آیا این تاپیک می تونه مفید باشه؟

  • بله

  • خیر


نتایج فقط بعد از شرکت در نظرسنجی قابل رویت است.

Fatemeh-D

نویسنده انجمن
نویسنده انجمن
عضویت
2017/03/18
ارسالی ها
1,624
امتیاز واکنش
60,983
امتیاز
1,039
سن
22
مبحث پنجم:
ژانـــــــــــــــــــــــــــر!


تا حالا رمانی که کلکسیون ژانر باشه دیدین؟:aiwan_light_popcorm1:
من یکی دیدم، پلیسی، جنایی، فانتزی، تاریخی، طنز و عاشقانه بود!:aiwan_light_wacko:
لامصب هر چی که با هم اومدنشون غیر ممکن به نظر می اومد رو یه جا جمع کرده!:aiwan_light_shok:
این جاست که باید به این تلاش و همت نویسنده ها آفرین گفت!:aiwan_light_clapping:
اون وقت من دارم یه رمان فانتزی می نویسم، هنوز دو به شک هستم که اجتماعی رو بهش اضافه کنم یا نه!
بعضی وقتا از تک عضوی بودن خانواده ژانر های رمان هام گریه ام می گیره.:aiwan_light_cray2:
اصلاً آدم خانواده به این پر جمعیتی می بینه حسودیش می شه!o_O
همین شد که تصمیم گرفتم یه مصیبت نامه که شرح حسادت های دل خون این جانب هستش بنویسم! این چکیده مصیبت نامه منه:
«آه ای فغان!:aiwan_light_shout: که تنهایی بد دردیست!:aiwan_light_girl_cray2: منم این ژانر تنها، که اسیر است و یکیست!:aiwan_light_cray2: دلم خون گشته ز تنهایی!:aiddddddwan_light_blum: کجایی ای معمایی؟:aiwan_light_buba: که ندارم از معما نشانی!:NewNegah (1): خون است از دیده ام روان! کو آن ورق ترسناک؟ که درخشد در رمانم بسی تابناک؟:aiwan_light_sun_bespectacled: این نه طنز است:aiwan_light_to_pick_ones_nose: و نه اندک مذهبی دارد،:aiwan_light_scaut: نچسبیده بر پهلویم به غیر فانتزی، مافیایی

بـــــــــــــله!
حالا از شوخی بگذریم؛ می خوام چیزی بهتون بگم که خیلی مهمه. تعدد ژانر کیفیت کارتون رو خیلی پایین میاره. شما وقتی پنج ژانر انتخاب می کنید، باید به هر پنج ژانر پردازش کافی داشته باشید. متأسفانه خیلی ها از پس این موضوع بر نمیان. حتی بعضی ها اصلاً انتخاب ژانرشون درست نیست!
این جاست که ما می رسیم.
ژانرتون رو باید چطور انتخاب کنید؟ چه اصولی وجود داره؟


 
آخرین ویرایش:
  • پیشنهادات
  • Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث پنجم:
    ژانـــــــــــــــــــــــــــر! (بخش دوم)


    دوستان من، باید توجه داشته باشید که:

     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث پنجم:
    ژانـــــــــــــــــــــــــــر! (بخش سوم)





    در پناه حق.
    پ.ن. باز هم تأکید می کنم که هیچ قصد توهینی در این متن نبوده و نیست.
    پ.ن. نظر فراموش نشه :)
     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث ششم:
    ایـــــــــــــــــــــــــــــده!
    (ویژه کلیشه نویس ها، اگر از این دسته نیستین، به خودتون نگیرید. در این پست، یکم مسائل باز شدن. به هر کسی پیشنهاد نمی کنم بخونه.)


