سلام نگـاه دانلـود ک دختره اقوامش یعنی پسر عمو یا پسر خاله از خارج از کشور برمیگرده و این دکتره بعد پدر پسره ام چون خودش دختر نداره این دختره رو مثل دختر خودش دوست داره و اینا
سلام
ی رمان بود ک چیز زیادی ازش یادم نیس فقط فکر کنم ک پسره داداش شوهر خواهرش بود ک با همکار هاش سر دختره شرطبندی کرده بود ک بعدش دختره فهمید و انگار دختره ب خاطر ی چیزایی زیاد با خانوادش صمیمی نبود و دور بود.و ی خونه قدیمی هم بهش ارث رسید ک انگار جد یکی توش دفن شده بود