تاپیک‌های دنباله‌دار اگه میتونستی به گذشته سفری کنی به چه سنی میرفتی؟چرا؟

[Darvin26]

با سلام و خسته نباشیدخدمت شما تماشاچیای عزیز محترم( فضا فوتبالی شد)

همه ما تو زندگیمون یه گذشته هایی داشتیم که ناخوشایند بوده و هست
حالا فرض کنین شانسعلی خان اومد در خونتونو زده میگه برگرد بی تو نمیشه اون روزا رو سرکرد(بازم نشد)
ینی میگه بیا این ماشین زمان ممده برو گذشته تو هرسنی ک خواستی حالشو ببر

شما بودین به چه سنی سفر میکردین و چرا؟

این پوکره هم بزارم تو دلم نمونه

 

[همـــرآز]

من بودم به یه سال پیش میرفتم جیـ*ـگر این معلم عربیمو درست و حسابی سرجاش میاوردم بعد اون دختره نکبت که پشتم کلی حرف زده بودو با دیوار چین یکی میکردم

 

[*PArlA]

به دیروز:/
والا اول باید ببینم دستگاه درست کار میکنه یا نه؟

این پوکرو هم بذارم تو دلم نمونه:/

 

[Taranom.ES]

میرفتم تو سن ۱۴ سالگیم یه سریا رو حسابشونو میذاشتم کف دستشون:||

یا اینکه میرفتم پارسال به آریان:/ معلم ریاضیمو میگم محل سه نقطه هم نمذاشتم :| یکی دوبارم تیکه درشت می انداختم بهش .. دلم خنک میشد .. چقدر با دیوار صافم کرد آسفات کرد دو دورم با تریلی روم رد شد سه نقطه:||| اون دستیار چش چرونشم چشاشو درمیاردم قورباغه رو تا دیگه خبرچینی نکنه:|||


مهم تر از همه ... درس میخوندم قبول میشدم



پ.ن: قورباغه رو درست نوشتم؟ صد بار ویرایش زدم

 

[blue berry]

برگردم به قبل با رفاقت ۴شگفت انگیز و با هچ کدومشون رفاقت نکنم

 

[همـــرآز]

می رفتم به همه ی اون سالهایی که حقمو باید میگرفتم و نگرفتم بجاش اشک ریختم...

 

[Zahraツ]

هر اتفاقی که افتاده حداقل یه نکته مثبت هم داشته و به‌خاطر همین دلم نمی‌خواد برگردم عقب و مانع وقوعش بشم
ترجیح میدم با توجه به تجربه‌ای که از گذشته به دست آوردم آینده رو درست بچینم :)


دیگه اگه خیلی اصرار کنن که حتماً باید تست کنم دستگاهو
اون‌وقت می‌رفتم به چند ماه پیش و یه کارای ریزی رو دیگه انجام نمی‌دادم
ولی بقیه موارد انجام بشه که بازم برسم به همین نقطه‌ای که الان هستم :)

 

[Darvin26]

من برمیگشتم به دو هفته پیش فکر کنم بود نمیبخشیدم اونی رو که نباید.
چ توقعی داریم از ادمی که امتحانشو پس داده و مردود شده :/
هیچی عوض نمیشه.نزارید احمق فرضتون کنن

از ما ک گذشت اما مواظب باشین شما

 

[*ROyA]

به 14 سالگیم:|
سعی میکردم یجور دیگه زندگی کنم که یسری اتفاقا نیوفته و با ادمای درستی معاشرت میکردم اون برهه زمانی رو...

 

[Taranom.ES]

برمیگشتم به چند ساعت پیش که میتونستم راحت گریه کنم، خالی میشدم:/ .. نه حالا که نشستم وسط یه جمع و لبخند زورکی میزنم :/

ماشالله ..انگار قراره تا صبح اینجا باشن:/