    اندر باب این بحث خانمان سوز باید گفت که خون گریه کردن کافی نیست!:aiwan_light_cray:
    باید چنگ به صورتمون بزنیم و خاک به سرمون بمالیم و کله رو به مانیتور بکوبیم!:aiwan_light_dash2:
    اصلاً همه دستاتون رو ببرین بالا یه دعایی کنیم. خانومم شما بالا تر! آره خوبه!:aiwan_light_crazy:
    -پروردگارا میخ را در مخ همچون سنگ خارای بعضی ها فرو کن!:aiwan_light_punish:
    حالا دستاتونو ببرین بالاتر و بعد روی سرتون بزنید!
    -الهی آمین!
    البته باید گفت که تازگی ها یه عالمه تاپیک بحث و نظر در مورد کلیشه ها زده شده و ملت هم به نحو احسنت در اون مشارکت کردن. مثل این که همه هم دلشون پره از این رمانا. ولی واقعاً چرا این دل پر بودن در امتیاز دهی به رمان ها دیده نمی شه؟ چرا هر کی می خواد رمانی رو بنویسه فوری یه ایده کلیشه ای به سرش می زنه؟ چرا همیشه رمان های کلیشه ای اولین رمان هایی هستن که بعضی دوستان به هم معرفی می کنن؟ چرا مورد علاقه های خیلیا کلیشه ای هستن؟ چرا رمان های نو در کنار اینا دیده نمی شن؟ چرا و چرا؟:aiwan_light_scratch_one-s_head:


    مهم ترین دلیل، پایین اومدن سن رمان خوان ها و رمان نویس هاست. بی پرده می گم، چون نمی شه که این موضوع مهم رو نگفت، رمان های کلیشه ای، دریچه ای از دنیای جدید رو برای نوجوانان باز می کنن که ناشناخته است. و حتماً شما هم می دونید که کشف چیز های ناشناخته چقدر جذابیت اون ها رو بالا می بره. صحبت من فقط موضوعات منکراتی نیست! (اونطوری چپکی نگام نکنید!) بلکه موضوعات رمان های ترسناکی که در مورد اجنه حرف می زنند، رمان های پلیسی با دنیای متفاوت جنایتکا ها و پلیس ها و... هم شامل این جذابیت همه گیر می شن. اما نباید علت جذابیت برخی رمان های عاشقانه رو که بیشتر از بقیه کلیشه ها خودنمایی می کنن، ندید گرفت.
    باز کردن روابط عاشقانه، ایده آل گرایی مفرط که در زندگی واقعی هیچکس حضور نداره، تعریف های اغراق آمیز از عشق و... همه باعث جذب نوجوانان به سمت این طیف رمان ها می شه. به طوری که هر رمان کلیشه ای، با وجود تمام شباهت و کلیشه ای بودنش در اصل ماجرا، چیز های جدید تری به نوجوانان یاد می دن که اون ها رو مشتاق به خوندن بعدی و بعدی می کنن! و
    بعد از اونجایی که نوجوان چیز های خیلی جدیدی یاد گرفته می گـه عالی بود، دستتون درد نکنه!
    دقت کردین که رمان های کلیشه ای، که قلم نویسنده ضعیف تره، و خبری از کلکل های انگشت به دهان گذار نیست و مورد منکراتی هم توش پیدا نمی شه، چه زود مورد انتقاد کلیشه ای بودن قرار می گیره؟
    و دقت کردین در مقابل، رمان های کلیشه ای، اما با قلم قوی و کلکل های زیرکانه، به علاوه مواردی که خودتون می دونید، بیشترین طیف طرفداران رو دارن؟ من می تونم مثال بزنم، اما از اونجایی که قصد تخریب هیچکسی رو ندارم (قابل توجه بعضی منتقدان!) اسمش رو ذکر نمی کنم. فقط بدونین که هست.
    این دسته رمان ها، با وجود زیبا و جذاب بودنشون، خیلی مخرب هستن. من یه جا دیدم شخصی کامنت گذاشته بود:
    -از بس داستان خــ ـیانـت و تجـ*ـاوز خوندم دیگه نمی تونم به هیچ پسری اعتماد کنم. نمی خوام در آینده ازدواج کنم. واقعاً همه پسرا اینطورین؟
    شاید بگین این خانم داره لاف می زنه. بچه است و دهنش بوی شیر می ده. بزرگ که شد حرفای الانش یادش می ره و ازدواج می کنه. اما یادتون باشه، تا سال های سال چیزی به اسم شک و بدگمانی نسبت به همسر در وجود این خانم می مونه. مطمئناً به دلیل این اضطراب ها و شک ها، زندگی اون پر از تنش و دعوا و... خواهد بود.
    یه جا دیگه دیدم بچه دوازده ساله از اون رمان ها خونده بود. از اون رمان هایی که من به شخصه نتونستم کامل بخونمش! آینده این بچه چی می شه؟ به نظرتون ممکن نیست که نهایتاً چهار پنج سال دیگه دنبال بوی فرند بیفته تا عشق اسطوره ای خودش رو پیدا کنه؟
    می دونید به خاطر عشق های غیر واقعی به تصویر کشیده شده در رمان ها، ممکنه شخصی از زندگی خودش و همسرش دلزده بشه؟ عشق به خدا بد نیست اما این هیجان و جنونی که تعریف شده رو نداره. عشق آرومه. عشق ماهیتش با عشق خانواده هیچ فرقی نداره! به خدا فقط یه جنبه اضافی داره که اونم اصلاً نباید آورد! حتی خیلی ها می گن این ویژگی متعلق به عشق نیست. چون عشق جنبه روحی داره و اون ویژگی جنبه جسمی.
    بعله!
    یه جا دیگه هم دیدم، خواننده کامنت گذاشته بود:
    -راست می گن هرچی عشقیه زیر چادر مشکیه. ترجیه می دم بی حجاب باشم، اما خودم باشم به جای این که پشت چادر مثلاً پاک هر غلط اضافه ای انجام بدم.
    شما قضاوت کنید...
    عقده، شکاکی و بدبینی، بلوغ زودرس، دور کردن افراد از کانون خانواده، از بین بردن قبح بعضی اعمال ناشایست و عادی کردن اون ها، گمراه کردن افراد و دادن تعاریف متفاوت از واقعیت و... که همه شون بیماری های روحی و باور های نادرست هستن، به شکست منجر می شن.


