اره درست میگی من یادمه یه شب تنها بودم بیدار بودم ولی مامانم تو پذیرایی بود یهودیدم یکی تق تق زد به شیشه اتاقم اول فکر کردم مامانمه نگاه کردم دیدم هیچکس نیست رفتم دیدم مامانم خوابش بـرده خونمون خیلی قدیمی بود همیشه همه از قسمت زیر زمینش صدای دویدن اسب میومد انگار چندتا اسب با سرعت زیاد میدوییدن جالب اینه حماممونم همون قسمت زیر زمین بود الان که یادم میاد میگم من چه جراتی داشتم شبا چند ساعت تو حموم میموندم چقدرم سروصدا میومد اهمیت نمیدادم