار آمريكايي در ساعات شب در يك خيابان مسكو هدف چند گلوله كه از داخل يك اتومبيل شليك شده بود قرارگرفت و چند ساعت بعد در بيمارستان و در 41 سالگي درگذشت. كلمنيكوف با اينكه دكتراي اقتصاد داشت ترجيح داده بود كه روزنامه نگار اينوستيگيتيو شود زيرا كه پس از شروع بكار در يك موسسه اقتصادي، پي به انواع زد و بندها (كه قبلا تصورشان را نمي كرد) بـرده بود كه در امور اقتصادي رايج بود و زيانش متوجه مردم عادي مي شد. او در روزنامه نگاري اينوستيگيتيو تا به آنجا پيشرفت كرد كه در مجله معروف فوربسForbes، دبير گزارش شد.
كلمنيكوف كه پدر بزرگش يك درياسالار روس بود كه درجريان انقلاب بلشويكي كشته شده بود و خانواده اش به آمريكا مهاجرت كرده و وي در نيويورك به دنيا امده بود پس از خواندن اين خبرها كه پس از فروپاشي شوروي، روسيه گرفتار تبهكاري اقتصادي شده و غارت مي شود نگران ميهن نياكان شد، به اين كشور رفت و به عنوان روزنامه نگار دست به پژوهش زد و سه گزارش مفصل كه كتاب هم شده اند تحت عناوين: «كاپيتاليسم گانگستري و زوال روسيه»، «پدرخوانده كرملين، بيوگرافي بوريس برزوفسكي» و «صد ميلياردر يكشبه در روسيه» منتشر ساخت. اين مطالب جهانيان را متوجه واقعيت هاي تاريك اوضاع روسيه ساخت و نگران گسترش مافياي روس در كشورهاي ديگر كرد و همچنين خشم روس ها از بابت غارت اموال عمومي و درنتيجه وقوع انقلابي ديگر در اين كشور كه فراگير و جهاني خواهد شد.
ناشر مجله فوربس كه چنين ديد تصميم گرفت كه از مجله خود يك اديشن روسي در مسكو منتشر كند و با روشن ساختن روس ها از اين طريق، از دامنه دار شدن خطر بكاهد. وي كلمنيكوف را سردبير اين اديشن كرد، به مسكو فرستاد و كار انتشار از سال 2004 آغاز شد.
گزارش هاي اينوستيگيتيو كلمنيكوف ميهندوستان روس را روشن ساخت كه به اظهار آگاهان، سهم بزرگي در تحولات كرملين و تعقيب قضايي سوء استفاده گران اقتصادي و فرار برخي از آنان از روسيه داشته است. كلمنيكوف با رفتن به چچن و تحقيق درباره برخي فعاليت ها در آنجا خود را بيش از گذشته به مخاطره افكند كه كشته شد. پليس مسكو عاملين قتل او را تبه كاران سازمان يافته تشخيص داد و در اين رابـ ـطه سه نفر را دستگير كرد، اما به نوشته رسانه هاي آمريكا معما با رويدادهاي بعدي پيچيده تر شده است. معما از لحظه اي آغاز شد كه چهار گلوله به بدن كلمنيكوف وارد شد. يك ساعت طول كشيد تا به درخواست پليس، آمبولانس به محل تيراندازي رسيد!. در بيمارستان، اكسيژن نبود و هنگام انتقال كلمنيكوف از طبقه پايين ساختمان به يك اطاق عمل در طبقه بالاتر، آسانسور ساختمان ازكار افتاد و مجروح در آنجا ماند و ... و بالاخره بر اثر خونريزي درگذشت.
مراحل رسيدگي قضايي بر معما افزود. قاضي مامور رسيدگي پس از مدتي بيمار شد و كناره گيري كرد و قاضي بعدي پس از انتصاب، رسيدگي را از نو شروع كرد. بالاخره محاكمه انجام شد ولي هيات منصفه متهمان را مجرم ندانست!. اينك قضيه در مرحله اعاده دادرسي است.





انعکاس روزانه تصاویر صفحات اول روزنامه های تهران در خبرگزاری های داخلی که اختصاصی و جناحی بودن آنها را نشان می دهد

برخی از خبرگزاری های تهران ازجمله خبرگزاری فارس، تصاویر صفحات اول انبوه روزنامه های تهران را پس از دریافت ای ـ میل از بخش صفحه بندی آنها در وبسایت های خود قرار می دهند ـ کاری که قبلا سابقه نداشت و در کشوری دیگر به این شکل دیده نمی شود. تهران در سه سال اخیر بیش از هر شهر بزرگ دیگر جهان دارای روزنامه شده است! و ظاهرا این روزنامه ها از کمک مالی دولت برخوردار هستند. در ایرانِ امروز چند موسسه دولتی و عمومی هم روزنامه منتشر می کنند. با نگاهی بر صفحات اول این روزنامه، احساس می شود که عمدتا اختصاصی (جناحی) هستند و می کوشند که سیاست و یا برنامه ای را تبلیغ کنند ـ همان تعریفی که از دفاتر روابط عمومی شده است.
مشاهده تیترهای صفحات اول جراید در کنار هم و مقایسه آنها با یکدیگر و با رویدادهای روز، در عین حال وابستگی این روزنامه ها و سیاست هایی را که دنبال می کنند نشان می دهد و این وابستگی از انتخاب تیتر و طرز قرار دادن در صفحه به دست می آید. تیتر اول ـ طبق تعریف، باید به روش حرفه ای و بی طرفانه و طبق قواعد ژورنالیسم از یک رویدادِ مهم روز ـ رویدادی که واقع شده باشد انتخاب شود، نه تفسیر، نظر و حدس و ...، مگر از اظهارات یک مقام بسیار مهم و ارشد.
از آنجاکه که اخبار رویدادها (وقایع) در خبرگزاری های متعدد منعکس است و وبسایت این خبرگزاری ها در دسترس همگان، پژوهشگر و مفسّر با دیدن و یا ندیدن تیتر وقایع مهم در صفحات اول، می تواند حدس بزند که هر روزنامه چه وابستگی دارد و می کوشد که راه چه سیاستی را هموار کند. مخاطبان، قبل از انتشار روزنامه ـ از وقایع روز از طریق رادیوتلویزیون ها، سرچ انجین ها و سوشِل میدیا آگاه می شوند و از روزنامه انتظار مشروح خبر رویداد را دارند.
در زیر تصویر صفحات اول شماره های شنبه ـ 17 تیرماه 1394 سه روزنامه از انبوه روزنامه های تهران که خبرگزاری فارس آنهارا منعکس و گزارش کرده بود کُپی شده است:

kayhan-ed.jpg




hemayat-ed.jpg




emtiaz2.jpg




زیر صِفر رفتن روزنامه نگاری و تاریخ نویسی و راه افشاء آن

پنجم جولای 2016 یک مخاطب که نوشته است 63 ساله و در آمریکا مدرّس دانشگاه است ضمن تأیید واقعیت به «زیر صِفر رفتن روزنامه نگاری» به این علت که کمپانی ها و اصحاب منافع و نفوذ ناشر و صاحب رسانه ها شده اند و پلکان کردن آنها برای رسیدن به قدرت و مقام و هدف مالی و همچنین تغییر و انحراف دادن مسیر تاریخ نویس و محقّق از سوی دولتمردان و سیاسیون از ریشه یابی رویدادها و نتایج، به تدریسِ کتابی ِ گذشته ها خواسته است که راه حل به دست دهیم تا مردم راه را از چاه تشخیص دهند و قضاوت و برنامه ریزی کنند.
 
  • پیشنهادات
  • ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    18 تیر

    ساير ملل


    ضرب المثل دليري و دفاع از ميهن

    نهم جولاي 1386 ميلادي، در همان ايام كه اميرتيمور ايران را مورد تاخت و تاز قرار داده بود و از كَلّه مقتولين مناره مي ساخت و اروپاي قرون وسطا (در دوران ظلمت خود) اسير دسته هاي مسلح موسوم به شواليه (يكه سوار جنگي) بود و از دست حكومتهاي مركزي كار چنداني ساخته نبود؛ يكي از جنگهاي ميهني قهرمانانه تاريخ بشر در ناحيه «سمپاخ Sempach» روي داد. در اين جنگ 1600 داوطلب سويسي يك سپاه بيش از شش هزار نفري اتريشي را منهدم ساختند.
    اين سپاه به فرماندهي «لئوپلد» دوك ارشد اتريشي ماموريت داشت كه شمال سويس را تصرف و ضميمه اتريش سازد. در جنگ يكروزه «سمپاخ»، لئوپلد و پيش از پنج هزار تن از سربازان او كشته شدند. اين جنگ كه نهايت فداكاري در راه ميهن را نشان مي دهد هنوز پس از هفت قرن در اروپا ضرب المثل دليري و دفاع از ميهن است و هرگز هم فراموش نخواهد شد.



    ... و به اين ترتيب انقلاب فرانسه وارد مرحله اصلي خود شد

    9 جولاي سال 1789 ميلادي نمايندگان طبقه سوم در مجمع ملي فرانسه (مجلس سراسري طبقات سه گانه اين کشور) كه اعضاي آن از ميان روحانيون، اشراف و عوام (توانگران شامل بازرگانان و صاحبان صنايع و کشتي دارها و اصحاب حرفه ها، و نه افراد پايين تر طبقه متوسط امروز) تعيين و معرفي شده بودند به ناگهان اعلام داشتند كه مجمع ملي از اين پس «مجلس موسسان» خواهد بود که وظيفه اش تدوين يك قانون اساسي و محدود كردن اختيارات سلطنت و مقامات اجرايي وطن است که پس از اين تغيير نام و تکليف، مجلس آمادگي خود را براي تدوين قانون اساسي اعلام داشت. مجمع ملي (مجلس سراسري طبقات سه گانه که گهگاه دعوت به تشکيل جلسه مي شد) اين بار بنا به ابتکار و به دعوت «نكر Necker» وزير دارايي فرانسه و با هدف افزايش مالياتها به منظور رفع مشكلات مالي دولت تشكيل جلسه داده بود.
    نمايندگان طبقه سوم (طبقه بعد از روحانيون و اشراف) از همان آغاز كار خواستار وضع يك قانون پايه شده بودند که اختيارات و مسئوليت ها را در حکومت روشن سازد که به دستور پادشاه، پس از ختم آن جلسه بر در تالار قفل زدند که اين نمايندگان، ديگر نتوانند وارد تالار شوند که در ورساي قرار داشت.
    در واكنش به دستور پادشاه، دکتر گيوتين (مخترع ماشين اعدام بدون درد) يکي از نمايندگان طبقه سوم از شهر پاريس پيشنهاد كرده بود كه نمايندگان طبقه سوم در ميدان تنيس که در نزديکي تالار قرار داشت اجتماع كنند. در اين اجتماع، آنان سوگندنامه امضاء كردند كه تا پايان كار متفرق نشوند. اين نمايندگان بعدا در جلسه نهم جولاي، نام مجمع را به مجلس موسسان تغيير دادند. لوئي شانزدهم پادشاه وقت فرانسه كه چنين ديد «نكر» وزير دارايي را كه باعث دعوت مجمع به تصويب مالياتهاي تازه و در نتيجه توليد دردسر براي او شده بود بركنار كرد كه مردم پاريس به خيابانها ريختند و ظرف دو روز هر جا را كه خواستند آتش زدند و پنج روز بعد (14 جولاي) زندان باستيل را كه محل نگهداري زندانيان سياسي بود متصرف شدند و ويران كردند كه متعاقب آن اشراف و اعيان فرانسه از ترس جان به ترك كشور دست زدند و انقلاب وارد مرحله اصلي خود شد.لوئي شانزدهم پادشاه وقت فرانسه كه چنين ديد «نكر» را كه باعث اين دردسر براي او شده بود بركنار كرد كه مردم پاريس به خيابانها ريختند و ظرف دو روز هر جا را كه خواستند آتش زدند و پنج روز بعد(14 جولاي) زندان باستيل را كه محل نگهداري زندانيان سياسي بود متصرف شدند و ويران كردند كه متعاقب آ ن اشراف و اعيان فرانسه از ترس جان به ترك كشور دست زدند و انقلاب وارد مرحله اصلي خود شد.

    0709kabir.jpg
    منظره اجتماع نمايندگان عوام (طبقه سوم) فرانسه در سال 1789 در ميدان تنيس كه توسط نقاش معاصر «ژاك لويي داويد» كه خود شاهد صحنه بوده ترسيم شده است







    روز استقلال آرژانتين، سرزمین نقره ـ آرژانتين در يک نگاه

    9 جولاي روز استقلال آرژانتين است كه در سال 1816 عملي شد. به عبارت ديگر؛ در اين روز (9 جولاي 1816) اتحاديه ايالتهاي اسپانيايي «ريو دو لاپلانتا Rio de La planta» به نام جمهوري آرژانتين به وجود آمد. قبلا هم چند بار آرژانتيني ها به داشتن استقلال ابراز تمايل کرده و حتي آن را علام داشته بودند که اين بار تحقق يافت. آرژانيتن يك مهاجر نشين اسپانيايي در آمريكاي جنوبي بوده است.

    Kristina2.jpg
    Kristina رئیس جمهوری پیشین آرژانتین

    امِریکو وِسپوسی که قاره آمریکا به نام اوست در سفر دریایی خود در 1502 پای برسرزمینی گذارد که پس از کشف معادن نقره در آنجا آرژانتینا (سرزمین نقره) نامیده شده و در 25 ماه می 1810 اعلام استقلال از اسپانیا کرده که این استقلال پس از مبارزات فراوان در نهم جولاي 1816 به رسمیت شناخته شده است. درصد نفوس اروپایی تبار آرژانتینِ 2 هزار و 780 هزار کیلومتری ِ 43 میلیونی بیش از هر کشور دیگر قاره آمریکا و حدود 96 درصد است. اسپانیا «بوئنوس آیرس» را از سال 1536 قرارگاه نظامیان خود در آرژانتین قرار داد که پایتخت جمهوری آرژانتین و شهری 4 میلیون نفری و دومین شهر بزرگ آمریکای جنوبی است. آرژانتینِ کاتولیک مذهب اسپانیایی زبان، از لحاظ وسعت هشتمین کشور جهان است. [روسیهِ فدراتیو اول، کنفدراسیونِ کانادا دوم و ...]. آرژانتین که در قرن 20، کشور کودتاهای نظامی لقب گرفته بود اینک سالهاست که به دمکراسی بازگشته و بانو کریستینا فِرناندِز دِ کِرچنِر (متولد 19 ژانویه 1953) پنجاه و پنجمین رئیس جمهور آن بود ـ بانویی با تفکر ناسیونال سوسیالیستی. این تفکر میراث «خوان پِرون» است که دوبار رهبری آرژانتین را برعهده داشت. وی دومین بانویی بود که رئیس جمهوری آرژانتین شده بود. قبلا و در دهه 1970 هم ايزابل پرون Isabel Peron برجاي شوهرش خوان پرون (ناسيونال سوسياليست) نشسته و رئيس کشور آرژانتين شده بود. آلمانی هایی که پس از سقوط هیتلر به آرژانتین مهاجرت کردند این تفکّر ـ ناسیونال سوسیالیسم ـ را با خود به این کشور منتقل کرده اند.
    آرژانتین عضو اتحادیه های آمریکای لاتین است ازجمله اتحادیه نیرومند UNASUR که به دلایل متعدد ازجمله وحدت زبان و فرهنگ و تاریخ خودرا یک ملت (ملتی واحد با دولت های متعدد) می دانند. [و می رود شاید اتحادیه ای مشابه اتحادیه اروپا شود. آرزوی ساکنان قطعات منفصله امپراتوری پیشین ایران هم همین است که اخیرا «منطقه نوروز» نام گرفته است.].

    isabel-peron.jpg
    Isabel Peron نخستین بانو که رئیس جمهوری آرژانتین شده بود







    ... و سرانجام سياهپوستان هم تبعه آمريكا شدند ـ اصلاحيه چهاردهم قانون اساسي آمريکا و سوء استفاده مکرر از آن

    اصلاحيه چهاردهم قانون اساسي آمريكا كه اجازه مي دهد سياهپوستان هم تبعه اين كشور شوند از نهم جولاي 1868 (19 تيرماه)به اجرا درآمد. سياهپوستان از 250 سال پيش از آن به صورت بـرده و با غل و زنجير از آفريقا به آمريكاي شمالي منتقل و به فروش رسيده بودند و اين وضعيت در ايالتهاي شمالي تا سال 1861 و در ايالتهاي جنوبي تا 1865 ادامه داشت. اصلاحيه چهاردهم، هفت سال بعد از صدور اعلاميه الغاء بردگي و سه سال پس از پايان جنگ داخلي آمريكا به اجرا گذارده شد. با وجود اين، تا نيمه دهه 1960 (صد سال بعد) سياهان مشمول حقوق مدني نبودند و داراي مدارس جداگانه بودند و در اتوبوس هاي عمومي، جاي مخصوص به خود داشتند و به هر شغلي گمارده نمي شدند كه در انتخابات نوامبر2008 يك سياهپوست دورگه (نيمه كنيايي و نيمه آمريكايي) به رياست جمهوري اين كشور انتخاب شد. سياهپوستان ايالات متحده (USA) حدود 11 درصد جمعيت سيصد و 8 ميليوني اين کشور را تشکيل مي دهند که درصد کودکانشان نسبت به گروههاي نژادي ديگر اين فدراسيون بيشتر است.
    اصلاحيه چهاردهم قانوني اساسي آمريکا مي گويد که هرکس که در خاک آمريکا به دنيا آمده باشد تبعه بومي اين فدراسيون بشمار مي آيد [ولو اينکه مادر او تنها چند روز و در طول زايمان در ايالات متحده توقف کرده باشد!]. از اين اصلاحيه از نيمه دوم قرن بيستم به بعد مکرّر سوء استفاده شده و افراد آگاه از اين اصلاحيه زن خودرا تنها جهت زايمان به آمريکا مي آورند و پس از تولد طفل و گرفتن گواهي ولادت و احيانا گرفتن گذرنامه آمريکايي براي طفل خارج مي شوند. اين فرد بعدا به آمريکا مي آيد و پس از رسيدن به سن قانوني والدينش را مي آورد و آنان به نوبه خود بستگان درجه اول شان را، زيراکه قانون مهاجرت آمريکا که آن نيز مطابق شرايط زمان نياز به اصلاح دارد چنان امکاني را فراهم ساخته است.

    روزي که عکس هاي نبرد مرگبار «گتيسبورگ» انتشار يافت و فتو ژورناليسم پا به عرصه وجود گذارد ـ يکي از اين تصاوير


    Battleed.jpg



    عكس بالا يك عكس خبري است كه در دو سال نخست پيدايش حرفه «فتو ژورناليسم» برداشته شده است. اين عكس كه چهارم جولاي 1863 گرفته شده است گوشه اي از صحنه اجساد پراكنده كشته شدگان نبرد سه روزه گتيسبورگ Gettysburg را نشان مي دهد كه از يكم تا پايان سوم جولاي آن سال ادامه داشت و مرگبارترين نبرد جنگ داخلي آمريكاييان بشمار مي رود.
    در اين نبرد كه در جنوب ايالت پنسيلوانيا روي داده بود 71 هزار سرباز جنوبي (كنفدراسيون آمريكا) با 93 هزار نظامي شمالي (فدراسيون آمريكا = دولت واشنگتن) مي جنگيديد كه نبرد با عقب نشيني جنوبي ها پايان يافت.
    مورخان جنوبي نوشته اند: چون ژنرال رابرت لي Robert Lee فرمانده نيروهاي جنوب نخواست كه تلفات برادران (دو طرف كه هر دو آمريكايي بودند) بيشتر شود دستور بازگشت داد.
    اين نبرد نقطه عطفي در تاريخ جنگ داخلي آمريكاست زيرا كه با عقب نشيني ژنرال لي، نقشه او مبني بر دور زدن منطقه پايتخت و با اين عمل، تضعيف روحيه شمالي ها شكست خورد.
    جنگ داخلي تا دو سال بعد هم ادامه داشت. در نبرد گتيسبورگ بيش از 8 هزار تن كشته و 39 هزار نفر ديگر مجروح و يا اسير شده بودند. نبردگاه (بَتِلفيلد) همچنان نگهداري مي شود تا درس عبرتي براي بينندگان باشد. هر سال دهها هزار تن از اين ميدان نبرد (برادرکُشي) ديدن مي كنند. در جولاي سال 2013 مراسم يکصد و پنجاهمين سالروز اين نبرد برگزارشد و وسيعا در رسانه ها انعکاس يافت و همچنين اهميت روزافزون عکس به عنوان سند تاريخ. از زمان جنگ داخلي آمريکا بود که عبارت «نوشتن سند با دوربين» مصطلح و جهاني شده و پس از قرارگرفتن دوربين در سلفون ها، ساعت ها، لپ تاپ ها و ... وسعت فراوان يافته و از اين رهگذر حقايق پنهان نخواهد ماند و در تاريخ قرار خواهد گرفت تا درسي براي آيندگان باشد و سند محاکمه گذشتگان توسط قاضي دادگاه تاريخ.





    نخستين عمل جراحي روي قلب

    9 جولاي در سال 1893، روزي است كه در آن، نخستين عمل جراحي روي قلب انجام گرفت و از آن پس روال عادي يافت. اين عمل معروف به عمل جراحي قلب باز توسط دكتر «دانيل ويليامز» صورت گرفت.
    هفت دهه بعد، و در سوم دسامبر 1967 نخستين عمل تعويض قلب در جمهوري آفريقاي جنوبي توسط دكتر کريستيان بارنارد Christiaan Barnard (متولد 1922 و متوفي در 2001) صورت گرفت كه اين نوع عمل جراحي نيز اينك امري عادي شده است.



    نظر يک تحليلگر دولتي آمريکا درباره گروههاي رقيب و مبارز در عراق در جولاي 2004 که تا به امروز اعتبار خودرا از دست نداده است

    نهم جولاي 2004 اسوشييتدپرس در گزارشي به قلم «جيم كرين» و به نقل از يك تحليلگر رسمي آمريكا نوشته بود كه عده مبارزان مسلح در عراق بر خلاف بر آورد «انتوني كوردسمن» كارشناس مركز استراتژيك و مطالعات بين المللي (آمريكا) از 22 هزار تن متجاوز است و اين شمار همچنان رو به افزايش است. کوردسمن اين شمار را كمتر از پنج هزار تن برآورد كرده بود.
    تحليلگر رسمي (تحليلگر رويدادها براي دولت) به جيم کرين گفته بود كه برخلاف نظر مركز استراتژيك و مطالعات بين المللي، همچنين بيشتر مبارزان از جهادي ها و عناصر القاعده نيستند و از دسته هاي مختلف و جدا از هم تشكيل شده اند، از جمله سنّي هايي كه نگران از دست دادن اختيارات حكومتي پس از 70 سال و به گوشه افتادن و محروم شدن از درآمد نفت هستند و شيوخ قبايل و امامان سنّي مساجد از آنان حمايت مي كنند. دسته ديگر، بعثي ها هستند كه نمي خواهند دولت عراق برپايه شمار پيروان مذاهب انتخاب شود که اگر چنين شود، دولت هميشه در کنترل پيروان مذهب اکثريت خواهد بود و نيز مخالف اقتصاد بازار آزاد و خصوصي سازي (نظام اقتصادي دلخواه آمريكا) هستند و در ميان آنان برخي افراد گارد منحله جمهوري عراق هم ديده مي شوند که در زمان اقتدار صدام حسين از امتيازات ويژه برخوردار بودند.
    به باور اين تحليلگر، مبارزان شيعه تلاش دارند که حكومتي که مورد حمايت دولت سعودي، کويت، امارات، اردن و اكثريت سنّي مذهب جهان عرب باشد روي کار نيايد تا آنان را به خارج از ميدان قدرت براند. مبارزان شيعه عراقي كه جنگ افزارهاي خود را حفظ كرده اند در عين حال بيش از هردسته ديگر خواهان رعايت دمكراسي اند زيرا اطمينان دارند كه اگر راي اكثريت رعايت شود هر حكومت آينده متعلق به آنان خواهد بود. افراطيون خشونت طلب از جمله القاعده که اهميت استراتژيک عراق را مي دانند از گوشه و كنار جهان اسلام آمده و مي آيند که خطر هستند و دارند گرداننده خشونت ها مي شوند و شناخت گردانندگان و محرّکان آنان به آساني امكان پذير نيست كه بشود با آنان تماس گرفت و سازش كرد، انگيزه اين افراطيون هم بر حسب وضعيّت، متغيّر است. لذا، اعلام عفو عمومي هم تاثير چندان براي برقراري آرامش نخواهد داشت.
    اين تحليلگر به نويسنده اسوشييتدپرس گفته بود که تا اين زمان (جولاي سال 2004) برخي از گروههاي مبارز و در عين حال رقيب در عراق داراي واحد هاي بمب ساز و ترور و نيز دسته هاي حمله هستند و تاكتيكشان به نظر «پيشرفته» مي رسد. به اين ترتيب كه يك واحد، انفجار توليد مي كند و همين كه نظاميان و پليس به محل بشتابند به دام دسته حمله افتند، واحد ديگر تيراندازي مي كند از جمله با راكت، خمپاره انداز و نارنجك انداز و پايان اين وضعيت قابل پيش بيني نيست، ممکن است دهه ها طول بکشد. به هر حال، اين وضعيت اختصاص به مناطق عرب نشين و يا مخلوط دارد و در منطقه کُردنشين عراق ديده نشده و ـ به گمان من (تحليلگر) ـ ديده نخواهد شد زيراکه در اين منطقه تفاوت نژادي ـ مذهبي وجود ندارد.