    این تومار مربوط به عامل اول بود. عوامل دیگه ای هم وجود دارن که رمان ها کلیشه ای رو خدا کردن و رمان های جدید رو ذره ناپیدا. این پست ها ادامه خواهند داشت.
     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث ششم:
    ایـــــــــــــــــــــــــــــده! (بخش دوم)


    عامل دوم محبوب شدن رمان های کلیشه ای، اولین هاست! اشتباه نکنید، درست گفتم، اولین ها. اون قدر تعداد رمان های کلیشه ای زیاده که، ناخودآگاه وقتی می خواین برای اولین بار رمان بخونین دستتون می ره طرف یه کلیشه ای! و خب وقتی برای اولین بار می خونین براتون جالب میاد. و فکر کنید علاوه بر عامل قبلی، تازه وارد ها هم از این رمان خوششون بیاد و نفری یه لایک بچسبونن پای رمان! (بگذریم از بعضی بیکار ها که هر روز میان و لایک می زنن!)

    عامل سوم مطالعه کمه. این عامل خیلی مهمه. شخصی که دو تا رمان کلیشه ای بیشتر نخونده، واقعاً چی می خواد بنویسه؟ آدم هر چی بیشتر مطالعه کنه، هم کیفیت قلمش ناخودآگاه بالاتر می ره، و هم با ایده های متفاوت آشنا می شه، می فهمه چی کلیشه ایه و یاد می گیره چطور متفاوت فکر کنه. مطالعه رمان هم صد البته به تنهایی کافی نیست. به مطالعه در سایر زمینه ها هم نیازه. اگه یه پلیسی نویس از قبل تحقیق کرده باشه، می فهمه که هر پلیسی برای نفوذ به باند خلافکارا نمی ره یه زن رو صیغه کنه! حتی در جایگاه خواننده هم همین طوره؛ وقتی خواننده از نویسنده کلیشه نویس، سوادش بیشتر باشه، به همین آسونی جذب محتوای کلیشه ای رمان اون نمی شه. همچنین خواننده ای که آثاری قوی تر با ایده های بهتر خونده دیگه طرف رمان های کلیشه ای نمی ره.

