- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
پل دیراک
پل دیراک
متولد ۸ اوت ۱۹۰۲
بریستول، انگلستان
مرگ ۲۰ اکتبر ۱۹۸۴ (۸۲ سال)
تالاهاسی، ایالات متحده آمریکا
ملیت
بریتانیا
رشته فعالیت فیزیک (فیزیک نظری)
محل کار
دانشجویان دکتری وی
[نمایش]
جوایز
پل آدرین موریس دیراک (به انگلیسی: Paul Adrien Maurice Dirac) (۸ اوت ۱۹۰۲ در بریستول، انگلستان - ۲۰ اکتبر ۱۹۸۴ در تالاهاسی، فلوریدا)، فیزیکدان و ریاضیدان بریتانیایی و از پایهریزان مکانیک کوانتومی بود و در سال (۱۹۳۳) برنده جایزه نوبل شد.
برخی دیراک را (از نظر سواد ریاضی و مبانی نظری)، تنها رقیب واقعی معاصر اینشتین میدانند، و برخی همانند استیون هاوکینگ از دیراک به عنوان «بزرگترین فیزیکدان نظری از زمان اسحاق نیوتن تا کنون» نام بـردهاند.[۸]
بیوگرافی دیراک از او با لقب «صوفی اتم» یاد کردهاست.[۹]
محتویات
پدر پاول دیراک، چارلز دیراک یک سوییسی فرانسوی زبان و مدرس دانشگاه بود. مادرش نیز فلورنس هولتن دختر یک ملوان از کورنوال بود. پل یک خواهر بنام بتی داشت و یک برادر بنام فلیکس. خودکشی فلیکس در سنین جوانی بسیار بر روی پل اثر گذاشت.
دیراک با پدر خود رابـ ـطه عاطفی بسیار ضعیفی داشت و همواره از او در تمام عمرش احساس نفرت میکرد. او در عوض نسبت به آلبرت انشتین احترام پدرانه زیادی قایل بود. به گفته همسرش وی فقط یک بار در زندگی خود گریست، و آن زمانی بود که خبر مرگ آلبرت انشتین را دریافت کرد.[۱۰][۱۱]
دیراک پس از فارغالتحصیلی در مهندسی برق از دانشگاه بریستول در سن ۱۹ سالگی به یک باره خود را بیکار یافت و چون نتوانست کاری پیدا کند، تقاضای عضویت در دانشگاه کمبریج را کرد و پذیرفته شد. او در ۱۹۲۶ از دانشگاه کمبریج درجه دکترا گرفت و پس از چندی به مقام استادی ریاضی آن دانشگاه دست یافت و کرسی ریاضیات لوکاسی معروف را نگاه داشت که تا هنگام بازنشستگی اش در ۱۹۶۹ این مقامش را حفظ کرد. او پس از بازنشستگی به آمریکا رفت و در ۱۹۶۱ مقام استاد برجسته تحقیقات فیزیک در دانشگاه ایالتی فلوریدا را اختیار کرد و ۱۴ سال و تا آخر حیات خویش را آنجا سپری کرد.
آثار
یادبود دیراک در دانشگاه کمبریج
او در سال ۱۹۲۶ توانست یک فرمولبندی عمومی از مکانیک کوانتومی به دست آورد، که در هر دوی نظریات مکانیک ماتریسی هایزنبرگ و مکانیک موجی شرودینگر در حالتهای خاص صادق باشد. یکی دیگر از حالتهای خاص این فرمولبندی عمومی، مکانیک کلاسیک بود.
در ۱۹۲۸ دیراک توانست از قاعده پائولی، معادله دیراک را که به اسم او نامگذاری شدهاست، به دست آورد. این معادله که بر خلاف معادله شرودینگر نظریه نسبیت خاص را نادیده نمیگیرد، برای توجیه تابع موجی الکترونها در حالت نسبی در نظر گرفته میشود. این معادله از این رو اثر زیمن را در نظریهاش توضیح میدهد. دیراک به همین خاطر توانست، موجودیت پوزیترون را پیشبینی کند و همچنین نشان دهد که اسپین یک اثر نسبیتی است. این ذره برای نخستین بار در سال ۱۹۳۲ مشاهده شد.[۱۲]
از این گذشته تابع دلتای دیراک (همانطور که از نامش بر میآید) و نمایش برا-کت (bra-ket) حالتها در فضای هیلبرت نیز به دیراک برمیگردد.