    عراق در جولاي 2007 و ادامه خشونت

    انفجار انتحاري هفتم جولاي 2007 در آبادي نسبتا كوچكي در ايالت صلاح الدين عراق (160 كيلومتري شمال بغداد) كه بيش از 150 كشته و افزون بر اين رقم مجروح داشت نشان داد كه خشونت به سراسر عراق گسترش يافته بود. قبلا بيشتر اين عمليات در بغداد و ايالت هاي انبار و دياله روي مي داد. ناحيه اي كه هفتم جولاي هدف انفجار انتحاري قرار گرفت تركمان نشين است و ساكنان آن عمدتا شيعه اند. بمب در يك وانت كارسازي شده بود. رسانه هاي آمريكا گزارش كرده بودند كه مخالفان دولت بغداد با اين انفجار خواسته بودند ثابت كنند كه اظهارات وقت هوشيار زيباري وزير امورخارجه عراق كه يك كُرد است، در اين زمينه كه آمار تلفات غير نظاميان در حال پايين آمدن است نادرست بوده است. زيباري چندبار ديگر هم از رو به آرامش گذاردن اوضاع سخن گفته بود که هربار ابراز خوشبيني او با واکنش مشابهي رد شده بود. عكس زير، يك مجروح انفجار هفتم جولاي 2007 را نشان مي دهد. اين وضعيت در جولاي 2009 نيز به همين صورت ادامه داشت و به همچنين در جولاي هاي بعد.
    Armili.jpg








    پاسخ مؤلف این تاریخ آنلاین به پرسش مخاطب از دیدگاه خود: تصوّر برقراری آرامش در خاورمیانه در آیندهِ نزدیک ساده اندیشی است

    پرسش:

    آیا پس از کوتاه شدن دست داعش از شهر موصل، آرامش به منطقه باز خواهد گشت؟.

    پاسخ:

    به گمان من، در آیندهِ نزدیک؛ نه. مگر با رفتن طالبان از حکومت افغانستان، مسئله این سرزمین حل شد؟. طالبان 16 سال پیش، از کابل رانده شدند، ولی .... وابستگان چنین گروههایی یکان نظامی ِ مطیع فرمانده نیستند که در پی شکست در جنگ، تسلیم شوند و ...،دارای انگیزه خاص هستند و یا از ناراضیان از وضعیت. باید «علّت» را جستجو کرد، تشخیص داد و از میان برداشت.
    «تاریخ» نشان داده است که پیدایش چنین گروهها همچنین «فرصت» برای برخی دولت ها جهت اجرای برنامه های خود شده است. پس از شکست داعشی ها در شهرهای متصرف شده، باید راه جلوگیری از پراکنده شدن اعضای این گروه در منطقه و جهان را یافت.
    با رفتن داعش از موصل و تل عَفَر، احتمال زنده شدن مسئله دعاوی ترکیه و اختلاف ارضی کُرد و عرب بر سر منطقه نفتدار موصل می رود. اختلاف اقلیّت سُنّی عراق با اکثریّت شیعه این کشور هنوز از میان برداشته نشده و دولت های سُنّی مذهب عرب اخیرا دسته بندی شده اند.
    باز، با شکست داعش در سوریه، درگیری دولت سوریه با مخالفان دیگر، تندتر و گسترده می شود که غرب از آغاز کار از این دسته حمایت و آن را تقویت کرده است. در اینجا (در سوریه) پای ایران و روسیه هم در میان است.
    داعش تنها مسئلهِ منطقه نیست، 25 سپتامبر امسال ـ کمتر از سه ماه دیگر ـ رفراندم استقلال کُردستانِ عراق برگزار می شود. دگرگونی ها و ... متعاقب آن قابل پیش بینی است. از هم اکنون برخی قدرت ها در اندیشه بهره گیری از آن هستند.
    التیماتوم دولت سعودی و همپیمانانش به قَطَر را که در قرون جدید و معاصر از لحاظ شدّت و دیکته وار بودن، بی سابقه خوانده اند نباید دست کم گرفت، پیامد خواهد داشت.
    مسئله یمن همچنان لاینحل مانده و اسرائیل در انتظار یک تعرّض موشکی حزب الله است تا ... و به این ترتیب تصوّر آرامش در آینده ای نزدیک در خاور میانه، تا حدی ساده اندیشی است.




    برخي ديگر از رويدادهاي 9 جولای


    • 1746: ناوگان فرانسه هم براي گرفتن سهمي از هندوستان وارد «پنديچري Pondicherry» در اين سرزمين شد. بعدا ميان فرانسه و انگلستان بر سر استعمار هند زد و خورد شد و فرانسويان ميدان رقابت را تَرك كردند.


    • 1810: ناپلئون بناپارت در این روز هلند را ضمیمه قلمرو فرانسه کرد.


    • 1850: زاکاری تایلور Zachary Tylor دوازدهمین رئیس جمهوری آمریکا که چهارم جولای و در جشن سالروز صدور اعلامیه استقلال این فدراسیون، میوه نارس و گویا نشسته خورده بود بیمار شد و نهم جولای 1850 درگذشت و معاونش بر جای او نشست. تایلور که قبلا یک ژنرال ارتش بود و در جنگ با مکزیک، این کشور را شکست داده و تکزاس را متصرف شده بود تنها 16 ماه رئیس جمهوری بود.


    • 1887: تاريخ دان «ساميوئل اليوت موريسون» به دنيا آمد.


    • 1951: شش سال پس از پايان جنگ جهاني دوم، تازه در اين روز ترومن رئيس جمهوري وقت آمريكا از كنگره اين كشور خواست كه به حالت جنگ با آلمان پايان دهد!.


    • 1963: موافقت نامه ايجاد فدراسيون مالزيا مركب از مالايا، سنگاپور، ساراواك، و بورنئوي شمالي (مستعمرات سابق انگلستان) امضاء شد و دولت اندونزي بلافاصله نسبت به آنها ادعاي ارضي كرد. بعدا سنگاپور از اين فدراسيون جدا شد و به صورت کشوري مستقل درآمد.


    • 1982: یک هواپیمای بوئینگ 727 شرکت پان اَم آمریکا در پرواز از میامی به سن دیاگو بر اثر توفان، در لوئیزیانا سرنگون شد، 145 مسافر و سرنشین آن کشته شدند. چون این هواپیما روی محل مسکونی بر زمین افتاده بود، هشت نفر از ساکنان این محل نیز جان سپردند.


    • 1986: پارلمان نیوزیلند با تصویب قانون، همجنس بازی در این کشور واقع در اقیانوس آرام جنوبی را آزاد کرد.


    • 2011: ... و بالاخره در این روز از سال 2011 منطقه نفتدار سودان جنوبی استقلال یافت ولی همین منافع بادآورده نفت امکان نداد که آرامش برقرار شود و جنگ داخلی ـ قبلا با سودان و اینک میان طوایف محلی ـ دنبال شده است. سودان جنوبی میان سودان، کنیا، اوگاندا و ایتوپی واقع شده است.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    19 تیر

    ايران

    سپاه 40 هزار نفري ناپديد شده ايران در غرب صحراي مصر در تابستان سال 525 پیش از میلاد!

    در تابستان سال 525 پيش از ميلاد، و طبق محاسبات تقويم نويسان بر پايه نوشته هاي هرودت و ساير مورخان باستان نگار؛ ژوئيه (جولاي) اين سال (چنين ماهي در دو هزار و 542سال پيش)، يك سپاه چهل هزار نفري ايران كه از سوي كامبيز دوم (کامبوزيا = كمبوجيا = کمبوجیه، پسر و جانشين كوروش بزرگ) مامور شناخت و تصرف مناطق جنوبي و جنوب شرقي ليبي و ضميمه ساختن آنها به متصرفات ایران در مصر شده بود در غرب صحراي مصر و در منطقه «واحه سيوا» گرفتار توفان شن شد و در زير شن مدفون گرديد كه فصلي از تاريخ قرون قديم تحت عنوان «سپاه گمشده پارسيان» را تشكيل مي دهد. يک سپاه ديگر ارتش ايران از طريق شمال مصر و ساحل درياي مديترانه مامور تصرف ليبي شده بود که به انجام ماموريت خود موفق شد.
    در سالهاي اخير باستان شناسان موفق به يافتن آثاري از سپاه ناپديد شده ايران در منطقه سيوا شده اند و تلاش در اين زمينه ادامه دارد. باستانشناسان با يافتن محل مدفون شدن سپاه گمشده ايران و به دست آوردن سپر، نيزه، شمشير، جنجر، كمان، زره، كلاه خود، نيم تنه چرمي و كورسلت (زيرپوش نظامي ـ كورست مردانه) و ...، بر اين باورند كه با بررسي اين اشياء خواهند توانست بر تجهيزات و پيشرفت صنايع نظامي ايران باستان عميقا دست يابند. به علاوه، از طريق آزمايش «دي. ان.ا.DNA» باقيمانده استخوانها و تشخيص نژاد، بدانند كه آيا ارتش ايران آن زمان از سرباز خارجي (مِرسنِر) استفاده مي كرده و يا اين كه همه نظاميان از اقوام ايراني بودند. به نوشته باستان نگاران (برپایه طرز قرار گرفتن اشیاء و استخوانهای مکشوفه در محل)، اين سپاه ايراني در بامداد و هنگامي که افراد آن سرگرم خوردن ناشتايي بودند با توفان عظيم شن رو به رو شده بود. فرمانده سپاه پس از آغاز توفان شن پيکي را روانه «تبس» واقع در جنوب مصر کرده بود تا کامبيز را از ماوقع آگاه سازد و بداند که اگر در انجام ماموریت تاخير افتد؛ علت چه بوده است.
    كامبيز پس از تصرف مصر و به اسارت درآوردن و سپس بخشودن فرعون وقت (پسامتيك سوم)، در شهر تبس بود كه تصميم به فرستادن يك سپاه تماما سوار از طريق جنوب مصر و يک سپاه پياده و سوار از مسير سواحل جنوبي مديترانه به ليبي گرفت که يک مهاجرنشين يوناني ـ فنيقي بود.
    به نوشته هرودت و ساير مورخان، سپاه سوار ظرف هفت روز خودرا به خرگاه (واحه «الخارجه» كه اينك به صورت شهري 60 هزار نفري در آمده است) رسانيد و از آنجا در مسير يك راه كارواني بسيار قديمي به سوي «سيوا» كه آخرين نقطه صحراي غربي مصر بود به راه افتاد و 325 كيلومتر راه را در 30 روز طي كرد زيرا حركت در صحراي داغ و توفاني كاري دشوار بود. اشتباه كامبيز (كامبوزيا) اين بود كه اين سپاه را در اواخر بهار روانه كرده بود و سپاه (طبق محاسبات تقويمي) اواخر دهه اول ژوئيه (چنين روزهايي) به سيوا رسيده بود. دولت ایران اینک تلاش می کند تا اشیاء به دست آمده و بقایای استخوانهای نظامیان را به وطن بازگرداند.
    گم شدن اين سپاه و نيز دسيسه هاي پسامتيك كه مورد عفو كامبيز دوم قرار گرفته بود وي را افسرده ساخت كه به نوشته يكي ـ دو مورخ، از فرط خشم «گاو مقدس مصريان (آپيس)» را خنجر زد. اسناد به دست آمده خلاف اين نوشته را ثابت مي كند كه كامبيز گاو آپيس را كشته باشد.
    داريوش بزرگ (جانشين كامبيز) در جريان سفر خود به مصر جهت افتتاح آبراه درياي سرخ به رود نيل، به خرگاه = کمپ (الخارجه) رفت تا شخصا براي يافتن اجساد افراد سپاه گمشده كوشش كند و اين اجساد را به وطن بازگرداند تا در غربت باقي نمانند كه موفق نشد زيرا که توفانهاي شن بتدريج در آن ناحيه ايجاد تپه هاي متعدد كرده بودند و اين تپه سازي طبيعت در طول زمان ادامه يافته است. باوجود اين، داريوش بزرگ به يادبود اين سپاهيان، معبدي را در «الخارجه» ساخت. اين معبد و علائم دولتي و مذهبي ايران که تا به امروز دست نخورده و كامل برجاي مانده اند و هر سال دهها هزار گردشگر از آنها ديدن مي كنند؛ ديدار داريوش بزرگ از اين منطقه، حد مرز غربي ايران در آفريقا و ضميمه شدن مصر به ايران را ثابت مي کند.

    در دو «دهم جولاي» روي داد: صلح هادريان با ايران و مرگ او


    0710hadrian.jpg
    هادريان و ديواري كه در نيمه اول قرن دوم ميلادي براي جلوگيري از حمله اسكاتلندي ها ، از «هاوستد» تا « نورتمبرلند » در خاك انگلستان ساخت


    هادريان (پابليوس آدريانوس) امپراتور روم پس از 21 سال حكومت دهم ژوئيه (جولاي) سال 138 ميلادي درگذشت كه جسد او، سال بعد به شهر رم انتقال يافت و دفن شد. هادريان پانزده سال پيش از آن (سال 123 ميلادي) پا به شرق مديترانه گذارده بود كه خسرو، شاه اشكاني ايران با سپاهي گران به جنگ او شتافت. دو ارتش در كنار رود فرات شمالي (تركيه امروز) به هم رسيدند ولي هادريان به خسرو پيام فرستاد كه براي جنگيدن نيامده است بلكه مي خواهد كه اختلاف نظرهاي دو امپراتوري از راه مذاكره و با امضاي قرارداد حل شود. خسرو پيشنهاد او را پذيرفت و مذاكرات مستقيم طرفين به امضاي قرارداد صلح و دوستي مورخ دهم جولاي 123 ميلادي انجاميد.
    هادريان پس از آسوده ساختن خيال خود از شرق، متوجه حل مسائل روم در اروپا شد. وي براي جلوگيري از حمله و هجوم اسكاتلندي ها به انگلستان ( اينگلند ـ و در آن زمان از متعلقات امپراتوري روم)، يك ديوار عرضي طولاني در بريتانيا كشيد كه بعضي قسمتهاي آن باقي مانده و به ديوارِ هادريان معروف است. بريتانيا از زمان سزار (نيمه دوم سده يكم پيش از ميلاد) غربي ترين بخش امپراتوري روم بود.





    قضاوت تاريخ درباره هرمز دوم شاه ساساني ايرانزمين

    دهم ژوئيه (جولاي) سال 302 ميلادي «نرسي» شاه وقت ايران از دودمان ساساني پس از اين كه شنيد يك واحد از ارتش ايران مورد شبيخون رومي ها قرار گرفته و متحمل تلفات شده از فرط اندوه بيمار شد و همان روز، پس از ده سال پادشاهي به سود پسرش هرمز كناره گيري كرد، اما هرمز تا روزي كه پدر زنده بود عنوان «شاه» بر خود ننهاد. نرسي قبلا ارتش روم به فرماندهي گالريوس را در منطقه فرات شمالي (محلي ميان جنوب غربي ترکيه و شمال سوريه امروز) شكست و فراري داده بود و چون پيش بيني حمله مجدد را تا سالها نمي كرد، نيمي از ارتش را روانه شمال شرقي كشور كرده بود كه گالريوس از فرصت استفاده کرده به سپاه ايران مستقر در جنوب ترکيه امروز (نه چندان دور از شمال عراق کنوني) شبيخون زده و تلفات وارد ساخته بود. اختلاف ايران و روم در زمان نرسي بر سر ارمنستان بود.
    دو ماه بعد، همان بيماري ناشي از افسردگي شديد، سرانجام نرسي را از پاي درآورد و هرمز به نام «هرمز دوم» تاج بر سر گذارد.
    هرمز دوم كه هفت سال و چهار ماه سلطنت كرد، نخستين شاه ايران است كه اجازه داد تصوير زن او - دختر پادشاه [دست نشانده و محلي] كوشان ـ بر سكه ضرب شود.
    هرمز دوم كه «تاريخ» اورا به عنوان «عادل» مورد قضاوت قرار داده است، دادگاههاي كيفري ايران را دو مرحله اي كرد و دستور داد كه احكام اعدام بدون تصويب و امضاي او اجرا نشوند.






    يك معمّا در تاريخ معاصر ايران: مشاجره شاه و اميني بر سر بودجه ارتش


    aminied.jpg

    علي اميني
    طبق گزارش هايي كه بعدا به صورت پراكنده انتشار يافت، در جلسه 19 تيرماه سال 1341 (9 جولاي 1962) شوراي وزيران كه با حضور شاه تشكيل شده بود دكتر علي اميني نخست وزير وقت و شاه بر سر بودجه ارتش در برابر هم قرار گرفتند و دلايل يكديگر را در اين زمينه با صراحت رد كردند كه از آن، در محافل پايتخت به عنوان «مشاجره لفظي» ياد شد. اين، در حالي بود كه فشار مخالفان داخلي بر دكتر اميني شدت يافته بود و اميني از دريافت وام از اروپائيان و كمك اقتصادي از آمريكا هم مايوش شده بود. معمّا در اينجاست كه چرا غرب به ويژه آمريكا كه كمك كرده بود اميني روي كار آيد و دست به اصلاحات بزند كه انجام آنها مانع گسترش افكار سوسياليستي در ايران شود به وعده كمك مالي به او وفا نكرده بودند. به علاوه، چرا اميني با تقويت بنيه ارتش كه مورد نظر آمريكا بود مخالفت مي كرد؟.
    شايعات مشاجره شاه و اميني كه در محافل تهران به صورت مبالغه مطرح مي شد سبب شد كه پنج روز بعد دكتر اميني در نطقي به تاييد قضيه بپردازد و بگويد كه اگر شاه با كاهش بودجه درخواستي ارتش موافقت نكند راهي جز كناره گيري ندارد، زيرا كه كشور در آستانه ورشگستگي اقتصادي است و آمريكا به وعده كمك مالي خود وفا نكرده است و باقطع كمك سابق، دولت اورا در وضعيتي دشوار قرار داده است. در آن زمان درآمد ايران از نفت، ناچيز بود.
    همان شب در پايان جلسه شوراي وزيران هم سخنگوي كابينه بن بست بودجه را اعلام داشت و روز بعد (26 تيرماه) دكتر اميني كناره گيري كرد و دو روز پس از آن، امير اسدالله علم مامور تشكيل كابينه شد.
    دكتر علي اميني 16 ارديبهشت سال 1340 در پي راهپيمايي و تظاهرات معلمان تهران كه خواستار دستمزد بيشتري بودند نخست وزير شده بود و دولت او يك سال و دو ماه و 10 روز عمر دوام يافت. [رهبري تظاهرات معلمان را محمد درخشش برعهده داشت که اخيرا در آمريکا فوت کرد و طبق برخي گزارش ها، اين تظاهرات به اشاره واشنگتن که خواهان انجام اصلاحات در ايران ازجمله از ميان رفتن فئوداليسم بود صورت گرفت.]. دكتر اميني در دوران کوتاه نخست وزيري، بيش از هر نخست وزير ديگر ايران نطق و سخنراني و مصاحبه عمومي كرده بود. در دوران زمامداري او، مطبوعات آزادي بيشتري داشتند و تشکيل اجتماعات نيز آزاد بود. اميني دو ماه پس از كناره گيري از ايران خارج و مقيم فرانسه شد و چند سال پيش درگذشت.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    19 تیر

    در دنياي داستان نويسي

    سالگرد درگذشت خالق داستان Sherlock Holmes


    710doyle.jpg



    آرتور کونان دويل Arthur Conan Doyle داستان نگار انگليسي و خالق داستان معروف "شرلاک هلمز" هفتم جولاي 1930 در ساسکس انگلستان در 71 سالگي درگذشت. وي در عين حال يک Spiritist بود. دويل موفق به دريافت لقب "سرSir" شده بود. دويل مي گفت که با ارواح تماس دارد. او که 60 کتاب تاليف کرده است از بيماري قلبي درگذشت.








    صنايع و فنون

    يک تحول بزرگ: ماهواره ای شدن امواج مخابراتی، تحولات بعدي: تعرّض و دفاع اینترنتی (جنگ سايبري)


    telstar-1.jpg
    Telstar - 1

    دهم جولاي 1962 «تلستار Telstar ـ تلستار ـ 1» نخستين ماهواره مخابراتي به فضا پرتاب شد. با قرارگرفتن اين ماهواره در مدار زمين، از طریق آن (رِلِه) امواج هر فرستنده تلويزيوني كه تا آن زمان منحصر به پوشش منطقه محدودي از سطح کره زمين بود همانند راديوهاي موج كوتاه به سراسر جهان رسيدند و برنامه هاي تلويزيوني نيز جهاني شدند. با جهانی شدن برنامه های تلويزيونی، از اين زمان از تلويزيون بيش از گذشته به صورت يک ابزار پيشبرد سياست و جنگ سرد استفاده شده است.
    ماهواره ای شدن برنامه های تلويزيونی درعين حال هزينه ارسال اين برنامه ها را که قبلا مستلزم داشتن فرستنده مستقل و تشکیلات مفصل بود کاهش داد. کابلی شدن ارسال برنامه های تلويزيونی از آغاز دهه 1980 کاررا بازهم آسانتر ساخت و هزينه را پايين تر آورد و از دهه آخر قرن بيستم بويژه از دهه یکم قرن 21 و اينترنتی شدن عکس متحرک = ويديو (مولتی ميديا) بر آسانی کار و ارزانی آن وسيعا افزوده شده و کار تلويزيون را بمانند روزنامه و راديو عملا شخصی (فردی) ساخته و از انحصار کمپاني و شرکت خارج کرده است. با استفاده نرم افزار اینک هرکس می تواند به صورت آنلاین روزنامه، رادیو و تلویزیون داشته باشد و در اینترنت قراردهد و سرچ انجین ها و سوشل نت ورکها که به تدریج دارند ابزاري در دست دولتها و زمینه ساز سیاست ها می شوند مطالب آنها را ـ البته به دلخواه و گزينشي ـ نقل می کنند. تعرّض و دفاع اینترنتی اینک به صورت یک مشغله بزرگ دولتها درآمده است و توجه به آن اینک بیش از ساخت موشک و ناوهواپیمابر شده است. این تعـ*رض و دفاع پس از پیدایش توپ و تفنک، يک پديده تازه مبارزه و گسترش نفوذ شده است که هر دو ابتکار به حساب غرب نوشته شده است. مبارزه اينترنتي به تدريج از انتشار مطلب تجـ*ـاوز کرده و جنگ ديجيتالي = مبارزه سايبري شده است و آن اخلال در ايميل ها و مکاتبات اينترنتي و وبسايت، هک کردن و ... است.
    ذکر يک نمونه از جهاني شدن اين جنگ سايبري براي مثال: در دومین هفته جولاي 2009 بود که جمهوری دمکراتیک خلق کره (کره شمالی) توانست نظم و سرعت ارتباطات اینترنتی آمریکارا که خود سازنده اینترنت بوده است مختل کند ازجمله ارتباطات وزارت دفاع آمریکارا.