    چه ایده هایی کلیشه ای هستن؟

    همخونه شدن دختر و پسر
    ازدواج اجباری
    اعتراف نکردن به عشق به خاطر غرور
    وجود رقیبی برای دختر که خیلی آرایش می کنه و کارش عشـ*ـوه ریختنه.
    وجود یه خواستگار همه چی تموم سیریش که از دختره جواب بله می خواد، اما دختره اون پسر مغروره رو دوست داره! (می گم به نظرتون این دست رمان ها از سریال تو زیبایی کپی نشدن؟)
    دختره یا پسره چشماش یه رنگ خاص داره. از ترکیب سبز و آبی و طوسی گرفته تا بنفش و تیله ای و... (هـــــعــی کجایی قهوه ای که جایت در چشم های این جماعت کم پیداست!)
    دختره و پسره هر دو خیلی خوشگل، خوش قد و بالا، خوش صدا، و خوش هیکل و خوش اندام هستن!
    دختره بیست سالشه. ترم آخر پزشکیه. بلده ویالون و گیتار و پیانو بزنه (ماشالا چشم نخوری خواهر؟!) به چهار زبان زنده دنیا مسلطه، کاراته و کنگ فو کمربند مشکی داره، یه کدبانوی تمام عیار هم هست و همش هم توی مهمونی ها پلاسه! (جلل الخالق! خواهر راز موفقیتت چی بوده؟!)
    پسره شرکت داره!
    پسره عمران خونده!
    همه شخصیت ها اهل تهرانن، بهترین خونه و بهترین ماشین لوکس رو دارن!
    دختره همه اش با پسره کلکل می کنه و کم نمیاره. اما وقتی عاشق هم می شن و روشون به هم باز می شه به طرز حیرت آوری خجالتی می شه! (آخ قربون شرم و حیاش!)
    دقت کردین تا حالا دماغ گنده و کوفته مانند نداشتیم؟ نویسنده خیلی شاهکار کننده دماغ شخصیت اصلی رو قلمی و قوس دار می کنه!
    شخصیت اصلی پولداره، یا حداقل شاهزاده رویاهاش پولداره...

    دختره می شه خدمتکار خونه پسره
    پسره سادیسمیه و دختره عاشق این خشونتشه
    دختره قبلاً مورد تجـ*ـاوز قرار گرفته و پسره خیلی راحت قبولش می کنه.
    دختر با متجاوز ازدواج می کنه و بعد عاشقش می شه.
    پسره گذشته پاکی نداشته اما یه دختر پاک و ساده نصیبش می شه و توبه می کنه. دختره هم گذشته عین خیالش نیست و خیلی هم خوب عاشقشه.
    پسره قبلاً عین سیب زمینی بوده اما بعد عاشق شدنش تعصب خرکی خرج می کنه و اسمش می شه غیرت! دختره هم خوشش میاد! تنها جایی هم که این غیرت خرج می شه فروشگاه لباسه که پسر هیز فروشنده در مورد سایز خانوم نظر می ده! عموماً گیر های پسر داستان شامل رژ قرمز و لباس تنگ دختر می شه!
    یه جا دختره باید بیفته و پسره دست قویش دور کمر ظریف خانوم حلقه بشه و...
    وقتی پسره عروسش رو می بینه از هوش می ره!
    دختره انواع مهمونیای مختلط می ره و اسمش می شه نجیب!
    دختره به خاطر یه سوءتفاهم یا جوسازی رقیب عشقیش فکر می کنه شوهرش خــ ـیانـت کرده و می خواد طلاق بگیره.
    پسره تحت شرایط بالا شروع می کنه به کتک زدن دختره.
    دختره حتماً یکی رو داره که عین داداچشه!
    دختره با خانواده شوهر خیلی می سازه.

