18 تیر
در قلمرو انديشه
سالگشت درگذشت ادموند بورك، انديشمندي که مخالف انقلاب بود و «تحوّل» را بر «انقلاب» ترجيح مي داد
Edmund Burke
نهم جولاي 1792 «ادموند بوركEdmund Burke» فيلسوف محافظه كار و دولتمرد انگليسي در 64 سالگي درگذشت. وي از مخالفان انقلاب فرانسه و هر گونه تغيير در نظامات يك كشور (سياسي، اجتماعي و اقتصادي) از طريق انقلاب بود و عقيده داشت كه زيان تخريب وارده، بيش از منفعت حاصل از آن است. به نتيجه مطلوب نرسيدن انقلاب فرانسه ، انقلابات 1848 اروپا و بعدا انقلاب بلشويكي روسيه، عقب گرد 180 درجه اي چينيان و ... تا حدي چشمگير عقايد بورك را كه در تاليفاتس منعكس است تاييد مي كند. بورک ترجيح مي داد که هرگونه تحوّل به طرق دمکراتيک و بدون برهم خوردن نظم و وضعيت جامعه صورت گيرد و تدريجي. باوجود اين، بورك از هواداران بپاخيزي مهاجرنشينان انگليسي در آمريكا براي كسب استقلال بود! ـ وي اين بپاخيزي را انقلاب نمي دانست، بلکه به رها شدن از حکومت خارجي و از راه دور (از لندن) و نوعي تلاش ضد استعماري مي دانست. خلاصه؛ بورک «تحوّل» را بر «انقلاب» ترجيح مي داد.
در قلمرو رسانهها
لاینوتایپ در ایران 72 سال و چند ماه پس از آمریکا و پرسش رئیس وقت کشور از سناتور مسعودی که چرا؟
59 سال پیش (سال 1958) مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات حروف چینی خودرا از دستی و گارسه ای (حروف سُربي دستچين) به لاینوتایپ تبدیل کرد و اين كار به قدري بااهميت جلوه داده شده بود که برای گشایش سالُن لاینوتایپ ها از شاه دعوت به عمل آمده بود. در آن زمان از گارد و محافظ به صورت امروزه خبری نبود.
طرز نشستن پشت ماشين لاينو لايپ
در حروف چینی دستی، حروف چین در برابر گارسه (جای حروف های فلزی که هرکدام در جای خود هستند) می ایستاد و طبق نوشتهِ نویسنده که در برابر او قرار داشت، حروف را یکی ـ یکی از جایشان بر می داشت و کنار هم قرار می داد و به این ترتیب؛ کلمه، سطر و ستون می ساخت.
لاینوتایپ یک دستگاه شبیه ماشین تحریر داشت که «حروف چین» متنِ نوشته را با آن تایپ می کرد و سپس دستگاه با سُرب مذاب سطور تایپ شده را قالب گیری می کرد و ستون های حاوی این سطور سُربی را به صفحه بندی می فرستادند. صفحه بندی نیز با برداشتن و گذاردن ستون های حاوی مطالب صورت می گرفت.
در روز گشایش کار لاینوتایپ ها، سناتور عباس مسعودی مدیر وقت مؤسسه اطلاعات درباره طرز کار و تعداد ماشین های خریداری شده توضیح داد. پهلوی دوم که در برابر صف نویسندگان مؤسسه ایستاده بود پس از پایان اظهارات مسعودی و پیش از قطع نوار گشایش سالُن، از مدیر مؤسسه پرسید که چه کسی و چه وقت ماشین های لاینوتایپ را ساخته است.
مسعودی گفت که یک زرگر آلمانی به نام Ottmar Mergenthaler نخستین ماشین لاینوتایپ را در سال های 1883 ـ 1884 در آلمان اختراع و پس از مهاجرت به آمریکا، در سال 1886 آن را در این کشور ساخته و اولین مشتری او روزنامه «نیویورک تریبیون» بوده که پس از خرید، از تابستان همین سال آن را بکار گرفته و اینک بسیاری از کشورها از چنین ماشین هایی استفاده می کنند.
شاه از قیمت هر دستگاه پرسید و پس از شنیدن پاسخ گفت: با این بهای نه چندان زیاد، چرا شما باید 72 و یا 73سال پس از آمریکا از آن استفاده کنید که مسعودی پاسخی نداشت که بدهد.
موسسه اطلاعات از دهه 1350 به فتوتایپ ستینگ و سپس تایپ کامپیوتری مجهز شد. پس از آن، لاینوتایپ ها کنار گذارده شدند. اينك از تايپ تا صفحه بندي، عكس گذاري و ارسال صفحات به چاپخانه با كامپيوتر و اينترنت صورت مي گيرد. به عبارت ديگر؛ تحريريه مي تواند در يک کشور و چاپخانه در کشور ديگر باشد و يا نشريه کاملا آنلاين و امر توزيع توزيع نيز به همین صورت باشد (مشاهده مطالب با پرداخت پول و یا رایگان).
