بیوگرافی خواننده ها بیوگرافی لودویگ ون بتهوون آهنگساز شهیر آلمانی

تنهای تنها

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/02/08
ارسالی ها
5,564
امتیاز واکنش
7,530
امتیاز
681
محل سکونت
خطه خورشید


hhe2474-beethoven-biography.jpg

بتهوون یکی از تأثیرگذارترین شخصیتهای موسیقی در دوران کلاسیک بود






بیوگرافی لودویگ ون بتهوون آهنگساز شهیر آلمانی




بتهوون، بهعنوان موسیقیدان تاریخ، همیشه مورد ستایش قرار گرفته و آوازهٔ او موسیقیدانان، آهنگسازان، و شنوندگانش را در تمام دوران تحت تأثیر عمیق قرار داده است. در میان آثار شناختهشدهٔ وی میتوان از سمفونی سوم، سمفونی پنجم، سمفونی نهم، سونات پیانو پاتتیک، سونات مهتاب، و هامرکلاویِر، اپرای فیدِلیو و میسا سولمنیس نام برد.



"لودویگ ون بتهوون"



" لودویگ ون بتهوون" روز هفدهم دسامبر 1770 اولین آهنگ زندگی اش را شنید و چشم هایش را در خانه قدیمی شان واقع در "بن" گشود. خانواده او در اصل بلژیکی بودند، پدرش یک خواننده و آهنگساز لااُبالی بود که همیشه تلاش می کرد از راههای آسان، هزینه زندگی خانواده اش را تامین کند؛ اما مادرش زنی آرام بود که به فرزندانش عشق می ورزید.


خانواده بتهوون از 5 کودک تشکیل می شد، اما در میان آنها تنها 3 پسر شانس ادامه حیات یافتند. لودویگ همواره درباره زمان دقیق تولدش تردید داشت. او در شرایطی به دنیا آمد که والدینش داغدار مرگ برادرش "لودوینگ ماریا" بودند و این غم تا پایان عمر بر زندگی "بتهوون" سایه افکند. بتهوون به سرعت دریافت پدر، غمگین مرگ برادر است و کوچکترین شیطنتی از جانب وی کافی است تا خشم پدر را برانگیزد.

مادرش پیوسته داستان هایی از پدربزرگش "کپل میستر" روایت می کرد، تا پندارهای مثبت از یک مرد را در ذهن کودکش پدید آورده و جدیت و خشم بی مورد پدر را در سایه آنها پنهان کند و در نهایت پدر بزرگ به الگوی زندگی لودویگ تبدیل شد. نخستین آموزش های موسیقی او در سن 5 سالگی آغاز شد. " یوهان ون بتهوون" اعتقاد داشت، به سرعت می تواند این کودک را به عنوان پدیده دنیای موسیقی به جهان معرفی کند. به همین خاطر آموزش پیانو را از سنین خردسالی آغاز کرد.

"جرالد وگلر" دوست " لودویگ" به خاطر دارد که گهگاه از شیشه پنجره به منزل دوستش نگاه می کرد ، می دیدکه او روی چارپایه ای قرار دارد و به سختی نوک انگشتانش را برای اجرای درس هایی که از پدر آموخته است ، به پیانو می رساند. این تجربه بعدها به یکی از تلخ ترین خاطرات "بتهوون" تبدیل شد، چرا که پایان کلاس های آموزش پدر، همواره با گریه کودک 5 ساله همراه بود. پدر او تلاش می کرد "بتهوون" را به عنوان نابغه به مردم معرفی کند و از این راه امرار معاش کند، او سرانجام کنسرتی ترتیب داد که در آن"لودویگ " به نواختن پیانو پرداخت . او کودک بااستعدادی بود، اما در آن سنین نشانی از نبوغ نداشت.


" یوهان" که دریافت، کودکش در این زمینه موفقیتی به دست نمی آورد، تلاشش را بیشتر کرد که از این کودک به عنوان نان آور خانواده استفاده کند. حالا دیگر نیازی نبود "بتهوون" ، "موتزارت" دوم باشد ، بلکه همین میزان کفایت می کرد که دوستان پدرش را سرگرم کند و پول خردی دریافت کند.