دیراک برای انشتین احترام پدرانهای قایل بود. در این تصویر از کنفرانس سولوی سال ۱۹۲۷ دیراک درست پشت شانه راست این قهرمان خود دیده میشود. دیراک به حدی به این تصویر افتخار میکرد که از دانشگاه بریستول درخواست کرد آن را قاب کرده و به دیوار دانشگاه بیاویزند.[۱۳] دیراک فقط یکبار در بزرگسالی گریست، و آن زمانی بود که خبر مرگ آلبرت انشتین را دریافت کرد.[۱۰][۱۱]
سال ۱۹۳۳ دیراک به همراه شرودینگر جایزه نوبل فیزیک را به خاطر معرفی یک مدل اتمی جدید به دست آورد. ۱۹۵۲ نیز، دیراک صاحب مدال ماکس پلانک شد. از این گذشته به افتخار این دانشمند بزرگ، مدال دیراک به خاطر زحمتهای علمی دیگر دانشمندان به وجود آمدهاست. از دیگر مفاهیمی که یا اسماً یا سابقاً به دیراک مربوط میشود میتوان موارد زیر را برشمرد:
آرامگاه دیراک در شهر تالاهاسی در فلوریدا
دیراک به دلیل دوستی و حس وفاداری زیادی که در طی سالیان زیاد با دوستان صمیمی روسی اش بخصوص پیوتر کاپیتسا پیدا کرده بود، دارای احساسات چپگرا بود. در زمان جنگ ویتنام، همسر دیراک به دلیل مخالفت علنی با سیاستهای آمریکا، توسط افبیآی مظنون به فعالیتهای کمونیستی گردید. دیراک دانشگاه تگزاس در آستین را متهم کرد که او را یک کمونیست قلمداد کرده و برای همین دعوت آن دانشگاه برای پیوستن به هیئت علمی آنها را رد کرد.[۱۴] در عوض او نهایتاً سر از شهر گرمسیری تالاهاسی در فلوریدا درآورد.
دیدگاههای مذهبی
خاطره ورنر هایزنبرگ از دیدگاههای دیراک در مورد خدا در حاشیه کنفرانس سولوی در سال ۱۹۲۷ بسیار بهیادماندنی است و در کتب زیادی نقل شدهاست. هایزنبرگ در خاطرات خود مینویسد:[۱۵] «صحبت از دیدگاههای بوهر و انشتین در مورد خدا بود که ناگهان دیراک با این پرسش وارد بحث شد:
من نمیدانم چرا همه اینجا دارند در مورد خدا بحث میکنند. یک دانشمند باید صادق باشد؛ و اگر ما صادق باشیم باید قبول کنیم که دین و مذهب یک مشت اظهارات واهی هستند که هیچ پایه و اعتباری در جهان واقعی ندارند. مفهوم خدا اساساً زاییده تخیلات بشریست. وجود خدا برای انسانهای بدوی که از قدرتهای طبیعت وحشت و هراس داشتند قابل فهم است. اما برای ما که امروزه فهم خوبی از پدیدههای جهان هستی را داریم وجود چنین راه حلی دیگر نیازی نیست. وجود خدا پای پرسشهایی را به میان میکشد که هیچ دردی را هرگز دوا نمیکند. مثل مثلاً اگر خدا واقعاً وجود دارد پس چرا این همه بی عدالتی و نابرابری در جهان وجود دارد. چرا دنیا طوریست که همیشه قشر مرفه در حال استثمار قشر فقیر است. او چرا جلوی اینهمه فاجعه را نمیگیرد. اگر امروزه در جهان در این زمانه دارند دین و مذهب را هنوز تبلیغ و گسترش میدهند نه بخاطر این است که دلایل قانعکننده و موجهی دارد، بلکه به این سبب است که دین یک ابزار قدرت برای کنترل جوامع است. مردم مطیع و مؤمن قابل کنترل تر از مردم پرسروصدا و پرسشگر هستند. چپاول و بهرهبرداری از یک ناراضی به مراتب مشکلتر است تا یک فرد راضی که سؤال نمیکند و دستور بالاترها را میپذیرد. دین و مذهب افیونیست که باعث میشود یک ملت بخواب رفته و ظلم و جفایی که (توسط صاحبان قدرت) بر آنها روا شده را به کلی نادیده بگیرند. صاحبان قدرتی که همیشه با دین و مذهب رابـ ـطه تنگاتنگی داشتهاند. دین و قدرت، هر دو احتیاج به خدایی دارند که در آینده وعدهٔ پاداش مطیعان و فرمانبردارانش را میدهد؛ و از این روست که انکار وجود خدا را گـ ـناه نابخشودنی حساب میکنند.
