☖ فهرست فیزیک دان ها ☗

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
پل دیراک

پل دیراک
200px-Dirac_3.jpg

متولد ۸ اوت ۱۹۰۲
بریستول، انگلستان
مرگ ۲۰ اکتبر ۱۹۸۴ (۸۲ سال)
تالاهاسی، ایالات متحده آمریکا
ملیت
23px-Flag_of_the_United_Kingdom.svg.png
بریتانیا
رشته فعالیت فیزیک (فیزیک نظری)
محل کار
  • دانشگاه کمبریج
  • دانشگاه میامی (فلوریدا)
  • دانشگاه ایالتی فلوریدا
دانش‌آموختهٔ
  • دانشگاه بریستول
  • دانشگاه کمبریج
استاد راهنما هارتلی اچ فاولر
دانشجویان دکتری وی
  • هومی جی. بهابها
  • هریش-چاندرا
  • دنیس ویلیام سیاما
  • فرد هویل
  • جان پولکینگورن
دلیل شهرت
[نمایش]
جوایز
  • جایزه نوبل فیزیک (۱۹۳۳)
  • مدال پادشاهی (۱۹۳۹)
  • مدال کاپلی (۱۹۵۲)
  • مدال ماکس پلانک (۱۹۵۲)
  • همکار انجمن سلطنتی (۱۹۳۰)[۱]
دین بی‌خدا(خداناباور، اما بنابر شواهد ایشان در سال های پایانی عمر خود به خدا باور پیدا کرد)[۲][۳][۴][۵][۶][۷]
پل آدرین موریس دیراک (به انگلیسی: Paul Adrien Maurice Dirac) ‏ (۸ اوت ۱۹۰۲ در بریستول، انگلستان - ۲۰ اکتبر ۱۹۸۴ در تالاهاسی، فلوریدا)، فیزیکدان و ریاضیدان بریتانیایی و از پایه‌ریزان مکانیک کوانتومی بود و در سال (۱۹۳۳) برنده جایزه نوبل شد.

برخی دیراک را (از نظر سواد ریاضی و مبانی نظری)، تنها رقیب واقعی معاصر اینشتین می‌دانند، و برخی همانند استیون هاوکینگ از دیراک به عنوان «بزرگترین فیزیکدان نظری از زمان اسحاق نیوتن تا کنون» نام بـرده‌اند.[۸]

بیوگرافی دیراک از او با لقب «صوفی اتم» یاد کرده‌است.[۹]

محتویات
  • ۱ زندگی
  • ۲ آثار
    • ۲.۱ کتب
  • ۳ دیدگاه‌های سیـاس*ـی
  • ۴ دیدگاه‌های مذهبی
  • ۵ جستارهای وابسته
  • ۶ منابع
زندگی
پدر پاول دیراک، چارلز دیراک یک سوییسی فرانسوی زبان و مدرس دانشگاه بود. مادرش نیز فلورنس هولتن دختر یک ملوان از کورنوال بود. پل یک خواهر بنام بتی داشت و یک برادر بنام فلیکس. خودکشی فلیکس در سنین جوانی بسیار بر روی پل اثر گذاشت.

دیراک با پدر خود رابـ ـطه عاطفی بسیار ضعیفی داشت و همواره از او در تمام عمرش احساس نفرت می‌کرد. او در عوض نسبت به آلبرت انشتین احترام پدرانه زیادی قایل بود. به گفته همسرش وی فقط یک بار در زندگی خود گریست، و آن زمانی بود که خبر مرگ آلبرت انشتین را دریافت کرد.[۱۰][۱۱]

270px-Diracb.jpg

دیراک پس از فارغ‌التحصیلی در مهندسی برق از دانشگاه بریستول در سن ۱۹ سالگی به یک باره خود را بیکار یافت و چون نتوانست کاری پیدا کند، تقاضای عضویت در دانشگاه کمبریج را کرد و پذیرفته شد. او در ۱۹۲۶ از دانشگاه کمبریج درجه دکترا گرفت و پس از چندی به مقام استادی ریاضی آن دانشگاه دست یافت و کرسی ریاضیات لوکاسی معروف را نگاه داشت که تا هنگام بازنشستگی اش در ۱۹۶۹ این مقامش را حفظ کرد. او پس از بازنشستگی به آمریکا رفت و در ۱۹۶۱ مقام استاد برجسته تحقیقات فیزیک در دانشگاه ایالتی فلوریدا را اختیار کرد و ۱۴ سال و تا آخر حیات خویش را آنجا سپری کرد.

آثار
180px-Dirac%2C_Paul_%281902-1984%29.jpg

یادبود دیراک در دانشگاه کمبریج
او در سال ۱۹۲۶ توانست یک فرمول‌بندی عمومی از مکانیک کوانتومی به دست آورد، که در هر دوی نظریات مکانیک ماتریسی هایزنبرگ و مکانیک موجی شرودینگر در حالت‌های خاص صادق باشد. یکی دیگر از حالت‌های خاص این فرمول‌بندی عمومی، مکانیک کلاسیک بود.

در ۱۹۲۸ دیراک توانست از قاعده پائولی، معادله دیراک را که به اسم او نامگذاری شده‌است، به دست آورد. این معادله که بر خلاف معادله شرودینگر نظریه نسبیت خاص را نادیده نمی‌گیرد، برای توجیه تابع موجی الکترون‌ها در حالت نسبی در نظر گرفته می‌شود. این معادله از این رو اثر زیمن را در نظریه‌اش توضیح می‌دهد. دیراک به همین خاطر توانست، موجودیت پوزیترون را پیش‌بینی کند و همچنین نشان دهد که اسپین یک اثر نسبیتی است. این ذره برای نخستین بار در سال ۱۹۳۲ مشاهده شد.[۱۲]

از این گذشته تابع دلتای دیراک (همان‌طور که از نامش بر می‌آید) و نمایش برا-کت (bra-ket) حالت‌ها در فضای هیلبرت نیز به دیراک برمی‌گردد.

280px-Solvay_conference_1927.jpg

دیراک برای انشتین احترام پدرانه‌ای قایل بود. در این تصویر از کنفرانس سولوی سال ۱۹۲۷ دیراک درست پشت شانه راست این قهرمان خود دیده می‌شود. دیراک به حدی به این تصویر افتخار می‌کرد که از دانشگاه بریستول درخواست کرد آن را قاب کرده و به دیوار دانشگاه بیاویزند.[۱۳] دیراک فقط یکبار در بزرگ‌سالی گریست، و آن زمانی بود که خبر مرگ آلبرت انشتین را دریافت کرد.[۱۰][۱۱]
سال ۱۹۳۳ دیراک به همراه شرودینگر جایزه نوبل فیزیک را به خاطر معرفی یک مدل اتمی جدید به دست آورد. ۱۹۵۲ نیز، دیراک صاحب مدال ماکس پلانک شد. از این گذشته به افتخار این دانشمند بزرگ، مدال دیراک به خاطر زحمت‌های علمی دیگر دانشمندان به وجود آمده‌است. از دیگر مفاهیمی که یا اسماً یا سابقاً به دیراک مربوط می‌شود می‌توان موارد زیر را برشمرد:

  • دریای دیراک
  • ریسمان دیراک
  • آمار فرمی-دیراک
  • تک‌قطبی، تک‌قطبی مغناطیسی
  • فرمیون دیراک
  • اسپینور دیراک
  • عملگر دیراک
کتب
  • Principles of Quantum Mechanics در ۱۹۳۰
  • Lectures on Quantum Mechanics در ۱۹۶۶
  • Lectures on Quantum Field Theory در ۱۹۶۶
  • Spinors in Hilbert Space در ۱۹۷۴
  • General Theory of Relativity در ۱۹۷۵
دیدگاه‌های سیـاس*ـی
300px-Nima_visits_dirac.jpg

آرامگاه دیراک در شهر تالاهاسی در فلوریدا
دیراک به دلیل دوستی و حس وفاداری زیادی که در طی سالیان زیاد با دوستان صمیمی روسی اش بخصوص پیوتر کاپیتسا پیدا کرده بود، دارای احساسات چپگرا بود. در زمان جنگ ویتنام، همسر دیراک به دلیل مخالفت علنی با سیاست‌های آمریکا، توسط اف‌بی‌آی مظنون به فعالیت‌های کمونیستی گردید. دیراک دانشگاه تگزاس در آستین را متهم کرد که او را یک کمونیست قلمداد کرده و برای همین دعوت آن دانشگاه برای پیوستن به هیئت علمی آن‌ها را رد کرد.[۱۴] در عوض او نهایتاً سر از شهر گرمسیری تالاهاسی در فلوریدا درآورد.

دیدگاه‌های مذهبی
خاطره ورنر هایزنبرگ از دیدگاه‌های دیراک در مورد خدا در حاشیه کنفرانس سولوی در سال ۱۹۲۷ بسیار به‌یادماندنی است و در کتب زیادی نقل شده‌است. هایزنبرگ در خاطرات خود می‌نویسد:[۱۵] «صحبت از دیدگاه‌های بوهر و انشتین در مورد خدا بود که ناگهان دیراک با این پرسش وارد بحث شد:

من نمی‌دانم چرا همه اینجا دارند در مورد خدا بحث می‌کنند. یک دانشمند باید صادق باشد؛ و اگر ما صادق باشیم باید قبول کنیم که دین و مذهب یک مشت اظهارات واهی هستند که هیچ پایه و اعتباری در جهان واقعی ندارند. مفهوم خدا اساساً زاییده تخیلات بشریست. وجود خدا برای انسانهای بدوی که از قدرتهای طبیعت وحشت و هراس داشتند قابل فهم است. اما برای ما که امروزه فهم خوبی از پدیده‌های جهان هستی را داریم وجود چنین راه حلی دیگر نیازی نیست. وجود خدا پای پرسش‌هایی را به میان می‌کشد که هیچ دردی را هرگز دوا نمی‌کند. مثل مثلاً اگر خدا واقعاً وجود دارد پس چرا این همه بی عدالتی و نابرابری در جهان وجود دارد. چرا دنیا طوریست که همیشه قشر مرفه در حال استثمار قشر فقیر است. او چرا جلوی اینهمه فاجعه را نمی‌گیرد. اگر امروزه در جهان در این زمانه دارند دین و مذهب را هنوز تبلیغ و گسترش می‌دهند نه بخاطر این است که دلایل قانع‌کننده و موجهی دارد، بلکه به این سبب است که دین یک ابزار قدرت برای کنترل جوامع است. مردم مطیع و مؤمن قابل کنترل تر از مردم پرسروصدا و پرسشگر هستند. چپاول و بهره‌برداری از یک ناراضی به مراتب مشکل‌تر است تا یک فرد راضی که سؤال نمی‌کند و دستور بالاترها را می‌پذیرد. دین و مذهب افیونیست که باعث می‌شود یک ملت بخواب رفته و ظلم و جفایی که (توسط صاحبان قدرت) بر آن‌ها روا شده را به کلی نادیده بگیرند. صاحبان قدرتی که همیشه با دین و مذهب رابـ ـطه تنگاتنگی داشته‌اند. دین و قدرت، هر دو احتیاج به خدایی دارند که در آینده وعدهٔ پاداش مطیعان و فرمانبردارانش را می‌دهد؛ و از این روست که انکار وجود خدا را گـ ـناه نابخشودنی حساب می‌کنند.

در این موقع من به دیراک گوشزد کردم که او دارد دین را با کثافت‌کاری‌های سیـاس*ـی اشتباه می‌گیرد. اما او پاسخ داد:

من اساساً با دین مشکل دارم. بلکه مملو از تناقض است. این همه صحبت از توبه و مشیت الهی و گـ ـناه فقط حقیقت را کماکان کتمان می‌کند. تسلیم به وجود و فرمان یک خدا یعنی کمک به حفظ ساختارهای کهنه، در حالیکه زندگی همانند علم است: باید در مقابل مشکلات برخاست و راه حل برایشان اندیشید.

در این زمان بود که متوجه شدیم که ولفگانگ پاولی در سکوت مبهمی فرورفته و به دیراک خیره شده. وقتی از او نظرش را در این مورد جویا شدیم، با کمی مکث پاسخ داد:

خب مشخص است که دیراک هم واسه خودش دین و مذهبی دارد؛ و شعارش هم این است: نیست اصلاً خدایی و دیراک رسول اوست.

همه ما، از جمله خود دیراک، زدیم زیر خنده، و بحث داغ آن شب در لابی هتل مان با همین جمله پاولی خاتمه یافت. پرفسور گلشنی درباره دیدگاه مذهبی او می گوید او که در ابتدا خداناباور بود درسال های پایانی زندگی خود به خدا باور پیدا کرد و ازنیازی دیدگاه اولیه خود بازگشت . »
 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ماکس برن

    ماکس بُرن
    240px-Max_Born.jpg

    ماکس بُرن (۱۹۷۰–۱۸۸۲)
    متولد ۱۱ دسامبر ۱۸۸۲
    برسلائو، امپراتوری آلمان
    مرگ ۵ ژانویهٔ ۱۹۷۰ (۸۷ سال)
    گوتینگن، آلمان غربی
    محل زندگی گوتینگن، آلمان غربی
    شهروند آلمانی-بریتانیایی
    رشته فعالیت فیزیک نظری
    محل کار دانشگاه برسلائو
    دانشگاه هایدلبرگ
    دانشگاه زوریخ
    دانشگاه گوتینگن
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه گوتینگن
    استاد راهنما کارل رانگه
    دانشجویان دکتری وی انریکو فرمی
    امیل وولف
    دلیل شهرت برای تحقیقات بنیادی‌اش در مکانیک کوانتمی به خصوص برای تعبیر احتمالاتی او از تابع موج
    جوایز
    22px-Nobel_prize_medal.svg.png
    جایزه نوبل فیزیک (۱۹۵۴ میلادی)
    مدال هیوز (۱۹۵۰ میلادی)
    مدال مَکس پلانک (۱۹۴۸ میلادی)
    همکار انجمن سلطنتی (۱۹۳۹ میلادی)
    دین یهودی
    امضا
    128px-Max_Born_signature.svg.png

    ماکس بُرن (به انگلیسی: Max Born) (زاده ۱۱ دسامبر ۱۸۸۲ - درگذشته ۵ ژانویه ۱۹۷۰) فیزیکدان و ریاضی‌دان یهودی‌تبار آلمانی بود. وی در سال ۱۹۵۴ جایزه نوبل فیزیک را از آن خود کرد. او یکی از ۱۱ نفری بود که بیانیه راسل-اینشتین را امضاء کردند.

