(ایران و جهان)

یوتاب درخشنده

کاربر اخراجی
عضویت
2016/06/15
ارسالی ها
1,259
امتیاز واکنش
2,478
امتیاز
0
سن
24
نبرد انطاکیه در سال ۶۱۳ بیرون از شهر انطاکیه واقع در سوریه ، بین ارتش بیزانس به رهبری هراکلیوس و نیروهای ساسانی رخ داد. پیروزی ساسانیان در این نبرد، آن‌ها را قادر به حفظ مناطقی کرد که در طی چند نبرد اخیر از امپراتوری بیزانس تسخیر کرده بودند.

تاریخچه
در اوایل سال ۶۱۰میلادی، ارتش ساسانی به رهبری شهربراز و شاهین وهمن‌زادگان بخش‌هایی از قلمروی امپراتوری بیزانس را در بین النهرین و قفقاز فتح کرده بودند. سال بعد، با ادامه دادن موفقیت‌های خود، سوریه و آناتولی شرقی و شهرهای مسیحی نشینی همچون انطاکیه و دمشق به دست ساسانیان افتاد. ظاهراً، ارتش ساسانی بدون مقابله با سپاه متمرکز امپراتوری روم شرقی نمی‌توانست پیشروی بیشتری به قلمرو این امپراتوری داشته باشد. در جواب به از دست دادن سریع منطقهٔ واقع در مرز شرقی بیزانس، هراکلیوس یک ارتش ورزیده را سازماندهی کرد و به سوی انطاکیه پیشروی کرد.اما ضد حمله او در سال ۶۰۳ میلادی در خارج از شهر انطاکیه واقع در سوریه شکست قاطعانه‌ای خورد. در نبردی، مواضع رومی‌ها به طور کامل فرو پاشید و و به طور کلی نابودی ارتش بیزانس، پبروزی بی درد سری را برای شاهین و شهربراز فراهم آورد. این پیروزی به ساسانیان اطمینان داد قادر خواهند بود مناطق تصرف کرده از بیزانس را تحت کنترل خود نگه دارند.

پیامد نبرد
به طور خلاصه، امپراتوری بیزانس نتوانست در برابر حملات امپراتوری ساسانی مقاومت چشمگیری از خود نشان بدهد. هراکلیوس به زمان احتیاج داشت تا بتواند تعدادی از طرح‌های ابتکاری خود را در داخل انجام بدهد تا اطمینان بدهد که می‌تواند بودجه را به بالاترین میزان خود برساند و نیروها را در جنگ دوباره با امپراتوری ساسانی آماده کند. در دههٔ بعد، نیروهای ساسانی نفود چشمگیری در خاک دشمن پیدا کردند. اورشلیم و سراسر فلسطین در سال ۶۱۴ میلادی به دست شهربراز افتاد. شاهین نیز آناتولی مرکزی و آناتولی غربی را عرصهٔ تاخت و تاز خود قرار داد و وسعت قلمروی امپراتوری ساسانی با محاصره اسکندریه در بهار سال ۶۱۹ میلادی که به تسخیر مصر انجامید، به اوج گسترش خود رسید.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • یوتاب درخشنده

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    1,259
    امتیاز واکنش
    2,478
    امتیاز
    0
    سن
    24
    نبرد اِدِسا بخشی از جنگ‌های ایران و روم بود که در سال ۲۶۰ میلادی بین شاپور یکم، شاهنشاه ساسانی و والرین امپراتور روم در مکانی به نام ادسا[یادداشت ۲] در ترکیه امروزی روی داد. پانزده سال پس از آخرین جنگ ایران و روم، رومی‌ها به فرماندهی امپراتور جدید خود، والریانوس، که پیر و شکسته بود، به جنگ با ساسانیان آمدند، ولی سپاهیان ساسانی آنان را محاصره کرده، والرین و بسیاری از افسران ارشد او کشته شده یا به اسارت درآمدند. پس از جنگ هم شاپور همه اسرا را به ایالت خوزستان تبعید کرد و با
    استفاده از سربازان و مهندسان رومیِ به‌اسارت‌درآمده، آغاز به ساخت و ساز کرد، که از جمله این


    ساخت‌وسازها می‌توان به ساخت بنای پل شوشتر و سد شادُروان و شهر‌های جدید اشاره کرد. سپس به پیشتازی خود در آسیای صغیر ادامه داد و شهرهای قیصریه و کاپادوکیه را نیز تسخیر کرد. در سال ۲۵۶ هنگامی که شاپور در راه شامات بود، اذینه حکمران تدمر، تحفه‌ها و هدایای گرانبهایی نزد او فرستاد، اما پادشاه ساسانی پیشکش‌های وی را نپذیرفت
    . این کار برای اذینه گران تمام شد و وقتی که شاپور پس از جنگ با رومیان از راه آسیای صغیر به ایران بازمی‌گشت، گروهی از عربان

    به سپاه ساسانی یورش بـرده و بار و بنهٔ سپاه را به غارت بردند و سپاهیان ساسانی با تحمل رنج و سختی

    فراوان و دادن تلفات بسیار به ایران بازگشتند. سپس در سال ۲۶۲ اذینه شروع به حملات مجدد به ساسانیان در بین‌النهرین کرد که به موجب آن تمام متصرفات شاپور در بین‌النهرین به تسخیر وی درآمد. اذینه

    در ادمه یورش‌های خود تا نزدیکی تیسفون آمد و آنجا را ویران نمود سپس به محاصره تیسفون پرداخت،

    ولی به هرحال نتوانستند پایتخت ساسانیان را تسخیر کند و عقب‌نشینی کرد، از سال ۲۶۴ به بعد دیگر
    جنگی بین این دو درنگرفت تا آنکه در سال ۲۶۷ اذینه به قتل رسید و همسرش ملکه زنوبیا به تخت نشست و حکومت جدیدی را مستقل از امپراتوری روم تاسیس کرد.


    زمینه‌های تاریخی
    شاپور یکم در ۲۵۲ تا ۲۵۳ میلادی سری دوم از جنگ‌هایش علیه امپراتوری روم را آغاز کرد. او در این جنگ‌ها شکست سنگینی را به رومیان تحمیل کرد و یک ارتش قوی رومی را در نبرد بربلیسوس شکست داد و استان‌های شرقی انطاکیه (انتیوش) را به چنگ آورد.[۲]

    ارمنستان بزرگ از زمان اشکانیان از عوامل عمدهٔ بروز اختلاف و آغاز جنگ و درگیری میان ایران و روم بود. موقعیت ارمنستان که در شمال غربی ایران در منطقه‌ای کوهستانی قرار داشت، برای هر دو سو از نظر نظامی بسیار مهم بود. روم با در دست داشتن ارمنستان می‌توانست هر وقت که بخواهد ایران را از شمال غرب و غرب مورد تاخت و تاز قرار دهد و با تصرف راه‌های نظامی آن، ایران را از ذخایر نظامی خود در شرق محروم سازد، چرا که پایتخت شاهنشاهی ساسانی در تیسفون در کنار رود دجله و فرات جای داشت. ارمنستان برای دولت ایران سر پل مهمی بود که از آن طریق می‌توانست به آسیای صغیر حمله کرده و خود را به دریای سیاه برساند.[یادداشت ۳] با پشتیبانی دولت روم،[۳] ارمنستان در سال ۲۵۳ میلادی کوششی برای بازیابی استقلال ازدست‌رفتهٔ خود کرد. اما سپاه شاپور در دفع این اقدام با قاطعیت عمل کرد و تا چندین سال پس از مرگ او نیز تیرداد[یادداشت ۴] پسر خسرو و مدعی تاج و تخت ارمنستان، برای تجربهٔ تازه‌ای در این زمینه جرأت نیافت. از دست دادن ارمنستان برای روم شکستی بزرگ بود.[۴] گرجستان نیز که در گذشته متحد روم و ارمنستان بود، در این دوران از شاپور شکست خورد و آن‌گونه که از رویدادنامه‌های گرجی برمی‌آید، پسری از وی به نام مهران سوم، بنیان‌گذار خسرویانی‌ها در گرجستان شد که بعدها آیین مسیحیت را برگزیدند.[۵] پیروزی بر گرجستان و ارمنستان و رفع هرگونه دغدغه از جانب آن نواحی، شاپور را به یورش به سوریه هم تحـریـ*ک کرد.[۶]

    با اینکه حملاتی به مرزهای شرقی ساسانیان صورت گرفت، اما شاپور از جنگ در جبههٔ غربی منصرف نشد و نصیبین در سال ۲۵۴ میلادی و دورا اروپوس را در سال ۲۵۶ میلادی به تصرف خود درآورد.[۷] در سال ۲۵۸ میلادی شاپور زمان را برای جنگ با روم مناسب دید، چرا که ارتش روم در مرزهای شمالی امپراتوری روم در اروپا به شدت درگیر نبرد با ژرمن‌ها بود. در مرکز نیز تغییرات مداوم امپراتوران، قدرت روم را ضعیف کرده بود.[۸] در این زمان یک پناهنده سریانی از انطاکیه به نام کوریادس که شاپور به او وعدهٔ امپراتوری روم را داده بود، حاضر شد سپاه شاپور را تا انطاکیه راهنمایی کند. گویا شاپور می‌خواست انطاکیه را پایگاه استواری برای تاخت آوردن به روم سازد.[۹] وی از سوریه تا پای دیوار انطاکیه پیش رفت و در کاپادوکیه نیز تاخت و تاز کرد. پسر وی، هرمزد اردشیر، در آن نواحی شهر طوانه و قیصریه را گرفت و غنایم بسیار از خزانه‌های فرمانروایان این نواحی را به دست آورد. در سال ۲۶۰ میلادی، شهر انطاکیه توسط سپاهیان شاپور به محاصره درآمد و امپراتور والرین تصمیم گرفت این شهر مهم را باز پس گیرد که در نتیجهٔ آن جنگی درگرفت.[۱۰] این بار والرین تصمیم گرفت برای مقابله با شاپور، عملیاتی دیگر را برای جنگ با او انتخاب کند.[۱۱]