    در قلمرو رسانه‌ها

    درباره ايجاد وال استريت جرنال ـ اشاره اي به اهميت وفاداري مخاطب ـ ملاک تازه نشريه برتر

    سه خبرنگار فعال در بورس نيويورك و درعين حال معامله گر سهام به نامهاي ادوارد جونزEdward Jones، چارلز دوCharles Dow، و چارلز برگسترسر Charles Bergstresser با هدف رسانيدن تغييرات روزانه سهام به همگان، از هشتم جولای سال 1889 بولتن خبري خود را به صورت روزنامه منتشر كردند. بولتن آنان به نام نيوزلترِ بورس سهام از سال 1882 در هر بعد از ظهر براي مشتريان بورس ارسال مي شد. اين سه تَن براي ادامه كار خود شركت «دو ـ جونز و شريك» را تاسيس كردند. آنان ضمن انتشار اخبار بورس در روزنامه خود كه بعدا «وال استريت جُرنال» نام گرفت به منظور سهولت مطالعه و آساني درك، براي سهام يك شاخص به وجود آوردند كه به نام خودشان «دو ـ جونز» معروف شده و باقي مانده است.
    ناشران «وال استريت جُرنال» براي مشتريانِ اخبار بورس نيويورك كه در نقاط دوردست بسر مي بردند يك آژانس تلگرافي (اصطلاحا؛ وَیِر سیستم) هم تاسيس كرده بودند. با اينكه روزنامه وال استريت زمينه اقتصادي داشت به تدريج به انتشار مطالبي با زمينه هاي ديگر دست زد ولي كوشش بسيار داشت كه مطالب منتشره درست و دقيق و به دور از ايجاد جنجال باشند. تيراژ اين روزنامه كه با 7 هزار نسخه آغاز شده بود ظرف 13 سال به 50 هزار نسخه در روز رسيد. این روزنامه در سال 1902 به مبلغ 130 هزار دلار به «كلارنس بارون» فروخته شد.
    وال استريت جُرنال كه بیش از یک قرن در مالكيّت خانواده «بارون» باقي مانده بود مَشي قديم خود را تغيير نداد و از چاپ عكس و تيتر جنجالي در صفحه اول خود (فرانت پيج) اجتناب كرد. اصحاب نظر دليل موفقيت اين روزنامه را ادامه يك روش ثابت، انتخاب سردبير خوب و حرفه ای (وفادار به اصول و قواعد ژورنالیسم) و حفظ وي براي سالها در اين سمت، و بكارگيري روزنامه نگاران زبده و معروف بيان كرده اند.
    اين روزنامه كه در سال 2008 هر روز دو ميليون نسخه فروش داشت و این فروش در سال 2013 به حدود 2 میلیون و 400 هزار رسیده بود در سال 2016 دو میلیون و 600 هزار (شامل 900 هزار آنلاینی) تیراژ داشت. پس از آن، «يو اس اي ـ تودي» دومين روزنامه پُرتيراژ امريكا بشمار رفته است با یک میلیون 700 هزار نسخه در روز در سال 2016.
    وال استریت جُرنال از آغاز كار شيوه اي محافظه كارانه داشته و اين روش را تَرك نكرده است.
    وال استریت جُرنال در 118 سالگي خود و پس از ماهها چانه زني، در 13 دسامبر 2007 به «كمپاني خبر» متعلق به روپرت مورداك استراليايي (که در آمریکا، مالک فاکس نیوز است) فروخته شده است. پيش از آنكه معامله قطعي شود شماري چشمگير از نويسندگان وال استريت جرنال اين روزنامه را تَرك و عمدتا جذب روزنامه هاي رقيب و به ويژه «تايمز اقتصادي» شدند. مورداك وعده داده بود كه در مشي روزنامه و سياست قديمي آن تغييري به وجود نياورد و چون مخاطبان، هنوز تغييري محسوس در وضعيت عَرضه مطالب نديده اند، اُفت تيراژ مشاهده نشده است.
    «وال استريت جرنال» يكي از چند نشريه در جهان است كه اِديشن آنلاين آن رايگان نيست و با وجود اینکه اشتراك سالانه اين اديشن، نسبتا بالا است، اديشن آنلاين وال استريت جرنال داراي 900 تا 930 هزار مشترك پولي است.
    نظر سنجي از مشتركان «وال استريت آنلاين» بود كه باعث شد در سراسر جهان نشريات خوب (اصطلاحا «Fair = مُنصف، بي طرف» كه معمولا داراي سردبير با تجربه و نويسندگان معروف هستند) دفعتا نرخ تكفروشي خود را بالا ببرند. طبق آمار منتشره؛ نشرياتي كه به اين ترتيب و از اكتبر 2008 (پس از انتشار نتايج نظر سنجي مورد بحث) نرخ تكفروشي را تا دو برابر افزايش داده اند نه تنها تيراژ از دست نداده اند بلكه بر ميزان فروش آنها هم افزوده شده و به باور اصحاب نظر؛ اين توجه و وفاداري مخاطب ـ به رغم قرار گرفتن اخبار روز در وبسایت ها و آنلاین ها، نشانه ارتقاء سطح معلومات مردم و بها دادن به محتوا و مطلب (متاع) خوب و مورد انتظار است. همین صاحب نظران گفته اند که افزايش نرخ تكفروشي و ازدست ندادن تيراژ، دارد ملاكي براي اهميت يك نشريه و از اين لحاظ «شاخص سنجش» مي شود و بنابراين ملاك پيشين اعتبار خود را از دست خواهد داد.






    تاسيس تاس TASS، درسي از شكست ژورناليسم شوروي ـ گزارش يک روزنامه نگار ايراني از عادت نوشيدن ودکا در اطاق خبر ايزوستيا!

    دولت شوروي (جماهیریه سوسیالیستی) دهم جولاي سال 1925خبرگزاري TASS (تاسelegraph Agency of Soviet Union) را تاسيس كرد تا انحصار خبررساني را از دست غرب (به زبان كرملين وقت: امپریالیسم ـ كاپيتاليستهاي غارتگر) خارج سازد و اصطلاحا؛ جهانيان را از زوال و انحطاط در کشورهای با نظام کاپیتالیستی، واقعیت رویدادها و نیز پيشرفتهاي سوسياليسم آگاه گرداند.
    طبق اعلاميه رسمي تاسيس تاس در ژوئيه (جولاي) 1925، هدف از ايجاد اين خبرگزاري خنثي كردن گزارشهاي دستچين شده و تبليغي خبرگزاري هاي غرب و نيز رسانيدن اخبار فعاليت ها و پيشرفتهاي شوروي و كمونيست هاي جهان به ملل ديگر بود كه خبرگزاري هاي غرب متهم شده بودند كه آنها را از قلم مي اندازند و يا دستکاري مي کنند. سران كرملين در آن زمان غافل از اين بودند كه براي روزنامه نگاري كردن به «روزنامه نگار» نياز است و پول، شعار، تئوري حزبي، تاسیس مدرسه روزنامه نگاری، تاسيس خبرگزاري و ايجاد روزنامه و راديو نمي تواند «روزنامه نگار» مورد نظر توليد کند؛ استعداد، هوش، علاقه، دلسوزي و انگيزه لازم است و افرادي با اين شرايط، نادر و کمياب هستند.
    تاس دو هفته بعد و از بيست و پنجم جولاي برجاي «آژانس تلگرافي روسيه» نشست و کار خودرا آغاز کرد و در اوج فعاليت داراي 110 دفتر و 5 هزار کارمند ازجمله هزار ژورنالیست (کارمند تحريري) بود. تاس پس از فروپاشي شوروي تحت نام «ايتار تاس» به کار خود ـ محدودتر از گذشته ـ ادامه مي دهد. نگاهي به وبسايت هاي دستگاههاي خبري روسيه امروز و مقايسه و دقّت در مطالب آنها نشان مي دهد که هنوز روس ها موفق به پايان دادن به ضعف ژورناليسم خود نشده اند و تا بر اين ضعف فائق نيايند، قدرت نخواهند شد.
    «تاريخ» نشان داد كه تاسِ وقت به دليل كمبود روزنامه نگار ماهر در شوروي، و نبودن انگيزه و استعداد و حس مسئوليت در كاركنان تحريري آن موفق به رسيدن به هدفهايش نشد و حتي نتوانست در کشورهاي نامتعهد براي اخبار خود به حد کافي مشتري به دست آورد و رسانه هاي اين ممالک را مشترک خود کند. علل آن متعدد و از جمله توجه نکردن به عنصر استعداد در انتخاب دانشجو برای دوره های آموزش روزنامه نگاری، كمبود معلومات عمومي كاركنان تحريري تاس، نارسا بودن شناخت آنان از خبر و اشتياق به خبرگيري، نبود انگيزه و علاقه فردي به كار خبر و اطلاع رساني، اداره تاس و رسانه های شوروی بمانند هر سازمان بوروکراتیک دیگر توسط افراد خارج از حرفه و نیز انشاي خاص اخبار تاس (پیاده کردن عین نطق ها و مخابره عین اطلاعیه ها و اعلامیه بدون تنظیم ژورنالیستی آنها تا مفهوم مردم معمولی شوند) و ناکامل بودن گزارش ها بود كه دوباره نويسي آنها براي رسانه هاي مشترک، وقت گير و پُرهزينه بود.
    مورخان يكي از علل فروپاشي شوروي و عقب نشيني سوسياليسم آن را، ضعف رسانه هاي آن كشور نوشته اند كه این رسانه ها نتوانستند پيدايش فساد اداري (دولتي) و نقائص کار و خروج سازمانهاي دولتي ـ حزبي از اصول ایدئولوژی (نظام حاکم) و شعارهای انقلاب بلشویکی اکتبر 1917 را به موقع گزارش كنند و بشكافند و درد دلها و ناخرسندي ها و نظرات اتباع را منعكس سازند تا از پيدايش مسائل و نارضایی ها پيشگيري شود. اين ژورناليسم نه مقاله و تفسيرنگار با جرأت داشت و نه آگاه و دلسوز که نظر و اندرز دهند و نه سعي مي کرد که نظر ديگران را بيابد و منعکس کند تا مسائل انبوه نشوند. به علاوه، درجريان جنگ سردِ دو بلوك ـ ژورناليست هاي شوروي نتوانستند آنطور كه بايد از نظام سوسیالیستی اين جماهيريه دفاع كنند، ضعف هاي رقيب (بلوک غرب) را كه كم هم نبود برملا سازند و لذا با شكست آنان در انجام وظايفشان آن نظام هم فروپاشيد.
    به باور استادان حرفه، به نظر مي رسد كه پس از فروپاشي شوروي، رسانه هاي روسيه هنوز دچار بي هدفي و كمبود روزنامه نگار ماهر هستند و پيشرفت چشمگير نداشته اند زيرا كه نيروي انساني است كه رسانه ها را بارور مي كند، نه سرمايه و تجهيزات و کمک مالي دولت. بررسي مطالب اين رسانه ها نشان مي دهد که هوادار همان منابع و مقامات هستند که نسبت به آنان لطف دارند نه کشور و ملت و دولت.
    در «قرن نامه» روند رسانه ها در سده بيستم که در سال 2002 انتشار يافت، نويسنده فصل رسانه های شوروي يک دليل ديگر هم بر دلايل ضعف رسانه هاي شوروي وقت افزوده است و آن «تنگ نظري» مدیران اين رسانه ها و مسئولان مربوط در دستگاه دولت و حزب حاکم بود که نمي خواستند و اجازه (راه) نمي دادند تا استعدادهاي تازه وارد رسانه هاي شوروي شوند و به وطن کمک کنند تا شکست نخورد؛ حال آن که مارکس و لنين در اين زمينه سفارش بسيار کرده بودند. مارکس گفته است که مطبوعات غرب زيربناي کاپيتاليسم اين ممالک هستند و براي نابود کردن کاپيتاليسم بايد از زيربناي آن آغاز کنيم که رسانه ها هستند. لنين هم تاکيد براين داشت که ضعف هاي جهان کاپيتاليسم را بايد از لاي بلاي مطبوعات آن بيرون کشيد، ترجمه کرد و منعکس ساخت تا مردم ما بدانند كه مرغ همسايه آنطور كه تبليغ مي شود؛ غاز نيست. وي به همين دليل سالها مطالب اصلي پراودا را شخصا اِديت نهايي (پروف ريدينگ) مي کرد.
    يک نويسنده روزنامه اطلاعات (چاپ تهران) که با يک هيات مطبوعاتي ايران به دعوت دولت کرملين به شوروي رفته بود دربازگشت، ضمن گزارش بازديد خود به شوراي نويسندگان آن موسسه (موسسه مطبوعاتي اطلاعات) که هر هفته ـ دوشنبه ها ـ تشکيل جلسه مي داد گفت: "تعجب کردم وقتي که ديدم در کشوي ميز بسياري از نويسندگان ايزوستيا که در آن زمان سردبيرش دادماد برژنف بود بطري کوچک (اصطلاحا؛ بغلي) وُدکا قرارداشت که ضمن لاي انگشت داشتن سيگار روشن، پس از نوشتن هر چند پاراگراف يک جرعه از آن بطري مي نوشيدند و بوي الـ*کـل فضاي اطاق خبررا فراگرفته بود و وقتي که اعضاي هيات بازديد کننده (هيات ايراني) موضوع را با سردبير ايزوستيا (روزنامه ارگان دولت شوروي) در ميان گذارد، گفت مي داند، ولي به کجا برود روزنامه نگار بهتر بياورد؟، از هر يک از اين نويسندگان چند مقام حزبي پشتيباني مي کنند!.
    مورخان معاصر شکست انقلاب شوروی را مصداقی از عقاید «ادموند بورک» فیلسوف انگلیسی می دانند که کرملین وقت نتوانست واکنش های مردم را تحلیل و درک و راه و روش خودرا اصلاح کند، به عبارت دیگر زنگهای خطر بیماری را بشنود و درمان کند تا بیماری مزمن نشود و بصدا درآوردن زنگهای خطر وظیفه رسانه های یک کشور است که با مهارت و در قالب مطالب ژورنالیستی آن را منعکس می کنند و تحلیلگران سازمانهای امنیتی می شکافند و مشاوران ویژه (در آمریکا؛ اطاقهای انديشه و انستیتوهای مطالعاتی) راه حل ارائه می دهند که به صورت پالیسی، قانون و روال کار در می آید.
    lenin1917.jpg
    لنين، زماني که پراودا را اِديت نهايي مي کرد







    زمانی که روزنامه نگاران ایران دارای سندیکا شدند ـ آغاز کار سندیکا و تأمین امنیت شغلی روزنامه نگاران تا 1358


    barzin-masud.jpg

    مسعود برزين
    21 تیرماه 1341 (دهم جولای 1962) اعلامیه ایجاد سندیکای روزنامه نگاران ایران حاوی هدف از تشکیل آن به امضای هیات مؤسس رسید و جهت انتشار به روزنامه های تهران داده شد ولی آن را چاپ نکردند. تا آن روز 33 تن از روزنامه نگارانی که در اجتماع نهایی خود در پارک شهر تهران [باغ سنگلج] بر هدف از تاسیس سندیکا صحه گذارده بودند، متن آن را که بعدا تنظیم و تایپ شده بود امضاء کرده بودند. تا این زمان اتحادیه ها و انجمن های مطبوعاتی ایران را ناشران و مدیران نشریات ایجاد کرده بودند و این بار اهل قلم. 40 تَن مؤسسان سندیکا محوطه باز پارک شهر را از آن جهت انتخاب کرده بودند که نتوانسته بودند جای دیگری برای تشکیل اجتماع خود بیابند و شتاب آنان از انتشار اعلامیه امضاء شده این بود که علی امینی نخست وزیر وقت و از مشوقّان تاسیس سندیکا در پی اختلاف نظر با شاه برسر بودجه ارتش تهدید به کناره گیری کرده بود و معلوم نبود که پس از تغییر کابینه، حامی دیگر آن (نصرت الله معینان مسئول وقت انتشارات و رادیو کشور) در این سمت باقی بماند. طبق اعلامیه مؤسسین، سندیکا یک بنیاد حرفه ای و برای حفاظت از حقوق روزنامه نگاران و حرفه روزنامه نگاری بود لذا پروانه آن را وزارت کار باید صادر می کرد. اندیشه تأسیس سندیکا از آذرماه 1339 به میان آمده بود که سپهبد نصیری رئیس شهربانی وقت نوشیروان کیهانی زاده عضو تحریریه روزنامه اطلاعات [مؤلف این تاریخ آنلاین] را در اعتراض به خبرهایی که نوشته بود سر تراشیده بود و کتک زده بود و این عمل که مورد انتقاد جهانی و ازجمله سران دو دولت قرار گرفته بود روزنامه نگاران ایران را در آستانه اعتصاب قرار داده بود که رئیس کشور نصیری را مجبور به حضور در جمع روزنامه نگاران و عذرخواهی کرده بود.

    homayun_darush.jpg
    دايوش همايون

    نخستین مجمع عمومی سندیکا 24 آبان همان سال برگزار و مسعود برزین را به سمت دبیر سندیکا انتخاب کرد. در این رای گیری که تمامی نویسندگان، خبرنگاران و مترجمان وقت نشریات، خبرگزاری پارس، رادیوها، و تلویزیون غیر دولتی (ثابت پاسال) شرکت کرده بودند داریوش همایون با اختلاف چند رای دوم شده بود. ذبیح الله منصوری هم رئیس هیات مدیره شد. بعدا وزارت فرهنگ اجازه داد که از آن پس جلسات مجمع عمومی سندیکا در تالار مدرسه فیروزکوهی (خیابان آشیخ هادی) برگزار شود.
    با تاسیس سندیکا، روزنامه نگاران ایران امنیت شغلی یافتند و دارای قرارداد کار و مصون از تعرّض شدند. با وجود این، اخراج بدون دلیل آنان از کار و عمدتا بدون پرداخت غرامت از سال 1358 (یک سال پس از انقلاب) آغاز و بتدریج نود درصد آنان خانه نشین شدند. سندیکا شغل دیگر داشتن روزنامه نگار ـ جز تدریس و تألیف را مغایر ژورنالیسم حرفه ای می دانست.
    از آغاز انقلاب سال 1357، سندیکا برضد سانسور بپاخاست و بعدا اعتصاب عمومی مطبوعات اعلام کرد که 61 روز طول کشید. سندیکا از اواخر سال 1360 (1981) عملا فعالیتی نداشته، ولی انحلال آن تا به امروز اعلام نشده است [گویا وزارت کار از تجدید پروانه طفره رفته است].
    از کارهای سندیکا ساختن یک مجتمع مسکونی در شهرآرا (تقاطع بزرگراه جلال آل احمد و بزرگراه شیخ فضل الله نوری) برای 122 روزنامه نگار بوده است. سندیکا در مرکز تهران زمینی خریده بود تا برای خود ساختمان و باشگاه [باشگاه مطبوعات] بسازد و .... این زمین و ساختمان نیمه تمام آن ظاهرا به جای خود باقی است. محمد بلوری آخرین رئیس سندیکا تاکنون کوشیده است که مانع خاموش شدن چراغ این سندیکای غیر فعال شود.

    iran-journalists-syndicate-founders.jpg
    عکس یادگاری 40 مؤسس سندیکای روزنامه نگاران ایران ـ مؤلف این تاریخ آنلاین و یکی از مؤسسان سندیکا با حروف N.K مشخّص شده است



    et-work-contrat2.jpg
    تصویری از امضای قراردادِ کار در روزنامه اطلاعات میان مدیر وقت (فرهاد مسعودی) و ژورنالیست ها ـ اگر سندیکا تأسیس نشده بود، قرارداد کار هم در میان نبود ـ به رغم این قرارداد، در سال های 1358 و 1359 بسیاری از اعضای تحریریه روزنامه اطلاعات بدون پرداخت غرامت اخراج، برکنار شدند
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    19 تیر

    ساير ملل

    زادروز «كالون» رفورميست پروتستان


    0710kalvin.jpg

    کالون
    «ژان كالون Calvin» رفورميست پروتستانیسم دهم جولای سال 1509 در فرانسه به دنيا آمد و 55 سال عُمر كرد.
    وي همانند «لوتر» ـ يكي ديگر از بانيان پروتستانيسم تاكيد بر سادگي تشريفات مذهبي داشت. به علاوه، خواهان رعايت دستورهاي مذهبي در كسب و كار بود و كاپيتاليسم را به شرط وارد نشدن به استثمار مي پذيرفت.
    لوتر و کالون، هر دو، با تشريفاتي كه پاپ ها در طول زمان برقرار كرده بودند مخالف بودند و آنها را زائد مي دانستند و ازدواج كردن كشيشها را امري خلاف دين نمي دانستند. آنان همچنین مخالف بخشودگی گناهان با اعتراف نزد کشیش کلیسا بودند و آن را رد کردند. لوتر آلماني بود.
    چهارمين طلاق هنري هشتم


    710w.jpg


    هر سال چند بار عكس هنري هشتم پادشاه قرن 16 انگلستان، و هر دفعه به مناسبت سالگرد يكي از ازدواجهاي شش گانه اش و يا گردن زدن و سر به نيست كردن برخي از آنان به جاي طلاق گفتن، و عكس همسرانش كه در بالا ديده مي شود در رسانه ها انتشار مي يابد، و نهم جولاي دوباره اين عكس چاپ شده بود كه مصادف با سالگرد طلاق چهارمين همسر هنري هشتم «آن كليوز Anne Cleves » بود كه 9 جولاي سال1540 مطلقه شده بود.
    710h.jpg
    هنري هشتم


    اين بار هنري متوسل به وارد آوردن اتهام عدم وفاداري كه مجازاتش گردن زده شدن بود نشده بود زيرا كليساي انگلستان را از دستگاه پاپ جدا ساخته و خود رئيس آن شده بود و نام «كليساي انگلستان» به آن داده بود و ديگر كسي نبود كه اورا به خاطر طلاق و ازدواج مجدد كه در مذهب كاتوليك منع شده است تكفير كند.
    anne-cleves.jpg
    Anne Cleves







    ویلیام اورانژ هلندی که جان خود را بر سر استقلال ميهن از دست داد

    دهم جولای 1584 ويليام اورانژ (معروف به ويليام آرام ـ ساکت) امیرزاده هلندی كه با تلاش فراوان و جنگ، استقلال وطنش هلند را تأمين كرده بود و آن را از زير سلطه طولاني اسپانيا خارج ساخته و حاضر نشده بود با فيليپ دوم پادشاه اسپانيا كه در آن زمان توانمند ترين مرد روي كره زمين بود سازش كند با اصابت دو گلوله در شهر Delft كشته شد.
    ویلیام (در زبان هلندی؛ ویلِم) سال های رهبری مخالفان سلطه اسپانیا را که برخی از مورخان «انقلاب مسلحانه» توصیف کرده اند برعهده داشت. اسپانیا نه تنها حکومت هلند را به دست داشت بلکه با پروتستانهای این سرزمین نیز مبارزه می کرد. اسپانیا خودرا پرچمدار مذهب کاتولیک می دانست.
    نقشه قتل ویلیام اورانژ ( متولد 1533 و متوفی در 1584) را فيليپ دوم طرح كرده بود كه به دست «بالاتازار گرارد» انجام گرفت. هنوز جاي يكي از گلوله در ديوار ساختمان محل حادثه ديده مي شود و مردم به تماشاي آن مي روند. پادشاه اسپانیا برای کشتن ویلیام اورانژ 25 هزار کرونا پاداش نقدی تعیین کرده بود.
    گرارد پس از تیر زدن ویلیام، هنگام فرار دستگیر شد و پس از محاکمه، به طرزی بسیار خشونت آمیز ازجمله قطع اعضای بدن در حالی که زنده بود و سوزاندن یکی از دست هایش و بریدن عضلات آن اعدام شد و پیش از اعدام، به او شلاق هم زده بودند.

    william-orange.jpg
    ويليام اورانژ







    سالگرد مرگ پدر ليتوگرافي (گراور)


    0710Daguerre.jpg

    Daguerre
    دهم جولای سالروز درگذشت لوئي ژاك داگِرLouis Jacques M. Daguerre پدر ليتوگرافي (گراور= پليتplate) و چاپ بادوام عكس است كه به «داگرو تايپ Daguerreotype» معروف شده است . وي كه بسال 1851 فوت شد دومين پيشتاز فن عكاسي در فرانسه و جهان است.
    داگِر موفق شده بود در سال 1839 بر بشقاب مِسي كه پوششي از ملح نقره داشت با تابانيدن نور، عكس چاپ كند و از اين طريقه، چاپ عكس كه دوام دارد و به مرور زمان محو نمي شود بعدا در گراور سازي (ليتو گرافي Lithography) استفاده شده است.