    ماکس بُرن تحصیلات خود را در دانشگاه‌های برسلاو و هایدلبرگ و زوریخ انجام داد. او در طول تحصیلات در مقطع دکتری و نیز انجام تحقیقاتش برای دریافت عنوان دانشیاری در گوتینگن، با دانشمندان و ریاضی دانان برجسته‌ای مانند فلیکس کلاین، داوید هیلبرت، هرمان مینکوفسکی، اتو رونگه، ویگت و کارل شوارتزشیلد در تماس بود.

    در ۱۹۰۹ مدرس دانشگاه گوتینگن شد و در ۱۹۱۲ به دانشگاه شیکاگو رفت.

    در ۱۹۱۹ مدتی در ارتش آلمان خدمت کرد و سپس استاد دانشگاه فرانکفورت شد. در همین دوره تعبیر خود از تابع چگالی احتمال برای ψ*ψ در معادله شرودینگر را ارائه کرد که همین بعدها باعث شد او جایزه نوبل را ببرد.

    در ۱۹۳۳ او برای فرار از آزار نازی‌ها به دانشگاه کمبریج رفت و در آن دانشگاه استاد شد. در ۱۹۳۹ به تابعیت بریتانیا درآمد و به عضویت انجمن پادشاهی لندن پذیرفته شد.

    آلبرت اینشتین از دوستان بورن بود و جمله معروف خود دربارهٔ مکانیک کوانتم «خدا با جهان تاس بازی نمی‌کند» را در ۱۹۲۶ در نامه‌ای به بورن نوشت.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ورنر هایزنبرگ

    ورنر کارل هایزنبرگ
    225px-Heisenberg_10.jpg

    متولد ۵ دسامبر ۱۹۰۱
    وورتسبورگ
    مرگ ۱ فوریهٔ ۱۹۷۶ (۷۴ سال)
    مونیخ
    ملیت
    23px-Flag_of_Germany.svg.png
    آلمان
    رشته فعالیت فیزیک
    محل کار دانشگاه گوتینگن
    دانشگاه کپنهاگ
    دانشگاه لایپزیگ
    دانشگاه هومبولت برلین
    دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه لودویگ ماکسیمیلیان مونیخ
    دلیل شهرت به خاطر ابداع مکانیک کوانتمی که کاربردهای آن علاوه بر چیزهای دیگر به کشف فرم‌های الوتروپیک هیدروژن
    جوایز
    22px-Nobel_prize_medal.svg.png
    جایزه نوبل فیزیک (۱۹۳۲)
    مدال ماکس پلانک
    امضا
    128px-Werner_Heisenberg_signature.svg.png

    ورنر کارل هایزنبرگ (به آلمانی: Werner Karl Heisenberg) (زاده ۱۹۰۱ - درگذشته ۱۹۷۶)، فیزیکدان آلمانی و برندهٔ جایزه نوبل فیزیک و یکی از بنیانگذاران فیزیک کوانتومی بود.

    وی در سال ۱۹۰۱، در وورتسبورگ و در یک خانواده دانشمند متولد شد. تحصیلات خود در فیزیک را زیر نظر آرنولد زومرفلد به پایان رسانید. در سال ۱۹۲۴ دستیار ماکس بورن در گوتینگن بود و بعد در کپنهاگ با نیلز بوهر همکاری می‌کرد.

    او که باورهای مسیحی داشت در سال ۱۹۳۷ ازدواج کرد. وی و همسرش هفت بچه داشتند. هایزنبرگ در سال ۱۹۷۶ در مونیخ درگذشت.

    محتویات
    • ۱ آثار
    • ۲ سال‌های جنگ جهانی دوم
    • ۳ در هنر
    • ۴ تالیفات
    • ۵ یادمان‌ها
    • ۶ منابع
    • ۷ پیوند به بیرون
    آثار
    مهم‌ترین کشف هایزنبرگ نامعادلهٔ مشهور عدم قطعیت است. این نامعادله می‌گوید که در مکانیک کوانتومی، قطعیت اندازه‌گیری تکانه و مکان با هم رابـ ـطهٔ معکوس دارند. اصل عدم قطعیت هایزنبرگ به‌طور ریاضی به شکل زیر نوشته می‌شود:

    Δ x ⋅ Δ p ≥ h 4 π = ℏ 2 {\displaystyle \Delta x\cdot \Delta p\geq {\frac {h}{4\pi }}={\frac {\hbar }{2}}}
    7b8eee64a473d791d6b8a650a3964b6ca76a48a2

    کارهای با ارزش دیگر هایزنبرگ در فیزیک ذره‌ای و هسته‌ای است.

    سال‌های جنگ جهانی دوم
    250px-Werner_Heisenberg_Briefmarke.jpg

    تمبر یادبود هایزنبرگ در سال ۲۰۰۱
    وی که در جنگ جهانی دوم در آلمان باقی ‌ماند سیاست بسیار محافظه‌کاری داشت، اما با وجود شرکت در پروژه ساخت بمب اتم هیتلری، هرگز عضو حزب ناسیونال سوسیالیست‌های آلمان نشد.[۱] وی حتی به دلیل نظریاتش در فیزیک نظری («فیزیک آریایی»[۲]) توسط یوهان اشتارک یک «یهودی سفید» نامیده شد.[۳][۴] البته هایزنبرگ از این اتهام توسط هاینریش هیملر فرمانده اس اس (بدلایل خانوادگی[۵]) تبرئه شد و به فعالیت‌های علمی خود در آلمان در دوره ناسیونال سوسیالیسم ادامه داد.[۶] با اینحال دستگاه آلمان نازی از روی بی‌اعتمادی به وی کرسی معتبر آرنولد زومرفلد را بر سر همین مسئله (برخلاف توصیه خود زومرفلد) هرگز ارائه نکرد.[۷]

    در هنر
    هایزنبرگ همانند ماکس پلانک یک نوازنده چیره‌دست پیانو بود، و در کنسرت‌هایی نیز شرکت داشت.[۸]

    تالیفات
    «جزء و کل» یکی از تالیفات هایزنبرگ است. این کتاب به نوعی خاطرات هایزنبرگ را بیان می‌کند و به‌طور مثال دربردارندهٔ چگونگی پیوستن او به دانشکدهٔ فیزیک دانشگاه مونیخ، آشنایی او با نیلز بور، رفتار هایزنبرگ در زمان رایش سوم، بحث‌های علمی و فلسفی با افراد مختلف و بسیاری از جوانب زندگی این دانشمند بزرگ است. این کتاب توسط حسین معصومی همدانی به فارسی ترجمه شده‌است و توسط مرکز نشر دانشگاهی منتشر شد.

    یادمان‌ها
    امروزه موزه‌ای از آثار و بقایای وی در آلمان باقیست.

    شبکه بی‌بی‌سی-۴ در مورد آخرین دیدار مشهور هایزنبرگ با (نیلز بوهر) یک فیلم تئاتری بنام کپنهاگ، در سال ۲۰۰۲ به نمایش درآورد. دنیل کریگ (بازیگر نقش جیمز باند) در آن به نقش هایزنبرگ ظاهر شد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    اروین شرودینگر

    آروین شرودینگر
    225px-Erwin_Schr%C3%B6dinger_%281933%29.jpg

    متولد ۱۲ اوت ۱۸۸۷
    وین، اتریش-مجارستان
    مرگ ۴ ژانویهٔ ۱۹۶۱ (۷۳ سال)
    وین، اتریش
    شهروند
    اتریش

    ایرلند
    ملیت اتریشی
    رشته فعالیت فیزیک (مکانیک کوانتوم)
    محل کار دانشگاه برسلائو
    دانشگاه زوریخ
    دانشگاه هومبولت برلین
    دانشگاه آکسفورد
    دانشگاه گراتس
    موسسه مطالعات پیشرفته دوبلین
    دانشگاه گنت
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه وین
    استاد راهنما فردریچ هاسنوهری
    دلیل شهرت معادله شرودینگر
    گربه شرودینگر
    سطح انرژی
    بیولوژی کوانتوم
    کشف مکانیک موج[۱]
    جوایز
    22px-Nobel_prize_medal.svg.png
    جایزه نوبل فیزیک (۱۹۳۳)

    مدال ماکس پلانک (۱۹۳۷)
    دین آتئیست (بی‌خدا)[۲][۳]
    امضا
    128px-Erwin_Schr%C3%B6dinger_signature.svg.png

    آروین رودولف یوزف آلکساندر شرودینگر (به آلمانی: Erwin Rudolf Josef Alexander Schrödinger) (زاده ۱۲ اوت ۱۸۸۷ - درگذشته ۴ ژانویه ۱۹۶۱) فیزیکدان اتریشی و تنها پسر رودولف شرودینگر بود.[۴] او از جمله کسانی بود که در تئوری موج، مشارکت داشت و نتایج اساسی در زمینه نظریه کوانتومی از مکانیک موج او تشکیل شد.[۵] او در سال ۱۹۰۶ وارد دانشگاه وین شد و در سال ۱۹۱۰ دکترایش را گرفت و پس از آن، در جنگ جهانی اول حضور یافت.[۶] در سال ۱۹۲۰ (میلادی) نظریه‌ای موسوم به مکانیک کوانتومی پای به عرصه نهاد و به‌وسیله آروین شرودینگر به مفیدترین شکلش به شیمی‌دانان عرضه شد.[۷] در سال ۱۹۲۱ به دانشگاه زوریخ رفت و در سال ۱۹۲۶ او اساسی‌ترین معادله غیر نسبیتی در مکانیک کوانتومی که برای توصیف تحول حالت یک ذره است با نام معادله شرودینگر به ثبت رساند[۸] و با کمک از اصل عدم قطعیت هایزنبرگ مدل جدید اتمی را به نام ابر الکترونی ارائه داد.[۹][۱۰][۱۱] او در سال ۱۹۳۳ به همراه پل دیراک فیزیکدان انگلیسی به دلیل ایده مکانیک موج برنده جایزه نوبل در فیزیک شد.[۶][۱۲] در سال ۱۹۳۵ به همراه آلبرت اینشتین نظریه گربه شرودینگر را ارائه داد.[۱۳] در سال ۱۹۳۶ او به سمت رئیس دانشگاه گراتس اتریش درآمد.[۱۴] در سال ۱۹۳۸ به دلیل ورود نازیها به اتریش او اتریش را ترک کرد.[۱۵] او در ۴ ژانویه ۱۹۶۱ در وین و در ۷۳ سالگی به علت ابتلاء به بیماری سل درگذشت[۴][۱۶]

    شرودینگر، با وجود رشد یافتن در یک خانواده مسیحی، یک خداناباور (آتئیست) بود. به عنوان یک بی‌دین، شرودینگر منکر وجود یک قادر متعال به عنوان خالق جهان بود و همواره، سنت‌گرایی دینی را نفی می‌کرد؛ با این حال، او به ادیان شرقی‌ای همچون: بودائیسم، هندوئیسم و جِینیسم و همچنین به همه‌خدایی اسپینوزا نیز، علاقه داشت. او از سمبل‌های مذهبی در نوشته‌هایش استفاده می‌کرد.[۲][۳] شرودینگر باور داشت که در نهایت تلاش‌های علمی‌اش به یافتن منشأ عالم هستی ختم خواهد شد.[۱۷]

    محتویات
    • ۱ زندگی
      • ۱.۱ دوران کودکی
      • ۱.۲ دوران جوانی و میانسالی
    • ۲ فعالیت‌های علمی
      • ۲.۱ مدل کوانتومی
    • ۳ افتخارات و جوایز
    • ۴ جستارهای وابسته
    • ۵ منابع
    زندگی
    دوران کودکی
    آروین شروینگر در تاریخ ۱۲ اوت ۱۸۸۷ چشم به جهان گشود. وی تنها پسر رودولف شرودینگر (گیاه‌شناس) و گئورگینه امیلا برندا (دختر الکساندرا باوئر) بود. پدر او صاحب یک کارخانه مشمّاسازی در وین و پدربزرگ او یک پروفسور شیمی بود. شرودینگر در سال‌های اولیه زندگی‌اش به شدت تحت تأثیر آرتور شوپنهاور قرار گرفت در همین سال‌ها وقت خود را صرف مطالعه آثار او کرد و در طول زندگی به تئوری رنگ و فلسفه علاقه وافری داشت.[۱۶][۱۸]

