بیمار سرطانی : سرطان برای من تغییر خیلی بزرگی بود که تو زندگیم ایجاد شد...دیگه شرایط ادامه دادن رو از دست دادم...کنترل اوضاع از دستم خارج شده...انسان نقشه میکشه و خدا از اون بالا بهش میخنده...
والتر : یه مشت حرف مفت!!!
بیمار سرطانی : ببخشید؟
والتر : هیچوقت نذار کنترل اوضاع از دستت خارج بشه...اونجور که خودت حال میکنی زندگی کن.
بیمار سرطانی : اره...ولی به هر حال سرطان سرطانه!!
والتر : سرطان بره به جهنم!من بهترین روزای عمرمو با سرطان گذروندم!اولش انگار تاریخ مرگترو اعلام کردن.مدام هم پشت گوشت تکرار میکنن.ولی از من میشنوی هر زندگی تاریخ خودشو داره و یه روزی تموم میشه...مدام هر چن ماه یه بار برای ازمایش میام اینجا و میدونم بالا خره یه روز تو یکی از این ازمایشها...حتی شاید همین امروز...بهم خبرای بدی بدن...ولی تا اون روز کی رئیسه؟؟؟من!من اینجوری زندگی میکنم.
نادر: معادل فارسی کلمات زیر رو بنویسید؛ نهضت.
ترمه: جنبش.
نادر: گارانتی.
ترمه: تضمین، ضمانت.
نادر: گفتم معادل فارسی نه عربی!
ترمه: خانوممون گفته...
نادر: دیگه هیچ وقت این جمله رو نگو، چیزی که غلطه، غلطه؛ مهم نیست کی گفته! واسه گارانتی بنویس، پشتوانه.
ترمه: خانوممون نمره کم میکنه ازم.
نادر: مهم نیست، بذار کم کنه!
مری:انسانها در طول تاریخ بی منطق بودن، چرا وقتی بچه های گرسنه توی هند زندگی میکنن, مردم غذاشونو میریزن دور ؟
چرا وقتی به اکسیژن نیاز هست درختا رو قطع میکنن ؟
و اینکه چرا جدول زمان بندی اتوبوسها رو درست کردن وقتی هیشکدومشون سروقت نمیان ؟