- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
دیباچهای بر تاریخ جنگ ایران و عراق
کودتای «حزب بعث عراق» در 26 تیر ماه سال 1347 ایران را با رژیم جدیدی روبهرو ساخت که نظری به شدت خصمانه نسبت به آن داشت. در کشوری شیعی با پیوندهای محکم تاریخی با تمدن ایرانی حکومتی زمامِ امور را به دست گرفته بود که سودای کامل کردن تلاشهای پیشین انگلستان برای ایرانزدایی در منطقه را داشت. کارشناسان علت این دشمنی بیدلیل و شدید را سرپوش گذاشتن بر شکست دولتهای عربی در جنگ با دولت اسراییل و تلاش برای یافتن دشمن مشترکی دیگر، که این گونه مورد حمایتِ تمامعیار و بیمحابای غرب نباشد، میدانند و کوششی که صدام برای به دست گرفتن رهبری جهان عرب داشت.
برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره ششم (تابستان و پاییز 1392)، رویه 65 تا 68
احمد عبدالحسینیان
به یاد فرزندان ایران، شهیدان: خلیل حردانی و عبدالمهدی آلبوغُبیش، عربزبانانی که در مقاومت 37 روزهی خرمشهر برابرِ ارتش بعث حماسهها آفریدند
جنبش پانعربیسم (وحدت اعراب) در برابر سلطهگری «ترکان عثمانی» و به قصد جداسری پدید آمد. پیش از آغاز جنگ جهانی اول، استقلالجویان عرب تحقق آرمان خود را در برپایی اتحادیهی مستقلی از سرزمینهای عربی که عمدتاً مستعمره ی امپراتوری عثمانی بود میدیدند. عربها در طی جنگ جهانی نخست، با یاری انگلستان و بهویژه افسری که به نام لورنس عربستان معروف شد، توانستند در سقوط و فروپاشی عثمانی از درون نقش مهمی ایفا کنند. اما سرزمینهای عربی به عنوان مستملکات بین کشورهای استعمارگر فرانسه و بریتانیا تقسیم شد. مبارزهی استقلالطلبان این سرزمینها با اشغالگران اروپایی برای تأسیس دولتهای مستقل از همان زمان آغاز گردید و با ظهور جمال عبدالناصر در مصر، پیدایش حزب بعث در کشور سوریه و سپس عراق و همینطور با به قدرت رسیدن مُعمّر قذافی در لیبی اوج گرفت. با وجود این، استعمارگران هنگامی ناگزیر از ترک منطقه شدند که در طی جنگ دوم جهانی آلمان هیتلری آنها را بسیار ناتوان کرد. از آن پس نیز، با گماشتن حکومتهای وابسته و بهویژه حاکم کردن اقلیتهای دینی بر اکثریت در هر کدام از کشورهای کوچکِ تازه تأسیسشده همچنان رشتهی پیوند با مستعمرههای پیشین را حفظ کردند .
کودتای «حزب بعث عراق» در 26 تیر ماه سال 1347 ایران را با رژیم جدیدی روبهرو ساخت که نظری به شدت خصمانه نسبت به آن داشت. در کشوری شیعی با پیوندهای محکم تاریخی با تمدن ایرانی حکومتی زمامِ امور را به دست گرفته بود که سودای کامل کردن تلاشهای پیشین انگلستان برای ایرانزدایی در منطقه را داشت. کارشناسان علت این دشمنی بیدلیل و شدید را سرپوش گذاشتن بر شکست دولتهای عربی در جنگ با دولت اسراییل و تلاش برای یافتن دشمن مشترکی دیگر، که این گونه مورد حمایتِ تمامعیار و بیمحابای غرب نباشد، میدانند و کوششی که صدام برای به دست گرفتن رهبری جهان عرب داشت .
در 26 فروردین 1348 نعیم النعمه، معاون وزارت خارجهی عراق به عزتالله عاملی سفیر ایران در بغداد گفت: «دولت عراق آبراه شطالعرب (اروندرود) را جزو لاینفک خاک خودش میداند و از دولت ایران میخواهد کشتیهایی که پرچم ایران را برافراشتهاند هنگام ورود به شطالعرب آن را پایین بکشند و هیچ یک از افراد نیروی دریایی ایران سوار کشتیهای مزبور نباشند». او هشدار داد که اگر ایران این نکات را نپذیرد عراق قوهی قهریه به کار خواهد برد. این بحران هنگامی شدت یافت که ایران کوشید جدی بودن تصمیم عراقیها را به معرض آزمایش بگذارد. در دوم و پنجم اردیبهشت ماه 1348 کشتیهای باری ایرانی «ابن سینا» و «آریا فار» تحت حمایت واحدهای نیروی دریایی و جتهای جنگندهی نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی وارد اروندرود شدند و بدون هیچ حادثهای به خرمشهر رسیدند. دولت عراق جرأت انجام دادن کوچکترین خطایی را پیدا نکرد، اما با شعله گرفتن بحران و افزایش تنش میان دو کشور «رادیو بغداد به تبلیغ دربارهی عربیت خوزستان پرداخت و اهالی خوزستان را به شورش و قیام دعوت کرد».
