تاریخ ساسانیان

...zαнrα...*

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/16
ارسالی ها
3,488
امتیاز واکنش
30,283
امتیاز
913
محل سکونت
تبــــ❤️ـــریز
گستره شاهنشاهی ساسانی
ساسانیان خاندان شاهنشاهی ایرانی در سالهای ۲۲۴ تا ۶۵۱ میلادی بودند. شاهنشاهان ساسانی که اصلیتشان از استان پارس بود بر بخش بزرگی از غرب قارهٔ آسیا چیرگی یافتند.
ساسانیان قلمرو فرمانروایی خود را ایران‌شهر (به پهلوی کتیبه‌ای ) می‌خواندند. پایتخت ساسانیان شهر تیسفون در نزدیکی بغداد در عراق امروزی بود. در آن زمان بغداد نام منطقهٔ کوچکی در نزدیکی تیسفون بود. خود نام «بغداد» یک نام ایرانی است که در زمان ساسانیان به آن منطقه نهاده شد.
تیسفون در سال ۶۵۱ به دست عرب‌ها تسخیر شد و به تاراج رفت. نام عربی تیسفون «مدائن» است. نام تیسفون به سریانی «ماحوزه» بود.
نام «ساسانیان» از «ساسان» میآید که آن هم نام پدربزرگ اردشیر پاپکان (پاپک = بابک = نام پدر اردشیر) پایه‌گذار خاندان ساسانیان است. ساسان متولی معبد آناهیتا در استخر فارس بود.
ساسانیان رفته‌رفته ناتوان شدند و دستگاه مذهبی زرتشتی در کار پادشاهی و کشورداری نفوذ بسیاری نمود تا جایی که در سده پنجم میلادی دیگر کنترل کشور و دربار بیشتر با موبدان بود تا شاهان. شاهنشاهی ساسانیان با تاختن عرب ها و ورود اسلام به ایران نابود شد، اگر چه فرزندان و خویشان ساسانیان سال ها از مازندران تا فرارود به نبرد در برابر عرب های مسلمان پرداختند تا بلکه پادشاهی از دست رفته خود را باز یابند. بازمانده خاندان ساسانی نیز به کشور چین پناه بردند.