مادر "بتهوون" که از زندگی زناشویی اش رضایتی نداشت، به مخالفت با "یوهان" پرداخت، اما از آن جایی که همواره بیمار بود، نتوانست کاری از پیش ببرد. او در تلاش بود با سوزن دوزی، چرخ زندگی را بچرخاند، تا از میزان فشار موجود بر کودکش بکاهد. "لودویگ" وابستگی بسیاری به مادر رنجورش داشت و از او به عنوان تنها دوست و حامی اش نام می برد. بیست و ششم مارس 1776 ، روز اجرای اولین موسیقی این کودک 8 ساله بود، اما " یوهان" هنگام معرفی کودکش او را 6 ساله معرفی کرد.

" بتهوون" در دوران کودکی همواره تصور می کرد، از سن واقعی اش کوچکتر است و زمانی که شناسنامه اش را دریافت کرد، به این نتیجه رسید که احتمالاً این شناسنامه متعلق به برادرش " لودوینگ ماریا" بوده که 2 سال پیش از او متولد شده و بر اثر بیماری در گذشته بود. لودویگ بتهوون در 12 سالگی به چنان موفقیتی دست یافت که معلمش در مجله موسیقی نوشت «اگر او این چنین ادامه دهد بی تردید موتزارت جدید خواهد بود.» رفته رفته او در خانه جایگزین پدر شد. ابتدا نیازهای مالی خانواده اش را تامین کرد و زمانی که دید لاابالی گری پدرش باعث می شود مسؤولیت هایش را به انجام نرساند، اداره خانواده را به دست گرفت.


بتهوون در سال 1787 برای ملاقات با "موتزارت" و ادامه آموزش هایش به وین رفت. موتزارت هنگام برخورد با این جوان شوریده حال، با لباس هایی نامرتب و چشمهایی خاکستری، در فکر فرو رفت و با تردید پذیرایش شد، اما کافی بود تا بتهوون در پشت پیانو قرار بگیرد، تا استعدادش را نمایان سازد. موتزارت پس از شنیدن آوای موسیقی که از پیانوی لودویگ برمی خاست ، گفت: " نام این پسر را به یاد بسپارید. یک روز مردم دنیا را وادار می کند که درباره اش به بحث و گفتگو بپردازند."




hhe2473-beethoven-biography.jpg



بتهوون ، اولین سمفونی اش را درسال 1800 در کنسرت وین ارائه داد




بتهوون جوان، پیشرفت چشمگیری داشت، اما پس از مدتی مجدداً راه منزل را در پیش گرفت؛ مادر زحمتکش او در حال احتضار بود و سرانجام تنها تکیه گاه خانوادگی او در روز هفدهم جولای 1787 برای همیشه او را ترک کرد. این غم برای بتهوون جانکاه بود. از همین رو خاطرات مادر و دست هایش را که بر اثر سوزن دوزی زخم شده بود، با موسیقی پیوند زد و آهنگ هایی آفرید که بیش از هر کس به خود او آرامش می داد. رفته رفته تمامی کسانی که در عرصه موسیقی دستی بر آتش داشتند، این آهنگساز جوان را شناختند و از مصاحبت با او لـ*ـذت بردند.


بتهوون ، اولین سمفونی اش را درسال 1800 در کنسرت وین ارائه داد. امروزه ما آهنگ های او را در طبقه بندی کلاسیک جای می دهیم، شباهت بسیاری میان این آثار و آهنگ های "موتزارت" احساس می کنیم، اما حقیقت این است که مخاطبان آن روزگار تفاوت ها و نوآوری های بسیاری را در آهنگ هایش احساس کردند. یک سال بعد، او درشبی که هیچ اثری از شادی و سرور نداشت، دوستش را فراخواند و در حالی که صدایش از زمزمه ای گنگ و مبهم بلندتر نمی شد، اعتراف کرد ناشنوایی تهدیدش می کند.