    مادر او اتریشی-انگلیسی بود؛ دین پدرش مسیحی کاتولیک و دین مادرش مسیحی لوتری بود. اگرچه وی دوران بچگی خود را در خانه‌ای لوتری گذراند، هنوز برای عموم نامشخص است که دین او چه زیرشاخه‌ای از مسیحیت بوده‌است.[۱۹]

    دوران جوانی و میانسالی
    آروین در سال ۱۹۰۶ وارد دانشگاه وین شد و زیر دست استادش فردریچ هاسنوهری فیزیک آموخت و در سال ۱۹۱۰ با مدرک دکترا فارغ‌التحصیل شد.[۲۰][۲۱] او در بین سال‌های ۱۹۱۴ تا ۱۹۱۸ در جنگ جهانی اول به عنوان افسر جنگ در توپخانه قلعه اتریشی حضور داشت و پس از اتمام جنگ به وین بازگشت. در سال ۱۹۲۰ به عنوان دستیار ماکس وین فیزیکدان آلمانی در ینا انتخاب شد.[۵][۲۲][۲۳] در سال ۱۹۲۰ او به دانشگاه ینا دعوت شد و وین را ترک کرد و در آنجا با دختری به نام آنمری برتال، دختر یک شیمیدان ازدواج کرد.[۲۴][۲۵] در کریسمس سال ۱۹۲۱ او به وروتسلاو و سپس برای تدریس به دانشگاه زوریخ رفت.[۲۶] با این حال در سال ۱۹۳۳ شرودینگر به دلیل مخالف بودن با نازیها مجبور به ترک آلمان شد. او در کالج ماگدالن در آکسفورد شروع به کار کرد و بعد از این بود که همراه پل دیراک جایزه نوبل فیزیک را دریافت کردند.[۵]

    فعالیت‌های علمی
    مدل کوانتومی
    او در اوایل زندگی مهندسی برق و برق جویی را پی گرفت. او معمولاً با معلم سابقش فرانتس اکسنر کار می‌کرد. در سال اول زندگی حرفهای شرودینگر با ایده‌های کوانتومی در آثار ماکس پلانک، آلبرت اینشتین، نیلس بور، آرنولد زومرفلد و دیگران آشنا شد.[۱۶] در سال ۱۹۲۶ میلادی، شرودینگر بر مبنای رفتار دو گانهٔ الکترون (موجی و ذره‌ای) و با تأکید بر رفتار موجی الکترون، محدود کردن الکترون به یک مدار دایره شکل را درست ندانست و از احتمال حضور الکترون در یک محیط سه بعدی سخن گفت. او این فضاهای سه بعدی که احتمال حضور الکترون در آن وجود دارد را اُربیتال نامید. شرودینگر پس از انجام محاسبات پیچیدهٔ ریاضی، به این نتیجه رسید که همان‌طور که برای پیدا کردن یک جسم در فضا به سه عدد (طول، عرض و ارتفاع) نیاز داریم، برای پیدا کردن اوربیتال یک اتم هم به ۳ عدد کوانتمی نیاز داریم. در واقع شرودینگر با معرفی یک تابع موج (معادله دیفرانسیل) و حل انتگرال سه‌گانه آن به نتایجی دست یافت که پایه و اساس مدل کوانتومی شد. شرودینگر سه عدد کوانتومی را از روی معادلات دیفرانسیل و حساب انتگرال پیچیده‌ای به دست آورد:۱-عدد کوانتومی اصلی(n) ۲-عدد کوانتوم، اُربیتالی یا فرعی(L) ۳-عدد کوانتومی مغناطیسی(mL). البته عدد کوانتومی چهارم(mS) (عدد کوانتومی اسپینی)، بعداً توسط دیگران به دست آمد.

    افتخارات و جوایز
    • جایزه نوبل فیزیک(۱۹۳۳) - برای معادله شرودینگر
    • مدال ماکس پلانک(۱۹۳۷)
    • جایزه فرهنگستان علوم اتریش (۱۹۵۶)
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ریچارد فاینمن

    ریچارد فیلیپس فاینمن
    Richard_Feynman_Nobel.jpg

    متولد ۱۱ مهٔ ۱۹۱۸
    فار راکوی، کویینز، نیویورک سیتی، نیویورک
    مرگ ۱۵ فوریهٔ ۱۹۸۸ (۶۹ سال)
    لوس‌آنجلس، کالیفرنیا
    محل زندگی ایالات متحده آمریکا
    ملیت آمریکایی
    رشته فعالیت فیزیک
    محل کار پروژه منهتندانشگاه کرنلمؤسسه فناوری کالیفرنیا
    دانش‌آموختهٔ مؤسسه فناوری ماساچوستدانشگاه پرینستون
    استاد راهنما جان ویلر
    دانشجویان دکتری وی داگلاس دین اشرفترابرت بارودانیال هیلزآلبرت هیبز
    جیووانی روسی لومانیتزتوماس کورترایتجرج زوییگ
    دلیل شهرت
    [نمایش]
    تأثیرات پل دیراک
    جوایز جایزه اینشتین (۱۹۵۴)
    22px-Nobel_prize_medal.svg.png
    جایزه فیزیک نوبل (۱۹۶۵)نشان ملی علوم (۱۹۷۹)
    دین خداناباور[۱][۲][۳]
    امضا
    128px-Richard_Feynman_signature.svg.png

    پانویس
    او پدر کارل فاینمن و پدرخوانده میشل فاینمن بود. همچنین ژوان فاینمن کوچکترین خواهر وی بوده‌است.
    ریچارد فیلیپس فاینمن (به انگلیسی: Richard Phillips Feynman) (زاده ۱۱ مه ۱۹۱۸، نیویورک - درگذشته ۱۵ فوریه ۱۹۸۸، کالیفرنیا) از تأثیرگذارترین فیزیکدان‌های آمریکایی قرن بیستم بود. او در گسترش نظریه الکترودینامیک کوانتومی سهم مهمی داشت و از دانشمندان پروژه منهتن، پروژه‌ای که به ساخت نخستین بمب اتمی انجامید بود. بعدها او یکی از اعضای کمیسیون راجرز بود که از سوی رئیس جمهور ایالات متحده وظیفه بررسی واقعهٔ انفجار فضاپیمای چلنجر را بر عهده داشت. در سال ۱۹۶۵، فاینمن به دلیل پژوهش‌هایش در زمینه الکترودینامیک کوانتومی، جایزه نوبل فیزیک را به همراه جولیان شووینگر و سین‌ایترو تومونوجا دریافت کرد.

    علاوه بر این‌ها، فاینمن مدرسی تأثیرگذار و نوازندهٔ غیرحرفه‌ای بانگو بود و از بسیاری جهات فردی خاص و آزاداندیش به‌شمار می‌آمد. فاینمن یک مبلغ مشتاق علم بود. در سال ۱۹۵۹ او در سخنرانی مشهور و نوآورانه خود در انجمن فیزیک آمریکا با عنوان «آن پایین فضای بسیاری هست» به بررسی ایده‌های که اکنون با نام فناوری نانو شناخته می‌شوند پرداخت و چشم‌انداز شگفت‌انگیزی را که این ایده‌ها ترسیم می‌کردند را بررسی کرد.

    فاینمن در دوران حیاتش به یکی از مشهورترین دانشمندان جهان تبدیل شد. در سال ۱۹۹۹، در یک نظرخواهی از ۱۳۰ فیزیکدان مطرح از کشورهای مختلف توسط نشریه بریتانیایی "Physics World"، فاینمن به عنوان یکی از ده فیزیکدان برتر تمام اعصار انتخاب شد.

    او همچنین به دلیل ماجراجویی‌های فراوانش که در کتاب‌های «حتماً شوخی می‌کنید آقای فاینمن؟» و «چه اهمیتی می‌دهید دیگران چه فکری می‌کنند؟» به تفصیل راجع به آن‌ها صحبت شده، مشهور است.

    محتویات
    • ۱ زندگی‌نامه
      • ۱.۱ کودکی
      • ۱.۲ تحصیلات
      • ۱.۳ پروژه منهتن
      • ۱.۴ در کرنل
      • ۱.۵ دوران کلتک
      • ۱.۶ فاجعه چلنجر
      • ۱.۷ زندگی شخصی
      • ۱.۸ مرگ
    • ۲ دیدگاه فاینمن نسبت به علم
    • ۳ آثار
    • ۴ ترجمه آثار به فارسی
    • ۵ پانویس
    • ۶ منابع
    • ۷ پیوند به بیرون
    زندگی‌نامه
    کودکی
    ریچارد فاینمن در ۱۱ مه ۱۹۱۸[۴] در کویینز نیویورک متولد شد. مادرش لوسی خانه‌دار و پدر او، ملویل آرتور فاینمن، یک بازرگان بود که یونیفرم نظامی می‌فروخت.[۵] اصل و نسب پدر و مادر او از روسیه و لهستان بود و هردوی آن‌ها نیز اشکنازی بودند.[۶] با این که پدر و مادر او هردو از تبار یهودی بودند اما پدر بر خلاف مادر خداناباور بود. به باور خود فاینمن، پدرش تأثیر زیادی روی او داشت و آن‌ها از صحبت در مورد پدیده‌های مختلف لـ*ـذت می‌بردند. مادرش بسیار شوخ‌طبع بود که این شوخ‌طبعی را ریچارد نیز از او به ارث برد؛ میراثی که تا پایان عمر با خود داشت.

    همانند آلبرت اینشتین و ادوارد تلر، ریچارد حرف زدن را دیر آموخت.[۷][۸] او تا تولد سه سالگی‌اش هنوز نخستین کلمه‌اش را هم بر زبان نیاورده بود. در بزرگسالی، او لهجهٔ غلیط بروکلینی‌اش را حفظ کرده بود، لهجه‌ای که به قدری متمایز بود که گاهی دیگران آن را نوعی تظاهر و اغراق می‌پنداشتند.[۹][۱۰] دوستان نزدیک فاینمن ولفگانگ پاولی و هانس بیته نظرشان این بود که فاینمن مثل یک «خیابان‌گرد» صحبت می‌کند.

    فاینمن از کودکی به علوم مهندسی علاقه‌مند بود. او آزمایشگاه خانگی کوچکی برای خود داشت و وسایل برقی را تعمیر می‌کرد. خواهر وی، ژوان فاینمن نیز بعدها یک متخصص اخترفیزیک شد.[۱۱]

    تحصیلات
    فاینمن در دبیرستان فار راک‌اوی تحصیل می‌کرد. دو برنده جایزه نوبل دیگر، برتون ریکتر و باروخ ساموئل بلومبرگ هم از فارغ‌التحصیلان همین دبیرستان بوده‌اند.[۱۲] در دبیرستان، ضریب هوشی وی را بر اساس یک آزمون نامشخص ۱۲۳ تخمین زده شده بود. او وقتی به ۱۵ سالگی رسید مثلثات، هندسه تحلیلی، دیفرانسیل و انتگرال و حد مجموع را از بر بود. او برای پذیرش در دانشگاه کلمبیا اقدام کرده بود، اما به دلیل سهمیه محدودی که برای یهودیان وجود داشت پذیرفته نشده بود.[۵] به جای کلمبیا او به ام‌آی‌تی رفت و آن‌جا به انجمن برادری فی بتا دلتا پیوست. [۱۳] در دوران کارشناسی، فاینمن دو مقاله در مجلهٔ Physical Review منتشر کرد. [۱۴] او یکی از آن‌ها با عنوان «پراکندگی پرتوهای کیهانی به وسیلهٔ ستارگان یک کهکشان»[۱۵] را با همکاری مانوئل والاراتا نوشته بود:

    « والاراتا دانشجویانش را در یک وضعیت استاد-شاگردی قرار می‌داد: نام دانشمند ارشد باید اول بیاید. فاینمن چند سال بعد انتقامش را از او گرفت، وقتی که هایزنبرگ کتابش در مورد پرتوهای کیهانی را با این جمله تمام کرد: «انتظار نمی‌رود که این اثر مشاهده شود (بر مبنای کار والاراتا و فاینمن)» وقتی که فاینمن دوباره والاراتا را دید با سرخوشی از او پرسید که آیا به کتاب هایزنبرگ نگاهی انداخته است. والاراتا دلیل لبخند عریض و طویل فاینمن را می‌دانست: «بله، ظاهراً تو حرف آخر را در مورد پرتوهای کیهانی می‌زنی!»[۱۶] »
    مقالهٔ دیگر فاینمن، تز سال آخرش دربارهٔ «نیروهای میان مولکول‌ها»[۱۷] بود. این مقاله بر مبنای ایده‌ای از جان سی اسلتر بود. اسلیتر به قدر کافی از تز فاینمن راضی بود که آن را در ژورنالی منتشر کرد. امروزه موضوع رسالهٔ فاینمن با نام قضیهٔ هل‌مان-فاینمن شناخته می‌شود.