ساسانیان و رقیبان‌شان
دولت بیزانس که در بخش شرقیِ تصرف‌های خود، با دولتی توانمند مانند ساسانیان سروکار داشت و آن را نیرومندترین دشمن خود می‌دانست، گرفتاری‌های زیادی هم در غرب و هم در شمال تصرف‌هایِ خود، به خصوص در اروپا داشت. این گرفتاری‌ها، مانع از آن می‌شد که بیزانس همه نگاهِ خود را صرف مرزهای شرقیِ خود کند و به همین سبب، دستگاه ساسانی، مانند دستگاه اشکانی، توانسته بود پایتختِ خود (تیسفون) را، در کنار رودِ دجله قرار دهد و از نزدیک بودنِ پایتخت‌اش به مرزهای دشمن، بیمی نداشته باشد. دولت ساسانی هم در شرق، و هم در شمالِ مرزهای خود، گرفتاری‌های زیاد داشت که گاهی به میزان خطرناک و تهدید کننده‌ای می‌رسید. بدین گونه سیاست خارجیِ دستگاه ساسانی، یکسره در رابـ ـطه با شرق و غرب خلاصه می‌شد. اما دستگاه ساسانی در این زمان، خود را به اندازه کافی نیرومند نشان داد و توانست ایرانشهر را از آسیب‌های ویرانگر و خطرآفرین دور نگه دارد و در داخل کشور، برای مردم ایران، زندگی مرفه همراه با امنیت تامین کند.
این دستگاه، فرهنگی پربار در زمینه سیاست و کشورداری، اخلاق، رابـ ـطه‌های سالم اجتماعی و هنر به وجود آورد، که پس از نابودی و ویرانیِ سیـاس*ـی‌اش، اثرهای خود را در نسل‌های پسین و فرهنگ دیگر همسایگان، به روشنی نشان داد. با اینکه دشمنان شناخته شده دستگاه ساسانی، دولت پیشرفته بیزانس و دولت‌های نیمه پیشرفته شمال و شرقِ کشور بودند، شکست این دستگاه، نه از سوی این دشمنان، بلکه از دو سوی پیش‌بینی نشده بود. نخست، فروپاشی از درون، و پس از آن، از دولتی بود که با آنکه همه توانِِ جنگی‌اش قوم‌های بیابان گرد بودند، ولی بنیه سیـاس*ـی و اجتماعی‌اش برپایه بینش دینی-فکریِ نیرومندی بود که دولت‌ها و دشمنان دیگر ساسانی، ازش بی‌بهره بودند. دستگاه اسلامی که در آغاز سده هفتم میلادی در شهر مدینه برپا شده بود، از جهت روحی و معنوی چنان نیرومند شده بود که تأثیر فرهنگی‌اش بر کشورهای همسایه، همانند چیرگیِ دیگر قوم‌های بادیه نشین و صحرانورد، گذرا نبود. این تأثیر فرهنگی چنان عمیق بود که با همه گسستگی و سستیِ سیـاس*ـی و جنگیِ اعراب، پس از دو قرن چیرگی، اثرهایش هنوز ماندگار است.
گاهشمار شاهنشاهان ساسانی
(تاریخ بر پایه سالنمای میلادی)
• اردشیر یکم (اردشیر بابکان) (پیرامون ۲۲۴-۲۴۳)
• شاپور یکم (پیرامون ۳/۲۴۲-۲۷۲)
• هرمز یکم (۲۷۲-۲۷۳)
• بهرام یکم (۲۷۳-۲۷۶)
• بهرام دوم (۲۷۶-۲۹۳)
• بهرام سوم (۲۹۳)
• نرسی (۲۹۳-۳۰۲)
• هرمز دوم (۳۰۲-۳۱۰)
• آذرنرسی (۳۱۰)
• ملکه ایفرا مادرشاپور۲ (۳۱۰)
• شاپور دوم (ذوالاکتاف) (۳۱۰-۳۷۹)
• اردشیر دوم (۳۷۹-۳۸۳)
• شاپور سوم (۳۸۳-۳۸۸)
• بهرام چهارم (۳۸۸-۳۹۹)
• یزدگرد یکم (۳۹۹-۴۲۱)
• بهرام پنجم (بهرام گور) (۴۲۱-۴۳۹)
• یزدگرد دوم (۴۳۹-۴۵۷)
• هرمز سوم (۴۵۹-۴۵۷)
• پیروز یکم (۴۵۸-۴۸۴)
• بلاش (۴۸۴-۴۸۸)
• قباد یکم (۴۸۸-۴۹۷)
• جاماسب (۴۹۷-۴۹۹)
• قباد یکم (۴۹۹-۵۳۱) (پادشاهی دوباره)
• خسرو یکم (خسرو انوشیروان) (۵۳۱-۵۷۹)
• هرمز چهارم (ترک‌زاد) (۵۷۹-۵۹۰)
• بهرام ششم (۵۹۰-۵۹۱)
• خسرو دوم (خسرو پرویز) (۵۹۱-۶۲۸)
• قباد دوم (شیرویه) (۶۲۸)
• اردشیر سوم (۶۲۸-۶۳۰)
• شهربراز (۶۳۰)
• خسرو سوم (۶۳۰)
• جوانشیر (۶۳۰)
• پوراندخت (۶۳۰-۶۳۱)
• گشناسب بنده (۶۳۱)
• آزرمی دخت (۶۳۱)
• هرمز پنجم (۶۳۱)
• خسرو چهارم (۶۳۱)
• پیروز دوم (۶۳۱)
• خسرو پنجم (۶۳۱)
• یزدگرد سوم (۶۳۲-۶۵۱)
تازش و پیروزی تازیان (۶۵۱)
ساسانیان در تاریخ کلاسیک ایران و منابع بومی
ساسانیان در شاهنامه
پادشاهان ساسانی در شاهنامه از قرار زیرند:
۱.اردشیر بابکان،۲.شاپور پسر اردشیر،۳.اورمزدِ شاپور ۴.بهرامِ اورمزد، ۵.بهرامِ بهرام، ۶.بهرام بهرامیان، ۷.نرسیِ بهرام،۸.اورمزدِ نرسی، ۹.شاپورِ ذوالاکتاف، ۱۰.اردشیرِ نکوکار، ۱۱.شاپور پسر شاپور، ۱۲.بهرامِ شاپور، ۱۳.یزدگردِ شاپور، ۱۴.بهرامِ گور، ۱۵.یزدگرد پسر بهرام گور، ۱۶.هرمز، ۱۷.پیروزِ یزدگرد، ۱۸.بلاشِ پیروز، ۱۹.قباد، ۲۰.نوشین‌روان، ۲۱.هرمزد، ۲۲.خسرو پرویز، ۲۳.شیرویه، ۲۴.اردشیرِ شیروی، ۲۵.فرآیین(گراز)، ۲۶.پوران‌دخت، ۲۷.آزرم‌دخت، ۲۸.فرخ‌زاد، ۲۹.یزدگرد
پادشاهان ساسانی
________________________________________
اردشیربابکان«اردشیر اوّل»{ ۲۲۶ تا ۲۴۰ میلادی} در زمان پادشاهی اردوان پنجم، اردشـیر به پادشاهی گوچیهر رسید . او مایل بود شاه کلّ ایران باشد بنابراین شورش کرد و اردوان را به سختی شکست داد و اشک بیست و نهم در صحنه نبرد کشته شد «۲۲۴ میلادی». بدین ترتیب سلطنت ایران در کف اردشـیر بابکان قرار گرفت . ۲- جنگ اردشـیر با دولت روم اردشیر بابکان به تلافی شکست هایی که اشکانیان در اواخر حکومتشان از رومیان می‌خوردند به روم لشکر کشید ‍‍{در این زمان تراژان امپراتور روم بود} او رومیان را شکست داد و نصیبین، حران و ارمنستان را تصرف کرد. به طور کلّی کار‌های ارد شیر در جدول زیر خلاصه می‌شود...
۱- تقسیم مردم به طبقات مختلف و تایین حداقل معیشت و امکانات
۲- احیای سپاه جاویدان مانند هخامنشیان
۳-توجّه ویژه به امنیت عمومی توسّط مامورانی که از مرکز به نقاط مختلف فرستاده می‌شدند
۴-تصرف هند تا پنجاب
شاپور اوّل {۲۴۰ تا ۲۷۲ میلادی}