فرزند خانواده بتهوون که از زمان خردسالی سختی های بسیاری را تحمل کرده بود، دیگر تاب نیاورد و برای اولین بار اعلام کرد زندگی با او رفتار عادلانه ای نداشت است. او در مقاله ای که به سال 1801 به چاپ رسید، گفت به عنوان موسیقیدان نمی تواند با زندگی در سکوت مطلق مواجه شود و از این امر هراسناک است، اما موسیقی همان عاملی بود که به بزرگترین انگیزه زندگی اش تبدیل شد و او را به ادامه حیات واداشت. مقاله دیگری که ازاو به چاپ رسید، نشانی از ناامیدی های گذشته نداشت. بتهوون با افتخار اعلام کرد هنوز آهنگ های بسیاری برای ارائه دارد و همچنان به راهش ادامه می دهد.


او در ماه جولای 1812 با گوته ملاقات کرد. این 2 مرد بزرگ یکدیگر را تحسین می کردند، اما حقیقت این بود که در درک یکدیگر ناکام بودند. با وجود این "بتهوون" آهنگ هایی را برای اشعار این شاعر تنظیم کرد و همواره تاسف خورد که چرا او را بهتر درک نکرده است. روز پانزدهم نوامبر 1815 با مرگ برادرش "کارل" مصادف بود. برادر دوست داشتنی او هنگام مرگ وصیت کرد فرزندش تحت حضانت "بتهوون" بزرگ شود. این بار نیز او به خوبی به وظایف خود عمل کرد، با این حال ، ناشنوایی باعث شد در ایجاد ارتباط کامل با کودک ناکام باشد.


"بتهوون" در سال 1827 به هنگام مراجعت از خانه برادرش بیمار شد. سرماخوردگی او دست در دست دیگر بیماری هایش داد، تا آنجا که در 26 مارس 1827 او را از پا انداخت.




رازهایی از زندگی بتهوون



*زندگی عشقی مرموز

فرانتس وگلر دوست صمیمی بتهوون می نویسد که در میان کاغذهای شخصی او نامه های عاشقانه ای به یک زن دیده شده که هویت او هرگز معلوم نشده است.



* نامرتب؛ اما جدی


باقی مانده غذا و خوراکی ها توی ظرف های نزدیک پیانو او می ماند و گاه در میان کاغذ نت های او دیده می شد. بتهوون که در جوانی آهنگسازی شاد و شوخ بود به میان سالی بداخلاق تبدیل شد. او در نامه ای به یکی از دوستانش ناشنوایی را دلیل تند مزاجی دانسته است. وقتی بعد از مرگ برادرش حضانت فرزند او یعنی کارل را قبول کرد به اندازه ای با این نوجوان خشن برخورد می کرد که او اقدام به خودکشی کرد.




hhe2472-beethoven-biography.jpg



بتهوون از اواخر ده بیست زندگیش به تدریج شنوایی خود را از دست داد



* موسیقیدان انقلابی


دوران موسیقی کلاسیک در وین با بتهوون به پایان رسید، او آهنگساز انقلابی و آغازگر رمانتیسم در موسیقی بود. وی برای سمفونی شماره 9 چکامه ای نوشت که پیش از آن هرگز این امر روی نداده بود.
وی برای قطعات نمایشی خود نیز مشهور است و به جای داستان های پیرنگ های کوتاه را ترجیح می داد که آسان تر شناخته می شوند همانطور که در سمفونی پنجم وی دیده می شود. بتهوون 240 اثر از جمله سمفونی، کنسرت های پیانو، قطعات چهارتایی برای سازهای زهی و یک اپرا ساخته است.



* بینش آینده


بتهوون یک کمال گرا بود، او برای معاصران خود موسیقی نمی نوشت بلکه برای نسل های آینده می نوشت. بارها تا نیمه های شب آنچه را ساخته بود جرح و تعدیل می کرد.



* سرنوشت قطعه اپرا؛ سطل زباله


بتهوون در سال 1805 برای اولین بار اپرای فیدیلیو را که داستانی از ماجراهای روی داده حین انقلاب فرانسه بود اجرا کرد. در اولین اجرا منتقدان به شدت از وی ایراد گرفتند، اما بتهوون در سال های بعد بارها این قطعه اپرا را بازنویسی کرد.