    روزی که «بِريا» رئیس پلیس امنیتی شوروی و معاون نخست وزیر بر كنار و سپس اعدام شد. طرح کم سابقه دستگیری و محاکمه او

    «بريا Lavrentiy P. Beria» مرد مقتدر شوروي و سالها رئيس پليس مخفي اين جماهیریه (چِكا) و از 1946 معاون نخست وزیر دهم جولاي 1953 ناگهان بركنار و بازداشت شد. اتهام او و شش تن ديگر از همکاران و نزدیکانش «توطئه بر ضد دولت» اعلام شده بود كه در 23 دسامبر همين سال پس از محاكمه، محکوم و به شکلی تقریبا مخفيانه اعدام شدند.
    دستگيري «بريا» چهار ماه پس از درگذشت ناگهاني استالين صورت گرفت. استالین به «بریا» که درجه مارشالی هم گرفته بود اعتماد داشت و حتی در جریان نشست سران در «یالتا» او را به روزولت و چرچیل معرفی و گفته بود «بریا» بود که در طول جنگ، در اروپای شرقی، برای زد و خورد غیر منظم با آلمانی ها و خراب کاری، پارتیزان به وجود آورده بود و همچنیتن او بود که واحدِ مانع عقب نشینی (Barrier Troops)، به سبک روم قدیم پشت جبهه ها مستقر کرده بود تا نظامیانِ در حال نبرد، بدون تصمیم از بالا، عقب نشینی نکنند.
    بریا که در 1899در منطقه سوخوی گرجستان به دنیا آمده بود در مدرسه فنی باکو تحصیل می کرد که به بلشویک ها پیوست و در انقلاب سال 1917 شرکت کرد.
    او با این باور که اگر مقامات دولتی رفتار سوسیالیستی ـ به همانگونه که از نامِ نظامِ حکومتی و کشور بر می آید نداشته باشند مردم از سوسیالیسم و نظام حکومتی رویگردان می شوند و باید چنین افرادِ دارای مقام را شناخت و برکنار کرد. او بود که تاکید داشت، پیش از هر انتصاب دولتی، باید فرد از لحاظ عقیدتی و رفتار گزینش شود.
    برکناری و بازداشت «بریا» نیز به طرزی کم سابقه و اصطلاحا جیمزباندی صورت گرفت. با یک طرح قبلی، خروشچف و همدستانش جلسه شورای عالی شوروی را برگزار کردند و بریا را به آن دعوت. خروشچف قبلا چند نظامی مسلح را در اطاق مجاور جلسه مستقر کرده بود. در جلسه بر ضد بریا چند نطق تند ایراد شد و حتی متهم شد که با دولت لندن در تماس است و با سوء استفاده از مقام به چند زن تجـ*ـاوز کرده است و .... در جریان این نطق ها، خروشچف با دادن یک علامت ویژه، نظامیان را به جلسه فراخواند و بریا را دستگیر و به محل نامعلومی بردند. محاکمه او که بسیار کوتاه بود به ریاست یک مارشال انجام شد و اتهامات وارده بعضا مربوط به دوران جوانی او بود. بریا محکوم به اعدام شد و حکم در محلی نامعلوم به اجرا درآمد.
    0710Beria.jpg
    بريا







    ادعای ترکيه در جولای 2004؛ کَرکوک متعلق به تُرکمانان است ـ نظريه يک مورخ آمريکايي که در 1922 اعلام شد

    در جولاي 2004 دولت وقت تركيه، ظاهرا به حمايت از تُركمانانِ ساکن كَركوك پا به ميان گذارد و بر ابعاد مشکلات وقت عراق افزود.
    دولت ترکیه نهم جولاي 2004 مدعي شد كه كُردها حق ندارند منطقه نفتخيز کرکوک را ـ كه پس از سلجوقيان محل سكونت گروهی از تركمانان [اعقاب ترکمانان قره قویونلو و آق قویونلو] بوده ـ يك منطقهِ كُردنشينِ مطلق بخوانند و عرب را هم از آنجا برانند. دولت ترکیه از آن پس، این ادعا را دنبال نکرده است.
    دولت عثماني (ترکیه) تا زمان نادرشاه ـ پادشاه ایران هم همين فشار را به ايران وارد مي آوَرد كه سليمانيه يك منطقه عمدتا تُركمان نشين است و نبايد در قلمرو ايران قرار داشته باشد و بالاخره بر سر آن با نادرشاه به توافق رسيد كه سليمانيه در قلمرو عثماني و ايروان از آن ايران باشد. پس از آن، دولت ايران دو بار اين سازش را لغو کرد و بار آخر توسط عباس ميرزا وليعهد وقت.
    كُردهاي عراق پس از سقوط صدام حسين در بهار سال 2003، اعلام كردند كه اكثريت ساكنان كَركوك تا نيمه قرن پيش «كُرد» بودند كه حُكّام عراق آنان را از آنجا تاراندند، عرب و ديگران را آوردند تا «درصد» کُردها کاهش یابد. به شهادت تاریخ، کرکوک از عهد قدیم یک منطقه کُردنشین بوده و كُردهای بیرون رانده شده بايد به اين شهر بازگردند، صدام حسین حق عربی کردن کرکوک و اخراج کُردها را نداشت.
    دولت وقت تركيه در جولاي 2004 گفته بود كه هدف سران کُردستان عراق دستیابی به پول نفت کرکوک است و این نگرانی وجود دارد که با این پول به كُردهاي تركيه كمك كنند تا بارديگر پرچم استقلال طلبي برگيرند و تركيه را دچار زحمت کنند.
    به نوشته تفسیرنگاران مطبوعات، اين ادعاي ترکيه در آن زمان، دولت آمريكا را كه از دهه دوم قرن 20 با كُردها ميانه خوبي داشته در اَمپاس قرار داده بود.
    يک مورخ آمريکايي در سال 1922 و در پي فروپاشي امپراتوري عثماني در نتيجه شکست نظامي در جنگ جهاني اول، گفته بود که اگر کردستان عراق اعلام استقلال کند، چهره خاورميانه تغيير خواهد يافت و این دولت به دلیل آرین نژاد بودن کُردها متوجه اروپا و آمریکا [غرب] خواهد بود و مروّج تمدنی متمایز از عرب. دولت اسرائيل نيز از زمان پيدايش در اواخر دهه 1940 تمایل به استقلال کردستان عراق نشان داده است.
    کُردهاي عراق بیش از 5 میلیون، کُردهای ترکيه 16 تا 18 ميليون و شمار همه کُردهای خاورمیانه حدود 30 میلیون تَن است.

    زخم كهنه اي كه باز شد: انتخابات سال 2000 فلوريدا


    710ker.jpg


    کَمپین انتخاباتي آمريكا در يکي از ادوارد پيشين، 8 جولاي 2004 به ايالت فلوريدا كشانده شده و «جان كري» نامزد حزب دمکرات در انتخابات ریاست جمهوری وقت و نامزد معاونت او «جان ادواردز» ـ دو سناتور وقت ـ در اين ايالت دست به تبليغات زده و زخم كهنه انتخابات گذشته (نوامبر 2000) را باز كرده بودند كه ديوان عالي امريكا با ندادن اجازه به دوباره خواندن اوراق پانچ شده آراء كه بعضي از آنها قابل شمارش توسط ماشين نبودند باعث پيروزي جورج بوش شده بود.
    «جان كري ـ از آغاز سال 2013 تا 20 ژانویه 2017 رئيس ديپلماسي ايالات متحده» در نخستين نطق خود در استیت فلوریدا، ضمن اشاره به مسئله انتخابات نوامبر سال 2000، که آمريكا را با بحراني بي سابقه رو به رو ساخته بود، به كنايه به مردم فلوريدا اطمينان داده بود كه اين بار آراء آنان خوانده خواهد شد!. وي گفته بود: "كارشناسان فني، ماشين هاي راي گيري را تعمير كردند! و ما، آمريكارا تعمير خواهيم كرد.".
    هدف جان كري از اين اشارات و كنايات تازه كردن داغ دل آن دسته از فلوريدايي ها بود كه آراء شان در انتخابات نوامبر 2000 خوانده نشد و از دست رفت.

    سناريوي شگفتي آور سرجوخه واصف علي حسون!


    710wm.jpg
    واصف علي و مادرش

    داستان «واصف علي حسون» سرجوخه سپاه كماندوهاي دريابُرد (مُرين کُر) آمريكا كه در عراق ماموريت ترجمه از عربي به انگليسي و بالعكس را داشت و بيستم ژوئن 2004 پس از ترك پايگاه خود ناپديد شده بود بي شباهت به يك فيلم سينمايي تخيلي نيست.
    نخست اعلام كردند اين فرد 24 ساله كه پنج سال پيش از آن، از زادگاه خود ـ شهر طرابلس لبنان به آمريكا مهاجرت، در ايالت يوتا با يك تبعه آمريكا ازدواج و به استخدام سپاه كماندوهاي دريابُرد درآمده است توسط يك زن عرب اغفال و به دام مبارزان افتاده است. بعدا گفتند كه واصف علي كه هنوز بمانند بسياري از نظاميان آمريكايي در عراق که تابعيت آن كشور را ندارند بدون اجازه، پايگاهش را ترك كرده و يك سرباز فراري محسوب مي شود.

    710wassef.jpg
    واصف علي به صورت گروگان

    بيست و هشتم ژوئن عكس او كه چشمانش بسته بود و گفته شده بود كه اگر امريكا زندانيان عراقي را آزاد نكند گردن زده خواهد شد به تلويزيون ماهواره اي الجزاير (مستقر در قطر) جهت پخش شدن داده شد و چند روز بعد اعلام گرديد كه چون امريكا به خواست مبارزان پاسخ نگفته سرجوخه واصف علي گردن زده شده است كه خبري دلخراش بود، ولي صحّت اين خبر خيلي زود مورد ترديد قرار گرفت و گفته شد كه چون واصف علي مسلمان است احتمال قتل او به دست مسلمان ديگر دشوار است. خبر قتل بعدا تكذيب شد.
    جهانيان كه با شنيدن اين اخبار ضد و نقيض علاقه مند به دنبال كردن آن شده بودند هشتم جولاي 2004شنيدند كه واصف علي آزاد شده و بدون اين كه كسي متوجه شود، 800 كيلومتر راه را طي كرده، از عراق كه گفته شده بود آمريكاييان پشه را در آسمانش نعل مي كنند به سوريه وارد و بدون اين كه جلب توجه ماموران سوري را كند از آنجا به لبنان و به شهر خود طرابلس رفته و نزد بستگانش است! و از طرابلس به برادرش در آمريكا تلفن كرده و خبر سلامتي اش را داده و با سفارت آمريكا در بيروت هم تماس گرفته و خواسته است كه به آنجا منتقل شود و از سفارت آمريكا در بيروت هم به يك پايگاه نظامي آمريكا در آلمان انتقال يافته و ....
    به اين اخبار اين موضوع هم اضافه شده بود كه به خاطر پيوستن واصف علي به مُرين هاي آمريكا، افراد قبيله او در طرابلس لبنان متهم به همدستي با آمريكا شده و در حمله و به تيراندازي به آنان دو تن كشته و عده اي نيز مجروح داده بودند. ضمنا گزارش شده بود كه واصف علي وكالتا يك دختر لبناني از قبيله خودرا كه ساكن طرابلس است عقد كرده است و اين اخبار زنجيره اي بر پيچيدگي و شگفت انگيز بودن قضيه افزوده بود.
    مفسران روزنامه ها كه اين قضيه ترديد آميزرا و اصطلاحا جيمز باندي را دنبال مي كردند در شماره 9 جولاي اين روزنامه ها نوشتند كه نتيجه تحقيق و بازجويي مقامات آمريكايي از واصف علي حقايق مربوط به اورا روشن خواهد ساخت ولي اين سناريو ـ اگر به همين ترتيب بوده كه گزارش شده است ـ يک حقيقت را به دست مي دهد و آن، سهولت انتقال افراد و اسلحه به عراق و در نتيجه ناامني طولاني اين کشور نفتدار و حساس است.








    برخي ديگر از رويدادهاي 10 جولای


    • 1897: نيروهاي فرانسه قسمتي از سودان را اشغال كردند.


    • 1940: با حمله دهها هواپيماي آلماني به خاك انگلستان «نبرد بريتانيا» آغاز شد كه سرفصلي است با همين عنوان در تاريخ عمومي.


    • 1964:
      0710chombe.jpg


      موئيس چومبهMoise Tshombe كه در طول چهار سال عامل توطئه خارجيان بر ضد تماميت كنگو بود و یک تجزیه طلب، نخست وزير اين كشور شد!. چومبه ایالت کاتانگا را که خود فرماندار آن بود، عملا از کنگو جدا کرده بود و جنگ داخلی به راه انداخته بود. معادن الماس و سنگ های قیمتی دیگر عامل مسائل کنگو بوده اند.


    • 1973: جزاير باهاما مستعمره انگلستان به صورت يك كشور در چارچوب جامعه مشترک المنافع انگلستان استقلال يافت.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    20 تیر

    ايران


    عمليات نظامي ناموفق آقاخان محلاتي در ايران با حمايت دولت لندن ـ تلاش و تلقین استعمارگران برای تضعیف نظامی ایران



    0711aghasi.jpg

    امير كبير ---------------------- ميرزا آقاسي

    آقاخان محلاتي (فرقه اسماعيليه) كه در زمان محمدشاه قاجار دست به چند اقدام مسلحانه ناموفق زده بود يازدهم جولاي 1841 (20 تیرماه 173 سال پیش) پس از عبور از کوير لوت، از طريق خراسان بزرگتر (قائن و سرزمینی که دولت لندن نامش را افغانستان تلقین کرده است) عازم هندوستان (هندوستان انگلیس) شد.
    آقاخان، نخست در كرمان بپاخاسته بود كه شكست خورد و فيروزميرزا حاكم وقت كرمان وي را دستگیر و به تهران فرستاد، ولي محمدشاه اورا بخشيد. آقاخان پس از ترک تهران، با کسان خود در منطقه «شهربابك» به ايستادگي مسلحانه دست زد، اما این بار هم از نيروهاي دولتي شكست خورد و به فارس رفت و از آنجا دوباره به منطقه كرمان بازگشت و به ايستادگي دست زد كه بازهم شكست خورد و چون خانعلي خان فرمانده نيروهاي دولتي از او دست بردار نبود، در راور ِ کرمان تصميم به خارج شدن از ايران گرفت.
    پاره اي از مورخان نوشته اند كه آقاخان در حمله سال 1840 به كرمان (حمله دوم)، از حمايت انگليسي ها برخوردار بود. انگليسي ها در آن زمان مي كوشيدند تا با فراهم ساختن مشكلات، درگيري هاي داخلي و ...، دولت ايران را که هنوز قدرتی داشت از تلاش مسلحانه براي حفظ «هرات» و مناطق اطراف آن كه از بدو تاسيس دولت مرکزی ايران به دست کوروش بزرگ در 25 قرن پيش، قطعه اي از خاك اين كشور بودند و «آریا» و «آریانا» خوانده می شدند، منصرف كند و احتمالا حمایت از آقاخان در همين راستا صورت گرفته بود. بسیاری از سرداران بزرگ ایران ازجمله اسپهبد سورنا (در ارمنستان؛ سور ِن) از ساتراپی آریا برخاسته بودند. هرات چند بار هم پایتخت ایران شده بود و مرکز مقاومت استقلال طلبان ایران بر ضد سلطه عرب و نیز کانون احیاء زبان و ادبیات فارسی.
    آقاخان پس از ورود به هندوستان ِ انگلیس، از طریق مکاتبه و تماس تلاش کرد که باجلب نظر دربار تهران به ايران بازگردد و هدايايي هم براي ناصرالدين شاه که تازه شاه شده بود فرستاد که امير کبير براي آقاخان پيام فرستاد که اگر پاي به مرز ايران بگذارد دستگير و مجازات خواهد شد. دولت انگلستان که حامي آقاخان بود و از او سود سياسي مي بُرد اجازه داد که در هندوستان باقي بماند و آقاخان در آغاز کار بمبئي (مومباي) را براي سکونت برگزيد و سپس به منطقه سِند (پاکستان امروز) رفت. پس از آقاخان پسر و نوه هايش جانشينش شدند. پيروان فرقه اسماعيليه (یک فرقه شيعه) را 20 ميليون تن برآوُرد کرده اند.
    در زمينه تضعيف بنيه نظامي ايران و تداوم اين ضعف اقدام هاي متعدد ديگر از سوي دولتهاي استعمارگر وقت صورت مي گرفت که پاره اي از اين اقدامات از طريق تبليغات منفي بود. براي مثال: به استهزا ء گرفتن اقدام ميرزا آقاسي ايرواني رئيس الوزراء محمد شاه كه قسمت قابل ملاحظه اي از پول خزانه كشوررا صرف ريختن «توپ» كرده بود. اين استهزاء نيز با همين هدف و با نقشه خارجي صورت مي گرفت، كه مقام ديگري در صدد تقويت بنيه دفاعي ايران بر نيايد.
    «تاريخ» نشان داد كه عمل ميرزا آقاسي و نيز امير كبير در تقويت ارتش، كار بجايي بود. كار به تمسخر گرفتن عمل ميرزا آقاسي (ساختن توپ)، در سالهاي دهه 1320 كه نيمي از اين سال ها، ايران در اشغال نظامي متفقين بود با همان هدف از سر گرفته شد و اين بار به كتاب هاي درسي تاريخ دبيرستانها هم راه يافت تا در ذهن نوجوانان ایران اثر منفي بگذارد و شستشوي مغزي شوند كه دولت دكتر مصدق تاليف كتاب هاي درسي دبيرستاني را از انحصار دولت خارج ساخت ولي پس از او، دوباره به دست دولت افتاد.

    قانونی شدن منع احزاب و گروههای جمهوری اسلامی ايران از تماس با بيگانگان

    هشتم جولای 1981 (17 تيرماه 1360) مجلس شوراي اسلامي به رياست هاشمي رفسنجاني (حجت الاسلام) با تصویب قانون، تماس و ارتباط احزاب و گروه های داخلی را با دولت هاي ديگر، سفارتخانه ها، ارگانها و احزاب شان را ممنوع کرد.
    اين مصوّبه به صورت بند «ب» ماده 17 طرح فعاليت احزاب و گروه ها به اين شرح در آن جلسه به تصويب مجلس رسيد:

    بند «ب» ـ هر نوع ارتباط، مبادله اطلاعات، تباني و مواضعه (احزاب و گروه هاي موضوع اين قانون) با سفارتخانه ها، نمايندگي ها، ارگانهاي دولتي و احزاب كشورهاي خارجي در هر سطح و به هر صورت كه براي آزادي، استقلال، وحدت ملي و مصالح جمهوري اسلامي مضر باشد ممنوع است.

    بازداشت «سيروس كار» در عراق كه رفته بود از آثار تاريخي ايرانيان يك فيلم مستند تهيه كند


    0709kar.jpg
    سيروس کار

    بسياري از روزنامه هاي آمريكا در شماره هاي هفتم جولاي 2005 در صفحات اول خود با چاپ عكس، از بازداشت «سيروس كار» ايراني تبعه آمريكا و در آن زمان 44 ساله در عراق خبر داده و نوشته بودند: سيروس كه در كودكي با خانواده اش به آمريكا آمده و بعدا تبعه آمريكا شده اخيرا به اتكاء استقرار نيروهاي نظامي آمريكا در عراق درصدد تهيه يك فيلم مستند از آثار تاريخي ايران در عراق برمي آيد از جمله در بابِل و مدائن، محل ايراد نطق تاريخي كوروش بزرگ در شهر بابل و محل صدور اعلاميه او به نام حقوق بشر، ميدانهاي جنگ ايرانيان با اسكندر و روميان، محل بر دار كشيده شدن بابك خرمدين و ...، و با فيلمبردار و وسائل لازم به عراق مي رود ولي در هفدهم ماه می 2005 كه در بغداد با فيلمبردار خود با تاكسي عازم اقامت گاهش بود هنگام بازرسي تاكسي بازداشت مي شود و بدون اينكه به او اتهامي وارد شود در بازداشتگاه نظامي در عراق باقي مي ماند.
    علت بازداشت سيروس و فيلمبردارش اين بوده است كه از داخل صندوق عقب تاكسي تعدادي «تايمر ماشين لباسشويي» كه از آنها در بمب هاي دست ساخت هم مي شود استفاده كرد به دست آمده و با اينكه راننده تاكسي گفته است [بود] كه تايمرها را براي تعميرگاه دوستش حمل مي كرده و ارتباط به دو مسافر او ندارد و دو مسافر از وجود تايمرها بي خبر بوده و بي گـ ـناه هستند، سيروس و فيلمبردار او بازداشت مي شوند. گفته شده است که بازداشت سيروس صرفا به اين سبب بود كه محل تولد او در گذرنامه و كارت هاي شناسايي اش «ايران» درج شده بود.
    ادامه بازداشت سيروس در آن زمان، صداي اعتراض انجمن هاي دفاع از حقوق و آزادي هاي مدني را بلند مي كند و دست به اعتراض زدند. انتشار اين گزارش ها ادامه يافت تا اينكه دهم جولاي 2005 خبر رسيد كه سيروس از بازداشتگاه آزاد شده است.

    برگزاری سی و ششمین «روز قدس» در ایران با شعار مرگ بر «آمریکا، اسرائیل و سعودی» و آتش زدن پرچم ها ـ مذاکرات اتمی وقت و اظهار نظرها

    در حالی که مذاکرات هسته ای شش قدرت با ایران به رغم برخورد با برخی مشکلات تا دوشنبه 13 جولای 2015 تمدید شده بود که قبلا هم در طول 18 ماه چندبار تمدید شده بود، جمعه دهم جولای 2015 ـ «روز جهانی قدس» در تهران و شهرهای دیگر ایران با راهپیمایی های گسترده، شعار، سخنرانی و صدور قطعنامه برگزار شد و بمانند سی و شش سال پیش از آن؛ شعارها «مرگ بر آمریکا و مرگ بر اسرائیل» بود و طبق معمول پرچم های دو کشور آتش زده شد. بر شعارهای سال 2015 شعار مرگ بر «دولت سعودی» هم اضافه شده بود و نیز شعار دَبّه درآوردن آمریکا در مذاکرات وقت و .... راهپیمایان تهران در گرمای شدید مسیرهای 9 گانه را از دورترین نقاط پایتخت در حال شعار دادن تا دانشگاه تهران طی کردند. طبق معمول مقامات ارشد دولت نیز در این راهپیمایی شرکت کرده بودند.
    شش ماه پس از انقلاب اسلامی ایران، آیت الله خمینی رهبر انقلاب آخرین جمعه هر ماه رمضان را با هدف تداوم همبستگی با فلسطینی ها، آزادشدن قدس و مبارزه با اسرائیل «روز جهانی قدس» اعلام کرد و از مسلمانان جهان خواست که آن را برگزار کنند. از آن پس، این روز در بسیاری از کشورهای اسلامی و کشورهای مسلمان نشین ازجمله آلمان، کانادا، انگلستان، سوئد و ... برگزار می شود. نخستین روز قدس هفتم آگوست 1979 (اَمُرداد 1358) برگزار شد.
    رسانه های آمریکا جز نیویورک تایمز و وال استریت جرنال ـ احتمالا با توجه به سیاست های این دولت، گزارش راهپیماییِ سی و ششمین روز قدس (دهم جولای 2015) را منعکس نکرده بودند و یا بسیار کمرنگ. ازمیان پنج شبکه اصلی تلویزیونی آمریکا (فاکس نیوز، پی بی اس، ای بی سی، سی بی اس و ان بی سی)، تنها «ان بی سی» در یک بخش خبری خود گزارش چگونگی برگزاری روز قدس ـ در دهم جولای 2015 در تهران را پخش کرد و گفت که در آن، شعار مرگ بر آمریکا و آتش زدن پرچم این کشور بمانند سال های قبل مشاهده شده بود. نیویورک تایمز، گزارش برگزاری این روز را با اخبار مربوط به مذاکرات وین یک کاسه کرده بود.
    دهم و یازدهم جولای 2015 هم تفسیر و اظهار نظر درباره مذاکرات اتمی وین ادامه داشت. در برخی از این تفسیرها آمده بود که مدیریت اقتصاد ایران در سال های گذشته به گونه ای عمل کرده است که لغو تحریم ها در چند مورد مشخص، راه حل مشکلات ایران در کوتاه مدت نخواهد بود، به دلیل درآمد ارزی بیشتر و رفع برخی محدودیت های بازرگانی، واردات افزایش خواهد یافت و به همین نسبت بیکاری و تعطیل شدن مراکز تولید داخلی از کشاورزی گرفته تا صنعت و روند افزایش تورّم نقدینگی، اگر هم کُند شود، چندان پایین نخواهد آمد تا تأثیرگذار باشد. ایران نیاز به اصلاح مدیریت اقتصاد خود دارد. روسیه که از رفع تحریم سخن می گوید می خواهد به ایران اسلحه بفروشد و دولت آمریکا این را می داند. چین می خواهد فروش بیشتری به ایران داشته باشد که در مجموع برای ملت ایران زیان آور است. اروپاییان نیز نیمخیز شده اند تا بی سهم نمانند [از این نمد برای خود کلاه بر دوزند].
    به باور یک دسته از این تفسیرگویان [در آن زمان]، توافق هسته ای سرانجام حاصل خواهد شد زیراکه آمریکا آن را می خواهد و دلیل آن ماندن وزیر امورخارجه اش، روزها در محل مذاکرات است که این طول اقامت سابقه نداشته است. این سیاست آمریکا دنباله همان حذف ایدئولوژی از نظام حکومتی کشورها است. دولت آمریکا دولت مسکو را در دهه 1980 با هزاران قول و وعده راضی به دست برداشتن از رقابت و داشتن بلوک و اتحادیه زد و سوسیالیسم از نظام های حکومتی روسیه و اقمار و وابستگان آن حذف شد و همه این ممالک شدند مانند خودش (نظام آمریکایی)، چین را با انتقال صنایع و سرمایه از ایدئولوژی اش جدا کرد، یوگوسلاوی را با راه اندازی جنگ داخلی تجزیه کرد و اینک می کوشد که کوبا را با بازکردن راه توریست های خود و از این طریق و با تغییر ساختار کسب و کار و در نتیجه تفکر کوبایی ها، بی ایدئولوژی کند. در حال حاضر در جهان، تنها سه چهار کشور با نظام های حکومتی ایدئولوژیک هستند. ایران تنها کشور جهان است که با نظام مذهبی اداره می شود و امور در دست روحانیون ارشد است.
    پاره ای از نظرگویان گفته بودند: از سخنانی که در باره مفاد توافق شنیده شده می شود چنین بر می آید که در جریان اجرای آن «امّا و مگر» بسیار به میان خواهد آمد و هرکدام از این «امّا و مگرها»بهانه از سرگیری تحریم و حتی تحریم تازه. بهانه ها بسیار خواهند بود ازجمله چرا بخشی از پول آزاد شده به بشار اسد، میلیشیای شیعه عراق، شیعیان لبنان و یمن داده شده است و یا اینکه چرا موشک سازی و ناوسازی گسترش یافته است و یا اینکه چرا تهدید کردن دوستان غرب در منطقه [اسرائیل، بحرین، سعودی، قطر و ...] ادامه یافنه است. یا اینکه شنیده شده است که در زیر فلان ساختمان و خانه این و آن مطالعات و فعالیت هسته ای است باید بازرسی شود، و یا با گسترش روابط، و از طریق نفوذ، ترغیب ایران به ورود به مسائل منطقه و .... این مفسّران گفته بودند که می دانیم درگیری لفظی تهران و ریاض و نیز فعالیت های داعش زودگذر نخواهد بود. در هر شرایط، دولت تهران که در جریان تصرف شدن سفارت آمریکا در نوامبر 1979 بر مکاتبات و فعالیت های سفارت و مداخلات از آن طریق دست یافت و حتی آنها را کتاب کرد با تجدید رابـ ـطه دیپلماتیک دو کشور دست کم تا پایان این دهه موافقت نخواهد کرد.
    در زیر، صفحات اول چند روزنامه تهران درباره برگزاری سی و ششمین «روز قدس» و مذاکرات هسته ای از وبسایت خبرگزاری فارس کُپی شده است تا در تاریخ بماند:

    Rooz-e-ghods-2015-merged.jpg




    Rooz-e-ghods-mehr.jpg
    یکی از عکس های خبرگزاری مِهر از راهپیمایی روز قدس (19 تیرماه 1394) در تهران


    بحث درباره دریافتی های دهها میلیون تومانی صدها مدیر دولتی در جمهوری اسلامی ایران در 21 تیرماه 1395


    Dastmozd.jpg


    تصاویر بالا تیترهای صفحات اول شماره های 21 تیرماه 1395 پنج روزنامه تهران را نشان می دهد که از میان بیش از 20 روزنامه پایتخت جمهوری اسلامی ایران انتخاب شده اند درباره این دریافتی های غیر متعارف و طبق گفته ها؛ آزمندانه.
    ..........


    Dastmozd2.jpg


    یکی از تیترهای روزنامه کار و کارگر (اظهارات وزیر اقتصاد) نیز در همین زمینه است و با عباراتی دیگر.
    سال ها است که خبر از اِعمال نفوذ اصحاب منافع در تصمیم گیری های دولتی و انشاء قوانین در کشورهای دیگر ـ کشورهای کاپیتالیستی ـ انتشار می یافت که تیتر اول صفحه اول شماره 21 تیرماه 1395 روزنامه کار و کارگر چاپ تهران (که در بالا کپی شده است) اشاره به رد پای کارفرمایان «در لایحه اصلاح قانون کار» دارد.





    شهریه مدارس! به رغم صراحت اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران درباره آموزش و پرورش رایگان


    Shahrieh.jpg


    تیتر اول صفحه اول شماره 21 تیرماه 1395 روزنامه قدس درباره شهریه مدارس است. می دانیم که اصل 30 قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران تاکید بر رایگان بودن آموزش و پرورش (مدارس) دارد که از سال 1353 تا 1370 و بعضا از 1321 رایگان و یکنواخت بود. بنابراین، این قوه قضایی است که باید رسیدگی کند که چرا به رغم اصل 30، برخی از مدارس دارای شهریه و بعضا بسیار سنگین شده اند که آموزش و پرورش نسل نو را از یکنواخت بودن (برابری) خارج می سازد و «پول ـ ثروت والدین» تفاوت معلومات به وجود می آورد و ....

    علّت ردیف اول مرگ و میر ایرانیان، تیتر اول روزنامه


    Heart.jpg


    و تیتر اول روزنامه امتیاز چاپ تهران ـ شماره 21 تیرماه 1395 که از قول معاون وزیر بهداشت نوشته است؛ حمله قلبی علت ردیف اول مرگ و میر ایرانیان است!.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    20 تیر

    سينما


    زادروز «يول براينر» بازيگر فيلم كه قرباني اعتياد به سيگار شد


    711yul.jpg


    امروز زادروز يول براينر Yul Brynner بازيگر آمريکايي فيلم سينمايي است كه 11 جولاي سال 1920 در ساخالين (منطقه ولادي وستوك) روسيه به دنيا آمد و دهم اكتبر سال 1985 در شهر نيويورك براثر سرطان ريه ناشي از دود كردن سيگار درگذشت. هر سال دوبار، يك بار به مناسبت زادروز او و بارديگر در سالگرد فوت وي، روزنامه ها گزارشهايي در مضار دود سيگار منتشر مي سازند. «يول» كه 65 سال عمر كرد در آخرين سال عمر و پس از اين كه اعلام شد سرطان او نتيجه دود كردن سيگار بوده است به مبارزه سختي بر ضد استعمال سيگار دست زد.
    توجه سينماروها از سال 1956 به او ،از طريق فيلمهايش جلب شده بود. وي در دهها فيلم سينمايي پر فروش شركت كرد و برنده جايزه شد. او در بازيهايش كوشيده بود كه قاطعيت در كارها را ندا دهد و به همين دليل در نظر سينما روها يک نماد قاطعيت و اراده بشمار مي رفت. عادت داشت كه سر خود را از ته بتراشد و با چشمان نافذ خود به مخاطب خيره شود. دهها سال، هركس را با اين قيافه « يول براينر » خطاب مي كردند.



    در قلمرو ادبيات


    براي بزرگسالان «مقاله سياسي» و براي خردسالان «كتاب» مي نوشت


    711white.jpg


    يازدهم جولاي زادروز «اي. بي. وايت E.B.White» روزنامه نگار و مولف آمريكايي است كه در 1899 به دنيا آمد و 86 سال عمر كرد. شهرت او كه سالها سردبير «نيويوركِر» بود به خاطر سه كار مهم اوست:
    1ـ ستون روزانه اش در روزنامه ها تحت عنوان «Talk of the Town» كه بر ضد زياده خواهي شركت هاي بزرگ و عدم صداقت سياسيون بود.
    2 ـ تاليف كتاب براي كودكان و نوجوانان؛ با اين زمينه و برداشت كه كودك و نوجوان فردي ميهندوست، سالم و قانونمند، به دور از عادات زيان آور، مودب و بانزاكت كه به حقوق ديگران احترام گذارد پرورش يابد.
    3 ـ ساده نويسي انگليسي. وي روشي خاص در نوشتن و گفتن زبان انگليسي به وجود آورده است كه به «ستايل = سَبک وايت» معروف شده و به كساني كه بخواهند زبان انگليسي ياد بگيرند خواندن كتاب هاي وايت كه براي كودكان نوشته شده است توصيه مي شود.
    او گفته است كه هدف اش آسان ساختن نوشتن براي همگان بوده و نيز يكنواخت كردن زبان انگليسي كه زباني است بي قاعده. به گفته «وايت»، اين زبان آلماني تبار را ناسيوناليسم انگليسي ها پس از ترويج زبان فرانسه توسط ويليام فاتح و جانشينانش در جزاير انگلستان خلق كرد تا هويت ملي حفظ شود. ناسيوناليست هاي انگليسي در آن زمان، اين زبان را از مخلوط كردن زبانهاي فرانسه ، انگليسي قديم ( از خانواده زبان آلماني كه پارسي هم يكي از اين زبانها است) و لاتين رايج در كليسا ساختند و اين زبان كه چند قرن جز ميان روستاييان ـ آن هم در منازل و گفتگوهاي خودماني بكار نمي رفت اينك زبان جهاني شده است و به صورت مثالي بارز از نيروي شگرف ناسيوناليسم مورد استناد قرار مي گيرد.



    سالروز درگذشت «كلود سيمونClaude Simon» داستان نگار معاصر فرانسه ـ نگاهي به سبک نگارش او


    0709simon.jpg
    Claude Simon

    هشتم جولاي 2005 «كلود سيمونClaude Simon» داستان نگار فرانسوي در 92 سالگي درگذشت. وي در سال 1985 برنده جايزه ادبي نوبل شده بود. سيمون با اينكه در انگلستان هم تحصيل كرده بود به زبان مادري اش داستان مي نوشت و عقيده داشت كه «داستان» را اگر بخواهند بردل نشيند جز به زبان مادري نمي توان نوشت و ترجمه داستان از زباني ديگر تاثير و لطف آن چناني نخواهد داشت.
    سيمون كه داوطلبانه در جنگ داخلي اسپانيا و جنگ جهاني دوم شركت كرده و در جبهه موز به اسارت آلماني ها درآمده بود گفته است: بايد درك نويسنده از وضعيت و شرايط زندگي مردم كه حقيقت محض است در نوشتن داستان بكار رود و هنر نويسندگي، خلق آثار در رابـ ـطه با شرايط و محيط زندگي انسان و انعكاس برخورد انسان (افراد داستان) با اين شرايط است، زيرا كه شرايط زندگي و وضعيت روز، اخلاقيات و رفتار بشر را تغيير مي دهد.
    نخستين داستان سيمون تحت عنوان «تقلّب» در سال 1935 و آخرين آن با عنوان «اتوبوس برقي» در سال 2001 (در 88 سالگي اش) انتشار يافته اند. سيمون كه بيشتر داستانهايش را در استراحت گاهي در ارتفاعات «پيرنه» نوشت در نگارش داستان، قاعده و سبكي را رعايت نمي كرد، مقيّد به اين نبود كه داستان را چگونه آغار و به چه صورت به پايان بَرَد و عقيده داشت كه رعايت قواعد، ويژه تاليفات غير داستاني است كه نياز به فصل معرفي و فصل پاياني (نتيجه گيري) و بيبليوگرافي، فوت نُت و اندِكس دارند.
    داستانهاي معروف سيمون عبارتند از: باد، كلاهبردار، طلاق، راهي به فلاندر، اقاقيا، تاريخ و داشتن وسواس از قضاوت آن، زنان، سبزه، كاخ، هر مشكل يك درس، درسي از چيزها، نبرد فارلالوس و ....
    سيمون كه از روش داستان نگاري ويليام فاكنر تمجيد مي كرد در 1913 در يك خانواده فرانسوي در جزيره ماداگاسكار به دنيا آمده بود. پدرش يك افسر ارتش فرانسه بود كه در جريان جنگ جهاني اول كشته شد.





    در قلمرو رسانه‌ها


    داستان مخالفت ساواک با سردبير شدن صالحيار و ريش گرو گذاردن سناتور مسعودي نزد شاه


    1904sal.jpg
    صالحيار

    در اين روز از تيرماه سال 1345 (جولاي 1966) سناتور عباس مسعودي بنيادگذار و ناشر وقت روزنامه اطلاعات در جمع تني چند از دبيران ميزهاي اين روزنامه گفت كه بالاخره با سپردن تعهد شخصي و ريش گرو گذاشتن نزد شاه اجازه گرفته است غلام (غلامحسين) صالحيار سردبير روزنامه شود. [صالحيار از يكي دو ماه قبل از آن عملا اين سمت را بر عهده داشت ولي ساواك مخالفت مي كرد و مي گفت چون صالحيار در جواني كمونيست بوده، مانند كمونيستهاي ديگر اين عقيده را از دست نداده و تا ابديت كمونيست است! و استدلال مي کرد كه يك كمونيست اگر با هفتاد آب هم شستشو داده شود باز كمونيست است.].
    سناتور مسعودي در يك ميهماني خصوصي دربار، در ملاقاتي اتفاقي از شاه خواسته بود كه مانع مخالفت ساواك با اين انتصاب شود.
    به اظهار مسعودي در جمع دبيران تحريريه روزنامه اطلاعات، شاه پس از شنيدن در خواست وي (سناتور مسعودي) همان استدلال ساواك را مطرح ساخته و گفته بود که توده اي توده اي است. اين كمونيستها در هر شرايطي نيش خود را مي زنند، در لابلاي سطور روزنامه كار خودشان را مي كنند، اشعار «چه گوارا» را ترجمه و چاپ مي كنند، در داخل اخبار حوادث (شهري و جنايي) بدبختي ها را منعكس مي سازند تا بگويند حرفهاي من در نطق هايم درست نيست و ... و خبرهاي صفحات حوادث را طوري مي نويسند كه بدبختي مردم و دروغ بودن حرفهاي مرا ثابت كنند و ....
    مسعودي گفته بود كه سرانجام مسئوليت كارهاي صالحيار در آينده را برعهده گرفتم كه تعهدي شاق بود و ريش گرو گذاشتم تا طلسم بكشد و مسئله حل شود و اين مطالب را هم در جمع شما گفتم كه مواظب باشيد زير ذرّه بين هستيد و چارچشمي شمارا مي پايند.
    کجاست شاه که ببيند روس ها هم که 74 سال در محيط سوسياليستي پرورش يافته بودند (کمونيست خوانده مي شدند) به محض برگشت خوردن ورق، همه چيز را دفعتا به فراموشي سپردند و با پاگذاردن بر همه اصولي که به آنان تدريس و تلقين شده بود به فساد دولتي، ثروت اندونزي، به بهاي فقر ديگران پرداختند و «يکشبه» برخي از ايشان ميلياردر شدند و هرکس را که بگويد بالاي چشمشان ابروست ترور مي کنند و يک جنايت از اين دست؛ قتل «پال خلبنيكوف» روزنامه نگار آمريكايي روس تبار در مسكو در نهم جولاي 2004 بود كه كتابي درباره «بوريس برزوفسكي» ميلياردر فراري روس نوشته و سرگرم بررسي ثروت بادآورده ميليادر هاي ديگر روس معروف به «پولدارهاي يكشبه» بود. وي به دست آدمكشان حرفه اي و به اصطلاح سازمان يافته يعني كساني كه كارشان كشتن افراد در برابر دريافت «وجه» است نابود شد.


    بازداشت «جوديت ميلر» خبرنگار نيويورك تايمز و اظهار نظرهاي مختلف درباره تصميم هيات منصفه و قاضي


    judith.jpg
    روزي که Judith Miller خود خبرساز شده بود

    بانو جوديت ميلر Judith Miller (جودي متوّلد دوم ژانويه 1948) خبرنگار وقت نيويورك تايمز (که پس از بازنشسته شدن از نيويورک تايمز در نوامبر 2005 همکار شبکه فاکس نيوز و مجله نيوزماکس و همکار انستيتوي مانهاتان ـ يک تينک تانک = انديشکده شده است) چون حاضر نشد منابع يك خبر خودرا به «گراند ژوري = هيات منصفه» دادگاه فدرال آمريكا بگويد هفتم جولاي 2005 بازداشت شد.
    بانو ميلر كه قبلا در روزنامه نگاري برنده جايزه پوليتزر شده بود حاضر نشده بود منابع خبر خود كه نام يك جاسوسه سيا (والري پليمValerie Plame متولد 19 اپريل 1963) را به او گفته بودند به هيات منصفه دادگاه فدرال (ژوري بزرگ) بگويد و قاضي دادگاه مجبور شد كه براي مدتي كه از چهار ماه بيشتر نبايد باشد وي را به بازداشتگاه بفرستد و به او گفته شد که در اين مدت هر لحظه كه نام منابع خود را بگويد آزاد خواهد شد.

    plameed.jpg
    Valerie Plame

    جودي گفته بود كه به خاطر روزنامه گاري آزاد، حاضر است كه تا آخر عمر در بازداشت بسر برد و لذا منابع خبر خودرا فاش نخواهد ساخت. وي افزوده بود: اگر روزنامه نگار نتواند براي منبع خبر، مورد اعتماد باشد كار روزنامه نگاري مختل و روزنامه ها تبديل به بولتن و آگهي هاي چسانيده شده بر ديوار خواهند شد و مردم به وبلاگ ها روي خواهند آورد.
    خبرنگار ديگر، «متيو كوپر» در آخرين لحظه مهلت قول داد كه منابع خبر را بگويد و با اين وعده، خودرا از بازداشت رهانيد. وي گفته بود كه به خاطر فرزندانش كه با به زندان افتادن او تنها مي ماندند مجبور به چنين كاري شده است.
    در مورد بانو ميلر، اتحاديه هاي روزنامه نگاران و انجمن هاي دفاع از آزادي مطبوعات و مدافعان قانون اساسي آمريكا عمل هيات منصفه را مغاير اصول مربوط در اين قانون اساسي كه در آن آزادي مطبوعات تضمين شده است دانسته و تصميم به احاله قضيه به ديوان عالي آمريكا گرفته بودند. نام «Valerie Plame» جاسوسه «CIA» احتمالا از سوي نزديكان به كاخ سفيد به آن دو خبرنگار داده شده بود زيرا كه شوهر او سفير سابق آمريكا ادعاي جورج بوش داير بر اينكه صدام حسين از كشور آفريقايي «نيژر» اورانيوم خريداري كرده بود اغراق و نادرست خوانده بود و گفته بود که افشاي نام زنش، به خاطر گرفتن انتقام از او بود. طبق قانون تاسيس «سيا»، افشاي نام و مشخصات ماموران عمليات محرمانه اين سازمان كه بيم خطر جاني برايشان مي رود غير قانوني و جرم است.
    حقوقداناني كه در اين زمينه ابراز نظر كرده بودند گفته بودند كه قوانين موضوعه (مصوبه پارلمان) نمي تواند حقوق مندرج در قانون اساسي را نقض كند، حتي اگر در قانون موضوعه به آن اشاره نشده باشد. قانون اساسي يك كشور بالاتر از همه قوانين و آيين نامه هاي موضوعه و اختيارات مقامات است (که در آمريکا لا آو دِ لند = ام القوانين خوانده مي شود). در قانون اساسي آمريكا، آزادي مطبوعات تضمين شده و اين يك حق سلب نشدني است. در قانون تاسيس سازمان اطلاعات مركزي (سيا)، افشاء نام ماموران عمليات مخفي جرم به حساب آمده است. واضعان هر قانون مي توانند هنگام انشاء قانون وارد جزئيات نشوند و در مورد اين قانون، اشاره به حق آزادي مطبوعات را لازم ندانسته اند زيرا كه هر قاضي دادگاه بايد قانون اساسي را بداند و خلاف آن حكم ندهد. هنگام صدور حكم و قرار، قاضي بايد نخست قانون اساسي و سپس قوانين و ضوابط ديگر و حتي فرهنگ ملي و ارزش هارا در نظر آورد. در مورد موضوع بازداشت بانو «جودي ميلر»، قاضي تسليم نظر هيات منصفه شده و حق آزادي مطبوعات مندرج در قانون اساسي را ناديده گرفته بود، و لذا بازداشت بانو ميلر، ناشي از اشتباه قاضي بود. در چارچوب كار روزنامه نگاري، قصور روزنامه نگاران بايد در اتحاديه مربوط رسيدگي و اتخاذ تصميم شود.
    دكتر روزا بروكس استاد حقوق دانشگاه ويرجينيا در مقاله اي كه در چند روزنامه آمريكايي انتشار يافته در عين حال نوشته بود كه نبايد فراموش كرد كه جودي ميلر بيش از هر خبرنگار ديگر ادعاي كاخ سفيد در مورد صدام حسين بزرگ جلوه داد و افکار عمومي آمريکارا آماده حمايت از اشغال نظامي عراق كرد. جودي بيش از هر روزنامه نگار ديگر اظهارات احمد چلبي را كه بعدا معلوم شد نادرست است منتشر خواست و بر آنها مُهر تاييد گذارد.
    در آن زمان (سال 2005) برخي ديگر هم بودند كه با اشاره و كنايه مي گويند يكي از انگيزه هاي امتناع «جودي» از افشاء منابع خبر خود اين بوده است كه نخواسته نزديكان كاخ سفيد را لو دهد.


    انفجارهاي هفتم جولاي لندن و دوربين هاي سلفوني


    0709bus2.jpg


    سريعترين عكس هاي چهار بمب گذاري هفتم جولاي 2005 لندن كه چند دقيقه پس از وقوع، از شبكه هاي تلويزيوني پخش، بر اديشن اينترنتي روزنامه ها اضافه شد و در وبلاگهاي خبري قرار گرفت توسط افرادي گرفته شده بود كه در صحنه حضور داشتند و با سلفون خود (تلفن هاي موبايل) عكس هارا گرفته و به مراكز خبري ارسال داشته و دستمزد كلان گرفته بودند. در اين بمب گذاري ها كه همزمان با تشكيل نشست سران «گروه ـ7» به علاوه روسيه، چين، هند، برزيل، مكزيك و جمهوري آفريقاي جنوبي صورت گرفته بود و گفته شده بود كه كار القاعده بود بيش از 50 تن كشته و 700 نفر مجروح شدند. سه انفجار از اين چهار انفجار در «ساب وي = مترو» لندن و انفجار چهارم در يك اتوبوس دو طبقه روي داد و در اروپا و آمريكا ايجاد ترس و نگراني كرد. نشست سران گروه ـ 7 که با پيوستن روسيه، گروه ـ 8 شده است) در اسكاتلند برگزارشده بود.
    روزنامه ها درباره نخستين عكس هاي اين چهار انفجار چنين نوشته بودند: "ديروز [قبلا] وبلاگ ها که رقيب روزنامه هاي چاپي شده اند و امروز دارندگان سلفون ها و ابزار هاي برداشتن فيلم و عكس فوري و انتقال الكترونيك آنها به شبکه هاي تلويزيوني و ...، و با اين عمل رقيب خبرنگاران عكاس شده اند و به اين ترتيب به زودي همه مردم همكار رسانه ها خواهند شد و چيزي مخفي نخواهد ماند.".
    عكس بالا كه توسط سِلفون يك رهگذر از صحنه انفجار اتوبوس دو طبقه (در لندن) گرفته شده است در تقزيبا همه روزنامه ها چاپ و از شبكه هاي تلويزيوني پخش شد. و به همين گونه، عكس زير كه خروج مسافران را از ايستگاه «كينگ كراس» مترو لندن، لحظاتي پس انفجار و در ميان دود ناشي از آن را نشان مي دهد:
    0709kingcross.jpg




    0709bus.jpg
    عکس واضح اتوبوس منهدم شده دو طبقه پس از انفجار بمب
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    20 تیر

    ساير ملل


    انگيزه خودكشي نرون


    0709nero.jpg
    Nero

    نهم جولاي سال 68 ميلادي «نرون» امپراتور وقت روم پس از 14 سال حكومت، با زدن رگ هاي گردنش خودكشي كرد تا محكوم به مرگ با ضربات چوب در ملاء عام نشود.
    سناي روم همان روز وي را از رياست امپراتوري خلع و مقرر داشته بود كه در جلسه بعدي سنا، به اتهامات مختلف او از جمله توطئه آتش زدن شهر رم با هدف احياء آن و گذاردن نام خويش بر شهر (نرو پوليس)، تعيين مقامات دولتي در جلسات خوشگذراني و از ميان بستگان و دوستان شخصي خود، رنجاندن سران سرزمين هاي تابعه به گونه اي كه حمل گندم به روم را ممنوع كرده بودند و بالاخره حركات شرم آور از جمله نواختن ساز، خواندن آواز و رقصيدن در حال مستي در انظار، محاكمه شود.
    نرون با كمك منشي مخصوص كاخ امپراتوري خودكشي كرد، زيرا كه جرات زدن نخستين ضربه كارد را به رگ گردنش نداشت!.