شاپور اوّل پسر اردشیر بابکان در آغاز سلطنت با طغیان حران و ارمنستان مواجه شد او به راحتی شورش ارمنستان را خواباند امّا مردم حران چنان مقاومتی از خود نشان دادند که سرکوب آن غیر ممکن می‌نمود. سر انجام باخیانت شاهزادهٔ حران دروازه باز و شاپور همه را از جمله شاهزاده را می‌کشد. او پس از فتح حران شهر‌های کرمان، خوزستان، عمان، مکران، غرب، خراسان و توران را فتح کند. نخستین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۱ تا ۲۴۴ میلادی} شاپور پس از فتوحات خود متوجّه روم شد و نبردی با آن دولت کرد در نبرد اوّل پس از تصرّف انطاکیه و نصیبین از گردین شکست خورد و نصیبین از دست او رفت. گردین توسّط سردارانش کشته شد و پس از او فیلیپ عرب به پادشاهی رسید. او مصالحه‌ای با ایران امضا کرد که در آن بین النهرین و ارمنستان به ایران بازگردانده شود. دوّمین جنگ شـاپـور با رومـیـان {از ۲۴۴ تا ۲۷۲ میلادی} شاپور مانند جنگ اوّل خود از فرات گذشت و نواحی اطراف آن را تصرّف کرد و وقتی نیرو‌های رومی به نزدیکی اردوهای ساسانی رسیدند آنان را در چنان تنگنایی قرار داد که «والرین» امپراتور روم و بسیاری از سپاهیانش اسیر شدند او از اسیران جنگی برای ساختن پل شوش استفاده کرد. او پس از شکست رومیان شهر‌های آسیای صغیر، کاپادوکیه را کاملاٌ فتح و از پلمیر شکست خورد. وی به سال ۲۷۲ میلادی درگذشت. شـاپور دوّم {از ۳۱۱ تا ۳۷۹ میلادی} شاپور چشم به جهان نگشوده پادشاه بود و چون ۱۶ ساله شد زمام کشور را به دست گرفت. برخی از مورّخان به او لقب کبیر را داده‌اند. اگر انوشیروان در این سلسله نبود مسلّماٌ او نقطهٔ اوج قدرت ساسانیان بود. شاپور در ابتدا از قدرت درباریان کاست {که از زمان کودکی او اختیارات بسیاری داشتند} و از مرز‌های عرب نشین دفاع کرد. تصرّف بحرین، در زمان او اتّفاق افتاد. ظاهراً شاپور در طی جنگ با اعراب کتف هایشان را سوراخ می‌کرد از این رو او را «ذوالاکتاف» می خواندند. با مرگ قسطنطین و تیرداد امپراتوران روم و ارمنستان در سال های ۳۳۷ و ۳۱۴ میلادی شاپور بر سر ارمنستان با روم جنگید. بدین ترتیب ارمنستان دوباره دست ایران افتاد. پس از این کار او اعراب و بت پرستان «آن‌ها از کشور ارمنستان بودند» را تحـریـ*ک به حمله به روم کرد، آن‌ها موقّتاً شکست خوردند. شاپور به روم حمله و نصیبین را محاصره کرد ولی از عهده شان بر نیامد با این حال سپاه روم را در دشت شکست داده بود و در این زمان با ارمنستان پیمان دوستی بست {۳۴۱میلادی}. شاپور در سال ۳۴۲ میلادی بر بین النهرین حمله برد و در سنجار کنونی با سپاه کنستانتینوس رو در رو شد. رومیان در این نبرد شکستی فاحش یافته و قتل عام شدند. به او در زمانی که پیروزی بر نصیبین را نزدیک می‌دید خبر رسید که کوشانیان کوچک و هیاطله خیون ها بر مرز‌های شرقی حمله بردند او مدّت ۷ سال با آنان جنگید تا توانست بر آنان پیروز شود {۳۵۰-۳۵۷}
شرح صلحنامهٔ ایران و روم {۳۵۶ میلادی}
________________________________________
موسونیانوس سردار رومی در خوست صلح کرد. شاپور اوّل برای او چنین نوشت: "شـاپور، شاه شاهان، برادر مهر و ماه و همتای ستارگان به برادر خود کنستانتیوس سلام می‌رساند و خوش وقت است از این که امپراتور در اثر کسب تجربه به راه راست باز گشته‌است. نیاکان من قلمرو خود را تا رود استریمونو حدود مقدونیه گسترش داده بودند. من در جلال و عظمت و فضیلت بر همهٔ نیاکانم برتری داشتم و وظیفهٔ خود می‌دانم که ارمنستان و بین النهرین را که به حیله و تزویر از نیاکانم به در کردند، باز ستانم. این سرزمین‌های کوچک را که تنها موجب نفاق و خونریزی است، به من باز پس دهید؛ و به شما می‌گویم که اگر سفیر من بدون پاسخ مثبت باز گردد، پس از انقضای زمستان با تمام نیروی خویش به جنگ شما خواهم آمد." امپراتور روم «کنستانتیوس گشایندهٔ دریاها و خشکی‌ها و خداوند فر و شکوه جاودانی» در پاسخ به «برادرش شاپور» می‌نویسد: «اگر رومیان گاهی دفاع را بر حمله رجحان می‌نهند از بیم و ترس نیست، بلکه از راه مداراست. گر چه رومیان گاهی پیروز نشده‌اند، ولی هرگز نتیجهٔ قطعی جنگ به زیان آنان نبوده‌است.» امپراتور روم با این پاسخ سبکسرانه نتوانست از وقوع جنگ جلوگیری کند و شاپور دوّم تمام سرزمین های ذکر شده در نامه را تسخیر کرد و روم را به سختی شکست داد و پادشاه روم سزای پاسخ بیخردانهٔ خود را یافت. ادامهٔ شاپور دوّم شاپور بر ارمنستان تاخت و سرزمین‌های بسیاری تصرّف کرد. امّا سرانجام شکست خورد. او قانونی وضع کرد که دیگر مسیحیت در ایران ممنوع باشد. اگر بعضی خشم‌هایش را نادیده بگیریم او پادشاهی قدرتمند و با اراده بوده‌است. وی در سال ۳۷۹ میلادی در گذشت. اردشیر دوّم {۳۷۹ تا ۳۸۲ میلادی} پس از در گذشت شاپور اوّل برادر زن او به پادشاهی رسید. وی فردی ضعیف النفس، بی اراده و در عین حال بسیار رعیّت پرور، خوش دل، و پاک نیّت بود. بر روی سکّه‌های به جا مانده از او کلمهٔ نیکوکار (گرب کرتار) مشاهده می‌شود. او در دوران حکومت خود مسیحیان سرزمینی که قبلاً بر آن حکومت می‌کرد {آدیابن} را آزار بسیار می داد. به نوشتهٔ برخی مورّخان وی برادر بزرگ شاپور کبیر بوده‌است. اردشیر دوّم پس از ۴ سال سلطنت بی فایده به وسیلهٔ بزرگان کشور از مقام خویش خلع گردید.
مانی
________________________________________
مانی «پیامبر» {۲۱۵ تا ۲۷۶ میلادی}
در دوران سلطنت شاپور مانی ادّعای پیامبری و مذهبی تازه آورد که از اختلاط سایر ادیان و مذاهب فراهم ساخته شده و در شرق و غرب دنیای آنروز گسترش یافت. مانی بزرگ زاده‌ای از اشکانیان بود پدرش فاتک از مردم همدان بود. وی در سال ۲۱۵ در یکی از روستاهای نزدیک باب‍‍‍ِل به دنیا آمد. وی در کودکی به کسب دانش و فلسفه پرداخت و سپس ادیان زرتشتی، عیسوی، بودایی و یونانی را مورد مطالعه قرار داد و در بیسـت و چـهار سالگی ادّعای پیامبری کرد و سپس به وسیلهٔ «پیروز» برادر شاپور یکم که دین او را پذیرفته بود به دربار راه یافت و کتاب خود «شاپورگان» را به شاپور تقدیم داشت. شاپور دین مانی را پذیرفت و مانی را در ترویج آن دین آزاد گذاشت، مانی به هندوستان و چین سفر و دوباره به ایران بازگشت، در دوران پادشاهی بهرام اوّل مؤبدان زرتشتی از پیشرفت دین مانی بیمناک شده شاه را بر آن داشتند که بین آن ها و مانی مناظره‌ای ترتیب دهند، مانی در این مذاکره شکست خورده به دستور بهرام به زندان افکنده می‌شود و زیر شکنجه جان می‌دهد و یا به روایتی دیگر زنده زنده پوست کنده و پوستش را از کاه انباشته و بالای دروازهٔ گندی‌شاپور آویزان می‌شود و از آن هنگام آن دروازه باب مانی خوانده می‌شود. {۲۷۶ میلادی} سکه های ساسانی سکه های ساسانی از طلا و نقره و مس بود . سکه های نقره را زوزن می گفتند . تاریخ سکه ها مشخص سالهای سلطنت ساسانی است . خط و زبان سکه ها ، پهلوی ساسانی می باشد .
 
