VIP همه چیز درباره تاریخ جهان «تاریخ جهان چگونه است؟»

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
بسم الله.png

همه چیز درباره تاریخ جهان «تاریخ جهان چگونه است؟»

ارسال هرگونه پستی ممنوع می باشد.


 
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    ___________________________


    تاریخ جهان
    مجموعه وقایعی است که در طول زمان برای انسان‌های روی کره زمین اتفاق افتاده است. تاریخ انسان باستان با اختراع خط آغاز شده که به صورت مستقل از یکدیگر، در بسیاری از نقاط زمین رخ داده است و امکان ثبت و انتقال خاطرات و تجربیات بشری و راهی برای ارتباط با یکدیگر را فراهم ساخت تا زمینه ساز رشد دانش شود. با این حال درک بهتر تاریخ بشری، نیازمند مراجعه به دوران ماقبل تاریخ است.

    تاریخ بشر توسط یک رشته پیوسته و تدریجی از اکتشافات، نوآوری‌ها و اختراع‌ها مشخص شده‌است. همچنین این تاریخ گاه شامل جهش‌ها و انقلاب‌هایی است که دوره‌های جدیدی در تاریخ بشری ایجاد کرده‌اند. انقلاب کشاورزی یکی از این نقاط عطف تاریخی است. بین ۸۵۰۰ تا ۷۰۰۰ سال پیش از میلاد، در هلال حاصلخیز، انسان شروع به پرورش سیستماتیک گیاهان و حیوانات کرد. این شیوه زندگی از یک سو به سرعت به مناطق همسایه گسترش و توسعه یافت، و از سوی دیگر به صورت مستقل در نقاط دیگر زمین به وجود آمد تا سرانجام هوشمندترین زندگی‌های یکجانشینی به عنوان کشاورزی در مناطق نزدیک به آب پدید آمد. با گسترش راه‌های ارتباطی میان جوامع و پیدایش مفهوم تجارت و حمل و نقل، این واحدهای کوچک و جداگانه به مرور به یکدیگر پیوسته و واحدهای بزرگتری را تشکیل دادند. چنین رشدی در سایه امنیت نسبی و افزایش تولید ناشی از گسترش کشاورزی ممکن شد.

    اضافه تولید محصولات کشاورزی به مرور افزایش تقسیم کار، بالا رفتن سطح آسایش، و توسعه شهرها و در نتیجه تمدن‌ها را ممکن ساخت. پیچیدگی رو به رشد جوامع انسانی سیستم‌های حسابداری را غیرقابل اجتناب ساخت؛ چنین نیاز و تکاملی سبب اختراع خط و آغاز نوشتن انسان شد. اختراع تقریباً هم‌زمان و مستقل از یکدیگر خط در نقاط گوناگون زمین سبب شده تا بسیاری از این نقاط خود را «گهواره تمدن» بشری بخوانند.

    تمدن‌ها در آغاز و به ناچار در نزدیکی رودخانه‌ها گسترش یافتند. ۳۰۰۰ سال پیش از میلاد مسیح، اولین تمدن‌های خاورمیانه در منطقه بین‌النهرین (حدفاصل رودخانه‌های دجله و فرات)، اولین تمدن مصری در ساحل رودخانه نیل و دره ایندوس، و در نهایت اولین تمدن‌های چینی در امتداد رودخانه‌های بزرگ چین پدید آمدند.

    تاریخچه جهان معمولاً تقسیم می‌شود به:

    • عهد عتیق: خاورمیانه باستانی، دوران کلاسیک حوضه دریای مدیترانه، چین و هند باستان تا حدود قرن ۶ میلادی
    • قرون وسطی: از قرن ۶ تا قرن ۱۵ میلادی
    • دوران پیش مدرن: که شامل رنسانس در اروپا بوده و از قرن ۱۶ تا حدود سال ۱۷۵۰ میلادی است
    • عصر مدرن: از عصر روشنگری و انقلاب صنعتی اروپا در سال‌های ۱۷۵۰ تا کنون
    در اروپا معمولاً سقوط امپراطوری روم (۴۷۶میلادی) به عنوان پایان دوره باستان و آغاز قرون وسطی در نظر گرفته می‌شود. هزار سال بعد، در اواسط قرن ۱۵ میلادی، اختراع یوهانس گوتنبرگ در صنعت چاپ مدرن انقلابی در ارتباطات به وجود آورد و کمک کرد تا قرون به پایان رسیده و رنسانس اروپا و انقلاب علمی پدید آیند. در قرن ۱۸، انباشت دانش و فناوری در اروپا به حدی رسید که جرقه‌های انقلاب صنعتی زده شد.

    ماقبل تاریخ
    دوران پیش از تاریخ یا ما قبل تاریخ از پیدایش انسان آغاز می‌شود و به پیدایش خط و نگارش که یکی از بزرگ‌ترین رویدادهای فرهنگی-اجتماعی زندگی آدمی است، منتهی می‌گردد.

    در آن دوران تجربه‌ها و دستاوردهای مردم به سرعت از بین می‌رفت و دانش انتقال پیدا نمی‌کرد و به همین دلیل بشریت مجبور به اختراع خط شد تا بتواند وقایع بوجود آمده را چه در گذشته و چه در حال و آینده را ثبت و ضبط کنند تا بشریت از آن استفاده کند.

    دوران پارینه سنگی
    پارینه سنگی یعنی «عصر حجر قدیمی». این دوره اولین دوره از عصر حجر است که به سه دوره پارینه سنگی ابتدایی، پارینه سنگی میانی و پارینه سنگی پایانی تقسیم می‌شود.

    • پارینه سنگی ابتدایی (Lower Paleolithic) دوره‌ای در تکامل انسان است که انسان‌ها برای اولین بار شروع به استفاده از ابزارهای سنگی کردند. پارینه سنگی ابتدایی ۲٫۵ میلیون سال پیش آغاز شد. زمانی که اولین بار دسته‌ای از جانوران (Homo) پیدا شدند که انسان و انواع میمون‌ها جزو آن به حساب می‌آیند. انسان ماهر (Homo Habilis)، قدیمی‌ترین گونه در این دسته از انسان‌ها محسوب می‌شود.
    • منشأ پارینه سنگی میانه (Middle Paleolithic) حدود ۳۰۰۰۰۰ سال پیش است. دورانی که با دست یابی انسان به تکنیک ساخت ابزار سنگی مشخص شده‌است. اصطلاح انسان هوشمند اولیه (Archaic homo sapiens) به‌طور معمول برای اشاره به رده انسان‌های اولیه دوره پارینه سنگی میانه استفاده می‌شود. آناتومی بدن انسان مدرن نیز در دوران پارینه سنگی میانه پدید آمد. انسان‌ها در حدود ۱۰۰۰۰۰ تا ۵۰۰۰۰ سال پیش از شرق آفریقا به آسیا گسترش یافتند و بعدها و در حدود ۵۰ هزاره پیش به جنوب آسیا و استرالیا راه پیدا کردند. حرکت به سمت شمال و اروپای کنونی و به سمت شرق و آسیای مرکزی ۴۰ هزاره پیش و به سمت غرب و آمریکا حدود ۱۳ هزاره پیش انجام شد.
    • پارینه سنگی پایانی (Upper Paleolithic) در حدود ۴۰ هزاره پیش با ظهور تنوع وسیع تری از آثار مکشوفه و پیدایش نشانه‌هایی از تمدن آغاز شد.
    در سراسر دوران پارینه سنگی، انسان‌ها به‌طور کلی به عنوان عشایر شکارچی-گردآورنده زندگی می‌کردند. جوامع شکارچی-گردآورنده تمایل داشتند همچنان در گروه‌های کوچک باقی بمانند و به تساوی کامل انسان‌ها اعتقاد داشتند. هرچند گاه با کسب منابع گستره غذایی یا دست یابی به شیوه‌های ذخیره‌سازی منابع غذایی جمعیت آن‌ها گسترش می‌یافت و جوامع پیچیده تری نظیر ریاست قبیله‌ای (chiefdom) و طبقات اجتماعی تشکیل می‌دادند.

    ایران در دوره پارینه سنگی: بررسی‌های باستان‌شناسی – انسان‌شناسی در ایران امروزی برای شناسایی دوره پارینه سنگی، هم جدید و هم محدود است. به دلیل همین دو امر، اطلاعات به دست آمده نیز بسیار ناچیز و در محدوده ظن و گمان است. آثاری شامل چند افزار سنگی از منطقه‌ای واقع در آذربایجان، در مثلث بین مراغه، تبریز و میانه، نیز به دست آمده‌است که بنا به گزارش متعلق به دوره پارینه سنگی قدیم است. علاوه بر آن ابزار سنگی به دست آمده از منطقه " لدیز " سیستان است که قدمتی برابر با یکصد هزار سال دارند و از نظر فن ابزار سازی، آن‌ها را جزو نوع آشولین (Acheulean) یعنی جدیدترین ابزارهای سنگی دوره پارینه سنگی قدیم طبقه‌بندی کرده‌اند. شاید بتوان مستندترین آثار این دوره در ایران را در غارهای خرم‌آباد کنونی و به شرح زیر ردیابی کرد: غار همیان شامل همیان یک و دو: این دو غار (پناهگاه) مسکون و منقوش مجاور هم واقع شده و در محلی به نام «چالگه شَلَهْ» در یکی از دره‌های رشته کوه شمال کوهدشت به نام «سَرسورن» قرار گرفته‌اند. پژوهشگران سابقه سکونت و ابزار غار همیان یک را به قدیمی‌ترین دوره موسترین (حدود ۱۰۰۰۰۰ تا چهل هزار سال ق) نسبت می‌دهند، بر اساس بررسی‌های انجام شده غار همیان دو نیز ادامه فرهنگ همیان یک شناخته شده‌است. در غار همیان دو علاوه بر ابزار و شواهد سکونت، نقاشی‌هایی از ادوار بعد بر بدنه غار شناسایی و مطالعه شده‌است، این نقاشی‌ها به گروه‌های انسانی ۱۷ تا ۱۵ هزار سال پیش نسبت داده شده‌اند.

    عصر حجر
    میانه سنگی «مزولیتیک» ۱۰۰۰۰ تا ۸۰۰۰ ق. م

    از دورهٔ میان سنگی (۸۰۰۰ تا ۶۰۰۰ سال قبل از میلاد) بشر به بیرون از غار آ مده و غار را به عنوان پناه گاه استفاده کرد. در آثار این دوره بر خلاف دوره پارینه سنگی پیکره انسان به وفور دیده می‌شود. بیش‌ترین آثار به جای مانده از این دوره در سواحل مدیترانه در اروپا ست. از مشهورترین آن‌ها صخره‌های آداهورا در سیسیل ایتالیا است. در این دوران احتمالاً به دلیل مساعد شدن شرایط آب و هوایی انسان‌ها از درون غارها بیرون آمدند و از غارها به عنوان پناه‌گاه استفاده کردند و نقاشی‌های خود را بر دیوارهای کم عمق غار بر جای گذاشتند این آثار به نقاشی‌های پناه‌گاهی معروف می‌باشند. این نقاشی‌ها کوچک و فوق‌العاده زنده نما می‌باشند و انسان را در صحنه‌های شکار و رقـ*ـص‌های جادویی نشان می‌دهد. از این تاریخ ساخته‌های عظیمی از سنگ توسط بشر بر جای مانده که مربوط به ۳۰۰۰ سال قبل از میلاد می‌باشد. این نوع معماری به درشت سنگ‌ها (مگالیتس) مشهور می‌باشد. این ساخته‌ها را می‌توان پایه‌های اولیه هنر معماری در تاریخ دانست. مانند اثر استون‌هنج که حدود ۱۶۵۰ سال قبل از میلاد در دشت سالزبری انگلستان به‌جای مانده‌است. نمونهٔ دیگر این آثار در غارهای سنگی لون مین در۵/۱۲ کیلومتری حومه جنوبی شهر لویان استان خه نان در مرکز چین در پرتگاه‌های شرقی و غربی دره لون مین قرار دارد. مهمترین آثار این دوره در ایران:

    غار دوشه در کوهدشت لرستان، غاری است از سنگ، یخ و گدازه‌های آتشفشانی. دیوارنگاری‌های این غار مربوط به حدود هزاره هشتم پیش از میلاد می‌باشد. غار میر ملاس یا میر ملاس (کوهدشت) غاری مسکون و منقوش در تنگه‌ای به همین نام در شمال غرب کوهدشت قرار دارد. تعدادی از نقاشی‌های بدنه غار و برخی آثار به دست آمده از آن قدیمی تر از دوره نئولتیک (حدود ۱۶۰۰۰ سال تا ۱۱۰۰۰ سال ق) تشخیص داده شده و پاره‌ای دیگر از تصاویر و شواهد آن را به دوره نئولتیک (حدود ۱۰۵۰۰ سال تا هزاره ششم ق. م) مربوط می‌دانند. کوه ارنان: کوه ارنان در ۷۱ کیلومتری جنوب غربی شهر یزد، در جنوب روستای ارنان قرار دارد. بر روی سنگ کوه ارنان نقش‌هایی کنده شده‌است، که مربوط به زندگی انسان در دوره حجر است و قدمت شهر یزد را به ۱۰هزار سال پیش از میلاد مسیح می‌رساند. این سنگ نوشته‌ها شباهت بسیاری با سنگ‌تراشی‌های انسان در اواخر دوره دیرینه سنگی استان همدان دارد.

    دوران نوسنگی
    دوران نوسنگی را عصر شروع کشاورزی و اهلی کردن دام دانسته‌اند. در این دوران، در برخی نواحی جنوب غرب آسیا (خاورمیانه)، انسان از مرحله جمع‌آوری و شکار به مرحله کشت و اهلی کردن برخی حیوانات مثل بز و گوسفند و همچنین سگ، انتقال یافت. باستان شناسان آغاز این دوره را در حدود ۱۰ هزار سال پیش دانسته‌اند.

    از اختراع‌های این عصر می‌توان به چرخ و قایق اشاره کرد. هم‌چنین یکجانشینی و پیدایش نخستین روستاها در این دوره رخ داد. انسان‌ها در این روستاها از راه کشاورزی، باغداری، بوستان کاری و دامپروری زندگی می‌کردند و به ریسندگی و بافندگی و سفالگری نیز می‌پرداختند. برخی جانوران اهلی شدند، مانند اسب. یکجانشینی نیازمند توسعهٔ بناسازی بود و کشاورزی نیازمند آبیاری و آب‌رسانی بود. با افزایش تولید مواد کشاورزی، رفاه انسان بیش‌تر و در نتیجه باعث رشد جمعیت شد. تراکم جمعیت به تدریج موجب تنش‌ها، برخوردها و پراکندگی‌ها و مهاجرت‌هایی شد که مسیر تاریخ بشر را یکسره تغییر داد. هم‌چنین در جمجمه‌های به دست آمده از عصر نوسنگی، آثاری از برداشته شدن تکه‌هایی از کاسهٔ سر و احتمالاً جراحی مغز دیده شده‌است.[۱]

    قدیمی‌ترین آثار این دوره در ایران مربوط به مکان باستانی تپه گنج دره و آسیاب در نزدیکی کرمانشاه، علی کش در ایلام است.