    او در سال ۱۹۳۹ مدرک کارشناسی‌اش را از ام‌آی‌تی گرفت.[۱۸] در همین سال، او برنده بورسیه پاتنام شد.[۱۹] در آزمون‌های ورودی تحصیلات تکمیلی دانشگاه پرینستون فاینمن در فیزیک نمرهٔ کامل گرفت که بی‌سابقه بود و نمرهٔ ریاضی‌اش هم بسیار بالا بود؛ اما نمره‌اش در تاریخ و انگلیسی تعریفی نداشت. رئیس دپارتمان فیزیک پرینستون(هنری د ولف اسمیث) اما نگرانی دیگری داشت. در نامه‌ای به فیلیپ ام مورس او این چنین نوشته بود: «آیا فاینمن یهودی است؟ ما هیج قانون مشخصی علیه یهودیان نداریم اما تمایل داریم که جمعیت نسبی آن‌ها را در دپارتمانمان به طرز معقولی پایین نگه داریم.»[۲۰] مورس تأیید کرد که فاینمن در واقع یهودی است اما به اسمیث اطمینان داد که: «به هر حال، قیافه و رفتار فاینمن هیچ اثری از این ویژگی‌اش ندارد.»[۲۰]

    پروژه منهتن
    Richard_Feynman_ID_badge.png

    تصویر کارت شناسایی فاینمن در پروژه منهتن
    در سال ۱۹۴۱، در حالی که آتش جنگ جهانی دوم در اروپا شعله‌ور شده بود، فاینمن در ایالات متحدهٔ فارغ از جنگ تابستانی را در مرکز تسلیحاتی فرانکفورد در پنسیلوانیا به کار بر روی مسائل مربوط به پرتاب موشک‌های بالستیک گذراند.[۲۱][۲۲] پس از حمله به پرل هاربر که ایالات متحده وارد جنگ شد، او توسط رابرت آر ویلسون استخدام شد. در این زمان ویلسون در پروژه‌ای که بعداً به پروژه منهتن تبدیل شد مشغول کار بر روی روش‌های تولید اورانیوم غنی‌شده برای بمب اتمی بود.[۲۳][۲۴] تیم ویلسون در پرینستون مشغول کار بر روی دستگاهی به نام ایزوترون بودند؛ دستگاهی که با کمک نیروی الکترومغناطیس اورانیوم-۲۳۵ را از اورانیوم-۲۳۸ جدا می‌کرد. در همین حال تیم ارنست ارلاندو لارنس مشغول توسعهٔ کالوترون بود که همین کار را با شیوه‌ای متفاوت انجام می‌داد. در تئوری، ایزوترون چندین مرتبه از کالوترون بهینه‌تر بود اما تلاش فاینمن و پائول الوم برای اثبات این که در عمل هم همین‌طور است راه به جایی نمی‌برد. سرانجام، به پیشنهاد لارنس توسعهٔ ایزوترون نیمه‌کاره رها شد.[۲۵]

    در این زمان (اوایل ۱۹۴۳) رابرت اوپنهایمر مشغول برپاسازی آزمایشگاه لوس آلامس بود؛ آزمایشگاهی سری در تخت‌تپه‌ای دورافتاده در نیومکزیکو که بنا بود بمب اتمی در آن‌جا طراحی و ساخته شود. تیم ویلسون در پرینستون پیشنهادی مبنی برای همکاری در این پروژه دریافت کرد. ویلسون بعدها این رویداد را این‌گونه به خاطر می‌آورد: «مثل یک گروهان از سربازان، همه‌مان با هم برای رفتن به لوس آلاموس ثبت نام کردیم.»[۲۶] مثل بسیاری از فیزیکدانان جوان، فاینمن خیلی زود مجذوب کاریزمای اوپنهایمر شد؛ اوپنهایمری که از شیکاگو با تلفن راه دور با فاینمن تماس گرفت تا بگوید که برای آرلین بیمارستانی در البوکرکی پیدا کرده‌است. فاینمن از جملهٔ نخستین کسانی بود که عازم نیومکزیکو شد. در ۲۸ مارس ۱۹۴۳، او همراه با آرلین که راه‌آهن برایش ویلچری فراهم کرده بود با قطار به مقصد نیومکزیکو حرکت کردند.[۲۷]

    220px-Feynman_and_Oppenheimer_at_Los_Alamos.jpg

    فاینمن (وسط) همراه با رابرت اوپنهایمر (نفر سمت راستی فاینمن از دید بیننده) در یک دورهمی در آزمایشگاه لس آلاموس در هنگام پروژه منهتن
    در لس آلاموس، فاینمن به بخش تئوری (T) که توسط هانس بیته اداره می‌شد پیوست.[۲۸] بیته تحت تأثیر مهارت فاینمن قرار گرفت و او را یک سرپرست گروه کرد.[۲۹] بیته و فاینمن فرمول بیته–فاینمن را برای محاسبهٔ انرژی آزاد شدهٔ حاصل از یک بمب اتمی شکافتی توسعه دادند. فرمول آن‌ها بر مبنای کارهای رابرت سربر به دست آمده بود.[۳۰] به عنوان یک فیزیکدان تازه‌وارد، نقش فاینمن در پروژهٔ منهتن مرکزی نبود. او در بخش تئوری، سرپرست گروهی محاسباتی متشکل از رایانه‌های انسانی بود. به همراه استنلی فرانکل و نیکولاس متروپلیس، او در برپاسازی سیستمی مبتنی بر استفاده از کارت‌های پانچِ آی‌بی‌ام برای محاسبات همکاری داشت.[۳۱] کارهای دیگر او در لس آلاموس شامل محاسبهٔ معادلات نوترون برای یک رآکتورِ هسته‌ایِ کوچک به نام «Water Boiler» (به معنای دیگ بخار) بود. هدف این رآکتور، اندازه‌گیری میزان نزدیکی یک توده از مواد هسته‌ای به حالت بحرانی بود.[۳۲] برای تکمیل کارش روی این رآکتور، فاینمن به آزمایشگاه ملی اوک ریج فرستاده شد و در آن‌جا مهندسان را برای طراحی روندهای ایمنی برای ذخیرهٔ مواد پرتوزا یاری کرد. این روندها باید از وقوع انفجار بحرانی جلوگیری می‌کردند، به ویژه در مواقعی که اورانیوم غنی‌شده با آب تماس پیدا می‌کرد که می‌توانست به عنوان یک آرام‌کننده نوترون عمل کند.[۳۳] فاینمن همچنین مسئول محاسبات مربوط به طرح بمب اورانیومی دوگانه بود که در نهایت معلوم شد ساختش ناممکن است.[۳۴][۳۵]

    در کرنل
    فاینمن اسماً در دانشگاه ویسکانسین به عنوان استادیار استخدام شده بود، اما در هنگام مشارکت در پروژهٔ منهتن در مرخصی بدون حقوق بود.[۳۶] در سال ۱۹۴۵، فاینمن نامه‌ای از کالجِ Letters and Science این دانشگاه دریافت کرد که در آن از او خواسته شده بود تا در سال تحصیلی آینده تدریس کند. از آن‌جا که او به بازگشت و تدریس تعهدی نداد، استخدام او لغو شد. چند سال بعد، فاینمن در یک سخنرانی در این دانشگاه به شوخی گفت: «عالی است که دوباره در تنها دانشگاهی هستم که به قدر کافی عاقل بوده‌است که مرا اخراج کند.»[۳۷]

    در ۳۰ اکتبر ۱۹۴۳، دوست فاینمن هانس آلبرشت بیته به رئیس دپارتمان فیزیک دانشگاهش یعنی کرنل نامه‌ای نوشته بود تا او را به استخدام فاینمن تشویق کند. در ۲۸ فوریه ۱۹۴۴، رابرت باکر که او هم از کرنل[۳۸] و از دانشمندان ارشد لس آلاموس بود[۳۹] هم استخدام فاینمن را توصیه کرد.[۴۰] این توصیه‌ها به پیشنهاد کاری برای او در اوت ۱۹۴۴ منجر شد که فاینمن آن را پذیرفت. اوپنهایمر نیز امیدوار بود که فاینمن را در دانشگاه خودش، دانشگاه کالیفرنیا، استخدام کند اما رئیس دپارتمان فیزیک این دانشگاه، ریموند تی. برگ در استخدام فاینمن دودل بود. در نهایت در می ۱۹۴۵ دانشگاه کالیفرنیا پیشنهادی برای فاینمن فرستاد که فاینمن ردش کرد. با این حال، کرنل قبول کرد که معادل همان حقوق ۳۹٬۰۰ دلاری که دانشگاه به فاینمن پیشنهاد کرده بود را به او بپردازد.[۴۰] فاینمن یکی از نخستین اعضای رهبری آزمایشگاه لس آلاموس بود که آنجا را ترک کرد. با ترک لوس آلاموس در اکتبر ۱۹۴۵ او راهی ایتاکا، نیویورک مقر کرنل شد.[۴۱]

    220px-Feynman_EP_Annihilation.svg.png

    نمودار فاینمن نابود شدن متقابل یک جفت الکترون/پوزیترون
    از آنجا که او دیگر در آزمایشگاه لس آلاموس کار نمی‌کرد، فاینمن دیگر از قانون سربازی معاف نبود و در پاییز ۱۹۴۶ به خدمت ارتش فراخوانده شد. او از رفتن به سربازی با تظاهر به بیماری روانی رهایی یافت و ارتش در یک بررسی پزشکی به او معافیت نوع F-4 به دلیل عدم سلامت روانی داد.[۴۲][۴۳] ممکن است که این ارزیابی تا حدی هم درست بوده باشد چرا که در این هنگام فاینمن به دلیل مرگ ناگهانی پدرش در ۸ اکتبر ۱۹۴۶ از افسردگی رنج می‌برد.[۴۴] در ۱۷ اکتبر ۱۹۴۶، او نامه‌ای به همسر درگذشته‌اش آرلین نوشت که در آن عشق عمیق و دلشکستگی‌اش را بیان می‌کرد. فاینمن تا آخر عمر نامه را نگه داشت. نامه مهر و موم شده بود و تنها پس از مرگ فاینمن باز شد. نامه با این جمله تمام می‌شد: «من را به خاطر پست نکردن این نامه ببخش، اما آدرست را نمی‌دانم.»[۴۵]

    دوران کلتک
    سال‌های کلتک، سال‌های پر دستاوردی برای فاینمن بودند. او بر روی الکترودینامیک کوانتومی کار کرد که جایزه نوبل را برایش به ارمغان آورد. دقت پیش‌بینی‌های این نظریه با آزمایش‌های بسیاری تأیید شده‌است. فاینمن دو صورت‌بندی متفاوت از این نظریه ارائه کرد: نخست رهیافت انتگرال مسیر، و دیگر نمودارهای فاینمن. هردوی این صورت‌بندی‌ها از شیوه جمع تاریخ‌ها استفاده می‌کنند. علاوه بر این، او توضیحی برای ابرشارگی هلیم مایع در دماهای بسیار پایین ارائه کرد. توضیح او بر پایه مکانیک کوانتوم و نظریه فیزیکدان روسی لاندائو دربارهٔ ابرشارگی بود.

    فاینمن به همراه ماری گل-من مدلی را برای توصیف واپاشی ضعیف توسعه داد که نشان می‌داد جفتیدگی جریان در این فرایند ترکیبی از جریان محوری و جریان برداری است. (تجزیه یک نوترون به یک الکترون، یک پروتون و یک پادنوترینو مثالی از یک واکنش واپاشی ضعیف است) هر چند که ای سی جورج سودارشان و رابرت مارشاک هم تقریباً هم‌زمان با فاینمن و گل‌مان مدل مشابهی را ارائه کردند اما کار فاینمن و گل‌مان به عنوان پیشرفتی اساسی تلقی می‌شد چرا که برهم‌کنش‌های نیروی هسته‌ای ضعیف به طرز شسته و رفته‌ای بر مبنای جریان‌های برداری و محوری توضیح می‌داد و نظریه واپاشی بتای سال ۱۹۳۳ انریکو فرمی را با توضیحی برای نقض زوجیت ذرات بنیادی مجهز می‌کرد. [۴۶]

    فاینمن وقتی که یک استاد کلتک بود ال‌اس‌دی را امتحان کرد. او هم‌چنین تجربیاتی برای فهم هوشیاری با ماری‌جوآنا و کتامین در تانک‌های توهم مشهور جان لیلی داشت. [۴۷] او مصرف الـ*کـل را هنگامی که نشانه‌های ابتدایی اعتیاد به الـ*کـل را نشان داد متوقف کرد چرا که نمی‌خواست هیچ کاری کند که منجر به آسیب به مغزش شود. [۴۸]

    فاجعه چلنجر
    نوشتار اصلی: اس‌تی‌اس-۵۱-ال
    220px-Challenger_explosion.jpg

    انفجار شاتل چلنجر در ۱۹۸۶
    فاینمن نقش مهمی در کمیسیون راجرز، هیئت ریاست جمهوری تشکیل شده برای بررسی فاجعه چلنجر، داشت. هنگام پخش زنده تلویزیونی یکی از جلسه‌های این کمیسیون، فاینمن با آزمایشی نشان داد که پلیمر استفاده شده در واشرهای چنبری شاتل خاصیت ارتجاعی خود را در دمای پایین از دست می‌دهد. او این کار را با فشردن نمونه‌ای از این ماده با یک گیره و فروبردن آن در لیوان آب خنکی که جلویش بود انجام داد. در رای نهایی، کمیته مذکور علت فاجعه را خرابی یکی از واشرهای درزگیری در یکی از موشک‌های پیشران جامد دانست.

    زندگی شخصی
    مرگ

    220px-Sm_feynman.jpg

    تمبر یادبود ریچارد فاینمن - انتشار در سال ۲۰۰۵ - آمریکا
    فاینمن در سال‌های آخر عمرش از دو سرطان نادر رنج می‌برد: لیپوسارکما و بیماری والندشتروم. بعد از یک عمل جراحی کوتاه برای درمان بیماری والندشتروم، او در ۱۵ فوریه ۱۹۸۸ در سن ۶۹ سالگی در مرکز پزشکی یو سی ال ای در گذشت. آخرین کلمات او این بود: «از این که دو بار بمیرم متنفرم، خیلی کسل‌کننده است.»