  • پیشنهادات
  • ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    فرهنگ و تمدن


    دین رسمی
    اردشیر بابکان چون پادشاهی از خاندان موبدان بود پس از نشستن بر تخت سلطنت دین زرتشتی را آیین رسمی ایران قرار داد و اعتقاد به ادیان دیگر را ممنوع داشت .
    از دانشمندان زرتشتی که به پادشاهان ساسانی در تقویت و گسترش آن دین خدمت کرده اند ، نخست باید تنسر موبد زمان اردشیر بابکان و دیگر آذربد مهراسپندان،موبد زمان شاپور اول و کرتیر موبد زمان هرمزد و بهرام اول را نام برد .
    در زمان ساسانیان به همت این موبدان بیست ویک نسک اوستای قدیم را به زبان پهلوی ترجمه کردند و آن ترجمه را زند نامیدند که به معنی تفسیر است .
    چون فهم کتاب زند به سبب وجود لغات آرامی در آن مشکل می نمود سپس شرحی به زبان پارسی ساده بر زند نوشتند و آن را پازند خواندند .
    اساس سیاست داخلی ساسانیان هماهنگی دین و دولت بود . چنانکه فردوسی می گوید :
    چنان دین و دولت به یکدیگرند توگویی که از بن ز یک مادرند