    سفرهاي دريايي «ژنگ هه»

    11 جولاي سال 1405 «ژنگ هه» از درباريان چين با چند كشتي براي رسيدن به مناطق دور دست غرب چين، خاك اين كشور را ترك كرد. وي در اين تلاش از راه دريا به مالاكا، جاوه، سوماترا، هند، ايران و مناطق اطرف خليج فارس و شبه جزيره عربستان در آسيا، و مصر، و سواحل شرقي و موزامبيك در آفريقا رسيد.
    ژنگ هه مسلمان و در اصل از مردم آسياي ميانه بود. پدر وي به دربار امپراتور چين راه يافته و نام پسرش را كه محمود بود و به كسوت خواجگان دربار درآمده بود به «ژنگ هه» تغيير داد. خاطرات ژنگ هه از سفرهاي دريايي اش جالب و خواندني است.
    وي در يك سفر، صدها زن و مرد چيني را به مالاكا ( مالزياي امروز) منتقل كرد كه پس از شش قرن فرزند زادگان آنان خود را چيني مي خوانند و زبان و رسوم كشور نياكان را حفظ كرده اند.

    دوئل معاون رئيس جمهوری آمريکا و وزير خزانه داري اين کشور که «تاریخ» شده است ـ کشته شدن وزیر در این دوئل


    0711doel.jpg

    الکساندر هاميلتون - Aaron Burr
    ماندني ترين «دوئل» در طول تاريخ، 11 جولاي سال 1804 ميان "آرن بر Aaron Burr" معاون رئيس جمهور وقت آمريكا و الكساندر هاميلتون وزير خزانه داري وقت اين كشور در «ويهاكن weehawken» ايالت نيوجرزي ــ نه چندان دور از شهر نيويورك ــ روي داد كه به كشته شدن هاميلتون انجاميد. هر دو 49 ساله و از رزمندگان انقلاب استقلال آمريكا بودند و هاميلتون از پدران مؤسس اين كشور بشمار مي رود. دوئل (تيراندازي به يكديگر از فاصله نزديك با حضور شاهد به منظور دفاع از حيثيت) مدت ها در غرب مرسوم بود. اين دو سياستمدار درعين حال دولتمرد ـ عقايد سياسي مختلف داشتند و هاميلتون فدراليست (هوادار وجود يك دولت مركزي در آمريکا با اختيارات زياد و محدود بودن اختيارات ايالت ها) و «بر» هوادار توزيع اختيارات حکومتي ميان ايالات و وجود يک دولت مرکزي با اختيارات محدود (كنفدراسيون) بود.
    در جريان مبارزات انتخاباتي نيويورك، هاميلتون برضد «بر» سخن گفته بود و به راي دهندگان اخطار كرده بود كه اگر بار ديگر آراء خود را به سود «بر» به صندوق ها بياندازند و او فرصت تازه به دست آورد اتحاديه ما (فدراسیون آمریکا) را فرو خواهد پاشاند و اين مطلب در روزنامه ها به چاپ رسيد و «بر» از هاميلتون خواست كه در ملاء عام حرف خود را پس بگيرد و عذرخواهي كند و چون پاسخ هاميلتون اورا قانع نساخت، دوئل كردند و هاميلتون كه در جواني افسر و درجريان جنگ هاي انقلاب، آجودان جورج واشنگتن بود و به تيراندازي خود با سلاح كمري اطمينان داشت گلوله خورد و روز بعد درگذشت. وي نخستين وزير خزانه داري دولت ايالات متحده آمريكا بود.


    اعلان جنگ روماني به بلغارستان در اثناي جنگ دوم بالکان Balkan

    دولت روماني يازدهم جولاي سال 1913 ـ و در اثناي جنگ دوم بالكان ـ به دولت بلغارستان اعلان جنگ داد و متعاقب آن خاك اين كشور را مورد حمله قرار داد. در آن زمان يونان، صربستان و عثماني در حال جنگ با بلغارستان بودند.
    جنگ اول بالکان هشتم اکتبر 1912 میان اتحاد بالکان مرکب از صربستان، بلغارستان، یونان و مونته نِگرو از یک سوی و دولت عثمانی از سوی دیگر روی داد و تا ماه می 1913 ادامه داشت و به شکست عثمانی، امضای پیمان لندن و اخراج آن امپراتوری پس از چهار قرن و اندی از اروپای جنوبی (شبه جزیره بالکان) انجامید.
    بلغارستان که از طرز تقسیم مقدونیه Macedonia ـ از متصرفات سابق عثمانی ـ ناراضی بود عامل جنگ دوم بالکان Balkan بود که از ششم ژوئن 1913 آغاز شد. بلغارستان بازنده این جنگ بود که با امضای معاهده بوخارست پایان یافت و بسیاری از امتیازاتی را که طبق معاهده لندن به دست آورده بود از دست داد. در این جنگ عثمان، یونان و صربستان با بلغارستان درگیر شده بودند که در اثنای جنگ، رومانی هم به عثمانی پیوست.




    سالروز انقلاب مغولستان و مسابقه هاي سالانه نادام Naadam

    يازدهم جولاي سالروز انقلاب استقلال مغولستان و در عين حال زمان برگزاري مسابقه هاي سالانه سه گانه اين سرزمين معروف به نادام Naadam است مرکب از اسب دواني، تيراندازي با کمان و کُشتي.
    مغولستان شمالي معروف به Outer Mongolia از 1691 تا 1911 در قلمرو دودمان منچوها (پادشاهان وقت چين) قرار داشت که در اين سال با کمک روسيه درصدد جدا شدن از مغولستان جنوبي Inner mongolia برآمد و انقلاب داخلي چين (انقلاب سون يات سن) هم به اين جدايي کمک کرد. اين جدايي و استقلال تا جولاي 1921 تکميل نشد و چون با روسيه رابـ ـطه دوستانه و اتحاد داشت بر نام خود عبارت جمهوري خلق را افزود. در جريان جنگ جهاني دوم، جمهوري مغولستان مورد تعـ*رض ژاپني ها قرار گرفت که با دفاع روس ها خنثي شد. اين جمهوري يک ميليون و 564 هزار کيلومتري (تقريبا برابر وسعت ايران) تا فروپاشي شوروي عملا از اقمار مسکو بشمار مي رفت.
    نظام حکومتي مغولستان تا دهه 1990 (سال 1992) کمونيستي بود. اين کشور کم جمعيت است و نفوس آن در سال 2013 نزديک به دو ميليون و پانصد هزار تن بود.
    مغول ها بودند که از زمان چنگيزخان بر چين حکومت مي کردند و چند قرن بعد، چينيان بر دو بخش مغولستان که بخش شمالي يک قرن است که جدا شده است.

    سالروز وضع قانون حداقل دستمزد در آمريکا

    در اين روز در سال 1933 قوه مقننه ايالات متحده آمريكا با وضع يك قانون، براي نخستين بار حداقل دستمزد در اين كشور را تعيين كرد كه هر چند وقت يك بار ـ و عمدتا بر حسب تورّم پول و انطباق با آن ـ تغيير مي كند. ميزان نخستين «حداقل دستمزد» در آن روز «33 سنت براي هر ساعت كار» تعيين شد كه پس از 69 سال به 5 دلار و 75 سنت رسيد، يعني كه 17 برابر شد و در سال 2013 سخن از افزايش آن تا 8 دلار و حتي 11 دلار در ساعت به گوش مي رسید و در سال 2016 خبر از پیشنهاد ساعتی 15 دلار بود.
    کارکنان غير ماهر مشمول اين مقررات (حداقل دستمزد) قرارمي گيرند.



    گزارش 2004 سناي آمريکا از نادقيق بودن گزارش سازمانهاي اطلاعاتي درباره هدفهاي صدام و در سال 2012 تأیيد اقدام جورج بوش در عراق و افغانستان


    710fff.jpg


    دهم جولاي 2004 اتهامات وارده سناي آمريكا به سازمانهاي اطلاعاتي اين كشور و در راس آنها «سيا» در صدر اخبار رسانه هاي اين كشور قرار داشت و بيشتر مقالات و تفسيرها در اين باره و گزارش 511 صفحه اي سنا بود. برخي از روزنامه ها تمامي قسمت بالاي صفحه اول خود را به آن اختصاص داده بودند.
    دو سوم سناتور ها شب پيش از آن گفته بودند كه گزارش «سيا» مبني بر وجود اسلحه كشتار جمعي در عراق و همكاري اين دولت با القاعده و از اين رهگذر تهديد امنيت آمريكا باعث شد كه به جورج بوش اختيار جنگ با عراق را بدهند. اين سناتورها گفته بودند كه تحت تاثير گزارش «سيا» قرار گرفته بودند كه جورج بوش و وزير امور خارجه دولت او به آن اكيدا استناد كرده بودند و اينك ضرورت دارد كه تحقيق شود كه آيا سازمانهاي اطلاعاتي تحت نفوذ منابع دولتي چنين گزارشهايي نداده باشند و از آنجا كه تا انتخابات (نوامبر 2004)، كمتر از چهار ماه باقي است و تحقيقات از رئيس جمهوري و برخي اعضاي كابينه او ممكن است در تغيير نتيجه انتخابات موثر افتد، اين كار به بعد از انتخابات موكول شود!.
    كميسيون «اطلاعات» سناي آمريكا از بررسي يك ساله خود كه در گزارش 511 صفحه اي آمده است به اين نتيجه رسيده بود:
    1ـ سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا در قبال تهديد امنيت آمريکا از سوي عراق، در برخي موارد گزارش نادقيق و مبالغه آميز داده بودند.
    2ـ اين سازمانها عمدتا به اظهارات فراريان و پناهندگان عراقي، و جاسوسان خارجي ( اينتليجنس سرويس انگلستان، سرويس اطلاعاتي اسرائيل و ...) استناد كرده بودند كه بيشتر اين پناهندگان از سوي سازمان احمد چلبي تشويق (وادار) به اين كار شده بودند.
    3ـ گزارش اين سازمانها ظاهرا حدس بود تا يقين.
    4 ـ در اين گزارشها مطلقا اشاره به نامطئمن بودن منابع خبر نشده بود تا درخواست تحقيقات بيشتر ي درباره يکايک موارد آن شود.

    710z.jpg
    محمد الزبيدي

    گزارش كميسيون اطلاعات سناي آمريكا حاوي 120 نتيجه گيري بود كه چهار مورد آن در بالا ذكر شد.
    سناتورهاي هر دو حزب در جلسه جمعه شب آن هفته خود (در نيمه اول جولاي 2004) که مستقيما از شبكه تلويزيوني «سي ـ سپن» پخش مي شد راه حل جلوگيري از تكرار اين سهل انگاري (قبول بي چون و چراي گزارش) را، متمركز شدن سازمانهاي چندين گانه كسب اطلاعات با بودجه فعلي سالانه (سال 2004) بيش از چهل ميليارد دلار در يك وزارتخانه تازه و يا قرارگرفتن تحت نظر يك مديريت (مديريت واحد) و يا يک عضو کابينه دانسته و آن را به دولت پيشنهاد كرده بودند [که عملي شده است].
    سناتورها در گزارش خود نوشته بودند كه احتمالا پيروي اين سازمانها از يک روش قديمي و كهنه ـ تحقيق هر سازمان؛ جداگانه ـ باعث دادن اين گزارش نادقيق به رئيس جمهور و از طريق او به قوه مقننه شده باشد و با افزايش بودجه اين سازمانها مسئله حل نمي شود بايد به صورت يک وزارتخانه درآيند و يا تحت نظر مديريت قرارگيرند تا روي يک مسئله امنيتي به صورت متمرکز و يکجا عمل کنند. (اين نظر چند سال است که تحقق يافته است).
    به نوشته روزنامه هاي آمريکا، در سپتامبر 2001 پس از رويدادهاي نيويورك و واشنگتن، احمد چلبي رئيس كنگره ملي عراقي ها (عمدتا تبعيدي ها و فراريان) پيام فوري به اعضاي اين بنياد عراقي فرستاد كه هر اطلاعي كه خود دارند و يا مي توانند از ديگران درباره تسليحات اتمي ـ شيميايي دولت صدام حسين و ارتباط او با القاعده به دست آورند ارسال دارند و يكي از آنان كه به او اطلاعات فراوان داد محمد الزبيدي، عراقي ساكن در لبنان بود كه 24 سال براي دستگاههاي اطلاعاتي صدام كار كرده بود و در اين سازمان ها به رياست واحد عملياتي هم رسيده بود. اين اطلاعات كه بعدا روشن شد ساختگي و خلاف واقع بود، از سوي احمد چلبي در اختيار سازمانهاي اطلاعاتي آمريكا قرارداده شده بود كه مورد استناد جورج بوش رئيس جمهوري وقت اين كشور در قانع كردن اعضاي كنگره، و ژنرال پاول وزير امور خارجه اش در طرح آن درجلسه شوراي امنيت سازمان ملل قرار گرفت. اين اطلاعات شامل مخفي كردن تسليحات كشتار جمعي عراق در منازل بعثي ها و در زيرزمين ادارات غير نظامي و در كاميونهاي در حال حركت بود و .... برخي از اين تبعيدي ها اطلاعات خودرا به تشويق چلبي در مصاحبه با شبكه هاي تلويزيوني امريكا نيز مطرح كردند كه بر افكار عمومي آمريكاييان تاثير گذارد و آنان را آماده حمايت از ساقط كردن دولت صدام از طريق اعزام نيرو و تصرف عراق ساخت.
    در بيشتر تفسير هاي مطبوعات، كميسيون نيز از نيش انتقاد مصون نمانده كه چرا بررسي و تهيه گزارش يك سال طول كشيد و هنگامي انتشار يافت كه در عراق، كار به انجام رسيده بود و زماني گزارش سنا انتشار يافته بود که به دليل انتخابات پيش رو (نوامبر 2004)، درست نبود كه از رئيس جمهوری (که نامزد انتخابات بود) تحقيق شود.
    مفسران رسانه هاي کشورهای دیگر نوشته بودند كه انتشار اين گزارش، برائت كنگره را از مشاركت در قضيه (عراق) تأمين نخواهد كرد. برخي سناتورها كه پس از انتشار گرازش 511 صفحه اي، با آنان مصاحبه شده بود گفته بودند كه كوتاهي از آنان نبود كه اختيار جنگ به رئيس جمهوری دادند زيرا كه وي به استناد گزارش منابع اطلاعاتي، ضرورت اشغال نظامي عراق را خواستار شده بود.
    در پي تصويب و اجرايي شدن پيمان استراتژيک مشترک آمريکا و افغانستان (مصوّب در نيمه اول سال 2012) و پيش از آن امضاي چنين پيماني با عراق بود که بانو هيلري کلينتون در جولاي 2012 در يک بيانيه رسمي، افغانستان را متحد آمريکا و با شئون و مرتبه اي برابر با متحدين آمريکا در «ناتو» اعلام داشت، جورج دبليو بوش يکشبه قهرمان ملي = با تئودور روزولت شد، که با سياست هاي دهه يکم قرن 21 خود (تصرف عراق و ورود نظامي به افغانستان و تغيير دولت و نظام اين کشور) نفوذ آمريکا در آسيای جنوبی و آسیای غربی را مستقر و تثبيت کرد که اين منطقه در طول قرن 20 ـ به استثناء ايران ـ از مناطق نفوذ دولت مسکو بود. دولت مسکو از زمان ژنرال عبدالکريم قاسم با عراق و از زمان اعلام استقلال افغانستان با اين دولت دوست و قرارداد دوستي داشت. به همين دليل، دولت مسکو مي کوشد که مانع افتادن آخرين متحد خود در منطقه ـ سوریه ـ به دست غرب شود.
    به باور مفسران رسانه ها و سایر اصحاب نظر، با امضاي پيمانهاي دوستي آمريکا با عراق و افغانستان نه تنها روسيه و چين راه ورود ـ جز از طريق تجارت، به کشورهای متحد بلوک ناتو در غرب آسيا و جنوب غربي اين قاره را نخواهند داشت بلکه ايران ـ جز در ناحيه ارمنستان که 25 قرن متحد و يا وابسته به ايران بوده و مناطق شیعه نشین عراق ـ در محاصره دوستان و متحدين دولت واشنگتن قرار خواهد گرفت. ارمنستان هم به دليل کثرت ارمنيان آمريکايي، از دوستان بي طرف آمريکاست. به اين ترتيب، گزارش سال 2004 سناي آمريکا و اتهامات وارده به سازمانهاي اطلاعاتي آمريکا، همکاران جورج بوش و خود او دارد رنگ مي بازد و مي رود که منتفي شود زيراکه آن برنامه ها در اجراي يک سياست دقيق و از سابق تنظيم شده صورت گرفته بودند.
    به نوشته این مفسران، تنها روش دولت بوش در اداره و کنترل عراق پس از اشغالنظامی درست نبود از جمله اینکه پليس عراق را منحل و تامين انتظامات را برعهده نظاميان آمريکايي گذاشت که توام با تلفات و هزينه سنگين و درنتيجه سر و صدا (انتقاد) بود و نيز دادن امتياز بيش از حد به مخالفان تبعيدي صدام که به عراق بازگشتند و طلبکار شدند و .... اگر پلیس عراق، پس از اشغال نظامی، به کار خود ادامه داده بود انفجار انتحاری و ... پدید نمی آمد که یک مسئله جهانی شده است.


    برخي ديگر از رويدادهاي 11 جولای


    • 472: Procopius Anthemius امپراتور روم غربی که با مشکل تعرّض ویزیگوت ها و وَندال ها (دو طایفه آلمانی نژاد) از دو سوی کشور خود رو به رو بود در یک کودتای نظامی کشته شد. این کودتا را یک ژنرال آلمانی ارتش روم غربی رهبری می کرد که به دست خود امپراتور را تیر زد و کُشت. امپراتور قصد داشت لشکر به شمال آفریقا بفرستد که وندال ها پس از تصرف اسپانیا به آنجا وارد شده بودند که گرفتار کودتای نظامیان شد. وَندال ها از سرزمین های اسکاندیناوی و شمال غربی آلمان امروز به حرکت درآمده بودند.


    • 1576: Martin Frobisher دریانورد انگلیسی در جریان دریاپیمایی در اقیانوس اطلس شمالی، در این روز به گرین لند ـ یکی از بزرگترین جزایر دنیا رسید. گرین لند که بخش بزرگی از آن یخبندان است اینک یک منطقه خودمختار وابسته به دانمارک است.


    • 1796: طبق قرارداد معروف به Jay Treaty، انگلستان منطقه ديترويت Detroit را به آمريكا داد كه اينك گوشه اي از ايالت ميشيگان و محل استقرار كارخانه هاي اتومبيل سازي آمريكاست. اين شهر در جولاي 1701 به دست يک گروه فرانسوي به رياست آنتوان دو کاديلاک بنا نهاده شده و صحنه چند نبرد انگليسي ها و فرانسويان بود.
      ديترويت در پي مشارکت ژاپني ها و کره اي ها در بازار جهاني اتومبيل رونق خودرا از دست داد و جمعيت اين شهر که در سال 1950 بيش از يک ميليون و هشتصد هزار تن بود اينک (جولاي 2013) به 713 هزار تن کاهش يافته است و درسي است براي کشورها و شهرهايي که روي يک نوع درآمد حساب و به آن تکيه مي کنند.


    • 1848: Leon Bloy نويسنده فرانسوي در این روز به دنيا آمد و 71 سال عُمر کرد. وی مؤلف دهها داستان، داستان کوتاه (ماجراهای واقعی) و کتاب غیرداستانی است.
      Leon Bloy در عین حال یک مقاله نگار بود. ناول او زیر عنوان «زنی که فقیر بود» به زبان های انگلیسی و اسپانیایی ترجمه شده است. دو کتاب غیر داستانی وی: «روح ناپلئون» و «ژاندارک و آلمان» معروف هستند. کار جالب او نوشتن یادداشت های روزانه اش(خاطرات) بود که آنها را بر حسب سال ها قسمت بندی کرده بود که در 8 جلد انتشار یافته اند و اوضاع وقت خود را منعکس می کنند و می توانند سرنخ برای تاریخ نگاران باشند.
      leon-bloy.jpg
      Leon Bloy


    • 1882: در جریان جنگ انگلستان و مصر، در این روز ناوگان انگلستان شهر بندری اسکندریه را گلوله باران کرد. این جنگ که مصر در آن بازنده بود سبب شورش مصریان برضد خدیو (سلطان) مصر شد. در پی این جنگ، نفوذ انگلستان در مصر افزایش یافت.


    • 1971: دولت شیلی معادن مِس این کشور را ملّی کرد و اعلام داشت که معادن و هرگونه ذخائر و ثروت زیرزمینی متعلق به آحاد اتباع است و دولت نمی تواند به افراد و کمپانی های غیردولتی واگذار کند، باید ملی و در دست دولت باشند و درآمد حاصل از آنها صرف پیشرفت کشور شود، باید ملت را ارتقاء دهند نه اینکه افراد و شرکت های معدودی را ثروتمند کنند و ....


    • 1989: لورنس اوليوير Laurence Olivier بازيگر معروف فيلم هاي سينمايي درگذشت.


    • 1987: سازمان ملل اعلام كرد كه در اين روز از سال 1987، جمعيت جهان از پنج ميليارد نفر تجـ*ـاوز كرد. نفوس جهان در 11 جولاي 2013 به 7 ميليارد و يکصد ميليون و در جولای 2017 به 7 میلیارد و 500 میلیون تَن رسيد. تحليل هاي آماري نشان مي دهد که هر سال برابر يکصد ميليون بر اين جمعيت اضافه مي شود. سازمان ملل در دهه 1960 هشدار داده بود که کره زمين تنها ظرفيت تغذيه و تأمين رفاه چهار ميليارد نفوس را دارد. در آن زمان جمعيت کره زمين در همين حدود بود.


    • 1995: صِرب هاي بوسني شهر 37 هزار نفري مسلمان نشين سربرنيتسا (به معناي معدن نقره) را تصرف و گروهي (به قولي هزاران تن) از ساكنان شهر را كشتند. يک چهارم جمعيت شهر، صرب و مابقي بوسنيايي و عمدتا مسلمان بودند. بيشتر مقتولان از پسران و مردان مسلمان بودند.


    • 1995: دولت آمريکا روابط خود با جمهوري ويتنام را به حالت عادي درآورد.


    • 2003: زهرا کاظمی (کاظمی احمدآبادی) عکاس فری لَنس ایرانی ـ کانادایی، 55 ساله و متولّد شیراز در زندان اوین (تهران) درگذشت. وی در جریان عکس گرفتن از جمعی در مقابل زندان اوین دستگیر شده بود.


