˜”*°•.˜”*°• یــک فنــجان رمــان در نــگاه دانــلود •°*”˜.•°*”˜

  • شروع کننده موضوع *نغمه*
  • بازدیدها 3,699
  • پاسخ ها 41
  • تاریخ شروع

honey maryam

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/08/28
ارسالی ها
2,117
امتیاز واکنش
593
امتیاز
387
محل سکونت
تهران
منم تقریبا کتابهای مودب پور خوندم
اعتقاد دارم که اصلا نمی ارزه برای خرید اونم تو این گرونی کتاب
موفتم گرونه والا
کل کلاش قشنگه،واقعا ادم می خنده
ولی پایانش افتضاحه
همیشه اون پسر مودب و خوب و ساکت پایان تلخ براش زده میشه و اون پسر شوخ و شیطون همیشه خوشبخت و سالم و خوب به پایان میرسه
من اصلا مودب پورو نویسنده نمیدونم
اصلا تنوع نداره و ریتم داستان تو رمان هاش یک نواخته ، فقط خلاقیتش تو اسم و اون تیکه های خنده دار و رقم زدن یه پایان تلخ برای شخصیت هست
 
  • پیشنهادات
  • NargeS

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    1,922
    امتیاز واکنش
    817
    امتیاز
    447
    محل سکونت
    تهران
    رمانهای مودب پور همه تو یه مایه هستن همیشه یه آدم هست که کلی شوخه که کلی تکیه بامزه میاد برای خندوندن
    اشک خواننده رو در میاره تو رمانهاش :11111:
     

    ف.مستانه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    362
    امتیاز واکنش
    660
    امتیاز
    291
    محل سکونت
    تهران،شهر آلوده ولی دوس داشتنی

    ♥MASTANE♥

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    4,316
    امتیاز واکنش
    3,789
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    شیراز
    رمان هستی...نگـاه دانلـود کار نوجوان هستش به قلم فرهاد حسن زاده...بنظر من به عنوان یک کار نوجوان عالی بود...همچنین که بطور عجیبی این رمان طرفدار داشت...:icon_43:

    کسی خونده اتش؟؟؟؟؟؟
     

    ف.مستانه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    362
    امتیاز واکنش
    660
    امتیاز
    291
    محل سکونت
    تهران،شهر آلوده ولی دوس داشتنی
    سومین فنجان

    دوستـــــــان عزیز منم قبول دارم که داستانهاش شبیه همه و همش هم غمگینه اما به نظر خودم یاسمین یه چیز متفاوت بود البته نظر شخصیــــــــه....درهرحال مچکـــــــــــــــــر:icon_43:
    و امـــــــــــــــــــا رمان الهه شرقـــــــــی ....نویسنده: رویا خسرو نجدی....:JC_cupidgirl:
     

    *نغمه*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,064
    امتیاز واکنش
    3,627
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    همین نزدیکی

    شاید باورتون نشه اما من این کتاب رو هم دانلود کردم هم اصلا رفتم از کتاب خونه گرفتم ..اما نمی دونم چرا رغبت نکردم حتی لاشو باز کنم ..بااین که انقدر دوستا تعریفش رو کردن ....اما خب ...غمگینه دیگه ..اونم خیلی ...تنها قسمتی رو که خوندم همون جاش بود که ..حالا دقیق نمی دونم ها ..ولی یکیشون داشت پرت میشد تو دره ..(اگه درست گفته باشم پسره بود ..یا کلا خخ) اما خب خیلی طرف دار داره ...نظری ندارم که کسی بخونش یا نه ولی ...خوشم نمیاد



    دوستای عزیزم :
    لطفا واسه نظم این تایپک واین که خودتون هم گیج نشید حتما فنجون بندی کنید دوستان ...که چندمین فنجون داره میشه ....
    پلیز >>لطفا دقت کنید ..
    تچکر :icon_43:

     

    *نغمه*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    5,064
    امتیاز واکنش
    3,627
    امتیاز
    0
    محل سکونت
    همین نزدیکی

    ف.مستانه

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    362
    امتیاز واکنش
    660
    امتیاز
    291
    محل سکونت
    تهران،شهر آلوده ولی دوس داشتنی