    چو دین را بود پادشـه پاسبــان تو این هر دو را جز برادر مخوان


    آتشکده های دین زرتشت

    دینهای منشعب از دین زرتشت
    اصولاً همه ادیان ایرانی پیش از اسلام مبتی بر دو اصل خیر و شر یا هرمزد و اهریمن است . منتهی فرقی که با هم دارند در کیفیت و مدت آمیختگی شر با خیر است . در دین زرتشتی سرانجام خیر بر شر و هرمزد بر اهریمن غلبه خواهد کرد ولی در ادیان دوگانه پرستی دیگر چنین نیست .
    هر دینی برای رهایی از شر ، فلسفه ای دارد . بعضی از متفکران دورة ساسانی که راه آسانتری برای رستگاری بشر می جستند ، چون دین مزدیسنی را جوابگوی پرسشهای خود ندیدند به بدعت در آن دین پرداخته و ادیان نوینی را بنیاد نهادند که مبنای همة آنها بر دوگانه پرستی است ، مهمترین این ادیان عبارتند از :
    • زروانی
    • مانوی
    • مزدکی

    ادیان دیگر
    بجز دینهایی که ذکر آنها در پیش گذشت ، ادیان دیگری نیز مانند دین یهود و مسیحی . بودایی در بعضی از نواحی ایران رواج داشت . دین یهود بیشتر در بابـل و همدان و اصفهان ، دین مسیحی در ارمنستان و خوزستان و بین النهرین و دین بودایی در ماوراءالنهر و خراسان و بلخ رایج بود .

    زبان و خط
    زبان ایرانیان در دورة ساسانیان زبان پارسیک یا پهلوی ساسانی بود .
    این زبان لهجه ای از زبان پهلوی اشکانی به شمار می رفت که در جنوب ایران رواج داشت .
    خط ایران در این دوره مأخوذ از خط آرامی بود و به دو نوع خط پهلوی ، کتیبه ای یا گشته دبیره و خط پهلوی کتابی یا عام دبیره تقسیم می شد .
    در این قرن تعدادی زیادی کلمات آرامی که شمار آنها به هزار کلمه می رسید وارد زبان پهلوی ساسانی شده بود .
    برخلاف زبان فارسی که لغات دخیله عربی را به خط عربی نوشته و به همان صورت خودش می خوانند، در زبان پهلوی چنین نبود ، دبیران ساسانی لغات آرامی را که در نوشته های خود به کار می بردند ، به آرامی تلفظ نمی کردند بلکه به تلفظ پهلوی قرائت می نمودند .
    مثلاً : "ملکا" می نوشتند و "شاه" می خواندند و یا "گملا" که همان جمل عربی باشد می نوشتند و "اشتر" می خواندند . یا "کدبا" می نوشتند و "دروج" یعنی دروغ می خواندند .
    این شیوة نگارش را در اصطلاح هزوارش می نامند .
    خط پهلوی کتابی تا سه قرن پس از اسلام در ایران ادامه داشت و در آن دوره کتابهایی به زبان پهلوی از طرف موبدان زرتشتی نوشته شده است .