    مادر شوهر دختره خیلی جوون تر از سنش نشون می ده!
    دختره حتماً یه بار با اکیپ دوستاش به شمال می ره.
    شخصیت اصلی می ره کما
    شخصیت اصلی احتمال به هوش اومدنش زیر بیست درصده.
    شخصیت اصلی بعد از به هوش اومدن سلامت کاملش رو به دست میاره.
    شخصیت اصلی بعد به هوش اومدن حافظه اش رو از دست می ده.
    شخصیت اصلی می فهمه بچه پدر و مادرش نیست.
    شخصیت اصلی در فانتزی ها می فهمه شاهزاده است.
    دختره وارد یه دنیای جدید می شه. که هیچ بنی بشری از وجودش خبر نداشته.
    دختره طبق یه پیشگویی تنها کسیه که می تونه بزرگترین منبع شرارت رو نابود کنه.
    شخصیت اصلی یه دورگه است.
    دختره حتماً به جادو و چهارعنصر مسلطه!
    یه کتاب دایره المعارف افسانه ای و جادویی وجود داره حتماً.
    یه پیر دانایی حتماً توی داستان وجود داره که همه چیز دانه.
    دختره از سر کنجکاوی یه دریچه ممنوعه رو باز می کنه که یه سری هیولای آدم خوار بریزن زمین و ناجی زمین هم با زخودشه!
    یه محله ممنوعه ای وجود داره! اعم از ویلا، مخروبه، کلبه، شهربازی متروک، جنگل و...
    پلیس داستان باید با دختر داستان صیغه کنه.
    خانم یا آقا پلیسه بهترین نیروی دایره مبارزه با مواد مخـ ـدر یا دایره جناییه که با پلیسی که باهاش لجه باید بره مأموریت.
    خانم پلیسه باید تو اداره چادر بپوشه اما تو مأموریت به راحتی هر طور بخواد می گرده.
    شخصیت پلیسه تو سن بیست و پنج سالگی سرگرد یا سرهنگه.
    پسره واس خاطر انتقام پلیس شده.
    دختره باید خودشو جلوی تیر بندازه.
    و....
     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث ششم:
    ایـــــــــــــــــــــــــــــده! (بخش سوم)


    خب!
    یک و نیم پست از چرایی پرطرفدار بودن کلیشه ها حرف زدیم،
    در مورد کلیشه های کچل کننده هم که صحبت شد.


    اما چرا باید نو بنویسیم؟
    شما یه روزنامه ای رو فرض کنید. اگر سردبیر روزنامه، خبری رو که دیروز توسط یه روزنامه دیگه چاپ شده رو چاپ کنه، روزنامه اش آیا به فروش می ره؟
    طبیعتاً نه!
    چون که هدف از نوشتن روزنامه، دادن پیام ها و خبر های نو به مردم هستش. پس خبر دست دوم،دیگه جذابیت و کارایی خودش رو از دست می ده. شاید اون خبر، خیلی جذاب باشه، اما گوش مردم دیگه از این خبر پره. اونا طالب خبر های جدید تری هستن.
    شما هم به عنوان نویسنده، می خواید با نوشته خودتون پیامی رو منتقل کنید. (کسایی که می گن من همینطوری می نویسم و قصد انتقال پیام ندارم، و فقط واسه دلم می نویسم، نویسنده واقعی نیستن. ولی اگه بخوان می تونن باشن.) پیام شما باید نو باشه. درست مثل خبر روزنامه. چون پیام تکراری گرچه جذاب، اما بیاته. رسالت یه نویسنده ابلاغ پیام جدیده و اگر کسی قادر به ارائه یه پیام جدید نباشه، واقعاً نمی شه بهش گفت نویسنده.
    بعضیا ممکنه در شکایت به حرف من بگن: «یعنی چی! اگه این طوره چرا این همه رمان مثلاً در مورد معضل اجتماعی فقر داریم؟ همه شون که دارن در مورد فقر حرف می زنن!»
    به این دوستان من می گم که ممکنه یه نویسنده موضوعی تکراری ارائه بده تا چشم عده ای رو باز کنه، اما این نویسنده قالب نوشته اش رو دیگه حتماً متفاوت و جدید می کنه. اون نویسنده اگه می خواد در مورد موضوع کلیشه ای فقر حرف بزنه، روش گفتن حرفش رو عوض می کنه و از ریز کلیشه ها اجتناب می کنه. نکات ریزی که تو خیلی رمان ها تکراری هستن رو دیگه نمیاره و باعث جدید موندن کارش می شه.


