مدیری که به بچه ها ازادی بیان می دادم و مدرسه ام و جوری برنامه ریزی می کردم که هر کس انتخاب واحد داشته باشه یعنی تو هر زنگ هر کلاسی که دوست داره و جذابیت بیشتری براش داره بره
از دوران مدرسه من زمان زیادی میگذره و تقریبا چیزی یادم نمیاد
ولی فقط یه چیز!
کسی رو که تنها میفرستن دفتر و اون نگونبختم خودش با پای خودش اومده دفتر رو زیاد اذیت نمیکردم
سیاست هایی رو به کار می گرفتم که نه آموزش و پرورش ایراد بگیره و نه بچه ها اذیت بشن. مدرسه رو تبدیل به بهشت می کردم تا بچه ها به چشم یه کابوس بهش نگاه نکنن. بهشت نه ظاهری! باطن مدرسه رو میساختم. استادای خوب و کاربلد! یه سری استادا شاید مثل استادای فیزیک و دیفرانسیل مدرسه ای ک خودم توش درس خوندم... معتقدم مدرسه با یک چنین استادایی بهشت میشه!