    هنر
    از انواع هنر دورة ساسانی می توان به معماری ، مجسمه سازی و نقاشی اشاره کرد که همه ساله مقدار زیادی از آنها توسط باستان شناسان کشف می شود .
    معماری
    در دورة ساسانی هنر معماری نسبت به مجسمه سازی و نقاشی در درجة اول قرار داشت . آثار اولیة معماری ساسانی شباهت بسیاری به معماری دورة پارتی دارد . از بناهای ساسانی در قرن سوم میلادی ، کاخ اردشیر در فیروزآباد است .
    یکی از آثار دورة ساسانی طاق کسری است که بقایای دربار معروف خسرو اول و دوم در تیسفون می باشد . این طاق اکنون در کناردجله در نزدیکی بغداد در جایی به نام سلمان پاک قرار دارد .
    در فاصلة یکصد کیلومتری تیسفون قصر دستگرد قرار داشته خسرو دوم پرویز بوده است . دیگر کاخ شیرین است که خسرو دوم آن را برای زن محبوب خود شیرین بنا کرده است و هنوز آثار آن در شهری به نام قصر شیرین باقی است .
    یکی از جالبترین آثار تاریخی ، غاری است که در صخره ای در طاق بستان کنده اند و شکارگاه خسرو دوم را نشان می دهد . این آثار در مدخل شهر کرمانشاهان هنوز باقی است . یکی از آنها شاپور اول را نشان می دهد که والرین در جلوی او به زانو درآمده و سیریادیس امپراتور جدید روم در حال احترام به پیش شاپور ایستاده است . در غار شاپور نیز مجسمة بزرگی از شاپور اول پیدا شده که اکنون در آن غار برپا است.

    شعر و موسیقی
    در ایران پیش از اسلام شعر به معنی امروزی و وزنهای عروضی عرب وجود نداشته بلکه چامه و چکامه یا اشعار ایرانی ، ترانه هایی بوده که مانند اشعار اروپایی هجایی بوده و هجاهای آنها کوتاه و بلند می شده است .
    در زمان ساسانیان بویژه در عصر خسرو پرویز ، موسیقی پیشرفت بسیاری کرد و موسیقیدانـان بزرگی مانند : باربد ، نکیسا ، سرکب ، بامشاد و رامتین در آن روزگار می زیسته اند.
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    آذربايجان در عصر ساسانيان

    واپسين شاه بزرگ پارتي، اردوان چهارم، همزمان با درگيري با اردشير يكم بنيان‌گذار دودمان ساساني، گرفتار كشمكش با برادرش بلاش ششم بر سر پادشاهي بود. پشتيبانان اردوان در ماد، آذربايجان، خوزستان و آديابنه (Adiabene) نيرومندتر بودند. با وجود اين، «گئو ويدنگرن» (G. Widengren, in La Persia nel Medioevo, Accademia Nazionale dei Lincei, Quaderno 160, Rome, 1971, p. 749) دلايل و نشانه‌هايي يافته است مبني بر اين كه عموم مردم «مادِ آتورپاتكان» (= آذربايجان)، متحد اردشير يكم بودند. در هر حال، همين كه اردشير، اردوان را در سال 226 م. شكست داد و كشت، آذربايجان با مقاومت اندكي، تسليم گرديد. برجسته‌نگاري معروف ساساني در سلماس، در نزديكي درياچه‌ي اروميه، كه در آن تصوير اردشير و چند تن ديگر ترسيم شده، به باور ويدنگرن، كاملاً محتمل است كه يادبودنهاده‌اي به مناسبت همين موفقيت بوده باشد. عقيده‌ي «والتر هينتس» (Iranica Antiqua 5, 1965, p. 159) مبني بر اين كه، اين برجسته‌نگاري، چيرگي اردشير را بر ارمنيان يادآوري مي‌كند، به نظر مي‌رسد كه اعتبار كم‌تري داشته باشد.
    ديگر دانسته‌ي ارائه شده درباره‌ي آذربايجانِ اوايل عصر ساساني، از آنِ شاپور يكم است، در نخستين سال پادشاهي‌اش، يعني 42-241 م.، زماني كه وي دو لشكركشي را رهبري كرد: نخست عليه خوارزميان و سپس عليه «مادهاي باشنده در كوه‌ها»، كه ظاهراً منظور از آن، آذربايجان است. به نظر مي‌رسد كه پس از آن، آذربايجان آرام و ساكن شده باشد چرا كه در منابع، لشكركشي ديگري عليه اهالي اين ناحيه، گزارش نشده است.
    چنين مي‌نمايد كه «آتورپاتكان» (Aturpatakan، در يوناني: Atropatene) در سراسر دوره‌ي ساساني، رسماً ايالتي به شمار مي‌آمد كه يك «مرزبان» از جانب شاهان ساساني بر آن حاكميت داشت و از همه‌ي اختيارات يك شهربان (Satrap) برخوردار بود. آذربايجان مركزي ديني بود و پرستشگاهي عمده در «شيز» (تخت سليمان كنوني) قرار داشت كه جايگاه «آذرگشن‌اسپ» (Adurgushnasp) يكي از سه آتش بسيار مقدس امپراتوري بود. نام «شيز» اغلب در پيوند با نام‌هايي ديگر، به ويژه: Ganzaca (Ganzak) و Thebarmais آشكار مي‌شود، اما اين احتمال كه همه‌ي اين نام‌ها، به مكان واحدي اشاره دارند، مورد ترديد است.
    به سبب وجود آتشكده‌ي بزرگ ياد شده، اين ناحيه چنان مورد احترام بود كه هربار كه پادشاه ساساني جديدي تاج‌گذاري مي‌كرد، همه‌ي راه را تا آتشكده پياده مي‌پيمود، و به علت تأسيس كاخي سلطنتي در اين ايالت، آذربايجان به بخشي كاملاً يگانه شده با امپراتوري تبديل شد، در مقابل حالت فرمان‌برداري آزادانه‌اي كه اين سرزمين در عصر پارتي داشت.
    «ارنست هرتسفلد» مي‌پنداشت كه "[در عصر ساساني، دارندگان] اسم شخص‌هاي مركب با gushnasp، نام آتش مقدس گنزك، مشخصاً آذربايجاني بوده‌اند"؛ اگر چنين باشد، اين ايالت مردان شايسته‌ي بسياري به باور آورده بود كه مقامات بالايي را در طول چهار سده فرمان‌روايي ساساني در دست داشتند.
    آذربايجان در اواخر عصر ساساني مجدداً به صحنه‌ي تاريخ بازمي‌گردد. در 590 م. نبردي قاطع در كشمكش بر سر سلطنت، ميان بهرام چوبين غاصب و خسرو دوم پرويز در گنزك آذربايجان درگرفت كه به پيروزي خسرو منتهي شد. در سال 628 م. امپراتور بيزانس Heraclius به آذربايجان هجوم آورد، شهر گنزك را تصرف كرد و آتشكده‌ي آذرگشن‌اسب را تاراج نمود. از آن پس، اقتدار ساساني رو به افول نهاد. آذربايجان در بين سال‌هاي 639 م. و 643 م. به دست اعراب افتاد و مرحله‌ي جديدي در تاريخ آن آغاز شد
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    قتل خسروپرويز شاهي كه اشتباهش ايران را برباد داد


