- عضویت
- 2016/09/09
- ارسالی ها
- 2,059
- امتیاز واکنش
- 16,497
- امتیاز
- 696
ورود یک سامورایی خشن و یک دوک شیکپوش به کلکل باواریاییها و اشتوتگارتیها؛ و اینک یک جنگ تمامعیار!
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
در بین هواداران تمامی برندها، در سگمنت سدانهای لوکس سایز متوسط، بیامو سری سه از جایگاه ویژهای برخوردار است و بسیاری معتقد به فرمانروایی این باواریایی در این سگمنت هستند. اما هر نسل از این خودرو هرگاه در میدانها حاضر میشود، رقیب قدری به نام مرسدس سی کلاس را در کنار خود میبیند که پابهپایش گردوخاک به پا میکند و شکست دادنش، شایستگی بالایی را نیازمند است. اما این بار این دو خودرو، دو مدعی پرتوان را در مقابل خود میبینند: لکسس IS که در نسلهای پیاپی خود بهسرعت تکامل یافته و اکنون با بهرهگیری از یک موتور توربو در زیر کاپوتش، دیگر حرفی برای گفتن باقی نگذاشته است، همچنین جگوار XE که از شخصیت یک خوشتیپ باوقار برخوردار است و پشتش به عزم همهجانبهٔ جگوار برای رقابت با رقبا گرم است. پس اینک با ورود یک سامورایی خشن و یک دوک شیکپوش به گود رقابت باواریاییها و اشتوتگارتیها، شاهد یک جنگ تمامعیار در این سگمنت خواهیم بود. البته که افسوس میخوریم بابت غیاب یکی از اسطورههای این سگمنت یعنی آئودی A4. ضمناً توجه کنید که تمامی قیمتها مربوط به بازار استرالیا میباشند.
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
ارزش
قبل از انتخاب هرگونه آپشنی، این لکسس IS 200t F-Sport است که باقیمت پایه 65,500 دلاری بهعنوان ارزانترین خودروی گروه پا به میدان میگذارد؛ با ظاهری به بلوغ رسیده که در طراحی آن نشانههای بسیاری از اصالت هرچند کوتاه لکسس، دیده میشود. مدعی بعدی جگوار XE 25t R-Sport با کتوشلوار مشکی و ظاهری اتوکشیده و باقیمت پایه 68,900 دلار است. اما نمایندهای که احترامش در بین تمامی هواداران خودروها محفوظ است، باقیمت و رنگی مشابه جگوار وارد گود شده است. گویا این رنگ در ترکیب با سپر و دیفیوزر عقب، بهترین لباسی است که یک C250 میتواند بپوشد. آخرین رقیب هم بیامو 330i است که با ظاهری نسبتاً ساده و رنگ سفید وارد میدان نبرد شده است تا درنهایت سادگی در کیتها و اجزا و رنگ بدنه، تجربه و موفقیتهای چهارسالهٔ خود را به رخ رقبا بکشد. گویا این لباس ساده برای این بیامو 69,900 دلاری، چندان مناسب این مهمانی نیست و آن را بیشازحد ساده جلوه میدهد؛ هرچند هنوز هم اوج جسارت و اصالت را میتوان در ظاهرش حتی بیشتر از رقبا احساس کرد.
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
آپشنهایی که بهطور مشترک در هر چهار خودرو استفادهشدهاند، عبارتاند از: ناوبری ماهوارهای، دوربین و سنسور عقب، اتصالات بلوتوث و USB و AUX، ورود و خروج بدون کلید، استارت دکمهای، برفپاککن و چراغهای جلوی خودکار و همچنین LED های روشنایی در روز.
همچنین هر چهار خودرو دارای یک بستهٔ کاهش تصادفات (AEB)، هشدار نقاط کور و هشدار خروج از خط هستند. هدایت راداری کروز کنترل تنها برای مرسدس و لکسس بهصورت استاندارد وجود دارد و در جگوار دارای هزینهٔ 1750 دلاری و در بیامو بخشی از یک بستهٔ ایمنی 1880 دلاری است.
اما رقیب انگلیسی فاقد دو پارامتر قابلتوجه است؛ مواردی که رقبایش آن را به رُخش میکشند. یکی سیستم پخش دیجیتال رادیو (DAB+) که برای جگوار یک گزینهٔ 540 دلاری است، و دیگری نیز صندلیهای چرم. (جگوار در این مدل از یک پوشش مصنوعی به نام Luxtec که دارای منافذ ریز است استفاده کرده است.) اما برای جبران، یکی از تنها دو خودرویی است که دارای سیستم پارک کمکی (دیگری بنز) و همچنین ستون فرمان الکتریکی (دیگری لکسس) است.
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
اگر بخواهیم تکتک تفاوتها در تجهیزات را مقایسه کنیم، باید در این رابـ ـطه نگـاه دانلـود ارائه دهیم؛ اما در اینجا به برخی از بارزترین و جالبترین تفاوتها اشاره میکنیم: تنها مدعی که در اینجا یک HEAD UP DISPLAY استاندارد ارائه میدهد، باوجوداینکه سه تا چهار سال قدیمیتر از رقباست، بیامو است. این مورد در جگوار و مرسدس بنز بهصورت آپشن است و در لکسس IS اصلاً در دسترس نیست. همچنین لکسس تنها مدعی است که تهویه و گرمکن برای صندلیهایش قرار داده و نیز، مرسدس بنز تنها خودرویی است که درب صندوق برقی ارائه میدهد؛ البته این مورد در جگوار نیز بهصورت آپشن ارائه میشود.
بهطورکلی شما برای خرید این خودروها، قبل از پرداخت پول، با لیستهای بلندی از انواع آپشنها طرف خواهید شد. جگوار به مشتریهای خود، 44 گزینه ارائه میدهد، کمی جلوتر از بیامو با 40 گزینه، در مرسدس فقط 14 گزینه بیشتر از آنچه که داراست، میتوانید انتخاب کنید و در آخر لکسس تنها با 2 گزینه از جیب شما استقبال خواهد کرد! البته این دو گزینه، درواقع دو بسته است که مثلاً یک بستهٔ آن که امکانات نرم-افزاری است، طیف وسیعی از آپشنها را شامل میشود.
لکسس IS 200t F-Sport ما در این آزمایش، دارای بستهٔ شمارهٔ 2 به ارزش 6000 دلار است؛ که در این بسته، سیستم صوتی مارک لووینسون با 15 بلندگو و یک ساب، سانروف، نوربالای اتوماتیک و یک سیستم هشدار خروج از خط ارائه میدهد. در کل این لکسس ما 71,500 دلار ارزش دارد. باید اشاره کرد که این لکسس، پس از انتخاب آپشنها نیز، ارزانترین خودروی گروه است با برخی امکانات منحصربهفرد.
خودروی بعدی بیامو 330i است که در اینجا تنها یک سانروف 2245 دلاری فراتر از امکانات مدل پایهاش دارد. این خودرو نیز برچسب قیمت 72,145 دلاری روی پیشانیاش میخورد.
میرویم سراغ مرسدس بنز C250. این مدعی در این تست با سیستم تعلیق Airmatic Agility Suspension به ارزش 1915 دلار، سانروف و هدآپدیسپلی به ارزش 3454 دلار، سیستم سرگرمی COMAND با صفحه نمایش بهتر و همچنین سیستم صوتی برمستر جمعاً به ارزش 2300 دلار حضور یافته تا بیش از دیگر رقبا، توجه ما را به خود جلب کند. در کل بدون در نظر گرفتن رنگ متالیک Cavansite، این خودرو 77,386 دلار میارزد.
اما در اینجا بیشترین قیمت را آقای خاص، جگوار XE 25t R-Sport، به خود اختصاص میدهد؛ با چرم اسپرت سوراخسوراخ روکش شده بر روی صندلیها به قیمت 2160 دلار، روکش فیبر کربن به ارزش 2150 دلار (که به تعبیر آزمایشگر مسخره و بیهوده است)، چهار حلقه رینگ 19 اینچی سیاهوسفید درخشنده به ارزش 1800 دلار، به همراه سانروف 1800 دلاری و سیستم هدآپدیسپلی 1770 دلاری، سیستم کمک پارک پیشرفته به قیمت 1580 دلار، درب صندوق برقی 850 دلاری و در آخر، شیشهٔ مادونقرمز انعکاسی با برچسب قیمتی 500 دلار. و مجموعاً برای این خودرو 80,420 دلارِ خاک خورده پرداخت شده است.
در اینجا باید به این مورد اشاره کرد که بیامو، با امکانات استانداردی نظیر هدآپدیسپلی (HUD)، کمکفنرها و دامپرهای فعال و صفحه نمایش استاندارد بزرگتر، ساخته شده است که مطمئناً این استانداردسازی بیامو در امکاناتش، که بسیار فراتر از رقباست، باوجود 3 تا 4 سال سن بیشتر از رقبا، تعجب شمارا نیز همچون افراد این گروه آزمایش برمیانگیزد. و ثابت میکند که نباید آن را بهعنوان یک خودروی کم آپشن گرانقیمت در نظر گرفت.
طراحی کابین
میرویم سراغ کابینها؛ جایی که حریف اشتوتگارتی در آن برای رقبا رجز میخواند و نفسکش میطلبد.
اینکه مرسدس بنز استانداردی جدید در این محدوده قیمتی در کابین خود ایجاد کرده است، با نشستن در کابین C کلاس و گشاد ماندن چشمها، بیهیچ سند و مدرکی، در اعماق عقل و قلب انسان پذیرفته میشود و فرو میرود. هرچند که استفاده عمده از پلاستیک سیاهوسفید براق در ساختار این کابین جای طرفداری ندارد، اما اجماع نظر جمع در مورد این کابین، یک کابین کلاسیک معاصر همراه با مواد تزئینی شگفتانگیز است. شاخصههای منحصربهفرد این کابین کم نیستند. شما با لمس هر قسمت از داشبورد، به بیرقیب بودن آن پی میبرید. استفاده از آلومینیوم و یا آبکاریهایی که در این کابین با آلومینیوم صورت گرفته برای یک کلاس بالاتر است. این کابین همچنین شاخصههای ارگونومیک بالایی نیز دارد؛ همچون پیچ دوار شمارهگیری از طریق سیستم ناوبری و یا وجود دکمههای تنظیم صندلی بر روی در که در اکثر مرسدسها مشاهده میشود. سیستم صوتی برمستر هم، که قبلاً ذکر شد که بهصورت آپشن در این خودرو وجود دارد، حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد.
تجربهٔ استفاده از سیستم کاربری و سرگرمی اما در این کابین میتواند گیجکننده باشد. همانند بیامو و لکسس، شما روی تونل بین دو صندلی، محل قرارگیری گیربکس، یک پیچ دوار در اختیار دارید تا از طریق آن بتوانید به منوهای صفحهٔ مقابلتان دسترسی پیدا کنید.
در مقام مقایسه و رقابت، طرح کلی کابین قلدر باواریایی، کمی قدیمی به نظر میرسد. اما صفحه نمایش 8.8 اینچی آن، با ناویگیشن و منوی بسیار حرفهای و همچنین، هدآپدیسپلی استاندارد جدید در این کابین، که تمام رقبا در این زمینهها در پس اسطورهٔ باواریایی قرار میگیرند، بهسرعت نظر عجولانهٔ یکی از آزمایشکنندگان مبنی بر اتمام تاریخ انقضای این کابین را تغییر داده و او را سر جایش مینشاند! ارگونومی این کابین نیز، بهرسم اغلب کابینهای بیامو کمنظیر است. از نظر نوع مواد داشبورد، باید گفت که آن را حتی سختتر از پلاستیک لگو ساختهاند؛ هرچند که بسیار بادوام بوده و درصورتیکه آن را انتخاب کنید، پابهپای شما سالهای زندگی را طی خواهد کرد و یار و همراه شما در پیریتان خواهد بود! سیستم iDrive بیامو نیز منطقیتر از مرسدس بوده و بهتر از آن با شما ارتباطی مبتنی بر درک مستقیم و متقابل برقرار میکند. نحوهٔ عملکرد کنترلر دوار آن نیز بهتر از مرسدس بنز است و میانبرهایش هم کاربردیتر. هرچند که واردکردن آدرس در آن فرایندی چندمرحلهای میطلبد و تنظیم صدای آن نیز، تا حدودی کم اثر است.
اما جنگجوی سامورایی ما، در اتاق خود، مخلوطی از همهٔ ویژگیهای خوب و بد را ارائه میدهد. پایینترین سطح ناویگیشن در بین رقبا (البته ماوس لمسی استفادهشده در این مدل، از دیگر نمونههای تولیدی این شرکت سازندهٔ تاچ پد بهتر است)، در کنار بهترین مجموعه ابزار برای راننده. یک صفحه نمایش بزرگ که بهخوبی در مقابل دیدگان راننده است به همراه شمارهگیری که به زیبایی بر روی یک ریل حرکت میکند و باعث شگفتی است (درست مانند سوپرکار LFA)، در مقابل فقدان کاملاً محسوس هدآپدیسپلی. در حقیقت شما برای تماشای لیست موسیقیهایتان و یا برای استفاده از سیستم مدیا، وقتی که نشستهاید و در حال رانندگی هستید، بهتر است از میانبرهای روی کنسول استفاده کنید؛ چراکه صفحه نمایش تقریباً دور از دسترس شماست. همچنین باید اذعان کرد که رزولوشن صفحه جای تعریفی ندارد و احتمالاً برای شما نیز مدت انگیزهٔ استفاده از آن، همچون آزمایشگران این مقایسه، کم خواهد بود. صندلیهای لکسس به دلیل کیفیت چرم استفادهشده، حقیقتاً شمارا شگفتزده خواهد کرد؛ همچنین به دلیل وجود گرمکن و تهویه که در بین رقبا انحصاری است. ایضاً وجود یک موکت ضخیم در کف کابین و صدای بسته شدن درب، قوت قلبی دوباره برای ما است. اما بهمحض دیدن دکمههای شاهکار تویوتا در این کابین، و دریافت یک حس ارزان بودن از آنها و همچنین پدال ترمز پارک پایی آن، دوباره احساسات ما را نسبت به این کابین متزلزل میکند. مجموعاً ما در این کابین دائماً در حال نوسان بودیم.
اگر برای شما رانندگی با حال و هوای اسپرت مهمترین اولویت خرید است، احتمالاً آقای خاص آزمایش ما خودروی بعدی شما خواهد بود. ارتفاع پایین صندلیها، تونل مرکزی سیستم گیربکس با ارتفاع زیاد و محاصره شدن در یک صندلی جعبهای شکل، همهٔ این موارد گویای حس و حال رانندهای است که پشت رل این دوک انگلیسی، که جایجای کابین آن به چرمی زرقوبرق دار و خاص مزین شده (البته بهصورت آپشن انتخابی)، نشسته باشد. از سوی دیگر ابزارهای موجود در مقابل راننده در این کابین قدیمی هستند. سیستم چندرسانهای مبتنی بر صفحه نمایش لمسی، سیستم کنترل آبوهوا با سازوکار غیرمنطقی که برای برخی تنظیمات شما تعدادی دکمه میبینید، اما برای برخی دیگر باید از طریق صفحه نمایش لمسی اقدام کنید، همهٔ اینها نقاط ضعف مهم این کابین در برابر رقبا است. ازلحاظ طراحی، وجود یک لایه در بالای داشبورد که آزمایشگر از آن بهعنوان یک شال بر روی داشبوردهای برند جگوار یاد کرده، و دیگر امضاهای موجود در طراحی دیزاین این کابین، از ویژگی-های آن است. اما کیفیت پلاستیک آن بهطورکلی خوب و در قسمتهای زیرین مستعد جیرجیر کردن هستند. و به سادگی احساس میکنید که کفیت مواد قسمت زیرین، به اعلایی قسمتهای دیگر نیست.
اما رقابت این چهار اعجوبه در بخش کابین تمام نشده؛ هنوز مشخص نیست که سرنشینان عقب کدامیک از این سدانهای سایز متوسط لوکس خوشحالتر خواهند بود؟! همهٔ این خوشتیپهای حضور یافته در این آزمایش، بهظاهر قابلیت حمل پنج سرنشین را دارا هستند؛ اما در این صورت سه سرنشین عقب دیگر نباید انتظار راحتی بالایی داشته باشند. با توجه به اینکه تمامی جنگجویان حاضر در این آزمایش در کلاس سدانهای لوکس سایز متوسط، جزو کامپکتهای این گروه (سدانهای جمعوجور) هستند، مضاف بر اینکه همگی دیفرانسیل عقب هستند، فضای آنچنان جاداری به سرنشینان ارائه نمیدهند. نمایندهٔ باواریاییها در این رقابت، دارای کمترین طول به مقدار 4633 میلیمتر است و دیگر نمایندهٔ آلمانی که از اشتوتگارت پا به میدان گذاشته، بیشترین طول را با 4386 میلیمتر داراست.
اما مهندسین باواریایی که در غافلگیر کردن مشتریان و آزمایشکنندگانید طولایی دارند، در اینجا نیز ما را شگفتزده کردند؛ چراکه سری سهٔ ما باوجوداینکه بعد از لکسس، کمترین فاصله بین دو محور را داراست، بهترین فضای سر و بهترین فضای پا (legroom&headroom) را در اختیار سرنشینان عقب قرار میدهد. البته مطمئن باشید که بیامو با این ترفند که کمترین طول و فاصلهٔ محوری است، میخواهد نوید یک غافلگیری دیگر را به ما در آینده بدهد. با یک تیر دو نشون!! اتاق برای دو مرد بلندقد تقریباً مناسب است و پنجرهٔ کنار دید خوبی را از بیرون ارائه میدهد. چرم و پلاستیک مورد استفاده در کابین بد نیست، اما سفتی پلاستیک کمی خستهکننده است. کلاً ما از کاربرد پلاستیک ارزان در بخش عقب هر خودرویی متنفریم، اما در مقایسه، کابین جگوار در ذهنمان منعکس میشود که باوجود بهترین کیفیت، فضای پای کمی دارد و به دلیل پوشش پلاستیکی تکیهگاه صندلی جلو، زانوها را میآزارد.
مرسدس بهترین حس را هنگام لمس کردن قسمتهای مختلف به انسان میدهد؛ اما سانروف دوتکهٔ انتخابی بر روی این مدل واقعاً به فضای سر لطمه زده است. فضای پاها و زانوان (legroom) خوب است و در مقایسه با جگوار، حمایت کمتری از سرنشین میکند و سرنشین نوسانات بیشتری دارد.
لکسس هم فضای تنگی را در اختیار میگذارد. میدان دید بیرون از پنجرههای کناری خوب نیست. هرچند که شما از نظر فضای زانو، مشکل چندانی ندارید؛ چراکه پشتی صندلیهای جلو نرم است و از فلاپ پلاستیکی سفت جگوار در پشت صندلیهای جلو، خبری نیست. فضای سر هم قابل قبول است ضمن اینکه اعلاترین سقف را از نظر طراحی و چیدمان در بین رقبا ارائه میدهد. البته که در اینجا هیچ محفظهای برای قرار دادن اشیا وجود ندارد و این یک پوئن منفی دیگر است برای این کابین.
کمترین برانگیزانندهٔ احساسات در بین رقبا، کابین جگوار بود. این خودرو در راستای اهداف خود در مورد ایجاد یک فضای اسپرت در کابین، کمی فضای دلگیری را به وجود آورده و تا حدودی ناراحتکننده است. همچنین توجه داشته باشید که در برخی موارد، در دستاندازها صدای تالاپی میآید که هرچند موضوع کوچکی است، اما بر حس ارزان بودن کابین میافزاید.
مسئلهای که عموماً در تستها و آزمایشها در مورد فضای کابین پوشش داده نمیشود، بهاصطلاح خلقوخوی کابین یا بهطور سادهتر، فضای کابین در روز یا مخصوصاً شب است. موضوعی که الآن به آن خواهیم پرداخت. همهٔ این چهار خودرو، در هنگام تاریکی و در شب، نورپردازی-های متنوعی در کابین دارند؛ اما کیفیت و چگونگی آنها یکسان نیست.
در مرسدس بنز شما میتوانید نورپردازی روی دربها را بسته به احساساتتان (نارنجی سوخته، بنفش خشن،…) تغییر دهید؛ تا یک فضای رمانتیک یا اسپرت و یا… برای خود ایجاد کنید. شاهزادهٔ انگلیسی دارای یک رنگ آبی یخی گسترده در نورپردازی پسزمینه است که ما را به یاد بازی ترون (Teron) میاندازد! سامورایی نیز دارای سیستمی مؤثر است اما کمی قدیمی به نظر میرسد و یادآور تصویری از کشور شوروی در جنگ جهانی از بالا است! در بیامو نیز احساس هیجانانگیز و خشنی تو مایههای اینکه کل کارگران ایالت باواریا تعصب کرده باشند، به شما دست میدهد!
پس بهطورکلی، درزمینهٔ صندلیها جنگجوی شرقی برنده است باکیفیت کمنظیر چرمهای صندلیاش. طرح بیامو نیز کمی شیرین به نظر میرسد، اما همانند ساختار آجری نمای بیرونی یک خانه است؛ و بهترین صندلیهای عقب و همچنین هدآپدیسپلی را در جلو در بین رقبا داراست. به عقیدهٔ بنده (آزمایشگر!) اگر این خودرو فرمانی مانند فرمان جگوار داشت، دیگر ایدهآل بود. مرسدس نیز کابینی پر زرقوبرق به همراه بهترین حس لامسه را داراست.
سیستم صوتی
یکی از اعضای گروه ما، متخصص ارشد فناوری این سایت است و این باعث میشود که دقت در تشخیص معایب و مزایای سیستمهای صوتی چهار خودرو با پخش یک سری موسیقی یکسان، و همچنین تنظیمات اکولایزر بالا رود. پس با تکیه بر دانش این آزمایشکنندهٔ گروه، می-رویم تا تواناییهای سیستم صوتی این چهار ورزشکار را در یک تست انجامشده در دنیای واقعی به چالش بکشیم.
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
در بین هواداران تمامی برندها، در سگمنت سدانهای لوکس سایز متوسط، بیامو سری سه از جایگاه ویژهای برخوردار است و بسیاری معتقد به فرمانروایی این باواریایی در این سگمنت هستند. اما هر نسل از این خودرو هرگاه در میدانها حاضر میشود، رقیب قدری به نام مرسدس سی کلاس را در کنار خود میبیند که پابهپایش گردوخاک به پا میکند و شکست دادنش، شایستگی بالایی را نیازمند است. اما این بار این دو خودرو، دو مدعی پرتوان را در مقابل خود میبینند: لکسس IS که در نسلهای پیاپی خود بهسرعت تکامل یافته و اکنون با بهرهگیری از یک موتور توربو در زیر کاپوتش، دیگر حرفی برای گفتن باقی نگذاشته است، همچنین جگوار XE که از شخصیت یک خوشتیپ باوقار برخوردار است و پشتش به عزم همهجانبهٔ جگوار برای رقابت با رقبا گرم است. پس اینک با ورود یک سامورایی خشن و یک دوک شیکپوش به گود رقابت باواریاییها و اشتوتگارتیها، شاهد یک جنگ تمامعیار در این سگمنت خواهیم بود. البته که افسوس میخوریم بابت غیاب یکی از اسطورههای این سگمنت یعنی آئودی A4. ضمناً توجه کنید که تمامی قیمتها مربوط به بازار استرالیا میباشند.
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
ارزش
قبل از انتخاب هرگونه آپشنی، این لکسس IS 200t F-Sport است که باقیمت پایه 65,500 دلاری بهعنوان ارزانترین خودروی گروه پا به میدان میگذارد؛ با ظاهری به بلوغ رسیده که در طراحی آن نشانههای بسیاری از اصالت هرچند کوتاه لکسس، دیده میشود. مدعی بعدی جگوار XE 25t R-Sport با کتوشلوار مشکی و ظاهری اتوکشیده و باقیمت پایه 68,900 دلار است. اما نمایندهای که احترامش در بین تمامی هواداران خودروها محفوظ است، باقیمت و رنگی مشابه جگوار وارد گود شده است. گویا این رنگ در ترکیب با سپر و دیفیوزر عقب، بهترین لباسی است که یک C250 میتواند بپوشد. آخرین رقیب هم بیامو 330i است که با ظاهری نسبتاً ساده و رنگ سفید وارد میدان نبرد شده است تا درنهایت سادگی در کیتها و اجزا و رنگ بدنه، تجربه و موفقیتهای چهارسالهٔ خود را به رخ رقبا بکشد. گویا این لباس ساده برای این بیامو 69,900 دلاری، چندان مناسب این مهمانی نیست و آن را بیشازحد ساده جلوه میدهد؛ هرچند هنوز هم اوج جسارت و اصالت را میتوان در ظاهرش حتی بیشتر از رقبا احساس کرد.
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
آپشنهایی که بهطور مشترک در هر چهار خودرو استفادهشدهاند، عبارتاند از: ناوبری ماهوارهای، دوربین و سنسور عقب، اتصالات بلوتوث و USB و AUX، ورود و خروج بدون کلید، استارت دکمهای، برفپاککن و چراغهای جلوی خودکار و همچنین LED های روشنایی در روز.
همچنین هر چهار خودرو دارای یک بستهٔ کاهش تصادفات (AEB)، هشدار نقاط کور و هشدار خروج از خط هستند. هدایت راداری کروز کنترل تنها برای مرسدس و لکسس بهصورت استاندارد وجود دارد و در جگوار دارای هزینهٔ 1750 دلاری و در بیامو بخشی از یک بستهٔ ایمنی 1880 دلاری است.
اما رقیب انگلیسی فاقد دو پارامتر قابلتوجه است؛ مواردی که رقبایش آن را به رُخش میکشند. یکی سیستم پخش دیجیتال رادیو (DAB+) که برای جگوار یک گزینهٔ 540 دلاری است، و دیگری نیز صندلیهای چرم. (جگوار در این مدل از یک پوشش مصنوعی به نام Luxtec که دارای منافذ ریز است استفاده کرده است.) اما برای جبران، یکی از تنها دو خودرویی است که دارای سیستم پارک کمکی (دیگری بنز) و همچنین ستون فرمان الکتریکی (دیگری لکسس) است.
BMW 330i v Jaguar XE 25t R-Sport v Lexus IS200t F Sport v Mercedes-Benz C250
اگر بخواهیم تکتک تفاوتها در تجهیزات را مقایسه کنیم، باید در این رابـ ـطه نگـاه دانلـود ارائه دهیم؛ اما در اینجا به برخی از بارزترین و جالبترین تفاوتها اشاره میکنیم: تنها مدعی که در اینجا یک HEAD UP DISPLAY استاندارد ارائه میدهد، باوجوداینکه سه تا چهار سال قدیمیتر از رقباست، بیامو است. این مورد در جگوار و مرسدس بنز بهصورت آپشن است و در لکسس IS اصلاً در دسترس نیست. همچنین لکسس تنها مدعی است که تهویه و گرمکن برای صندلیهایش قرار داده و نیز، مرسدس بنز تنها خودرویی است که درب صندوق برقی ارائه میدهد؛ البته این مورد در جگوار نیز بهصورت آپشن ارائه میشود.
بهطورکلی شما برای خرید این خودروها، قبل از پرداخت پول، با لیستهای بلندی از انواع آپشنها طرف خواهید شد. جگوار به مشتریهای خود، 44 گزینه ارائه میدهد، کمی جلوتر از بیامو با 40 گزینه، در مرسدس فقط 14 گزینه بیشتر از آنچه که داراست، میتوانید انتخاب کنید و در آخر لکسس تنها با 2 گزینه از جیب شما استقبال خواهد کرد! البته این دو گزینه، درواقع دو بسته است که مثلاً یک بستهٔ آن که امکانات نرم-افزاری است، طیف وسیعی از آپشنها را شامل میشود.
لکسس IS 200t F-Sport ما در این آزمایش، دارای بستهٔ شمارهٔ 2 به ارزش 6000 دلار است؛ که در این بسته، سیستم صوتی مارک لووینسون با 15 بلندگو و یک ساب، سانروف، نوربالای اتوماتیک و یک سیستم هشدار خروج از خط ارائه میدهد. در کل این لکسس ما 71,500 دلار ارزش دارد. باید اشاره کرد که این لکسس، پس از انتخاب آپشنها نیز، ارزانترین خودروی گروه است با برخی امکانات منحصربهفرد.
خودروی بعدی بیامو 330i است که در اینجا تنها یک سانروف 2245 دلاری فراتر از امکانات مدل پایهاش دارد. این خودرو نیز برچسب قیمت 72,145 دلاری روی پیشانیاش میخورد.
میرویم سراغ مرسدس بنز C250. این مدعی در این تست با سیستم تعلیق Airmatic Agility Suspension به ارزش 1915 دلار، سانروف و هدآپدیسپلی به ارزش 3454 دلار، سیستم سرگرمی COMAND با صفحه نمایش بهتر و همچنین سیستم صوتی برمستر جمعاً به ارزش 2300 دلار حضور یافته تا بیش از دیگر رقبا، توجه ما را به خود جلب کند. در کل بدون در نظر گرفتن رنگ متالیک Cavansite، این خودرو 77,386 دلار میارزد.
اما در اینجا بیشترین قیمت را آقای خاص، جگوار XE 25t R-Sport، به خود اختصاص میدهد؛ با چرم اسپرت سوراخسوراخ روکش شده بر روی صندلیها به قیمت 2160 دلار، روکش فیبر کربن به ارزش 2150 دلار (که به تعبیر آزمایشگر مسخره و بیهوده است)، چهار حلقه رینگ 19 اینچی سیاهوسفید درخشنده به ارزش 1800 دلار، به همراه سانروف 1800 دلاری و سیستم هدآپدیسپلی 1770 دلاری، سیستم کمک پارک پیشرفته به قیمت 1580 دلار، درب صندوق برقی 850 دلاری و در آخر، شیشهٔ مادونقرمز انعکاسی با برچسب قیمتی 500 دلار. و مجموعاً برای این خودرو 80,420 دلارِ خاک خورده پرداخت شده است.
در اینجا باید به این مورد اشاره کرد که بیامو، با امکانات استانداردی نظیر هدآپدیسپلی (HUD)، کمکفنرها و دامپرهای فعال و صفحه نمایش استاندارد بزرگتر، ساخته شده است که مطمئناً این استانداردسازی بیامو در امکاناتش، که بسیار فراتر از رقباست، باوجود 3 تا 4 سال سن بیشتر از رقبا، تعجب شمارا نیز همچون افراد این گروه آزمایش برمیانگیزد. و ثابت میکند که نباید آن را بهعنوان یک خودروی کم آپشن گرانقیمت در نظر گرفت.
طراحی کابین
میرویم سراغ کابینها؛ جایی که حریف اشتوتگارتی در آن برای رقبا رجز میخواند و نفسکش میطلبد.
اینکه مرسدس بنز استانداردی جدید در این محدوده قیمتی در کابین خود ایجاد کرده است، با نشستن در کابین C کلاس و گشاد ماندن چشمها، بیهیچ سند و مدرکی، در اعماق عقل و قلب انسان پذیرفته میشود و فرو میرود. هرچند که استفاده عمده از پلاستیک سیاهوسفید براق در ساختار این کابین جای طرفداری ندارد، اما اجماع نظر جمع در مورد این کابین، یک کابین کلاسیک معاصر همراه با مواد تزئینی شگفتانگیز است. شاخصههای منحصربهفرد این کابین کم نیستند. شما با لمس هر قسمت از داشبورد، به بیرقیب بودن آن پی میبرید. استفاده از آلومینیوم و یا آبکاریهایی که در این کابین با آلومینیوم صورت گرفته برای یک کلاس بالاتر است. این کابین همچنین شاخصههای ارگونومیک بالایی نیز دارد؛ همچون پیچ دوار شمارهگیری از طریق سیستم ناوبری و یا وجود دکمههای تنظیم صندلی بر روی در که در اکثر مرسدسها مشاهده میشود. سیستم صوتی برمستر هم، که قبلاً ذکر شد که بهصورت آپشن در این خودرو وجود دارد، حرفی برای گفتن باقی نمیگذارد.
تجربهٔ استفاده از سیستم کاربری و سرگرمی اما در این کابین میتواند گیجکننده باشد. همانند بیامو و لکسس، شما روی تونل بین دو صندلی، محل قرارگیری گیربکس، یک پیچ دوار در اختیار دارید تا از طریق آن بتوانید به منوهای صفحهٔ مقابلتان دسترسی پیدا کنید.
در مقام مقایسه و رقابت، طرح کلی کابین قلدر باواریایی، کمی قدیمی به نظر میرسد. اما صفحه نمایش 8.8 اینچی آن، با ناویگیشن و منوی بسیار حرفهای و همچنین، هدآپدیسپلی استاندارد جدید در این کابین، که تمام رقبا در این زمینهها در پس اسطورهٔ باواریایی قرار میگیرند، بهسرعت نظر عجولانهٔ یکی از آزمایشکنندگان مبنی بر اتمام تاریخ انقضای این کابین را تغییر داده و او را سر جایش مینشاند! ارگونومی این کابین نیز، بهرسم اغلب کابینهای بیامو کمنظیر است. از نظر نوع مواد داشبورد، باید گفت که آن را حتی سختتر از پلاستیک لگو ساختهاند؛ هرچند که بسیار بادوام بوده و درصورتیکه آن را انتخاب کنید، پابهپای شما سالهای زندگی را طی خواهد کرد و یار و همراه شما در پیریتان خواهد بود! سیستم iDrive بیامو نیز منطقیتر از مرسدس بوده و بهتر از آن با شما ارتباطی مبتنی بر درک مستقیم و متقابل برقرار میکند. نحوهٔ عملکرد کنترلر دوار آن نیز بهتر از مرسدس بنز است و میانبرهایش هم کاربردیتر. هرچند که واردکردن آدرس در آن فرایندی چندمرحلهای میطلبد و تنظیم صدای آن نیز، تا حدودی کم اثر است.
اما جنگجوی سامورایی ما، در اتاق خود، مخلوطی از همهٔ ویژگیهای خوب و بد را ارائه میدهد. پایینترین سطح ناویگیشن در بین رقبا (البته ماوس لمسی استفادهشده در این مدل، از دیگر نمونههای تولیدی این شرکت سازندهٔ تاچ پد بهتر است)، در کنار بهترین مجموعه ابزار برای راننده. یک صفحه نمایش بزرگ که بهخوبی در مقابل دیدگان راننده است به همراه شمارهگیری که به زیبایی بر روی یک ریل حرکت میکند و باعث شگفتی است (درست مانند سوپرکار LFA)، در مقابل فقدان کاملاً محسوس هدآپدیسپلی. در حقیقت شما برای تماشای لیست موسیقیهایتان و یا برای استفاده از سیستم مدیا، وقتی که نشستهاید و در حال رانندگی هستید، بهتر است از میانبرهای روی کنسول استفاده کنید؛ چراکه صفحه نمایش تقریباً دور از دسترس شماست. همچنین باید اذعان کرد که رزولوشن صفحه جای تعریفی ندارد و احتمالاً برای شما نیز مدت انگیزهٔ استفاده از آن، همچون آزمایشگران این مقایسه، کم خواهد بود. صندلیهای لکسس به دلیل کیفیت چرم استفادهشده، حقیقتاً شمارا شگفتزده خواهد کرد؛ همچنین به دلیل وجود گرمکن و تهویه که در بین رقبا انحصاری است. ایضاً وجود یک موکت ضخیم در کف کابین و صدای بسته شدن درب، قوت قلبی دوباره برای ما است. اما بهمحض دیدن دکمههای شاهکار تویوتا در این کابین، و دریافت یک حس ارزان بودن از آنها و همچنین پدال ترمز پارک پایی آن، دوباره احساسات ما را نسبت به این کابین متزلزل میکند. مجموعاً ما در این کابین دائماً در حال نوسان بودیم.
اگر برای شما رانندگی با حال و هوای اسپرت مهمترین اولویت خرید است، احتمالاً آقای خاص آزمایش ما خودروی بعدی شما خواهد بود. ارتفاع پایین صندلیها، تونل مرکزی سیستم گیربکس با ارتفاع زیاد و محاصره شدن در یک صندلی جعبهای شکل، همهٔ این موارد گویای حس و حال رانندهای است که پشت رل این دوک انگلیسی، که جایجای کابین آن به چرمی زرقوبرق دار و خاص مزین شده (البته بهصورت آپشن انتخابی)، نشسته باشد. از سوی دیگر ابزارهای موجود در مقابل راننده در این کابین قدیمی هستند. سیستم چندرسانهای مبتنی بر صفحه نمایش لمسی، سیستم کنترل آبوهوا با سازوکار غیرمنطقی که برای برخی تنظیمات شما تعدادی دکمه میبینید، اما برای برخی دیگر باید از طریق صفحه نمایش لمسی اقدام کنید، همهٔ اینها نقاط ضعف مهم این کابین در برابر رقبا است. ازلحاظ طراحی، وجود یک لایه در بالای داشبورد که آزمایشگر از آن بهعنوان یک شال بر روی داشبوردهای برند جگوار یاد کرده، و دیگر امضاهای موجود در طراحی دیزاین این کابین، از ویژگی-های آن است. اما کیفیت پلاستیک آن بهطورکلی خوب و در قسمتهای زیرین مستعد جیرجیر کردن هستند. و به سادگی احساس میکنید که کفیت مواد قسمت زیرین، به اعلایی قسمتهای دیگر نیست.
اما رقابت این چهار اعجوبه در بخش کابین تمام نشده؛ هنوز مشخص نیست که سرنشینان عقب کدامیک از این سدانهای سایز متوسط لوکس خوشحالتر خواهند بود؟! همهٔ این خوشتیپهای حضور یافته در این آزمایش، بهظاهر قابلیت حمل پنج سرنشین را دارا هستند؛ اما در این صورت سه سرنشین عقب دیگر نباید انتظار راحتی بالایی داشته باشند. با توجه به اینکه تمامی جنگجویان حاضر در این آزمایش در کلاس سدانهای لوکس سایز متوسط، جزو کامپکتهای این گروه (سدانهای جمعوجور) هستند، مضاف بر اینکه همگی دیفرانسیل عقب هستند، فضای آنچنان جاداری به سرنشینان ارائه نمیدهند. نمایندهٔ باواریاییها در این رقابت، دارای کمترین طول به مقدار 4633 میلیمتر است و دیگر نمایندهٔ آلمانی که از اشتوتگارت پا به میدان گذاشته، بیشترین طول را با 4386 میلیمتر داراست.
اما مهندسین باواریایی که در غافلگیر کردن مشتریان و آزمایشکنندگانید طولایی دارند، در اینجا نیز ما را شگفتزده کردند؛ چراکه سری سهٔ ما باوجوداینکه بعد از لکسس، کمترین فاصله بین دو محور را داراست، بهترین فضای سر و بهترین فضای پا (legroom&headroom) را در اختیار سرنشینان عقب قرار میدهد. البته مطمئن باشید که بیامو با این ترفند که کمترین طول و فاصلهٔ محوری است، میخواهد نوید یک غافلگیری دیگر را به ما در آینده بدهد. با یک تیر دو نشون!! اتاق برای دو مرد بلندقد تقریباً مناسب است و پنجرهٔ کنار دید خوبی را از بیرون ارائه میدهد. چرم و پلاستیک مورد استفاده در کابین بد نیست، اما سفتی پلاستیک کمی خستهکننده است. کلاً ما از کاربرد پلاستیک ارزان در بخش عقب هر خودرویی متنفریم، اما در مقایسه، کابین جگوار در ذهنمان منعکس میشود که باوجود بهترین کیفیت، فضای پای کمی دارد و به دلیل پوشش پلاستیکی تکیهگاه صندلی جلو، زانوها را میآزارد.
مرسدس بهترین حس را هنگام لمس کردن قسمتهای مختلف به انسان میدهد؛ اما سانروف دوتکهٔ انتخابی بر روی این مدل واقعاً به فضای سر لطمه زده است. فضای پاها و زانوان (legroom) خوب است و در مقایسه با جگوار، حمایت کمتری از سرنشین میکند و سرنشین نوسانات بیشتری دارد.
لکسس هم فضای تنگی را در اختیار میگذارد. میدان دید بیرون از پنجرههای کناری خوب نیست. هرچند که شما از نظر فضای زانو، مشکل چندانی ندارید؛ چراکه پشتی صندلیهای جلو نرم است و از فلاپ پلاستیکی سفت جگوار در پشت صندلیهای جلو، خبری نیست. فضای سر هم قابل قبول است ضمن اینکه اعلاترین سقف را از نظر طراحی و چیدمان در بین رقبا ارائه میدهد. البته که در اینجا هیچ محفظهای برای قرار دادن اشیا وجود ندارد و این یک پوئن منفی دیگر است برای این کابین.
کمترین برانگیزانندهٔ احساسات در بین رقبا، کابین جگوار بود. این خودرو در راستای اهداف خود در مورد ایجاد یک فضای اسپرت در کابین، کمی فضای دلگیری را به وجود آورده و تا حدودی ناراحتکننده است. همچنین توجه داشته باشید که در برخی موارد، در دستاندازها صدای تالاپی میآید که هرچند موضوع کوچکی است، اما بر حس ارزان بودن کابین میافزاید.
مسئلهای که عموماً در تستها و آزمایشها در مورد فضای کابین پوشش داده نمیشود، بهاصطلاح خلقوخوی کابین یا بهطور سادهتر، فضای کابین در روز یا مخصوصاً شب است. موضوعی که الآن به آن خواهیم پرداخت. همهٔ این چهار خودرو، در هنگام تاریکی و در شب، نورپردازی-های متنوعی در کابین دارند؛ اما کیفیت و چگونگی آنها یکسان نیست.
در مرسدس بنز شما میتوانید نورپردازی روی دربها را بسته به احساساتتان (نارنجی سوخته، بنفش خشن،…) تغییر دهید؛ تا یک فضای رمانتیک یا اسپرت و یا… برای خود ایجاد کنید. شاهزادهٔ انگلیسی دارای یک رنگ آبی یخی گسترده در نورپردازی پسزمینه است که ما را به یاد بازی ترون (Teron) میاندازد! سامورایی نیز دارای سیستمی مؤثر است اما کمی قدیمی به نظر میرسد و یادآور تصویری از کشور شوروی در جنگ جهانی از بالا است! در بیامو نیز احساس هیجانانگیز و خشنی تو مایههای اینکه کل کارگران ایالت باواریا تعصب کرده باشند، به شما دست میدهد!
پس بهطورکلی، درزمینهٔ صندلیها جنگجوی شرقی برنده است باکیفیت کمنظیر چرمهای صندلیاش. طرح بیامو نیز کمی شیرین به نظر میرسد، اما همانند ساختار آجری نمای بیرونی یک خانه است؛ و بهترین صندلیهای عقب و همچنین هدآپدیسپلی را در جلو در بین رقبا داراست. به عقیدهٔ بنده (آزمایشگر!) اگر این خودرو فرمانی مانند فرمان جگوار داشت، دیگر ایدهآل بود. مرسدس نیز کابینی پر زرقوبرق به همراه بهترین حس لامسه را داراست.
سیستم صوتی
یکی از اعضای گروه ما، متخصص ارشد فناوری این سایت است و این باعث میشود که دقت در تشخیص معایب و مزایای سیستمهای صوتی چهار خودرو با پخش یک سری موسیقی یکسان، و همچنین تنظیمات اکولایزر بالا رود. پس با تکیه بر دانش این آزمایشکنندهٔ گروه، می-رویم تا تواناییهای سیستم صوتی این چهار ورزشکار را در یک تست انجامشده در دنیای واقعی به چالش بکشیم.