Ottmar Mergenthaler سازنده لاینو تایپ
Linotype
نظر جهاني ناشران: روزنامه «كم تيراژ» نشريه اي خصوصي (پامفلیت) است، نه عمومي
انجمن بين المللي ناشران در نشست جولای 1993 ضمن بررسی دهها موضوع و مسئله، موضوع انتقاد از «ادامه انتشار برخي روزنامه هاي عمومي (غير حزبي و غير تخصّصي) با فروش (تيراژ) بسيار كم و تحمل زيان كه كاري منطقي بنظر نمي رسد» را نیز مورد بحث قرارداد و اظهار نظر کرد که يک روزنامه عمومي (جامع) موسسه اي است اقتصادي و محل کسب و کار، نه پلکان سياسي براي صاحبش و وسيله گرفتن اعانه (ازدولت و یا اصحاب منافع)؛ لذا روزنامه هاي عمومي که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت، با فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه به انتشار ادامه مي دهند نبايد «روزنامه عمومي» بشمار آورده شوند. اين نشريات اگر روزانه (يوميه) باشند بايد روزنامه خصوصي و پامفلیت Pamphlet شناخته شوند که ناشر اخبار و مطالب مورد علاقه صاحبان آنها و بازتاب دهنده فكر و نظر ايشان هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه در روز بايد براي سه ماه پياپي ادامه داشته باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي بودن» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز. روزنامه كم تيراژ مي تواند ار انجمن ناشران محل (صنف) درخواست مهلت براي بازسازي و بهبود كيفيت كند تا عنوان «عمومي = حرفه اي» را از دست ندهد. اعلامیه نهایی انجمن یازدهم جولای 1993 انتشار یافته بود و در آن زمان هنوز «وبلاگ» عمومیت نیافته بود و به همین سبب برای نامیدن روزنامه خصوصی از واژه «پامفلیت» استفاده شده بود. پامفلیت به صورت دستنویس از قرن دوازدهم و عمدتا برای بیان حمایت از فرد، دسته، گروه، یک اندیشه، یک اقدام و حتی مقام و دولت ابتکار شده بود و پس از اختراغ ماشین چاپ گسترش یافته و بعد از پیدایش روزنامه عمومی تبدیل به بروشور و دفترچه شده است که در چهارراهها به دست افراد داده می شود، با پست ارسال می گردد و یا با پرداخت اجرت به ضمیمه روزنامه های بزرگ توزیع می شود. دائرة المعارف کتاب و انتشارات پیدایش پامفلیت به صورت منظم را سال 1389 میلادی ذکر کرده و معروفترین و موثرترین پامفلیت جهان را پامفلیت «توماس پین» تحت عنوان «عقل سلیم» قلمداد کرده است که باعث برانگیخته شدن مهاجرنشینان انگلیسی آمریکای شمالی به انقلاب استقلال شد.
نصاب تيراژ روزنامه عمومي - روزنامه هاي کم تيراژ نوعی «وبلاگ چاپي» هستند ـ انتظار مخاطبان قرن 21 از روزنامه ها
از نتايج يك بررسي(Survey) كه در سه ماه مارس، اپريل و مي 2004 در 14 كشور به عمل آمده بود چنين بر مي آيد كه مردم دهه اول قرن 21 خبرهاي فوري (سپات نيوز) را از راديو ـ تلويزيونها و يا از طريق سرچ انجين ها از اينترنت به دست مي آورند تا روزنامه ها. اين راديوها اينك در سلفون (موبايل)، ساعت مچي و حتي در قلم (خودنويس) تعبيه شده اند و بسياري از اين ابزارهاي اطلاع رساني به محض دريافت يك خبر نو، با «بوزر» فرد را متوجه آن مي سازند. در آن سال تلويزيون جيبي هم به بازار آمده بود.
طبق اين بررسي، منبع ديگر؛ موسسات جمع آوري اخبار و نظرات (مقالات) هستند كه آنها را سريعا براي مشتريان خود، به «اي ميل» آنان ارسال مي دارند. اين موسسات كه همان دفاتر «بريده جرايد» سابق هستند برحسب تقاضاي مشتريان، اخبار و نظرات را «شخصي» مي كنند و ارسال مي دارند. بنابراين، يك فرد هر آن از همه مطالبي كه در طلب آنهاست و در رسانه هاي سراسر جهان انتشار يافته اند آگاه مي شود. در آمريکا موسسات توزيع مقاله، فيچر، سفرنامه، عکس خبري و کاريکاتور ميان رسانه هارا سنديکا مي گويند. وجود اين سنديکاها سبب شده است که بسياري از نظرنويسان به صورت مستقل (فري لنس) عمل کنند و وابسته به يک رسانه نباشند و نوشته و محصول کار خودرا جهت توزيع به سنديکا بدهند. به اين ترتيب ممکن است که مقاله يک نويسنده همزمان در دهها نشريه انتشار يابد.