    160px-Sassanid_Empire_Map_256_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۵۶ میلادی
    160px-Sassanid_Empire_Map_257_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۵۷ میلادی
    160px-Sassanid_Empire_Map_258_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۵۸ میلادی
    نبرد ادسا و اسارت والرین
    250px-Shapur_and_Roman_Emperor-_Sahand_Ace.jpg


    سکه‌ای طلا منقوش به شاهنشاه شاپور اول (سوار بر اسب) و امپراتور روم
    امپراتور والرین در سال ۲۵۳ میلادی بر تخت نشست. والرین، امپراتور شصت ساله، با تجهیز سپاهی بزرگ از جنوب اروپا به انطاکیه رفت تا شکست پیشین در برابر ساسانیان را جبران کند. والرین به سرعت در سال ۲۵۹ میلادی انطاکیه را از ساسانیان پس گرفت و برای جشن گرفتن این پیروزی آغازین خود، سکه‌های پیروزی ضرب کرد. خیلی زود ثابت شد که این جشن زودهنگام بوده، چرا که والرین تنها با سربازان درجه دوم پادگان ساسانیان مقابله کرده بود. شاپور در حقیقت سواره‌نظام و ارتش اصلی خویش را حفظ کرده بود.[۱۲] در این نبرد که در نزدیک شهر ادسا روی داد،[۱۳] والرین بدون این که جانب احتیاط را رعایت کند، نیروی پیاده‌نظام خود را نزدیک ادسا مستقر کرد که یک منطقه مسطح و ایده‌آل برای عملیات سواره نظام بود. این همان منطقه‌ای بود که بیش از دویست سال پیش سربازان کراسوس به دست سواره‌نظام اشکانیان نابود شده بودند.[۱۴][یادداشت ۵]

    سپاه روم با این که عظیم‌تر از لشکر ایران بود، هرچه تلاش کرد نتوانست از محاصره خلاص شوند.[۱۵] والرین تلاش کرد با دادن غرامت و تاوان، شاپور را به صلح راضی کند،[۱۶] ولی پیشنهادش رد شد و او ناچار به جنگیدن شد، ولیکن نتوانست محاصره را بشکند. در این میان سربازان او سر به شورش برداشتند و او ناچار به گریختن شد، ولی در هنگام گریز، با بخش عمدهٔ سپاهش به دست شاپور اسیر شدند.[۱۷] خودِ والرین، به همراه صاحب‌منصبان لشکری و کشوری، فرمانروایان ایالات، سناتورها و همچنین شمار زیادی از اشخاص بلندپایهٔ امپراتوری روم و افسران ارشد، همراه با هفتاد هزار سرباز رومی، کشته یا اسیر شدند و ۳۶ شهر و قلعه نظامی آن‌ها به دست سپاهیان ایران گشوده شد.[۱۸]

    شاپور در سنگ‌نبشته خود در کعبه زرتشت، خبر از طیف وسیعی از زندانیان رومی که از تمام امپراتوری آمدند می‌دهد: «والریانوس قیصر به پذیره ما آمد و با او بود از سرزمین ژرمانیا، از سرزمین ریشیا، از سرزمین نیرکوس، از سرزمین داکیا، از سرزمین پندانیا، از سرزمین میسیا، از سرزمین آستاریا، از سرزمین هیسپانیا،[یادداشت ۶] از سرزمین افریقا، از سرزمین تراکیا، از سرزمین بوتنیا، از سرزمین آسیا، از سرزمین پامپیا، از سرزمین آسوریا، از سرزمین لوکونیا، از سرزمین گلاتینا، از سرزمین لوکیا،[یادداشت ۷] از سرزمین کیلیکیه،[یادداشت ۸] از سرزمین کاپادوکیه،[یادداشت ۹] از سرزمین فریگیا، از سرزمین سوریه، از سرزمین فنیقیه،[یادداشت ۱۰] از سرزمین یهودیا،[یادداشت ۱۱] از سرزمین ارابیا، از سرزمین مورن، از سرزمین روتاس، از سرزمین اسنیوس و از سرزمین میانرودان،[یادداشت ۱۲] سپاهی هفتاد هزارنفر؛ و در آن سوی حرّان و رها حمله بزرگی بر والریانوس قیصر بود(=شد)».[۱۹]

    والرین پس از تسلیم، به اسارت شاپور درآمد و در خدمت شاپور بود و شاه ایران از او به عنوان خدمتکار استفاده می‌کرد.[۲۰] داستان‌هایی دربارهٔ اسارت والرین وجود دارد، یکی از آنها این است که شاپور هنگام سوار شدن بر روی اسب پای خود را بر پشت والرین می‌گذاشته، این داستان شاید درست باشد، اما دباغی کردن جسد والرین و پرکردن آن توسط کود حیوانی به دستور شاپور احتمالاً درست نیست.[۲۱]

    160px-Sassanid_Empire_Map_259_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۵۹ میلادی
    160px-Sassanid_Empire_Map_260_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۶۰ میلادی
    نتیجه و اقدامات بعد جنگ
    محمد بن جریر طبری در تاریخ طبری، چنین آورده‌است:
    شاپور در انطاکیه، والریانوس (والرین) پادشاه روم را محاصره کرد و به اسیری گرفت و با گروهی بسیار به جندی‌شاپور مقر داد، و او را واداشت تا به کمک رومیان سد شوشتر را بسازد و مال بسیار از او گرفت و بینی‌اش را برید و آزادش کرد و به قولی او را کشت.

    «
    »
    طبری، تاریخ طبری، ۵۹۰.
    پیامدها
    این جنگ پیامدهای بسیار برجسته‌ای داشت. امپراتور روم به اسارت گرفته شد و این سبب توجه قدرت‌های آن روز به قدرت ساسانیان شد.[۲۲] این شکست سنگین سپاه روم، سبب سقوط آسیای غربی به دست سپاه ساسانی شد. شاپور در ۲۶۰ میلادی، آسیای صغیر را نیز به چنگ آورد و چنان‌که مورخان نوشته‌اند، تا سال‌ها در آسیای غربی و آسیای صغیر بدون مزاحمت جدی به تاخت و تاز سرگرم بود. حال آنکه رومی‌ها به دلیل ضعف داخلی قادر به بیرون کردن او از مرزهای شرقی خود نبودند.[۲۳] شاپور از مباهات دربارهٔ این پیروزی هرگز خسته نشد. به گفتهٔ خودش، او به دنبال شکست دادن والرین در ادسا، توانست ۳۷ شهر در ایالات سوری از جمله کیلیکیه را به چنگ آورد. افزون بر آن، گویا کار به تسخیر دوبارهٔ انطاکیه که در کنار اورنتس جای داشت، کشیده شده بود.[۲۴] همچنین شکست والرین و اسارت او در جنوب امپراتوری، سبب ضعف قدرت سیـاس*ـی روم در دیگر نقاط امپراتوری شد، به گونه‌ای که ژرمن‌ها از آلپ گذشته و به شمال ایتالیا تاخت آوردند و گوت‌ها نیز با گذر از دانوب، یونان را به چنگ آوردند.[۲۵]

    شاپور پس از اسارت والرین، یکی از بزرگان انطاکیه به نام سیریادیس را به امپراتوری روم برگزید. سپس از فرات گذشت و در آسیای صغیر به پیروزی‌های چشمگیری دست یافت، شهر مازاکا در کاپادوکیه را به دست آورد و چون از کاپادوکیه و نقاط دیگر آسیای صغیر فراغت یافت، در صدد فتح تدمر (پالمیرا) برآمد. تدمر که بر سر راه میان‌رودان به دمشق جای داشت، بدست امپراتور روم دقیانوس بنا شده بود و همین موقعیت جغرافیایی، موجب گسترش بازرگانی آن شهر گردیده بود. بازرگانان کالاهای خود را در این شهر متمرکز ساخته، از آنجا به نقاط مختلف بازارهای شرق می‌فرستادند.[۲۶]

    نبرد شاپور با اذینه
    200px-Odenaethus_bust.jpg


    مجسمه نیم‌تنه اذینه. موزه پالمیرا
    200px-Odaenathus_Kingdom.png


    پادشاهی پالمیرا
    مناطق امپراتوری روم تحت اختیار اذینه
    در این نبرد فرسایشی، سواران عرب ضربات جدی به ارتش ساسانی وارد کرده و سبب تضعیف موقعیت ساسانیان در سوریه شدند[۲۷] که سبب از دست رفتن انطاکیه و ارمنستان شد.[۲۸] شاپور پس از تاخت و تاز در سوریه و کاپادوکیه، آهنگ بازگشت به ایران کرد و در هنگام بازگشت، به دلیل غرور و تحقیر اذینه، امیر عرب، که حکمرانی شهر پالمیرا در صحرای شام را داشت، مورد حمله وی قرار گرفت. این شهر مرکز تجارت شرق و غرب بود. دربارهٔ کامیابی‌های اذینه، تاریخ‌نویسان گزاف‌گویی بسیار کرده‌اند. اینکه شاپور توانست غنایم فراوان به همراه اسیران جنگی رومی بسیار با خود به ایران بیاورد نشان می‌دهد که در روایات مربوط به حمله اذینه بر او، تا چه حد باید مبالغه شده باشد. اما به هر حال اذینه چند سال بر سوریه و قسمت عمدهٔ ایالات رومی آسیا تسلط داشت و گرچه به ظاهر دست‌نشاندهٔ روم بود، ولی در حقیقت کم‌وبیش استقلال داشت و از سوی گالینوس، قیصر روم، هم به لقب امپراتوری نائل شده بود. ساسانیان بدون هیچ نتیجه‌ای تا سال ۲۶۵ جنگ خود با پالمیرا را ادامه دادند تا اینکه اذینه به قتل رسید و زن او به نام زنوبی به همراه پسرش وَهب‌اللات[یادداشت ۱۳]، زمام امور را در دست گرفتند.[۲۹]

