متون ادبی کهن «طریق‌التحقیق»

فاطمه صفارزاده

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2018/02/22
ارسالی ها
9,452
امتیاز واکنش
41,301
امتیاز
901
محل سکونت
Mashhad
جهد آن کن که سرفراز شوی

ور در حلق بی‌ نیاز شوی

بر در این و آن به هـ*ـر*زه مپوی

وز در حلق آبروی مجوی

عزت از حضرت خدای طلب

منصب و جاه آن سرای‌ طلب
 
  • پیشنهادات
  • فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    هر چه آن غیر اوست زان بگسل!

    صنعت شعر و شاعری بگذار

    دست از گفت و گوی هـ*ـر*زه بدار

    بیش از این در ره مجاز مپوی

    صفت زلف و خط و خال مگوی

    خط در این علم و این صناعت‌کش

    پای در دامن قناعت کش

    ازپی هر خسیس مدح مگوی

    وز در هر بخیل صله مجوی

    دست در رشتهٔ حقایق زن

    پای بر صحبت خلایق زن

    گوهر عشق زبور جان کن

    قصد آب حیات ایمان کن

    شورش عشق در جهان افکن

    فرش عزت بر آسمان افکن

    چست و چابک میان خلق‌درآی

    همچو پروانه گرد شمع برآی

    سرگردون به زبر پای درآر

    یک نفس در ره خدای برآر

    صحبت عاشقان صادق جوی

    همره و همدم موافق جوی

    چند گردی به گرد کعبهٔ گل‌؟

    یک نفس کن طواف کعبهٔ دل‌!
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    اندرین ملک پادشاه‌، دلست

    در ره سدره بارگاه دلست

    کالبد هیچ نیست عین‌، دلست

    ساکن «‌بین اصبعین» دلست

    قابل نقش کفر و دین است او

    تختهٔ مشق مهر وکین است او

    قصه جام جم بسی شنوی

    واندر آن بیش وکم بسی شنوی

    به یقین دان‌که‌جام‌جم‌دل‌توست

    مستقر نشاط و غم دل توست

    گر تمنا کنی جهان دیدن

    جمله اشیا در اوتوان دیدن

    چشم سر نقش آب وگل بیند

    آنچه سر است چشم دل بیند

    تا زدل زنگ حرص نزدایی

    دیدهٔ سر تو بازنگشایی

    دیدهٔ دل نخست بیناکن

    پس تماشای جمله اشیاکن

    چون نشد دیدهٔ دلت بینا

    اندرین هفت گنبد مینا،

    توچه‌دانی برون زخرگه چیست‌؟

    فاعل‌هفت چرخ‌اخضرکیست‌؟

    هر چه دارد وجود او امکان

    علوی و سفلی و زمان و مکان

    هر چه بیرون درون خرگاهست‌

    صانع و نقشبندش الله است

    در ازل گر به نفس هست انشا

    جوهر و جسم و صورت و معنا
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    کاف و‌نون چون به یکدگرپیوست