در گزارش نتيجه گيري اين «سوروي» چنين آمده است: در شرايط قرن21 ، مشتريان روزنامه ها كساني هستند كه طالب گزارشهاي تحليلي، مقالات، نامه ها و نظرات مردم، ميزگردها، مصاحبه هاي خياباني، كسب نظر پيرامون يك موضوع از اصحاب اطلاع، يك طرح و يك اقدام، و گزارشهاي مربوط به جزئيات زندگي و فعاليتهاي جوامع شهري، اخبار از نگاه به تصوير و کاريکاتورها، مطالب حاشيه اي و از اين قبيل هستند. به اين ترتيب مردم دهه قرن 21 از روزنامه همان را مي خواهند كه پدرانشان از مجله مي خواستند. كاريكاتور چيزي نيست كه بشود آن را از طريق ابزارهاي تازه اطلاع رساني مثلا سلفون و اي ـ ميل به دست آورد و يا خاطرات افراد و تصوير هاي قديمي و از اين قبيل مطالب و يا اخبار اختصاصي و اينوستيگيتيو. كاركنان تحريري روزنامه ها بايد سراغ اين نوع مطالب بروند، و گرنه بايد منتظر مرگ بسياري از روزنامه ها باشيم.
ادامه انتشار روزنامه با تيراژ کم نه تنها يک زيان است بلکه طبق تصميم نيمه دهه 1990 انجمن بين المللي ناشران، به عنوان روزنامه عمومي تلقي نمي شود. اين انجمن در آن زمان با توجه به اين که يک روزنامه عمومي (نه حزبي و تخصصي) يک موسسه اقتصادي و محل کسب و کار است، نه پلکان ترقي و وسيله گرفتن اعانه؛ تصميم گرفت که روزنامه هايي را که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت - فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه دارند «روزنامه عمومي» بشمار نياورد و روزنامه خصوصي (همانند وبلاگهاي فعلي - وبلاگ چاپي) شناخته شوند که ناشر اخبار مورد علاقه و افکار ناشر آن هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه بايد براي سه ماه پياپي باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز.
تصوير تاريكي كه يك روزنامه نگار آمريكايي از اوضاع روسيه ترسيم و قتل او اين تصوير را تاريكتر كرد
Paul Klebnikov
نهم جولاي 2004 «پال كلمنيكوفPaul Klebnikov» روزنامه نگار روس تبار آمريكايي در ساعات شب در يك خيابان مسكو هدف چند گلوله كه از داخل يك اتومبيل شليك شده بود قرارگرفت و چند ساعت بعد در بيمارستان و در 41 سالگي درگذشت. كلمنيكوف با اينكه دكتراي اقتصاد داشت ترجيح داده بود كه روزنامه نگار اينوستيگيتيو شود زيرا كه پس از شروع بكار در يك موسسه اقتصادي، پي به انواع زد و بندها (كه قبلا تصورشان را نمي كرد) بـرده بود كه در امور اقتصادي رايج بود و زيانش متوجه مردم عادي مي شد. او در روزنامه نگاري اينوستيگيتيو تا به آنجا پيشرفت كرد كه در مجله معروف فوربسForbes، دبير گزارش شد.
كلمنيكوف كه پدر بزرگش يك درياسالار روس بود كه درجريان انقلاب بلشويكي كشته شده بود و خانواده اش به آمريكا مهاجرت كرده و وي در نيويورك به دنيا امده بود پس از خواندن اين خبرها كه پس از فروپاشي شوروي، روسيه گرفتار تبهكاري اقتصادي شده و غارت مي شود نگران ميهن نياكان شد، به اين كشور رفت و به عنوان روزنامه نگار دست به پژوهش زد و سه گزارش مفصل كه كتاب هم شده اند تحت عناوين: «كاپيتاليسم گانگستري و زوال روسيه»، «پدرخوانده كرملين، بيوگرافي بوريس برزوفسكي» و «صد ميلياردر يكشبه در روسيه» منتشر ساخت. اين مطالب جهانيان را متوجه واقعيت هاي تاريك اوضاع روسيه ساخت و نگران گسترش مافياي روس در كشورهاي ديگر كرد و همچنين خشم روس ها از بابت غارت اموال عمومي و درنتيجه وقوع انقلابي ديگر در اين كشور كه فراگير و جهاني خواهد شد.
ناشر مجله فوربس كه چنين ديد تصميم گرفت كه از مجله خود يك اديشن روسي در مسكو منتشر كند و با روشن ساختن روس ها از اين طريق، از دامنه دار شدن خطر بكاهد. وي كلمنيكوف را سردبير اين اديشن كرد، به مسكو فرستاد و كار انتشار از سال 2004 آغاز شد.
