حرف های سعید معروف ناپسند بود!

  • شروع کننده موضوع CAPRICORN
  • بازدیدها 161
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

CAPRICORN

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/11/24
ارسالی ها
12,639
امتیاز واکنش
28,246
امتیاز
1,051
محل سکونت
بندر انزلی
harfhaye-said-marof.jpg


سعید معروف، کاپیتان تیم ملی والیبال ایران، بعد از بازی دوم با آمریکا، در رختکن با جملاتی که ظاهر محترمانه ای داشتند، به مهمانان ویژه فدراسیون والیبال تاخت.



در ویدیویی که از رختکن منتشر شده، محمد نهاوندیان، رئیس دفتر رئیس جمهوری، محمود گودرزی، وزیر ورزش و جوانان، محمدحسن ابوترابی فرد، نایب رئیس مجلس و نصرالله سجادی، معاون وزیر ورزش، با تعجب معروف را نگاه می کنند که چپ و راست متلک بارانشان می کند.


همه پذیرفته اند که بازیکنان تیم ملی والیبال ایران، شایسته احترامند و شایسته قدردانی، شاید حتی بیش از هر ورزشکار هم دوره دیگری. مگر می شود کسی متوجه نباشد که کارشان چقدر بزرگ بوده، که چقدر دل مردم را شاد کرده اند؟ لازم است به اندازه همین کار بزرگ، نازشان را بکشیم و هوای شان را داشته باشیم تا به قول سعید معروف انگیزه شان را از دست ندهند.


اما این نازکشیدن و هوای شان را داشتن چطور باید باشد؟ حتما باید تبدیل به تومان و سکه طلا شود؟ آیا اینکه نزدیک به 10 هزار نفر آدم از دو سه ساعت قبل از هر بازی در یک سالن شش هفت هزار نفری روی سر و کول هم سوار می شوند، قدردانی از کار والیبالیست ها نیست؟

اینکه بزرگ و کوچک این روزها دارند دعای شان می کنند، با احترام نام شان را می برند، اینکه زیر هر عکسی که هرکدام از آنها در شبکه های اجتماعی منتشر می کنند، هزاران پیام محب آمیز نوشته می شود، قدردانی نیست؟


سعید معروف و احتمالا دیگر بازیکنان تیم ملی والیبال انتظار دارند مدیران دولتی پاداش این پیروزی ها را نقدی حساب کنند. این نقدی حساب کردن تخم لقی بود که خدا می داند کدام پدربیامرزی در کدامدوره کاشت و در دولت قبل حسابی آبیاری اش کردند. نتیجه اش این شده که امروز خیلی از این ورزشکارهای عزیز، انگار فقط به خاطر پاداش مسابقه می دهند. هنز از میدان مسابقه بیرون نیامده اند، از مشکلات مالی شان می گویند، از انتظاری که دارند، از بی توجهی مسوولان، وعده های محقق نشده، چک های برگشتی و هزار مشکل دیگر.


شایعه شده که ناراحتی والیبالیست ها به خاطر حواله خودروهایی است که انتظار داشته اند ویژه باشد. انتظار داشته اند هر حواله، چهارصد پانصد میلیون تومان ارزش داشته باشد اما اینکه دست شان را گرفته یا قرار است بگیرد نزدیک به دویست میلیون تومان بیشتر نمی ارزد.


آدم باورش نمی شود همه این دلخوری و اخم و گنـد که ظاهرا محدود به امروز و دیروز نیست و نزدیک به یک سال است ادامه دارد، همه این گلایه ها و غرزدن ها، ماجرای آن دویست سیصد میلیون تومان تفاوت قیمت است. دویست سیصد میلیون تومانی که حتما آقای معروف و دوستان می دانند که قرار نیست از جیب گودرزی و نهاوندیان برود. حتما می دانند از جیب همان هایی خواهد رفت که آقای معروف می گوید فقط به عشق آنها والیبال بازی می کند و به پشت گرمی آنهاست که خم به ابرو نمی آورد. از جیب مردم.


حرف های معروف را دوباره بخوانید. کسی که رو به روی مدیران ارشد این مملکت نشسته و فقط و فقط دارد از مشکلات مالی می نالد، کاپیتان تیم ملی ایران است. معروف پسر مودبی است، کم حرف و به نسبت خیلی از ستاره های ورزش ایران باوقار. اما همین پسر موقر هم وقتی قرار است حرف بزند، تنها چیزی که به ذهنش می رسد، مشکلات مالی و منافع شخصی است. انگار هیچ حرف دیگری نیست، هیچ خواسته دیگر غیر از پول و پاداش بیشتر.


کاپیتان تیم ملی فوتبال هم وقتی قرار بود با وزیر ورزش درد دل کند، تقریبا فقط از مشکلات مالی حرف زد.


فرقی نمی کند جواد نکونام باشد یا علی کریمی، سعید معروف، احسان حدادی یا امید نوروزی. ما چه کار کرده ایم که امروز دغدغه بیشتر آنها در پاداش و چک های برگشتی و... خلاصه شده؟ چه کار کرده ایم که عزت نفس شان را فراموش کرده اند و این قدر راحت، این قدر بدون مشکل، مدام درخواست پاداش بیشتر می کنند؟ چطور به خودشان اجازه می دهند جلوی دوربین این گونه بی محابا به تصویری که ما در ذهن مان از آنها داریم یا باید داشته باشیم، حمله کنند؟ آدم گریه اش می گیرد وقتی سعید معروف با آن همه غرور، از مقامات مملک می خواهد حتی اگر شده به دروغ قول پاداش بدهند.


مشکلات اقتصادی این مملکت را کیست که نداند؟ چه کسی است که در این مملکت زندگی کند و خبر نداشته باشد که ملت چه بر سرشان آمده؟ که چند درصد این مردم زیر خط فقر زندگی می کنند؟ آن وقت آقای سعید معروف که می گویند قراردادش با شهرداری ارومیه نزدیک به یک میلیارد تومان بوده و چند میلیارد هم از زنیت کازان روسیه گرفته- هزار بار نوش جانش- طوری از مشکلات مالی حرف می زند که... هزار افسوس!


چه می شد اگر کاپیتان تیم ملی والیبال ایران، در آن فرصت کوتاه به جای آنکه از رئیس دفتر رئیس جمهور و نایب رئیس مجلس وعده دروغین پاداش بخواهد، کمی در مورد مشکلات جدی تر حرف می زد. در مورد صدا و سیما که همچنان حق والیبال را نادیه می گیرد و مفت و مجانی بازی ها را روی آنتن می فرستد.


در مورد حق و حقوق خواهر و مادر خودش و دوستانش که با وجود علاقه فراوان به والیبال، جای شان روی صندلی های ورزشگاه همچنان خای است. به بهانه هایی عجیب، در مورد تماشاگرانی که با هزار مشقت به سالنی می آیند تا تیم ملی را حمایت کنند اما ذره ای احترام نمی بینند.

یا اگر نمی خواست غر بزند، می توانست در مورد مدیران فدراسیون حرف بزند که چگونه در همه این سال ها تلاش کرده اند مجموعه ای کم نقص بسازند و نتیجه اش تیمی شده که امروز همه به آن افتخار می کنیم.


چند جمله برای خودم و دوستان رسانه ای ام؛ آیا متوجه هستیم که چه بلایی داریم سر ستاره های مان می آوریم؟ حواس مان هست چطور داریم از آنها یک مشت کاسب می سازیم که حتی آداب معاشرت با وزیر و وکیل مملکت را هم نمی دانند کسی به این چیزها فکر می کند؟ به اینکه از آنها بخواهد غیر از پاداش و دستمزدهای عقب افتاده، چک های برگشت خورده و وعده های عملی نشده مدیران، یاد بگیرند در مورد چیزهای دیگری هم حرف بزنند؟ کسی آنها را با ورزشکاران حرفه ای دنیا مقایسه می کند؟


گزیده ای از حرف های معروف در رختکن تیم ملی بعد از بازی دوم با آمریکا: «... البته از مردم بیشتر انرژی می گیریم ولی مطمئنا شما هم که اینجا هستید، برای ما یه روحیه مضاعفید. من فر می کنم صحبت کردن درباره مسائل دیگه ای که برای ما مهمه، تکراری شده باشه، دیگه به همه ثابت شده که ما فقط دلخوشی مردم برامون مهمه و به خاطر اونها بازی می کنیم... فکر می کنم پارسال آقای ابوترابی اینجا بودن ولی نزدیک به 9 ماهه دیگه ما ایشون رو ندیدیم.


فکر می کنم دیدارمون میافته فقط برای بعد بردهای لیگ جهانی، الان هم مطمئنم شما تشریف ببرید دیگه نمی بینیمتون تا بعد لیگ جهانی بعدی... به جای بیان کردن مشکلات اقتصادی دولت، دوست داشتم حتی اگه به دروغ هم شده شما این قول رو به ما می دادین که از این تیم حمایت بشه. بچه های این تیم کاری کردن که باید مجسمه شون رو از طلا ساخت... متاسفانه همه اش شده حرف.


اینکه در دستور کار هست، اینکه دولت قراره کمک کنه، ماده فلان اینو گفته همه اینها رو میدونیم، اینکه دولت مشکلات اقتصادی دارد، اینها رو هم می دونیم ولی بیشتر از مشکلات اقتصادی دولت، مشکلات اقتصادی خودمون رو می دونیم. تاحالا خم به ابرو نیاورده ایم، با اینکه می دونیم مطمئنا شما الان تشریف ببرید تا لیگ جهانی سال بعد نمی بینمتون... من اگه جای آقای گودرزی بودم برای این بچه ها کاری می کردم که تاریخی بشه... حداقل یه جوری به دروغ هم شده ما رو امیدوار نگه دارید...»


تماشاگران امروز
نیک صالحی
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
1
بازدیدها
119
بالا