    پس ما توی نقد چی ها رو بررسی می کنیم؟
    ایده کلی. که ممکنه کلیشه ای باشه و یا نباشه.
    ریزکلیشه ها و کلیشه شکنی ها. که به مراتب، اهمیت بیشتری دارن. چون اگر ایده کلی کلیشه باشه، کلیشه شکنی رمان رو تر و تازه می کنه و اگر ایده رمان جدید ترین ایده هم اگر باشه، این ریزکلیشه ها اون رو بی کیفیت می کنن.
    ریز کلیشه ها همه جا هستن. و ما هم در موردشون تو همه پست هامون تا حالا صحبت کردیم. در نام و خلاصه و مقدمه و شروع و... و بعد ها باز هم صحبت خواهیم کرد.
    ریز کلیشه ها کلیشه هایی هستن که ممکنه در ایده کلی اثری نداشته باشن، اما اگر در رمان زیاد یافت بشن به منزله همون «قطره قطره جمع گردد وانگهی دریا شود.» عمل می کنن که در آخر خواننده رو عاصی می کنن. پیشنهاد می کنم که از این موارد به شدت پرهیز کنید.


    با تشکر از همراهیتون.
    یاعلی!
    پ.ن. نظر یادتون نره :)
     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث ششم:
    ایـــــــــــــــــــــــــــــده! (بخش چهارم)


    دوستان عزیز این پست محتواش با پست های قبلی متفاوته و صرفاً جهت کمک به نویسنده هاست.



    امیدوارم با این روش کارتون آسون تر بشه. :aiwan_light_blumf:
     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث هفتم:
    شخصیت پردازی!


    به هر رمانی که نگاه می کنی، شخصیت دختر دو مدله:
    -یا اونقدر شیطون و زبون دراز و مغروره که حد نداره! (و جالبه که پسره عاشق همین شخصیتش می شه! من جای پسره بودم جوری می زدم دندونای دختره رو می شکستم که زبون دو متریش قطع بشه!Snapoutofit کی اعصاب پررو جماعت رو داره؟Boredsmiley)
    -یا دختره اون قدر خجالتی و کم رو و صبوره که آدم در عجب می مونه!:aiwan_light_shok:
    پسره هم که از یه حالت خارج نیست:
    -مغرور، جدی، بااعتماد به نفس، خر غیرت، همیشه موفق، بی اعصاب و...:aiwan_light_english_en:
    دوست شفیق پسر و دختر رو می بینی، با بهترین دوست دلقک دنیا مواجه می شی که بهترین مشاوره ها رو می ده و با وجود دلقک بازیش همیشه نگران دوستشه!:NewNegah (8):
    مادر شخصیت ها، جز یه زن کاملاً مهربون و دلنگران، و هر از چندگاهی غرغرو هیچی نصیبت نمی شه!:NewNegah (16):
    توصیفات نویسنده من باب قیافه دختر رو می خونی:
    -دماغ خدادادی عملی (روی خدادادی خیلی تأکید می شه! حواستون باشه دختره از اونا نیست که هی برن جراحی زیبایی!:aiwan_light_girl_drink1:)، چشمان درشت (دو حالت داره، یا گربه ایه یا کشیده) و خمـار، مژه های بلند، لب های قلوه ای، پوست سفیــــــــــــــــــــد، اندام مانکن (خدایا یکی رو ندیدیم استعداد چاقی داشته باشه!)، قد صد و هشتاد (خدایا از بابا بزرگ خدابیامرز منم بلند تره! و جالبه که با این قد افسانه ای اگه کفش پاشنه بلند بره پیش پسمل خوشمل داستان، تا زیر سـ*ـینه اش می رسه! جلل جالب خواهرم تو با آدم ازدواج کردی یا غول؟) موهاشم اگه افشون کنه می بینی کاملاً لَخته پایینش حالت داره و تا زیر کمرش می رسه! پر پشت هم هست! (هعی خدا، ملت برای بچه شون پول و ویلا به ارث می ذارن ما ژن کچلی نصیبمون شد!:aiwan_light_girl_sigh:)
    توصیفات پسرا هم که واویلاست! تو این زمینه با پسری چشم و ابرو مشکی، دارای ته ریش و سیکس پک مواجه می شید که از جذابیتش تمام دختران ایران زمین مدهوش می شن! قد بلند و ورزشکار هم که هستن....:aiwan_light_king: فقط یه نفر جذبش نمی شه که اونم آخرش وا می ده!
    می ری وارد زمینه تخصص افراد می شی، می بینی فرد همه کاره است! به والله که یه شخصیت رمان می شناسم که تو هر رشته ای سرکی کشیده بود و همه شونم فول فول بود و تو همه شونم استعداد داشت و استادش رو هم فقط با یه سال تمرین گذاشته بود تو جیبش! (استاده هم حرص نمی خوره و تازه می گـه آفرین دخترم! من بودم و با چنین عجیب الخلقه ای مواجه می شدم از حسودی می ترکیدم!:aiwan_light_hysteric:)