گزارش هاي اينوستيگيتيو كلمنيكوف ميهندوستان روس را روشن ساخت كه به اظهار آگاهان، سهم بزرگي در تحولات كرملين و تعقيب قضايي سوء استفاده گران اقتصادي و فرار برخي از آنان از روسيه داشته است. كلمنيكوف با رفتن به چچن و تحقيق درباره برخي فعاليت ها در آنجا خود را بيش از گذشته به مخاطره افكند كه كشته شد. پليس مسكو عاملين قتل او را تبه كاران سازمان يافته تشخيص داد و در اين رابـ ـطه سه نفر را دستگير كرد، اما به نوشته رسانه هاي آمريكا معما با رويدادهاي بعدي پيچيده تر شده است. معما از لحظه اي آغاز شد كه چهار گلوله به بدن كلمنيكوف وارد شد. يك ساعت طول كشيد تا به درخواست پليس، آمبولانس به محل تيراندازي رسيد!. در بيمارستان، اكسيژن نبود و هنگام انتقال كلمنيكوف از طبقه پايين ساختمان به يك اطاق عمل در طبقه بالاتر، آسانسور ساختمان ازكار افتاد و مجروح در آنجا ماند و ... و بالاخره بر اثر خونريزي درگذشت.
مراحل رسيدگي قضايي بر معما افزود. قاضي مامور رسيدگي پس از مدتي بيمار شد و كناره گيري كرد و قاضي بعدي پس از انتصاب، رسيدگي را از نو شروع كرد. بالاخره محاكمه انجام شد ولي هيات منصفه متهمان را مجرم ندانست!. اينك قضيه در مرحله اعاده دادرسي است.
انعکاس روزانه تصاویر صفحات اول روزنامه های تهران در خبرگزاری های داخلی که اختصاصی و جناحی بودن آنها را نشان می دهد
برخی از خبرگزاری های تهران ازجمله خبرگزاری فارس، تصاویر صفحات اول انبوه روزنامه های تهران را پس از دریافت ای ـ میل از بخش صفحه بندی آنها در وبسایت های خود قرار می دهند ـ کاری که قبلا سابقه نداشت و در کشوری دیگر به این شکل دیده نمی شود. تهران در سه سال اخیر بیش از هر شهر بزرگ دیگر جهان دارای روزنامه شده است! و ظاهرا این روزنامه ها از کمک مالی دولت برخوردار هستند. در ایرانِ امروز چند موسسه دولتی و عمومی هم روزنامه منتشر می کنند. با نگاهی بر صفحات اول این روزنامه، احساس می شود که عمدتا اختصاصی (جناحی) هستند و می کوشند که سیاست و یا برنامه ای را تبلیغ کنند ـ همان تعریفی که از دفاتر روابط عمومی شده است.
مشاهده تیترهای صفحات اول جراید در کنار هم و مقایسه آنها با یکدیگر و با رویدادهای روز، در عین حال وابستگی این روزنامه ها و سیاست هایی را که دنبال می کنند نشان می دهد و این وابستگی از انتخاب تیتر و طرز قرار دادن در صفحه به دست می آید. تیتر اول ـ طبق تعریف، باید به روش حرفه ای و بی طرفانه و طبق قواعد ژورنالیسم از یک رویدادِ مهم روز ـ رویدادی که واقع شده باشد انتخاب شود، نه تفسیر، نظر و حدس و ...، مگر از اظهارات یک مقام بسیار مهم و ارشد.
از آنجاکه که اخبار رویدادها (وقایع) در خبرگزاری های متعدد منعکس است و وبسایت این خبرگزاری ها در دسترس همگان، پژوهشگر و مفسّر با دیدن و یا ندیدن تیتر وقایع مهم در صفحات اول، می تواند حدس بزند که هر روزنامه چه وابستگی دارد و می کوشد که راه چه سیاستی را هموار کند. مخاطبان، قبل از انتشار روزنامه ـ از وقایع روز از طریق رادیوتلویزیون ها، سرچ انجین ها و سوشِل میدیا آگاه می شوند و از روزنامه انتظار مشروح خبر رویداد را دارند.
در زیر تصویر صفحات اول شماره های شنبه ـ 17 تیرماه 1394 سه روزنامه از انبوه روزنامه های تهران که خبرگزاری فارس آنهارا منعکس و گزارش کرده بود کُپی شده است:
زیر صِفر رفتن روزنامه نگاری و تاریخ نویسی و راه افشاء آن
پنجم جولای 2016 یک مخاطب که نوشته است 63 ساله و در آمریکا مدرّس دانشگاه است ضمن تأیید واقعیت به «زیر صِفر رفتن روزنامه نگاری» به این علت که کمپانی ها و اصحاب منافع و نفوذ ناشر و صاحب رسانه ها شده اند و پلکان کردن آنها برای رسیدن به قدرت و مقام و هدف مالی و همچنین تغییر و انحراف دادن مسیر تاریخ نویس و محقّق از سوی دولتمردان و سیاسیون از ریشه یابی رویدادها و نتایج، به تدریسِ کتابی ِ گذشته ها خواسته است که راه حل به دست دهیم تا مردم راه را از چاه تشخیص دهند و قضاوت و برنامه ریزی کنند.
