سلام دوستان,اسم این رمان چیه؟دختره میفهمه خانوادش این سرهنگ نیست,بعد میره وارد خانواده جدید میشه بواسطه عموش که نمیدونه عموشه و الکی عقدش میکنه,اسم دخترعموش عسل بود,یه پسرهم بود پسرعموش بود ک لج بود با این,یه قانون تو این خانواده خلافکار بود که اعضای خانواده اگر خطا کنن کشته نمیشن,به همین خاطر عموش اومد برادرزادشو الکی عقد کرد ک داداشاش نکشنش و پسرشم باهاش لج افتاد اخرش عاشق دختره شد,یجاشم خواهر دختره رو میدزدن ک دختره با کمک همین پسره ک باهاش لجه میره پیداش میکنه,ممنون میشم کمکم کنید اسمشو پیداکنم
سلام من دنبال یه رمانی هستم که خانواده دختره برای زایمان خواهرش فکر میکنم میرن خارج کشور که دختره با برادر کوچکیش میمونه خونه که طبقه پایینش خانواده عمه اش زندکی میکنن که سر نمیدونم چه اتفاقی به پسر عمه اش محرم میشه،یادمه یه جا داستان یکی از فامیلاهاشون فوت میکنه که میرن روستا
سلام
یه رمانی بود که در مورد یه خانواده بود که در جنوب زندگی میکردن و با فامیل خیلی رفت و آمد داشتن و همگی با هم راحت بودن بعد دختره با پسر عموش که اسمش علی بود عاشق هم شدن و عقد کردن و یه برادر شیری داشت انگار اسمش سهیل بود .
بعدا پسره با دوست دختره بهش خــ ـیانـت میکنه و دختره که حامله بوده میفهمه و خیلی حالش بد میشه و میخواد طلاق بگیره
یواشکی سوار قطار میشه که برگرده شهرشون بعد شوهرش و اون برادرش پیداش میکنن
ممنون میشم اگه اسمش رو بهم بگین
سلام از رمانه خیلی یادم نمیاد فقط اینجاهاش یادمه که به دختره تهمت ناروا زده بودن و از خانواده طرد شد
ولی ت همون خونه پیش خانوادش زندگی میکرد ولی خانوادش باهاش خیلی بد رفتار میکردن و حتی سره یه سفره هم نمینشستن باهاش فکر کنم مادره مادر واقعی دختره نبوده و تو یه دعوا بهش میگه
دختره به عنوان یه کاره ای ( حالا خدمتکار یا پرستار هرچی) بخاطر درخواست یکی از اهل خونه(که فکر کنم خواهر پسره بود البته مطمئن نیستم) وارد خونه میشه و بعد گذشت چند وقت دختره و پسره عاشق هم میشن و ازدواج میکنن(و همینطورم این بین خواهر پسره که مطمئن نیستم خواهرش باشه ازدواج میکنه و میره ماه عسل) صاحب بچه میشن و فکر کنم میفهمن دختره با نقشه قبلی وارد خونه شده یا بهش تهمت میزنن مطمئن نیستم از طرف خانواده شوهر طرد میشه و بچه هم ازش میگیرن و میندازنش بیرون و بعد چند وقت خواهر پسره برمیگرده و میگه که با درخواست من اومده بوده به اینجا
و بعد از اونم فکرکنم دنبال دختره خیلی میگردن ولی پیداش نمیکنن و دختره بعد چند سال برمیگرده و در آخر همچی به خوبی و خوشی تموم میشه