سلام دوستان من دارم یه رمان مینویسم در مورد سختی های زندگی کارگران شهرداری
در مورد یه کارگر شهرداریه تو توی زندگیش سختی های بزرگی داره
هنوز نتونستم اسمی براش پیدا کنم ممنون میشم کمکم کنین
داستان در مورده دختره ۲۲ ساله ای به اسمه مانیه که یتیمه و پایین شهر زندگی میکنه. به نظره اون زندگی به عنوان یه پسر خیلی راحت تره تا یه دختر.
پس مثله پسرا لباس می پوشه، با ارازل اوباشای محله دوسته و...
ولی برای پرستاریه سه تا بچه وارد یه عمارت میشه و زندگیش از این رو به اون رو میشه و تصمیم میگیره دوباره دخترونه هاش رو زنده کنه.
بچه هاچند تا اسم پیشنهاد بدین که من دیگه آبه مغزم خشک شد از بس فکر کردم :(
سلام گلم,خسته نباشی
اگردرمورد یکی اررفتگران زحمت کش شهرداری مینویسی قشنگترین اسم ومفهوم اشاره به لباسشه که توی تنشه وهمه جا همراهشه
مثلا:
1_مردنارنجی پوش!
ولی اگردرمورد یه کاراکتردیگه که توی شهرداری هم کارمیکنه رمان مینویسی باید قیدکنی که کارش چیه تاباسبک همون کارش برات اسم انتخاب کنیم.
موفق باشی
سلام ، رمان من درمورد دختری هست،که بیماری قلبی داره واما اتفاقی در زندگیش رخ میده که باعث میشه بیماری قلبیش،رو فراموش کنه و پر از سر درگمی و پریشانی است.
ممنون میشم کمکم کنید.
بچه ها بنظرتون چی اسمی به این خلاصه میاد؟
یه پسری که طی اتفاقی فلج میشود و تو تنهایی خودش به سر میبد، تا اینکه دختری به نام غزل وارد زندگیش میشود و یجورایی بهش کمک میکند و وابستگی و دلدادگی بینشون ایجاد میشود.
عزیزان برای انتخاب اسم چیزی بیشتر از خلاصه نیازه. مثلا ژانر، مقدمه، محتوا، یه دید کلی بده به مخاطب، جذاب باشه و تکراری نباشه، اسمهایی که عشق دارن و ___ من و ...
تکراریه عزیزان. اسمای نو با کلمات نو بسازید :)