در قلمرو انديشه
سالگشت درگذشت ادموند بورك، انديشمندي که مخالف انقلاب بود و «تحوّل» را بر «انقلاب» ترجيح مي داد
Edmund Burke
نهم جولاي 1792 «ادموند بوركEdmund Burke» فيلسوف محافظه كار و دولتمرد انگليسي در 64 سالگي درگذشت. وي از مخالفان انقلاب فرانسه و هر گونه تغيير در نظامات يك كشور (سياسي، اجتماعي و اقتصادي) از طريق انقلاب بود و عقيده داشت كه زيان تخريب وارده، بيش از منفعت حاصل از آن است. به نتيجه مطلوب نرسيدن انقلاب فرانسه ، انقلابات 1848 اروپا و بعدا انقلاب بلشويكي روسيه، عقب گرد 180 درجه اي چينيان و ... تا حدي چشمگير عقايد بورك را كه در تاليفاتس منعكس است تاييد مي كند. بورک ترجيح مي داد که هرگونه تحوّل به طرق دمکراتيک و بدون برهم خوردن نظم و وضعيت جامعه صورت گيرد و تدريجي. باوجود اين، بورك از هواداران بپاخيزي مهاجرنشينان انگليسي در آمريكا براي كسب استقلال بود! ـ وي اين بپاخيزي را انقلاب نمي دانست، بلکه به رها شدن از حکومت خارجي و از راه دور (از لندن) و نوعي تلاش ضد استعماري مي دانست. خلاصه؛ بورک «تحوّل» را بر «انقلاب» ترجيح مي داد.
در قلمرو رسانهها
لاینوتایپ در ایران 72 سال و چند ماه پس از آمریکا و پرسش رئیس وقت کشور از سناتور مسعودی که چرا؟
59 سال پیش (سال 1958) مؤسسه مطبوعاتی اطلاعات حروف چینی خودرا از دستی و گارسه ای (حروف سُربي دستچين) به لاینوتایپ تبدیل کرد و اين كار به قدري بااهميت جلوه داده شده بود که برای گشایش سالُن لاینوتایپ ها از شاه دعوت به عمل آمده بود. در آن زمان از گارد و محافظ به صورت امروزه خبری نبود.
در حروف چینی دستی، حروف چین در برابر گارسه (جای حروف های فلزی که هرکدام در جای خود هستند) می ایستاد و طبق نوشتهِ نویسنده که در برابر او قرار داشت، حروف را یکی ـ یکی از جایشان بر می داشت و کنار هم قرار می داد و به این ترتیب؛ کلمه، سطر و ستون می ساخت.
لاینوتایپ یک دستگاه شبیه ماشین تحریر داشت که «حروف چین» متنِ نوشته را با آن تایپ می کرد و سپس دستگاه با سُرب مذاب سطور تایپ شده را قالب گیری می کرد و ستون های حاوی این سطور سُربی را به صفحه بندی می فرستادند. صفحه بندی نیز با برداشتن و گذاردن ستون های حاوی مطالب صورت می گرفت.
در روز گشایش کار لاینوتایپ ها، سناتور عباس مسعودی مدیر وقت مؤسسه اطلاعات درباره طرز کار و تعداد ماشین های خریداری شده توضیح داد. پهلوی دوم که در برابر صف نویسندگان مؤسسه ایستاده بود پس از پایان اظهارات مسعودی و پیش از قطع نوار گشایش سالُن، از مدیر مؤسسه پرسید که چه کسی و چه وقت ماشین های لاینوتایپ را ساخته است.
مسعودی گفت که یک زرگر آلمانی به نام Ottmar Mergenthaler نخستین ماشین لاینوتایپ را در سال های 1883 ـ 1884 در آلمان اختراع و پس از مهاجرت به آمریکا، در سال 1886 آن را در این کشور ساخته و اولین مشتری او روزنامه «نیویورک تریبیون» بوده که پس از خرید، از تابستان همین سال آن را بکار گرفته و اینک بسیاری از کشورها از چنین ماشین هایی استفاده می کنند.
شاه از قیمت هر دستگاه پرسید و پس از شنیدن پاسخ گفت: با این بهای نه چندان زیاد، چرا شما باید 72 و یا 73سال پس از آمریکا از آن استفاده کنید که مسعودی پاسخی نداشت که بدهد.
موسسه اطلاعات از دهه 1350 به فتوتایپ ستینگ و سپس تایپ کامپیوتری مجهز شد. پس از آن، لاینوتایپ ها کنار گذارده شدند. اينك از تايپ تا صفحه بندي، عكس گذاري و ارسال صفحات به چاپخانه با كامپيوتر و اينترنت صورت مي گيرد. به عبارت ديگر؛ تحريريه مي تواند در يک کشور و چاپخانه در کشور ديگر باشد و يا نشريه کاملا آنلاين و امر توزيع توزيع نيز به همین صورت باشد (مشاهده مطالب با پرداخت پول و یا رایگان).
