اشعار ◀گنجینه بهترین شعرهای کودکانه▶

[ԼƠƔЄԼƳ]

لالالالا، گلم بودی.
عزیز و مونسم بودی.
برو لولوی صحرایی.
از این بچه م چه می خوایی؟
لالالالا گل نسرین
بیرون رفتین، درو بستین
منو بردین به هندستون
شوهر دادین به کردستون.
بیارین تشت و آفتابه
بشورین روی شهزاده.
که شهزاده خدا داده
لالالالا، گل چایی
لولو! از من چه می خوایی؟
که این بچه پدر داره
که خنجر بر کمر داره.​

 

[ԼƠƔЄԼƳ]

حسنی بی دندون شده
زار و پشیمون شده
بی احتیاطی کرده
حالا پشیمون شده

با دندوناش شکسته
بادوم سخت و پسته
مک زده به آبنبات
هی جویده شکلات

قندونو خالی کرده
وای که چه کاری کرده

دونه به دونه دندوناش
خراب شدن یواش یواش
تا خوهن همسایه ها
میاد صدای گریه هاش​

 

[کوکیッ]

فرش اتاق خاله

پشم تن بزغاله

جاروی اتاق خاله

از موهای بزغاله

مرواریدای خاله

دندونای بزغاله

مهمونیای خاله

از شیرهای بزغاله​

 

[کوکیッ]

جم جمک برگ خزون

مادرم زینب خاتون

گیس داره قد کمون

از کمون بلندتره

از شبم مشکی تره

گیس اون شونه می خواد

شونه ی فیروزه میخواد

حموم هر روزه میخواد

​

 

[کوکیッ]

لی لی ، لی لی ، حوضک

گنجشکه اومد آب بخوره

افتاد توی حوضک

این دوید و درش کرد

این ماچی بر سرش کرد

این نازی بر پرش کرد

این کله گنده اومد

گفتش بده ببینم

تا که دادن ببینه

گنجشکه پرید لاچینه

​

 

[کوکیッ]

رفتم به صحرا

دیدم قورباغه

گفتم قورباغه

دماغت چاقه

رفتم به صحرا

دیدم مارمولک

گفتم مارمولک

عیدت مبارک
​

 

[کوکیッ]

بارون میاد قلقله چی

تو جیب بابام پر نخودچی

بارون میاد ریزه ریزه

تو جیب بابام پر فیروزه
​

 

[کوکیッ]

بچــه ها دسته دسته
رو نیمکتها نشــسته
با کتابــــــــهای قــصه
جیبــــهاشون پـُـر پسته
دیگه ندارن غــصه
آی دیگه ندارن غصه
​

 

[کوکیッ]

صـورت و دســت و روش هـــر روز تـــمیزه کودک ریزه میزه
تـــــوی خونـــه و مهـــد هـــردو عـــــزیــــزه کودک ریزه میزه

صــــبحا نمی کـــــنه ســــــلام فــــــرامـــــوش
کودک ریزه میزه

نصــــیحت مامـــــان رو می کــــــنه گـــــوش کودک ریزه میزه

بچه ی خوب باهوش، به درساش می کنه گوش زرنگه مثل خرگوش
نمی ترسه مثل موش
نمی ترسه نمی ترسه
نمی ترسه مثل موش
​

 

[کوکیッ]

چند تا مداد رنگی
تو جــــعبه قشـــــــنگی
رفتند به شـــــــــهر سنگی
آخ آخ آخ چه جایی
چه جای خشک و خالی
نه آبی و نه هوایی
گلها که رنگ نداشتند
کوهها که سنگ نداشتند
حتی تو شهر خالـــی
رود قشنگ نداشـتند
ســـبزه پریـــــد تو جنــگل
با قهوه ای تنبل ، رنگ درختا شد حل
آبی نشست تو دریا
زرد و گلی تو صحرا
سفید پرید تو ابرا
نقره ای رفت پیش ماه
صورتی رو گلها رفت
طلایی پیش خورشید
با ناز و با ادا رفت
حـــــالا دیار خالـــــی
شده قـــشنـگ و عالی
رنگها به دنیای ما
می ده نشاط و شادی
​