من عادت دارم در همه جا رو با لگد میزنم و باز میکنم !
یه شب هم مهمونی داشتیم منم میخواستم گلاب به روتون ، برم دستشویی !
همینجوری با لگد زدم در توالت باز کردم که چشمتون روز بد نبینه !
پسر دایی مامانم اونجا بود و ....
فقط میدونم الان که الانه نمیتونم تو روش نگاه کنم ..... خندم میگیره !
من بدترین سوتیم این بود..
شب خواستگاریم، بعداز چایی آوردن و ایناها نشستم پیش مامانم که دوستم بهم زنگ زد ! جواب دادم و داشتیم مثل همیشه سر ب سر میذاشتیم و اصن حواسم به مهمونا نبود ..یهو دوستم گفت از خواستگارت چه خبر؟
منم بی حواس گفتم :
هیچی دیگه اون ننه عملیش همه موزامونو خورد ..خود دماغوشم خشتکش پارس نفهمیده واسه من گشادم نشسته.. خواهر عنشم داره مخ داداشمو میزنع ...
بعداز کلی حرف زدن برگشتم ..که دهنم باز موند و با همون چادر و گوشی و نگاه های برزخی دویدم تو اتاقم ...فقط میدونم دیگه زنگم نزدن واسه جواب گرفتن..