    شد پدید آنچه بود و باشد و هست

    هر چه موجود شد زامرش دان

    پیشتر عقل آمد آنگه جان

    اثر فیض اوست نامحصور

    عقل از آن فیض‌گشت قابل نور

    عقل اگر چند شاه و سلطان است

    بر در امر، بنده فرمان است

    از پی بود زند و هستی عمرو

    فیض حق را توسط آمد امر

    تختهٔ کلک نقش امرست او

    دایهٔ نفس زید و عمروست او

    مبدع کائنات جوهر اوست

    مرجع روح پاک کشور اوست

    قادر مطلق ایزد متعال

    ذات او را حیات داد و کمال

    والی کشور وجود است او

    سایهٔ رحمت ودود است او

    ساکن بزم او به صف نعال

    نفس کل از برای کسب کمال

    هست پیوسته میل آن طرفش

    زآنکه آنجاست مقصد و شرفش

    عقل شاهست و نفس حاجب او

    در ممالک دبیر و نایب او

    قوت از فیض عقل گیردنفس

    زان نفس مایه می‌پذیرد نفس

    قائل است و زبان ندارد او

    نقش‌، بی کلک می‌نگارد او

    هر چه بر لوح ممکنات نگاشت

    خط او نور بد سواد نداشت

    خط بدینجاست کوسیه روی است

    که همه رنگ زاج و مازوی است

    معنی لفظهای نغز و شگرف

    نور محض است در سیاهی حرف

    ورکمالیست از بها و جمال

    عقل کل را کشد به استقبال

    از برای صلاح دنیا را

    پرورش او دهد هیولا را

    در جهان از پی تمامی را

    مایه بخشید روح نامی را

    مدد از بذل اوست عالم را

    نشو او داد شخص آدم را

    نور‌نه چرخ و سیر هفت اختر

    شش جهت پنج حس چهارگهر

    مایهٔ هر چه هست از خرد است

    که خرد، مایه بخش نیک و بداست

    چون برو کرد نور حق اشراق

    بذل کرد از مکارم اخلاق

    مکرم و معطی و خجسته پی است

    بی نیازست از آنچه تحت وی است‌

    او زمبدع همی پذیرد ساز

    پس به ابداع می‌رساند باز

    مبدع کن فکان که قیوم است

    ذات او را نظیر معدوم است

    نظم هستی بدین نسق داده است

    هستی ازکاف ر نون چنین زاده است

    گر بهشت است ورجحیم ازوست

    گر سموم است ورنسیم ازوست
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    لطف او هر که را دلالت داد

    آخرش هدیهٔ هدایت داد

    قهرش آن را که بد مقالت کرد

    هدف پاسخ ضلالت کرد

    زشتی و خوبی وکم و بیشی

    رنج و راحت‌، غنا و درویشی

    کردهٔ اوست جمله نیک بدان

    «‌یفعل الله مایشا» برخوان

    بد و نیک تو در عمل بسته ست

    نقش آن جمله در ازل بسته‌ست

    هر چه امروز پیش می‌آید

    همه برجای خویش می‌آید
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    این مثل در زمانه معروف است

    که عملها به وقت موقوف است

    باش راضی بدانچه او دهدت

    گر همه زشت‌، ورنکو دهدت

    نیک و بد نفع و ضر و راحت ورنج

    کز تو بگذشت در سرای سپنج‌،

    یا چو افسانه‌ایست یا خوابی

    یا چو در بها روان آبی

    حاصل عمر جز یکی دم نیست

    و آن دم از رنج و غم مسلم نیست

    نفسی کز تو بگذرد آن رفت

    در پی آن نفس نه بتوان رفت

    کوش تا آن نفس‌که آید پیش

    نشود از تو فوت ای درویش

    از سر نفس خیز بهر خدای

    تا شوی روشناس هردوسرای

    در ره عشق او بلاکش باش

    همچو ایوب در بلا خوش باش

    چون در آید بلا، مگردان روی

    روی درحق کن و «‌رضینا» گوی
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    عاشقان را غذا بلا باشد

    عاشقی بی بلا کجا باشد

    لقمه از سفرهٔ بلا خوردند

    می‌زمیخانهٔ رضا خوردند

    هرکه را در جهان بلا دادند

    اولش شربت رضا دادند

    نزد آن کس‌که در ره آمد مرد

    رنج و راحت یکیست و دارو و درد

    رهروان از بلا نپرهیزند

    چون بلا رخ نمود نگریزند
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    تا توانی به خنده لب بگشای

    سردندان به خنده در منمای

    خندهٔ هـ*ـر*زه آبروی برد

    راز پنهان میان کوی برد

    با پسر اینچنین مثل زد سام

    گریه بهتر زخندهٔ بی هنگام

    گریهٔ ابر بین وخندهٔ برق

    درنگر تا که چیست اینجا فرق

    ابر از آن گریه نعمت اندوزد

    برق از آن خنده آتش افروزد

    ابلهی از گزا ف می‌خندید

    زیرکی آن بدید و نپسندید

    گفت ای بی حیا و بی آزرم

    اینچنین خندی و نداری شرم

    گریهٔ تو زظلم و بیدادی

    به که بی وقت خنده و شادی

    خندهٔ هـ*ـر*زه آیت‌ جهل است

    مرد بیهوده خند، نا اهل است

    هان و هان تا نخندی ای‌ خیره

    که بسی خنده دل کند تیره

    هیچ شک نیست اندرین گفتار

    گریه آید زخندهٔ بسیار
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    برتو بادا که خیره کم خندی

    وربخندد کسی تو نپسندی

    هیچ دانی غرض از اینها چیست‌؟

    هر که خندید بیش‌، گریست

    در جهانی دهان زخنده ببند

    چون برستی زهول حشر، بخند
     

    فاطمه صفارزاده

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2018/02/22
    ارسالی ها
    9,452
    امتیاز واکنش
    41,301
    امتیاز
    901
    محل سکونت
    Mashhad
    هر که را داد ایزدش توفیق

    صبر و شکرش بود همیشه رفیق

    این بکاهد بلا و محنت را

    وان فزاید غنا و نعمت را

    صبرتلخ است ازو بود حرجت

    او دهد از بلا و غم فرجت

    چون شکر ذوق شکر شیرین‌است

    نعمت افزای و قوت آیین است

    باد دایم به هر دو حال ترا

    تا میسر شود کمال ترا
     
    بالا