در این موقع من به دیراک گوشزد کردم که او دارد دین را با کثافتکاریهای سیـاس*ـی اشتباه میگیرد. اما او پاسخ داد:
من اساساً با دین مشکل دارم. بلکه مملو از تناقض است. این همه صحبت از توبه و مشیت الهی و گـ ـناه فقط حقیقت را کماکان کتمان میکند. تسلیم به وجود و فرمان یک خدا یعنی کمک به حفظ ساختارهای کهنه، در حالیکه زندگی همانند علم است: باید در مقابل مشکلات برخاست و راه حل برایشان اندیشید.
در این زمان بود که متوجه شدیم که ولفگانگ پاولی در سکوت مبهمی فرورفته و به دیراک خیره شده. وقتی از او نظرش را در این مورد جویا شدیم، با کمی مکث پاسخ داد:
خب مشخص است که دیراک هم واسه خودش دین و مذهبی دارد؛ و شعارش هم این است: نیست اصلاً خدایی و دیراک رسول اوست.
همه ما، از جمله خود دیراک، زدیم زیر خنده، و بحث داغ آن شب در لابی هتل مان با همین جمله پاولی خاتمه یافت. پرفسور گلشنی درباره دیدگاه مذهبی او می گوید او که در ابتدا خداناباور بود درسال های پایانی زندگی خود به خدا باور پیدا کرد و ازنیازی دیدگاه اولیه خود بازگشت . »
پل دیراک
متولد ۸ اوت ۱۹۰۲
بریستول، انگلستان
مرگ ۲۰ اکتبر ۱۹۸۴ (۸۲ سال)
تالاهاسی، ایالات متحده آمریکا
ملیت
رشته فعالیت فیزیک (فیزیک نظری)
محل کار
- دانشگاه کمبریج
- دانشگاه میامی (فلوریدا)
- دانشگاه ایالتی فلوریدا
- دانشگاه بریستول
- دانشگاه کمبریج
دانشجویان دکتری وی
- هومی جی. بهابها
- هریش-چاندرا
- دنیس ویلیام سیاما
- فرد هویل
- جان پولکینگورن
[نمایش]
جوایز
- جایزه نوبل فیزیک (۱۹۳۳)
- مدال پادشاهی (۱۹۳۹)
- مدال کاپلی (۱۹۵۲)
- مدال ماکس پلانک (۱۹۵۲)
- همکار انجمن سلطنتی (۱۹۳۰)[۱]
پل آدرین موریس دیراک (به انگلیسی: Paul Adrien Maurice Dirac) (۸ اوت ۱۹۰۲ در بریستول، انگلستان - ۲۰ اکتبر ۱۹۸۴ در تالاهاسی، فلوریدا)، فیزیکدان و ریاضیدان بریتانیایی و از پایهریزان مکانیک کوانتومی بود و در سال (۱۹۳۳) برنده جایزه نوبل شد.
برخی دیراک را (از نظر سواد ریاضی و مبانی نظری)، تنها رقیب واقعی معاصر اینشتین میدانند، و برخی همانند استیون هاوکینگ از دیراک به عنوان «بزرگترین فیزیکدان نظری از زمان اسحاق نیوتن تا کنون» نام بـردهاند.[۸]
بیوگرافی دیراک از او با لقب «صوفی اتم» یاد کردهاست.[۹]
محتویات
- ۱ زندگی
- ۲ آثار
- ۲.۱ کتب
- ۳ دیدگاههای سیـاس*ـی
- ۴ دیدگاههای مذهبی
- ۵ جستارهای وابسته
- ۶ منابع
پدر پاول دیراک، چارلز دیراک یک سوییسی فرانسوی زبان و مدرس دانشگاه بود. مادرش نیز فلورنس هولتن دختر یک ملوان از کورنوال بود. پل یک خواهر بنام بتی داشت و یک برادر بنام فلیکس. خودکشی فلیکس در سنین جوانی بسیار بر روی پل اثر گذاشت.