    • 2014: در این روز Lawrence Seigenthaler روزنامه نگار آمریکایی و مدرس دانشگاه درگذشت. وی که در 1927 به دنیا آمده بود 87 سال عُمر و شش دهه روزنامه نگاری کرد. آخرین کار او در پیشه روزنامه نگاری، دبیری صفحه مقالات روزنامه «یو. اس. اِ ـ تودی» بود. وی سال ها دبیر انجمن مقاله نگاران و تفسیر نویسان آمریکا بود. او ـ خود از مؤسسان این انجمن پُرنفوذ بود.
      لارنس پیشه روزنامه نگاری از سال 1949 و پس از اتمام دوره لیسانس تحصیلات دانشگاهی و از حادثه نویسی آغاز کرده بود. او با تعقیب موضوع گم شدن پسر یک میلیونر آمریکایی و زنش و درج روزانه دستاوردهای خود در این زمینه وسیعا مشهور شد بگونه ای که جان اف. کندی پس از انتخاب شدن به ریاست جمهوری آمریکا از او به دفتر خود دعوت کرد و خواست که از دادن اندرز به سخنگوی کاخ سفید که یک خدمت میهنی است دریغ نکند. لارنس در طول عُمر روزنامه نگاری خود مراقب بود تا در جایی و گوشه ای از کشور (آمریکا) اقدامی خلاف اصلاحیه اول قانون اساسی آمریکا (بیل آو رایتز) صورت نگیرد و اگر مشاهده می کرد آن را افشاء و قضیه را انقدر دنبال می کرد تا نقض قانون برطرف شود و می گفت که این، کار روزنامه نگار است که مانع نقض و یا نادیده گرفته شدن قوانین و عبور افراد و مقامات از آنها شود و نیز قراردادها و اقداماتی که منافع ملت را از دست می دهد. خاطرات و یادداشت های اندرزگونه و آموزنده لارنس از دهها سال روزنامه نگاری، مخاطبان فراوان دارد.
      journalist-1.jpg
      Lawrence Seigenthaler
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    21 تیر

    ايران


    لشكركشي غير ضروري ايران به روم شرقي، مصر و اورشلیم ـ اضمحلال امپراتوری ایران؛ درسی برای همه نسلها

    12 جولای سال 605 ميلادي، ارتش ايران به تصميم خسروپرويز ـ شاه وقت ـ براي جنگ با روم شرقي از دو مسیر ـ جنوب شرقي و جنوب غربي ـ به سوي قلمرو اين كشور به حركت درآمد. ستون یکم پس از بیرون راندن رومیان از سوریه و عبور از كوههاي «تاروس» واقع در آناتولی غربی (ترکیه امروز) تا دروازه های قسطنطنیه (استانبول) پیش رفت.
    «تاريخ» از اين لشكر كشي خسروپرویز و نیز تصرف مجدد مصر و اورشلیم به عنوان «جنگ های غير ضروري» كه باعث تضعيف هردو امپراتوري و بعدا ازميان رفتن هر دو دولت ــ يكي پس از ديگري شد نام بـرده است. اين تجربه تاريخي سبب شده است که در قرون معاصر بسياري از ملل از جمله ايالات متحده آمريكا در قوانين اساسي خود «جنگ غير لازم» را منع كنند.
    هدف خسروپرویز از تصرف مصر و اورشلیم و انتقال صلیبی که مسیح بر آن مَصلوب شده بود از این شهر به تیسفون، ایجاد غرور در ایرانیان بود که این غرور آنان را خوشگذران، تن آسان و در نتیجه ترسو کرد و اعیان (فئودالها) را زورگو ـ بگونه ای که نتوانستند در برابر سپاه کوچکتر عرب مسلمان، اما ازجان گذشته و مصمم ایستادگی کنند و هرآنچه را که در طول 13 قرن به دست آورده بودند دفعتا ازدست دادند.



    كارهاي ضد ايراني يك فرماندار انگليسي هندوستان و پايان دادن به نفوذ زبان پارسي در اين شبه قاره


    richard_Welessley.jpg

    Lord R. C. Wellesley
    دهم جولاي 1800 لُرد ريچار ولسلي Lord R. C.Wellesley صاحب اختيار وقت كمپاني دولتي انگليسي هند شرقي و فرماندار قسمت هايي از هند كه به تصرف آن دولت درآمده بود، در محل يك قرارگاه نظامي در بنگال غربي (كلكته) يك موسسه آموزش عالي ويژه شرق شناسي و زبانهاي هندي به نام كالج فورت ويليام Fort William College تاسيس كرد. هدف باطني وي از اين كار، پايان دادن به اقتدار و نفوذ زبان پارسي در شبه قاره و رو به گسترش بودن آن بود. زبان پارسي در تمامي دوران حكومت تيموريان بر هند و مخصوصا از زمان پادشاهي همايون شاه، زبان رسمي دولت هند شده بود و بسياري از كتاب هاي منتشره در ايرانزمين (ايران بزرگتر ـ در شرق محدود به سيردريا تا سِند) در هند انتشار يافته بود و در اين شبه قاره، ملاك داشتن سواد؛ خواندن اين كتاب هاي پارسي و به ويژه ديوان اشعار (حافظ، سعدي، فردوسي و ...) بود.
    پس از قتل نادرشاه در كودتاي قوچان، انگلستان كه راه را براي خارج ساختن حكومت هند از دست تيموريان و حكام محلي (راجه ها) و قطع نفوذ ايران، پارسيان و زبان پارسي هموار ديده بود؛ برنامه تملك هندوستان و نفوذ فرهنگي خود در اين شبه قاره را از حذف زبان پارسي آغاز كرده بود. كار اصلي كالج ويليام ترجمه كتابهاي پارسي به اردو و ساير زبانهاي محلي هند و آموزش زبان انگليسي و بسط اين زبان و دوستي كردن با پارسيان هند بود. انگليسي ها كه از قصه سنجان (سَنگان) و جريان مهاجرت ايرانيان به هند و استقرار در گُجرات و رواج زبان پارسي آگاه بودند و سرسختي و توان ايستادگي آنان را مي دانستند درگيري را به مصلحت ندانسته بودند. مي دانيم كه زبان هاي پارسي و سانسكريت هند خويشاوند هستند و اردو با اندكي تفاوت در گرامر، همان پارسي جديد و قديم به علاوه واژه هاي به عاريت گرفته پارسي از عربي است.به رغم این تلاش انگلیسی ها که تا نیمه قرن 20 ادامه داشت، بسیاری از واژه های زبانهای هندی ریشه پارسی دارد.
    لرد ولسلي كه از 1798 تا 1805 فرماندار انگليسي هندوستان و از سال 1809 تا 1812 وزير امورخارجه انگلستان بود در شكل دادن به سياست اين كشور در قبال ايران، سازش با روسيه، ديدارهاي جان ملكم از ايران نقش كامل داشت؛ به ويژه كه قرارداد تيلسيت (ميان ناپلئون و تزار وقت روسيه) در همين زمان امضاء شده بود. لرد ولسلي از فرصتي كه قرارداد تيلسيت و كاهش تمايل فرانسه نسبت به ايران به دست داده بود استفاده كرد و جاي آن دولت را در دربار تهران گرفت و براي تامين منافع درازمدت لندن در خاورميانه و آسياي جنوبي، بر سر ايران با روسيه وارد زد و بند شد كه كوچك شدن ايران يكي از نتايج آن بود. توصيف ملال آوري كه جان ملكم در كتاب خود از منش ايرانيان كرده است بايد درسي باشد تا ما متوجه رفتار و روانشناسي خود باشيم و در هر اقدام فردي و يا
    عمومي، نخست به ميهن انديشه كنيم و منافع آن و جامعه ملي را درا ولويت قراردهيم.


    حسين علاء و مسئله نصب مقام ها


    0712ala.jpg

    حسين علاء
    حسين علاء 21 تيرماه 1343 (12 جولاي 1964ميلادي) در هشتاد سالگي درگذشت. علاء تقريبا هيچگاه بدون مقام نبود؛ يا سفير و وزير بود و يا نخست وزير و وزير دربار!. يك بار نيز به قصد کشتن، به او حمله شده بود.
    مروري برتاريخ 180 ساله اخير؛ خواننده را در برابر اين سئوال قرار مي دهد كه چرا مقامهاي كشوري ايران تنها در انحصار افرادي کم و معيّن بود و در هر تغييري تنها مهره ها جا به جا مي شدند، آيا در ايران افراد شايسته ديگري نبودند؟!.
    اين وضعيت كه زماني اختصاص به كشورهايي همچون ايران داشت در دهه هاي اخير به ساير كشورها از جمله ممالك پيشرفته هم سرايت كرده و اصالت دمكراسي را كه اين همه درباره مزايايش نوشته اند، ولي هنوز از مرحله فرضيه خارج نشده است زير سئوال قرار داده است، كه با ثابت ماندن و يا مختصر جا به جايي مقامهاي انتخابي و انتصابي؛ چه فرقي است ميان حكومت انتخابي و غير انتخابي؟!.

    0712maleki.jpg
    خليل ملکي


    *** ضمنا در همين روز در سال 1348 خليل ملكي، يک چپگرا و ازچهره هاي سياسي دهه هاي 1320 و 1330 درگذشت.


    تأسف نماینده کرمان در مجلس از عدم ورود به موقع دیوان محاسبات و بازرسی کل کشور به مسئله مزایای چندین میلیون تومانی


    zahedi-mm.jpg

    زاهدی نماینده کرمان
    به گزارش 21 تیرماه 1395 خبرگزاری فارس، محمدمهدی زاهدی نماینده کرمان در مجلس ضمن اشاره به مدیران دولتی که مزایای چندین میلیون تومانی می گرفتند گفت: "عدم ورود به موقع دیوان محاسبات،‌سازمان بازرسی و یا سیستم نظارتی ریاست جمهور به این مسئله جای بسی تأسف دارد.".
    نماینده کرمان در عین حال گفت: اینکه فقط به مدیران بچسبیم، آدرس غلط دادن است زیراکه درآمدهای نامشروع در بین غیر مدیران به مراتب بیشتر از مدیران است.
    زاهدی افزود: رانت‌خوارهایِ پشت صحنه‌ای هستند که به ثروت‌های بادآورده دست پیدا می‌کنند و از حمایت مدیران و غیر مدیران نیز برخوردار هستند.
    نماینده کرمان در مجلس با تأکید گفت: از دستگاه‌های نظارتی و دولت انتظار داریم که روی ثروت‌های بادآورده در بخش‌های خصوصی نیز کار کنند و منشأ این ثروت‌ها را از میان بردارند.
    زاهدی گفت که به جای قبول این وضعیت و حل مسئله، مقایسه کردن دریافتی های خلاف قانون و عرف با چنین وضعیتی دردولت قبل، آدرس غلط دادن و نوعی فریب افکار عمومی است. اگر دولتمردی این حرف را بزند به بیراهه می‌رود و چنین مدیری باید عزل شود. هر کسی در هر زمان که رانت‌خواری و تخلّف اقتصادی کند باید با آن برخورد قاطع شود و نگاه جناحی و سیـاس*ـی به این قضیه مشکلی را حل نخواهد کرد.





    در قلمرو انديشه


    صاحب فرضيه ناروديسم (نوعي پاپيوليسم)


    0711chernychevski.jpg
    Nikolai Chernyshevsky

    دوازدهم جولاي زادروز نيكلاي چرني شفسكي Nikolai Chernyshevsky فيلسوف روس و صاحب فرضيه ناروديسم Narodism (تنها براي مردم و توده ها ـ نوعي پاپيوليسم Populism) است كه در سال 1828 به دنيا آمد و 61 سال عمر كرد و17 اکتبر 1889 درگذشت. وي برپايه عقايد ليبرال سوسياليستي خود يك كتاب مدينه فاضله نوشته كه همچنان مورد توجه روشنفكران است.
    چرني شفسكي از رهبران انقلاب دمكراتيك روسيه در سال 1860 بود كه ضمن آن دستگير و به سيبري تبعيد شده بود. تزار وقت كتاب تاليف وي را تحت عنوان «آنچه را كه بايد كرد» از عوامل آن انقلاب دانسته بود كه در سطحي وسيع توزيع شده بود و روس هارا برانگيخته بود.
    در دنياي داستان نويسي



    نويسنده انگليسي و قضيه بي اعتنايي دولت قاجارها به درخواست او


    0711kingsely.jpg
    Kingsley

    چارلز كينگزلي نويسنده بزرگ انگليسي قرن نوزدهم 12 ژوئن 1819 به دنيا آمد، 56 سال عمر كرد و 36 كتاب و عمدتا داستان تاريخي درباره قهرمانان ملي و رويدادهاي جالب كشورهاي مختلف از يونان تا مصر و حتي آمريكاي جنوبي نوشت. كينگزلي رشته تاريخ ملل و تاريخنگاري را در كمبريج تحصيل كرده و حرفه داستان نگاري برپايه رويدادهاي جالب و جاذب و قهرماني تاريخ را پيشه خود ساخته بود زيرا كه عقيده داشت از اين راه بهتر مي تواند به بشر خدمت و احساسات نهفته را بيدار كند. گويا كينگزلي در زمان ناصرالدين شاه با دفتر صدراعظم او؛ ميرزا حسين خان قزويني (سپهسالار) تماس گرفته و خواسته بود كه يك مترجم آشنا به تاريخ ايران به او معرفي شود تا دست كم يك داستان تاريخي برپايه رويدادهاي ايران باستان بنويسد كه دولت تهران اعتنا نكرده بود. تفسير نگاران ادبي که به اين موضوع توجه کرده اند، اين بي اعتنايي دولت وقت ايران را حمل بر ناآگاهي و ضعف احساس وطندوستي مقامات تهران آن زمان ذکر كرده اند. به نظر برخي، بي اعتنايي تهران نسبت به درخواست كينگزلي به اين علت بود كه انگلستان در سال 1862 بيشتر قسمتهاي بلوچستان را به هندوستان (در آن زمان هندوستان انگلستان) ضميمه كرده بود كه اينك در قلمرو پاكستان قرار دارند. اين عمل باعث خشم دولت تهران شده بود مخصوصا كه نيروي نظامي قابل ملاحظه نداشت كه مانع از اين تقسيم بندي انگليسي ها و تجزيه ايران زمين شود. بلوچستان (مكران) از آغاز تاسيس ايران واحد به دست كوروش بزرگ، بخشي از ايران بود و آزمايشهاي اخير «دي. ان. ا.»، پارسي بودن بلوچها و پشتونها را ثابت كرده است.





    در قلمرو دموکراسي


    دمكراسي ايتاليايي!


    712ber.jpg
    برلوسکُني

    دوازدهم جولاي 1996 «سيلويو برلوسكنُي» سرمايه دار ايتاليائي و صاحب يك امپراتوري رسانه اي در اين كشور تحت تعقيب قضايي قرار گرفت. اتهام او تقلب در پرداخت ماليات بود. وي قبلا (از 1994 تا 1995) نخست وزير ايتاليا بود. به رغم سر و صداي وسيعي که اتهام و تعقيب قضايي برلوسکني در ايتاليا و سطح جهان بپاکرده بود دوباره در سال 2001 نخست وزير شد! و دولت او تا سال 2006 ادامه يافت، و اين بار حتي پارلمان ايتاليا راي داد تا زماني كه برلوسكني نخست وزير باشد، پرونده هاي كيفري او مسكوت بماند!.
    برلوسکني که طبق آخرين فهرست فوربس، شش ميليارد و دويست ميليون دلار ثروت شخصي دارد براي سومين بار از سال 2008 نخست وزير ايتاليا شد ـ کشوري که مردمش شهرت به چپگرايي داشتند و روزگاري بزرگترين حزب کمونيست اروپا (بعد از شوروي) در آنجا فعاليت داشت. سومين دوره نخست وزيري او تا اواسط سال 2011 ادامه يافت. اين وضعيت حکومتي در يک کشور غربي ـ کشوري که پيش از ميلاد مسيح، دمکراسي بود ـ تحقق دمکراسي طبق فرضيه هاي فلاسفه يونان باستان و انديشمندان عصر روشنگري اروپا را دور از انتظار نشان مي دهد و ثابت مي کند که اصحاب منافع، قدرت طلبان و خودخواهی ها مانع تحقق دمکراسی واقعی (حکومت مردم بر مردم و برای مردم) است. البته تلاشی آنچنانی هم برای آمادگي عمومي جهت مشارکت در دمکراسی صورت نگرفته است. هنوز بيشتر راي دهندگان هنگام انتخاب فرد و یا افراد دقّت لازم را برپايه مسئوليت امر راي دادن به عمل نمي آورند.
    برلوسکني متولد 1936 به رغم افزايش اتهامات قضايي اش تا 20 پرونده، باز دست از سياست و حرص مقام دولتي نکشيد و حزب راستگراي «آزادي مردم»را تشکيل داد و اين حزب که احتمال پيروزي اش پيش بيني شده بود، در انتخابات سال 2013 دوم شد زيراکه گروههاي رقيب دست به ائتلاف زده بودند.
    برلوسکني که بازهم داعيه قدرت دارد در ماه مي سال 2013 به جرم تقلّب در دادن ماليات به 4 سال زندان و در 24 ژوئن اين سال به اتهام سِکس با دختر کمتر از سن قانوني (18 سال تمام) به 7 سال زندان و محرومیت موقت (دو تا شش سال) از سمت های دولتی و پارلمانی محکوم شد که با بازي هاي مشاوران قضايي و سالخوردگی، زندان او به خدمات رایگان اجتماعی تبدیل شد.با وجود این، گفته بود که رهبری حزب «آزادی مردم» را حفظ خواهد کرد.



    در دنياي تاريخ‌نگاري


    زادروز «پير فرانسيس برتون» روزنامه نگار، تاريخ نگار، مؤلف و ميهندوست بنام كانادايي ـ نگاهي کوتاه به نظرات او

    دوازدهم جولاي زادروز «پير فرانسيس برتون» روزنامه نگار، تاريخ نگار، مولف و ميهندوست بنام كانادايي است كه در 1920 به دنيا آمد و 84 سال عمر كرد. وي كه بيش از 50 كتاب نوشت، «تاريخ» را به صورت داستان مي نوشت و در اين زمينه يك برنامه منظم تلويزيوني داشت و مخاطبان را در دنياي انگليسي زبان به زباني ساده و دلچسب با گذشته آشنا و از تجربه گذشتگان آگاه مي ساخت.
    به باور برتون، آموزش نوجوانان و جوانان و اصلاح پي در پي برنامه هاي مدارس با هدف نيل به فرهنگي بهتر و جامعه اي شريف تر بايد درصدر برنامه هاي هر دولت باشد و براي اين كار از انديشه و معلومات بهترين كارشناسان استفاده كند. وي بود كه واژه «كانادائيانا» را ترويج داد كه هدف از آن؛ ناميدن فرهنگ، ادبيات و ... كانادايي ها است. وي بخشي از كار رسانه هاي عمومي را «آموزش مردم» مي داند و در رديف مدارس بشمار مي آورد و دادن پاسخ به پرسش هاي مخاطبان را (كه آموزگار در دسترس ندارند) وظيفه روزنامه نگار مي داند. بنابراين، مي توان گفت كه فكر ايجاد چنين ستون هايي در جرايد ازوست كه اينك به راديو ـ تلويزيون هم گسترش يافته اند.
    در ايران، ر. اعتمادي مبتكر صفحات پاسخ به مخاطبان بوده است كه از نيمه دوم دهه 1340 در مجله اطلاعات جوانان به چاپ مي رسيد. روزنامه اطلاعات نيز در نيمه اول سال 1357 (سال انقلاب) چنين ستوني را (به دبيري نگارنده اين تاریخ آنلاین برای ایرانیان) داير كرده بود كه با كاهش صفحات، بعدا تعطيل شد.




    در قلمرو رسانه‌ها


    فروش كانال تلويزيوني پخش اخبار هوا به 3.5 ميليارد دلار!

    در جولاي 1981 (تيرماه 1360) و اندكي پس از پيدايش سيستم تلويزيون كابلي (سيمي و بدون فرستنده بزرگ و آنتن)، يك روزنامه نگار قديمي آمريكايي كه مالك هشت نشريه در اين كشور بوده است تصميم به ايجاد يك شبكه تلويزيوني كابلي تخصّصي گرفت كه تنها اخبار مربوط به هوا، تغييرات جوّي ازجمله توفان و سيل و ... و حوادث ناشي از آنها را پخش كند.
    «فرانك باتن» مدير وقت کمپاني رسانه اي «لَندمارک»كه زماني هم از اعضاي هيات مديره اسوشييتدپرس بود با سرمايه اي نه چندان زياد، شبكه هوا (Weather TV) را در شهر آتلانتا و در ساختماني اجاره اي تاسيس كرد. كاركنان اين شبكه شماري كم و چون مطالب با سيم (کابل ـ کابل معمولي و يا نوري) منتقل مي شد؛ ابزار و هزينه چشمگير هم نداشت. همين شبكه موفق شد در سال 2007 از طريق مشترك (دريافت ماهانه از كمپاني هاي صاحب شبكه كابل) و نيز پخش آگهي، بيش از پانصد ميليون دلار درآمد داشته باشد.
    کمپاني «لندمارک» در آغاز سال 2008 تصميم به فروش اين شبكه گرفت و پنجم جولاي 2008 آن را به سه ميليارد و پانصد ميليون دلار (صدها برابر سرمايه اوليه) به كمپاني ژنرال الكتريك و شريك فرانسوي آن كمپاني يونيورسال ستوديو (توليد فيلم و موسيقي) فروخت و ضميمه شبكه بزرگ NBC (متعلق به کمپاني جنرال الکتريک) شد. به اين ترتيب تاسيس رسانه هم كاري پردرآمد است. رسانه ها اخبار مربوط به تغييرات هوا را از موسسات ويژه دولتي (سازمانهاي هواشناسي) دريافت مي كنند و به علاوه، پوشش اخبار مربوط به توفان، گردباد، گرما ـ سرما، برف و يخبندان دشوار نيست (زيرا كه مشهود است) و مي شود آنها را از رسانه هاي محلي و يا روزنامه نگاران مستقل (فري لنس) هم خريداري و پخش كرد.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    21 تیر

    ساير ملل


    زادروز سزار و اشاره به اظهارات او در باره هوش سرشار ايرانيان


    0712sezar.jpg

    سزار
    ژوليوس سزار، امپراتور روم كه 12 جولاي سال 100 پيش از ميلاد (روزي چون امروز) به دنيا آمد و پانزدهم مارس سال 44 پيش از ميلاد در سناي روم ترور شد، در جلسه 12 جولاي سال 47 پيش از ميلاد سناي روم اين مجلس را قانع به قبول اين باور خود كرده بود كه ايران را به دليل وطندوستي مردمش و قوانين سخت دفاع ملي (ممنوع بودن سرباز از عقب نشيني و تسليم شدن) از برنامه لشكر كشي هاي آينده او حذف كند. وي در آن جلسه سنا گفته بود كه به نظر او ايران ـ با توجه به هوش و استعداد و خصال مردمش ـ قدرتي پايدار و هميشگي است. شرح مكتوب اين مذاکرات سناي روم تا به امروز باقي مانده است.
    سزار كه از سوي سنا براي ده سال ديگر به رياست قوه مجريه سراسر روم برگزيده شده بود، سالها پيش از آن در جريان تعقيب رقيب خود ـ پمپي و تصرف مصر، كه از اينجا به منظور قلع و قمع دست نشاندگان پمپي به سوريه رفته بود، در شمال سوريه (جنوب تركيه امروز) با دسته اي از سپاهيان ايراني به فرماندهي پسر شاه وقت ايران درگير و مصاف داده بود و با روحيه و تاكتيك جنگي ايرانيان آشنا شده بود. با اين كه دولت وقت ايران قبلا وعده كمك نظامي به پمپي داده بود سزار حاضر نشد بيش از مصافي كه ذكر شد با ايران درگير شود.
    اصرار سناي روم در جلسه 12 جولاي سال 47 پيش از ميلاد به سزار كه با ايران وارد جنگي تمام عيار شود؛ گرفتن انتقام شكست كراسوس در جنگ سال 53 پيش از ميلاد از ايران بود. سزار كه در جريان يك درگيري داخلي روميان، با از ميان برداشتن رقيبان خود برسر كار آمده بود در طول حكومتش به فتوحات بزرگي در شمال آفريقا از جمله مصر و در اروپا از جمله فرانسه، اسپانيا و بريتانيا نايل آمده بود.
    سزار با اين كه كمتر از سران قبلي روم به اصول دمكراسي روميان اعتناء مي كرد براي «فوروم» محل تازه اي ساخت تا جاي بهتري براي بحث و سخنراني هاي عمومي در دسترس باشد و سناي روم را هم به همين محل نقل مكان داد. ماه جاري ميلادي را كه سزار در دوازدهم آن به دنيا آمده بود به افتخار او (ژولاي = جولاي = ژوئيه) ناميده اند كه هنوز به همين نام باقي است. از كارهاي ژوليوس سزار دستور اصلاح تقويم اروپا بود.


    ازدواج هنري هشتم با همسر ششم!