    هنگامی که شاپور در راه شامات بود، اذینه حکمران تدمر تحفه‌ها و هدایای گرانبهایی نزد او فرستاد. اما به گونه‌ای که نوشته‌اند، پادشاه ساسانی پیشکش‌های وی را نپذیرفت و فرستادگان وی را به فرات انداخت. این کار برای اذینه گران تمام شد و وقتی که شاپور پس از جنگ با رومیان از راه آسیای صغیر به ایران بازمی‌گشت، گروهی از عربان به فرمان اذینه بار و بنهٔ او را به غارت بردند و سپاهیان ایران با تحمل رنج و سختی فراوان و دادن تلفات بسیار به ایران بازگشتند.[۳۰] افزون بر آن، اذینه به تعقیب آنان شتافت، تیسفون را به محاصره درآورد، پس از آنکه زیان‌های فراوانی به آن شهر وارد آورد، بیشتر شهرهای شامات را از فرمانروایان ایرانی گرفت، با گالینوس[یادداشت ۱۴] فرزند والرین، که به امپراتوری روم رسیده بود، متحد شد و دولت روم به او لقب اگوستوس داد.[۳۱] اینکه سرزمین‌ها و شهرهای متصرفی شاپور فقط در مدت کوتاه در‌ دست ساسانیان باقی ماند، مربوط به حملات اذینه بود. وی به سفارش و دستور رومی‌ها منافع قدرت غربی در برابر دعاوی ساسانیان حفظ می‌کرد. اذینه پالمیری، که از طرف امپراتور گالینوس اختیارات تام داشت،[۳۲] در نیمه دوم سال ۲۶۰ اولین ضد‌حمله را به ساسانیان وارد کرد. موفقیتهای نظامی مذکور در بین‌النهرین بخشی دیگر از جنگ با ساسانیان[یادداشت ۱۵] است، که اوذینه همراه با واحدهای پالمیری و قوای رومی به دستور قیصر گالینوس به انجام رساند. بخصوص شرکت دادن اذینه در سرکوب تجاوزاتی که علیه گالینوس پیش از این صورت گرفته بود[یادداشت ۱۶]، موجب شد که قیصر به این حکمران پالمیری برای جنگ‌های بعدی در شرق قدرت کامل تفویض کند.[۳۳]

    در سال ۲۶۲ اذینه موفق شد متصرفاتی را که در بین‌النهرین قبلاً نصیب شاه ساسانی شده بود را از چنگ او خارج کند. در درجه اول فقدان نصیبین و کرهه برای ساسانیان در حکم شکست سختی بود.[۳۴] علاوه بر آن نیروهای اوذینه دو بار تا تیسفون پیش تاختند و باعث ویرانی‌های فراوان شدند. ولی به هرحال نتوانستند پایتخت ساسانیان را تسخیر کنند. فقط حول و حوش پایتخت، که ساسانیان با موفقیت از آن دفاع کردند ویران شده بود. همچنین اسارت حرمسرای پادشاهی از سرف منابع دیگر تایید نمی‌شود. هیچ تردیدی نیست که روم از برکت این پیش‌تازی اوذینه توانست وضع موجود قبل از جنگ را مجدداً برقرار کند. اوذینه از طرف گالینوس به ازای پیروزی‌هایش لقب امپراتور گرفت. قیصر این مرد پالمیری را به حکمرانی کل مشرق‌زمین منصوب کرد.[۳۵]

    از این پس اوذینه از طرف گالینوس اختیار مطلق سرزمین‌هایی را که از شاپور گرفته شده بود، به‌دست آورد. قدرت فائقه[یادداشت ۱۷] او از اینها هم فراتر شامل ایالات شرقی رومی از ساحل دریای سیاه تا فلسطین شد. وی کاری کرد که وجودش برای قیصر روم و برای دفاع از مرز‌های شرقی روم غیر قابل اجتناب باشد. از دیدگاه پالمیر بیش از همه علل مبتنی بر سیاست خارجی و برقراری بلامانع دسترس به خلیج فارس از اهمیت خاص برخوردار بوده است.[۳۶]

    از سال ۲۶۴ در مرز شرقی امپراتوری روم دیگر آرامش برقرار شد.[۳۷]

    در نهایت از بهار سال ۲۶۷ به بعد بود که شاپور از شر این حریف خطرناک رهایی یافت؛ به هرحال پالمیر به علت وضع جغرافیایی مساعد خود و از برکت اقدامات پیروزمندانه اوذینه به یک دولت قدرتمند حائل بین روم و ساسانی تبدیل شده بود.[۳۸] هنوز چیزی از این مقدمات نگذشته بود که اذینه کشته شد و همسرش ملکه زنوبیا[یادداشت ۱۸] که پس از او به سلطنت رسیده بود، برای حفظ کشور خویش در برابر آسیب‌هایی که ممکن بود از سوی روم بر آن وارد آید[۳۹]، و به دلیل ضعف موقتی رومیان، از این موقعیت استفاده کرد و پالمیر را به اوج قدرتی منحصر به فرد رساند. تاسیس یک «دولت خاص پالمیری» مستقل از روم به هرحال چیزی نبود که بی‌پاسخ بماند.[۴۰]

    اما اتخاذ این روش برای زنوبیا سودی ببار نیاورد[۴۱]، زیرا در سال ۲۷۲ امپراتور اورلیان، پالمیر را تسخیر و زنوبیا را اسیر کرد. امپراتور روم دستور داد تا زنوبیا را در یک نمایش ظفرنمون در شهر رم گردانند.[۴۲]

    مؤلف هیستوریا آوگوستا، سی ستمگر[یادداشت ۱۹]:
    اگر امیر پالمیر اوذینه، پس از اسیر شدن والرین، هنگام ضعف قدرت رومیان، حکومت را به دست نگرفته بود، شرق از دست می‌رفت. اما وی، پس از آنکه نخستین بار عنوان «شاه» یافت، سپاهی فراهم آورد، با همسرش زنوبیا، پسرانش به جنگ ساسانیان شتافت. در آغاز نصیبین و قسمت‌های وسیعی از شرق و همچنین سراسر بین‌النهرین را درید قدرت خود گرفت و آنگاه شاه مغلوب را ناگزیر به فرار کرد. سرانجام تا تیسفون و تغیب شاپور و فرزاندان او پرداخت، همسران او را به اسارت گرفت و غنایم بزرگی نیز به چنگ آورد.

    «
    »
    وینتر و دیگناس، روم و ایران، ۱۴۶.
    160px-Sassanid_Empire_Map_261_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۶۱ میلادی
    160px-Sassanid_Empire_Map_262_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۶۲ میلادی
    160px-Sassanid_Empire_Map_263_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۶۳ میلادی
    160px-Sassanid_Empire_Map_264_AD_Sahand_Ace.png

    نقشه امپراتوری ساسانی
    ۲۶۴ میلادی تا ۲۷۰ میلادی (پایان سلطنت شاپور یکم)
    اسیران رومی
    250px-%D9%86%D9%85%D8%A7%DB%8C%DB%8C_%D8%A7%D8%B2_%D9%BE%D9%84_%D9%85%D8%B9%D8%B1%D9%88%D9%81_%D8%A8%D9%87_%D8%A8%D9%86%D8%AF_%D9%82%DB%8C%D8%B5%D8%B1.jpg


    بقایای پل شادروان یا بند قیصر
    شاپور چون علاقه زیادی به عمران و آبادانی داشت و اسرای رومی هم در معماری و مهندسی دستی توانا داشتند، آنان را به کار سدسازی و راه‌سازی و ساختمان‌سازی گماشت و حتی والرین را هم به ساختن سدی (بند قیصر) در نزدیکی شوشتر (شوستر) فرستاد. شاپور چندین شهر احداث کرد و از شهرهای مهمی که بنا نمود؛ شهر بیشاپور در نزدیکی کازرون، شهر جندی‌شاپور در دزفول و شهر نیشاپور در خراسان بود.[۴۳] سپس شاپور بعد از این فتح، سیریادس یکی از سرداران پناهنده رومی را به امپراتوری روم برگزید و لقب قیصری به او داد و والرین را مجبور کرد که به زانو درآمده و تکریم امپراتور جدید روم را به جا آورد.[۴۴] والرین ظاهراً تا پایان عمر در اسارت شاپور ماند و پسرش، گالینوس، هم که در روم جای او را گرفت چندان کوششی برای آزادی پدر یا تلافی شکست روم نکرد. شاپور، والرین را با تعدادی از رومیان در شهر نوساختهٔ خویش جندی‌شاپور سکونت داد.[۴۵] والرین پس از مدتی در جندی‌شاپور (گندی شاپور) در سال ۲۶۰میلادی درگذشت.[۴۶]

    نبردهای ایران و روم را می‌توان مهمترین وقایع نظامی قرن دوم قبل از میلاد تا قرن ششم میلادی دانست و شاید بتوان تداوم همین نبردها را از دلایل فرسایش امپراتوری روم و ناتوانی آن در سرکوب اقوام شمالی و هونها دانست. البته این نبردها برای ایران نیز نتیجهٔ بهتری نداشت چرا که شاهنشاهی اشکانی و ساسانی را تبدیل به دولت‌های نظامی کرده بود که پی‌درپی ناچار به جنگ با لژیون‌های رومی بودند.[۴۷]

    برخی مورخان، شاپور را داریوش سلسله ساسانی می‌دانند، در صورتی که سنجش بین این دو پادشاه درست نیست. جنگ‌های او بیشتر برای تاخت‌وتاز بود، نه برای کشورداری و از این روی نمی‌توان این دو را با هم سنجید؛ ولی با این وجود، خوشبختی سلسله ساسانی بود که دو نفر از نخستین شاهان آن اشخاصی بودند همانند اردشیر بابکان و شاپور که جای پای این سلسله را در دنیای آن روزگار استوار کردند.[۴۸]

    این رویداد به گونه‌ای که از نوشته‌های مورخان دیده می‌شود، گویای رفتار سخت و بی‌رحمانه شاپور با امپراتور اسیرشده بوده است. توضیح آنکه شاپور او را به بندگی و خدمت‌گذاری واداشت و دست‌های او را زنجیر کرده، هنگام سوارشدن پای خود را بر پشت والرین می‌گذاشت و بالاخره پس از این که والرین از شدت غصه مرد، پوست او را کنده و از کود دامی پر کرده و در معبدی پارسی به یادگاری حفظ و نگاه داشتند.[۴۹] ادوارد گیبون درستی این داستان را زیر سؤال می‌برد. او می‌افزاید هر سرنوشتی که وی در ایران بدان دچار شد، این یک چیز قطعی است که وی تنها امپراتور روم بود که به دست دشمن افتاد و مابقی عمرش را در اسارت گذراند.[۵۰]