    دیدگاه فاینمن نسبت به علم
    فاینمن اصطلاح علم بارپرست‌گونه را برای اشاره به شیوه‌هایی که روش علمی را تقلید می‌کنند اما واقعاً علمی نیستند ابداع کرد. او بعضی از نتایج علوم اجتماعی و ادعاهای مبلغان خوراک زیستی (محصولات ارگانیک) را از این دست می‌دانست.

    آثار
    • درس‌های فیزیک فاینمن (The Feynman Lectures on Physics)
    • حتماً شوخی می‌کنید، آقای فاینمن! (Surely You're Joking, Mr. Feynman!)
    • چه اهمیتی می‌دهید دیگران چه فکر می‌کنند؟ (What Do You Care What Other People Think?)
    • درس‌های رایانش فاینمن (Feynman Lectures on Computation)
    • الکترودینامیک کوانتومی (نظریه شگفت‌انگیز نور و ماده)
    ترجمه آثار به فارسی
    مجموعه‌ای از ماجراجویی‌های فاینمن با عنوان انگلیسی «Surely You're Joking, Mr. Feynman» به فارسی ترجمه شده و نشر علم آن را با عنوان «ماجراجویی‌های فیزیکدان قرن بیستم» منتشر کرده‌است. هم‌چنین، گزیده‌ای از درس‌های فیزیک فاینمن با عنوان «شش قطعه آسان» با ترجمه محمدرضا بهاری منتشر شده‌است. درس‌گفتار وی با نام «The Character of Physical Law» با عنوان «سرشت قانون فیزیکی» به فارسی منتشر شده‌است. اندیشه‌پردازی‌های فلسفی‌اش «The Meaning of It All» را همایون صنعتی‌زاده‌ با عنوان «تأثیر علم در اندیشه» به فارسی برگردانده است. کتاب دیگری دربارهٔ فاینمن به نام « All the Adventures of a Curious Character» به فارسی با عنوان «همه ماجراهای ریچارد فاینمن» با ترجمه جمیل آریایی توسط انتشارات صدای معاصر در سال 1395 چاپ شده‌است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    عبدالسلام

    محمد عبدالسلام
    225px-Abdus_Salam_1987.jpg

    عبدالسلام در سال ۱۹۸۷
    متولد ۲۹ ژانویهٔ ۱۹۲۶
    جهنگ، پنجاب، پاکستان
    مرگ ۲۱ نوامبر ۱۹۹۶ (۷۰ سال)
    آکسفورد، بریتانیا
    ملیت
    23px-Flag_of_Pakistan.svg.png
    پاکستان
    رشته فعالیت فیزیک
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه پنجاب
    کالج سلطنتی لندن
    دانشجویان دکتری وی مایکل داف
    والتر گیلبرت
    جان موفات
    یووال نیمان
    جان پولکینگورن
    فیاض الدین
    ریاض الدین (فیزیکدان)
    مسعود احمد
    غلام مرتضی
    منیر احمد رشید
    دلیل شهرت ارائه فرمولبندی واحدی برای نیروی الکترومغناطیس و نیروی هسته‌ای ضعیف
    جوایز
    22px-Nobel_prize_medal.svg.png
    جایزه فیزیک نوبل (۱۹۷۹)
    مدال کاپلی (۱۹۹۰)
    دین فرقه احمدیه
    امضا
    128px-AbdusSalamBlackpenAutograph.png

    محمد عبد السلام (زاده ۲۹ ژانویه ۱۹۲۶–درگذشته ۲۱ نوامبر ۱۹۹۶) فیزیک‌دان مشهور اهل پاکستان بود. وی در سال ۱۹۷۹ جایزه نوبل فیزیک را به خاطر ارائه فرمول‌بندی واحدی برای نیروی الکترومغناطیس و نیروی هسته‌ای ضعیف که برهمکنش الکتروضعیف نامیده می‌شود دریافت کرد. وی نخستین پاکستانی و دومین مسلمان پس از انور سادات بود که برنده جایزه نوبل شد.

    از سال ۱۹۸۰ تا ۲۰۱۷ به دلیل پیشگیری از درگیری‌های مذهبی، همواره از بردن نام وی در عموم مردم جلوگیری شده‌است. زیرا به جای دستاوردهای بسیار او، همیشه باور مذهبی وی معیار داوری دربارهٔ او بود.[۱]

    محتویات
    • ۱ آغاز زندگی
    • ۲ فعالیت‌ها
    • ۳ محل کار
    • ۴ مذهب
    • ۵ در ایران
    • ۶ نگارخانه
    • ۷ پانویس
    • ۸ منابع
    آغاز زندگی
    عبدالسلام در خانواده‌ای متوسط در جهنگ در پنجاب مرکزی در سال ۱۹۲۶ به دنیا آمد. او در دانشگاه دولتی لاهور به تحصیل ریاضی پرداخت و بورسیه تحصیلی دانشگاه کمبریج را به دست آورد و در سال ۱۹۵۱ مدرک دکترای خود را از آن دانشگاه دریافت کرد.[۱]

    فعالیت‌ها
    او بین سال‌های ۱۹۶۰ و ۱۹۷۴ به عنوان مشاور امور علمی رئیس‌جمهور پاکستان و پایه‌گذاری برنامه‌های فضایی و هسته‌ای این کشور بود.[۱]

    در سال ۱۹۷۴ در اعتراض به تصویب اصلاح قانون اساسی که احمدیه را غیر مسلمان اعلام می‌کرد کشور را ترک و به تریسته در ایتالیا نقل مکان کرد؛ ولی پیوندهای خود با جامعه علمی پاکستان را قطع نکرد.[۱]

    او مؤسس مرکز بین‌المللی فیزیک نظری (ICTP) در تریسته ایتالیا بود و در سال‌های ۱۹۶۴ تا ۱۹۹۳ هدایت این مرکز را بر عهده داشت. پس از این مدت نام مرکز به «مرکز بین‌المللی فیزیک نظری عبدالسلام» تغییر داده شد.

    محل کار
    • کمیسیون انرژی اتمی پاکستان
    • کمیسیون پژوهش لایه‌های بالایی جو و فضا
    • انستیتو فناوری و دانش هسته‌ای پاکستان
    • دانشگاه پنجاب
    • کالج سلطنتی لندن
    • دانشگاه کالج دولتی
    • دانشگاه کمبریج
    • مرکز بین‌المللی فیزیک نظری
    • کمیسیون فناوری و دانش برای توسعه پایدار در جنوب
    • آکادمی جهانی علوم
    • انستیتو عبدالسلام بوشه
    مذهب
    او پیرو مذهب احمدیه بود. احمدیه یک مذهب اسلامی است که ریشه در تعلیمات و زندگی میرزا غلام احمد، بنیان‌گذار فرقه دارد که ادعای مهدویت و مسیح موعود و منجی گری می‌کرد. این مذهب محمد را خاتم النبیین می‌داند و نه آخر النبیین و میرزا غلام احمد را یک پیامبر می‌داند. در سال ۱۹۷۴ مجلس پاکستان یک متمم قانون اساسی تصویب کرد که به موجب آن احمدیه فرقه‌ای نامسلمان و کافر است. عبدالسلام پاکستان را در اعتراض به این قانون ترک کرد. عبدالسلام معتقد بود که مذهب او ریشه بنیادین کارهای علمی اوست.

    در ایران
    عبدالسلام در سفری به ایران، کتاب تاریخچه مختصر زمان را به ایرانیان معرفی نمود. او در یک مصاحبه تلویزیونی، خواندن آن را به بینندگان توصیه کرد.[۲]

    هم اکنون به افتخار او کتابخانه دانشکده فیزیک دانشگاه صنعتی شریف به نام او نامگذاری شده‌است.

    نگارخانه
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    استیون هاوکینگ

    استیون هاوکینگ
    225px-Stephen_Hawking.StarChild.jpg

    استیون هاوکینگ در ناسا، دههٔ ۱۹۸۰ میلادی
    متولد
    ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۲

    ‎۱۸ دی ۱۳۲۰
    آکسفورد، انگلستان
    مرگ ۱۴ مارس ۲۰۱۸ (۷۶ سال)
    کمبریج، کمبریج‌شر، انگلستان
    محل زندگی انگلستان
    ملیت بریتانیا
    23px-Flag_of_the_United_Kingdom.svg.png

    رشته فعالیت ریاضیات کاربردی
    فیزیک نظری
    کیهان‌شناسی
    محل کار دانشگاه کمبریج
    مؤسسه فناوری کالیفرنیا
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه آکسفورد
    دانشگاه کمبریج
    استاد راهنما دنیس ویلیام سیاما[۱]
    دانشجویان دکتری وی (فیزیکدان)[۲]
    گری گیبونز[۳]
    دان پیج[۴]
    دلیل شهرت سیاه‌چاله
    کیهان‌شناسی نظری
    گرانش کوانتومی
    تابش هاوکینگ
    قضایای تکینگی پنروز-هاوکینگ
    جوایز
    همکار انجمن سلطنتی
    جایزه دنی هینمن در فیزیک ریاضی

    مدال فرانکلین (۱۹۸۱)جایزه ولف در فیزیک (۱۹۸۸)
    جایزه شاهدخت آستوریاس (۱۹۸۹)
    مدال کاپلی (۲۰۰۶)
    مدال آزادی ریاست جمهوری (۲۰۰۹)
    جایزه بریکترو در فیزیک بنیادی (۲۰۱۲)
    همسر جین وایلد (۱۹۹۵–۱۹۶۵) جداشده
    الین میسون (۲۰۰۶–۱۹۹۵) جداشده
    فرزندان رابرت (متولد ۱۹۶۷)
    لوسی (متولد ۱۹۷۰)
    تیموتی (متولد ۱۹۷۹)
    دین بی‌خدا[۵][۶]
    اِستیوِن ویلیام هاوکینگ (انگلیسی: Stephen William Hawking; ‎
    11px-Speakerlink-new.svg.png
    i‎/ˈstiːvən ˈhɔːkɪŋ/‎؛ زادهٔ ۸ ژانویهٔ ۱۹۴۲ - درگذشته ۱۴ مارس ۲۰۱۸) فیزیکدان نظری، کیهان‌شناس و نویسندهٔ بریتانیایی و مدیر تحقیقات مرکز کیهان‌شناسی نظری در دانشگاه کمبریج بود.[۷][۸] که بیش از چهل سال، سابقه فعالیت علمی داشت. کتاب‌ها و همایش‌هایش او را به یک چهرهٔ محبوب، تبدیل کرده بود. او عضو جامعهٔ سلطنتی هنر و نیز، عضو ثابت جامعهٔ اسقفان دانشمند بود و در سال ۲۰۰۹ مدال آزادی ریاست جمهوری آمریکا را گرفت.

    هاوکینگ، سی سال، از ۱۹۷۹ تا یکم اکتبر ۲۰۰۹، دارندهٔ کرسی ریاضیات لوکاس بود.[۹] وی به خاطر فعالیت در کیهان‌شناسی و گرانش کوانتومی به ویژه دربارهٔ سیاه‌چاله، شناخته شده‌است. کتاب تاریخچه زمان او که با رکوردی ۲۳۷ هفته‌ای پرفروش‌ترین کتاب در بریتانیا باقی‌ماند باعث شهرتش شد. همچنین، کتاب طرح بزرگ او که در اواخر سال ۲۰۱۰ به چاپ رسید پس از چند روز به یکی از پرفروش‌ترین کتاب‌های آمازون تبدیل شد.[۱۰]

    هاوکینگ دچار بیماری اسکلروز جانبی آمیوتروفیک بود و از هر گونه حرکت ناتوان بود؛ نه می‌توانست بنشیند، نه برخیزد، و نه راه رود. حتی قادر نبود دست و پایش را تکان بدهد یا بدنش را خم و راست کند و حتی توانایی سخن گفتن نیز نداشت.[۱۱] وی، با وجود توانایی‌های فراوان در کیهان‌شناسی، جایزه نوبل نگرفت.[۱۲]