    طبق برخي از كتاب هاي تاريخ، خسرو پرويز، شاه ساساني ايران، كه از 31 دسامبر 627 (نيمه شب و آغاز سال 628) در كاخ سلطنتي تيسفون بازداشت بود سوم آوريل 628 ميلادي به تصميم افسران ارشد و مقامات تراز اول دولت و تائيد پسرش «شيرويه» كشته شد و اين قتل، آغاز پايان امپراتوري ايران در عهد باستان بود كه چند دهه بعد از آن، مهاجرت اعراب از جنوب غربي و اقوام آلتائيك از شمالشرقي به ايران آغاز شد و آسيب ديدگي اصلي، از همين مهاجرت ها بود كه شاهان ايران 12 قرن مانع از آن شده بودند تا تخريب فرهنگي صورت گيرد. مي دانيم كه كوروش بزرگ جان خودرا در راه ممانعت از همين مهاجرت ها به تاجيكستان امروز ازدست داد. مورخان ديگر، قتل خسروپرويز را چهار روز پس از بازداشت (ژانويه 628)) نوشته اند. به نوشته پاره اي از مورخان، خسروپرويز چند هفته در تاريکخانه كاخ سلطنتي زنداني بود كه تصميم به قتل او گرفته شد و مرگ او در ماه فوريه سال 628 صورت گرفت.
    خسرو پرويز در طول سلطنت خود با لشكركشي هاي غير ضروري و تصرف نقاط دوردستي چون اسكندريه مصر و نيز رنجاندن و از دست دادن ژنرالهايي چون بهرام مهران (بهرام چوبين) و شهربراز و عصبي ساختن مسيحيان با انتقال صليبي كه مسيح در مارس سال 33 ميلادي (گود فرايدي) در اورشليم با آن مصلوب شده بود از فلسطين به تيسفون، كشور را تضعيف و در برابر انبوهي دشمن قرارداده بود. علت بازداشت او در كاخ، رها ساختن ارتش ايران در برابر روميان در "نينوا" و فرار به تيسفون و پناه بردن به نوشید*نی بود.
    پس از وي شيرويه به نام قباد دوم شاه ايران شد و با اين كه با دادن امتيازهاي متعدد صلح با امپراتوري روم شرقي (بيزانتيوم) را خريد نتوانست به آشفتگي داخلي پايان دهد و از اضمحلال تدريجي امپراتوري جلوگيري كند. به اين ترتيب، اشتباهات يك فرد يك امپراتوري كهن را برباد و مسير تاريخ جهان را تغييري كلي داد. در مدارس پرورش زمامدار و دوره هاي تاريخ استراتژي و پاليسي، كارهاي خسروپرويز (تحت عنوان اشتباهات سياسي ـ نظامي خسرو دوم) وسيعا و از ديد انتقادي تدريس مي شود تا مديران بعدي كشورها؛ چنان اشتباهاتي را مرتكب نشوند
     

    ...zαнrα...*

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2016/09/16
    ارسالی ها
    3,488
    امتیاز واکنش
    30,283
    امتیاز
    913
    محل سکونت
    تبــــ❤️ـــریز
    بزرگمهر وزیر فرهیخته ساسانیان


    bozorgmehr.jpg


    «بزرگمهر بختگان» از فيلسوفان و انديشمندان ايران است که در زمان انوشيروان نخست وزير ايران می‌شود. وزيری کارآمد و دانا(سده‌ي ۶ میلادی). به نوشته‌ي طبری: «بزرگمهر بختگان يک شخصيت تاريخی‌ست. نام پدرش بختگ به معنی رهايی‌يافتن است.»