    بنا به نوشتهٔ مورخان قدیم، شاپور والرین را در قید و بند و غل و زنجیر نهاد و کمال رنج و خشونت را دربارهٔ وی روا داشت. اما مورخان و پژوهشگران امروز برآنند که این روایت ساخته و پرداختهٔ وقایع‌نگاران کلیسایی است که در آن زمان با ایران و ایرانی کینه و دشمنی داشتند و می‌خواستند با انتشار اینگونه گفتارها، ایرانیان را خوار و کم‌ارج سازند. یکی از طرفداران عقیدهٔ اخیر، یوستی پژوهشگر معروف است که پس از رد اتهامات برشمرده، چنین می‌گوید: شاپور از وجود اسیران رومی در بنای پل شوشتر و سد شادروان استفاده کرده است.[۵۱]

    طبری در تاریخ طبری می‌نویسد: شاپور به سال یازدهم پادشاهی خویش سوی نصیبین رفت که سپاه روم آنجا بود و مدتی شهر رامحاصره کرد. آنگاه از سوی خراسان خبرها آمد که باید آنجا می‌شد و آهنگ خراسان کرد و کار آنجا را سامان داد، آنگاه سوی نصیبین بازگشت.[۵۲] گویند؛ حصار شهر فرو ریخت شکافی پدید آمد که شاپور از آنجا درآمد و بکشت و اسیر گرفت و مال بسیار که از قیصر آنجا بود بدست آورد. سپس از نصیبین سوی شام و دیار روم رفت و بسیاری از شهرهای آنجا را بگشود. گویند؛ از جمله شهرها که گشود قالوقیه و قذوقیه (کلیکیه و کاپادوکیه) بود و در انطاکیه والریانوس پادشاه روم را محاصره کرد و به اسیری گرفت و با گروهی بسیار ببرد و به جندی‌شاپور مقر داد.[۵۳]

    مسعودی در مروج‌الذهب و معادن‌الجوهر: اسارت قیصر را به شاپور دوم نسبت می‌دهد و می‌نویسد که پس از ساختن سد شوشتر، قیصر به جانب روم بازگشت و در بعضی تاریخ‌ها هست که شاپور قیصر را با طناب بست و پی پاشنه‌های پای او را برید یا داغ کرد.[۵۴] بلعمی در تاریخ بلعمی: از هنر و عدل و فروتنی و تنظیم امور سپاه به وسیلهٔ شاپور تمجید می‌کند و سیرت او را از اردشیر نیکوتر می‌داند، و می‌افزاید؛ قیصر روم اسیر شد و او را در شوشتر جای داد و گفت که سد شادروان را بسازد، سپس او را آزاد کرد، بینی او را برید و او را مخیر کرد تا به زمین روم بازگردد.[۵۵]

    کریستین‌سن در کتاب ایران در زمان ساسانیان می‌نویسد: والریانوس امپراتور روم اسیر ایرانیان شد. تصویر شاپور در نقش رستم گویای آن است که شاپور با اشارهٔ شاهانه، امپراتور مغلوب را امان می‌دهد. شاپور دست راست خود را به علامت بخشایش به جانب امپراتور که در مقابل او زانو زده، دراز کرده است. امپراتور در کمال خضوع به زمین زانو زده و هر دو دست را به سوی شاهنشاه دراز کرده و امان می‌خواهد. سرنوشت والریانوس معلوم نیست، قدر متقن این است که در اسارت جان داد. وفات او در شهر گندی‌شاپور واقع شد.[۵۶]

    لوکونین، رئیس بخش خاوری موزه آرمیتاژ شوروی سابق، با آن که کمونیستها و نویسندگان شوروی از کوچکترین نقاط ضعف حکومت‌ها و مخصوصاً شاهان نمی‌گذشتند، در کتاب تمدن ایران ساسانی می‌نویسد: والرین و بسیاری از بزرگان روم اسیر شدند. سپاهیان ایرانی، ۳۶ شهر و دژ را به تصرف درآوردند. امپراتوری روم چنین پیکارهایی به خود ندیده بود. وی از آزار و بریدن بینی یا قتل امپراتور مطلبی نیاورده است.[۵۷]

    فردوسی در وصف ساخت پل شوشتر توسط اسرای رومی در شاهنامه فردوسی چنین می‌سراید:
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    یوتاب درخشنده

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    1,259
    امتیاز واکنش
    2,478
    امتیاز
    0
    سن
    24
    فردوسی در وصف ساخت پل شوشتر توسط اسرای رومی در شاهنامه فردوسی چنین می‌سراید:

    270px-The_capture_of_Valerian_by_the_Persians_Sahand_Ace.jpg


    مینیاتوری از به اسارت بردن والرین و تسلیمش به شاپور یکم، شاهنامه فردوسی.
    270px-Firdawsi_-_Shapur_Cuts_Off_the_Nose_and_Ears_of_the_King_of_Rum_-_Walters_W602486A_-_Full_Page.jpg


    مینیاتوری از شاپور یکم درحال بریدن بینی و گوش والرین. جوهر و رنگدانه بر روی کاغذ، شاهنامه فردوسی (نسخه خطی والترز)، نوشتهٔ محمد میرک بن میر محمد الحسینی
    همی برد هر سو برانوش را
    بدو داشتی در سخن گوش را
    یکی رود بد پهن در شوشتر
    که ماهی نکردی برو بر گذر
    برانوش را گفت گر هندسی
    پلی ساز آنجا چنان چون رسی
    که ما بازگردیم و آن پل به جای
    بماند به دانایی رهنمای
    به رش کرده بالای این پل هزار
    بخواهی ز گنج آنچه آید به کار
    تو از دانشی فیلسوفان روم
    فراز آر چندی بران مرز و بوم
    چو این پل برآید سوی خان خویش
    برو تازیان باش مهمان خویش
    ابا شادمانی و با ایمنی
    ز بد دور وز دست اهریمنی
    به تدبیر آن پل باستاد مرد
    فراز آوردیش بران کارکرد
    بپردخت شاپور گنجی بران
    که زان باشد آسانی مردمان
    چو شد شه برانوش کرد آن تمام
    پلی کرد بالا هزارانش گام
    چو شد پل تمام او ز ششتر برفت
    سوی خان خود روی بنهاد تفت
    دستاوردها
    پیروزی‌های پی‌درپی سپاه ایران در جنگ با رومی‌ها در زمان شاپور چند دستاورد مهم به همراه داشت:

    1. غنایم بسیار به دست آمد.
    2. اشرافیت نظامی ایران را ثروتمند و حریص کرد.
    3. به سبب فتح قلعه‌ها و شهرهای گوناگون که از آن رومیان بودند، باعث آشنایی ساسانیان با جنگ‌افزارهای نوین در اروپای آن دوران شد، به‌ویژه ابزارهای محاصره، کندن خندق و غیره.[۵۸][۵۹][۶۰]
    4. اسرای رومی در معماری و مهندسی توانا بودند، شاپور آنان را به کار سدسازی و راه‌سازی و ساختمان‌سازی گماشت که از جمله آنها می‌توان به پل شوشتر، سد شادروان، شهر بیشاپور، گندی‌شاپور و نیشاپور و … نام برد.[۶۱]
    وضعیت مسیحیت و مسیحیان
    250px-Naqsh-e_Rajab_shapur_I_and_Ahuramazda_Sahand_Ace.jpg


    شاپور یکم (راست) در حال گرفتن حلقه شاهی از اهورامزدا (چپ) است. نقش رجب
    ریچارد فرای شرق‌شناس و استاد کرسی زبان فارسی دانشگاه هاروارد، در کتاب میراث باستانی ایران چنین آورده است:
    شاپور به آزادی‌خواهی شناخته شده و به ویژه آزاداندیشی او در دین، روشی بر خلاف روش بازماندگانش بود.

    «
    »
    فرای، میراث باستان ایران، ۳۴۹.
    بعد از پیروزی در جنگ علاوه بر مقامات بالای دولتی، مقامات بالای دینی من‌جمله مسیحیان، روحانیون و مقامات بلندپایه مذهبی به سرزمین ساسانیان وارد شدند و هیئت‌های متشکلی پدید آمدند.[۶۲]مسیحیانی که در ایران می‌زیستند از جانب شاپور اذیت و آزاری متحمل نمی‌شدند، درحالی که همنوعان ایمانی آن‌ها در امپراتوری روم در حین اخراج دچار زجر و تعقیب بودند؛ بنابراین ملایمت و خوش‌رفتاری شاپور با آن‌ها متضمن فوایدی برای او در جنگ با رومیان بود. شاپور، تربیتی عالی داشته و به دانش مهر زیاد می‌ورزید، وی همچنین به تمام ادیان آزادی می‌داد.[۶۳] اما انتشار و گسترش سریع مسیحیت در دولت ساسانی وضع روحانیون زرتشتی را در مخاطره انداخت در نتیجه دعاوی تمامیت‌خواهانهٔ آن‌ها در اواخر دوره سلطنت شاپور یکم و بیش از همه پس از مرگ او هردم علنی‌تر شد. علی‌رغم اعلام وفاداری‌های مکرر مسیحیان نسبت به شاه، وی که نگهبان و پشت و پناه زرتشتیان بود، سرانجام نتوانست مسیحیت را برتابد. در اینجا نیز علناً چیزی به موازات تحولات دولت روم به وجود آمده بود، که بر مبنای آن به علل سیـاس*ـی و دولتی کار به تعقیب و ایذاءِ مسیحیان انجامید. علی‌رغم دوره‌ای طولانی از تحمل و بردباری مذهبی، که به‌خصوص به مانی میدان داد و برای مدتی کوتاه دین مانوی را به گزینهٔ علی‌البدل مذهب زرتشتی تبدیل کرد، شاپور در اواخر عمر خود به‌صراحت اعلام زرتشتی بودن دین خود را می‌کرد، به طوری که در گزارشی که وی در کتیبه از کارهای خود به دست داده است، شاه اعلام می‌دارد که پیروزی‌های سیـاس*ـی خود را به لطف اهورامزدا مدیون است.[۶۴]