دیراک با پدر خود رابـ ـطه عاطفی بسیار ضعیفی داشت و همواره از او در تمام عمرش احساس نفرت میکرد. او در عوض نسبت به آلبرت انشتین احترام پدرانه زیادی قایل بود. به گفته همسرش وی فقط یک بار در زندگی خود گریست، و آن زمانی بود که خبر مرگ آلبرت انشتین را دریافت کرد.[۱۰][۱۱]
دیراک پس از فارغالتحصیلی در مهندسی برق از دانشگاه بریستول در سن ۱۹ سالگی به یک باره خود را بیکار یافت و چون نتوانست کاری پیدا کند، تقاضای عضویت در دانشگاه کمبریج را کرد و پذیرفته شد. او در ۱۹۲۶ از دانشگاه کمبریج درجه دکترا گرفت و پس از چندی به مقام استادی ریاضی آن دانشگاه دست یافت و کرسی ریاضیات لوکاسی معروف را نگاه داشت که تا هنگام بازنشستگی اش در ۱۹۶۹ این مقامش را حفظ کرد. او پس از بازنشستگی به آمریکا رفت و در ۱۹۶۱ مقام استاد برجسته تحقیقات فیزیک در دانشگاه ایالتی فلوریدا را اختیار کرد و ۱۴ سال و تا آخر حیات خویش را آنجا سپری کرد.
آثار
یادبود دیراک در دانشگاه کمبریج
او در سال ۱۹۲۶ توانست یک فرمولبندی عمومی از مکانیک کوانتومی به دست آورد، که در هر دوی نظریات مکانیک ماتریسی هایزنبرگ و مکانیک موجی شرودینگر در حالتهای خاص صادق باشد. یکی دیگر از حالتهای خاص این فرمولبندی عمومی، مکانیک کلاسیک بود.
در ۱۹۲۸ دیراک توانست از قاعده پائولی، معادله دیراک را که به اسم او نامگذاری شدهاست، به دست آورد. این معادله که بر خلاف معادله شرودینگر نظریه نسبیت خاص را نادیده نمیگیرد، برای توجیه تابع موجی الکترونها در حالت نسبی در نظر گرفته میشود. این معادله از این رو اثر زیمن را در نظریهاش توضیح میدهد. دیراک به همین خاطر توانست، موجودیت پوزیترون را پیشبینی کند و همچنین نشان دهد که اسپین یک اثر نسبیتی است. این ذره برای نخستین بار در سال ۱۹۳۲ مشاهده شد.[۱۲]
از این گذشته تابع دلتای دیراک (همانطور که از نامش بر میآید) و نمایش برا-کت (bra-ket) حالتها در فضای هیلبرت نیز به دیراک برمیگردد.
دیراک برای انشتین احترام پدرانهای قایل بود. در این تصویر از کنفرانس سولوی سال ۱۹۲۷ دیراک درست پشت شانه راست این قهرمان خود دیده میشود. دیراک به حدی به این تصویر افتخار میکرد که از دانشگاه بریستول درخواست کرد آن را قاب کرده و به دیوار دانشگاه بیاویزند.[۱۳] دیراک فقط یکبار در بزرگسالی گریست، و آن زمانی بود که خبر مرگ آلبرت انشتین را دریافت کرد.[۱۰][۱۱]
سال ۱۹۳۳ دیراک به همراه شرودینگر جایزه نوبل فیزیک را به خاطر معرفی یک مدل اتمی جدید به دست آورد. ۱۹۵۲ نیز، دیراک صاحب مدال ماکس پلانک شد. از این گذشته به افتخار این دانشمند بزرگ، مدال دیراک به خاطر زحمتهای علمی دیگر دانشمندان به وجود آمدهاست. از دیگر مفاهیمی که یا اسماً یا سابقاً به دیراک مربوط میشود میتوان موارد زیر را برشمرد:
- دریای دیراک
- ریسمان دیراک
- آمار فرمی-دیراک
- تکقطبی، تکقطبی مغناطیسی
- فرمیون دیراک
- اسپینور دیراک
- عملگر دیراک
- Principles of Quantum Mechanics در ۱۹۳۰
- Lectures on Quantum Mechanics در ۱۹۶۶
- Lectures on Quantum Field Theory در ۱۹۶۶
- Spinors in Hilbert Space در ۱۹۷۴
- General Theory of Relativity در ۱۹۷۵
آرامگاه دیراک در شهر تالاهاسی در فلوریدا
دیراک به دلیل دوستی و حس وفاداری زیادی که در طی سالیان زیاد با دوستان صمیمی روسی اش بخصوص پیوتر کاپیتسا پیدا کرده بود، دارای احساسات چپگرا بود. در زمان جنگ ویتنام، همسر دیراک به دلیل مخالفت علنی با سیاستهای آمریکا، توسط افبیآی مظنون به فعالیتهای کمونیستی گردید. دیراک دانشگاه تگزاس در آستین را متهم کرد که او را یک کمونیست قلمداد کرده و برای همین دعوت آن دانشگاه برای پیوستن به هیئت علمی آنها را رد کرد.[۱۴] در عوض او نهایتاً سر از شهر گرمسیری تالاهاسی در فلوریدا درآورد.
