انقدر سوتی های ناجور دادم که نمیدونم کدومو بگم ولی قطعا دو تا از بدترین سوتیام اینا هستن:
1- یبار با عموم که نه سال ازم بزرگتره رفته بودیم بیرون که یکی از رفیقاش با موتور از بغـ*ـل من رد شد و هر هر خندید و منم یه فحش « خر » دار نثارش کردم که یهو یادم افتاد عموم کنارمه هیچی دیگه هرچی برگ بود ریختش ولی دم عموم گرم که بعد از اون به روم نیاورد .
2- یبار داخل مدرسه داشتم با رفیقام صحبت میکردم و ادا معلمارو میگرفتم که دیدم رفیقام دارن هر هر میخندن و منم خوشم اومد و ادا ناظممون رو گرفتم که دیدم صدا خنده از پشت سرم میاد و برگشتم و نفسم برید . ناظممون پشت سرم وایساده بود و هیچی دیگه اونم آدم با جنبه ای بود فقط دو سه تا پس گردنی زد و رفت.