    کنستانتین یکم[یادداشت ۲۰] نیز در ابتدای قرن چهارم پس از پیروزی بر ماکسنتیوس[یادداشت ۲۱] و لیسینیوس[یادداشت ۲۲] وضعی شبیه به این در برابر خدای مسیحیت اتخاذ می‌کند.[یادداشت ۲۳] اظهار چنین قربتی به خداوند (از طرف هریک از دو شاه) بدون تردید حاکی از نوعی تطابقهای ساختاری است.[۶۵] در اینجا شایسته‌ی یادآوری است که در طرف شرقی، نقش برجسته تنصیب ساسانی «شاه شاهان حلقه‌ای را به نشانه فرمانروایی الهی خود از اهورامزدا می‌گیرد و بدین طریق خداوند قدرت را به فرمانروای دنیوی منتقل می‌کند»، و در طرف مقابلهم شواهد تصویری فراوانی وجود دارد که به قریب قیصر به خدا تاکید دارد و وی را به عنوان مجری اراده‌ی الهی بر روی زمین معرفی می‌کند. همچنین درمورد آنچه مربوط به انگیزه‌ها، هدف‌ها و نتایج سیاست مذهبی کنستانتین، می‌توان گفت با اوضاع مذهبی دولت ساسانی شباهت‌های غیرقابل انکاری دارد. از آنجا که حمایت از دین زردشت توسط پادشاهان ساسنی، مدتها پیش از «چرخش کنستانتین» آغاز شده، پس تحول سیـاس*ـی مذهبی در دولت ساسانی برای حوادث مغرب‌زمین حائز اهمیت بوده است.[۶۶]

    کتیبه شاپور در کعبه زرتشت (نقش رستم)
    نوشتار اصلی: کتیبه شاپور یکم بر کعبه زرتشت
    250px-Ka%27ba-ye_Zartosht_33.jpg


    مکان کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت
    «کتیبه شاپور یکم در کعبه زرتشت» بر دیوار ساختمان کعبه زرتشت در نقش رستم در استان فارس کنده شده‌است. ساختمان کعبه به صورت مکعب است و بر سه ضلع آن به سه زبان فارسی میانه، زبان پارتی و زبان یونانی کتیبه‌هایی نگاشته‌شده‌است. تحریر پهلوی دارای ۳۵ سطر و بر دیوار شرقی، تحریر پارتی دارای ۳۰ سطر و بر دیوار غربی و تحریر یونانی دارای ۷۰ سطر و بر دیوار جنوبی نگاشته شده‌است. تحریر یونانی و پارتی نسبت به تحریر پهلوی آسیب کمتری دیده‌است. همچنین در تحریر پارتی و یونانی توافق بیشتری دیده می‌شود و این دو با تحریر پهلوی تفاوت‌هایی دارند[۶۷]

    تحریر پارتی
    (سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که ما کرهه (حران) و ادسا (رها) پیش تاخته و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او… (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٬۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا نبرد بزرگی با قیصر والرین روی داد، قیصر والرین (از طرف ما) خودمان با دست‌هایمان اسیر شد، و بقیه، فرمانده محافظان (و) سناتورها و افسران، که فرماندهان آن (لشکر) بودند، همه به اسارت افتادند و به فارس هدایت شدند.[۶۸]

    تحریر یونانی
    (سطر ۱۸)(در) سومین فرصت، هنگامی که علیه کرهه (حران) و ادسا پیش تاختیم و کرهه و ادسا را محاصره گرفته بودیم، قیصر والرین علیه ما حرکت کرد، (سطر ۱۹) و بود با او… (سطر ۲۱)(لشکری) به قدرت ۷۰٬۰۰۰ (تن). (سطر ۲۲) و در آن سوی کرهه و ادسا با والرین نبرد بزرگی بین ما روی داد؛ و ما قیصر والرین را با دستهای خودمان گرفتیم و بقیه، فرمانده محافظان و سناتورها و افسران، (همه را) که فرماندهان آن قدرت (لشکری) بودند، همه آنها را با دستان خود گرفتیم و نفی بلد کردیم به فارس.[۶۹]

    تصویر به اسارت گرفتن والرین بر روی نگین
    250px-Cameo_Shapur_Valerianus_Bab360_CdM_Paris.jpg


    تصویر اسارت والرین توسط شاپور، حکاکی‌شده بر روی نگین، ۳۵۰ میلادی، نگهداری شده در تالار مدال‌های کتابخانه ملی، پاریس.
    تصویر به اسارت گرفتن والرین بر چیزی که به نگین نقش برجسته موجود در پاریس موسوم است، و نبرد تن‌به‌تن منقوش در روی آن که پیروزی ساسانیان را مجسم می‌کند، بسیار قابل توجه است.[۷۰] والرین را می‌توان از روی شمشیری که از روی خشم خود بالا بـرده، شناخت، در حالی که شاپور شمشیر برنکشیده و در عوض دست چپ والرین را به دست گرفته است. دردست‌فشردن مچ دست، طبق سنت، نشانه به اسارت گرفتن است؛ این همان حالتی است که در نقش برجسته‌های مربوط به پیروزی شاپور نیز دیده می‌شود. در این‌جا نیز همان حرکت سمبولیک و رازگون که در سنگ‌نگاره‌های شاپور به مفهوم اسارت والرین آمده، تکرار و تأیید گردیده است ولی تفسیر رومی این نگین از وقایع، چندان اطمینان بخش نیست. ظاهراً کوشیده‌اند با ملامت کردن شاپور، که پیروزی خود را نه با سلاح، بلکه تنها با حیله‌گری به چنگ آورده است، که مایه شرمساری است، توجیهی پیدا کنند. با صرف نظر از چنین تلاش‌هایی برای توجیه مطلب، شواهد بیشتر هم حاکی از این است که اسارت والرین تا چه حد برای معاصران و نسل‌های آینده تأثیرگذار بوده است.[۷۱]

    نقشه برجسته‌های پیروزی شاپور بر امپراتوران روم
    در زمان شاپور اول سه امپراتور روم به ایران تاخت آوردند. نخستین آنها گوردیانوس جوان[یادداشت ۲۴] بود که در سال ۲۴۲ میلادی کشته شد. دیگری فیلیپ عرب[یادداشت ۲۵] بود که در برابر شاپور ناچار به تسلیم شد و پذیرفت که سالیانه به ساسانیان برای حملات پی‌درپی‌ای که به آنجا نموده و خساراتی که وارد کرده بود، باج بپردازد.[یادداشت ۲۶] در پایان والرین بود که در سال ۲۶۰ میلادی با ۷۰ هزار سرباز و سناتور رومی اسیر ساسانیان شد.[۷۲] در همین راستا شاپور دستور داد تا سنگ‌تراشان سنگ‌نگاره‌های متعدد و باشکوهی را با دقت و هنرمندی خیره‌کننده در گذرگاه‌های اصلی و شاهراه‌های عبور و مرور قشون و مردم کنده‌کاری نموده و با ظرافت رویدادهای مهم تاریخی دوران حکومت قدرتمند خویش را بر دل صخره‌های محکم کوه حک نمایند، تا مردم آن دوران از این فتوحات و دستاوردهای ساسانیان آگاه شده و از آن پند بگیرند.[۷۳]

    ۱. نقش برجسته دارابگرد
    250px-Rock_relief_Shapur_victory_in_Darabgard.jpg


    ۱. دارابگرد، شهرستان داراب
    در چهار کیلومتری جنوب داراب در دامنه کوهی به نام «پهنا»، نقش‌برجسته‌ای از دوران ساسانیان وجود دارد که بیانگر پیروزی شاپور اول بر امپراتوران روم است. در این نقش، شاپور سوار بر اسب در میان سنگ‌نگاره به گونه تمام‌رخ دیده می‌شود و سه امپراتور رومی در جلوی او قرار دارند. این نگاره در بالای چشمه آب و برکه‌ای پر از نی قرار دارد. این نگاره ۹٫۱۰ در ۵٫۴۰ متر است، شاپور اول هنگام پیروزی بر قیصر والرین، حدود ۶۳ سال سن داشته است. این نگاره بلافاصله پس از پیروزی کنده شده است. در این نگاره شاپور تاج همیشگی خود را ندارد و تاجی شبیه تاج پدرش اردشیر اول بر سر دارد. دست چپ شاه بر سر والرین است و در دست راستش چیزی مسطح و چهارگوش دارد. اسب به زیبایی تمام توسط هنرمند حجاری شده است. زیر پای اسب گوردیان سوم افتاده است، که در سن ۱۹ سالگی در میشه[یادداشت ۲۷] در کرانه فرات کشته شد. در این نگاره نیز به اقتضای سن کم او بدون ریش است. پشت سر شاه ۱۸ شخص بلندپایه ایرانی ایستاده‌اند. سمت راست شاه یعنی مقابل او، رومی‌ها هستند. مقابل شاپور، قیصری که شاپور دستش را بر سر او نهاده و سر خود را به پایین انداخته و متفکر به نظر می‌رسد، والرین است که در سال ۲۶۰ میلادی در ادسا اسیر شاپور شده است. قیصر دیگری به سوی شاپور می‌شتابد و دست‌های خود را ملتمسانه به سوی شاپور دراز کرده، فیلیپ عرب است که پس از مرگ گوردیان، صلح را به مبلغ نیم میلیون دینار از شاپور خریداری کرد.[۷۴]

    250px-Khan_Takhti-May_2006.JPG


    سنگ‌نگاره خان‌تختی در کیلومتر ۱۵جاده سلماس به ارومیه در نزدیکی روستای خان‌تختی و روی کوه پیرچاووش واقع شده، سوار سمت چپ اردشیر اول است و سوار سمت راست شاپور اول ساسانی که در مقام ولیعهدی است و تاجی همانند پدرش دارد.
    نقش برجسته دارابگرد از جمله بحث‌برانگیزترین نقوش برجسته دوره ساسانی به شمار می‌آید که دارای چندین نظریه است:

    • از جمله مسافران اروپائی که از محل بازدید نموده‌اند، سر ویلیام اوزلی است که محل مذکور را در سال ۱۸۱۱ میلادی مورد بازدید قرار می‌دهد. وی از این نقش به عنوان صحنه پیروزی شاپور یکم یاد می‌کند.[۷۵]
    • سی سال پس از آن نیز دو نفر فرانسوی به نام‌های اوژن فلاندن معمار و پاسکال کوست نقاش، از محل دیدار می‌کنند. این دو نفر طرح ساده‌ای از نقش مذکور تهیه و آن را به شاهپور نسبت می‌دهند.[۷۶]
    • در سال ۱۹۳۴ م که سر اورال اشتاین اولین عکس‌برداری را از این نقش برجسته به عمل آورده، همچون سایرین آن را به شاپور یکم منسوب می‌دارد. ظاهراً سه نفر اخیر در انتساب نقش به دومین پادشاه ساسانی از نقل قول مردم بومی پیروی نموده‌اند.[۷۷]
    • سایر محققان نیز به تبعیت از اسلاف خویش این نظریه را پذیرفته‌اند. حتی ارنست هرتسفلد نیز که در ۱۹۳۸ میلادی روشی برای تشخیص هویت شاهان ساسانی از طریق فرم تزیین تاج آنها ابداع نمود، در این مورد خاص ایده دیگری داشته و نقش را همچون دیگر پژوهشگران قدیمی به شاپور یکم نسبت می‌دهد. رومن گیرشمن نیز چنین نظری داده‌است.[۷۸]
    250px-Eug%C3%A8ne_Flandin_sketching_of_the_Rock_relief_Shapur_victory_in_Darabgard_1841.jpg


    طراحی از نقشه برجسته دارابگرد توسط اوژن فلاندن در سال ۱۸۴۱ میلادی.
    • نظریه‌ای بر پایه مطالعات سکه شناسی ولادیمیر لوکونین[یادداشت ۲۸] استوار است. وی یادآور می‌شود که شاپور در آغاز حکومت خویش با تاجی کنگره‌دار همراه با یک گوی شبیه تاج پدرش بر روی سکه‌ها ظاهر شده است، این مورد را می‌توان در نقش‌برجسته سلماس مربوط به اوایل دوره ساسانی به خوبی مشاهده نمود.[۷۹]
    • در میان محققان تنها دو نفر فرضیهٔ بالا را رد کرده‌اند. نخستین آنها بی.سی. مک‌درموت[یادداشت ۲۹] هست که پیرامون سال ۱۹۵۴ میلادی نقش‌برجسته را به عنوان تصویر پیروزی اردشیر اول بر رومیان گزارش نمود. جامع‌ترین بررسی که در مورد این مسئله انجام شده مربوط به ژرژینا هرمان[یادداشت ۳۰] است وی در گزارش خود می‌نویسد: ما چاره‌ای نداریم جز اینکه در این مورد از روش ابداعی هرتسفلد صرف نظر کرده و پادشاه را به عنوان اردشیر اول بشناسیم لذا وی برای اثبات نظریه خویش بررسی دقیقی را بر روی تمام نقش برجسته‌های ساسانی منسوب به این دو پادشاه انجام داده و نهایتاً چنین نتیجه می‌گیرد از نظر سبک و سلیقه رایج آن روز، نقش دارابگرد نمی‌تواند صحنه پیروزی اردشیر بر فیلیپ عرب امپراتور روم و یا بر والرین دیگر امپراتور روم باشد. از سوی دیگر نیز این نقش نمی‌تواند تازه‌تر از سال‌های ۲۴۶–۲۳۰ میلادی کنده شده باشد این نقش باید نمایانگر پیروزی اردشیر بر سه پادشاه محلی در مسیر لشکرکشی اردشیر باشد.[۸۰]
    ۲. نقش‌برجسته اول پیروزی شاپور اول بر رومیان و دیهیم ستانی از اهورامزدا
    250px-Shapur_victory_-_Photos_from_Sahand_Ace.JPG


    ۲.بیشاپور، کازرون
    این سنگ نگاره با ۹٫۲۰ متر پهنا و ۵٫۵۰ متر بلندی به شدت آسیب دیده است. دو اتفاق مهم زمان شاپور یعنی آیین دیهیم‌ستانی[یادداشت ۳۱] او از اهورامزدا و جریان پیروزی او بر امپراتور روم را در هم بافته است.[۸۱]

    در زیر سم اسب اهورامزدا، اهریمن قرار دارد و در زیر سم اسب شاپور به گفته مک درموت، گوردیان سوم. گوردیان جوان در آن هنگام تازه ۱۹ ساله بود. هماهنگ با این سن، در همه نگاره‌های شاپور که جسد گوردیان به زیر پای اسب شاهنشاه افتاده است، بدون ریش به تصویر کشیده شده. گوردیان در این نقش برجسته به زحمت قابل شناسایی است زیرا آسیب‌های بسیاری دیده است.[۸۲]

    اما دربارهٔ فرد زانو زده دو نظریه وجود دارد:

    • در نظریه والتر هینتس، والرین در حال زانو زدن در برابر شاه سوار است. والرین در اینجا با شنل شال‌مانند و مواج خود بر دوش، مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته است. یعنی یا باکی از مسلح بودنش نیست و یا به احترام امپراتور بودنش خلع سلاح نشده است. مهم این است که او بر سر راهی که به روم ختم می‌شود و مخاطبان رومی فراوانی دارد در حضور شاپور زانو زده و ملتمس است. در این نظریه، از فیلیپ عرب خبری نیست. به نظر هینتس احتمالاً رویداد مربوط به او چندان مهم نبوده است که در اینجا نتوان از حضور او صرف نظر کرد.
    • در نظریه دوم که خیلی از تاریخ‌نگاران بر آن باور دارند، شخص ملتمس را فیلیپ عرب عنوان کرده‌اند و تاریخ نقش‌برجسته را مربوط به تاجگذاری دوم شاپور در سال ۲۴۳ میلادی می‌دانند.[۸۳]
    ۳. نقش‌برجسته دوم پیروزی شاپور یکم و دشمنان رومی
    250px-Bishapur_III_relief_Shapur.JPG


    ۳. بیشاپور، کازرون
    سنگ‌نگاره دیگری به پهنای ۱۲٫۴۰ متر وارتفاع ۴٫۶۹ متر در بیشاپور از شاپور به یادگار مانده است. در این نگاره شاپور سوار بر اسب است. جسد گوردیان، با نوار برگ غار در پیرامون سر، مانند نگارهٔ داراب زیر پاهای اسب افتاده است. شاپور با دست راست والرین را گرفته است و امپراتور با توجه به سنت دربار ایران، دست‌ها را در آستین پنهان کرده است. فلیپ عرب نیز ملتمسانه جلو شاپور زانو زده و باز هم مسلح است و شمشیر رومی خود را از حمایل بازوی چپ آویخته است و شنل شال‌مانند و موّاج خود را بر دوش دارد. یافتن سبب رفتار متفاوت شاپور با والرین و فیلیپ آسان است. فلیپ عرب در سال ۲۴۴ میلادی با پرداخت غرامت به شاپور با او پیمان صلح بست، اما والرین در حال نبرد با او دستگیر شد. نفری که درست پشت سر والرین ایستاده است و ساعد و مچ دست چپش را با خونسردی به دسته شمشیر تکیه داده است، به سه دلیل باید هرمزد اردشیر ولیعهد شاپور بوده باشد. ریش او درباری است، دست راست را به نشانه احترام بلند نکرده است و سوم اینکه نوار ویژه فرمانروایی در پشت گردن او مواج است. نفر سمت راست که هیئتی فاخر هر دو دست را به نشانه احترام بلند کرده است، نیز می‌تواند شاپور بیدخش[یادداشت ۳۲] باشد. همان کسی که در نگاره داراب با ارابه جنگی، امپراطوران اسیر را به حضور شاه آورده بود. با این تفاوت که در اینجا از ارابه خبری نیست. فرشتهٔ شناوری نیز در بالای سر شاپور در حال دادن دیهیم شاهی[یادداشت ۳۳] به اوست. به گمان در طرح مجلس‌های جانبی پیرامون این نگاره بزرگ از طرح نگاره‌هایی که به صورت ردیف‌هایی مطبق در پلکان آپادانا در تخت جمشید آمده‌اند استفاده شده است.[یادداشت ۳۴] در دو سوی نگارهٔ شاپور با مهمانان اسیر، مجلس‌هایی نیز در چهار ردیف مطبق در نظر گرفته شده‌اند که در آنها بلندپایگان ساسانی، اسیران رومی و حاملان غنیمت‌های جنگی، هر یک به طور جداگانه به نمایش درآمده‌اند و روی هم رفته چشم‌انداز شلوغی را پیرامون مجلس اصلی به منظور افزودن بر صلابت پیروزی شاه، فراهم آورده‌اند.[۸۴]

    ۴. نقشه برجسته سوم شاپور یکم و دشمنان رومی
    250px-%D9%BE%DB%8C%D8%B1%D9%88%D8%B2%DB%8C_%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1_%D8%A8%D8%B1_%D8%A7%D9%85%D9%BE%D8%B1%D8%A7%D8%AA%D9%88%D8%B1%D8%A7%D9%86_%D8%B1%D9%88%D9%85_-_%D8%A8%DB%8C%D8%B4%D8%A7%D9%BE%D9%88%D8%B1.JPG


    ۴. بیشاپور، کازرون
    این سنگ‌نگاره با ۱۱ متر طول و ۴٫۲۰ متر ارتفاع، در کرانه سمت راست رودخانه در بیشاپور قرار دارد. شاپور با دست راست خود دست والرین را گرفته و گوردیان سوم در زیر اسب شاپور به چشم می‌خورد. در اینجا هنرمند سنگ‌تراش دست‌های گوردیان را به صورتی طبیعی آکنده از بدبختی به نمایش گذاشته است. در این سنگ‌نگاره، فیلیپ عرب به زانو درآمده، ملتمسانه‌تر دیده می‌شود، ولیعهد هرمزداردشیر و شاپور بیدخش نایب‌السلطنه شاپور در کنار هم قرار دارند و بیدخش در حالی که دست چپ خود را بر شمشیر دارد با دست راست خود حلقه پیروزی را به شاپور تقدیم می‌کند. این صحنه را می‌توان یکی از کارهای هنری بسیار موفق دوره ساسانی به شمار آورد. این نگاره که ساختار و هنجار هنری سرزنده متفاوتی دارد و یکی از پرچهره‌ترین و پرکارترین نگاره‌های دوره ساسانی است، آسیب فراوانی از گذشت زمان دیده است.[۸۵]

    ۵. نقشه برجسته شاپور یکم و امپراتوران روم
    نوشتار اصلی: سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم
    250px-Shapur_victory.JPG


    ۵. نقش رستم، مرودشت
    210px-Coin_of_Philip_the_Arab_Sahand_Ace.jpg


    تصویر فیلیپ عرب بر روی سکه‌اش
    210px-ValarianusIsest.jpg


    تصویر بدون ریش از والرین بر روی سکه‌اش
    210px-Coin_of_Valerian-_Sahand_Ace.jpg


    تصویر با ریش از والرین بر روی سکه‌اش
    سنگ‌نگاره پیروزی شاپور بر امپراتوران روم، در ده‌متری شرق آرامگاه داریوش بزرگ قرار گرفته و حدود ۱۱ متر طول و ۵ متر عرض دارد. این سنگ‌نگاره یادگار گشودن شهر رها بدست ایرانیان است در آن سپاه روم را درهم شکستند و صحنهٔ اسارت والرین و فیلیپ عرب را نشان می‌دهد که به‌دستور شاپور اول در حدود سال ۲۶۲ میلادی تراشیده شده‌است.[۸۶] این نقش سه‌برابر اندازهٔ طبیعی است و از حیث دقت در جزئیات و ظریف‌کاری یکی از بهترین نقش‌های دورهٔ ساسانی است و مشخص است که از روی طبیعت ساخته شده؛ زیرا حتی لباس والرین درست مطابق جامه‌های رومی‌های آن زمان است.[۸۷]

    شاپور بر اسب بسیار زیبایی سوار است و تاج کروی بزرگی که به صورت بسیار برجسته کنده‌کاری شده‌است، بر سر دارد که در سکه‌های او هم دیده می‌شود و نوارهایی از پشت سرش آویزان است و نیز بالاپوشی در پشت سر او هست و شلوار گشادی بر تن دارد. شاپور دست چپ خود را بر شمشیری تکیه داده و با دست راست، مچ دست یک رومی برپای‌ایستاده را گرفته‌است.[۸۸]

    در پشت سر شاپور کرتیر ایستاده است. او روحانی برجسته زمان ساسانیان بوده است. احتمالاً تصویر او در زمان بهرام دوم در حدود سال ۲۸۰ میلادی به نگاره شاپور اضافه شده است. سنگ‌نگاره و نبشته را به دستور کرتیر موبد موبدان کنده‌اند. در این نگاره وی انگشت سبابهٔ دست راست را به نشانهٔ ستایش به سوی شاپور دراز کرده‌است و حالت احترام به خود گرفته، در پایین‌تنهٔ کرتیر، سنگ‌نوشته‌ای به خط و زبان فارسی میانه کنده‌اند که بسیار آسیب دیده است.[۸۹]

    اسب شاپور زین و برگ آراسته دارد و دُمش گره خورده و نوار بلند و پرچین و شکنی از آن آویخته‌است. اسب اندازه‌ای تقریباً طبیعی دارد و پای راست را خم کرده و حالت درنگ به خود گرفته است. پیش روی اسب، مردی در جامهٔ رومی زانوی چپ را بر زمین نهاده‌است و زانوی راست را خم ساخته و دست‌ها را به حالت التماس به جانب شاهنشاه دراز کرده‌است؛ این شخص میان‌سال است و ریش کوتاه و مجعدی دارد و جامه‌اش ردای امپراطوری رومی (توگا)[یادداشت ۳۵] می‌باشد و بر سرش تاجی از برگ درخت غار دارد، که امپراطوران بر سر می‌نهادند و مشابه دیهیم امپراتوری است. او شمشیر نیام‌شده‌ای[یادداشت ۳۶] به کمر آویخته که دسته‌اش حالت صلیب دارد.[۹۰]

    کنار این رومی زانوزده، یک نفر دیگر رو به شاهنشاه ایستاده که بی‌ریش است. اما دیهیمی از برگ غار بر سر دارد و نوار کوچکی پشت سرش افشان شده و شمشیری از کمر آویخته است و دستش در آستین سردوخته مخفی گردیده و مچ چپش را شاپور گرفته‌است. هر دوی این افراد، رومی هستند و از ردای امپراطوری و تاج برگ غار آن‌ها پیداست که امپراتور می‌باشند؛ ولی در مورد هویت آن‌ها بحث بسیار شده‌است. تا سال ۱۹۵۴ همه می‌گفتند آنکه زانو زده، والرین است که از شاه امان می‌خواهد و آنکه ایستاده، کردیاس نامی از اهالی سوریه‌است که گفته‌اند شاپور او را به امپراطوری برنشانید.[۹۱]

    اما در آن سال مک‌درموت این فرضیه را رد کرد و گیرشمن و برخی دیگر نیز با وی هم‌آواز شدند. مک‌درموت متوجه شد که کردیاس اصلاً در تاریخ جنگ‌های شاپور که خودش بر کعبه زرتشت نقد کرده‌است نیامده و هیچ سکه‌ای از او در دست نیست و چنین شخصی در تاریخ روم به امپراطوری شناخته نمی‌باشد. زمان روی دادن درگیری میان شاپور و والرین محل اختلاف است و تاریخ‌دانان به سال ۲۵۸، ۲۵۹ و حتی ۲۶۰ میلادی اشاره کرده‌اند.[۹۲] از سوی دیگر، شاپور در شرح جنگ‌هایش از سه امپراتور رومی نام می‌برد: گردیان جوان که کشته شد، فیلیپ عرب که به درخواست صلح آمده و پانصد هزار سکهٔ زرین باج داد و والرین که گرفتار شده و در نقوش شاپور هم سه امپراتور را نموده‌اند؛ امپراطوری جوان که زیر پای اسب شاپور به خاک افتاده (در دارابگرد و بیشاپور) و بنابراین گردیان است؛ امپراطوری که مچ دستش را شاپور گرفته و بنا بر رسم کهن، گرفتن مچ دست علامت اسارت بوده همان والرین می‌باشد.[۹۳]

    چیزی که استدلال مک‌درموت را تأیید می‌کرد این بود که سکه‌های والرین او را بی‌ریش نشان می‌دهد و فرد ایستاده که شاپور مچش را گرفته (اسیرش کرده) نیز بی‌ریش است، در حالی که سکه‌های فیلیپ عرب او را با ریش کوتاه و مجعدی می‌نمایند و آنکه در پیش شاپور زانو زده نیز درست همین نوع ریش را دارد. افزون بر آن، گردن والرین روی سکه‌ها بسیار ستبر است و فرد ایستاده از کنار اسب شاه نیز گردن ستبر دارد.[۹۴] نظریه مک درمونت توسط والتر هینتس، ژان گاژه، هوبرتوس فون گال و مانفرد راین، رد شده است. آنها قیصر زانو زده را والرین و قیصر ایستاده را فیلیپ عرب می‌دانند. در رد نظر مک‌درموت این دلایل آورده شده است:[۹۵]

    • این موضوع از نخست غیرممکن است که در نگاره‌ها، والرین که شکست فاحش‌تری داشته است، با تحقیر کمتری به نمایش درآمده باشد. در عوض آن قیصری که با شاپور دوستانه به کنار آمده است، یعنی فیلیپ عرب، در وضعیتی تلخ و حالت زانو زده. به این موضوع ژان گاژه[یادداشت ۳۷] نیز با تأکید پرداخته است: «آیا می‌توان به سادگی پذیرفت که از سه امپراتور شکست‌خورده از شاپور اول، والرین که بار منفی بیشتری داشت، کمتر از آن دو دیگر امپراتور رومی در برابر شاپور تحقیر شده باشد؟[۹۶]
    • به نظر مک‌دورموت که دلیلش تکیه بر سکه دارد، پیکرتراش نگاره به هنگام کار سکه‌هایی را برای مدل در دست داشته است. اما بنا به نظر والتر هینتس این برداشت دست کم دربارهٔ والرین خیلی مشکوک است. چون قیصر سال‌ها پس از ۲۶۰ میلادی در ایران در اسارت به سر برد. در این باره دلیل اصلی مک‌درموت این است که والرین در سکه‌ها بدون ریش آمده است و چون قیصرِ ملتمسِ نگاره‌ها ریش دارد، پس نمی‌تواند والرین باشد. بر عکس چنین پیداست که قیصر ایستاده ریش ندارد و از همین روی می‌تواند والرین باشد. هر دو نظر اشتباه است. نه والرین همواره و در همهٔ سکه‌هایش بدون ریش است و نه قیصر ایستاده در نگارهٔ نقش رستم. والرین بیشتر در سکه‌های ضرب شهرستان‌ها ریش دارد (هوبرتوس فون گال[یادداشت ۳۸] مرا متوجه این هنجار کرد).[۹۷]
    یوحنا مالالاس مورخ بیزانسی حتی می‌گوید که والرین ریشی انبوه داشته است. به این ترتیب همان گونه که از پیش معمول بود برای این که قیصر ملتمس در نگاره‌های شاپور را والرین بخوانیم، مانعی نیست.[۹۸]
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    یوتاب درخشنده

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    1,259
    امتیاز واکنش
    2,478
    امتیاز
    0
    سن
    24
    • این موضوع از نخست غیرممکن است که در نگاره‌ها، والرین که شکست فاحش‌تری داشته است، با تحقیر کمتری به نمایش درآمده باشد. در عوض آن قیصری که با شاپور دوستانه به کنار آمده است، یعنی فیلیپ عرب، در وضعیتی تلخ و حالت زانو زده. به این موضوع ژان گاژه[یادداشت ۳۷] نیز با تأکید پرداخته است: «آیا می‌توان به سادگی پذیرفت که از سه امپراتور شکست‌خورده از شاپور اول، والرین که بار منفی بیشتری داشت، کمتر از آن دو دیگر امپراتور رومی در برابر شاپور تحقیر شده باشد؟[۹۶]
    • به نظر مک‌دورموت که دلیلش تکیه بر سکه دارد، پیکرتراش نگاره به هنگام کار سکه‌هایی را برای مدل در دست داشته است. اما بنا به نظر والتر هینتس این برداشت دست کم دربارهٔ والرین خیلی مشکوک است. چون قیصر سال‌ها پس از ۲۶۰ میلادی در ایران در اسارت به سر برد. در این باره دلیل اصلی مک‌درموت این است که والرین در سکه‌ها بدون ریش آمده است و چون قیصرِ ملتمسِ نگاره‌ها ریش دارد، پس نمی‌تواند والرین باشد. بر عکس چنین پیداست که قیصر ایستاده ریش ندارد و از همین روی می‌تواند والرین باشد. هر دو نظر اشتباه است. نه والرین همواره و در همهٔ سکه‌هایش بدون ریش است و نه قیصر ایستاده در نگارهٔ نقش رستم. والرین بیشتر در سکه‌های ضرب شهرستان‌ها ریش دارد (هوبرتوس فون گال[یادداشت ۳۸] مرا متوجه این هنجار کرد).[۹۷]
    یوحنا مالالاس مورخ بیزانسی حتی می‌گوید که والرین ریشی انبوه داشته است. به این ترتیب همان گونه که از پیش معمول بود برای این که قیصر ملتمس در نگاره‌های شاپور را والرین بخوانیم، مانعی نیست.[۹۸]

    • از سوی دیگر تاکنون چنین به نظر می‌رسید که قیصر ایستاده بدون ریش است. در نگارهٔ داراب این جور پیداست. در نگارهٔ ۲ بیشاپور واقعیت روشن نیست. در نگارهٔ ۳ بیشاپور به سبب آسیبی که نگاره دیده است چیزی را نمی‌توان تشخیص داد. در نقش رستم هم چنین به نظر می‌رسد که قیصر ایستاده ریش ندارد. تا بالاخره «تِلِه اُبجِکتیو» روشن کرد که قیصر ایستاده ته‌ریش دارد. مثل این که در میدان نبرد چند روزی نتوانسته است ریش خود را بتراشد.[۹۹]
    • در دهم آوریل ۱۹۶۷ والتر هینتس و مانفرد راین متوجه ته‌ریش فیلیپ عرب در تندیس نیم‌تنهٔ او در واتیکان شدند، که کاملأ با نگارهٔ قیصر ایستاده در نقش رستم برابری می‌کند. در حقیقت این برابری را نمی‌توان انکار کرد. فیلیپ عرب بر خلاف ریش آرایش‌شدهٔ والرین، در مقامِ قیصر سربازان، نوعی ته‌ریش نظامی دارد. این واقعیت، هم در نگارهٔ نقش رستم پیداست و هم به وضوح در تندیس او در واتیکان.[۱۰۰]
    • جز این هم، اگر بگذریم از نوک افزودهٔ بینی در تندیس واتیکان که بیشتر شبیه بینی رومی‌هاست تا از آنِ عربی مانند فیلیپ عرب، تشابه میان نگاره و تندیس به گونه‌ای چشمگیر زیاد است. هم در نگاره و هم در تندیس، پیشانی قیصر نسبتأ کوتاه است و در هر دو جا شیار عمیقی است که از پره بینی تا به کنار دهان امتداد دارد. به عبارتی دیگر، قیصر ایستاده در نقش رستم و به این ترتیب در همهٔ نگاره‌های پیروزی شاپور بر فیلیپ عرب است.[۱۰۱]
    نگاره‌هایی از تحقیر والرین توسط شاپور
    لاکتانتیوس،[یادداشت ۳۹] اشاره کرده بود که والرین در زمان اسارت و تا پیش از مرگ، مورد توهین و تحقیرهای قابل توجی واقع شده‌بود، به عنوان نمونه، موظف شده‌بود تا هرگاه شاپور قصد سوارشدن بر روی اسبش را داشت، به عنوان پله انسانی در زیر اسب شاه به شکل چهار زانو قرار بگیرد تا شاه با رفتن بر روی او راحت‌تر سوار بر اسبش شود. براساس ادعای لاکتانتیوس، پس از تحمل بدرفتاری‌های طولانی و تحقیرهای از این دست، والرین تحملش را از دست داد و از شاپور خواست تا با دریافت غرامت قابل توجهی، وی را رها کند. در پاسخ به جسارت والرین، بر اساس یکی از روایت‌ها، شاپور او را مجبور می‌کند تا طلای مذاب بخورد و در نهایت از عوارض خوردن طلای مذاب کشته می‌شود. دیگر روایت این است که والرین پس از وادار شدن به مصرف طلای مذاب نمی‌میرد، اما شاپور دستور می‌دهد تا پوست او کنده شود و پس از پرشدن با کاه، به معبدی[یادداشت ۴۰] منتقل شود. لاکتانتیوس مدعی شده بود که تنها پس از شکست ساسانیان از امپراتوری روم بود که باقی‌ماندهٔ پیکر والرین به سبک رومی‌ها سوزانده شد و خاکسپاری برایش ترتیب داده‌شد. در مورد نقش شاهزاده‌ای چینی که او هم در اسارت شاپور بود، در حوادثی که منجر به مرگ والرین شد، در میان تاریخ‌نگاران بحث وجود دارد. والرین تا پیش از اسارت، باورمندان مسیحی و رهبران جامعه مسیحی روم را با قساوت تمام، تار و مار کرده‌بود و با توجه به تعلق لاکتانتیوس به باورهای مسیحیت و تلاش وی بر تأثیرگذاری بر کنستانتین یکم با تعریف عاقبت تراژیک والرین، که نشان از تحقیر بی‌سابقهٔ امپراتور ضدمسیحی روم توسط دشمنان تاریخی رومی‌ها داشت، به عنوان منبع مرجع و بی‌طرف حوادث، مورد شک است.[۱۰۲]

    160px-Shapur_Captured_Valerian2_Sahand_Ace.jpg


    160px-Shapur_Captured_Valerian3-_Sahand_Ace.jpg


    160px-Shapur_Captured_Valerian4-_Sahand_Ace.jpg

    اثر ماتئوس مریان[یادداشت ۴۱]، ۱۶۳۰، نگاره حکاکی شده مسی، آرشیو مجموعه برای هنر و تاریخ، برلین
    160px-HumiliationValerianusHolbein.jpg

    اثر هانس هلباین پسر، ۱۵۱۲، قلم و جوهر سیاه بر روی زمینه گچ، موزه کانست، بازل
    139px-Shapur_Captured_Valerian1_Sahand_Ace.jpg

    اثر لوران د پرومیفی[یادداشت ۴۲]، ۱۴۱۵، نقاشی با رنگ تمپرا، برگ طلا و رنگ طلائی روی پوست، موزه جی. پل گتی، لس آنجلس
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    یوتاب درخشنده

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    1,259
    امتیاز واکنش
    2,478
    امتیاز
    0
    سن
    24
    نبرد نصیبین
    از ویکی‌پدیا، دانشنامهٔ آزاد
    نبرد نصیبین
    بخشی از جنگ‌های ایران و روم
    زمان ۲۱۷
    مکان نصیبین(در ترکیه امروزی)
    نتیجه پیروزی راهبردی شاهنشاهی اشکانی
    جنگندگان
    امپراتوری اشکانیان امپراتوری روم
    فرماندهان
    اردوان پنجم ماکرینوس
    نیروها
    ناشناخته ناشناخته
    تلفات
    سنگین سنگین
    رومیان وادار به پرداخت ۲۰۰ میلیون سیسرون یا ۵۰ میلیون دینار غرامت به ایران شدند
    نبرد نصیبین در تابستان ۲۱۷ بین امپراتوری روم تحت فرماندهی ماکرینوس و ارتش اشکانیان تحت فرماندهی اردوان پنجم روی داد. این جنگ سه روز به طول انجامید و نتیجهٔ آن یک تساوی خونین بود، به طوریکه هر دو طرف خسارات زیادی دیدند. در نتیجهٔ این جنگ، Macrinus مجبور شد جویای صلح شود و یک مبلغ گزاف به اشکانیان بپردازد و از حمله به بین‌النهرین صرف نظر کند که Caracalla یک سال پیش آن را آغاز کرده بود.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    یوتاب درخشنده

    کاربر اخراجی
    عضویت
    2016/06/15
    ارسالی ها
    1,259
    امتیاز واکنش
    2,478
    امتیاز
    0
    سن
    24
    نبرد راسائنا نام جنگی از جنگ‌های تاریخی میان امپراتوری ساسانیان و امپراتوری روم بوده است که به بازپس گیری شهرهای الحضر، نصیبین و حران توسط امپراتوری روم انجامید.
    نبرد راسائنا

    بخشی از جنگ‌های ایران و روم
    زمان ۲۴۳
    مکان راسائنا (رأس‌العین امروزی در سوریه)
    نتیجه پیروزی امپراتوری روم
    علت جنگ بازپس گیری شهر های الحضر، نصیبین و حران توسط امپراتوری روم
    جنگندگان
    امپراتوری ساسانیان امپراتوری روم
    فرماندهان
    شاپور یکم گائیئوس فوریوس سابینیوس اکیلیا
    نیروها
    ناشناخته ناشناخته
    تلفات
    ناشناخته ناشناخته
    این شهر ها توسط شاپور یکم و پدر وی اردشیر بابکان در زمان جنگ داخلی امپراتوری روم در بین مدعیان تاج و تخت تسخیر شده بودند.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    برخی موضوعات مشابه

    بالا