    ♥MASTANE♥

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    1970/01/01
    ارسالی ها
    4,316
    امتیاز واکنش
    3,789
    امتیاز
    546
    محل سکونت
    شیراز
    من نمیدونم الان فنجون چندمه...
    داستان جالبی داره...دختری که تو دوره جنگ زندگی میکنه..خیلی شبیه پسراست...آخرشم خوب تموم میشه...یک تیکه از کتاب:
    راننده خنديد و سرش را تكان داد.
    - عيبي نداره عامو. بچهاس. بزرگ ميشه يادش ميره.
    - خو بچگي تو سرش بخوره. از كار و زندگي افتادم. ميدوني بنده الان بايد كجا باشم؟
    - نه؛ از كجا بدونم.
    - بايد تو دريا باشم.
    - كارت چيه؟ ماهي گيري؟
    - نه، تو نفتكش كار ميكنم. نفت كش «اروند».
    - ها...! اين نفتكش گندهه؟ عجب غوليه بدمصب! كجا ميخواستين برين؟
    - ژاپن. بار زده بوديم برا ژاپن. ولي خب، نشد كه برُم. ايي بچه اسيرم كرد. كشتي كه منتظر يه نفر نميمونه. امروز صبح زود راه افتاد و نتونستم برم. همهاش به خاطر ايي مكافات.»
    با دستش كه دور گردنم بود خواباند توي گوشم. آخم رفت هوا و خجالت كشيدم. درد بدي داشت. يكي از مسافرها از عقب گفت: «آقا نزنش. كوتاه بيا.»
    راننده بابا را دلداري داد: «عيبي نداره. سفر بعد انشالله. لابد خيريتي داشته كه نتونستي بري.»
    بابا نچ كرد و لُنديد: «برو بابا! مو ديگه اخراج شدم.»
    راننده دست بردار نبود. تمام سئوالهاي عالم را ميخواست بپرسد. «حالا چرا مادرش نياوردش بيمارستان؟»
    بابا سيگاري در آورد كه روشن كند. «اي آقا! مكافات ما كه يكي دوتا نيست. مادرش پا به ماهه. يكي بايد همين روزها خودشه ببره بيمارستان.»
    دود سيگار بابا نفسم را بند آورد. جلوي سرفهام را گرفتم. توي دستاندازهاي خيابان عروسك زير آينه ميرقصيد و تكان تكان ميخورد. راننده گفت: «پسرا همينجوريان ديگه. تُخس و شيطون و فضول. من خودم سه تا دختر دارم. اگه بگي صدا ازشون در مياد، نمياد. عين ايي عروسكن، خوشگل و بيصدا. هميشه به عيال ميگم كاش خدا يه پسر به مو ميداد ولي تخس و فضول و شيطون...»
    بابا لبش را از سيگارش جدا كرد و گفت: «چي ميگي مرد حسابي! ايي كه بغـ*ـل دستم نشسته دختره.»
    - راست ميگي؟!
    چشمهاي راننده قلنبه شد و خيره شد به من. نميدانم چقدر تعجب داشت كه نزديك بود بكوبد به ماشين جلويي. لبش از تعجب و خنده عينهو شكلات گرما ديده كش آمد و گفت: «جداً؟! ايي... ايي... دم بريده... دختره؟... بابا اي ول! مو فكر كردم پسره كه رفته فوتبال بازي و ...»
    صداي زمزمة مسافرهاي پشتي را حس ميكردم. بابا پوزخند زد: «نه عامو، ايي طور نگاش نكن. دختر مو مدلش با همة دختراي ايي شهر فرق داره.»
    راننده كه هنوز چشمهايش از تعجب گرد بود، ذوقزده دستش را از روي دنده برداشت و به طرفم دراز كرد و گفت: «خوشبختُم. خيلي از آشناييتون خوشبختُم.»

    من که خودم خیلی دوستش داشتم...
     

    فانـ ــوس

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/02/08
    ارسالی ها
    1,079
    امتیاز واکنش
    1,525
    امتیاز
    426

    ویژگی بدی که رمانهاشون داره اینه که یه جورایی شبیه همه...شروعش،پایانش...و مهمتر اینکه اوایل انقده میخندونتت که با تموم شدن رمان...
    یاسمین هم مثل بقیه...ولی قلم خوبی دارن اگه سبکشونو یکم تغییر بدن
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:
    بالا