- عضویت
- 2016/07/11
- ارسالی ها
- 4,853
- امتیاز واکنش
- 14,480
- امتیاز
- 791
روابط ایران و اسرائیل نمود برجستهای از پنهانکاریهای سیـاس*ـی و ظاهرسازیهای عوامفریبانه بود. گرچه این روابط فراز و نشیبهای بسیاری داشت و معمولا بهصورتی کم و بیش پنهان برقرار میشد هرگز کاملا قطع نگردید و با وجود نارضایتی افکار عمومی داخلی و اعتراضات دولتهای عرب حدود سی سال ادامه پیدا کرد. در سالهای پایانی رژیم پهلوی شاه و دیگر مقامات رژیم درصدد گسترش همکاریهای اقتصادی بین ایران و اسرائیل بودند. با شروع انقلاب اسلامی نه تنها به این روابط پایان داده شد بلکه مبارزه با صهیونیسم بهطور جدی عملی شد.
پیشینه تاریخى
سرزمین فلسطین که در کنار مدیترانة خاوری قرار دارد، تا پایان جنگ جهانى اول بخشى از امپراتوری عثمانى بود. پس از سال ۱۲۹۷(۱۹۱۸) جامعة ملل فلسطین را، به تحتالحمایگى انگلیس درآورد و این کشور هم متعهد شد، بر پایة شرایط تحتالحمایگى فلسطین، این سرزمین را به گونهای اداره کند که زمینههای شکلگیری یک کشور مستقل فراهم شده، حقوق فلسطینىها پایمال نشود. ولى انگلیس زیر فشار محافل یهودیان روز به روز یهودیان بیشتری را در این سرزمین جا داد. اعراب فلسطین هم در سالهای ۱۳۰۰ تا ۱۳۰۸ (۱۹۲۹-۱۹۲۱)، برای کسب آزادی قیام کردند، ولى به دست نیروهای انگلیسى سرکوب شدند. [۱]
با قدرتیابى نازیسم در اروپا، شمار یهودیان مهاجرت کننده به فلسطین افزایش یافت و صهیونیستها هم در راستای عملى کردن تأسیس یک کشور یهودی در فلسطین، این مهاجرت را تشویق کردند. دول غربى نیز پشتیبان صهیونیستها بودند. در چنین شرایطى که یهودیهای بیشتری از گوشه و کنار جهان، بهویژه اروپا، به فلسطین کوچ مىکردند و صهیونیستها سازمانها و تشکلات خود را مستحکمتر مىساختند، دولت انگلیسى در آستانه جنگ جهانى دوم، یعنى سال ۱۳۱۸ (۱۹۳۹)، اعلام کردند که «تبدیل فلسطین به یک کشور یهودی قسمتى از سیاست بریتانیا] است[». [۲]
در نتیجه سیاستهای حساب شده انگلیس و صهیونیستها، روز به روز یهودیهای فلسطین پرشمارتر، سازمان یافتهتر و نیرومندتر شدند و این روند سرانجام در نخستین ماههای پس از جنگ جهانى دوم به درگیریها و کشمشهای سختى میان اعراب و یهودیان فلسطین انجامید. انگلیس که تا این مرحله کار را به خوبى پیش بـرده بود، موضوع را به سازمان ملل متحد کشاند تا از لحاظ حقوقى و قانونى هم جایگاه یهودیها را کاملأ تثبیت و تحکیم کند. [۳] بدین ترتیب، نهادی که روح منشور آن برابری و عدالت بود، مسؤولیت یافت تا حق را به حقدار برساند.
