آقا من به عشق اعتراف کردم رفتم نشستم جلوش چهار زانو بعد بادی وزید خورد داخل مو هایم :/
من آروم لب باز کردم و با هزار بدبختی غرورم رو شکوندم و بهش گفتم : من .... میدونی ... اخه ... چ طور بگم ... من عاشق شدم
اونم فقط زول زده بود داخل چشام .
سرم رو انداختم پایین و بهش گفت : عاشق تو شدم
ولی آون هیچی نگفت بازم نگاهم کرد اما مهربان تر
من گفتم : حاضرم کل زندگیم رو به پات بدم .
ولی آون فقط نگاهم میکرد
من : هر کاری میکنم تا بهتر از این بشی قوی تر بشی
ولی آون بازم نگاهم کرد ..........
.
.
.
.
.
.
خاک به سرم بشینید سر جاتون برا چی دارید قصه عاشقانه میخونید زشته عیبه فکر بد هم بکنید میکشمتون Boredsmiley منظورم ماشینم بود پراید عزیزم ماشین گلم عشقم نفسم
والو من عاشق کی بشم تو این سن ولی اگه واقعا عاشق بشم که عمرا بشم جون بدم میاد هیچی نمیگم ترجیح میدم بمیرم تا به عشقم اعتراف کنم
نمیگم. اونقدر نمیگم و نگاهش نمیکنم که یا فراموشم بشه یا خودش بیاد بپرسه چمه. اونوقتم بهش نمیگم
خودش باید بیاد دوستم داشته باشه تا من هروقت بهش اعتماد کردمو عشقمو اعتراف کنم
)) همچین آدم و سنگ و مغروری هستم من
ممم واه واه یعنی چی دختر اول به پسر بگه اما...
اول از همه کاری میکنم که ببینم دوستم داره یا نچ که بعدش میریم سراغ مرحله بعدی مرحله بعدی اینکه کاری میکنم بهم اعتراف کنه خخخ