نظر جهاني ناشران: روزنامه «كم تيراژ» نشريه اي خصوصي (پامفلیت) است، نه عمومي
انجمن بين المللي ناشران در نشست جولای 1993 ضمن بررسی دهها موضوع و مسئله، موضوع انتقاد از «ادامه انتشار برخي روزنامه هاي عمومي (غير حزبي و غير تخصّصي) با فروش (تيراژ) بسيار كم و تحمل زيان كه كاري منطقي بنظر نمي رسد» را نیز مورد بحث قرارداد و اظهار نظر کرد که يک روزنامه عمومي (جامع) موسسه اي است اقتصادي و محل کسب و کار، نه پلکان سياسي براي صاحبش و وسيله گرفتن اعانه (ازدولت و یا اصحاب منافع)؛ لذا روزنامه هاي عمومي که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت، با فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه به انتشار ادامه مي دهند نبايد «روزنامه عمومي» بشمار آورده شوند. اين نشريات اگر روزانه (يوميه) باشند بايد روزنامه خصوصي و پامفلیت Pamphlet شناخته شوند که ناشر اخبار و مطالب مورد علاقه صاحبان آنها و بازتاب دهنده فكر و نظر ايشان هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه در روز بايد براي سه ماه پياپي ادامه داشته باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي بودن» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز. روزنامه كم تيراژ مي تواند ار انجمن ناشران محل (صنف) درخواست مهلت براي بازسازي و بهبود كيفيت كند تا عنوان «عمومي = حرفه اي» را از دست ندهد. اعلامیه نهایی انجمن یازدهم جولای 1993 انتشار یافته بود و در آن زمان هنوز «وبلاگ» عمومیت نیافته بود و به همین سبب برای نامیدن روزنامه خصوصی از واژه «پامفلیت» استفاده شده بود. پامفلیت به صورت دستنویس از قرن دوازدهم و عمدتا برای بیان حمایت از فرد، دسته، گروه، یک اندیشه، یک اقدام و حتی مقام و دولت ابتکار شده بود و پس از اختراغ ماشین چاپ گسترش یافته و بعد از پیدایش روزنامه عمومی تبدیل به بروشور و دفترچه شده است که در چهارراهها به دست افراد داده می شود، با پست ارسال می گردد و یا با پرداخت اجرت به ضمیمه روزنامه های بزرگ توزیع می شود. دائرة المعارف کتاب و انتشارات پیدایش پامفلیت به صورت منظم را سال 1389 میلادی ذکر کرده و معروفترین و موثرترین پامفلیت جهان را پامفلیت «توماس پین» تحت عنوان «عقل سلیم» قلمداد کرده است که باعث برانگیخته شدن مهاجرنشینان انگلیسی آمریکای شمالی به انقلاب استقلال شد.
نصاب تيراژ روزنامه عمومي - روزنامه هاي کم تيراژ نوعی «وبلاگ چاپي» هستند ـ انتظار مخاطبان قرن 21 از روزنامه ها
از نتايج يك بررسي(Survey) كه در سه ماه مارس، اپريل و مي 2004 در 14 كشور به عمل آمده بود چنين بر مي آيد كه مردم دهه اول قرن 21 خبرهاي فوري (سپات نيوز) را از راديو ـ تلويزيونها و يا از طريق سرچ انجين ها از اينترنت به دست مي آورند تا روزنامه ها. اين راديوها اينك در سلفون (موبايل)، ساعت مچي و حتي در قلم (خودنويس) تعبيه شده اند و بسياري از اين ابزارهاي اطلاع رساني به محض دريافت يك خبر نو، با «بوزر» فرد را متوجه آن مي سازند. در آن سال تلويزيون جيبي هم به بازار آمده بود.
طبق اين بررسي، منبع ديگر؛ موسسات جمع آوري اخبار و نظرات (مقالات) هستند كه آنها را سريعا براي مشتريان خود، به «اي ميل» آنان ارسال مي دارند. اين موسسات كه همان دفاتر «بريده جرايد» سابق هستند برحسب تقاضاي مشتريان، اخبار و نظرات را «شخصي» مي كنند و ارسال مي دارند. بنابراين، يك فرد هر آن از همه مطالبي كه در طلب آنهاست و در رسانه هاي سراسر جهان انتشار يافته اند آگاه مي شود. در آمريکا موسسات توزيع مقاله، فيچر، سفرنامه، عکس خبري و کاريکاتور ميان رسانه هارا سنديکا مي گويند. وجود اين سنديکاها سبب شده است که بسياري از نظرنويسان به صورت مستقل (فري لنس) عمل کنند و وابسته به يک رسانه نباشند و نوشته و محصول کار خودرا جهت توزيع به سنديکا بدهند. به اين ترتيب ممکن است که مقاله يک نويسنده همزمان در دهها نشريه انتشار يابد.