تنها، 4 سال بعد در سحرگاه یکشنبه 21 بهمنماه 1352 بود که صدامحسین، نخستوزیر وقت عراق که قدرت اول کشور بود، جرأت حملهای تمامعیار به خاک ایران را یافت. نیتاش اشغال سریع استان خوزستان بود. درگیری سنگینی بین قوای عراقی و نیروهای مرزی ایران که غافلگیر شده بودند صورت گرفت. تیپ نیروهای زمینی دزفول که از 2 لشگر زرهی خوزستان نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران تشکیل شده بود توان مقابله با چندین لشگر زرهی ـ مکانیزهی ارتش عراق را ــ که به صدها دستگاه تانک پیشرفتهی روسی و صدها فروند نفربر زرهی و آتشبار سنگین، مسلح و از پشتیبانی پرقدرت آتش توپخانه، بالگردهای تهاجمی و یک گردان نیروی هوایی برخوردار بودند ــ نداشت و با وجود مقاوت دلیرانه و شهادتِ شماری از سربازان و افسران ناگزیر به عقبنشینی به دزفول گردید؛ اما در کمتر از سه ساعت ورق برگشت. بالگردهای آپاچی گردان هوانیروز و فانتومهای پایگاه ششم شکاری بوشهر وارد میدان شدند و در پی آنها لشگر 1 و 2 زرهی نیروی زمینی ارتش ایران از اهواز خود را به صحنهی کارزار رساندند.
ساعت 9 بامداد به وقت ایران، نمایندهی عراق در سازمان ملل متحد در پیامی اضطراری به دبیرخانهی شورای امنیت سازمان ملل ــ خارج از وقت ــ شکایتی را با این عنوان مطرح کرد: «حملهی گسترده نیروهای زمینی و هوایی ارتش ایران و اشغال پنج کیلومتر مربع از خاک عراق»! نیروهای ایرانی توانستند در سه ساعت، نه تنها تجـ*ـاوز را دفع و تمامی 5 لشگر زرهی ـ مکانیزهی دشمن را منهدم کنند، بلکه وارد خاک عراق شوند. فضایی که این نیروها در آن اردو زده و به انتظار فرمان از ستاد فرماندهی کل نشسته بودند، پنج کیلومتر مربع از خاک عراق وسعت داشت.
کودتای «حزب بعث عراق» در 26 تیر ماه سال 1347 ایران را با رژیم جدیدی روبهرو ساخت که نظری به شدت خصمانه نسبت به آن داشت. در کشوری شیعی با پیوندهای محکم تاریخی با تمدن ایرانی حکومتی زمامِ امور را به دست گرفته بود که سودای کامل کردن تلاشهای پیشین انگلستان برای ایرانزدایی در منطقه را داشت. کارشناسان علت این دشمنی بیدلیل و شدید را سرپوش گذاشتن بر شکست دولتهای عربی در جنگ با دولت اسراییل و تلاش برای یافتن دشمن مشترکی دیگر، که این گونه مورد حمایتِ تمامعیار و بیمحابای غرب نباشد، میدانند و کوششی که صدام برای به دست گرفتن رهبری جهان عرب داشت.
برگرفته از فصلنامۀ فروزش شماره ششم (تابستان و پاییز 1392)، رویه 65 تا 68
احمد عبدالحسینیان
به یاد فرزندان ایران، شهیدان: خلیل حردانی و عبدالمهدی آلبوغُبیش، عربزبانانی که در مقاومت 37 روزهی خرمشهر برابرِ ارتش بعث حماسهها آفریدند
جنبش پانعربیسم (وحدت اعراب) در برابر سلطهگری «ترکان عثمانی» و به قصد جداسری پدید آمد. پیش از آغاز جنگ جهانی اول، استقلالجویان عرب تحقق آرمان خود را در برپایی اتحادیهی مستقلی از سرزمینهای عربی که عمدتاً مستعمره ی امپراتوری عثمانی بود میدیدند. عربها در طی جنگ جهانی نخست، با یاری انگلستان و بهویژه افسری که به نام لورنس عربستان معروف شد، توانستند در سقوط و فروپاشی عثمانی از درون نقش مهمی ایفا کنند. اما سرزمینهای عربی به عنوان مستملکات بین کشورهای استعمارگر فرانسه و بریتانیا تقسیم شد. مبارزهی استقلالطلبان این سرزمینها با اشغالگران اروپایی برای تأسیس دولتهای مستقل از همان زمان آغاز گردید و با ظهور جمال عبدالناصر در مصر، پیدایش حزب بعث در کشور سوریه و سپس عراق و همینطور با به قدرت رسیدن مُعمّر قذافی در لیبی اوج گرفت. با وجود این، استعمارگران هنگامی ناگزیر از ترک منطقه شدند که در طی جنگ دوم جهانی آلمان هیتلری آنها را بسیار ناتوان کرد. از آن پس نیز، با گماشتن حکومتهای وابسته و بهویژه حاکم کردن اقلیتهای دینی بر اکثریت در هر کدام از کشورهای کوچکِ تازه تأسیسشده همچنان رشتهی پیوند با مستعمرههای پیشین را حفظ کردند .