    محتویات
    • ۱ زندگی‌نامه
      • ۱.۱ ۱۹۴۲ تا ۱۹۵۹: تولد و کودکی
      • ۱.۲ ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳: آغاز تحصیلات عالی
      • ۱.۳ ۱۹۶۳: آغاز بیماری ALS و خواب اندام
      • ۱.۴ ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۵: آشنایی با جین وایلد
      • ۱.۵ ۱۹۶۵: شروع دوباره به زندگی
    • ۲ درگذشت
    • ۳ زمینه‌های پژوهشی
    • ۴ صدای رباتی
    • ۵ باورها
      • ۵.۱ علمی
      • ۵.۲ دینی
      • ۵.۳ سیـاس*ـی
      • ۵.۴ اجتماعی
        • ۵.۴.۱ نظر در مورد حق پایان دادن داوطلبانه به زندگی برای بیماران لاعلاج
    • ۶ آثار
    • ۷ جستارهای وابسته
    • ۸ پانویس
    • ۹ منابع
    • ۱۰ پیوند به بیرون
    زندگی‌نامه
    ۱۹۴۲ تا ۱۹۵۹: تولد و کودکی
    [۱۳] در شهر دانشگاهی آکسفورد از فرانک و ایزابل هاوکینگ زاده شد.[۱۴][۱۵][۱۶] استیون در روزهای جنگ جهانی دوم به دنیا آمد. خانهٔ والدین وی در هایگیت در شمال لندن واقع بود. فرانک و ایزابل هاوکینگ، برای اطمینان یافتن از تولد بدون خطر و سالم نخستین فرزندشان تصمیم گرفتند پیش از به دنیا آمدن او موقتاً به آکسفورد بروند. ایزابل در آکسفورد پسرش را به سلامت به دنیا آورد. این روز مصادف بود با سالروز مرگ گالیله، که دقیقاً سیصد سال پیش از آن، در ۱۶۴۲ اتفاق افتاده بود. بنابر تصادفی دیگر، نیوتون حدود همان روزها در همان سال به دنیا آمده بود.[۱۷] وی از همان زمان به علم ریاضیات علاقه داشت و آرزوی دانشمند شدن را در سر می‌پروراند، اما در مدرسه یک شاگرد خودسر و به خصوص بدخط شناخته می‌شد. او هرگز خود را در محدوده کتاب‌های درسی مقید نمی‌کرد، بلکه چون با مطالعات آزاد سطح معلوماتش از کلاس بالاتر بود همیشه سعی داشت در کتاب‌های درسی اشتباهاتی را یافته و با معلمان به جروبحث بپردازد. پدر و مادرش از طبقه متوسط بودند و زندگی ساده در خانه‌ای شلوغ و فرسوده اما مملو از کتاب، عادت به مطالعه را در فرزندانشان تقویت می‌کرد. فرانک پدر خانواده پزشک متخصص در بیماری‌های مناطق گرمسیری بود و به همین جهت نیمی از سال را به سفرهای پژوهشی در مناطق آفریقایی می‌گذراند. این غیبت‌های متوالی برای بچه‌ها چنان عادی شده بود که تصور می‌کردند همه پدرها چنین وضعی دارند. در عین حال غیبت‌های پدر نوعی استقلال عمل و اتکا به نفس در بچه‌ها ایجاد می‌کرد.[۱۱] در سن هشت سالگی، هاوکینگ و خانواده‌اش به شهر سنت آلبنز، شهری در ۳۲ کیلومتری شماللندن رفتند. استیون در آنجا به بهترین مدرسهٔ محلی رفت و از همان آغاز، نبوغ خود را نشان داد.[۱۸] استیون به علوم طبیعی علاقه‌مند شد و حتی یک آزمایشگاه علمی در خانه دایر کرد. استعداد پنهان وی به یک تکان و ضربه نیاز داشت تا خود را آشکار کند. این اتفاق در شانزده سالگی او افتاد، که در حال آماده شدن برای امتحانات اِی لِوِل بود. در سال ۱۹۵۸ پدر هاوکینگ به یک سمت تحقیقاتی در هند گمارده شد و خانواده تصمیم گرفت دست به ماجراجویی بزند و تا هند با اتومبیل خود برود. اما یک اتفاق نومیدکنندهٔ بزرگ رخ نمود، همهٔ اعضای خانواده نمی‌توانستند در این سفر شرکت کنند و باید استیون را باقی می‌گذاشتند تا امتحان‌های اِی لِوِل خود را بدهد و نزد خانوادهٔ همفری، که از دوستان نزدیک‌شان بودند، ماند. جاگذاشته شدن هاوکینگ از سوی خانواده‌اش ممکن است هر تأثیری بر او نهاده باشد، اما باعث شد نفوذ نیروی خرد وی در زندگی‌اش برانگیخته و تحـریـ*ک شود. پدرش از وی خواسته بود به مطالعهٔ زیست‌شناسی بپردازد، تا حرفهٔ او را از حوزهٔ پزشکی تعقیب کند. استیون بیشتر به ریاضیات گرایش و علاقه داشت، که در این درس از همه بهتر بود؛ اما پدرش ریاضی خواندن را راه پیمودن به سوی بن‌بست می‌دانست که فقط به تدریس ختم می‌شود. سرانجام آنان به سازش رسیدند، قرار شد استیون ریاضیات، فیزیک و شیمی را مطالعه کند. وی تمام تلاش و دقت خود را وقف درس‌هایش برای امتحان اِی لِوِل کرد، یک امتحان اولیه هم برای آزمون ورودی آکسفورد در پیش داشت که هدف آن شرکت در آزمون واقعی سال بعد بود. در اتفاقی نامنتظره، استیون از پس امتحان آکسفورد چندان خوب برآمد که یک کمک هزینهٔ تحصیلی به او عطا شد.[۱۷]

    200px-Stephen_Hawking_050506.jpg

    استیون هاوکینگ نشسته بر صندلی چرخدار مخصوص خود
    ۱۹۵۹ تا ۱۹۶۳: آغاز تحصیلات عالی
    استیون هاوکینگ در هفده سالگی به کالج دانشگاه آکسفورد وارد شد تا در آن جا به تحصیل علوم طبیعی، با تأکید بر فیزیک بپردازد.[۱۷] او از همان زمان به اخترفیزیک و کیهان‌شناسی علاقه‌مند شد زیرا در خود کنجکاوی شدیدی می‌یافت که به رمز و راز ستارگان و آغاز و انجام کیهان پی ببرد. سالهای دهه ۶۰ عصر طلایی کشف فضا، پرتاب اولین ماهوارهها و سفر فضانوردان به کره ماه بود و بازتاب این وقایع تاریخی در رسانه‌ها جوانان را مجذوب می‌کرد. به‌علاوه، استیون از کودکی عاشق رمانهای علمی‌تخیلی بود و مطالعه آن‌ها نیز بر اشتیاق او به کسب معلومات بیشتر در فیزیک، نجوم و علوم دیگر می‌افزود.[۱۱] بسیاری از دانشجویان سال اول حدود یک سال و نیم از استیون هفده ساله بزرگ‌تر بودند، و کسانی هم تا سه سال مسن‌تر، و دو سال خدمت سربازی خود را هم طی کرده بودند. وی قسمت عمدهٔ وقت خود را در سال اول در اتاقش می‌گذرانید. علائق هاوکینگ متوجه دنیای بزرگ‌تر پیرامونش بود، و این حوزه را به دقت و مشتاقانه مطالعه می‌کرد، حتی تا انجام رصدهای شبانه هم پیش می‌رفت. وی در آستانهٔ امتحانات نهایی یک شب را تا صبح نخوابید، و در نتیجه پاسخ تعدادی از سؤال‌ها را به هر ترتیبی که شده، داد. نمره‌های نهایی‌اش در مرز بین اول و دوم قرار گرفت. مطابق معمول در این مورد، برای مصاحبه فراخوانده شد تا در مورد سرنوشتش تصمیم بگیرند. در این هنگام اعتماد به نفس ویژهٔ وی برگشته بود. وقتی دربارهٔ برنامه‌هایش از او پرسیدند، پاسخ داد:

    «اگر شاگرد اول شوم به کمبریج راه پیدا می‌کنم. اگر شاگرد دوم شوم در آکسفورد خواهم ماند. از این رو انتظار دارم مرا شاگرد اول کنید.»
    به قول برمن:

    «مصاحبه‌کنندگان به اندازهٔ کافی از خرد و هشیاری برخوردار بودند که تشخیص دهند دارند با کسی صحبت می‌کنند که از اکثرشان بسیار باهوشتر است.»
    هاوکینگ شاگرد اول شد، و در پاییز سال ۱۹۶۲، در بیست سالگی به ترینیتی هال کمبریج وارد شد. ورودش به آکسفورد خیلی ناخوشایند بود؛ ورودش به کمبریج بسی بدتر اتفاق افتاد. در همان ابتدا، پی برد که با همهٔ این‌ها فرد هویل تصمیم گرفته او را به عنوان دانشجوی خود نپذیرد. دستیار هویل به عنوان استاد راهنمای وی برگزیده شد. به غرور هاوکینگ ضربهٔ سختی وارد آمد: این بی‌اعتنایی و تحقیر را هرگز فراموش نکرد. در دورهٔ فوق‌لیسانس کمبریج، هاوکینگ دیگر آن دانشجوی درخشان دورهٔ لیسانس نبود.[۱۷]

    ۱۹۶۳: آغاز بیماری ALS و خواب اندام
    در سال آخر تحصیل هاوکینگ در آکسفورد در پاگرد پله‌ها زمین‌خورده و سرش به زمین اصابت کرده بود. در نتیجه، اندکی حافظه‌اش را از دست داده بود. دوستانش گمان می‌کردند که این اتفاق ناشی از مـسـ*ـتی او بوده‌است اما این تنها باری نبود که او از پله‌ها افتاده بود و گاهی هم گره زدن بند کفش‌هایش برایش دشوار شده بود. هاوکینگ دررفتن از پله‌ها مواظب خودش بود، اما آن دشواری بستن بند کفش کماکان باقی بود. وقتی در پایان نخستین نیمسال تحصیلی یعنی در ژانویه ۱۹۶۳ در آغاز بیست و یک سالگی در کمبریج به خانه رفت، پدرش تصمیم گرفت او را برای معاینه به بیمارستان ببرد. نتیجه فراتر از بدترین کابوس‌هایی بود که ممکن بود به سراغ کسی بیاید.[۱۷] آزمایش‌هایی که روی او انجام گرفت علائم بیماری بسیار نادر و درمان‌ناپذیری به نام ALS را نشان داد. این بیماری بخشی از نخاع و مغز و سیستم عصبی را مورد حمله قرار می‌دهد و به تدریج اعصاب حرکتی بدن را از بین می‌برد و با تضعیف ماهیچه‌ها فلج عمومی ایجاد می‌کند به‌طوری‌که به مرور توانایی هر گونه حرکتی از شخص سلب می‌شود. معمولاً مبتلایان به این بیماری بی‌درمان مدت زیادی زنده نمی‌مانند و این مدت برای استیون بین دو تا سه سال پیش‌بینی شده‌بود.[۱۱] هاوکینگ به کمبریج بازگشت، به حالت افسردگی سیاه و هراسناکی فرورفت. چندین ماه به ندرت خانهٔ اجاره‌ای خود را ترک کرد. تمام چیزی که از این اتاق به بیرون راه می‌یافت، نوایی بود که از صفحه‌های موسیقی واگنر گسیل و بطری‌های خالی ودکا که بیرون گذاشته می‌شد.[۱۷] نومیدی و اندوه عمیقی استیون را دربرگرفت. ناگهان همه آرزوهای خود را بر باد رفته می‌دید؛ دوره دکترا، رؤیای دانشمند شدن، کشف رمز و راز کیهان، همگی به صورت کاریکاتورهایی درآمدند که در حال دورشدن از او بودند. به جای همه آن خیال‌پردازی حالا کاری به جز این از دستش برنمی‌آمد که در گوشه‌ای بنشیند و دقیقه‌ها را بشمارد تا دو سال بعد با فلج عمومی بدن زمان مرگش فرا برسد. به اتاقی که در دانشگاه داشت پناه برد و در تنهایی ساعت‌ها متفکر و بی‌حرکت ماند. خودش بعدها تعریف کرده‌است که آن شب دچار کابوسی شد و در خواب دید که محکوم به اعدام شده‌است و او را برای اجرای حکم می‌برند و در آن موقعیت حس کرد که هر لحظه زندگی چقدر برایش ارزشمند است. بعد از بیداری به یاد آورد که در بیمارستان با یک جوان مبتلا به بیماری سرطان خون هم‌اتاق بوده و او از فرط درد چه فریادهایی می‌کشید. پس خود را قانع کرد که اگر به بیماری بدون درمان مبتلا است اما لااقل درد نمی‌کشد. به علاوه طبع لجوج و نقادش که هیچ چیز را به آسانی نمی‌پذیرفت هشدار داد که از کجا معلوم که پیش‌بینی پزشکان درست باشد و چه بسا که از نوع اشتباه‌های کتب درسی باشد.[۱۱]

    300px-Physicist_Stephen_Hawking_in_Zero_Gravity_NASA.jpg

    استیون هاوکینگ بی‌وزنی را در پرواز در گرانش صفر تجربه می‌کند.
    ۱۹۶۴ تا ۱۹۶۵: آشنایی با جین وایلد
    آنچه به او قوت قلب و اعتماد به نفس بیشتری برای مبارزه با ناامیدی و بدبینی داد آشنایی‌اش در همان ایام با دختری به نام جین وایلد بود. دختری که در مهمانی سال نو با او دیدار کرده بود، در کمبریج به دیدنش رفت. او فقط هیجده سال داشت. وی درس‌های اِی لِوِل را در دبیرستان سن‌آلبانز نزد خود می‌خواند، و قصد داشت سال بعد به دانشگاه لندن برود. جین دختری کم‌رو و خجالتی بود. وقتی هاوکینگ نخستین بار به او گفته بود که دارد کیهان‌شناسی می‌خواند، او بعداً ناگزیر به فرهنگ لغات مراجعه کرد تا بفهمد کیهان‌شناسی به چه معناست. جین به خداوند اعتقاد داشت، و طبعاً خوش‌بین بود. وی معتقد بود که هر چیزی برای هدف و منظوری به وجود آمده و در واقع آفریده شده‌است؛ و مهم نیست که رویدادهای نامناسب و نامطلوب چگونه جلوه می‌کنند، که ممکن است چیز خوب و مطلوبی از دل آن‌ها به وجود آید و رخ بنماید. هاوکینگ از دیرباز اعتقاد به خدا را وانهاده بود، اما نگرش جین به نظرش آشنا آمد و در دلش نشست. او یک‌دنده و لجوج بود، و همیشه یک‌دنده بوده‌است، همین امر راز کامیابی و توفیق او بوده‌است. چرا حالا باید دگرگون و متحول می‌شد.[۱۷] او طی دو سال با اشتیاق و پشتکار این برنامه را عملی کرد در حالی که رشد بیماری را در عضلاتش شاهد بود و ابتدا به کمک یک عصا و سپس دو عصا راه می‌رفت. ازدواجش با جین در سال ۱۹۶۵ صورت گرفت.[۱۱] از نظر هاوکینگ، این اتفاق «همه چیز را تغییر داد.» وی اکنون چیزی داشت که به خاطرش زندگی کند. اما اگر قرار بود ازدواج کند، پس باید شغل و پیشه‌ای می‌داشت و اگر باید به کاری مشغول می‌شد، به درجهٔ دکتری نیاز داشت. هاوکینگ بار دیگر اعتماد به نفس خود را به دست آورد، و دست به کار اندیشیدن دربارهٔ موضوع مناسبی برای پایان‌نامهٔ دکتری خود شد. خود را خوشبخت می‌دانست.[۱۷]