* علاقه مند و عصبانی از ناپلئون

بتهوون تنها به موسیقی عشق نمی ورزید، بلکه به فلسفه، ادبیات و سیاست نیز علاقه داشت. در اولین مراحل کار موسیقی اش او به قهرمان پروری بسیار توجه می کرد، همچنین به انقلاب فرانسه نیز بسیار علاقه داشت و سمفونی سوم خود را به ناپلئون تقدیم کرد. اما وقتی ناپلئون خود را امپراتور نامید، از این تصمیم منصرف شد.



* هرچه کمتر بهتر


پیش درآمد سمفونی پنجم وی بسیار مشهور اما تنها از چهار آهنگ تشکیل شده است. با انکه بتهوون 9 سمفونی نوشته است که از موتزارت(41 سمفونی) بسیار کمتر است، هر ارکستر قابل احترام و بزرگی در سراسر جهان این سمفونی ها را به عنوان آثار استاندارد اجرا می کند. سمفونی های بتهوون به اندازه ای جامع است و آهنگی شگرف دارد که بسیاری از آهنگسازان بعد از او به سختی توانسته اند از آنها رمزگشایی کنند.



* توسعه دهنده لوح فشرده (CD)


مومان نهایی در سمفونی نهم بتهوون از همه مشهورتر است و تاثیر بسیاری بر شاعران آلمانی از جمله فردریش شیلر و شعر سرود شادی وی داشته است. اما بتهوون زمانی این قطعه را به پایان برد که شنوایی خود را تا حد زیادی از دست داده بود.
وقتی برای اولین بار این سمفونی را در مارس 1824 اجرا کرد نتوانست صدای تشویق دیوانه وار حضار را بشنود. این سمفونی تا امروز بر موسیقیدانان تاثیر دارد و به عنوان الگوی اصلی ترانه پاپ 'آوازی از شادی' در دهه 1970 بود. استاندارد موسیقی هشتاد دقیقه ای برای لوح فشرده اولین بار در سال 1982 مطرح شد و این الگو نیز از اندازه نسبتا هفتاد دقیقه ای این سمفونی برگرفته شده است.



* آهنگسازی ناشنوا



بتهوون از اواخر ده بیست زندگی خود به تدریج شنوایی را از دست داد در سن 48 سالگی اصلا نمی شنید اما با مشکل وزوز گوش روبرو بود. بر اساس مطالعات جدید ناشنوایی وی از نوعی حصبه ناشی شد. با وجود این بیماری به آهنگسازی ادامه داد.
او از استعداد دانگ مطلق بهره می برد بنابراین می توانست صداها و هارمونی آلات موسیقی را به خوبی در مغزش مجسم کند. در پایان عمر انسانی منزوی و بدخلق بود که محققان زندگی بتهوون معمولا ذکر این سال های زندگی او را ناعادلانه می دانند.
 
  • پیشنهادات
  • Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]برترین ها: لودویگ فان بتهوون نزدیک به سه قرن است که عزیز دردانه جهان موسیقی است. عشق و علاقه به او طی این سالیان دراز نه تنها کاهش نگرفته که هر سال پر شورتر شده است. هر سال در سراسر جهان سمینارها، کنگره ها، کنسرت ها، رسیتال ها و جشنواره های بی شمار برای شناختن زندگی و آثار او برگزار می شود. میلیون ها نسخه از آثار جاودانه او باز تولید و باز پخش می شود و نام درخشان او هنوز نقل محافل فرهنگی جهان است.

    از جمله گرد همائی های معروف بتهوونی باید از جشن سالانه بتهوون در زادگاهش شهر بن در آلمان یاد کرد که پیشینه اش به ۲۳۰ سال پیش ، به سال ۱۸۴۵ برمی گردد.
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    1099623_403.jpg

    جشن بتهوون از آن تاریخ تاکنون به ویژه در زمان جنگ جهانی دوم کارش به وقفه های کوتاه مدت کشید ولی باز به همت هنرمندان و بتهوون دوستان سر پا ایستاده و تا امروز خود را نگاه داشته است.

    شاید برای نخستین بار باشد که همه سمفونی ها، کنسرتوها، سونات ها و کوارتت های بتهون را می توان در جشنواره ای شنید. واقعا بتهوون به محبوب ترین هنرمند جهان تبدیل شده است.

