Mch:)
کاربر اخراجی
- عضویت
- 2016/09/01
- ارسالی ها
- 461
- امتیاز واکنش
- 2,147
- امتیاز
- 441
- سن
- 23
بیوگرافی سیروس اسدی:)
زندگینامه شاعر از زبان خودش : من در سال 1342 در شهر ایلام متولد شدم. از سال 1360 سرودن شعر را شروع کردم. بسیاری از آثار بنده در نشریات معتبر و مجموعه ها و کتاب های گزیده ی شعر به چاپ رسیده است. مدّت چهار سال مسئول صفحه شعر مجله تخصّصی ادبیّات معاصر بودم. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم و مسئول انجمن قلم در شهر رشت. دو مجموعه ی شعر با نام های « چشمان خیس غزل » و « چشم های تو بارانی است » از من به چاپ رسیده است. هم اینک مدرّس مراکز پیش دانشگاهی هستم.
نمونه اشعار سیروس اسدی :
حیرانی در عمق چشمانم
ریشه
دوانده است،
هنگام که در خمودگی راز ناک
ابروانت!
به شیارهای عمیق
عمرم می اندیشم
آن هنگام که در هاله ای
از،
نجابت و شرم
چشم های نازنینت
خورشید گون می درخشند،
من با تمام وجودم،
اقرار می کنم،
که تو بی نهایت زیبایی،
فریبایی
ای طلسم شعر های
بی تار و پود من !
مقدّر است با تو زیبایی،
زیبایی،
چنان که با من
مقدّر است،
شکیبایی،
شکیبایی،
شکیبایی!
من امّا...
دریغ مجنون نیستم
تا تو لیلایم باشی
شاید من
بیدی لرزان باشم
در دوسمت
جادّه ی چشمانت
و تو !
آن لطیفه ی بکری که،
« وقت » با حضورت در سماع
بی هوا،
می چرخد
من امّا،
هبوطی وا رونه ام
در آسمان چشمان تو ...
زندگینامه شاعر از زبان خودش : من در سال 1342 در شهر ایلام متولد شدم. از سال 1360 سرودن شعر را شروع کردم. بسیاری از آثار بنده در نشریات معتبر و مجموعه ها و کتاب های گزیده ی شعر به چاپ رسیده است. مدّت چهار سال مسئول صفحه شعر مجله تخصّصی ادبیّات معاصر بودم. کارشناس ارشد زبان و ادبیات فارسی هستم و مسئول انجمن قلم در شهر رشت. دو مجموعه ی شعر با نام های « چشمان خیس غزل » و « چشم های تو بارانی است » از من به چاپ رسیده است. هم اینک مدرّس مراکز پیش دانشگاهی هستم.
نمونه اشعار سیروس اسدی :
حیرانی در عمق چشمانم
ریشه
دوانده است،
هنگام که در خمودگی راز ناک
ابروانت!
به شیارهای عمیق
عمرم می اندیشم
آن هنگام که در هاله ای
از،
نجابت و شرم
چشم های نازنینت
خورشید گون می درخشند،
من با تمام وجودم،
اقرار می کنم،
که تو بی نهایت زیبایی،
فریبایی
ای طلسم شعر های
بی تار و پود من !
مقدّر است با تو زیبایی،
زیبایی،
چنان که با من
مقدّر است،
شکیبایی،
شکیبایی،
شکیبایی!
من امّا...
دریغ مجنون نیستم
تا تو لیلایم باشی
شاید من
بیدی لرزان باشم
در دوسمت
جادّه ی چشمانت
و تو !
آن لطیفه ی بکری که،
« وقت » با حضورت در سماع
بی هوا،
می چرخد
من امّا،
هبوطی وا رونه ام
در آسمان چشمان تو ...
دانلود رمان و کتاب های جدید