در گزارش نتيجه گيري اين «سوروي» چنين آمده است: در شرايط قرن21 ، مشتريان روزنامه ها كساني هستند كه طالب گزارشهاي تحليلي، مقالات، نامه ها و نظرات مردم، ميزگردها، مصاحبه هاي خياباني، كسب نظر پيرامون يك موضوع از اصحاب اطلاع، يك طرح و يك اقدام، و گزارشهاي مربوط به جزئيات زندگي و فعاليتهاي جوامع شهري، اخبار از نگاه به تصوير و کاريکاتورها، مطالب حاشيه اي و از اين قبيل هستند. به اين ترتيب مردم دهه قرن 21 از روزنامه همان را مي خواهند كه پدرانشان از مجله مي خواستند. كاريكاتور چيزي نيست كه بشود آن را از طريق ابزارهاي تازه اطلاع رساني مثلا سلفون و اي ـ ميل به دست آورد و يا خاطرات افراد و تصوير هاي قديمي و از اين قبيل مطالب و يا اخبار اختصاصي و اينوستيگيتيو. كاركنان تحريري روزنامه ها بايد سراغ اين نوع مطالب بروند، و گرنه بايد منتظر مرگ بسياري از روزنامه ها باشيم.
ادامه انتشار روزنامه با تيراژ کم نه تنها يک زيان است بلکه طبق تصميم نيمه دهه 1990 انجمن بين المللي ناشران، به عنوان روزنامه عمومي تلقي نمي شود. اين انجمن در آن زمان با توجه به اين که يک روزنامه عمومي (نه حزبي و تخصصي) يک موسسه اقتصادي و محل کسب و کار است، نه پلکان ترقي و وسيله گرفتن اعانه؛ تصميم گرفت که روزنامه هايي را که در کشورهاي بالاي پنج ميليون جمعيت - فروشي کمتر از حدود پنج هزار نسخه دارند «روزنامه عمومي» بشمار نياورد و روزنامه خصوصي (همانند وبلاگهاي فعلي - وبلاگ چاپي) شناخته شوند که ناشر اخبار مورد علاقه و افکار ناشر آن هستند. پايين آمدن شمار فروش از پنج هزار نسخه بايد براي سه ماه پياپي باشد تا يک روزنامه عنوان «عمومي» را از دست بدهد، نه در يک و ده و بيست روز.
تصوير تاريكي كه يك روزنامه نگار آمريكايي از اوضاع روسيه ترسيم و قتل او اين تصوير را تاريكتر كرد
Paul Klebnikov
نهم جولاي 2004 «پال كلمنيكوفPaul Klebnikov» روزنامه نگار روس تبار آمريكايي در ساعات شب در يك خيابان مسكو هدف چند گلوله كه از داخل يك اتومبيل شليك شده بود قرارگرفت و چند ساعت بعد در بيمارستان و در 41 سالگي درگذشت. كلمنيكوف با اينكه دكتراي اقتصاد داشت ترجيح داده بود كه روزنامه نگار اينوستيگيتيو شود زيرا كه پس از شروع بكار در يك موسسه اقتصادي، پي به انواع زد و بندها (كه قبلا تصورشان را نمي كرد) بـرده بود كه در امور اقتصادي رايج بود و زيانش متوجه مردم عادي مي شد. او در روزنامه نگاري اينوستيگيتيو تا به آنجا پيشرفت كرد كه در مجله معروف فوربسForbes، دبير گزارش شد.
كلمنيكوف كه پدر بزرگش يك درياسالار روس بود كه درجريان انقلاب بلشويكي كشته شده بود و خانواده اش به آمريكا مهاجرت كرده و وي در نيويورك به دنيا امده بود پس از خواندن اين خبرها كه پس از فروپاشي شوروي، روسيه گرفتار تبهكاري اقتصادي شده و غارت مي شود نگران ميهن نياكان شد، به اين كشور رفت و به عنوان روزنامه نگار دست به پژوهش زد و سه گزارش مفصل كه كتاب هم شده اند تحت عناوين: «كاپيتاليسم گانگستري و زوال روسيه»، «پدرخوانده كرملين، بيوگرافي بوريس برزوفسكي» و «صد ميلياردر يكشبه در روسيه» منتشر ساخت. اين مطالب جهانيان را متوجه واقعيت هاي تاريك اوضاع روسيه ساخت و نگران گسترش مافياي روس در كشورهاي ديگر كرد و همچنين خشم روس ها از بابت غارت اموال عمومي و درنتيجه وقوع انقلابي ديگر در اين كشور كه فراگير و جهاني خواهد شد.
ناشر مجله فوربس كه چنين ديد تصميم گرفت كه از مجله خود يك اديشن روسي در مسكو منتشر كند و با روشن ساختن روس ها از اين طريق، از دامنه دار شدن خطر بكاهد. وي كلمنيكوف را سردبير اين اديشن كرد، به مسكو فرستاد و كار انتشار از سال 2004 آغاز شد.