    ۱۹۶۵: شروع دوباره به زندگی
    هاوکینگ در ۱۹۶۵، در بیست و سه سالگی، کار برای دریافت دکتری تخصصی را آغاز کرد، و در ژوئیهٔ همان سال ازدواج کرد. در پاییز جین برای گذراندن واپسین سال دانشگاهش به لندن رفت که در روزهای آخر هفته به کمبریج برمی‌گشت. هاوکینگ به خانه‌ای از یک ردیف خانه‌های هم شکل و کنار یکدیگر، به فاصلهٔ حدود هزار متری از بخش ریاضیات کاربردی و فیزیک نظری اسباب‌کشی کرد و مقداری از پول مراسم عروسی را بابت خرید یک خودرو سه‌چرخه پرداخت کرد تا بتواند با آن تا رصدخانه‌ای که در حومهٔ شهر واقع بود، رفت‌وآمد کند. ارادهٔ مصمم هاوکینگ برانگیخته شد، و نیروی مغزش را به‌طور کامل، بدون کم‌ترین پریشانی حواس، متمرکز کرد؛ و باید هم این شرایط فراهم می‌آمد. زیرا مسائلی که وی اینک متوجه آن‌ها شده بود از جملهٔ پیچیده‌ترین و بلندپروازانه‌ترین مسائل در کلّ حوزهٔ کیهان‌شناسی به‌شمار می‌آمدند.[۱۷] از اواخر دهه ۶۰ برای نقل مکان مجبور به استفاده از صندلی چرخدار شد زیرا قدرت تحرک از همه اجزای بدنش بجز دو انگشت دست چپش سلب شده‌بود. او با این دو انگشت می‌توانست دکمه‌های رایانه بسیار پیشرفته‌ای را فشار دهد که اختصاصاً برای او ساخته بودند که به جایش حرف می‌زد و رابـ ـطه‌اش را با دنیای خارج برقرار می‌کرد زیرا استیون از سال ۱۹۸۵ قدرت گویایی خود را هم از دست داده بود.[۱۱]

    درگذشت
    هاوکینگ صبح روز چهاردهم مارس ۲۰۱۸ (۲۳ اسفند ۱۳۹۶) در ۷۶ سالگی در منزلش واقع در کمبریج درگذشت. فرزندانش جهت بزرگداشت او بیانیه‌ای منتشر کردند.[۱۹] خاکستر وی در کلیسای وستمینستر لندن و در نزدیکی آرامگاه آیزاک نیوتن و چارلز داروین به خاک سپرده شد.[۲۰]

    زمینه‌های پژوهشی
    رساله دکترای استیون هاوکینگ با عنوان «خواص جهان‌های در حال بسط» در سال ۱۹۶۶ نوشته شده‌است و در دسترس عموم قرار دارد.[۲۱][۲۲] هاوکینگ در ۲۴ سالگی زمانی که دانشجوی فوق لیسانس هال ترینیتی کمبریج بود این پژوهش ۱۳۴ صفحه‌ای را نوشت.[۲۳]

    زمینهٔ پژوهشی اصلی وی کیهان‌شناسی و گرانش کوانتومی است. از مهم‌ترین دستاوردهای وی مقاله‌ای است که به رابـ ـطهٔ سیاه‌چاله‌ها و قانون‌های ترمودینامیک می‌پردازد. او نشان می‌دهد که سیاه‌چاله‌ها بعد از مدتی به وسیلهٔ زوج‌های ذرات مجازی که در افق رویداد آن تشکیل می‌شود، نابود می‌شوند که همین زوج ذرات پیش‌بینی می‌کند که سیاه چاله‌ها باید امواجی از خود تابش کنند، که امروزه این امواج به نام تابش هاوکینگ (و گاهی تابش بِکستِین-هاوکینگ) خوانده می‌شوند.

    مقالهٔ مشترک استیون هاوکینگ و پنروز که در سال ۱۹۷۰ منتشر شد و ثابت می‌کرد که اگر نسبیت عام درست باشد و جهان دارای آن مقدار ماده که مشاهده می‌کنیم باشد، باید تکینگی انفجار بزرگ در گذشته رخ داده باشد.

    او با کیپ ثورن دربارهٔ اینکه ماکیان ایکس یک سیاهچاله نیست یک شرط‌بندی علمی داشته‌است. او همچنین طرف بازنده در نبرد مشهور هاوکینگ-ساسکیند است.

    صدای رباتی
    وی که به دلیل ابتلا بیماری ای ال اس (اسکلروز جانبی آمیوتروفیک)، امکان تحرک نداشت، از سیستمی که با استفاده از هوش مصنوعی تولید شده بود برای صحبت کردن استفاده می‌کرد. بیماری ای ال اس باعث تخریب پیشرونده و غیرقابل ترمیم دستگاه عصبی مرکزی فرد می‌شود. به همین دلیل صدای او آهنگی رباتیک داشت. هاوکینگ اذعان می‌کرد که صدایش هنوز کمی رباتی است اما تأکید می‌کرد که به دنبال صدایی «طبیعی‌تر» نیست: «این صدا حالا به نشانه من تبدیل شده و حاضر نیستم آن را با یک صدای طبیعی با لهجه بریتانیایی عوض کنم.» او می‌افزاید که شنیده کودکانی که به صدای کامپیوتری نیاز دارند ترجیح می‌دهند صدایی شبیه به او داشته باشند. شرکت بریتانیایی سویفت کی در ساخت این دستگاه مشارکت داشته‌است. تکنولوژی هوش مصنوعی این شرکت (که در حال حاضر به عنوان اپلیکیشن صفحه کلید در تلفن‌های هوشمند به کار گرفته می‌شود)، یادمی‌گرفت که هاوکینگ چطور می‌اندیشد و بر این اساس واژه‌ای را پیشنهاد می‌داد که این دانشمند قصد استفاده از آن را داشت.[۲۴]

    باورها
    علمی
    وی می‌گوید:

    تفاوت میان گذشته و آینده از کجا ناشی می‌شود؟ قوانین علم میان گذشته و آینده تمایزی قایل نمی‌شود، با این حال در زندگی عادی تفاوتی عظیم میان گذشته و آینده وجود دارد. ممکن است ببینید یک فنجان از روی میز به زمین بیفتد و تکه‌تکه شود اما هرگز شاهد آن نخواهید بود که فنجان تکه‌های خود را جمع کند و به بالا بپرد و بر روی میز برگردد. افزایش بی‌نظمی یا به اصطلاح آن آنتروپی چیزی است که گذشته را از آینده متمایز می‌کند و به زمان جهت می‌دهد. هاوکینگ زمانی عقیده داشت که گسترش جهان هستی متوقف و جهان دوباره جمع می‌شود. او بعدها گفت که اشتباه می‌کرده‌است.[۲۵]

    وی گفته‌است تلاش‌ها برای آفریدن هوش مصنوعی، تهدیدی برای وجود بشر است. توسعه کامل تکنولوژی هوش مصنوعی می‌تواند پایان نژاد بشر باشد. هشدار این دانشمند در دربارهٔ تکنولوژی‌ای است که خود او نمونه‌ای ساده از آن را برای برقراری ارتباط (سخن گفتن) استفاده می‌کند. هاوکینگ می‌گوید نسخه‌های ابتدایی هوش مصنوعی که تاکنون ابداع شده‌اند مفید بوده‌اند با وجود این، از تبعات آفرینش تکنولوژی ای که بتواند با انسان برابری کند یا از او پیشی بگیرد ابراز نگرانی کرده‌است. «چنین موجودی می‌تواند روی پای خودش بایستد هر بار با شتابی بیشتر خود را از نو طراحی کند. بشر که به دلیل محدودیت‌های بیولوژیک سرعت کمتری دارد بدون توانایی رقابت عقب خواهد ماند.»[۲۴]

    او از قول مدیر ستاد ارتباطات دولت بریتانیا دربارهٔ این که اینترنت مرکز مشترک تروریست‌ها شده‌است هشدار می‌دهد و می‌گوید: «شرکت‌های اینترنتی باید برای مقابله با این تهدیدها بیشتر تلاش کنند اما مشکل آنجاست که بدون فدا کردن حریم خصوصی و آزادی بتوان این کار را عملی کرد.»[۲۴]

    وی اعلام کرده که یک سیاهچاله کوچک به اندازه یک کوه پرتو ایکس و پرتو گاما از خود به اندازه ۱۰ میلیون مگاوات ساطع می‌کند که برای تأمین برق تمام جهان کافی است. هاوکینگ خودش هشدار داده که احتمالاً بسیار سخت خواهد بود که بدون آنکه این انرژی به انسان‌ها آسیب بزند و تمدن بشری را نابود کند، بتوان از آن استفاده کرد و سیاهچاله را به اصطلاح تحت کنترل خود درآورد. یک راهکار این است که سیاهچاله در مدار زمین و فاصله مناسب از ما قرار بگیرد تا بتوان از انرژی ساطع شده‌استفاده کرد. هنوز اما کسی در دنیا نتوانسته‌است سیاهچاله کوچک را پیدا کند.[۲۶]

    دینی
    هاوکینگ خود را یک بی خدا می‌دانست[۲۷] و علاوه بر رد وجود خدا، اعتقاد به جهان آخرت و زندگی پس از مرگ را هم داستان‌های کودکانه می‌شمارد.[۲۸] هاوکینگ دربارهٔ وجود خدا می‌گوید:[۲۹] «پیش از آنکه ما علم را بفهمیم، طبیعی بود که به خلقت جهان توسط خدا باور داشته باشیم. اما امروز علم توضیح متقاعدکننده تری ارائه می‌کند.»

    هاوکینگ که در کتاب پرفروش تاریخچه مختصر زمان به بازخوانی ذهن خدا اشاره کرده بود: «اگر ما بتوانیم فرضیه‌های لازم برای توضیح هر پدیده و مادهٔ موجود در هستی را کشف کنیم این کشف یک پیروزی نهایی برای خرد انسانی است بدین معنی که ما می‌توانیم فکر خدا را بخوانیم.»[۳۰]

    بعداً در پاسخ به این پرسش که اگر به وجود خدا باور ندارد، دلیل اشاره اش به «بازخوانی ذهن خدا» چه بوده، توضیح می‌دهد: «منظور من از بازخوانی ذهن خدا این بود که ما هر چیزی را که خدا می‌توانست بداند، می‌دانستیم اگر خدایی وجود داشت؛ اما خدایی وجود ندارد. من یک بی خدا هستم.»[۲۹][۳۱]

    در کتاب طرح عظیم نیز به این موضوع اشاره می‌کند که برای توضیح عالم هستی نیازی به یک آفریدگار نیست. همچنین وی به صراحت عنوان کرده‌است که اعتقاد به وجود بهشت یا حیاتِ پس از مرگ در حقیقت «افسانه‌ای» است برای مردمانی که از مرگ می‌هراسند. او با صراحت می‌گوید که پس از آخرین فعالیت مغز انسان، دیگر حیاتی برای آن وجود ندارد.