    نظامی: «بزم نوشيروان سپهری بود// کز جهانش بزرگمهری بود»

    منوچهری:«سيصد وزير گيری بيش از بزرگمهر// سيصد امير بندی بيش از سپنديار»

    خاقانی: «مارا چه باک مزدک و بيم بزرجمهر// چون او قباد قادر نوشيروان ماست»

    بزرگمهر دانا، خردمند، عاشق ايران و دوستدار مردم است تا جایی‌که از تاريخ به افسانه و استوره می‌رود. انديشمندی فرزانه و افتخاری‌ست در تاریخ اندیشه‌ي ایران.
    در کتاب‌های تاريخ آمده است: نخست بزرگمهر برای آموزش و پرورش فرزند انوشیروان، هرمز، گماشته شده‌‌بود. هرمز نسبت به بزرگمهر خوش‌رفتاری ننمود و استاد را از خود آزرد، اما چندی بعد از کرده‌ي خود پشیمان شد و جایگاه بزرگمهر بالا گرفت، تا آنکه به وزارت رسید و در امور کشوری با شایستگی بسیار به شاه خدمت‌نمود.

    داستان‌های بسیار از خردمندی او گفته‌اند. از داستان‌های مشهور بزرگمهر پاسخی است به این پرسش که: «بزرگترین بدبختی برای انسان چیست؟»
    فیلسوف یونانی گفت: پیری و کُودنی که با تنگدستی و نداری باهم باشد. دانشمند هندی گفت: بیماری‌های جسمی که با دردهای روحی فزون گردد. بزرگمهر گفت: که آدمی ببیند که عمرش نزدیک به پایان است و کارِنیکی نکرده، این بدترین بدبختی‌هاست.

    گویند هنگامی که پادشاه هند شطرنج را نزد پادشاه ایران فرستاد، بزرگمهر رازهاي آن را کشف کرد و در برابر آن بازی نَرد را اختراع نمود.
    وزيركُشى در تاريخ ايران تا برامكه و اميركبير ادامه ‌يافته‌ است. و بزرگمهر هم یکی از این وزیران است که شاید به سبب آنکه بیش از آنچه که باید بداند می‌دانست، کشته‌شد.
    بزرگمهر آثار ارجمندی از خود به يادگار نهاد: کتابی به نام «ظفرنامه» که ابن‌سينا آن را برای سامانيان از پهلوی برگردان كرده‌است. اين رساله پرسش و پاسخ‌هايی بين شاه و بزرگمهر است. و نیز کتابی به نامه‌ي «پندنامه‌ی بزرگمهر بختگان به انوشيروان» كه مجموعه‌‌ای ‌ا‌ست از سخنان پراکنده و داستان‌ها و روايت‌ها و به «یادگار بزرگمهر» نامور است.

    یادگار بزرگمهر جزو نوشته‌های پهلوی چاپ جاماسپ‌جی دستور مینوچهر جی جاماسپ آسانا است. درونمایه این کتاب نزدیک به ۲۶۳ پند و اندرز است. با مقایسه‌ي نوشته‌ی یادگار بزرگمهر با گفتاری از شاهنامه فردوسی به نام «پند دادن بوزرجمهر نوشین‌روان را» می‌توان به این نکته پی‌برد که بی گمان این نوشته‌ي پهلوی یکی از سرچشمه‌های شاهنامه بوده و آن را فردوسی خود و یا مهربانِ سرای او از پهلوی ترجمه کرده است. گزیده‌ای از این پند نامه در اینجا آورده‌می‌شود:

    به نوشته‌ي تاریخ گزیده:

    «آن‌چه به‌خویشتن روا نداری، به‌دیگران روا مشمار.»
    «آن‌چه هستید شما را بهتر می‌شناساند تا آن‌چه می‌گویید.»
    «آن‌که از نابودنی‌ها امید برید، همواره به‌شادی زیست.»
    «از بسیار کشتن جانوران پرهیز کن! تا از عاقبت بد آن در امان باشی.»
    «عفو از کسانی نیکو است که توانايی انتقام گرفتن دارند.»
    «قوی‌ترین رکن بنای مودت، کتمان اسرار دوستان است.»
    «از تهمت زده دور شو»
    «بوزرجمهر گفت استاد را پرسیدم کارها به‌کوشش است یا قضا، گفت:کوشش قضا را سبب است»
    «بوزرجمهر گفت استاد را پرسیدم نیکی‌کردن به یا از بدی دور بودن، گفت: از بدی دور بودن سر ِ همه نیکویی‌ها است».
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا