مطالب طنز خاطره خنده دار

  • شروع کننده موضوع amIRali
  • بازدیدها 543
  • پاسخ ها 1
  • تاریخ شروع

amIRali

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2014/06/23
ارسالی ها
926
امتیاز واکنش
5,502
امتیاز
639
سن
24
محل سکونت
Rain City
ديروز حسابى خوشتيپ کرده بودم و به خودم کلى رسيده بودم, مٽه هميشه سواره مترو بودم ولى هیچوقت تو زندگیم اینجوری نشده بود بیش از ۱۵۰ تا دختر به من نگاه کنن و منو نشون بدن و در گوش هم پچ پچ کنن !!!
سرم رو از خجالت انداختم پايين, ٱخه چشمام شغال داره و هرکى ببينه عاشقش ميشه ,خودمو با تسبيح و ذکر مشغول کردم که گـ ـناه نکنم ولى بعدش نظرم عوض شد, یه جورایی مونده بودم از کدومشون شروع کنم و بهشون شماره بدم ,تو همين فکرا بودم که يهو ماموره مترو يه پس گردنى و دوتا لگد زد بهم گفت گوسفند اومدی واگن بانوان چه گوهی بخوری???
گمشو واگن خودتون!!! :| ^_^
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • amIRali

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2014/06/23
    ارسالی ها
    926
    امتیاز واکنش
    5,502
    امتیاز
    639
    سن
    24
    محل سکونت
    Rain City
    ﯼ ﺑﺎﺭ ﻣﻌﻠﻢ ﺩﻭﻡ ﺩﺑﺴﺘﺎﻥ ﻣﻨﻮ ﺍﺯ ﮐﻼﺱ ﺍﻧﺪﺍﺧﺖ
    ﺑﯿﺮﻭﻥ !!!
    ﻧﺎﻇﻢ ﺍﻭﻣﺪ ﻫﺮﭼﯽ ﻧﮕﺎﻡ ﮐﺮﺩ ﺩﯾﺪ ﻣﺎﻝ ﮐﺘﮏ
    ﺧﻮﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺘﻢ،ﺩﺳﺖ ﮐﺮﺩ ﺟﯿﺒﺶ ﭘﻮﻝ ﺩﺍﺩ ﮔﻔﺖ
    ﺑﺮﻭ ﻧﻮﻥ ﺑﮕﯿﺮ ﺑﯿﺎﺭ ﺩﻓﺘﺮ !!! ^_^ :aiwan_lightsds_blum:
     

    برخی موضوعات مشابه

    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    196
    پاسخ ها
    0
    بازدیدها
    197
    پاسخ ها
    12
    بازدیدها
    507
    پاسخ ها
    2
    بازدیدها
    762
    پاسخ ها
    6
    بازدیدها
    296
    پاسخ ها
    4
    بازدیدها
    224
    بالا