    این ها شد که آهی جگر سوز از این سـ*ـینه پر درد بیرون آمد.
    خب وقتی به این سوگ نامه ها و کلیشه ها نگاه می کنیم، با خودمون می گیم:
    -ایول! حالا زمانیه که من حماسه ای بیافرینم و یه شخصیت غیرکلیشه ای خلق کنم.:aiwan_light_on_the_quiet::aiwan_light_on_the_quiet2:
    که نتیجه اش می شه یه دختر سرد و جدی و پسری مهربون و خجالتی!:aiwan_light_first_move:
    و کسی هم نیست که بگه نویسنده عزیز کار تو که همون کلیشه هاست! فقط اومدی شخصیت پسره رو دادی به دختره، و شخصیت دختره رو دادی به پسره!
    بعله! بنابراین سؤالی پیش میاد که می گـه:
    -چطور یه شخصیت غیرکلیشه ای واقعی خلق کنیم؟
    خب به این سؤال پاسخ داده خواهد شد. فقط یادتون باشه سعی نکنید شخصیت خودتون رو بذارید جای شخصیت رمان. این غیرحرفه ای ترین کار ممکنه. شما خودتون باید شخصیت رو خلق کنید.
    (نظر شخصی: لطفاً سعی نکنید شخصیت داستانتون رو هم دوست داشتنی خلق کنید هم خفن. این دو دنیا در یک ملت نگنجند. کمی غیرواقعی از آب در میاد. اما اگه تواناییشو دارید که واقعیش کنید بسم الله. همونطور که گفتم نظر شخصیمه این موضوع.)
     
    آخرین ویرایش:

    Fatemeh-D

    نویسنده انجمن
    نویسنده انجمن
    عضویت
    2017/03/18
    ارسالی ها
    1,624
    امتیاز واکنش
    60,983
    امتیاز
    1,039
    سن
    22
    مبحث هفتم:
    شخصیت پردازی! (بخش سوم)




    حالا نوبت شماست. برای شخصیت رمانتون چه ویژگی هایی رو در نظر می گیرید؟

    پ.ن. دوستان عزیز مثل همیشه می گم قصد هیچ توهینی رو نداشتم. به خودتون نگیرید.
    پ.ن. منتظر نظراتتون هستم.
     
    آخرین ویرایش:
    تاپیک قبلی
    بالا