گزارش هاي اينوستيگيتيو كلمنيكوف ميهندوستان روس را روشن ساخت كه به اظهار آگاهان، سهم بزرگي در تحولات كرملين و تعقيب قضايي سوء استفاده گران اقتصادي و فرار برخي از آنان از روسيه داشته است. كلمنيكوف با رفتن به چچن و تحقيق درباره برخي فعاليت ها در آنجا خود را بيش از گذشته به مخاطره افكند كه كشته شد. پليس مسكو عاملين قتل او را تبه كاران سازمان يافته تشخيص داد و در اين رابـ ـطه سه نفر را دستگير كرد، اما به نوشته رسانه هاي آمريكا معما با رويدادهاي بعدي پيچيده تر شده است. معما از لحظه اي آغاز شد كه چهار گلوله به بدن كلمنيكوف وارد شد. يك ساعت طول كشيد تا به درخواست پليس، آمبولانس به محل تيراندازي رسيد!. در بيمارستان، اكسيژن نبود و هنگام انتقال كلمنيكوف از طبقه پايين ساختمان به يك اطاق عمل در طبقه بالاتر، آسانسور ساختمان ازكار افتاد و مجروح در آنجا ماند و ... و بالاخره بر اثر خونريزي درگذشت.
مراحل رسيدگي قضايي بر معما افزود. قاضي مامور رسيدگي پس از مدتي بيمار شد و كناره گيري كرد و قاضي بعدي پس از انتصاب، رسيدگي را از نو شروع كرد. بالاخره محاكمه انجام شد ولي هيات منصفه متهمان را مجرم ندانست!. اينك قضيه در مرحله اعاده دادرسي است.
انعکاس روزانه تصاویر صفحات اول روزنامه های تهران در خبرگزاری های داخلی که اختصاصی و جناحی بودن آنها را نشان می دهد
برخی از خبرگزاری های تهران ازجمله خبرگزاری فارس، تصاویر صفحات اول انبوه روزنامه های تهران را پس از دریافت ای ـ میل از بخش صفحه بندی آنها در وبسایت های خود قرار می دهند ـ کاری که قبلا سابقه نداشت و در کشوری دیگر به این شکل دیده نمی شود. تهران در سه سال اخیر بیش از هر شهر بزرگ دیگر جهان دارای روزنامه شده است! و ظاهرا این روزنامه ها از کمک مالی دولت برخوردار هستند. در ایرانِ امروز چند موسسه دولتی و عمومی هم روزنامه منتشر می کنند. با نگاهی بر صفحات اول این روزنامه، احساس می شود که عمدتا اختصاصی (جناحی) هستند و می کوشند که سیاست و یا برنامه ای را تبلیغ کنند ـ همان تعریفی که از دفاتر روابط عمومی شده است.
مشاهده تیترهای صفحات اول جراید در کنار هم و مقایسه آنها با یکدیگر و با رویدادهای روز، در عین حال وابستگی این روزنامه ها و سیاست هایی را که دنبال می کنند نشان می دهد و این وابستگی از انتخاب تیتر و طرز قرار دادن در صفحه به دست می آید. تیتر اول ـ طبق تعریف، باید به روش حرفه ای و بی طرفانه و طبق قواعد ژورنالیسم از یک رویدادِ مهم روز ـ رویدادی که واقع شده باشد انتخاب شود، نه تفسیر، نظر و حدس و ...، مگر از اظهارات یک مقام بسیار مهم و ارشد.
از آنجاکه که اخبار رویدادها (وقایع) در خبرگزاری های متعدد منعکس است و وبسایت این خبرگزاری ها در دسترس همگان، پژوهشگر و مفسّر با دیدن و یا ندیدن تیتر وقایع مهم در صفحات اول، می تواند حدس بزند که هر روزنامه چه وابستگی دارد و می کوشد که راه چه سیاستی را هموار کند. مخاطبان، قبل از انتشار روزنامه ـ از وقایع روز از طریق رادیوتلویزیون ها، سرچ انجین ها و سوشِل میدیا آگاه می شوند و از روزنامه انتظار مشروح خبر رویداد را دارند.
در زیر تصویر صفحات اول شماره های شنبه ـ 17 تیرماه 1394 سه روزنامه از انبوه روزنامه های تهران که خبرگزاری فارس آنهارا منعکس و گزارش کرده بود کُپی شده است:
زیر صِفر رفتن روزنامه نگاری و تاریخ نویسی و راه افشاء آن
پنجم جولای 2016 یک مخاطب که نوشته است 63 ساله و در آمریکا مدرّس دانشگاه است ضمن تأیید واقعیت به «زیر صِفر رفتن روزنامه نگاری» به این علت که کمپانی ها و اصحاب منافع و نفوذ ناشر و صاحب رسانه ها شده اند و پلکان کردن آنها برای رسیدن به قدرت و مقام و هدف مالی و همچنین تغییر و انحراف دادن مسیر تاریخ نویس و محقّق از سوی دولتمردان و سیاسیون از ریشه یابی رویدادها و نتایج، به تدریسِ کتابی ِ گذشته ها خواسته است که راه حل به دست دهیم تا مردم راه را از چاه تشخیص دهند و قضاوت و برنامه ریزی کنند.
دانلود رمان و کتاب های جدید