یادمه یکبار داداشمو وقتی خواب بود صورتشو با رژ لب ۲۴ ساعته مامانم دون دون کردم.آخه من آبله مرغون گرفته بودم اونم منو مسخره می کرد برای همین این کار رو کردم.یادمه رفت پیش بابام شکایتمو کرد،بابامم گفت=حقته میخواستی مسخرش نکنی
با داداشم و دو تا از پسر عمو هام رفتیم یه گربه گرفتیم
با عمه ام لج کردیم وقتی خواست بیاد خونه آقاجونم
از توی بالکن گربه انداختیم روی سرش و عمه من تا دو ساعت جیغ میزد
البته تا الان نفهمیده من مغز متفکر بودم
همه رو انجام دادم به غیر از مورد 6
بچه که بودم مادرم تازه مبلمان خریده بود یه روز مامان بابام میرن بیرون برادر کوچک ترم می زاره پیشم برادرم با چاقو مبل سوراخ می کرد من داخل سوراخ ها روغن می ریختم
خوب فقط یادم میاد دستم دون دون شدن از جای برس
درس اخلاقی : نکنیددد اینکارو تو خونه این بددهه دست نزننن کتک می خوری