در اردیبهشت ۱۳۲۶ کمیسیون ویژه مساله فلسطین در سازمان ملل متحد تشکیل شد تا موضوع فلسطین و اسرائیل را مورد بررسى قرار داده، راه حلى مرضىالطرفین ارائه دهد. این کمیسیون که کمیسیون بازجویى نام گرفته بود واعضای آن را نمایندگانى از کشورهای مختلف تشکیل مىدادند، در جستجوی طرح و پیشنهادی بود که هم موردپسند فلسطینىها و اعراب باشد، هم منافع یهودیان این سرزمین را تأمین کند. ولى با تمام مساعىای که برای پیدا شدن یک پیشنهاد مورد قبول هر دو طرف به کار رفت، این امر میسر نشد. [۴]
سرانجام، پس از یک ماه بحث و کشمکش بىنتیجه، اعضای کمیسیون «دو دسته شدند: جمعى که اکثریت کمیسیون با آنها بود راه علاج را در تقسیم دیدند و عده معدودی هم این طریق را عادلانه و عملى ندانستند.» گرچه طرح تقسیم چندان عملى نمىنمود، طرفداران آن بیشتر و بیشتر مىشدند و این، نتیجة اقدامات آژانس یهود و عملکرد اعراب بود. آژانس یهود که به امکانات و ابزارهای تبلیغى کارآمد و موثری دسترسى داشت، با تبلیغات گسترده و حساب شده، آرای شمار چشمگیری از اعضا را به سود خود تغییر داد. تندرویهای اعراب و خودداری آنها از همکاری با کمیسیون نیز به سود یهودیها و جناح طرفدار تقسیم تمام شد. [۵]
نخستین موضعگیریها و واکنشها
نخستن موضعگیری ایران نسبت به قضیة فلسطین در همین کمیسیون آشکار شد. گرچه در ماههای مورد بحث، خود ایران گرفتار نابسامانىها و کشمکشهای پرتب و تاب بین نیروهای سیاسى گوناگون و نمایندگان آنها بود، سفیر کبیر ایران در آمریکا و نماینده دایم ایران در سازمان ملل متحد اعلام موضع کرده، با طرح تقسیم فلسطین مخالفت نمود. از دیدگاه ایران هرگونه تقسیم فلسطین به معنای آتشافروزی در خاورمیانه بود و مىبایست به هر طریق ممکن از عملى شدن این طرح جلوگیری و یک دولت ائتلاف عربى ـ یهودی ایجاد مىشد. ولى همین که گزارشهای حاوی دو، پیشنهاد تقسیم فلسطین و ایجاد دولت ائتلافى منتشر شد، «جراید عرب به هر دو پیشنهاد تاختند». [۶]
هنگامى که مجمع عمومى سازمان ملل متحد تشکیل شد، وزیر امور خارجة آمریکا در سخنرانى خود «از زحمات اعضای کمیسیون بازجویى قدردانى نموده، اظهار داشت که دولت او نظر اکثریت را قبول دارد». نمایندگان دول عربى بىدرنگ واکنش نشان داده، «به نماینده آمریکا سخت حمله کردند و در تمام مدت دو ماه و نیم مجمع عمومى به هیچ یک از [پیشنهادهای] هیئت نمایندگى آمریکا راجع به مسائل مختلف... رأی موافق ندادند». [۷]
مجمع عمومى، کمیسیون ویژهای را مأمور مطالعة گزارش کمیسیون بازجویى کرد که سه هفته به طول انجامید. در این مدت نمایندگان آژانس یهود و کمیتة عالى عرب فلسطین «خود را به آب و آتش زدند تا نظر اعضای مجمع را جلب کنند. نمایندگان دول عرب از نماینده ایران خواستند تا از نظر آنها دفاع نمایند و نمایندگى ایران هم اعلام کرد با هر پیشنهادی که مخالف روح منشور باشد مخالفت خواهد نمود.» ولى رفته رفته آشکار مىشد که اوضاع بر وفق مراد اعراب نیست؛ چرا که شوروی «با تقسیم فلسطین موافقت نمود»، بقیة دول معظم کلى گویى کردند و «اکثریت نمایندگان دول آمریکای لاتین هم طرفدار تقسیم بودند». [۸] پس از پایان بررسیها و مطالعات، پیشنهاد تقسیم فلسطین «با اکثریت عادی تصویب ولى حایز اکثریت دو ثلث که لازمه تصویب مسایل مهم در مجمع عمومى»، بود، نشد و بنابراین «اعراب مختصر امیدی داشتند». «متأسفانه در روزهای آخر موافقان تقسیم هرچه در قوه داشتند برای جلب موافقت دولى که تا آن تاریخ مردد بودند به کار بردند و از قرار معروف دولت آمریکا و آژانس یهود، اولى از تحبیب و تهدید و دومى از تطمیع فروگذار نکردند». [۹]
سرانجام در ۸ آذر ۱۳۲۶ (۲۹ نوامبر ۱۹۴۷)، که روز پایانى مجمع عمومى بود، پیشنهاد تقسیم فلسطین به «دو دولت مستقل عرب و یهود، با اکثریت ۳۳ رأی موافق در مقابل ۱۳ رأی مخالف و ده ممتنع تصویب و نمایندگان دول عرب به صورت اعتراض از تالار مجلس خارج شدند.» بر پایة این قطعنامه قیمومت انگلیسى در فلسطین پایان مىیافت و قوای انگلیس مىبایست هرچه زودتر خاک فلسطین را ترک مىکرد. بدین ترتیب «تبلیغات ماهرانة آژانس یهود» و نفوذ صهیونیستهای آمریکایى باعث شد تا مجمع عمومى در یکى از نخستین تصمیمگیریهای مهم خود «برخلاف حق و انصاف» و روح و منشور این نهاد بینالمللى رفتار کند. [۱۰]
یهودیها بلافاصله دست به کار شدند تا زمینههای تأسیس یک دولت مستقل را فراهم کنند. آنان با فعالیتهای گسترده خود و پشتیبانىهای بسیار حیاتى آمریکا، انگلیس و صهیونیستها، امکانات و زمینههای لازم را فراهم کرده، سرانجام در ۲۴ اردیبهشت ۱۳۲۷ تأسیس دولت اسرائیل را اعلام کردند. دولتهای عربى بىدرنگ به سرزمین اسرائیل یورش بردند ولى چند ماه بعد شکست خوردند [۱۱] و بدین ترتیب نخستین جنگ اعراب و اسرائیل پایان یافت.