    هاوکینگ در مصاحبه‌ای در سال ۲۰۱۴ با نشریه ال‌موندو، به‌طور قطع وجود خدا را انکار کرده و می‌گوید: «ال موندو [به معنای جهان در اسپانیایی] حاصل پدیده‌های علمی قابل توضیح است.» و «طبیعی است که پیش از درک دانش به خلق هستی به دست یک خداوندگار باور داشته باشیم. اما اکنون و در این عصر، دانش توضیحی مجاب‌کننده‌تر در اختیار ما قرار می‌دهد.» سپس خبرنگار «ال موندو» بازهم از نظریه پیشینِ هاوکینگ در کتاب «تاریخچه مختصر زمان» مبنی بر «کمک دانش به درک اندیشه خداوندگار توسط بشر» پرسیده‌است. هاوکینگ در پاسخ توضیح داد: «منظور من در آنجا این بود که اگر بر همه چیز عالم شویم، به درک اندیشه خداوند نیز نائل خواهیم آمد، با این قید که اساساً خدایی وجود داشته باشد، که این چنین نیست. من خداناباور هستم.»[۶]

    سیـاس*ـی
    250px-Barack_Obama_speaks_to_Stephen_Hawking.jpg

    باراک اوباما در حال صحبت با استیون هاوکینگ در اتاق آبی کاخ سفید در اوت ۲۰۰۹، پیش از مراسم اعطای نشان افتخار آزادی رئیس‌جمهوری به او و ۱۵ نفر دیگر
    جنگ ویتنام
    هاوکینگ در سال ۱۹۶۸ در کنار طارق علی و ونسا ردگریو در تظاهرات علیه جنگ ویتنام در لندن شرکت کرد.[۳۲]

    تحریم علمی اسرائیل
    هاوکینگ در مهٔ ۲۰۱۳ با تصمیم به عدم شرکت در همایش سالانه فردای پیش رو که هر ساله به میزبانی شیمون پرز در اورشلیم برگزار می‌شود به جمع کمپین تحریم‌کنندگان علمی اسرائیل پیوست.[۳۳][۳۴]

    جنگ داخلی سوریه
    وی در سال ۲۰۱۴ خواستار پایان دادن به جنگ داخلی سوریه شد: «ما باید از هوش انسانی‌مان برای پایان دادن به این جنگ بهره ببریم. منِ پدر، وقتی رنج کشیدن بچه‌های سوری را می‌بینم، با خود می‌گویم: دیگر بس است.»[۳۵]

    دونالد ترامپ
    وی در ۳۰ می ۲۰۱۵ گفت دونالد ترامپ نامزد نهایی جمهوری‌خواهان یک عوام فریب است که همیشه به فکر منافع خودش است. او گفت هیچ استدلالی برای موفقیت‌های وی ندارد.[۳۶]

    همه‌پرسی ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا
    وی از رای‌دهندگان انگلیسی خواست تا در همه‌پرسی ۲۳ ژوئن برای ابقای کشورشان در اتحادیه اروپا رای دهند. وی اهمیت ماندن انگلیس در اتحادیه اروپا را به دلایل امنیتی و اقتصادی محدود نکرد و تأکید کرد که این امر برای پیشبرد پژوهش‌های علمی انگلیس اهمیت بسیاری دارد. وی افزود: روزهایی که می‌توانستیم روی پای خودمان و در برابر دنیا بایستیم به اتمام رسیده‌است. باید برای امنیت و تجارت‌مان جزء اتحادیه گروهی از ملت‌ها باشیم.[۳۶]

    اجتماعی
    نظر در مورد حق پایان دادن داوطلبانه به زندگی برای بیماران لاعلاج
    استیون هاوکینگ در رابـ ـطه با حق پایان دادن داوطلبانه به زندگی برای بیماران لاعلاج معتقد است:

    فکر می‌کنم کسانی که بیماری لاعلاج دارند و درد زیادی تحمل می‌کنند باید این حق را داشته باشند که زندگیشان را تمام کنند و کسانی که به آن‌ها کمک می‌کنند نباید تحت تعقیب قرار بگیرند. ما اجازه نمی‌دهیم که حیوانات زجر بکشند، پس چرا انسان‌ها باید زجر بکشند؟

    البته او اضافه می‌کند که باید شرایطی وجود داشته باشد که تضمین شود زندگی شخصی بر خلاف خواسته خودش گرفته نشود.[۳۷]

    آثار
    • The Large Scale Structure of Spacetime with George Ellis
    • The Large, the Small, and the Human Mind, (with Abner Shimony, Nancy Cartwright, and Roger Penrose), Cambridge University Press, 1997, ISBN 0-521-78572-3
    • The Grand Design | طرح بزرگ
    • My Brif History | تاریخچه مختصر زندگی من
    • A Briefer History of Time | تاریخچه مختصر زمان
    • Black Holes and Baby Universes and Other Essays
    • The Universe in a Nutshell | جهان در پوست گردو
    • On The Shoulders of Giants. The Great Works of Physics and Astronomy
    • George's secret key to the universe | دریچه‌ای به‌سوی کیهان
    • George's cosmic treasure hunt | گنجینه کیهانی
    • George and the Big Bang' | مه‌بانگ
    همچنین بنگرید به رده کتاب‌های استیون هاوکینگ
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    ادوارد ویتن

    ادوارد ویتن
    225px-Edward_Witten.jpg

    متولد ۲۶ اوت ۱۹۵۱ ‏(۶۷ سال)
    بالتیمور , مریلند
    رشته فعالیت فیزیک نظری
    تظریه ابر ریسمان
    محل کار موسسه مطالعات پیشرفته
    دانشگاه هاروارد
    موسسه فناوری کالیفرنیا
    دانشگاه پرینستون
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه برندایس
    دانشگاه پرینستون
    دلیل شهرت نظریه ریسمان , نظریه-م , گرانش کوانتومی , نظریه میدان‌های کوانتومی , ابرتقارن
    نظریه ریسمان
    220px-Calabi-Yau-alternate.png

    نظریه ابرریسمان
    نظریه[نمایش]
    مفاهیم[نمایش]
    عناوین مرتبط[نمایش]
    دانشمندان[نمایش]
    واژه‌نامه[نمایش]
    • ن
    • ب
    • و
    ادوارد ویتن (به انگلیسی: Edward Witten) ‏(زاده ۲۶ اوت ۱۹۵۱ در مریلند) ریاضی‌دان و فیزیک‌دان آمریکایی و استاد در مؤسسه مطالعات پیشرفته است. او از پژوهشگران پیشرو جهان در نظریه ریسمان (پایه گذار نظریه-م) و نظریه میدان‌های کوانتومی است. او در سال ۱۹۹۰ به دلیل تأثیرات کارهایش در ریاضی، موفق به دریافت مدال فیلدز شد. در سال ۱۹۹۵، وی نظریه-م را در کنفرانسی در دانشگاه جنوبی کالیفرنیا مطرح کرد.

    محتویات
    • ۱ تولد و تحصیلات او
    • ۲ پژوهش‌ها و دستاوردها
    • ۳ جوایز
    • ۴ منابع
    • ۵ پیوند به بیرون
    تولد و تحصیلات او
    ادوارد ویتن در بالتیمور، مریلند در یک خانواده یهودی به دنیا آمد. پدر او لوییس ویتن، یک فیزیکدان با تخصص در زمینه گرانش و نظریه نسبیت عام بود. او لیسانس خود را در رشته تاریخ از دانشگاه برندایس دریافت کرد. ویتن تصمیم داشت که یک خبرنگار سیـاس*ـی بشود و چندین مقاله هم در نیو رپاپلیک و نیچر منتشر کرد. او به مدت یک ترم در دانشگاه ویسکانسین به عنوان دانشجوی اقتصاد حضور داشت، سپس در دانشگاه پرینستون در رشته ریاضیات کاربردی ثبت نام کرد که با تغییر به رشته فیزیک، در سال ۱۹۷۶ موفق به دریافت دکترا در این رشته شد.

    پژوهش‌ها و دستاوردها
    ویتن با کارهایش - که پیشرفت‌های فراوانی را در ریاضی موجب شده‌اند - خدمات گسترده‌ای را به فیزیک نظری رسانده است.او در زمینه‌های نظریه میدان‌های کوانتومی و نظریه ریسمان و همچنین توپولوژی و هندسه مربوط به این دو نظریه فعال بوده‌است. دستاوردهای او شامل اثبات قضیه ی انرژی مثبت(Positive energy theorem ) و کارهایش در زمینه ابرتقارن و نظریه مورس و معرفی نظریه میدان‌های کوانتومی توپولوژیکی(topological quantum field theory) و کارهایش در زمینه تقارن آینه‌ای و حدسش در زمینه وجود نظریه-م، می‌شوند. ویتن در سال ۱۹۹۰ موفق به دریافت مدال فیلدز از اتحادیه بین‌المللی ریاضیات شد. او اولین فیزیکدانی است که این مدال را به دست می‌آورد.

    جوایز
    • MacArthur Fellowship (1982)
    • Dirac Medal (1985)
    • Albert Einstein Award (1985)
    • Fields Medal (1990)
    • Henri Poincaré Prize (2006)
    • Alan T. Waterman Award (1995)
    • Nemmers Prize (2000)
    • Henniemen Award (2004)
    • Harvey Prize (2005)
    • Crafoord Prize (2008)
    • Lorentz Medal (2010)
    • Isaac Newton Medal (2010)
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    خرارد توفت

    خراردوس توفت
    225px-Gerard_%27t_Hooft.jpg

    نوامبر ۲۰۰۸
    متولد ۵ ژوئیهٔ ۱۹۴۶ ‏(۷۲ سال)
    دن هلدر, هلند
    ملیت
    23px-Flag_of_the_Netherlands.svg.png
    هلندی
    رشته فعالیت فیزیک نظری
    محل کار دانشگاه اوترخت
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه اوترخت
    استاد راهنما مارتینیوس ولتمن
    دلیل شهرت نظریه میدان‌های کوانتومی، گرانش کوانتومی
    جوایز جایزه ولف در فیزیک (۱۹۸۱) مدال فرانکلین (۱۹۹۵)
    22px-Nobel_prize_medal.svg.png
    جایزه نوبل فیزیک (۱۹۹۹)
    نشان زرین لومونسف (۲۰۱۰)
    جرارد توفت (به هلندی: Gerard 't Hooft) (متولد ژوئیه ۵، ۱۹۴۶، هلند) فیزیکدان هلندی و استاد در دانشگاه اوترخت هلند است. او به همراه مارتینیوس ولتمن در سال ۱۹۹۹ برای مشخص کردن ساختار کوانتومی در برهمکنش الکتروضعیف در فیزیک موفق به دریافت جایزه نوبل در فیزیک شد.

    اصل تمام‌نگاری از اوست.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    استیون واینبرگ

    استیون واینبرگ
    225px-Steven_weinberg_2010.jpg

    واینبرگ استاد دانشگاه تگزاس در آستین
    متولد ۳ مهٔ ۱۹۳۳ ‏(۸۵ سال)
    نیویورک سیتی، نیویورک
    ملیت
    23px-Flag_of_the_United_States.svg.png
    آمریکایی
    رشته فعالیت فیزیک
    محل کار دانشگاه کالیفرنیا، برکلی
    مؤسسه فناوری ماساچوست
    دانشگاه هاروارد
    دانشگاه تگزاس در آستین
    دانش‌آموختهٔ دانشگاه کرنل
    دانشگاه پرینستون
    دلیل شهرت ادغام الکترومغناطیس و نیروی هسته‌ای ضعیف در نیروی الکتریکی-ضغیف (کهربایی ضعیف)
    جوایز
    22px-Nobel_prize_medal.svg.png
    جایزه فیزیک نوبل (۱۹۷۹)
    دین بی خدا
    استیون واینبرگ (به انگلیسی: Steven Weinberg) (زاده ۳ مه ۱۹۳۳ در نیویورک) فیزیکدان مشهور آمریکایی است.

    محتویات
    • ۱ جایگاه علمی
    • ۲ نظرات سیـاس*ـی
    • ۳ نظرات دینی و اجتماعی
    • ۴ منابع
    جایگاه علمی
    او در سال ۱۹۷۹ به همراه عبدالسلام و شلدون لی گلاشو، جایزه نوبل فیزیک را به خاطر ادغام نیروی الکترومغناطیسی با نیروی هسته‌ای ضعیف که به نیروی الکتریکی ضعیف معروف شد، (کهربایی ضعیف) دریافت کرد.

    نظرات سیـاس*ـی
    جدای از مباحث علمی، واینبرگ در سال‌های اخیر پشتیبانی علنی خود را از کشور اسراییل ابراز داشته‌است تا جاییکه در دو مرتبه جداگانه در سال‌های ۲۰۰۶ و ۲۰۰۷، واینبرگ در اعتراض به «برخی حرکتهای ضد اسراییلی در برخی از دانشگاه‌های انگلستان» سخنرانی در دانشگاه‌های دورهام و امپریال کالج لندن را تحریم و لغو نمود.[۱]

    وی اعتقاد دارد کسانی که از تحریمات علیه اسرائیل پشتیبانی می‌کنند «در اصول اخلاقی کور شده‌اند».[۲] وی در کتاب خویش Facing Up: Science and Its Cultural Adversaries به وضوح از صهیونیسم جانب داری کرده‌است[۳][۴] و حتی مقالاتی راجع به این موضوع به چاپ رسانیده‌است.[۵]

    نظرات دینی و اجتماعی
    قسمت دوم مجموعه نوارهای بیخدایی، با سخنان فیزیکدان آمریکایی استیون واینبرگ، دربارهٔ اثربخشی برهان نظم، در گذشته و حال، آغاز می‌شود. او از اینکه میلر می‌گوید تعداد زیست‌شناسان بیخدا از تعداد فیزیکدانان بیخدا پیشی گرفته، شگفت زده شده‌است.

    او قائل به تمایز میان صدمات و خساراتی است که به نام دین و توسط دین وارد شده‌اند، و هردو گروه را هم خطرناک می‌داند که باید آن‌ها را جدی گرفت.

    واینبرگ همچنین راجع به اینکه چرا از شخصیت خدای توحیدی خوشش نمی‌آید، صحبت می‌نماید. در دقایق پایانی قسمت دوم، واینبرگ علم را خورنده و تباه‌کننده قاطع دین می‌نامد، که این مسئله را امری مثبت قلمداد می‌کند.

    واینبرگ شخصاً خداناباور است و جمله معروف زیر از وی است:[۶]

    With or without religion, you would have good people doing good things and evil people doing evil things. But for good people to do evil things, that takes religion. با دین یا بدون دین ،انسان‌های خوب ، کارهای خوب می‌کنند و انسان‌های بد ، کارهای بد ؛ اما برای اینکه انسان با ظاهرِ خوب بتواند کارهای بد بکند ،قطعاً به دین نیاز دارد

    — ناشناس
     
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.

    برخی موضوعات مشابه

    بالا