اره... خیلی هم رو دوست داشتیم اما خانواده ش به خاطر شرایط خانوادگی من خیلی مخالف بودن. خودم ازش خواستم بره. خیلی سخت بود که با دست های خودم بدم عشقم رو بره. خیلی بخاطرم جنگید اما نخواستم زندگیش بخاطر من آشوب شه و جلو کسایی که براش سالها زحمت کشیدن واسته و تا ابد درگیر باشیم. الان فقط ازش یه خاطره مونده برام... :(
فکر نکنم چون اگه وابستگی شاده بود بعد از اینکه یارو ولت جرد یک ماه دو ماه سه ماه یا اضلا شش ماه میشینی به گریه و عذاب میکشن ولی من الان حدود دوساله که باز منتظرم.این اتظار هم غلطه به نظر من.
عشق وجود داره ولی اونقدر کمه که ..... عشق های الک زیاد وجود دارن و آدم فکر میکنه همه عشق های الکیه... دایی مادر بزرگ من !!!( ۹۰ سالشه) با زن دایی مادر بزرگم( ۸۷ ساله) عاشق هم بودن و ازدواج کردن......... و الان بعد از ۵۰ یا ۶۰ سال شایدم خیلی بیشته... هنوزم نمیتونن یه روزو بدون هم سر کنن... وقتی هم از هم جدا میشن افسردگی میگیرن این یه نوع عشق واقعیه که بعد از نیم قرن و بیشتر زندگی پایدار مونده:/