آژانس یهود و مهاجرت یهودیان
پس از انکه سازمان ملل متحد رفتار یهودیان اشغالگر را تأیید کرد و بر طرح ایجاد یک دولت مستقل یهودی صحه گذاشت و یهودیان نیز چنین دولتى را بنیاد نهادند، سختگیریهای دولتهای عربى منطقه نسبت به یهودیان کشورهای خود بیشتر شد و بنابراین روند کوچ یهودیان به فلسطین شتاب بیشتری گرفت. آژانس یهود نیز که رابـ ـطه اصلى یهودیان اسرائیل و یهودیان دیگر نقاط جهان بود، بیشترین توان و امکانات خود را به منظور جذب و انتقال یهودیان به فلسطین به کار گرفت.
در ماههای مورد بحث، ایران هم یکى از کانونهای اصلى فعالیت آژانس یهود بود. از آنجا که میزان یهودآزاری در ایران بسیار کمتر از کشورهای همسایه، بهویژه عراق بود، یهودیان این کشورها به ایران پناهنده مىشدند تا در فرصت و با امکانات مناسبى خود را به «ارض موعود» برسانند. بنابراین مساله یهودیان به صورت یکى از مشکلات حاد مسؤولان سیاسى- امنیتى ایران درآمد. [۱۲]
البته فعالیتها و اقدامات یهودیان و آژانس یهود در ایران بسیار گستردهتر بود. این دسته از یهودیها با «تشبث به وسایل مختلف» و «بر خلاف مقررات کشور در ایران اقامت گزیده و شعلة فروزان اقدامات مخالف قوانین ایران» بودند. [۱۳] کلیمیان خاورمیانه، بهویژه کشورهای عربى، مىکوشیدند دست کم از «اوطان خود مهاجرت و به عناوین مختلف به کشورهای مجاور رفته، مرکز فعالیت سیاسى خود را در خارج از مناطق خطر قرار دهند» و «مرکز ثقل عملیات زیانآور خود را» به ایران انتقال دهند. آنان که به دنبال جایگاه اقامت امن آرامى» بودند، «به سمت کشور ایران هجوم آورده»، اغلب مرتکب امر قاچاق و فعالیتهای اجتماعى و اقتصادی زیانآوری مىشدند. [۱۴]
بنابراین، مسؤولان سیاسى و امنیتى کشور همواره از مقامات رده بالا، از جمله نخستوزیری، مىخواستند که «برای جلوگیری از تبلیغات و اقدامات و قاچاقچىگری یهود در ایران که بالاخره نتیجة سوء خواهد داشت، تدابیری اتخاذشود... و در صورتى که صلاح و مقتضى دانسته شود» اقداماتى به عمل آورند. [۱۵] البته به نظر مىرسید که نخستوزیران وقت (هژیر و ساعد) اقدام فوری و ضروری رادر این زمینه چندان صلاح و مقتضى ندانسته، به توصیهها و پیشنهادها اکتفا مىکردند. ولى سرانجام اوضاع چنان بحرانى شد که محمد ساعد، نخستوزیر وقت، بهناچار تصمیم مقتضى اتخاذ کرده، دستور داد همة یهودیانى را که «از عراق و مصر و فلسطین از راههای مجاز و غیرمجاز آمده بودند احضار کنند و پروانة خروج به آنها بدهند تا هرچه زودتر ایران را ترک نمایند». [۱۶]
البته نخستوزیر پیشین هم موضعى اتخاذ کرده بود که مایة رنجش اعراب نشود. چند روز پس از اینکه تشکیل کابینة جدید به عبدالحسین هژیر واگذار شد، روزنامة الاهرام مصر نظر او را «راجع به موضوع فلسطین» جویا شد. هژیر در پاسخ خود از اظهار امیدواری فراتر نرفت: «دولت ایران در موقعى که قضیه در شورای امنیت طرح بود نظر خود را به طور روشن ابزار داشت و نماینده ما درشورای امنیت راجع به تقسیم فلسطین اعتراض کرد. حالا هم از صمیم قلب امیدوارم که این موضوع به طور مسالمتآمیز حل شود». [۱۷]
گرچه ایرانیان بهشدت گرفتار مسائل و مشکلات سیاسى و اقتصادی خود بودند، روحانیون و برخى اقشار مردم ضمن اظهار همدردی با فلسطینیها، ناخرسندی شدید خود را از مسئله فلسطین و زورگویىهای صهیونیستها پنهان نکردند و علمایى مانند شیخ عبدالکریم زنجانى و شیخ محمدحسین آل کاشفالغطاء «از مساعى نخستوزیر عراق در راه فلسطین» قدردانى نمودند. مقامات عربى نیز «از ابراز احساسات علما و عشایر [ایران] در رهایى فلسطین از صهیونیها» سپاسگزار شدند. [۱۸]