    بنای استن هنج در جنوب شرقی انگلستان متعلق به همین دوره است.[۱]

    پیدایش کشاورزی
    عقیده بر این است که پیدایش گندم و اهلی‌سازی گوسفند و بز در ایران، گندم تکدانه در مصر و گاو در یونان بوده‌است.

    عصر برنز
    عصر برنز یا عصر مفرغ دوره‌ای در تاریخ پیشرفت بشری است که در روند آن انسان‌ها بیش‌تر به فلزکاری دست زدند و از شیوه‌هایی برای گداختن مس و قلع و فرایند آلیاژسازی آن و قالب‌ریزی برنز بهره‌بردند. عصر برنز بخشی از سامانه سه‌دوره‌ای در زمان پیش از تاریخ جامعه انسانی‌است. دو دوره پیش و پس این دوره در سامانه یادشده عصر سنگ و عصر آهن می‌باشند. در سامانه یاد شده عصر برنز پس از دوره نوسنگی آغاز می‌گردد؛ ولی در بیشتر بخش‌های آفریقا که زیر صحرا جای گرفته‌اند پس از دوره نوسنگی یکراست عصر آهن آغاز می‌گردد.

    آغاز تمدن
    شهر و تجارت
    شهر
    شهر؛ سکونتگاهی، نسبتاً بزرگ و دائمی است. سازمان ملل متحد، در سال ۱۳۶۷ خورشیدی، شهر را چنین، تعریف می‌کند:

    شهر، مکانی با تراکم بالای جمعیت و مرکزیت سیـاس*ـی، اداری و تاریخی است که در آن، فعالیت اصلی مردم، غیر کشاورزی است و دارای مختصات شهری بوده که از طریق دولتی محلی، اداره می‌شود.

    شاخصهای تفکیک شهر از روستا، عبارت است از:

    • وسعت
    • تغییرمسیر وضعیت و نوع فعالیت اقتصادی
    • درجه اشتغال و قشربندی اجتماعی
    • درجه پیچیدگی روابط و مناسبات
    • چگونگی بهره‌گیری از نهادهای اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و سیـاس*ـی
    • میزان و ترکیب جمعیت.
    تجارت
    تجارت (دادوستد)، انتقال مالکیت کالا و خدمات از یک شخص یا نهاد به دیگری به ازای دریافت چیزی از خریدار است. به‌طور کلی هرگونه عملی (قابل سنجش و اندازه‌گیری مادی) را که اشخاص در مقابل کالا یا خدمتی، کالا یا خدمتی را واگذار نموده و هر دو طرف به هنگام این عمل راضی باشند تجارت گفته می‌شود. تجارت به دو قسمت تجارت داخلی و تجارت خارجی تقسیم می‌شود. در عرف معمول به تبادل کالاها یا خدمات تجارت اطلاق می‌شود و برای بهتر معامله کردن در زمان لازم و محدود نیاز به اطلاعات و مدیریت کردن اطلاعات جهت رسیدن به هدف است. تجارت سازوکاری است که هستهٔ سرمایه‌داری را تشکیل می‌دهد.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    __________________________


    تاریخ باستان

    تمدن‌ها و مناطق
    طبق حفاری‌های باستان شناسان اعلام کرده‌اند که شوش یکی از قدیمی‌ترین شهرهای جهان است. این منطقه در ۹۰۰۰ سال پیش از میلاد محل سکونت کشاورزان بوده‌است. آن‌ها از زندگی خود آثاری بر جای گذاشته‌اند که اکنون به صورت تپه‌های گوناگون باستانی کشف شده‌است. شهر باستانی شوش مرکز تمدن ایلام بوده‌است (به تلفظ اکدی: الا متو. در زبان خود ایلامیها : هلا متی و به معنای سرزمین والامقام یا سرزمین اله است اما در تورات عیلام نام نهاده شده‌است که بعدها دانشمندان غربی نام توراتی عیلام را ایلام تلفظ کردند ) که واقع در یک‌صد و پنجاه کیلومتری شرق رود دجله در استان خوزستان است.

    شهر باستانی شوش روزگاری مرکز برخورد دو تمدن مهم بوده‌است که هریک به سهم خود تأثیری بر دیگری داشته‌است، یکی تمدن میانرودان و دیگری تمدن ایلام است. به خاطر قرار گرفتن این منطقه در شمال خلیج فارس و نیز همسایگی با میانرودان در پیدایش این وضع ویژه تأثیر بسیاری داشته‌است. در دوره هخامنشیان شوش شکوه گذشته خویش را بازیافته و چهار راه شرق و غرب گردید. با توجه به اهمیت و موقعیت جغرافیایی و سیـاس*ـی خاص شوش بود که راه‌های بسیاری و به ویژه راه بزرگ موسوم به «راه شاهی» ارتباط این شهر را به نقاط گوناگون جهان برقرار کرد.

    راه شاهی که در دوره هخامنشیان و به دستور داریوش بزرگ ساخته شد، شهر شوش، پایتخت سیـاس*ـی دولت هخامنشیان را به پاسارگاد، تخت جمشید و دیگر شهرهای امپراتوری، از جمله شهر نامی سارد پایتخت کشور لیدی پیوند می‌داد. می‌توان گفت اداره سرزمین پهناور ایران و حفظ امنیت آن و انتقال سریع یگان‌های نظامی و گسترش بازرگانی و ترابری و تسهیل در امر مسافرت از مهم‌ترین عوامل ساخت و گسترش شبکه راه‌ها در این دوره بوده‌است.

    از سوی دیگر ایجاد راه‌ها و برقراری امنیت و تسهیل و بازرگانی، خود موجب پیوند و آشنایی ملت‌های گوناگون گردید که این امر مایه انتقال فرهنگ‌ها و باورهای گوناگون گردید و بسیاری از نظرات فلسفی و باورهای دینی از این راه میان ملت‌ها مبادله شد. بر طبق تاریخ فتوح البلدان و هم‌چنین تاریخ طبری، شهر شوش بعد از حمله اعراب به از رونق سابق خود افتاد و به یک شهر درجه دو تبدیل شد فلذا تاریخ نویسان از این دوره به بعد کمتر در مورد آن نوشتند.

    به سبب ارادت مسلمانان شیعه و یهودیان ایران به دانیال، شوش یک منطقه مسکونی است. امروزه شهر شوش در شمال استان خوزستان از یادمان‌های تاریخی کهن؛ دیگر آن رونق و اهمیت دیرین خود را دارا نیست. نام‌هایی مانند سوس - شوشا- سوسه - سویس و سویز که در بعضی مناطق شمال آفریقا وجود دارد نیز مرتبط با نام شهر شوش است. مهاجران ایرانی و عرب که از این منطقه به شمال آفریقا مهاجرت کرده‌اند این نام‌ها را در دوره اسلامی رایج نموده‌اند. شهر شوش در دوره قبل از اسلام به همان اندازه شهرت داشته که بابل، کلده، لیدی، نیل و … شهرت بین‌المللی داشته‌ است.

    در ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد مردم شوش در قلعه زندگی می‌کردند و از۴۰۰۰سال پیش زندگی در شوش به صورت شهری درآمده‌ است. این منطقه که بین رودهای کرخه و دز قرار دارد، پایتخت سیـاس*ـی ایلامی‌ها بوده‌است. قلعه ایلامی‌ها روی تپه‌ای در مرکز شهر شوش واقع بوده که فرانسوی‌ها روی آن قلعه جدیدی احداث نموده‌اند. در کنار آن تپه شاهی قرار دارد که احتمالاً به صورت زیگورات بوده‌است و در نزدیکی آن تپه صنعتگران قرار دارد.

    آشوربانیپال بین سال‌های ۴۶۵–۴۶۰ قبل از میلاد شهر شوش را فتح کرد و آن را مانند دیگر فتوحات آشوری‌ها با خاک یکسان کرد. داریوش اول هخامنشی آن‌جا را بازسازی نمود و کاخ آپادانای خود را در تپه شاهی برپا نمود. خشایارشا نیز در شوش زندگی می‌کرده‌است. در زمان اردشیر اول در اثر آتش‌سوزی بزرگی اکثر بناهای شوش از بین رفتند. بقایای این آثار باستانی در قرن بیستم از زیر خاک بیرون آمدند. قسمت عمده‌ای از آن‌ها در اثر تسطیح دشت خوزستان برای اهداف کشاورزی از بین رفته‌است و جنگ ایران و عراق نیز خسارات زیادی به آثار باستانی وارد کرده‌است. حفاری‌های غیرمجاز و سرقت باستان شناسان غربی، باعث شده‌است قسمت عمده‌ای از این آثار از بین برود یا به موزه‌هایی هم‌چون لوور برسد.

    شمال دشت خوزستان که محل ورود سه رود کارون و کرخه و دز به این دشت رسوبی و حاصلخیز است محل مناسبی برای استقرار بشر اولیه بوده‌است که به تازگی با تکثیر نباتات و اهلی کردن حیوانات آشنا شده بود. در ۵۰۰۰ سال پیش از میلاد آن‌ها با احداث آبراه‌ها و سدهایی مشکل آبرسانی را حل نمودند. باستان شناسانی هم‌چون گیرشمن و ژان پرو بقایای ساختمان‌های عظیمی را در تپه‌های شوش کشف کردند که نشان از اهمیت این تپه‌ها در منطقه می‌دهد. در کل دشت شوش تپه‌های فراوانی وجود دارد و نشان می‌دهد در پهنه عظیم این دشت اجتماعات فراوان پراکنده کشاورزی وجود داشته‌است که مرکز همه آن‌ها در شوش بوده‌است و همگی از نظر فرهنگ صنعت و نحوه زندگی با هم وحدت داشته‌اند.


    قرون وسطی
    قرون وسطی یا سده‌های میانه، نام یکی از چهار دوره‌ای است که برای تقسیم‌بندی تاریخ اروپا استفاده می‌شود. این چهار دوره عبارت بودند از دوران کلاسیک باستان، قرون وسطی، عصر نوزائی (رنسانس) و دوران جدید یا مدرن که از ۱۶۰۰ میلادی شروع می‌شود. معمولاً قرون وسطی را از پایان امپراتوری روم در قرن پنجم میلادی تا سقوط قسطنطنیه توسط دولت عثمانی و پایان امپراتوری رم شرقی (یا بیزانس) در ۱۴۵۳در نظر می‌گیرند.

    157px-Middle_Ages-b.jpg

    یک نقاشی مربوط به زمان قرون وسطی
    تقسیم‌بندی برهه‌های زمانی در قرون وسطی
    به‌طور معمول در تاریخ مغرب زمین قرون وسطی را به سه دوره اساسی تقسیم می‌کنند.

    ۱. قرون وسطی اولیه یا ماتقدم (سه قرن اول از ۳۵۰ م تا قرن ششم یعنی ۵۵۰ میلادی)

    ۲. قرون وسطی ثانویه یا میانه (از قرن ۶–۷ م تا ۱۲ و ۱۳ میلادی)

    ۳. قرون وسطی متاخر یا عالی (از قرن ۱۴ تا ۱۶)




    تاریخ مدرن
    دوران نوین، دوران مدرن یا مدرنیته به جامعهٔ جدید (مدرن) اطلاق می‌شود. مدرنیته دوره‌ای تاریخی است که بین سال‌های ۱۶۳۰ میلادی تا ۱۹۴۰ را دربردارد و واجد جنبش‌های متعدد فرهنگی و عقلانی است. البته یورگن هابرماس فیلسوف مدافع مدرنیته بر این باور است که مدرنیته پروژه‌ای ناتمام است و هنوز به آخر نرسیده‌است. به شکل کلی می‌توان منظور از مدرنیته را جامعهٔمدرن دانست.

    از نظر تاریخی، دوران مدرن با دورهٔ رنسانس آغاز شده و با عصر روشنگری و انقلاب فرانسه و ایده‌آلیسم آلمانی به عنوان گفتار کلیدی غرب تحکیم می‌شود. از ویژگی‌های این دوران می‌توان به این موارد اشاره نمود:

    • در این دوره فردیت اعتلاء یافته و سنت نقد می‌شود.
    • در این دوره فرد خودمختار با ظهور یا ظهور به شکل سوژهٔ دکارتی خود را اربـاب و مالک طبیعت اعلام می‌کند و به مفهوم پیشرفت و بینش فعلی از تاریخ ارزش و بها می‌دهد.
    • آگاهی فرد از فردیت خود
    • جدایی دین از دولت
    • تأکید بر آزادی‌های فردی
    • افسون‌زدایی از جهان
    • تأکید بر علم گالیله‌ای و نیوتونی همراه با انقلاب‌های علمی و صنعتی در غرب
    • دوران عقل ابزاری - به معنای تسلط انسان بر طبیعت و انسان از طریق به‌کارگیری علم و تکنولوژی
    • عقل انتقادی - به معنای تأکید بر سوژهٔ خودمختار که شناسندهٔ خود و جهان است و بر آزادی‌های فردی خود تأکید می‌کند.
    همچنین دوران مدرن در رویدادهای تاریخی چون انقلاب آمریکا و فرانسه و دو اعلامیهٔ استقلال آمریکا و اعلامیهٔ حقوق بشر و شهروند ۱۷۸۹ فرانسه تجلی می‌یابد.

    می‌توان گفت که چهار معنای اصلی از مدرنیته وجود دارد:

    1. مدرنیتهٔ سیـاس*ـی: که در قالب مفهوم مدرن از دموکراسی و حقوق شهروندی شکل می‌گیرد.
    2. مدرنیتهٔ علمی و تکنولوژیک: که نتیجهٔ آن گسست معرفتی با کیهان‌شناسی ارسطویی، ایجاد علم جدید، انقلاب صنعتی و تکنولوژی مدرن است.
    3. مدرنیتهٔ زیبایی‌شناختی: که از رابـ ـطهٔ جدید انسان با زیبایی و مفهوم جدید ذوق و سلیقه نشأت می‌گیرد.
    4. مدرنیتهٔ فلسفی: مدرنیته به معنای آگاهی سوژهٔ فردی از طبیعت و سرنوشت خود و قرار دادن این سوژه به منزلهٔ پایه و اساس تفکر و اندیشه

    ظهور اروپا

    عصر اکتشافات

    قرن ۱۹
    سدهٔ ۱۹ میلادی به فاصلهٔ بین سال‌های ۱۸۰۱ تا ۱۹۰۰ در گاهشماری گریگوری گفته می‌شود. این دوره برابر با سال‌های بین ۱۱۷۹ تا ۱۲۷۸ در گاهشماری خورشیدی است.

    گاهی اوقات مورخین از «سدهٔ نوزدهم میلادی» برای اشاره به دوران تاریخی بین سال‌های ۱۸۱۵ (۱۱۹۳) (کنگرهٔ وین) تا ۱۹۱۴ (۱۲۹۲) (آغاز جنگ جهانی اول) استفاده می‌کنند. اریک هابس‌باوم نیز اصطلاحی به نام «سدهٔ نوزدهم میلادی طولانی» برای اشاره به سال‌های بین ۱۷۸۹ (۱۱۶۷) تا ۱۹۱۴ ساخته است.

    در این سده امپراتوری‌های عثمانی، اسپانیا و پرتغال نابود شدند و امپراتوری‌های مغول و روم مقدس نیز به پایان رسیدند.

    امپراتوری بریتانیا پس از جنگ‌های ناپلئونی، در حالیکه یک ربع از جمعیت جهان و یک سوم زمین‌ها را در اختیار داشت تبدیل به بزرگ‌ترین ابرقدرت این سده شد. این امر باعث تقویت یک صلح برتانیایی، پیشبرد تجارت و مبارزه با دزدی دریایی فراگیر شد.

    میزان بـرده‌داری در کل جهان بسیار کمتر شد. پس از شورش بـرده‌ها در هاییتی، بریتانیا دزدان دریایی بربر را که به دزدی و بـرده‌گیری اروپاییان می‌پرداختند مجبور به تسلیم شدن کرد و به نیروی دریایی خود ابلاغ کرد تا هر گونه تجارت بـرده را متوقف سازند. بـرده‌داری سپس در روسیه، آمریکا و برزیل ممنوع اعلام شد. (مراجعه کنید به الغای بـرده‌داری)

    الکتریسیته، فولاد و نفت موجبات دومین انقلاب صنعتی را که کشورهایی چون آلمان، ژاپن و ایالات متحده را تبدیل به امپراتوری‌های زمان کرد فراهم آوردند. با اینحال روسیه و سلسلهٔ چینگ در چین نتوانستند همراه با این انقلاب گام بردارند و در نتیجه آشوب‌های اجتماعی وسیعی در این دو امپراتوری به وجود آمد.

    قرن ۲۰
    سدهٔ ۲۰ میلادی از سال ۱۹۰۱ تا ۲۰۰۰ در گاه‌شماری میلادی است. این دوره برابر با سال‌های بین ۱۲۷۹ تا ۱۳۷۹ در گاه‌شماری هجری خورشیدی است.

    در اصطلاح عوام آن را از سال ۱۹۰۰ تا ۱۹۹۹ می‌دانند. استدلال‌های زیادی برای تصدیق برداشت عامیانه از این اصطلاح آورده شده‌است. استفان جی گولد بر این باور است که دههٔ اول سده، ۹ سال دارد. عده‌ای نیز بر این باورند که سیستم سالشماری نجومی دارای سالی به نام صفر است که معمولاً آن را به نام ۱ سال قبل از میلاد می‌شناسند. سازمان بین‌المللی استانداردسازی در سال ۲۰۰۰ استانداردی به نام ایزو ۸۶۰۱ را برای استفاده از سیستم سال‌شماری نجومی معرفی کرد. این استاندارد نظر کسانی را که معتقد بودند سدهٔ جدید چند ماه زودتر آغاز شده تصدیق می‌کرد. ضمناً تقریباً همیشه دهه‌ها با سال «۰» آغاز می‌شوند، در نتیجه همانگونه نیز نامگذاری می‌شوند (۱۹۶۰).

    این اصطلاح همچنین برای دوره‌هایی که روی تقویم با هم برخورد دارند نیز استفاده می‌شود که از این میان می‌توان سدهٔ بیستم کوتاه را نام برد که طبق آن سدهٔ بیستم به سال‌های بین ۱۹۱۴ تا ۱۹۸۹ اطلاق می‌شود. در نتیجه دوران پیش از جنگ جهانی اول به سدهٔ ۱۹ و سال‌های دههٔ ۱۹۹۰ جزو سدهٔ ۲۱ تلقی می‌شوند.

    این نکته به درستی قابل درک است که بخشی از سال‌های ابتدایی سدهٔ بیستم پیش از جنگ جهانی اول از دیدگاه فرهنگی و پیشرفت فناوری جزو سدهٔ ۱۹ به شمار می‌آید. همچنین بسیاری بر این باورند که دههٔ ۱۹۹۰ به دلیل رخ دادن وقایعی (نظیر ظهور اینترنت) جزو سدهٔ ۲۱ به حساب می‌آید.

    جنگ جهانی اول
    در ماه اوت ۱۹۱۴ جنگ عظیمی در اروپا بین آلمان، رهبر دول محور، و نیروهای متفقین به رهبری فرانسه و بریتانیا درگرفت. هیچ‌یک از دو طرف نتوانستند به پیروزی کامل دست یابند و جنگ تا چهار سال به طول انجامید. پیش از پیروزی متفقین در نوامبر ۱۹۱۸ حدود ۱۰ میلیون نفر کشته شدند. هنگامی که در ماه اوت ۱۹۱۴ جنگ اعلام شد، میلیون‌ها تن از مردم شادمان در خیابان‌های شهرهای مهم اروپا شروع به رقـ*ـص و پایکوبی کردند. مردم تصمیم حاکمان خود برای رفتن به جنگ را مورد حمایت قرار دادند. مردان جوان داوطلب برای جنگیدن، هجوم می‌آوردند. با این وجود، صحنه‌های وحشت‌انگیز جنگ جهانی اول، نگرش مردم به جنگ را تغییر داد؛ یک نسل کامل از مردان جوان به خاک و خون کشیده شدند. جنگ جهانی اول، چهار امپراتوری را نابود کرد؛ امپراتوری آلمان تاج و تخت را از دست داد و جمهوری وایمار جایگزین آن شد. امپراتوری‌های شکست خورده امپراتوری اتریش - مجارستان و عثمانی از هم گسیختند و امپراتوری روسیه نیز به دست انقلابی‌های بلشویک افتاد.

    جنگ جهانی دوم
    در قرن بیستم بین دهه‌های ۱۹۲۰ و ۱۹۳۰ بسیاری از کشورهای اروپایی از دموکراسی دست کشیدند. حزب نازی به رهبری آدولف هیتلر در آلمان به قدرت می‌رسد و فاشیست‌ها به رهبری موسولینی بر ایتالیا حکومت می‌کنند. ابتدا بریتانیا و فرانسه کوشیدند با این دیکتاتورهای جنگ‌طلب سازش کنند. اما عاقبت در سال ۱۹۳۹ در برابر تهاجم هیتلر ایستادند و اروپا به جنگ جهانی دوم کشیده شد. در سپتامبر ۱۹۳۹، جنگ جهانی دوم در اروپا آغاز شد. آدولف هیتلر، می‌خواست تا رایش سوم به یک قدرت مطلقه در اروپا تبدیل شود. در آغاز تاکتیک حملات برق‌آسا موفقیت‌آمیز می‌نمود. اما پس از سال ۱۹۴۳، قوای متفقین، متشکل از نیروهای آمریکا، شوروی و انگلستان، بر آلمان برتری یافتند. سرانجام، آلمان در ماه مه ۱۹۴۵، نه روز پس از خودکشی هیتلر، تسلیم شد. بیش از بیست میلیون اروپایی در این جنگ کشته شدند.

    قرن ۲۱
    سدهٔ ۲۱ میلادی یا قرن بیست و یکم جدیدترین سده در تقویم گریگوری و در اصطلاح قرن اخیر است که در تاریخ ۱ ژانویه ۲۰۰۱ آغاز شد و پس از گذشت یک صد سال در ۳۱ دسامبر ۲۱۰۰ به پایان خواهد رسید. در کاربردهای عامیانه ممکن است آغاز سده بیست و یکم از ۱ ژانویه ۲۰۰۰ و پایان آن در ۳۱ دسامبر ۲۰۹۹ در نظر گرفته شود که عقیده‌ای رایج اما نادرست و غیررسمی است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    _______________________________
    تاریخچه جهان معمولاً تقسیم می‌شود به:


    • عهد عتیق: خاورمیانه باستانی، دوران کلاسیک حوضه دریای مدیترانه، چین و هند باستان تا حدود قرن ۶ میلادی
    • قرون وسطی: از قرن ۶ تا قرن ۱۵ میلادی
    • دوران پیش مدرن: که شامل رنسانس در اروپا بوده و از قرن ۱۶ تا حدود سال ۱۷۵۰ میلادی است
    • عصر مدرن: از عصر روشنگری و انقلاب صنعتی اروپا در سال‌های ۱۷۵۰ تا کنون


    عهد عتیق

    300px-Peshitta_psalms_in_Aramaic.png

    نسخه‌ای آرامی از کتاب مزامیر عهد قدیم
    عهد عتیق یا عهد قدیم کتاب مقدس یهودیان است که مسیحیان نیز آن را پذیرفته و به عنوان بخش اول از دو بخش کتاب مقدس قرار داده‌اند. عهد عتیق نامی است که مسیحیان در مقابل عهد جدید به این کتاب داده‌اند؛ اما یهودیان به کتاب مقدس خود تَنَخ می‌گویند که شامل تورات (پنج کتاب اول تنخ) به علاوهٔ کتابهای پیامبران است.

    نسخه‌های کنونی تنخ از ۳۹ کتاب تشکیل شده‌اند؛ ترتیب این کتاب‌ها در نسخه‌های یهودی و مسیحی با هم تفاوت دارد؛ مسیحیان علاوه بر این، ۷ کتاب دیگر را هم در زمرهٔ کتاب‌های عهد عتیق وارد کرده بودند اما یهودیان آن کتب را اپوکریفا می‌نامیدند و نامعتبر می‌دانستند. مارتین لوتر رهبر نهضت پروتستان در الهامی بودن این کتاب‌ها تردید کرد و آن‌ها را از عهد عتیق خارج کرد، اما فرقه‌های کاتولیک و ارتدوکس همچنان این کتب را معتبر می‌دانند و همراه با عهد عتیق به چاپ می‌رسانند.[۱]
    اصطلاح عهد عتیق از نظر مسیحیان، ناظر به پیمانی است که خدا با پیامبران پیش از عیسی بسته بود. در این پیمان نجات بشر (یا مرتبه‌ای از آن) با وعده و وعید، قانون و شریعت به دست می‌آید، در حالی که در عهد جدید نجات از طریق محبت حاصل می‌شود.

    می‌دانیم که عهد عتیق، در یک زمان معین، و توسط شخصی معین تنظیم نیافته بلکه، مجموعهٔ اسفار آن توسط اشخاص گوناگون، در دوران‌های گوناگون نگارش شده‌است. نخستین سِفر از این اسفار را سفر عاموس (Amos) و آخرین آن‌ها را سفر دانیال (Daniel) دانسته‌اند. سِفر نخستین چنان‌که گفته‌اند در سال ۷۵۰ پیش از میلاد و سفر آخرین در قرن دوم پیش از میلاد نوشته شده‌است.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    _______________________________

    تاریخچه جهان معمولاً تقسیم می‌شود به:


    • عهد عتیق: خاورمیانه باستانی، دوران کلاسیک حوضه دریای مدیترانه، چین و هند باستان تا حدود قرن ۶ میلادی
    • قرون وسطی: از قرن ۶ تا قرن ۱۵ میلادی
    • دوران پیش مدرن: که شامل رنسانس در اروپا بوده و از قرن ۱۶ تا حدود سال ۱۷۵۰ میلادی است
    • عصر مدرن: از عصر روشنگری و انقلاب صنعتی اروپا در سال‌های ۱۷۵۰ تا کنون


    قرون وسطی

    220px-JuengeresMathildenkreuz.jpg

    صلیب ماتیلدا، این صلیب برای ماتیلدا، رئیس صومعهٔ اسن (۹۷۳–۱۰۱۱) ساخته شد. این شمایل مسیح احتمالاً در کلن یا اسن ساخته شده‌است.
    قرون وسطی (سده‌های میانی یا قرون میانی) به دوره‌ای از تاریخ اروپا از قرن پنجم تا قرن پانزدهم میلادی را گویند. این دوران با سقوط امپراتوری روم غربی آغاز گشت و با آغاز دوران رنسانس و عصر کاوش‌ها پایان یافت. قرون وسطی یکی در از سه تقسیم‌بندی فرهنگی تاریخ غرب قرار دارد: عصر باستان، قرون وسطی، و دوران مدرن. خود دوران قرون وسطی نیز به سه عصر قرون وسطای آغازین، قرون وسطای میانی و قرون وسطای متأخر تقسیم‌بندی می‌شود.

    کاهش جمعیت، پراکندگی جمعیت شهرها، تهاجمات گسترده، و جابه‌جایی‌های مردم، که در دوران باستان متأخر آغاز شده بود در قرون وسطی آغازین ادامه یافت. جنبش‌های بزرگ در دورهٔ مهاجرت‌ها، از جمله تیره‌های مختلف ژرمن‌ها‌, پادشاهی‌های تازه‌ای را بر روی باقی‌مانده‌های امپراتوری روم غربی بنا کردند. در قرن هفتم میلادی شمال آفریقا و خاورمیانه—که جزئی از امپراتوری بیزانس بودند—به زیر سلطهٔ خلافت اموی و امپراتوری اسلامی درآمدند. اگرچه با به وجود آمدن تغییرات اساسی در ساختارهای سیـاس*ـی و جامعه، میراث دوران باستان متاخر به‌طور کلی نابود نشد. امپراتوری بیزانس که ادامه دهندهٔ راه امپراتوری روم بود، توانست در شرق مدیترانه به حیاتش ادامه دهد و یک قدرت بزرگ باقی بماند. نظام‌نامهٔ قانونی امپراتوری، به نام بدنه قانون مدنی یا «نظام‌نامهٔ ژوستینین» در ایتالیای شمالی و در سال ۱۰۷۰ دوباره کشف شد و در دوران قرون وسطی مورد تحسین قرار گرفت. در غرب، بیشتر پادشاهی‌ها نهادهای باقی‌مانده از دوران امپراتوری روم را با یکدیگر ترکیب و حفظ نمودند. صومعه‌ها و راهب‌ها به مسیحی‌سازی کافران اروپایی بدون توقف ادامه دادند. فرانک‌ها توانستند تحت حکومت دودمان کارولنژی‌ها امپراتوری کوتاه مدت کارولنژی را در قرن هشتم و اوایل قرن نهم میلادی برپا کنند. این امپراتوری بیشتر مساحت اروپای غربی را به زیر سلطه خود درآورد ولی کمی بعدتر بخاطر فشار جنگ‌های داخلی و یورش‌های مهاجمان خارجی همانند: وایکینگ‌ها از شمال، مجارها از شرق، و سارازن‌ها از جنوب، از پای درآمد و نابود شد.

    در طول قرون وسطی متاخر، که پس از سال ۱۰۰۰ میلادی آغاز شد، جمعیت اروپا به سرعت رو به افزایش نهاد توسعهٔ اختراعات در زمینه‌های تکنولوژی و کشاورزی اجازهٔ رشد تجارت و دوران گرمایشی قرون وسطی که باعث تغییرات آب‌وهوایی گردیده بود باعث افزایش میزان بازده برداشت محصولات گردیده بود. اربـاب‌منشی، روستائیان را در روستاها سازماندهی می‌نمود تا دارایی‌ها و خدمات کارشان را به اشراف ارائه دهند و فئودالیسم، ساختاری سیـاس*ـی بود که بوسیلهٔ آن شوالیه‌ها و اشراف دون‌پایه، خدمات نظامی‌شان را در مقابل حقی از زمین‌ها به سرورانشان ارائه می‌دادند؛ این دو روشی بود که جامعهٔ دوران قرون وسطای متأخر را سازماندهی می‌کرد. جنگ‌های صلیبی، که برای نخستین بار در سال ۱۰۹۵ آغاز شد، اقدامی نظامی بود که به وسیلهٔ اروپایی‌های مسیحی غربی برای بازپس‌گیری سرزمین مقدس از مسلمانان به اجرا درآمد. پادشاهان که سران دولت-ملت‌های تازه بودند باعث کاهش آمار جرم و جنایت و خشونت گردیدند اما از سوی دیگر نیز ایدهٔ متحد ساختن تمام جهان مسیحیت با چالش جدی مواجه ساختند. زندگانی عقلانی که توسط فلسفه مدرسی پشتیبانی می‌شد، نوعی از فلسفه بود که به پیوند دادن دین و عقل بوسیلهٔ پیدایش دانشگاه‌ها تأکید بسیار داشت. خداشناسی توماس آکویناس، نقاشی‌های جوتو دی بوندونه، شعرهای دانته آلیگیری و جفری چاسر، سفرهای مارکو پلو، و معماری گوتیک کلیساهای جامع همانند کلیسای جامع شارتر در میان دستاوردهای برجستهٔ اواخر این دوره و دوره قرون وسطای متأخر بوده‌اند.

    دوران قرون وسطای متأخر همراه با فجایع بزرگ و مشکلات فراوانی شناخته می‌شود از جمله قحطی، طاعون و جنگ که باعث کاهش جمعیت قارهٔ اروپا گردیدند؛ میان سال‌های ۱۳۴۷ و ۱۳۵۰، مرگ سیاه باعث کشته شدن یک سوم کل جمعیت قارهٔ اروپا در آن زمان گردید. ستیزها، بدعت‌کاری‌ها و جدایش غرب در کلیسای کاتولیک همزمان با مناقشات میان ایالتی، نزاع‌های مدنی و شورش دهقانان سراسر پادشاهی‌های گوناگون را درنوردیدند. با آغاز توسعهٔ فناوری و فرهنگی جامعهٔ اروپایی دوران قرون وسطای متأخر به پایان رسید و اروپا به دوران مدرن نخستین وارد شد.


    واژه‌شناسی و دوران‌شناسی
    قرون وسطی یکی از سه دورهٔ اصلی در تقسیم‌بندی تاریخ اروپا محسوب می‌گردد. این سه دوره شامل دوران‌های تمدن‌های باستانی یا اروپای عصر باستان؛ قرون وسطی و دوران مدرن می‌باشد.[۱]

    نویسندگان قرون وسطایی تاریخ را به دوران‌هایی همانند «شش دوران» یا «چهار امپراتوری» تقسیم می‌نمودند و در این تقسیم‌بندی، دوران خود را آخرین دوره پیش از پایان جهان در نظر می‌گرفتند.[۲] آن‌ها هنگام اشاره به دوران خود از واژه «مدرن» استفاده می‌نمودند.[۳] در دهه ۱۳۳۰ م، انسان‌شناس و شاعری به نام فرانچسکو پترارک، زمان‌های پیش از ظهور مسیح را به عنوان، آنتیکوآ (و یا "باستان") و دوران مسیحی را به عنوان دوران نُووآ (و یا "نو") تقسیم نمود.[۴] لئوناردو برونی نخستین تاریخ‌نگاری بود که از دوره‌های سه‌گانه در کتابش به نام تاریخ مردم فلورانسی (۱۴۴۲ م) استفاده نمود.[۵] برونی و تاریخ‌نگاران بعدی با این استدلال که ایتالیا از هنگام پترارک تغییر نموده و بهبود یافته، دورهٔ سومی به دو دوره‌ای که پترارک نام بـرده بود، افزودند. واژه «قرون وسطی» برای نخستین بار در اسناد لاتینی سال ۱۴۶۹ م و به عنوان media tempestas یا «فصول میانی» ظاهر گردید.[۶] در نخستین بارهایی که این واژه بکار رفته‌است، تفاوت‌های زیادی موجود است همانند medium aevum یا «قرن میانی» که نخستین بار در ۱۶۰۴ م ثبت شده[۷] و media saecula یا «قرون وسطی» که نخستین بار در ۱۶۲۵ م ثبت گردیده‌است.[۸] لفظ جایگزین "medieval" (و یا گاهی اوقات "mediaeval"[۹] یا "mediæval")[۱۰] از واژهٔ medium aevum مشتق گردیده‌است.[۹] دوره‌بندی سه‌گانه پس از تاریخ‌نگاری آلمانی در قرن هفدهم به نام کریستوف کلاریوس، به مرسوم گردید و رواج یافت و برطبق آن تاریخ به سه دورهٔ باستان، میانی و مدرن تقسیم گردید.[۸]

    نقطه آغاز قرون وسطی به‌طور عام در حدود سال ۵۰۰ میلادی پذیرفته شده‌است،[۱۱] با تاریخ دقیق سال ۴۷۶ م که نخستین بار بوسیلهٔ برونی تعیین گردید.[۵][A] تاریخ‌های دیگری که برای سرآغاز این دوران، اغلب در مناطق بیرونی‌تر اروپا تعیین شده‌اند.[۱۳] در کل تاریخ پایان قرون وسطی برای اروپا سال ۱۵۰۰ م در نظر گرفته می‌شود،[۱۴] اگرچه هیچ توافق جهانی برای تعیین این تاریخ وجود ندارد. گاهی اوقات بسته به نوع اتفاقات، زمان وقوع رویدادهایی همانند سقوط قسطنطنیه بوسیلهٔ ترکان عثمانی در ۱۴۵۳ م، نخستین سفر دریایی کریستف کلمب به قاره آمریکا در ۱۴۹۲ م، یا آغاز فرایند اصلاحات پروتستانی در ۱۵۱۷ م به عنوان تاریخ پایان قرون وسطی در نظر گرفته شده‌است.[۱۵] تاریخ‌نگاران انگلیسی اغلب رویداد نبرد بازورث فیلد، در ۱۴۸۵ را برای پایان این دوره در نظر می‌گیرند.[۱۶] برای اسپانیا، تاریخ‌هایی که معمولاً استفاده می‌شوند شامل: مرگ پادشاه فردیناند دوم در ۱۵۱۶ م، مرگ ملکه ایزابلای یکم در ۱۵۰۴ یا تسخیر گرانادا در ۱۴۹۲ هستند.[۱۷] تاریخ نگاران کشورهایی که در آن‌ها گویش‌وران رومی زندگی می‌کنند تمایل دارند تا دوران قرون وسطی را به دو قسمت تقسیم نمایند؛ آنان قسمت‌نزدیکتر را "High" و دیگری را "Low" نام‌گذاری کردند. تاریخ‌نگاران انگلیسی زبان، همانند همتایان آلمانی‌شان، عموما قرون وسطی را به سه بخش تقسیم می‌کنند: "Early" ,"High" و "Late".[۱۸] در سده نوزدهم، سراسر قرون وسطی را اغلب با نام «دوران تاریکی»[۱۹] مورد اشاره قرار می‌دادند، اما با رواج تقسیم‌بندی سه‌گانه، استفاده از این واژه در میان تاریخ‌نگاران، منحصر به قرون وسطی آغازین گشت.

    تباهی امپراتوری روم
    اطلاعات بیشتر: دوران باستان متاخر، امپراتوری روم، سقوط امپراتوری روم غربی و Byzantium under the Constantinian and Valentinian dynasties
    220px-Venice_%E2%80%93_The_Tetrarchs_04.jpg

    یک مجسمه از اوخر دوران روم که در آن حکومت چهار فرمانروایی به نمایش در آمده‌است. اکنون در ونیز[۲۰]
    در طول سده دوم میلادی، امپراتوری روم توانست به اوج وسعت سرزمینی خود دست‌یابد؛ روم در دو سدهٔ پسین، کاهش قدرت و توانایی ادارهٔ مناطق دورافتاده‌ترش را تجربه نمود.[۲۱] مشکلات اقتصادی همانند تورم و فشارهای خارجی بر مرزهای امپراتوری باعث بروز بحران قرن سوم در امپراتوری گردید، در این بحران امپراتورهایی که بر تخت می‌نشستند پس از اندک زمانی بوسیلهٔ غاصبی از قدرت برکنار می‌گردیدند.[۲۲] در طول سده سوم میلادی مخارج نظامی پیوسته افزایش می‌یافت، که یکی از دلایل اساسی آن جنگ با شاهنشاهی ساسانی بود که در میانهٔ سده سوم تجدید نیرو نموده‌بود.[۲۳] شمار سپاهیان دو برابر گشت و واحدهای کوچک نظامی و سواره نظام‌ها جای لژیونرهای رومی را به عنوان واحدهای تاکتیکی سپاه امپراتوری، گرفتند.[۲۴] نیاز به درآمد بیشتر منجر به برقراری مالیات‌های سنگین‌تری گردید و باعث تباهی شمار و طبقهٔ خانواده‌های سرمایه‌دار یا ملک‌داران گردید و شمار افرادی از آنان را حاضر به قبول مسئولیتی حکومتی و اداری در شهرهای خودشان بودند را، به شدت کاهش داد.[۲۳] کارمندان بیشتری برای برآورده کردن احتیاجات سپاه در ادارات مرکزی مورد نیاز بود که موجب دادخواهی شهروندان گردید مبنی بر اینکه شمار جمع‌آوری کنندگان مالیات در امپراتوری از شمار مالیات‌دهندگان بیشتر است.[۲۴]

    امپراتور دیوکلسین (۲۸۴–۳۰۵ در قدرت)، امپراتوری را در سال ۲۸۶ به دو بخش اداری و اجرایی نیمه شرقی و نیمه غربی تقسیم کرد؛ اما این تقسیم‌بندی بوسیلهٔ ساکنان و فرمانروایان این بخش به درنظر گرفته نمی‌شد از آنجایی که تمامی فرمان‌های قانونی و اجرایی یک بخش در بخش دیگر نیز معتبر شناخته می‌شد.[۲۵][C] در سال ۳۳۰ م و پس از دورهٔ جنگ‌های داخلی، کنستانتین بزرگ (۳۰۶–۳۳۷ در قدرت) شهر بیزانتیوم را به عنوان پایتخت قسمت شرقی و نام تازهٔ کُنستانتینوپول بنیان نهاد.[۲۶] اصلاحات دیوکلیسن بدون اینکه منجر به جنگ داخلی گردد، دیوان‌سالاری حکومتی را تقویت کرد، سیستم مالیاتی را اصلاح کرد و سپاه امپراتوری را قدرتمندتر کرد، این اصلاحات برای دوام امپراتوری زمان بیشتری فراهم کرد اما نتوانست مشکلاتی که پیش روی امپراتوری قرار می‌گرفت را حل نماید؛ از این مشکلات می‌توان به این موارد اشاره کرد: مالیات‌های سنگین، کاهش میزان زادوولد، و فشار بر روی مرزهای امپراتوری و ….[۲۷] جنگ و درگیری داخلی میان امپراتورهای رقیب به کاری رایج در میان سده چهارم میلادی بدل شده بود و باعث گشت تا سربازان و نیروهایی که باید در مرزهای امپراتوری بسر می‌بردند، سرگرم اینکار گردنند و دست متجاوزان و صحرانشینان افزایش مهاجم برای حملاتشان باز شود.[۲۸] در بیشتر سده چهارم میلادی جامعه رومی، بر گونهٔ تازه‌ای که با مدل دوران باستان متفاوت بود، استوار گردید و باعث افزایش شکاف طبقاتی میان ثروتمند و فقیر و همچنین کاهش و زوال قدرت و سرزندگی در میان شهرهای کوچک گردید.[۲۹] تعییر دیگری که به وقوع پیوست مسیحی‌سازی و تغییر دین رسمی امپراتوری به مسیحیت در روندی تدریجی بود که از سده دوم تا سده پنجم میلادی به درازا انجامید.[۳۰][۳۱]

    220px-Europe_map_450.PNG

    نقشهٔ تقریبی مرزهای اروپا در حدود سال ۴۵۰ میلادی
    در سال ۳۷۶ م گوت‌ها، که از هون‌ها فرار می‌کردند، اجازه‌نامه‌ای از امپراتور والنس دریافت نمودند (۳۶۴–۳۷۸ م در قدرت) تا در ایالت رومی تراکیه واقع در شبه‌جزیره بالکان ساکن گردند. این اسکان یافتن به راحتی صورت نپذیرفت و هنگامی که افسران رومی نتوانست مشکلات به وجود آمده را برطرف نمایند، گوت‌ها به تاخت و تاز و غارت در مناطق امپراتوری مبادرت ورزیدند.[D] والنس که در تلاش برای از بین بردن این وضعیت وخیم بود در نبرد آدریانوپل در ۹ اوت ۳۷۸ م بدست گوت‌ها کشته‌شد.[۳۳] در کنار تهدیدهای کنفدراسیون‌های قبایل از شمال در میان خود امپراتوری نیز مرزبندی‌هایی میان امپراتوری به وجود آمد، مخصوصاً کلیسای مسیحی که مشکلاتی را به وجود آورد.[۳۴] در سال ۴۰۰ م ویزیگوت‌ها به امپراتوری روم غربی هجوم بردند و اگرچه مدتی عقب رانده شدند اما سرانجام در ۴۱۰ م شهر رم را غارت کردند.[۳۵] در سال ۴۰۶ م آلان‌ها، وندال‌ها و سوئبی‌ها به سرزمین گل رسیدند؛ و پس از سه سال در تمام گل پخش شده و در ۴۰۹ م از کوهستان پیرنه گذشتند و بجایی که امروزه اسپانیا نامیده می‌شود، قدم گذاشتند.[۳۶] دوره مهاجرت‌ها با حرکت دسته‌های گوناگون مردم مختلف آغاز گشت و از نخستین گروه‌ها تعداد بسیار زیادی از مردم ژرمن بودند که از میان اروپا گذشتند. فرانک‌ها، آلامان‌ها و بورگوندی‌ها در شمال سرزمین گل متوقف شدند و در همان هنگام آنگل‌ها، ساکسون‌ها و جوت‌ها در بریتانیا ساکن شده،[۳۷] و وندال‌ها از تنگهٔ جبل الطارق گذشته و ایالت رومی آفریکا را تسخیر نمودند.[۳۸] در دهه ۴۳۰ م هون‌ها هجوم به امپراتوری را آغاز کردند؛ فرمانروایشان آتیلا (۴۳۴–۴۵۳ در قدرت) تهاجم‌ها به بالکان در سال ۴۴۲ م و ۴۴۷ م، به سرزمین گل در ۴۵۱ م و به ایتالیا در ۴۵۲ م را رهبری می‌کرد.[۳۹] تهدیدات هون‌ها تا هنگام مرگ آتیلا در ۴۵۳ م پابرجای بود؛ تنها پس از مرگ او بود که کنفدراسیون هونی که او بینان نهاده و رهبری می‌کرد ازهم پاشید.[۴۰] این یورش‌های بزرگ قبایل مختلف، طبیعت سیـاس*ـی و بافت فرهنگی و مردمی، آنچه را که پیش از آن، امپراتوری روم غربی نامیده می‌شد را یکسره دگرگون ساخت.[۳۷]

    با پایان سده پنجم میلادی قسمت غربی امپراتوری به واحدهای کوچکتری تجزیه شده بودند و که بوسیلهٔ قبایل مهاجمی در ابتدای همین سده به آنان یورش بـرده‌بودند، اداره می‌شدند.[۴۱] عزل آخرین امپراتور غرب، رومولوس آگوستولوس، در ۴۷۶ م به عنوان تاریخ پایان امپراتوری روم غربی رایج گشته‌است.[۱۲][E] در سال ۴۹۳ م شبه جزیره ایتالیا بوسیلهٔ اوستروگوت‌ها تسخیر شد.[۴۲] امپراتوری روم شرقی که بیشتر امپراتوری بیزانس نامیده می‌شود پس از فروپاشی همتای غربی‌اش، توانایی و نیروی کمی در اختیار داشت تا بتواند ادعاهایش بر مناطق غربی را برآورده ساخته و آنان را زیر کنترل خود دربیاورد. درحالی که هیچ‌یک از پادشاهان جدید در غرب جرئت ادعا و احیای مقام پیشین امپراتوری غربی را به خود راه نمی‌دادند، امپراتوران بیزانس همچنان ادعایشان را بر روی سرزمین‌های غربی حفظ کرده و بر آن تأکید می‌نمودند ولی کنترل بیزانس بر مناطق غربی نمی‌توانست به چیزی فراتر از کنترلی موقتی بدل گردد. بازپس‌گیری نواحی ساحلی دریای مدیترانه و شبه‌جزیره ایتالیا (جنگ گوتی) در هنگام امپراتوری ژوستینین یکم (۵۲۷–۵۶۵ در قدرت) تنها تلاش بیزانس و اقدامی موقتی بود و می‌توان آن را یک استثنا نامید.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    _______________________________


    قرون وسطای آغازین

    جامعه‌های تازه
    نوشتار‌های اصلی: دوره مهاجرت‌ها و سقوط امپراتوری روم غربی
    با پایان یافتن وحدتی که امپراتوری روم غربی ایجاد کرده بود، ساختار سیـاس*ـی اروپای غربی دست‌خوش تغییراتی گشت. گرچه جنبش‌های مردمی که در این دوره روی داد را اغلب با نام یورش‌های صحرانشینان می‌شناسند اما در حقیقت، این رویداد به اردوکشی‌های نظامی محدود نبود و جمعیت بسیار زیادی به سرزمین‌های امپراتوری مهاجرت نمودند. یکی از دلایل تقویت این جنبش‌ها، دوری ورزیدن نجیب‌زادگان و سرشناسان روم غربی برای کمک مالی به سپاه امپراتوری و پرداخت نکردن مالیات برای سرکوب کردن این مهاجرت‌ها بوده‌است.[۴۴] امپراتوران سدهٔ پنجم در بیشتر اوقات بوسیلهٔ سران نظامی قدرتمند همانند ستیلیچو (درگذشتهٔ ۲۰۸)، فلاویوس آییتیوس (درگذشتهٔ ۴۵۴)، آسپار (درگذشتهٔ ۴۷۱)، رسیمر (درگذشتهٔ ۴۷۲)، یا گوندوباد (درگذشتهٔ ۵۱۶)، کنترل می‌شد که بیشترشان هم یا رومی نبودند یا پیشینهٔ رومی شدنشان کوتاه بوده‌است. با از میان رفتن خط وراثت امپراتوران روم غربی، بسیاری از پادشاهای هم که جایگزینشان گردیدند همین ویژگی را دارا بودند و کم‌کم ازدواج میان پادشاهان تازه و نجیبان رومی به کاری رایج بدل شد.[۴۵] اینکار باعث درهم‌آمیختگی فرهنگ رومی با فرهنگ قبایل مهاجم گشت و باعث شد اعضای مرد قبایل در مجالس مردمی بیشتر از هنگامی که دولت رومی پابرجا بود، در مورد مشکلات سیـاس*ـی اظهار نظر کنند.[۴۶] مصنوعات مادی برجای مانده از رومی‌ها و مهاجمان در بیشتر اوقات شبیه به یکدیگرند و همچنین اشیای قبیله‌ای نیز براساس سبک ساخت کالاهای رومی، شکل داده شده‌اند.[۴۷] بسیاری از نوشته‌های اندیشمندانه و فرهنگ مکتوب پادشاهی‌های تازه برپاشده نیز بر پایهٔ عادت‌های فکری رومی استوار شدند.[۴۸] یک تفاوت مهم این بود که سیاست‌های جدید باعث کاهش یافتن تدیرجی میزان درآمدهای مالیاتی گردید. در نتیجه بسیاری از جوامع سیـاس*ـی نتوانستند هزینه‌های سپاهیانشان را با مالیات‌ها تأمین نمایند و در عوض تأمین مالی سپاهیان بر پایهٔ اعطای زمین یا به کرایه دادنش استوار گردید. درپی این رویداد میزان وابستگی و نیاز به درآمدهای مالیاتی روبه کاهش نهاد و همین باعث فاسد شدن سیستم‌های مالیاتی گردید.[۴۹] جنگ‌های داخلی و جنگ میان پادشاهی‌های گوناگون به رواج یافت و در نتیجهٔ کمبود مواد غذایی، بـرده داری منسوخ گشت و جامعه هرچه بیشتر به‌سوی روستایی شدن رانده‌شد.[۵۰][F]

    220px-Theoderic_Quarter_Siliqua_80000847.jpg

    یک سکه از تئودریک بزرگ، رهبر اوستروگوت‌ها، ضرب شده‌ی میلان متعلق به حدود سال ۴۹۱–۵۰۱ میلادی
    در میان سده‌های پنجم تا هشتم، فضای خالی سیـاس*ـی ناشی از نبود امپراتوری متمرکز روم بوسیلهٔ ملت‌ها و اشخاص جدیدی پُر گردید.[۴۸] در اواخر سده پنجم، اوستروگوت‌ها که قبیله‌ای گوتی محسوب می‌شدند در ایتالیای روم ساکن گردیدند و آنان که در زیر فرمانروایی تئودوریک بزرگ (درگشتهٔ ۵۲۶ م) قرار داشتند، یک پادشاهی مشترک با همکاری ایتالیایی‌ها و اوستروگوت‌ها برپا نمودند، که تنها مدت اندکی پس از مرگ تئودریک دوام آورد.[۵۲] بورگوندی‌ها در گُل ساکن شدند و پس از آنکه نخستین فرمانروایشان در سال ۴۳۶ م بدست هون‌ها نابود گردید، پادشاهی دیگری در دهه ۴۴۰ میلادی برپا نمودند. این پادشاهی در سده پنجم و اوایل سده ششم و در میان شهر ژنو امروزی و لیون به رشد خود ادامه داد و سرزمین بورگوندی ایجاد گردید.[۵۳] در نقطه دیگری از سرزمین گُل، فرانک‌ها و بریتون‌های سلتی حکومت‌های سیـاس*ـی کوچکی را برپا کردند. پادشاهی فرانک در شمال سرزمین گل متمرکز شد که شیلدریک یکم (درگذشتهٔ ۴۸۱) به عنوان نخستین پادشاه آن شناخته می‌شود. آرامگاه او که در ۱۶۵۳ م کشف گردید، بخاطر همراه داشتن مقدار زیادی اثاثیه قبر، شامل سلاح‌های مختلف و مقدار زیادی طلا بسیار مورد توجه قرارگرفته‌است.[۵۴]

    پادشاهی فرانک در هنگام فرمانروایی پسر شیلدریک، کلوویس یکم (۵۰۹–۵۱۱ درقدرت)، که بنیانگذار دودمان مروونژی‌ها نیز محسوب می‌شود، گسترش یافت و همچنین به دین مسیحیت درآمد. بریتون‌ها، که از بومیان بریتانیا – امروزه بریتانیای کبیر – محسوب می‌شدند در منطقه‌ای که امروزه به نام برتانی شناخته می‌شود، ساکن گردیدند.[۵۵][G] پادشاهی‌های دیگری همانند پادشاهی ویزیگوت در شبه‌جزیره ایبری، سوئبی در شمال‌غربی ایبری و پادشاهی وندال در آفریقای شمالی نیز برپا گردیدند.[۵۳] در سده ششم، لمباردها در ایتالیای شمالی ساکن شده و شماری از دوک‌هایشان گاه و بیگاه پادشاهی را برای فرمانروایی بر خودشان انتخاب می‌کردند و به این ترتیب پادشاهی اوستروگوت‌ها را از میان برداشتند. در اواخر سده ششم میلادی، این روند انتخابی و موقتی با پادشاهی همیشگی پادشاهی لومبارد جایگزین گردید.[۵۶]

    این تهاجمات باعث شدند تا گروهای قومی کوچک زیادی نیز به اروپا منتقل شوند، هر چند این گروه‌های تازه به صورت متناسب در همه اروپا مستقر نگردیدند و بعضی مناطق سهم بیشتری از مناطق دیگر نصیبشان گردید. برای نمونه در سرزمین گل، مهاجمان به‌طور گسترده‌ای در شمال و شرق بیشتر از جنوب و غرب سکونت گزیدند. اسلاوها در اروپای مرکزی و اروپای شرقی و همچنین در شبه‌جزیره بالکان سکونت گزیدند. این موج ساکن شدن گروه‌های مختلف با تغییرات زبانی مناطق، همراه گردید. زبان لاتین، که زبان ادبی امپراتوری روم غربی محسوب می‌شد، رفته‌رفته جایش را به زبان‌های محلی‌ای داد که ریشه در لاتین داشته و تکامل یافته اش محسوب می‌گردید ولی از لاتین نیز فاصله گرفته بود؛ این زبان‌ها به نام زبان‌های رومی‌تبار شناخته می‌شوند. این تغییر لاتین به زبان‌های تازه، چندین قرن به طول انجامید. یونانی زبان امپراتوری بیزانس باقی‌ماند، اما مهاجرت اسلاوها نیز باعث اضافه گردیدن زبان‌های اسلاوی به اروپای شرقی گردید.



    پایداری بیزانس
    نوشتار‌های اصلی: Byzantine Empire under the Justinian dynasty و Byzantine Empire under the Heraclian dynasty
    220px-Sanvitale03.jpg

    یک موزائیک که ژوستینین یکم را همراه با اسقف راونا، نگهبانان و ندیمه‌ها نشان می‌دهد.[۵۸]
    در همین وضعیت که اروپای غربی شاهد برپایی پادشاهی‌های تازه‌ای بود، امپراتوری روم شرقی دست نخورده ماند و تا سرآغاز سده هفتم میلادی دوره ای از بازیاب اقتصادی را تجربه نمود. تهاجم‌های کمتری به سرزمین امپراتوری شرقی صورت پذیرفت و آن اندک تهاجم‌ها نیز تنها به شبه‌جزیره بالکان محدود شد. صلح با شاهنشاهی ساسانی، که دشمن سنتی روم محسوب می‌گردید در بیشتر سال‌های سده پنجم پابرجا ماند. امپراتوری شرقی همواره با روابط تنگاتنگ سیاست دولتی و کلیسای مسیحی شناخته‌می‌شد، و نقش آموزه‌های مذهبی در سیاست‌های امپراتوری بیزانس از اهمیت بسیار بالایی برخوردار بود و این چیزی بود که در غرب اروپا رایج نبود. پیشرفت‌های قانونی و حقوقی منجر به تدوین حقوق روم گردید؛ نگارش نخستین دستاورد آن—Codex Theodosianus—در سال ۴۳۸ تکمیل گردید.[۵۹] همچنین در هنگام حکومت امپراتور ژوستینین (۵۲۷–۵۶۵ درقدرت)، گردآوری نوشتار دیگری به نام بدنه قانون مدنی روی داد.[۶۰] ژوستینین بر ساخت ایا صوفیه در کنستانتینوپل همت گمارد و به بازپس‌گیری شمال آفریقا از وندال‌ها و ایتالیا از اوستروگوت‌ها،[۶۱] بوسیلهٔ فرماندهی ژنرالش بلیساریوس (درگذشتهٔ ۵۶۵) پرداخت.[۶۲] فرایند تسخیر ایتالیا با وقوع طاعونی بزرگ متوقف گردید. این طاعون کشنده در سال ۵۴۲ شیوع یافت و باعث شد تا ادامهٔ فرمانروایی ژوستینین بجای کشورگشایی‌های بیشتر، بر روی مسائل دفاعی متمرکز شود.[۶۱]

    در هنگام مرگ امپراتور، بیزانسی‌ها کنترل بیشتر ایتالیا، شمال آفریقا، و جای پاهای کوچکی در اسپانیا را در دست داشتند. بازپس‌گیری سرزمین‌های پیشین بوسیلهٔ ژوستینین که منجر به گسترش قلمرو وی گردید مورد نکوهش تاریخ‌نگاران قرار گرفته‌است و همچنین این اقدامات زمینه را برای فتوحات مسلمانان فراهم ساخت. از سوی دیگر جانشینان ژوستینین با مشکلات زیادی روبرو گردیدند که تنها به مالیات‌های بیش از اندازه او برای تأمین مالی نیازهای جنگی‌اش مربوط نبود بلکه اساساً ماهیت غیرنظامی جامعهٔ امپراتوری، شرایط سربازگیری را دشوار می‌ساخت.[۶۳]

    نفوذ تدریجی اسلاوها در بالکان مشکلات بیشتری را در امپراتوری شرقی و برای جانشینان ژوستینین فراهم کرد. این روند به آهستگی آغاز گردید، اما در اواخر دهه ۵۴۰ م قبیله‌های اسلاو ساکن در تراکیه و ایلیریکوم، در سال ۵۵۱ م موفق گردیدند که در نزدیکی آدریانوپل سپاه امپراتوری را شکست دهند. در دهه ۵۶۰ م، آوارها توسعهٔ نفوذ و قلمروی خود را از پایگاهشان در ساحل شمالی رود دانوب، آغاز نمودند. در پایان سده ششم میلادی، آوارها به یکی از قدرت‌های اصلی اروپای مرکزی بدل شدند و قادر بودند تا پیوسته امپراتوران بیزانس را مجبور به پرداخت باج نمایند. قدرت آوارها تا سال ۷۹۶ م دوام آورد.[۶۴]

    مشکل بزرگ دیگری که امپراتوری با آن روبرو شد در نتیجهٔ دخالت امپراتور موریس (۵۸۲–۶۰۲ درقدرت) در سیاست ساسانیان و هنگامی روی داد که او در مناقشه جانشینی خسروپرویز وارد گردید. این کار دوره‌ای از صلح را با خود به ارمغان آورد، اما درست هنگامی که موریس از تخت امپراتوری پایین کشیده‌شد هجوم ساسانیان آغاز گردید و در مدت امپراتوری هراکلیوس (۶۱۰–۶۴۱ درقدرت) کنترل قسمت‌های بزرگی از امپراتوری همانند مصر، سوریه، و آناتولی، بدست ساسانیان افتاد، که تا هنگام ضدحملهٔ موفقیت‌آمیز هراکلیوس به درازا انجامید. معاهدهٔ صلحی که در ۶۲۸ امضا گردید تمامی این مناطق از دست رفته را به امپراتوری بازگرداند.

    جامعه غربی
    نوشتار(های) وابسته: لباس‌های قرون وسطای آغازین و خوراک‌های قرون وسطی
    در اروپای غربی، هنگامی که دیگران درگیر امورات مذهبی و کلیسا گشته‌بودند و به امور غیرمذهبی توجهی نشان نمی‌دادند، برخی از خانواده‌های نجیب و اشراف رومی از میان رفتند. ارزش‌هایی که برای ادبیات لاتین و آموزش آن قائل بودند، ناگهان ناپدید شد و اگرچه سوادآموزی همچنان اهمیتش را حفظ نمود اما به‌سوی کاربردی شدن رفت و از حالت پیشینش که تنها نشانهٔ مقام اشراف و ثروتمندان بود، خارج شد. در سده چهارم میلادی، ژِروم (درگذشتهٔ ۴۲۰) در رؤیا دید که خداوند او را در مورد اینکه بیشتر وقتش را برای خواندن آثار سیسرون صرف می‌کند بجای آنکه به انجیل بپردازد، مورد ملامت و سرزنش قرار داده‌است. در سده ششم، Gregory of Tours (درگذشتهٔ ۵۹۴) رؤیای مشابهی را تجربه کرد، او در رویایش بجای آنکه بخاطر خواندن سیسرون سرزنش شود، برای فراگیری تندنویسی مورد تنبیه قرارگرفت.[۶۶] در اواخر سده ششم، بخش عمده‌ای از سفارش‌های مذهبی کلیساها از موسیقی و هنر بجای کتاب تشکیل گردیده‌بود.[۶۷] بیشتر تلاش‌های روشن‌فکرانه به پیروی و تقلید از اندیشه‌های کلاسیک محدود گردید، اگرچه برخی آثار درخور توجه نیز پدید آمدند، که با محتویاتی شفاهی نیز همراه بودند که امروزه از میان رفته‌اند. نوشتارهای Sidonius Apollinaris (درگذشتهٔ ۴۸۹)، کاسیودوروس (درگذشتهٔ c. ۵۸۵) و بوئتیوس (درگذشتهٔ c. ۵۲۵) نوعی از آثار این دوره‌اند.[۶۸]

    تغییرات بر سبک زندگی افراد غیر روحانی نیز اثر گذارد و فرهنگ اشرافی بجای آنکه فعالیت‌های ادبی را پیگیری کند، بر روی برپایی جشن‌های بزرگ در سالن‌های مجلل و رسمی متمرکز گشت. اشراف و نجیب‌زادگان از جواهرات و طلاهای بسیاری در پوشش خود استفاده می‌کردند. لردها و پادشاهان از همراهان جنگجوها که ستون فقرات نیروهای نظامی‌شان را شکل می‌دادند، پشتیبانی می‌کردند.[H] در میان اشراف و نجیب‌زادگان روابط خانوادگی نیز همانند وفاداری، شجاعت و افتخارآفرینی‌ها از اهمیت بالایی برخوردار بود. این روابط باعث ایجاد دشمن‌هایی در میان جامعهٔ اشرافی می‌گردید، همانند نمونه‌هایی مرتبط با Gregory of Tours که در سرزمین گُل مروونژی روی داد. به نظر می‌رسد که بیشتر این دشمنی‌ها با پرداخت خون‌بها پایان می‌یافت.[۷۱] زنان در جامعه اشرافی، در نقش‌های اصلی‌شان به عنوان همسر و مادر پسران به ایفای نقش می‌پرداختند؛ مادر فرمانروا در سرزمین مروونژی از جایگاه بسیار بالایی برخوردار بود. در جامعهٔ آنگلوساکسونی، آوردن تعداد بچه‌های کمتری برای فرمانروا، نقش و جایگاه زنان به عنوان ملکه مادر را به شدت کاهش می‌داد، که با افزایش ایفای نقش بوسیلهٔ ریاستشان بر صومعه‌های راهبه‌ها، جبران می‌شد. تنها در ایتالیا بود که زنان در زیر کنترل و حمایت یکی از مردان خانواده‌شان قرار می‌گرفتند.[۷۲]

    220px-Fr%C3%BChmittelalterliches_Dorf.jpg

    بازسازی یک روستای دهقان‌نشین متعلق به دوران قرون وسطای آغازین در باواریا
    رویدادها و سبک زندگی جامعهٔ دهقانان بسیار کمتر از جامعهٔ اشرافی به صورت مستند ثبت و نوشته شده‌است. بیشتر اطلاعاتی که در دسترس قرار دارد از راه باستان‌شناسی و اسناد اندکی نیز که به جزئیات زندگی دهقانان پرداخته و از دوران پیش از سده نهم میلادی باقی‌مانده‌اند، بدست آمده‌است. بیشتر توصیفاتی که از طبقه‌های فرودست جامعه برجای مانده یا از قوانین حقوقی یا در میان نوشتارهایی است که بوسیلهٔ اشراف به نگارش درآمده‌اند.[۷۳] الگوهای زمین‌داری در همهٔ غرب یکسان نبوده‌است؛ در برخی مناطق الگوهای زمین‌داری بر خُرد کردن هرچه بیشتر زمین‌ها استوار شده بود در حالی که در برخی مناطق دیگر، استفاده از قطعه‌های بزرگ زمین، رایج بوده‌است. این تفاوت‌ها باعث ایجاد تنوع گسترده جوامع دهقانی گردید، برخی از آنان به زیر سلطه زمین‌داران اشرافی درآمدند در حالی که برخی دیگر میزان بالایی خودمختاری داشتند.[۷۴] نوع سکونت نیز بسیار گوناگون بود. برخی دهقانان در سکونتگاه‌های بزرگی زندگی می‌کردند که گاهی اوقات تا ۷۰۰ نفر در آن سکونت داشتند. دیگران نیز در گروه‌های کوچکی از خانواده‌ها زندگی می‌کردند و برخی دیگر نیز در مزارع جداگانه‌ای که در حومهٔ شهرها قرار داشت، زندگی می‌کردند. همچنین مناطقی نیز وجود داشتند که ترکیبی از دو یا چندین نوع از این الگوها، در آن‌ها به‌طور همزمان وجود داشت.[۷۵] برخلاف اواخر دوران روم، هیچ اختلاف شدیدی میان وضعیت قانونی دهقانان آزاد و اشراف وجود نداشت و یک خانواده دهقانی آزاد می‌توانست تا با انجام خدمت نظامی و جنگیدن برای یک لُرد قدرتمند، در طی چندین نسل، به طبقهٔ اشرافی صعود نماید.[۷۶]

    فرهنگ و زندگی شهری رومی در دوران آغازین قرون وسطی دستخوش دگرگونی‌های بسیاری گشت. اگرچه شهرهای ایتالیا خالی از سکنه نشدند اما شمار بسیاری از ساکنانشان را از دست دادند. برای نمونه، شهر رُم، که شهری به جمعیت صدها هزار نفری بود، در اواخر سده ششم میلادی به شهری با جمعیت ۳۰٬۰۰۰ نفری بدل گردید. معابد رومی به کلیساهای مسیحی تبدیل گردیدند و دیوار شهرها نیز همچنان مورد بهره‌برداری قرار می‌گرفتند.[۷۷] در اروپای شمالی نیز شهرها کوچک گردیدند و در همان حال آثار مدنی و دیگر بناهای همگانی برای تأمین مصالح ساختمانی مورد هجوم و نابودی قرار گرفتند. در بیشتر مواقع، برپایی پادشاهی‌های تازه موجب رشد جمعیت در شهرهایی می‌گردید که به عنوان پایتخت برگزیده می‌شدند.[۷۸] اگرچه اجتماع‌های یهودی در بسیاری از شهرهای رومی ساکن بودند، اما یهودیان پس از تغییر دین امپراتوری به مسیحیت، دوره‌ای سخت و رنج‌های زیادی را تحمل نمودند. به‌طور رسمی با آنان مدارا می‌گردید اگر تلاش‌ها برای ایجاد تغییر دین حمایت می‌کردند و گاهی اوقات حتی تشویق می‌گردیدند تا در مناطق تازه ساکن شوند.
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    _______________________________


    پیدایش اسلام
    نوشتار اصلی: فتوحات مسلمانان
    220px-Map_of_expansion_of_Caliphate.svg.png

    فتوحات مسلمانان گسترش در زمان محمد، ۶۲۲–۶۳۲ گسترش در زمان خلفای راشدین، ۶۳۲–۶۶۱ گسترش خلافت بنی‌امیه، ۶۶۱–۷۵۰
    در اواخر سده ششم و سده هفتم میلادی، باورهای مذهبی در امپراتوری بیزانس و ایرانشهر دستخوش تغییرهای گوناگونی شد. یهودیت دینی جذاب بود که پیروان تازه‌ای میافت و حتی یکی از فرمانروایان عرب نیز به آن گروید. همچنین در میان مسیحیان و پیروان ایرانی مزدیسنا نیز در جذب هرچه بیشتر ساکنان شبه‌جزیره عربستان برای گرویدن به دینشان، رقابت تنگاتنگی وجود داشت. همهٔ این رقابت‌ها با پیدایش اسلام در هنگام زندگانی محمد بن عبدالله (درگذشتهٔ ۶۳۲ م) در عربستان به پایان رسید.[۸۱] پس از مرگ او، نیروهای مسلمانان بر امپراتوری بیزانس و ایرانشهر تاختند و بسیاری از سرزمین‌هایشان را تسخیر نمودند؛ آنان سوریه را در ۶۳۴–۶۳۵، مصر را در ۶۴۰–۶۴۱، ایرانشهر را در میان سال‌های ۶۳۷ تا ۶۴۲، شمال آفریقا در اواخر سده هفتم و همچنین شبه‌جزیره ایبری را در سال ۷۱۱ م تسخیر نمودند.[۸۲] در سال ۷۱۴، نیروهای مسلمان بیشتر شبه‌جزیره ایبری را به کنترل خود درآورده و نام آن را اندلس نهادند.[۸۳]

    فتوحات اسلامی در میانهٔ سده هشتم میلادی به نقطه اوج خود رسید. شکست سپاهیان مسلمان در نبرد تور در سال ۷۳۲ م باعث شد تا فرانک‌ها جنوب فرانسه را از مسلمانان بازپس گیرند اما دلیل اصلی توقف روند فتوحات اسلامی در اروپا به دلیل انقراض خلافت اموی و جایگزین آن با خلافت عباسی بوده‌است. عباسیان، پایتخت خود را به بغداد بردند و توجهشان بیشتر به درگیری‌های خاورمیانه معطوف گشت تا به اروپا، و همچنین کنترل قسمت‌هایی از سرزمین‌های اسلامی را هم از دست دادند. وارثان بنی‌امیه به حکومتشان در شبه‌جزیره ایبری ادامه دادند و اغلبیان کنترل شمال آفریقا را بدست آورده و همچنین طولونیان نیز به فرمانروایان مصر بدل گردیدند.[۸۴] در میانهٔ سده هشتم میلادی، شرکای جدید اقتصادی‌ای در مدیترانه پدیدار گردیدند و تجارت میان عرب‌ها و فرانک‌ها جایگزین اقتصاد رومی پیشین گشت. تجارت فرانک‌ها برپایهٔ مبادلهٔ الوار، خز، شمشیر و بـرده را در برابر ابریشم و انواع دیگر پارچه، ادویه و فلزات قیمتی با عرب‌ها بنا شده بود.


    تجارت و اقتصاد
    نوشتار اصلی: Medieval economic history
    مهاجرت‌ها و یورش‌های سده‌های چهارم و پنجم میلادی باعث گشت تا شبکه‌های تجاری پیرامون دریای مدیترانه درهم بریزد. یکی از این آسفتگی‌ها، توقف واردات محصولات آفریقایی به اروپا بود؛ در آغاز این محصولات در تمامی مناطق مرکزی و داخلی اروپا ناپدید شدند و این روند تا آنجا ادامه یافت که در سده هفتم میلادی تنها در چندین شهر مانند رُم یا ناپل یافت می‌گردیدند. در پایان سده هفتم و در اثر فتوحات مسلمانان، تولیدات آفریقایی دیگر در هیچ نقطه‌ای از اروپای غربی یافت نمی‌گردیدند. جایگزینی محصولات خارجی و محصولاتی که از نواحی دور دست وارد می‌گردیدند و در سراسر سرزمین‌های روم به یک روند بدل شده‌بود با کالاهای محلی در دوران قرون وسطای آغازین به‌وقوع پیوست. این دگرگونی‌ها بیشتر در سزمین‌های غیر مدیترانه‌ای همانند شمال گُل و بریتانیا، نمود یافت. کالاهای غیر محلی که در جریان کاوش‌های باستان‌شناسانه کشف می‌گردند، معمولاً کالاهایی تجملاتی هستند. در بخش‌های شمالی اروپا نه تنها شبکه‌های تجاری به تجارت محلی محدود بودند، بلکه کالاهایی که مورد داد و ستد قرار می‌گرفتند نیز بسیار ابتدایی بودند، همانند ظروف سفالی کوچک یا ساخته‌های پیچیده‌تر. در کرانه‌های مدیترانه، سفالگری صنعتی رایج بود علاوه بر مصرف داخلی، از راه‌های تجاری با مناطق دیگری که در فاصلهٔ بسیار دوری قرار نداشتند، مورد داد و ستد قرار می‌گرفت.[۸۶]

    مسکوکات و ضرب سکه‌ها در همهٔ دولت‌های گوناگون ژرمن‌ها در غرب به تقلید از انواع رومی و بیزانسی آن صورت می‌پذیرفت. ضرب سکه‌های طلا، تا پایان سده هفتم و هنگام جایگزینی آن با سکه‌های نقره ادامه یافت. سکه‌های نقره فرانکی به نام دناریوس یا denier و در همان هنگام نوع انگلوساکسونی آن، پنی نامیده گردید. در میان سال‌های ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ م سکه‌های denier یا penny، از این مناطق در همهٔ اروپا گسترش یافتند. هیچ‌یک از سکه‌های برنزی و مسی ضرب نگردیدند و تنها در جنوب فرانسه بود که سکه‌های طلا نیز ضرب می‌شد. همچنین هیچ سکهٔ نقره‌ای در واحدهای گوناگون ضرب نگردید.

    کلیسا و رهبانیت
    نوشتار اصلی: مسیحیت در قرون وسطی
    220px-Gregory_I_-_Antiphonary_of_Hartker_of_Sankt_Gallen.jpg

    تصویری متعلق به سده یازدهم که پاپ گریگوری یکم را در حال دیکته به یک منشی نمایش میدهد.
    پیش از هجوم اعراب، مسیحیت مهمترین عاملی بود که باعث اتحاد و یگانگی شرق و غرب میگشت، اما با تسخیر شمال آفریقا ارتباط دریایی میان این نواحی از میان رفت. بیش از پیش تفاوت میان کلیسای بیزانس و کلیسای کاتولیک در زبان، مطالعات و مناجات‌ها بیشتر میشد. کلیسای شرق از زبان یونانی استفاده می‌کرد، برخلاف کلیسای کاتولیک که لاتین را برگزیده بود. تفاوت‌های نیز در الهیات و سیاست به وجود آمد و در ابتدا و میانه‌ی سده هشتم مسئلی همانند شمایل‌شکنی، ازدواج روحانیون و کنترل دولتی بر کلیسا، تفاوت‌های فرهنگی و مذهبی را به اندازه‌ای بزرگ کرده و گسترش داد که شباهت‌های دو مذهب کم‌رنگتر گردید.[۸۸] شکاف اصلی میان این دو مذهب که با نام جدایی شرق و غرب شناخته میشود، در سال ۱۰۵۴ م به وقوع پیوست؛ در آن هنگام نهاد پاپی و پاتریارک قسطنطنیه بر سر برتری پاپ با یکدیگر به مناقشه‌ای پرداختند که منجر به تکفیر کردن یکدیگر گردید و کلیسای مسیحی را به دو شاخه منشعب نمود —شاخه غربی که با نام کلیسای کاتولیک رومی مشهور گردید و شاخه شرقی، یعنی کلیسای ارتدکس شرقی.


    اروپای کارولنژی
    نوشتار‌های اصلی: امپراتوری فرانک و امپراتوری کارولنژی
    رنسانس کارولنژی
    نوشتار اصلی: رنسانس کارولنژی
    فروپاشی امپراتوری کارولنژی
    نوشتار‌های اصلی: امپراتوری مقدس روم و عصر وایکینگ‌ها
    پادشاهی‌های تازه و بازیابی بیزانس
    نوشتار‌های اصلی: امپراتوری بیزانس تحت حکومت سلسله مقدونیه‌ای، Byzantine Empire under the Isaurian dynasty، امپراتوری نخست بلغارستان، مسیحی‌سازی بلغارستان، پادشاهی آلمان، مسیحی‌سازی اسکاندیناوی و مسیحی‌سازی روس‌های کیفی
    نوشتار(های) وابسته: جنگ‌های عرب‌ها و بیزانس (۱۱۸۰–۷۸۰) و جنگ‌های بیزانس و بلغارها
    هنر و معماری
    نوشتار‌های اصلی: هنر قرون وسطی و معماری قرون وسطی
    نوشتار(های) وابسته: هنر دوران مهاجرت، Pre-Romanesque art and architecture و هنر کارولنژی


    توسعه فناوری و علوم نظامی
    قرون وسطای میانه
    نوشتار اصلی: قرون وسطای میانه
    در قرون وسطی ثانویه این مرزبندی (تفکیک دین و سیاست) از میان برداشته می‌شود. تا پیش از این، این دو طبقه جداگانه بودند و با هم کاری نداشتند. اما با ورود به قرون وسطی میانه کلیسا داعیه سیطره یافتن بر عالم سیـاس*ـی را در سر می‌پروراند. به عبارتی دیگر بین دین و سیاست نوعی وحدت ایجاد می‌شود. پاپ‌ها هستند که پادشاهان را تعیین می‌کنند و بر آن‌ها نظارت کامل دارند.

    جامعه و زندگی اقتصادی
    اطلاعات بیشتر: کشاورزی در قرون وسطی
    افزایش قدرت دولت‌ها
    نوشتار‌های اصلی: England in the Middle Ages، France in the Middle Ages، Germany in the Middle Ages، Italy in the Middle Ages، Scotland in the Middle Ages، Spain in the Middle Ages و Poland in the Middle Ages
    جنگ‌های صلیبی
    نوشتار‌های اصلی: جنگ‌های صلیبی، بازپس‌گیری اندلس و جنگ‌های صلیبی شمالی
    نوشتار(های) وابسته: دودمان مقدونیه‌ای در امپراتوری بیزانس و دودمان کمننوس در امپراتوری بیزانس
    220px-Crac_des_chevaliers_syria.jpeg

    دژ شهسواران در طول جنگ‌های صلیبی و برای شوالیه‌های هوسپیتالر ساخته شد.[۹۰]
    در سده یازدهم میلادی، ترکان سلجوقی قسمت بزرگی از خاورمیانه را تسخیر نمودند. آنان ایران را در دهه ۱۰۴۰ م، ارمنستان را در دهه ۱۰۶۰ م و اورشلیم را در ۱۰۷۰ م به کنترل خود درآوردند. در سال ۱۰۷۱ م سپاه ترکان موفق گردید که سپاه امپراتوری بیزانس را در نبرد ملازگرد شکست دهد و امپراتور بیزانس، رومانوس چهارم (درقدرت ۷۱–۱۰۶۸) را به اسارت درآورد. پس از این شکست، ترکان به آناتولی یورش بردند و مرکزهای اصلی جمعیتی و اقتصادی بیزانس را به تسخیر خود درآوردند و ضربه‌ای سخت بر پیکرهٔ امپراتوری وارد نمودند. اگرچه بیزانس موفق شد تا نیرویش را بازیابد اما هیچگاه دیگر نتواست که کنترل خود بر همهٔ آناتولی را برقرار نماید و بیشتر در حالت دفاعی در برابر ترکان قرار گرفت. در همین حال، ترکان نیز با مشکلات گوناگونی روبرو گردیدند؛ اورشلیم به کنترل خلافت فاطمی درآمد و جنگ‌های داخلی ادامه‌داری، قلمروشان را فرا گرفت.[۹۱] بیزانس نیز با قدرت نوظهور بلغارها روبرو گردید که در اواخر سده دوازدهم و سده سیزدهم به شبه‌جزیره بالکان هجوم آورده بودند.[۹۲]

    هدف نهایی جنگ‌صلیبی تسخیر اورشلیم و بازپس‌گیری آن از مسلمانان تعیین شده‌بود. نخستین جنگ صلیبی بوسیلهٔ پاپ اوربان دوم (پاپ ۹۹–۱۰۸۸) اعلان گشت. این جنگ در شورای کلرمونت، در سال ۱۰۹۵ م و در پاسخ به درخواست امپراتور بیزانس، الکسیوس یکم (درقدرت ۱۱۱۸–۱۰۸۱) برای کمک به رویارویی با پیشرفت روزافزون مسلمانان برپاشد. اوربان به هرکسی که نقشی را در این جنگ می‌پذیرفت، آمرزش‌نامه‌ای برای بخشایش گناهانشان اعطا می‌کرد. در نتیجه ده‌ها هزار نفر از مردم و از طبقات گوناگون اجتماعی از اروپا به راه افتاده و اورشلیم را در ۱۰۹۹ م به تسخیر خود درآوردند.[۹۳] یکی از اقدام‌های صلیبی‌هایی که خانهٔ خود را رها و به سوی شرق به راه می‌افتادند کشتار گستردهٔ یهودیان محلی ساکن اروپا و برسر راهشان به شرق بود. این رویداد بی‌رحمانه در طول نخستین جنگ صلیبی به‌وقوع پیوست،[۹۴] هنگامی که جوامع یهودی ساکن کلن، ماینتس و ورمس همانند جوامع ساکن در میان دو رود سن و راین نابود شدند.[۹۵] یکی دیگر از پیامدهای جنگ‌های صلیبی، پیدایش نوع تازه‌ای از فرقه‌های رهبانی همانند فرقهِ نظامیِ شوالیه‌های معبد و هوسپیتالر بود، که سبک زندگی رهبانی را به خدمات نظامی درهم آمیختند.[۹۶]

    صلیبی‌ها با برپایی دولت‌های صلیبی، متصرفاتشان را نظم بخشیده و تثبیت نمودند. در طول سده ۱۲ و ۱۳ میلادی، نبردهای بسیاری میان آنان و امارت‌های مسلمانی که دورتادورشان را فرا گرفته بودند به‌وقوع پیوست. درخواست دولت‌های صلیبی از پاپ باعث اعلان جنگ‌های صلیبی بیشتری[۹۳] همانند جنگ صلیبی دوم و سوم گردید. جنگ صلیبی سوم تلاشی بود برای بازپس‌گیری دوبارهٔ اورشلیم که چندی پیشتر و در سال ۱۱۸۷ بوسیلهٔ صلاح‌الدین (درگذشتهٔ ۱۱۹۳ م) تصرف گشته بود.[۹۷][J] در سال ۱۲۰۳، هدف جنگ صلیبی چهارم از سرزمین مقدست به سوی قسطنطنیه منحرف شد و شهر در ۱۲۰۴ به تصرف صلیبی‌ها درآمد و امپراتوری لاتین قسطنطنیه ایجاد شد[۹۹] و موجب شد تا قدرت امپراتوری بیزانس به‌طور چشگیری از میان برود. در سال ۱۲۶۱ بیزانس توانست دوباره شهر قسطنطنیه را به تصرف خود درآورد اما دیگر نتوانست قدرت پیشین خود را که از میان رفته بود، بازیابی نماید.[۱۰۰] تا سال ۱۲۹۱ م، همهٔ دولت‌های صلیبی در سرزمین مقدس از میان برداشته شدند، اگرچه تنها، عنوان تشریفاتی پادشاهی اورشلیم برای چندین سال دیگر در جزیرهٔ قبرس باقی‌ماند.[۱۰۱]

    پاپ در کنار اعلان جنگ صلیبی برای سرزمین مقدس، جنگ‌های صلیبی دیگری نیز در اسپانیا، جنوب فرانسه و در سواحل دریای بالتیک، برپا نمود.[۹۳] جنگ‌های صلیبی در اسپانیا با سلسله جنگ‌های بازپس‌گیری اندلس از مسلمانان درهم‌آمیخت. گرچه شوالیه‌های معبد و هوسپیتالر در جنگ‌های اسپانیا نیز شرکت نمودند اما فرقه‌های نظامی مشابهی نیز در اسپانیا به‌وجود آمدند، بیشتر این فرقه‌ها که در اوایل سده دوازدهم به‌وجود آمدند انشعابی از دو فرقهٔ اصلی کالاتراوا و سانتیاگو محسوب می‌شدند.[۱۰۲] گرچه اروپای شمالی تا پس از سده یازدهم، خارج از حوزهٔ نفوذ مسیحیت قرارداشت اما به محل درگیری جنگ‌های صلیبی شمالی از سده دوازدهم تا سده چهاردهم بدل شد. این جنگ صلیبی نیز باعث پیدایش چندین فرقهٔ نظامی دیگر همانند فرقه برادران شمشیر گردید. فرقه دیگری نیز به نام شوالیه‌های تتونیک، نیز اگرچه در میان دولت‌های صلیبی سرزمین مقدس تشکیل گردید اما پس از سال ۱۲۲۵ م، بیشتر فعالیت‌هایش را متوجه کناره‌های بالتیک نمود و در ۱۳۰۹ م، مرکز فرماندهی‌اش را به شهر مالبورک در پروس انتقال داد.

    زندگی خردمند
    نوشتار‌های اصلی: رنسانس سده دوازدهم، فلسفه قرون وسطی، Medieval literature، Medieval poetry و Medieval medicine of Western Europe
    فناوری و علوم نظامی
    نوشتار‌های اصلی: Medieval technology، Medieval warfare و History of science § Science in the Middle Ages
    اطلاعات بیشتر: List of medieval European scientists
    معماری، هنر و موسیقی
    اطلاعات بیشتر: Medieval architecture، هنر قرون وسطی و موسیقی قرون وسطی
    زندگی کلیسا
    نوشتار‌های اصلی: اصلاحات گریگوری و کلیسا و دولت در قرون وسطی
    قرون وسطای متأخر
    نوشتار اصلی: قرون وسطای متأخر
    مراحل پایانی قرون وسطی متأخر همراه با ظهور و برآمدن جنبش‌های اجتماعی و سیـاس*ـی مختلف همراه است. زمینه‌ها برای پیدایش نهضت‌های فکری و علمی و در نهایت سر برآوردن دو سده ۱۴ و ۱۵ میلادی که از آن تحت عنوان دوران نوزایی یاد می‌شود، ایجاد می‌شود. در این دوران دستگاه و نظام فلسفی کلیسا که از قرن ۱۱ شروع شده بود و همچنان تا قرن ۱۷ هم ادامه پیدا کرد یعنی نظام موسوم به اسکولاستیسم که به آیین مدرسی موسوم است مبنای اصلی توجیه و دفاع از حاکمیت و دستگاه دین و دولت محسوب می‌شد.

    این آیین مبتنی بر آموزه‌های مسیحیت، همراه با گرایش‌های فلسفی افلاطونی، فیثاغورث، آراء رواقیون و نقطه نظرات فلوطین یا نحله نو افلاطونی و دیدگاه‌های سن آگوستین است.