    او دردانه موسیقی دیروز و امروز و فرداست. درباره این دردانه بسیار نوشته و گفته اند، ولی شاید هیچ کس چون نویسنده و ناقد اتریشی، هانس وایگل (۱۹۰۸-۱۹۹۱ ) او را در رابـ ـطه با زندگی و جامعه تفسیر نکرده باشد.

    برشی از نوشته هانس وایگل را در زیر می خوانید:

    دور و بر بتهوون مگرد! سکندری خواهی خورد. یا از سر او می گذری و یا از طریق او به قلمرو سرشار موسیقی راه می یابی. موسیقی یا به سوی او یا از سوی او جاری است. آن چه میان تو و او در قلمرو موسیقی مطلق رخ می دهد، همانی است که میان تو و ریچارد واگنر در محدوده موسیقی دراماتیک اتفاق می افتد. البته این دومی دیرتر.

    با بتهوون موسیقی می آغازد و با او نیز کنار می گیرد. سترگی او از آغاز تا پایان و از اوج تا اعماق است و هنگامی که تو این از اوج تا اعماق را دریابی، او را خواهی فهمید. و قبل از همه مقام او را در جریان تکامل موسیقی خواهی فهمید.

    او اجتناب ناپذیر بود. اجتناب ناپذیر همان گونه که بلوغ در زندگی انسان. همان گونه که نبرد تروا. همان گونه که پیدایی آمریکا و همان گونه که طرد آدم از بهشت و بلایای دیگر!
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    1099624_592.jpg

    بتهوون شناخت خوبی و بدی، زشتی و زیبایی را در موسیقی نیز جاری ساخت. او "پرومته" است با آتش که قهرمانانه به سرزمین موسیقی اعتدال یافته، که قبل از او موجود بوده، راه یافته است.

    و تو می پرسی پیش از او چه بود؟

    موسیقی برای خود، موسیقی بی هدف، موسیقی به عنوان گفتگویی میان آهنگساز و خودش. پیش از بتهوون هیچ قصدی در کار نبود. پیش از بتهوون موسیقی در خدمت نشاط و سرور قدرت ها بود. بیان و پایگاه عبودیت بود برای همگان از خرد و درشت و همراه با رقـ*ـص بود و موسیقی وسیله و تدبیری بود برای فراگیری موسیقی! موسیقی نوشته می شد برای مصارفی مشخص: برای کنسرت یا به فرمان و سفارش قدرت های دنیوی و اخروی، که در آن نشانه هایی از خود را می خواستند و می گذاشتند که از آن "مس" ها، اپراها و کنسرت ها پدید آید، همان گونه که شمایل مذهبی و پرتره های مقتدران.

    در سال های بتهوون تازه موسیقی می آغازید تا از این محدوده، از این مرحله درگریزد. اپرا به گفتگو آمده بود. صحبت از هندل و هایدن بود که در جهان به "ارواح خلاق" شهرت یافته بودند. ولی از آن چه امروز برای ما زندگی بین المللی موسیقی تلقی می شود، هیچ نشانه و اشاره ای نبود. در کلیسا موسیقی برای همگان یکسان و مشترک بود. ولی موسیقی مطلق و موسیقی دراماتیک فقط جمع شنونده محدودی را در طبقات ممتاز برای خود فراهم آورده بود.

    بورژوازی در آستانه در قرار داشت و آن را با چهار ضربه پنجمین سنفونی بتهوون به کوبیدن می گرفت.