دیدگاههای مذهبی
خاطره ورنر هایزنبرگ از دیدگاههای دیراک در مورد خدا در حاشیه کنفرانس سولوی در سال ۱۹۲۷ بسیار بهیادماندنی است و در کتب زیادی نقل شدهاست. هایزنبرگ در خاطرات خود مینویسد:[۱۵] «صحبت از دیدگاههای بوهر و انشتین در مورد خدا بود که ناگهان دیراک با این پرسش وارد بحث شد:
من نمیدانم چرا همه اینجا دارند در مورد خدا بحث میکنند. یک دانشمند باید صادق باشد؛ و اگر ما صادق باشیم باید قبول کنیم که دین و مذهب یک مشت اظهارات واهی هستند که هیچ پایه و اعتباری در جهان واقعی ندارند. مفهوم خدا اساساً زاییده تخیلات بشریست. وجود خدا برای انسانهای بدوی که از قدرتهای طبیعت وحشت و هراس داشتند قابل فهم است. اما برای ما که امروزه فهم خوبی از پدیدههای جهان هستی را داریم وجود چنین راه حلی دیگر نیازی نیست. وجود خدا پای پرسشهایی را به میان میکشد که هیچ دردی را هرگز دوا نمیکند. مثل مثلاً اگر خدا واقعاً وجود دارد پس چرا این همه بی عدالتی و نابرابری در جهان وجود دارد. چرا دنیا طوریست که همیشه قشر مرفه در حال استثمار قشر فقیر است. او چرا جلوی اینهمه فاجعه را نمیگیرد. اگر امروزه در جهان در این زمانه دارند دین و مذهب را هنوز تبلیغ و گسترش میدهند نه بخاطر این است که دلایل قانعکننده و موجهی دارد، بلکه به این سبب است که دین یک ابزار قدرت برای کنترل جوامع است. مردم مطیع و مؤمن قابل کنترل تر از مردم پرسروصدا و پرسشگر هستند. چپاول و بهرهبرداری از یک ناراضی به مراتب مشکلتر است تا یک فرد راضی که سؤال نمیکند و دستور بالاترها را میپذیرد. دین و مذهب افیونیست که باعث میشود یک ملت بخواب رفته و ظلم و جفایی که (توسط صاحبان قدرت) بر آنها روا شده را به کلی نادیده بگیرند. صاحبان قدرتی که همیشه با دین و مذهب رابـ ـطه تنگاتنگی داشتهاند. دین و قدرت، هر دو احتیاج به خدایی دارند که در آینده وعدهٔ پاداش مطیعان و فرمانبردارانش را میدهد؛ و از این روست که انکار وجود خدا را گـ ـناه نابخشودنی حساب میکنند.
در این موقع من به دیراک گوشزد کردم که او دارد دین را با کثافتکاریهای سیـاس*ـی اشتباه میگیرد. اما او پاسخ داد:
من اساساً با دین مشکل دارم. بلکه مملو از تناقض است. این همه صحبت از توبه و مشیت الهی و گـ ـناه فقط حقیقت را کماکان کتمان میکند. تسلیم به وجود و فرمان یک خدا یعنی کمک به حفظ ساختارهای کهنه، در حالیکه زندگی همانند علم است: باید در مقابل مشکلات برخاست و راه حل برایشان اندیشید.
در این زمان بود که متوجه شدیم که ولفگانگ پاولی در سکوت مبهمی فرورفته و به دیراک خیره شده. وقتی از او نظرش را در این مورد جویا شدیم، با کمی مکث پاسخ داد:
خب مشخص است که دیراک هم واسه خودش دین و مذهبی دارد؛ و شعارش هم این است: نیست اصلاً خدایی و دیراک رسول اوست.
همه ما، از جمله خود دیراک، زدیم زیر خنده، و بحث داغ آن شب در لابی هتل مان با همین جمله پاولی خاتمه یافت. پرفسور گلشنی درباره دیدگاه مذهبی او می گوید او که در ابتدا خداناباور بود درسال های پایانی زندگی خود به خدا باور پیدا کرد و ازنیازی دیدگاه اولیه خود بازگشت . »