کودتای «حزب بعث عراق» در 26 تیر ماه سال 1347 ایران را با رژیم جدیدی روبهرو ساخت که نظری به شدت خصمانه نسبت به آن داشت. در کشوری شیعی با پیوندهای محکم تاریخی با تمدن ایرانی حکومتی زمامِ امور را به دست گرفته بود که سودای کامل کردن تلاشهای پیشین انگلستان برای ایرانزدایی در منطقه را داشت. کارشناسان علت این دشمنی بیدلیل و شدید را سرپوش گذاشتن بر شکست دولتهای عربی در جنگ با دولت اسراییل و تلاش برای یافتن دشمن مشترکی دیگر، که این گونه مورد حمایتِ تمامعیار و بیمحابای غرب نباشد، میدانند و کوششی که صدام برای به دست گرفتن رهبری جهان عرب داشت .
در 26 فروردین 1348 نعیم النعمه، معاون وزارت خارجهی عراق به عزتالله عاملی سفیر ایران در بغداد گفت: «دولت عراق آبراه شطالعرب (اروندرود) را جزو لاینفک خاک خودش میداند و از دولت ایران میخواهد کشتیهایی که پرچم ایران را برافراشتهاند هنگام ورود به شطالعرب آن را پایین بکشند و هیچ یک از افراد نیروی دریایی ایران سوار کشتیهای مزبور نباشند». او هشدار داد که اگر ایران این نکات را نپذیرد عراق قوهی قهریه به کار خواهد برد. این بحران هنگامی شدت یافت که ایران کوشید جدی بودن تصمیم عراقیها را به معرض آزمایش بگذارد. در دوم و پنجم اردیبهشت ماه 1348 کشتیهای باری ایرانی «ابن سینا» و «آریا فار» تحت حمایت واحدهای نیروی دریایی و جتهای جنگندهی نیروی هوایی ارتش شاهنشاهی وارد اروندرود شدند و بدون هیچ حادثهای به خرمشهر رسیدند. دولت عراق جرأت انجام دادن کوچکترین خطایی را پیدا نکرد، اما با شعله گرفتن بحران و افزایش تنش میان دو کشور «رادیو بغداد به تبلیغ دربارهی عربیت خوزستان پرداخت و اهالی خوزستان را به شورش و قیام دعوت کرد».
تنها، 4 سال بعد در سحرگاه یکشنبه 21 بهمنماه 1352 بود که صدامحسین، نخستوزیر وقت عراق که قدرت اول کشور بود، جرأت حملهای تمامعیار به خاک ایران را یافت. نیتاش اشغال سریع استان خوزستان بود. درگیری سنگینی بین قوای عراقی و نیروهای مرزی ایران که غافلگیر شده بودند صورت گرفت. تیپ نیروهای زمینی دزفول که از 2 لشگر زرهی خوزستان نیروی زمینی ارتش شاهنشاهی ایران تشکیل شده بود توان مقابله با چندین لشگر زرهی ـ مکانیزهی ارتش عراق را ــ که به صدها دستگاه تانک پیشرفتهی روسی و صدها فروند نفربر زرهی و آتشبار سنگین، مسلح و از پشتیبانی پرقدرت آتش توپخانه، بالگردهای تهاجمی و یک گردان نیروی هوایی برخوردار بودند ــ نداشت و با وجود مقاوت دلیرانه و شهادتِ شماری از سربازان و افسران ناگزیر به عقبنشینی به دزفول گردید؛ اما در کمتر از سه ساعت ورق برگشت. بالگردهای آپاچی گردان هوانیروز و فانتومهای پایگاه ششم شکاری بوشهر وارد میدان شدند و در پی آنها لشگر 1 و 2 زرهی نیروی زمینی ارتش ایران از اهواز خود را به صحنهی کارزار رساندند.
ساعت 9 بامداد به وقت ایران، نمایندهی عراق در سازمان ملل متحد در پیامی اضطراری به دبیرخانهی شورای امنیت سازمان ملل ــ خارج از وقت ــ شکایتی را با این عنوان مطرح کرد: «حملهی گسترده نیروهای زمینی و هوایی ارتش ایران و اشغال پنج کیلومتر مربع از خاک عراق»! نیروهای ایرانی توانستند در سه ساعت، نه تنها تجـ*ـاوز را دفع و تمامی 5 لشگر زرهی ـ مکانیزهی دشمن را منهدم کنند، بلکه وارد خاک عراق شوند. فضایی که این نیروها در آن اردو زده و به انتظار فرمان از ستاد فرماندهی کل نشسته بودند، پنج کیلومتر مربع از خاک عراق وسعت داشت.