    0712henri.jpg


    هنري هشتم پادشاه انگلستان 12 جولاي 1543 با ششمين زن خود «كاترين پار» ازدواج كرد!. کاترين که اميرزاده انگليسي بود آخرين همسر هنري هشتم بشمار مي رود. اين پادشاه انگلستان که به سبب مخالفت پاپ با ازدواجهاي پي در پي اش و ابطال اين ازدواجها، كليساي انگلستان را از حيطه قدرت پاپ جدا كرده و خود را رئيس آن اعلام داشته بود در تاريخ، به پادشاه گردن زن هم شهرت يافته است. وي به جاي طلاق، دو تن از همسران خود را هريک به بهانه اي متهم كرد و به دست جلاد سپرده بود تا گردن بزند. هنري هشتم بسياري از مخالفان سياسي خود را نيز به دست جلاد گردن زده بود. مذهب کاتوليک، طلاق همسر و ازدواج مجدد را نهي کرده است.
    پاپ کلمنت هفتم در 11 جولاي 1533 پس از اطلاع از نخستين طلاق هنري هشتم وي را تهديد کرده بود که اگر به همسر مطلقه خود «کاترين اراگون» بازنگردد اورا تکفير خواهد کرد. کليساي انگلستان از زمان هنري هشتم، جدا از دستگاه پاپ عمل مي کند.
    0711parr.jpg
    Catherine parr




    مهاجرنشين انگليسي اُستراليا، مهاجرت را محدود كرد! ـ نظر آسيايي ها نسبت به تصرف عدواني استراليا توسط انگليسي ها

    12جولاي 1902 حكومت استراليا كه اين دومينيون در طول قرن هجدهم، از مهاجران انگليسي و پس از نابودي بسياري از بوميان به وجود آمده بود مهاجرت به آن سرزمين پهناور را محدود كرد!!. دسته هاي نخست مهاجران انگليسي به استراليا عمدتا از ميان زندانيان و محكومان و زنان ولگرد آن كشور انتخاب شده بودند. علت محدود كردن مهاجرت اين بود كه مردمي از نژادهاي منطقه (چيني ها، ژاپني ها، كره اي ها و اندونزيايي ها) به آنجا نروند و اكثريت نيابند و استراليا را از دست انگليسي ها بيرون نياورند. اين بيم هنوز از ميان استراليايي هاي انگليسي تبار رخت برنبسته و ترس آنان عمدتا از قدرت چين است كه جوامع چيني آسياي جنوب شرقي به انگليسي تبارهاي استراليا به چشم خارجي متجاوز نگاه مي كنند. به همين لحاظ است كه مقامات استراليا كه عموما انگليسي تبار هستند مي كوشند با آمريكا همپيمان باشند و رابـ ـطه خود را با سلطنت لندن قطع نكنند. در دوران جنگ جهاني دوم امپراتوري ژاپن حملات نظامي متعدد به استراليا کرد. آن امپراتوري نيز عقيده داشت مهاجران انگليسي استراليا حق ندارند مالک اين سرزمين باشند. استراليا (جنوبي) که اين نام را يک دريانورد هلندي بر آن نهاده است بايد متعلق به بوميان و مردم منطقه باشد. انگليسي ها نه تنها اين سرزمين را با تجـ*ـاوز نظامي تصرف کردند بلکه بر روي متصرفات خود در منطقه نام اقيانوسيه گذاردند تا بدنه اي جدا از آسيا به حساب آيد.



    آغاز رفت و آمد عادي کشتي ها در آبراه پاناما

    12 جولاي سال 1920 آبراه پاناما كه ميان دو اقيانوس اطلس و آرام حفر شده است، به روي رفت و آمد عادي كشتي ها باز شد. اين آبراه كه در كنترل دولت آمريكا بود اخيرا به دولت پاناما واگذار شده است، ولي نيروهاي نظامي آمريكا هنوز در آنجا هستند. اين آبراه قبل از اين تاريخ يک بار اسما (سمبوليک) گشايش يافته بود، ولي آغاز کار عادي آن از 12 جولاي سال 1920 است.



    حساسيت پايان ناپذير انگلستان نسبت به خاور ميانه

    12 جولاي 1941 زد و خورد نيروهاي انگليسي با نيروهاي دولت «ويشي» فرانسه در سوريه پايان يافت. سوريه بعد از جنگ جهاني اول و شكست عثماني، سهم فرانسه از غنائم شده و تحت الحمايه اين دولت بود و چون دولت فرانسه در اوايل جنگ جهاني دوم و پس از شکست نظامي فرانسه، با آلمان سازش كرده بود، انگلستان كه نسبت به خاورميانه حساسيت پايان ناپذير داشته است به سوريه نيرو فرستاد تا اين سرزمين را به اين بهانه كه دولت فرانسه با آلمان سازش كرده، و ديگر دوست انگلستان به حساب نمي آيد تصرف كند!. دولت لندن قبلا ژنرال دوگل را برآن داشته بود تا مقرّ دولت فرانسه آزاد در خاک انگلستان باشد و او (دوگل) از راديو لندن براي فرانسويان پيام بفرستد. به اين ترتيب از ژوئن 1941 فرانسه داراي دو دولت بود: فرانسه ويشي و فرانسه آزاد.
    لشكر كشي انگلستان به سوريه در حالي بود كه انگلستان در شمال آفريقا زير حملات نيروهاي مشترك آلمان و ايتاليا قرار داشت و به نيروهايش در اين منطقه بيش از سوريه نياز داشت. در جريان حوادث سوريه در دهه دوم قرن 21 هم انگشت مداخله لندن و پاريس مشاهده مي شود.

    زماني که جيمي كارتر به ساخت بمب نوترون ابراز تمايل کرد


    carter-jimmy.jpg

    Jimmy Carter
    12 جولاي 1977 جيمي كارتر رئيس جمهور وقت آمريكا تمايل خودرا به ساخت بمب نوترئن ابراز داشت. وي دليل اين تمايل را چنين بيان كرده بود كه بمب نوتروني به تاسيسات (نه مردم و جانداران) آسيب كمتري وارد مي آورد!.
    كارتر که مشهور به دفاع از حقوق بشر و استقرار دمكراسي بوده با چنين استدلالي، بسيار از هواداران خودرا دچار ترديد کرده و برخي از مفسران طنزنگار نوشته بودند که کارتر با اين گفته خود نشان داد که «تاسيسات و اشياء» را بر جان انسان ها ترجيح مي دهد!.


    قطع جريان برق در شهر نيويورک و غارت گري متعاقب آن

    ساعت 21 و 34 دقيقه 13 جولاي سال 1977 جريان برق شهر نيويورك قطع شد و بخش بزرگي از اين شهر در تاريكي فرو رفت، غارت شد و ... .
    وسعت غارت به حدي بود كه پليس بيش از سه هزار غارت گر را دستگير كرد. اين رويداد پرمعنا مدتها از لحاظ كشف علل و اسباب تحت بررسي جامعه شناسان و روانشناسان بود كه چرا در نيمه دوم قرن 20 و در شهر نيويورك كه مقرّ سازمان ملل است چنين قانونشكني روي داده بود و ضعف وجدان مشاهده شده بود. اين وضعيت، مدنيّت بشر معاصر و احترام به حق و قانون را زير سئوال برد. بشر امروز به لحاظ شعور و وجدان خودرا کاملتر از همنوعنان گذشته مي خواند.

    روزي که يلتسين پلكان خود، حزب كمونيست، را به دور افكند! ـ ادامه معمّاي فروپاشي شوروي! ـ پوتين هم کاري نکرد!

    12 جولاي 1990 و در جريان كنگره بيست و هشتم حزب كمونيست شوروي، بوريس يلتسين (متولّد 1931 و متوفي در 2007) از عضويت اين حزب كناره گيري كرد. وي كه در جواني يك كارگر ساختماني در سيبري بود و تحصيلات دانشگاهي نداشت با استفاده از پلكان حزب كمونيست بالا آمده بود. آخرين سمت حزبي او، كه خودرا معتقد به آن ايدئولوژي و از مبلّغان آن نشان داده بود رياست حزب كمونيست شعبه مسكو و عضو دفتر سياسي همه حزب بود!. يلتسين که همان سال ديداري از آمريكا به عمل آورده بود از سوي پراودا متهم شده بود كه در آمريكا در نوشيدن وُدكا افراط كرده بود و ....

    yeltsin-bottle.jpg
    يلتسين با بطري وُدکا

    يلتسين سپس كوشيد در اطراف خود هياهو بپا كند تا توجه مردم نسبت به او جلب شود. وي و عمدتا از طريق مطالب (تبليغات) رسانه هاي غرب موفق شد که در انتخابات 12 ژوئن 1991 با 57 درصد آراء به رياست جمهوري روسيه دست يابد. او در تاريخ معاصر، يكي از سه نفري بشمار آورده شده است كه شوروي را ـ بدون استعلام نظر مردم (رفراندم سراسری) ـ به آساني نوشيدن آب منحل كرد و همه تلاشهاي سه سده تزارها و هفتاد و 4 ساله کمونيست هارا برباد داد و مقام روس ها را به عنوان يك ابر قدرت تنزل داد و .... مسائل کنونی در برخی جمهوری های به آن ترتیب جداشده، که معلوم نیست به کجا بیانجامد نتیجه همان عمل ـ تعمد و یا اشتباه ـ یلتسین است.
    يلتسين که از 1991 تا آخرين ساعت سال 1999 رئيس جمهور روسيه فدراتيو بود در طول زمامداري اش به رغم وعده رعايت اصول دمکراسي، پارلمان روسيه را براي مدتي تعطيل کرد و يک قانون اساسي تازه! براي روسيه تدوين و در رفراندم به تصويب رساند. برنامه او در موردخصوصي سازي اموال ملي، شماري کم و عمدتا چند يهودي را يکشبه از جيب ملت ميلياردر کرد و مافيابازي و ناامني نتيجه آن بود.
    يلتسين به عمد و يا به اشتباه آسيب هايي به پيشرفت هاي قبلي روسيه وارد ساخته که جبران آن نياز به دهها سال تلاش و نيز «دلسوزي» دارد.
    اخرين كار يلتسين پيش از كناره گيري (در ساعات آخر دسامبر 1999) معرفي «ولاديمير پوتين» به جانشيني خود بود تا نه تنها راهش را! ادامه دهد بلکه از او محافظت کند و احيانا مانع دستگيري، محاکمه و مجازاتش به اتهام خيانت شود. پوتين هنوز کاري نتیجه بخش که اشتباهات گورباچف و يلتسين را جبران کند انجام نداده است. وي حتي حاضر نشده است که گورباچف را به دست تحقيق قضايي دهد تا ضمن بازجويي، حقايق مربوط به فروپاشي بلوک شرق و شوروي را بگويد که دست کم «تاريخ» ناقص باقي نماند. پوتین یک مامور تعقیب و مراقبت «کا. گ. ب.» بود، نه تحلیلگر این سازمان که مستلزم داشتن معلومات عمومی وسیع است و اگر تحلیلگر بود در جریان رویدادهای اوکراین و ورود ناتو به بالتیک شوروی پیشین و ... این همه به نعل و به میخ نمی زد و قانونی را که مجلس روسیه سال ها پیش تصویب کرده است امضا می کرد. این مصوبّه فروپاشی شوروی (تا دهه سوم قرن 20، روسیه واحد) بدون برگزاری یک رفراندم سراسری و تنها به اراده 3 نفر را غیر قانونی خوانده است. [قوانین اساسی آمریکا و بسیاری از کشور صراحت دارند که اگر رئیس کشور مصوبه پارلمان را تا ده روز امضا و یا ردّ نکند قانون و اجرایی می شود.]. دولت مسکو در نیمه دوم دهه 1980 با گرفتن چند وعده (که عملی نشده اند) از غرب، نیروهای خودرا از شرق آلمان و چند کشور اروپای مرکزی و جنوب شرقی احضار کرد. (اگر کرملین اشاره کند) مجلس روسیه خیلی آسان می تواند بگوید حالا که تعهدات و وعده ها عملی نشده است آلمان باید خونبهای 27 میلیون روس در جنگ جهانی دوم را بدهد و اجرای این قانون را به ارتش خود بسپارد. [در کشورهای دیگر هم مأموران انتظامی و در مواردی؛ نظامی مکلّف به اجرای احکام هستند.]. کدام کشور است که حاضر شود خطر یک جنگ اتمی را بپذیرد؟. موشک حامل کلاهک اتمی اگر هم با ضد موشک منهدم شود، فال اوت می کند و جوّ زمین را تخریب. ] مقامات آلمان که دولت مسکو نیروهای نظامی خودرا از آن خارج ساخت و امکان داد وحدت خودرا باز یابد اینک به پوتین امر و نهی می کند!.
    بوریس یلتسین ـ مردی که حکم به فروپاشی و تجزیه کشور خود داد! اعتياد شديد به مصرف الـ*کـل داشت و همين اعتياد از ديرزمان به قلب او آسيب وارد ساخته بود و 23 اپريل 2007 در 76 سالگي درگذشت. زمینه فروپاشی را گورباچف و وزیر امور خارجه اش ادوارد شواردنادزه در طول پنج سال و چندماه فراهم ساخته بودند. شواردنازه ِ گرجستانی که هفتم جولای 2014 در 86 سالگی درگذشت بمانند یلتسین از جوانی وارد حزب کمونیست شده بود و بعدا دبیر اول این حزب در گرجستان، و آنقدر خودرا شیفته و شیدای سوسیالیسم نشان داده بود که لقب قهرمان کار سوسیالیستی و 5 مدال لنین گرفته بود و همین شواردنادزه پس از 43 سال کمونیست آنچنانی بودن، کمونیسم را مدفون ساخت تا رئیس جمهوری گرجستان شود!. اینها نمونه هایی از انحطاط بشر است که برخی از آنان نان را به نرخ روز می خورند و برای اطفاء حس خودخواهی شان حتی حاضر به انهدام کشور می شوند ـ کشوری که برای ساخت آن، چه جان هایی فدا شده بود. تازه پوتین درگذشت چنین فردی را صمیمانه تسلیت گفته است. این تسلیت برای بسیاری از روس ها که در 15 جمهوری پراکنده شده اند قطعا قابل قبول نخواهد بود. بلشویک ها «روسیه واحد» را مصنوعا جماهیریه کردند تا سرآغاز و الگویی برای ایجاد جهان تک دولتی باشد که گورباچف همان را هم از دست داد. هنوز در روسیه ـ به دلایلی! ـ نخواسته اند که دست کم این گورباچف را پیش از اینکه به دنبال شواردنادزه برود محاکمه تلویزیونی کنند تا حقایق فروپاشی ـ بزرگترین رویداد تاریخ بشر، از پرده برون افتد. زیرا اگر چنین شود، او حرف هایی از اشتباه، تعمّد و فریب خوردگی خواهد زد که روس ها را به خود خواهد آورد و به نظمی که در 23 سال اخیر در جهان برقرار شده پایان خواهند داد.
    shevardnadze-gorbachev.jpg
    شواردنادزه و گورباچف دو عامل اصلی فروپاشی بلوک شرق و شوروی که جهان را وارد دوره تاریخی تازه ای کرد




    روزي که عرفات به فلسطين بازگشت، ولي ... ـ در بهار 2012 انتشار شايعه قتل او!


    0712arafat.jpg


    12 جولاي سال 1994 ياسر عرفات رئيس وقت شوراي عالي فلسطين پس از 27 سال دوري از فلسطين به غزه بازگشت و در فلسطين استقرار يافت. عرفات (متولد 1929) جواني را در مصر بسر بـرده و در آنجا تحصيل كرده بود. وي که در سال 1959 و با هدف مبارزه براي فلسطين گروه «فتح» را تاسيس کرد از سال 1988 روش نرمتري در پيش گرفت و با اميد به اجراي وعده اي كه درباره ايجاد يك كشور فلسطيني در جوار اسرائيل به او داده شده بود در سال 1994 به فلسطين بازگشته بود، ولي تا پايان عمر نه تنها موفق به تحقق آن نشده بود بلکه در دو سال آخر و تا روزي که براي درمان به فرانسه انتقال يافت و در آنجا درگذشت در اقامتگاهش تحت نظر نيروهاي اسرائيلي قرار داشت و تضميني براي حفظ جان او نيز در کار نبود. هنوز جزئيات علت مرگ عرفات که 11 نوامبر 2004 در فرانسه درگذشت دقيقا روشن نشده است. در بهار 2012 شايعه «احتمال مرگ او در نتيجه يک توطئه» انتشار يافت، قسمتی از بقایای جسد به آزمایشگاه فرستاده شد، نتیجه مقدماتی منفی بود ولی جهان هنوز در انتظار نتيجه قطعی است.


    عصيان مسجد لعل شهر اسلام آباد در جولاي 2007 ، پديده اي تازه در پاكستان بود


    Ghazi2.jpg

    Abdul Rashid Ghazi
    عصيان مسجد لعل در شهر اسلام آباد پاكستان يازدهم جولاي 2007 با حمله همه جانبه و ورود افراد مسلح دولت پاكستان به آن مسجد و كشته شدن «عبدالرشيد قاضي» برادر و معاون متصدي مسجد پايان يافته اعلام شد.
    در جريان اين عصيان كه ظاهرا از سوم جولاي آغاز شده بود، طبق گزارش مقامات رسمي پاكستان شصت و دو نفر ازجمله 9 نظامي پاكستاني كشته شدند. منابع ديگر، جمع تلفات را هشتاد تا دويست تن گزارش كرده بودند.
    مسجد لعل [كه خبرگزاري هاي غرب آن را «مسجد سرخ» ناميده بودند] و مدارس ديني ضميمه آن در محله اي در اسلام آباد واقع شده است كه برخي از سفارتخانه ها هم در آنجا قرارگرفته اند.
    متصدي اين مسجد، مولانا عبدالعزيز بود كه در جريان اين عصيان هشت روزه دستگير و بازداشت شده بود. انگيزه ظاهري اين عصيان مسلحانه، مخالفت مقامات دولتي پاكستان با ساختن مسجد مربوط بدون مجوز [پيش از کسب پروانه از سازمانهاي اداري] بود، ولي متصديان مسجد از پيش با عزل بدون دليل افتخار محمد چودري رئيس ديوان عالي (قاضي القضات) پاكستان از سوي پرويز مشرف رئيس جمهور وقت پاکستان مخالفت و به گسترش مراكز لهو و لعب (بـدکـاره خانه و ...) در آن كشور که مغاير اصول اسلامي است و مواردي ديگر از فساد اعتراض كرده بودند. مقامات دولتي در واکنش به اين مخالفت ها و اعتراض ها، متصديان مسجد لعل را متهم كرده بودند به تلاش براي گسترش مقرراتي مشابه آنچه را كه طالبان در افغانستان به اجرا درآورده بودند و نيز فراهم ساختن مقدمات يك انقلاب اسلامي. به اظهار مقامات پاكستاني، عبدالرشيد قاضي در داخل مسجد يك دادگاه اسلامي (شرع) براي مجازات متخلفان از قوانين اسلام تشكيل داده بود.
    عُصيان از سوم جولاي با درگيري دختران مدرسه ديني مسجد لعل با مامورين پليس و متخلفان از شريعت در خيابانها آغاز شده بود كه بعدا متصديان و مراجعان و محصلان مدارس مسجد در داخل ساختمان متحصن و سنگرگيري كرده بودند.
    پس از ورود نظاميان پاكستاني به داخل مسجد، زد و خورد در تونلهاي زير ساختمان آغاز شد كه به كشته شدن عبدالرشيد قاضي (43 ساله) و نيز مادر او انجاميد.
    مخالفت اسلاميون با پرويز مشرف (كه با كودتاي نظامي روي كار آمده بود) از مدتها پيش آغاز شده بود و زدوخوردهاي خونين خياباني در پاكستان تازگي نداشت ولي نبرد ميان نظاميان و مسجد، عنصر تازه اي تلقي شده بود. پاكستان، تنها كشور جهان است كه صرفا برپايه مسلمان بودن مردمش از تجزيه هندوستان و ضميمه كردن بخشهايي از افغانستان و بلوچستان شرقي ايران تاسيس شده است. لذا، به باور اصحاب نظر، اين رشته سر دراز خواهد داشت.
    Ghazi.jpg
    عبدالرشيد در يک مصاحبه مطبوعاتي پيش از هجوم نظاميان به مسجد لعل




    مسئله خــتنه دختران!

    پليس انگلستان در جريان مبارزه با خــتنه دختران (Female Circumcision) در آن كشور يازدهم جولاي 2007 براي هركس كه خبر از انجام چنين عملي روي يك دختر بدهد بيست هزار پاوند (معادل چهل هزار دلار) پاداش تعيين كرد. خــتنه دختران از قديم الايام در بخشي از آفريقا و بعضي از نقاط خاورميانه يك رسم محلي بوده است و ارتباط به اديان ندارد. اين عمل در سومالي، اريتره و مصر بيش از نقاط ديگر به چشم مي خورد. دختران در سنين زير هشت سالگي تحت اين عمل قرار مي گيرند كه به چند صورت انجام مي شود. برخي از مهاجران كشورهايي كه اين رسم در آنجا رواج دارد، در كشور ميزبان (وطن تازه) نيز به آن مبادرت مي كنند. گفته شده است كه 74 هزار بانوي خــتنه شده در انگلستان زندگي مي كنند. سازمان جهاني مربوط، در سال 1990 عنوان اين عمل را از «خــتنه دختران» به عبارت «فيميل جنيتال موتيليشن(Female Genital Mutilation) - اختصارا اف. جي. امF.G.M» تغيير داد و خواست كه اين عبارت بكار بـرده شود تا اين عمل از خــتنه پسران مجزا باشد که در برخي از اديان از جمله اسلام يك تكليف شرعي است.






    تاريخ از نگاهي به تصوير

    در جولای 2008، روزي که هر بشکه نفت خام به 147 دلار رسيده بود

    بهاي هر بشکه نفت خام يازدهم جولاي 2008 به 147 دلار يعني 5 دلار بيش از نرخ روز پيش از آن. اين افزايش، تقريبا بلافاصله، سبب بالارفتن بهاي بنزين در جايگاههاي فروش در آمريکا شده بود حال آنکه نفت خام تا به جايگاه فروش برسد ماههاي طول مي کشد.
    عکس زير، بهاي بنزين را در يک جايگاه فروش در ايالت کاليفرنيا در يازدهم جولاي 2008 نشان مي دهد که هر سه نوع بنزين (معمولي، سوپر و سوپر کم اوکتان)، هرگالن بمراتب بيش از 5 دلار بود:
    gas071108.jpg





    برخي ديگر از رويدادهاي 12 جولای


    • 1799: تاسيس انجمن هاي سياسي در انگلستان ممنوع شد.


    • 1806: ناپلئون بناپارت کنفدراسيوني از 12 اميرنشين آلماني منطقه «راين» از جمله باواريا، ماينز و بادِن به وجود آورد و آن را تحت حمايت دولت فرانسه قرارداد.


    • 1914:
      moin-mohammad.jpg


      محمد معین استاد دانشگاه تهران و مؤلف واژه نامه فارسی زیر عنوان «فرهنگ معین» در این روز (12 جولای 1914) در رشت به دنیا آمد. وی 57 سال عُمر کرد و چهارم جولای 1871 درگذشت.


    • 1943: در این رور و در جریان جنگ جهانی دوم، در 84 کیلومتری کورسک در غرب روسیه، میان ارتش سرخ و ارتش هیتلر نبرد یک روزه سختی روی داد که در آن 3 لشکر زرهی آلمان و ده واحد ارتش سرخ شرکت داشتند. در این نبرد 80 تانک آلمانی و نزدیک به 300 تانک ارتش سرخ از میان رفت. تلفات نظامیان نیز سنگین بود.


    • 1960: دولت فرانسه پذيرفت كه به مستعمرات آفريقايي خود نيژر، چاد، ساحل عاج، ولتاي عليا، كنگو (برازاويل)، افريقاي مركزي و داهومي استقلال دهد.


    • 1993: يك زمين لرزه شديد صدها تن را در شمال ژاپن كشت. امواج دريا ناشي از اين زلزله (سونامي) به شهرهاي ساحلي منطقه آسيب فراوان رساند.


    • 1997:
      f-furet.jpg


      در این روز فرانسوا فوره Francois Furet تاریخدان فرانسوی، رئیس بنیاد سَن سیمون و عضو آکادمی فرانسه درگذشت. وی 27 مارس 1927 به دنیا آمده بود. فوره که تفکّر سوسیالیستی داشت سال ها عضو حزب کمونیست فرانسه بود که بعدا از این حزب کناره گیری کرد. مهمترین تألیف او «درباره انقلاب فرانسه» عنوان دارد که با متدولوژی خاصی نوشته شده که این روش نیز توسط فوره ابداع شده است.


    • 2006: جنگ اسرائیل با حزب الله در لبنان آغاز شد و 34 روز طول کشید و با پذیرش قطع نامه شماره 1701 شورای امنیت پایان یافت. در این جنگ که با راکت اندازی حزب الله و لشکرکشی اسرائیل آغاز شده بود حدود 1200 لبنانی جان خودرا از دست دادند و اسرائیل هم اعلام کرد که 165 تن از اتباع آن ـ نظامی و غیرنظامی ـ کشته شده اند.
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا