بسمه تعالی دستورنامه اثر حکیم نزاری. لطفاً پست ارسال نکنید تا گزارش نخوره.
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #1 بسمه تعالی دستورنامه اثر حکیم نزاری. لطفاً پست ارسال نکنید تا گزارش نخوره.
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #2 قل الحمدلله نزاری فَقُل خداوندِ جزو و خداوندِ کٌل خداوندِ امر و خداوند خلق ازو و بدو قطع و پیوند خلق برآرنده خیمه بیطناب فروزندهی مشعلِ آفتاب به دوحرف نه طاق برهم زده به کاف و به نون هفت طارم زده زعقل ابتدا کرده ابداع را و زو نفس وز نفس اطباع را هیولی و ارکان و انواع و جنس نباتی و حیوانی و جن و انس بسیط زمین و بساط زمان نهایات و غایات کون و مکان شد از امر او آفرینش پدید چو از خلق نوبت به انسان رسید
قل الحمدلله نزاری فَقُل خداوندِ جزو و خداوندِ کٌل خداوندِ امر و خداوند خلق ازو و بدو قطع و پیوند خلق برآرنده خیمه بیطناب فروزندهی مشعلِ آفتاب به دوحرف نه طاق برهم زده به کاف و به نون هفت طارم زده زعقل ابتدا کرده ابداع را و زو نفس وز نفس اطباع را هیولی و ارکان و انواع و جنس نباتی و حیوانی و جن و انس بسیط زمین و بساط زمان نهایات و غایات کون و مکان شد از امر او آفرینش پدید چو از خلق نوبت به انسان رسید
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #3 گزین کرد فی الجمله از کاینات وجود محمد علیه الصلات حبیبِ خدا حامی اصفیا به حق ناسخِ دعوتِ انبیا رسولِ امین سیّدِ کاینات شفیع قیامت دلیل نجات
گزین کرد فی الجمله از کاینات وجود محمد علیه الصلات حبیبِ خدا حامی اصفیا به حق ناسخِ دعوتِ انبیا رسولِ امین سیّدِ کاینات شفیع قیامت دلیل نجات
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #4 الهی زفضلت نباشد بدیع خطاهای ما در پذیر از شفیع الهی معوّل به طاعت نهایم ولی نا امید از شفاعت نهایم الهی به انفاس پاکان خاص ز ادناسِ نفسِ بهیمی خلاص عنان عنایت ز ما بر مپیچ که ما جمله هیچیم و کم تر زهیچ مرا ای همه تو، ز من دوردار وگر زلّتی رفت معذور دار خلاصم ده از ورطه حرص و آز مران بر زبانم محال و مجاز ببخشای برعجز و بیچارگیم برون آور از خود به یک بارگیم مکن بینصیبم ز فضل عمیم ز خلقم امان ده به امید و بیم درونم چنان پر کن از حُبّ آل که در وی نگنجدد گر قیل و قال بدیشان نمودی ره از بدوِ کُن معادم به مِن بَعْضِها بَعض کُن کهام من چه دارم تو داری تویی الاهی پناه نزاری تویی تویی پایمرد و تویی دست گیر ببخشای و رحمت کن و در پذیر
الهی زفضلت نباشد بدیع خطاهای ما در پذیر از شفیع الهی معوّل به طاعت نهایم ولی نا امید از شفاعت نهایم الهی به انفاس پاکان خاص ز ادناسِ نفسِ بهیمی خلاص عنان عنایت ز ما بر مپیچ که ما جمله هیچیم و کم تر زهیچ مرا ای همه تو، ز من دوردار وگر زلّتی رفت معذور دار خلاصم ده از ورطه حرص و آز مران بر زبانم محال و مجاز ببخشای برعجز و بیچارگیم برون آور از خود به یک بارگیم مکن بینصیبم ز فضل عمیم ز خلقم امان ده به امید و بیم درونم چنان پر کن از حُبّ آل که در وی نگنجدد گر قیل و قال بدیشان نمودی ره از بدوِ کُن معادم به مِن بَعْضِها بَعض کُن کهام من چه دارم تو داری تویی الاهی پناه نزاری تویی تویی پایمرد و تویی دست گیر ببخشای و رحمت کن و در پذیر
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #5 نزاری ز پاکیزه کاران درای ز پاکان و پاکیزهکاران سرای ملایک صفت باش کز مُهلکات ز اخلاق پاکیزهیابی نجات به فکر و به قول و عمل پاک باش تفاخر به آتش مکن خاک باش گراز خود برون آمدی باک نیست که در بیخودی آتش و خاک نیست همه نور محضی همه جانِ پاک نه آبی نه آتش نه بادی نه خاک من و تو غمامیم و نفس آفتاب تو از پیش باری برافگن نقاب ببین تا چه بینی به چشم عیان اگر تو نباشی ولی در میان همه نفس باشی نباشی غمام همه نور بینی نبینی ظلام چو از خویشتن باز پرداختی مکان سدره المنتهی ساختی عیان در عیان و نهان در نهان چه باشد چه گویم دگر وا رهان
نزاری ز پاکیزه کاران درای ز پاکان و پاکیزهکاران سرای ملایک صفت باش کز مُهلکات ز اخلاق پاکیزهیابی نجات به فکر و به قول و عمل پاک باش تفاخر به آتش مکن خاک باش گراز خود برون آمدی باک نیست که در بیخودی آتش و خاک نیست همه نور محضی همه جانِ پاک نه آبی نه آتش نه بادی نه خاک من و تو غمامیم و نفس آفتاب تو از پیش باری برافگن نقاب ببین تا چه بینی به چشم عیان اگر تو نباشی ولی در میان همه نفس باشی نباشی غمام همه نور بینی نبینی ظلام چو از خویشتن باز پرداختی مکان سدره المنتهی ساختی عیان در عیان و نهان در نهان چه باشد چه گویم دگر وا رهان
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #6 چو بر مرکبِ فکر گردم سوار نیارم گرفتن عنان استوار سر از هر طرف میکشد بارگی مرا میرباید به یک بارگی چو قادر نهام بر کمان و کمند برون میدود صیدم از قیدِ بند مرا خود ز عالم برون میبرد چه عالم ز خود هم برون میبرد مشو معترض کو غلو در گرفت که این برق در خشک و در تر گرفت گر از آتش من خبر داشتی چه پروای عیب و هنر داشتی سخن باطنی دارد و ظاهری بدو نیک را اول و آخری تو مرد کدامی و اهل کدام نصیب خود ادراک کن والسلام جُعَل از گلستان ندارد نصیب ز کنّاس گند و ز عطار طیب اگر در سیاهیست آب حیات ببین چشمهی خضر من در دوات به زور و به زرگر به دست آمدی سکندر سیاهی پرست آمدی ازین جام اگر جرعهای یافتی ز هر حرف صد چشمه بشکافتی خضِر را ازین چشمه دادند آب توهم زین سیاهی طلب کن بیاب غلط میکنم از سیاهی مجوی اگر چشمه خواهی پی خضر پوی خضِر را طلب کن که آب حیات ازو بازیابی نه از ترّهات
چو بر مرکبِ فکر گردم سوار نیارم گرفتن عنان استوار سر از هر طرف میکشد بارگی مرا میرباید به یک بارگی چو قادر نهام بر کمان و کمند برون میدود صیدم از قیدِ بند مرا خود ز عالم برون میبرد چه عالم ز خود هم برون میبرد مشو معترض کو غلو در گرفت که این برق در خشک و در تر گرفت گر از آتش من خبر داشتی چه پروای عیب و هنر داشتی سخن باطنی دارد و ظاهری بدو نیک را اول و آخری تو مرد کدامی و اهل کدام نصیب خود ادراک کن والسلام جُعَل از گلستان ندارد نصیب ز کنّاس گند و ز عطار طیب اگر در سیاهیست آب حیات ببین چشمهی خضر من در دوات به زور و به زرگر به دست آمدی سکندر سیاهی پرست آمدی ازین جام اگر جرعهای یافتی ز هر حرف صد چشمه بشکافتی خضِر را ازین چشمه دادند آب توهم زین سیاهی طلب کن بیاب غلط میکنم از سیاهی مجوی اگر چشمه خواهی پی خضر پوی خضِر را طلب کن که آب حیات ازو بازیابی نه از ترّهات
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #7 یکی پیر رهبر طلب ای جوان که راه از پسش پیش بردن توان بدو ده زمام و برون شو ز خود نداری دگر کار با نیک و بد به تسلیم او چون مسلم شوی نمودار سرّ دو عالم شوی مشو پس رو غولِ وهم و خیال به افسون خربط مرو در جوال محقّق دگرگونه دارد سخن معّول مکن بر مزلزل ، مکن مکن اقتدا جز به مرد خدا قیاس تو غول است نه مقتدا به حق بازیابی مُحق را نخست دگر باره حق از مُحق شد درست کسی مقتدا در امامت نکوست که نور خدا در دل پاک اوست بدان نور یابی خلاص از ظلام تتبع بدان نور کن و السلام
یکی پیر رهبر طلب ای جوان که راه از پسش پیش بردن توان بدو ده زمام و برون شو ز خود نداری دگر کار با نیک و بد به تسلیم او چون مسلم شوی نمودار سرّ دو عالم شوی مشو پس رو غولِ وهم و خیال به افسون خربط مرو در جوال محقّق دگرگونه دارد سخن معّول مکن بر مزلزل ، مکن مکن اقتدا جز به مرد خدا قیاس تو غول است نه مقتدا به حق بازیابی مُحق را نخست دگر باره حق از مُحق شد درست کسی مقتدا در امامت نکوست که نور خدا در دل پاک اوست بدان نور یابی خلاص از ظلام تتبع بدان نور کن و السلام
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #8 مرا فضل بخشنده دین و داد دو فرزانه فرزند شایسته داد شهنشاه و نصرت به بخت جوان گرامی دو شایستهی مهربان سه بودند ازیشان یکی از قضا ز دار الفنا شد به دار البقا خداوند بر رفته رحمت کناد به فردوس اعلاش مأوا دهاد
مرا فضل بخشنده دین و داد دو فرزانه فرزند شایسته داد شهنشاه و نصرت به بخت جوان گرامی دو شایستهی مهربان سه بودند ازیشان یکی از قضا ز دار الفنا شد به دار البقا خداوند بر رفته رحمت کناد به فردوس اعلاش مأوا دهاد
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #9 بقا باد این هر دو را بی شمار بلند اختر و بختِ فرخنده بار به نیک اختری بهرهمند از حیات رسیده به کام از بنین و بنات چو کردند در عنفوان شباب هوای سماع و نشاط نوشید*نی به رسم جوانان نوخاسته عزب خانهی خلوت آراسته به آب رز آلوده دامان و دست زمن محترز بوده مخمور و مـسـ*ـت چو اخلاط باهم سران داشتند به اوقات دستی در آن داشتند چو خود بوده بودم در آن گرد و درد به یک رو ندانستم انکار کرد به وعظ متین و به اندرز چُست در عیب گفتم ببندم نخست مگر پس روِ استقامت شوند نصیحت به گوش خرد بشنوند گذر کرد بر خاطرم بارها وز آن بود بر خاطرم بارها که از بهر فرزند فرخنده فال برون آورم تنسقی حسب حال که دستور خوانند آن را به نام اگر بخت دستور باشد مدام
بقا باد این هر دو را بی شمار بلند اختر و بختِ فرخنده بار به نیک اختری بهرهمند از حیات رسیده به کام از بنین و بنات چو کردند در عنفوان شباب هوای سماع و نشاط نوشید*نی به رسم جوانان نوخاسته عزب خانهی خلوت آراسته به آب رز آلوده دامان و دست زمن محترز بوده مخمور و مـسـ*ـت چو اخلاط باهم سران داشتند به اوقات دستی در آن داشتند چو خود بوده بودم در آن گرد و درد به یک رو ندانستم انکار کرد به وعظ متین و به اندرز چُست در عیب گفتم ببندم نخست مگر پس روِ استقامت شوند نصیحت به گوش خرد بشنوند گذر کرد بر خاطرم بارها وز آن بود بر خاطرم بارها که از بهر فرزند فرخنده فال برون آورم تنسقی حسب حال که دستور خوانند آن را به نام اگر بخت دستور باشد مدام
فاطمه صفارزاده کاربر نگاه دانلود کاربر نگاه دانلود عضویت 2018/02/22 ارسالی ها 9,452 امتیاز واکنش 41,301 امتیاز 901 محل سکونت Mashhad 2018/12/11 #10 به تکرار و تذکار عادت کنند بدین بیتِ تضمینِ اعادت کنند «کسی نیک بیند به هر دو سرای که نیکی رساند به خلق خدای»
به تکرار و تذکار عادت کنند بدین بیتِ تضمینِ اعادت کنند «کسی نیک بیند به هر دو سرای که نیکی رساند به خلق خدای»