    اجتناب ناپذیر بود. موسیقی می بایست از کلیساها و بارگاه های فئودالی به سوی تمامی مردم می آمد. اگر بتهوون در زمانی که چنین حادثه ای رخ می نمود وجود نمی داشت، دیگری جا و نقش او را می گرفت. البته بتهوون جانشین همانند بتهوون واقعی یک قرن تمام پیشتازی نمی داشت. تنها قرن جدید را گشایش می داد. او "دانتون" موسیقی نو می شد، ولی البته نه در وحدت شخصیتی با دانتون، روبسپیر و ناپلئون. و این که چنین آدمیزادی در آن هنگام چون بتهوون موجودیت می یافت، امری اجتناب ناپذیر بود. درست به مانند انقلاب فرانسه، درست چون "رفورماسیون". پیش از آن نوعی آرمونی در موسیقی زندگی داشت. "بهشت گمشده" ای بود، پیش از آغاز بلوغ.
    [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    1099625_493.jpg
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]موسیقی مطلق هنوز در مرحله ی معصومانه خلوص قرار داشت. وجود و جوهر آن آهنگین و زیبا بود. شاد و سبکبال بود، حتی آن جا که جدی می نمود. حتی آن هنگام که زشتی ها را متجلی می کرد، زیبا بود. او خود و در خود زندگی داشت. رنگ آمیزی ملی و آگاهی ملی با موسیقی هنری بیگانه بودند (حتی اگر علیه سیطره پیشین ایتالیایی ها گفتگویی در می گرفت). گلوک و موتسارت متن های ایتالیایی را به نوا در آوردند، البته بی آن که نتیجه کار، موسیقی آلمانی، ایتالیایی و یا فرانسوی باشد. میان اپرای جدی و اپرای شاد، تفکیکی موجود بود.[/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)] [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]ولی موسیقی هیچ گونه بیانی یا توصیفی را نمی شناخت. و این حتی تنها برای متن ها محفوظ مانده بود. هنگامی که خدایان در "ارفنوس" اثر گلوک می خواندند، نفرت و کینه در نهایت قدرت رخ نشان می داد. و وقتی ارفنوس شکوه سر می کرد، موسیقی نیز با بیان اوج خوشبختی عشق مطابقت می یافت. موسیقی تمرین هنری نظام بالاتری بود درست به مانند اجرا کنندگان که نقش خود را به اجرا در می آوردند، آهنگسازان نیز نقش شاهانه خود را با الحان و اصوات ایفا می کردند.

    اگر موتسارت خیالاتی می بود، هرگز بدان اندیشه نمی کرد که درد زندگی خود را بیان کند. هیچ زرگر غمگینی بازوبند زشت و غم انگیزی نمی سازد.

    حال تو می دانی که بتهوون با موسیقی چه کرده است.

    او می آغازد، آن جا که موسیقی آغاز می شود. و او هر آینده ای را در بر می گیرد. البته برای سفارش دهندگان و نیز برای مصارف شخصی خود به عنوان پیانیست کنسرت، آهنگ می پرداخت، ولی روی سخن او تنها با جمع شنونده مشخص آن زمانی او نبود. جمع شنونده بتهوون بشریت بود. او در هیچ نغمه ای ما را در آن چه که می گوید و منظور دارد، به تردید نمی اندازد. او از راه موسیقی به ما آگاهی می دهد که چه می خواهد و چه می جوید.

    به تمامی بر فرم ها چیرگی دارد ولی تنها به پرداختن به فرم ها بسنده نمی کند. آن ها را به بحث می گذارد. از آن ها مسئله می سازد، تا منتهاالیه، تا جای مقدور آنها را گسترش می دهد. او بی نظم و بی آیین نیست. ولی آیین های مستقل و نامحدود برای نقش پر شکوه خود می آفریند. برای اولین بار در موسیقی بتهوون با قدرت خشونت و فریاد روبروییم.

    تاثیر بتهوون در آدم های هم زمان و سرزمین های مجاور دیار او همانند تاثیر موتزارت و هایدن است. ولی وی در این مورد نقشی سترگ تر بر عهده دارد. زیرا که موسیقی مطلق یک صد سال به کار گرفته شد، تا با او به همت او رنگی جدی به خود بگیرد و به اوج تعالی خود برسد.

    از سال ۱۹۰۰، موسیقی تمامی درها را در پشت سر خود بست. درهایی را که بتهوون گشوده بود!
    [/BCOLOR]​
     

