مطالب طنز استجابت جالب دعای یک زوج جوان (طنز)

  • شروع کننده موضوع *PArlA
  • بازدیدها 125
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

*PArlA

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/03/30
ارسالی ها
5,097
امتیاز واکنش
51,479
امتیاز
1,281
سن
30
محل سکونت
Sis nation
زن و شوهری بعد از سالیانی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
از ازدواجشون می گذشت در حسرت داشتن فرزند به سر می بردند. با هرکسی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
تونسته بودند مشورت کرده بودند اما نتیجه ای نداشت، تا این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
به نزد کشیش شهرشون رفتند.

پس از این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
مشکلشون رو به کشیش گفتند، او در جواب اون زوج گفت: ناراحت نباشید من مطمئنم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
خداوند دعاهای شما رو شنیده و به زودی به شما فرزندی عطا خواهد نمود. با این وجود من قصد دارم به شهر رم برم و مدتی در اون جا اقامت داشته باشم، قول می دهم وقتی به واتیکان رفتم حتما
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
استجابت دعای شما شمعی روشن کنم.

زوج جوان با خوشحالی فراوان از کشیش تشکر کردند. قبل از این
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
کشیش اون جا رو ترک کنه، بازگشت و گفت: من مطمئنم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
همه چیز با خوبی و خوشی حل می شه و شما حتما صاحب فرزند خواهید شد. اقامت من در شهر رم حدود 15 سال به طول خواهد انجامید، ولی قول می دم وقتی برگشتم حتما به دیدن شما بیام.

15 سال گذشت و کشیش دوباره به شهرش بازگشت. یه نیمروز تابستان
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
توی اتاقش در کلیسا استراحت می کرد، یاد قولی افتاد
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
15 سال پیش به اون زوج جوان داده بود و تصمیم گرفت یه سری به اونا بزنه پس به طرف خونه اونا به راه افتاد. وقتی به محل اقامت اون زوجی
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
سال ها پیش با اون مشورت کرده بودند رسید زنگ در را به صدا در آورد.

صدای جیغ و فریاد و گریه چند تا بچه تمام فضا رو پر کرده بود. خوشحال شد و فهمید
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
بالاخره دعاهای این زوج استجابت شده و اونا صاحب فرزند شده اند.

وقتی وارد خونه شد بیشتر از یه دوجین بچه رو دید
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
دارن از سر و کول همدیگه بالا میرن وهمه جا رو گذاشتن رو سرشون و وسط اون شلوغی و هرج و مرج هم مامانشون ایستاده بود.

کشیش گفت: فرزندم! می بینم
Please, ورود or عضویت to view URLs content!
دعاهاتون مستجاب شده… حالا به من بگو شوهرت کجاست تا به اون هم به خاطر این معجزه تبریک بگم.

زن مایوسانه جواب داد: اون نیست… همین الان خونه رو به مقصد رم ترک کرد.

کشیش پرسید: شهر رم؟ برای چی رفته رم؟

زن پاسخ داد: رفته تا اون شمعی رو که شما واسه استجابت دعای ما روشن کردین خاموش کنه!
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
0
بازدیدها
83
پاسخ ها
5
بازدیدها
222
بالا