دلنوشته ☆~دَرد نِوشت~☆

کوکیッ

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/04/04
ارسالی ها
20,571
امتیاز واکنش
157,354
امتیاز
1,454
محل سکونت
میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
طلا رنگ می‌بازد
مرمر خاک می‌شود
فولاد زنگ می‌زند
نابودی با همه چیزی است در این جهان
تنها اندوه است که پایدار است
تا زمانی که واژه باشکوه بماند
 
  • پیشنهادات
  • کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    خاطره‌ای در درونم است
    چون سنگی سپید درون چاهی
    سر ستیز با آن ندارم، توانش را نیز
    برایم شادی است و اندوه
    در چشمانم خیره شود اگر کسی
    آن را خواهد دید
    غمگین‌تر از آنی خواهد شد
    که داستانی اندوه‌زا شنیده است
    می‌دانم خدایان انسان را
    بدل به شیء می‌کنند، بی‌آنکه روح را از او بگیرند
    تو نیز بدل به سنگی شده‌ای در درون من
    تا اندوه را جاودانه سازی

    آنا آخماتووا
    مترجم: احمد پوری
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    من حتی صدای کوه‌ها را می‌شنوم
    که روی کناره‌های آبی‌شان
    بالا و پایین می‌پرند و قهقهه می‌زنند
    و کمی پایین‌تر توی آب
    ماهی‌ها گریه می‌کنند
    و اشک‌شان رودخانه می‌شود
    شب‌های مـسـ*ـتی
    به صدای آب گوش می‌دهم
    و اندوه آن قدر عظیم می‌شود که
    صدای ساعتم می‌شود
    دست گیره کمدم می‌شود
    تکه کاغذ روی زمین می‌شود
    پاشنه کش کفش می‌شود
    با یک رسید لباسشویی،
    دود سیگاری می‌شود
    به حال صعود از معبد تاک‌های سیاه
    اهمیت زیادی ندارد
    یک عشق خیلی کوچک بدک نیست
    با یک زندگی خیلی کوچک
    چیزی که مهم است
    بر دیوارها انتظار کشیدن است
    من برای همین زاده شدم
    زاده شدم تا در خیابان‌های مردگان گل سرخ بفروشم

    چارلز بوکوفسکی
    مترجم: پیمان خاکسار
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    گاهی
    راحت‌تر آن است
    با وجودِ اندوهی که در درونتان موج می‌زند
    لبخند بزنید
    تا اینکه بخواهید
    به همه عالم
    علت غمگینی خود را توضیح دهید

    ژوزه ساراماگو
    مترجم: عباس پژمان
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    می‌توانم در اندوه دست و پا بزنم
    در همه برکه‌هایش
    به آن عادت کرده‌ام
    اما کوچک‌ترین تکان خوشی
    پاهایم را سُست می‌کند
    و همچون مستان راهم را نمی‌شناسم
    مگذار کسی خنده‌ای کند
    مـسـ*ـتی‌ام از آن نوشید*نی تازه بود
    همین
     

    کوکیッ

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/04/04
    ارسالی ها
    20,571
    امتیاز واکنش
    157,354
    امتیاز
    1,454
    محل سکونت
    میآن گیسـوآن شالیــزآر🌾
    قدرت چیزی نیست جز درد و رنج
    ناتوان، و اسیر نظم و انضباط
    تا وقتی که سنگین شود و سرنگون
    به غول‌ها اگر مرهمی دهی
    مانند انسان‌ها ضعیف و ناتوان می‌شوند
    اما کوهی اگر بر دوششان نهی
    آن را برایت حمل می‌کنند

    امیلی دیکینسون
    مترجم: ملیحه بهارلو
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    انسان ها به میزان حقارتشان دروغ می گویند به میزان فرهنگشان اعتماد می کنند به میزان هویتشان عاشق می شوند و به میزان کمبودهایشان آزارت می دهند هر چه حقیرتر باشند بیشتر دروغ می گویند تا حقارتشان را جبران کنند هرچه فرهنگشان غنی تر باشد بیشتر به دیگران اعتماد می کنند هرچه هویتشان عمیق تر باشد درعشقشان وفادارترند و به اندازه درکشان می فهمند و به اندازه شعورشان به باور ها و حرف هایشان عمل می کنند.
     

    Alastor

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/03/07
    ارسالی ها
    2,669
    امتیاز واکنش
    15,422
    امتیاز
    746
    محل سکونت
    یوکوهاما یا هازبین هتل،فرقی نمیکنه:|
    از جهان طرد شدم، کُنج قفس سرد شدم
    دختری گوشه‌ی زندان دلم می‌رقصید
    کشتمش تا بفهمد من دگر مرد شدم
     

    مهسا بانو*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2019/08/09
    ارسالی ها
    100
    امتیاز واکنش
    2,236
    امتیاز
    336
    سن
    25
    محل سکونت
    Mashhad
    وَقتی خونه می‌خوای
    می‌گَردی و می‌گردی و می‌گردی
    تا یه چیزی چشمتو بگیره،
    کُلنگ بَرنمی‌داری خونِه‌ای کِه بابِ میلت نیستو خَراب کُنی یه خونِه‌یِ دیگه بِسازی از نو.
    چرا!؟
    چون خَراب کَردن خونه و دوباره ساختن‌ِش کارِ تُ نیست.
    پس یه لحظه وایسا،
    یه لحظه دست از لِه کردن آدمی که روبه‌روتِه بَردار،
    یه لحظه فکر کُن به این‌که این آدم،
    آدم تو نیست و بِ جایِ له کردن و دوباره ساختنش، برو.
    برو بگَرد آدمتو پیدا کُن.
    این آدم، آدم یکی دیگه‌س؛
    تو خراب‌ش می‌کُنی و چند سالِ بعد یه نفر دیگِ بایَد خورد خورد تیکه‌هاشو از این طرف و اون طرف جَمع کنه کنار هم بذاره تا باز بِشه همونی که بود،
    اگه جمع کنه، اگه بذاره، اگه بشه!
    همون چیزی که بود و مال تو نبود؛
    خراب‌ِش کردی و نتونستی بسازی‌ش دوباره.
    یه لحظه کُلنگ‌تو بذار زمین و بفهم،
    تو مُهندس عُمران نیستی همون‌قدر که اون، خونه نیست.
    برو تا چن سال بَعد یکی دیگِ مجبور نشه گوشه‌هایِ زندگی‌شو زیرورو کنه دنبال خورده ریزه‌های آرامش و اعتماد به نفسی که تُ گرفتی ازش. برو. رفتن خوبه ؛
    رفتن عالیه
     
    بالا