    Behtina

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2015/11/08
    ارسالی ها
    22,523
    امتیاز واکنش
    65,135
    امتیاز
    1,290
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتهوون بزرگ ترین سمفونی های جهان را نوشت. سونات های بزرگی برای پیانو آماده کرد و هنگام رهبری ارکستر، واقعا دیدنی بود. نکاتی در مورد بتهوون وجود دارد که شاید تا به حال نشنیده باشید.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    1277324_198.jpg
    [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    1. ریاضی بلد نبود
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتهوون در یازده سالگی مجبور به ترک تحصیل شد و برای کمک به خانواده شروع به کار کرد. او هیچ گاه ضرب و تقسیم را یاد نگرفت. برای نمونه او هیچ گاه نتوانست 50 را در 10 ضرب بکند؛ او باید 50 را 10 بار جمع می کرد تا به نتیجه می رسید و پاسخ را به دست می آورد. این در حالی است که به باور بسیاری، ریاضی و موسیقی نسبت نزدیکی با هم دارند.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    2. دیدار با موتزارت
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    در اولین سفرش به وین در هفده سالگی برای او برنامه ریزی کردند تا در مقابل «موتزارت» قطعه ای را بنوازد بعد از اجرای او، مدتی تنها به صحبت با او پرداخت و هنگامی که از اتاق خارج شد، به اطرافیانش گفت: «حواستان به این پسر باشد، او روزی چیزی برای صحبت به جهان خواهدداد.»
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    3. سفر به وین
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    قبل از نقل مکان به وین در بیست سالگی، بتهوون زیر نظر «هایدن»، پدر سمفونی، آموزش می دید. البته این دو بیشتر اوقات با هم دچار اختلاف می شدند و در نهایت هم دل خوشی از هم نداشتند.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    4. بیماری های بتهوون
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتهوون از کودکی تا زمان مرگش بیمار بود. او در زندگی اش از بیماری های ناشنوایی، کولیت، رماتیسم، تب رماتیسمی، تیفوس، اختلالات پوستی، انواع عفونت، درد چشم، یرقان، هپاتیت مزمن و سیروز کبدی رنج می برد.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    5. ناشنوایی
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتهوون از سال 1800 (1179) دچار ناشنوایی تدریجی شد. برخی احتمال می دادند دلیل آن ییماری های متعدد او بود.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    1277326_553.jpg
    [/BCOLOR]​
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    6. سونات مهتاب
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    معروف ترین شاهکار او «سونات مهتاب» است که به معشـ*ـوقه اش «جولیتا گیچاردی» تقدیم شده است. این سونات امروزه هم به عنوان یکی از معروف ترین شاهکارهای موسیقی کلاسیک جهان شناخته می شود.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    7. عدم علاقه به آموزش
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتهوون از آموزش پیانو متنفر بود، مگر آن که به افراد آموزش دیده و با مهارت بالا آموزش می داد. او هیچ گاه حاضر نبود به مبتدیان پیانو و موسیقی آموزش دهد، حتی هنرجویان مبتدی اما بااستعداد را پس می زد.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    8. علاقه به سیاست
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتهوون در کنار موسیقی تمایل شدیدی به موضوعات فلسفی، ادبی و سیـاس*ـی داشت. یکی از موضوعات مورد توجه و علاقه او انقلاب فرانسه بود. بتهوون سمفونی سوم خود را به «ناپلئون» تقدیم کرد؛ اما وقتی ناپلئون خود را «امپراتور» نامید، از این تصمیم منصرف شد و تقدیم نامه خود را پس گرفت.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    9. بتهوون شلخته
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    بتهوون فردی بسیار شلخته و نامرتب بود. بیشتر اوقات باقیمانده غذای او در کنار پیانو و در میان نت های نیمه نگاشته اش پیدا می شد. در کف اتاقش همیشه چرک نویس های نت وجود داشت و جایی خالی از کاغذ نبود که بتوان روی آن قدم گذاشت. او در کنار شلختگی، فردی بسیار تندخو و بداخلاق هم بود و حتی با برادرزاده خود که سرپرستی اش را به عهده داشت، چنان بد برخورد می کرد که گویی غریبه ای است.
    [/BCOLOR]

    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    10. مرگ بتهوون
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    [/BCOLOR]
    [BCOLOR=rgb(255, 255, 255)]
    او در زمان مرگش به شهرت فراوانی رسیده بود و برای تشییع جنازه او هزاران نفر آمدند. اما روی قبر او تنها نوشته شد: «بتهوون».
    [/BCOLOR]
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    10
    بازدیدها
    325
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    191
    پاسخ ها
    22
    بازدیدها
    385
    پاسخ ها
    3
    بازدیدها
    444
    پاسخ ها
    14
    بازدیدها
    311
    پاسخ ها
    1
    بازدیدها
    161
    بالا