    جنگ، قحطی و طاعون
    نوشتار اصلی: درگیری‌های قرون وسطای متأخر
    نخستین سال‌های سدهٔ چهاردهم هنگامی بود که قحطی‌های زیادی روی داد که نقطهٔ اوج آن را می‌توان قحطی بزرگ (۱۳۱۵-۱۳۱۷) دانست.[۱۰۴] دلیل اصلی این قحطی بزرگ را می‌توان دوران آهستهٔ گذار از دوره گرمایش قرون وسطایی به عصر یخبندان کوچک دانست که با از بین بردن محصولات کشاورزی به علت بدی آب‌وهوا، باعث آسیب‌پذیری جوامع انسانی گردید.[۱۰۵] در میان سال‌های ۱۳۱۳–۱۳۱۴ و ۱۳۱۷–۱۳۲۱ م، میزان بارش باران در اروپا به شدت افزایش یافت که در نتیجه محصولات کشاورزی را از میان برد.[۱۰۶] همچنین این تغییرات آب‌وهوایی —که باعث کاهش میانگین سالانهٔ دما در اروپا گردید— با یک رکود اقتصادی نیز همراه گشت.[۱۰۷]

    220px-Jacquerie_Navarre.jpg

    گردن‌زدن رهبران jacquerie، از یک نسخه خطی متعلق به سده چهاردهم
    این مشکلات با شیوع مرگ سیاه در سال ۱۳۴۷ م شدت یافت؛ این بیماری یک همه‌گیری جهانی بود که درطی ۳ سال در سراسر اروپا گسترده گشت.[۱۰۸][K] این همه‌گیری باعث مرگ نزدیک به یک سوم جمعیت سراسر اروپا، یعنی حدوداً ۳۵ میلیون نفر گردید. شهرها به دلیل تراکم جمعیت زیاد، تلفات و آسیب‌های بیشتری متحمل شدند.[L] در مناطق وسیعی، شمار ساکنان به شدت کاهش یافت به‌طوری که در برخی مکان‌ها، زمین‌های کشاورزی بدون استفاده رها گردیدند. اربابان و لُردهای بزرگ برای جلب کارگران کم‌شمار زنده‌مانده به مزارع خود، دستمزدها را افزایش دادند. مشکلات دیگری همانند کرایه‌های کمتر و تقاضای کمتر برای غذا نیز، باعث کاهش شدید درآمدهای حاصل از کشاورزی گردید. همچنین کارگران شهری نیز احساس کردند که درآمدشان باید افزایش یابد در نتیجه چندین شورش‌های مردمی در اروپا به وقوع پیوست.[۱۱۱] از این شورش‌ها می‌توان به jacquerie در فرانسه، شورش دهقانان در انگلیس، و شورش در شهرهای فلورانس در ایتالیا وخنت و بروخه در فلاندرز، اشاره نمود. ضربات روحی ناشی از طاعون باعث افزایش ایمان و تقوا در اروپا گردید، و همچنین باعث ایجاد گروه‌های تازهٔ نیکوکاری، ریاضت‌کشانِ flagellants و آزار، اذیت و اخراج یهودیان گردید.[۱۱۲] در ادامهٔ سده چهاردهم، شرایط روی به بهبودی نگذاشت زیرا طاعون در دوره‌های متناوب بازمی‌گشت و آسیب‌هایی را به مردم وارد می‌ساخت.[۱۰۸]

    جامعه و اقتصاد
    خیزش دولت‌ها
    فروپاشی بیزانس

    نوشتار‌های اصلی: نابودی امپراتوری بیزانس، Byzantine Empire under the Angelos dynasty، Byzantine Empire under the Palaiologos dynasty، جنگ‌های بیزانس و عثمانی و پیدایش امپراتوری عثمانی
    اگرچه امپراتورهای پالایولوگی قسطنطنیه را از اروپایی‌های غربی و در ۱۲۶۱ م باز پس‌گرفتند، اما آن‌ها دیگر نتوانستند کنترل همهٔ سرزمین‌هایی که پیش از این در اختیار داشتند را بدست‌آورند. آن‌ها تنها بخش کوچکی از شبه‌جزیره بالکان و در نزدیکی قسطنطنیه، خود این شهر و برخی از سرزمین‌های ساحلی پیرامون دریای سیاه و دریای اژه را کنترل می‌کردند. سرزمین‌های پیشین بیزانس در بالکان میان یه دولت تازهٔ پادشاهی صربستان، دومین امپراتوری بلغارستان و همچنین جمهوری ونیز تکه‌تکه گردید. قدرت امپراتوران بیزانس بوسیلهٔ یک قبیله تازهٔ ترک یعنی عثمانی‌ها تهدید می‌گردید؛ آنان در سده سیزدهم در آناتولی ساکن گردیده‌بودند و به‌طور مداوم در میان سده چهاردهم گسترش پیدا می‌کردند. عثمانی‌ها در سال ۱۳۶۶ م و با تبدیل بلغارستان به یک دولت دست‌نشانده، به اروپا راه یافتند و پس از شکست دادن صربستان در نبرد کوزوو در ۱۳۸۹ م، آن را نیز تسخیر نمودند. اروپایی‌های غربی در واکنش به این رویدادها و وضعیت مسیحیان بالکان جنگ‌صلیبی تازه‌ای را در سال ۱۳۹۶ م اعلان نمودند که در نتیجه سپاه بسیار بزرگی به بالکان فرستاده‌شد و در نبرد نیکوپولیس شکست خوردند.[۱۱۳] سرانجام قسطنطنیه در سال ۱۴۵۳ م و بدست عثمانی‌ها تسخیر گردید.[۱۱۴]

    درگیری در کلیسا
    نوشتار‌های اصلی: Western Schism، Bohemian Reformation و Hussites
    پژوهشگران، خردمندان و اکتشاف‌ها
    نوشتار(های) وابسته: Europeans in Medieval China
    توسعه اقتصادی و نظامی
    هنر و معماری قرون وسطای پایانی
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    _______________________________


    رنسانس

    125px-%22The_School_of_Athens%22_by_Raffaello_Sanzio_da_Urbino.jpg


    300px-Leonardo_da_Vinci_%281452-1519%29_-_The_Last_Supper_%281495-1498%29.jpg

    تابلوی شام آخر اثر لئوناردو دا وینچی
    رنسانس (به فرانسوی: Renaissance) یا دورهٔ نوزایی یا دورهٔ نوزایش یا دوره تجدید حیات، جنبش فرهنگیِ مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. دوران نوزایش، دوران‌گذار بین سده‌های میانه (قرون وسطی) و دوران جدید است. نخستین بار، واژهٔ رنسانس را فرانسوی‌ها در قرن ۱۶ میلادی به‌کار بردند. آغاز دورهٔ نو زایش را در سدهٔ ۱۴ میلادی در شمال ایتالیا می‌دانند. این جنبش در سدهٔ ۱۵ میلادی، شمال اروپا را نیز فراگرفت. رنسانس، یک تحول ۳۰۰ساله است که از فلورانس در ایتالیا آغاز شد و به عصر روشنگری در اروپا انجامید.

    رنسانس در سال‌های ۱۳۰۰ میلادی از ایتالیا آغاز شد و در طول سه قرن در سراسر اروپا انتشار یافت. به‌ندرت در دوره‌ای چنین کوتاه ازنظر تاریخی، رخدادهای گوناگونی به وقوع می‌پیوندد؛ حال آنکه این قرن‌ها سرشار از تغییرات اساسی و فعالیت‌های بزرگ است. جهان امروزی نتیجهٔ همین فعالیت‌هاست، زیرا رنسانس پایه‌های اقتصادی، سیـاس*ـی، هنری و علمی تمدن‌های کنونیِ غرب را بنا نهاد.[۱]

    دانش و هنر پیشرفت‌های عظیمی در ایتالیای سدهٔ ۱۵ و ۱۶ میلادی به‌وجود آوردند. این احیای فرهنگی به «رُنِسانس» (یعنی «نوزایش») مشهور شده‌است. دانشمندان، سرایندگان و فیلسوفانی ظهور کردند که با الهام گرفتن از میراث روم و یونان، با دیدگانی تازه‌تر به جهان می‌نگریستند. نقاش‌ها به مطالعهٔ کالبد انسان پرداختند و اعضای بدن انسان را به شیوهٔ واقع‌گرایانه‌ای نقاشی می‌کردند. فرمانروایان، ساختِ ساختمان‌ها و کارهای بزرگ هنری را سفارش دادند. این عقاید تازه به‌سرعت در سراسر اروپا گسترش یافت.

    رنسانس در علوم
    به تعبیری، دورهٔ رنسانس دورهٔ خردگرایی، ریاضیات، منطق و انسان‌مداری است. در این دوره کلیسا راهبری تحولات نوین فرهنگی را در دست می‌گیرد و یک جنبش مردم‌سالارانه به‌وجود می‌آید و پیشرفت علمی مطرح می‌شود و رنسانس به‌وجود می‌آید. در این دوره، ما شاهد اختراعات زیادی هستیم، مانند باروت، صنعت چاپ، دریانوردی، کشف قطب‌نما، اختراع تلسکوپ و.. دوران رنسانس برای اروپاییان عصر جدیدی بود سرشار از کامیابی‌های عظیم. بسیاری از افراد با ژان فرسنل موافق هستند. او در سال‌های آغازینِ سدهٔ ۱۵ میلادی چنین نوشت:

    جهان چرخید. یکی از بزرگ‌ترین قاره‌های زمین، یعنی قارهٔ آمریکا، کشف شد… صنعت چاپ بذر دانش را کاشت. باروت، انقلابی در روش جنگ پدیدآورد. دست‌نوشته‌های باستانی احیا شد… این‌ها همگی گواه پیروزی عصر جدید (رنسانس) هستند.[۲]

    300px-Michelangelo%27s_Pieta_5450_cropncleaned.jpg

    مجسمهٔ «سوگ مریم» اثر میکل آنژ
    نقش نهضت ترجمه بر رنسانس در علوم
    در قرون ۱۲ و ۱۳ میلادی، نهضت ترجمهٔ کتب مسلمانان به‌طور گسترده‌ای در اروپا پدید آمد. این نهضت از پایه‌های اصلی رنسانسِ علمی و فکری و عامل اساسی رویکرد اروپاییان به علم و دانش بود. در این دوران، آثار مهمی در پزشکی همچون کتاب طب الملکی علی بن عباس اهوازی، کتاب الحاوی، دائرةالمعارف بزرگ طب، و قانون ابن سینا به عبری و لاتین ترجمه شد. موضوع دیگرِ موردتوجه مترجمان اروپایی، مباحث علم حساب (arithmetic) و هندسه بود. اولین آثاری که در این زمینه از عربی به لاتینی ترجمه شد کتاب‌های دانشمندان یونانی بود؛ مانند چهار مقاله اقلیدس و پانزده مقاله اصولی او و نیز کتاب الاربعه بطلمیوس Ptolemaios. اما بزودی ترجمه تألیفات و شرحهای دانشمندان مسلمان آغاز شد. از مهم‌ترین کتاب‌های ترجمه شده جبر و مقابله خوارزمی بود که آغازگر علم جبر در اروپا شد. این کتاب دو بار ترجمه شد با نام‌های Algebra و Liber Algorithmi (یا کتاب خوارزمی) ترجمه شد که هم‌اکنون بعضی نسخه‌های آن در دسترس است.[۳]

    همچنین ترجمه گسترده از متون باستانی یونانی و لاتین بر اساس منابعی که در امپراتوری بیزانس موجود بود، انجام گرفت.

    جامعهٔ قرون وسطی در تحول
    220px-Design_for_a_Flying_Machine.jpg

    طرح یک ماشین پرنده از داوینچی. لئوناردو دا وینچی برای طرحهای خود به وسیلهٔ خط معکوس یادداشت‌هایی را نوشته‌است که فقط آن‌ها را در آینه می‌توان خواند.
    جامعهٔ قرون وسطی که در سال ۱۳۰۰ در آستانهٔ رنسانس قرار گرفته بود، جامعه‌ای مشکل‌دار بود. چنان‌که چارلز جی نوئر می‌نویسد:

    تمدن قرون وسطایی نقایص اساسی داشت. بحرانی که در قرن چهاردهم پدیدار شد با بحرانی که جامعهٔ روم (باستان) را در هم شکست، مقایسه شده‌است. زیرا برای پذیرفتن اصلاحات زیر بنایی انعطاف به خرج داد[۴]

    فئودالیسم، نظام اجتماعی قرون وسطی دیگر مؤثر نبود. ساختار سست سیـاس*ـی آن نمی‌توانست شیوه‌هایی را برای تشکیل و ادارهٔ کشورهایی که حکومت قدرتمند مرکزی داشتند و در انگلستان و فرانسه در حال شکل‌گیری بودند، فراهم آورد. به‌علاوه کلیسای کاتولیک نیز، که به جامعهٔ قرون وسطی ثبات می‌بخشید، در سال‌های پایانی قرون وسطی گرفتار مشکلات داخلی خودش بود. منظور از این مشکلات فساد مالی و اخلاقی بود که وارد سیستم و دستگاه کلیسا شده بود و رفته رفته می‌رفت تا جای خود را به نظام شورایی دهد که با رانت دهی پاپ در سال ۱۴۵۰ مجدداً کلیسا بر نظام شورایی غلبه یافت و کلیسا جشن عظیمی در همین راستا بر پا نمود. بسیاری از روحانیان با استفاده از موقعیتشان برای خود قدرت‌های سیـاس*ـی کسب می‌کردند. البته عوامل دیگری هم در ایجاد رنسانس دست داشته‌اند. از جمله رونق تجارت؛ هنگامی که سربازان از جنگ‌های صلیبی بازمی‌گشتند با خود ادویه، ابریشم و… را می‌آوردند. رشد بازرگانی با توجه به بقیه دنیا برانگیخت و جامعه‌ای که روزگاری بسته و محدود بود، شروع به باز شدن و توسعه نمود.

    انسان گرایان و فرهنگ
    150px-Cicero.PNG

    سیسرو: فیلسوف و سیاست‌مدار رومی
    در قرن پانزدهم، در سراسر اروپا و خاورمیانه، محققین قفسه‌های غبار گرفتهٔ ساختمان‌های قدیمی را جستجو کردند و دست‌نوشته‌های یونانی و رومی را پیدا کردند. در نتیجه، نوشته‌های باقی‌مانده از نویسندگان کلاسیک از جمله افلاطون، سیسرو، سوفوکل و پلوتارک به دوران رنسانس رسید. محققین با حمایت افراد توانگر کارشان را به خوبی انجام دادند و در سال ۱۵۰۰ آن‌ها تقریباً تمام دست‌نوشته‌هایی را که امروز موجود است، یافتند. مطالعهٔ این آثار، دانش نو نام گرفت.[۶] در آن زمان ضمن احیای علاقه به نوشته‌های کلاسیک، به ارزش‌های فردی نیز توجه شد. این گرایش انسان گرایی نام گرفت؛ زیرا طرفداران آن به جای موضوعات روحانی و الهی بیش از هر چیز مسائل انسانی را در نظر گرفتند. انسان گرایی نیز مثل خود رنسانس از ایتالیا ظهور کرد. دو عامل سبب ظهور انسان گرایی شد؛ یکی وجود بقایای امپراتوری روم و دیگری آوارگان امپراتوری در هم شکستهٔ بیزانس.[۷] ویل دورانت در این باره می‌گوید:

    دانشمندان بیزانسی قسطنطنیه را ترک کردند و در واقع به عنوان حامل جوانهٔ آثار کلاسیک عمل کردند، به این ترتیب ایتالیا سال به سال یونان را بهتر و بیش‌تر می‌شناخت.[۸]

    150px-Francesco_Guicciardini.jpg

    فرانچسکو گیچیاردینی
    180px-Martin_Luther%2C_1529.jpg

    مارتین لوتر کشیش آلمانی و مترجم انجیل به زبان آلمانی
    عامل دیگر گسترش صنعت چاپ بود که عملاً باعث می‌شد دسترسی به کتب راحت‌تر شود در نتیجه سرعت دانش کلاسیک و اندیشه‌های انسان گرایی را به‌طور چشمگیری افزایش داد.[۹] علاوه بر این‌ها در دورهٔ رنسانس خواندن کتاب مانند قرون وسطی تنها به روحانیون محدود نبود. زن و مرد، فروشندگان، اشراف و… می‌توانستند بخوانند. در واقع در اواسط قرن شانزدهم، نیمی از مردم لندن سواد خواندن و نوشتن داشتند، میزان سواد در سایر شهرهای اروپا نیز مانند لندن بود.[۱۰]

    فلورانس به دلیل حمایت‌های خانوادهٔ مدیچی‌ها[۱۱] بسیار در هنر و فرهنگ پیشرفت کرد. لورنزو[۱۲] نوادهٔ قدرتمند کوزمو و حاکم مستبد فلورانس نسبت به هنر بسیار سخاوتمند بود. او دانشسرایی در پیزا (تحت سلطهٔ فلورانس) برای جوانان فلورانسی تأسیس کرد.[۱۳] علاوه بر این‌ها در دورهٔ انسان گرایی انتقاداتی نیز به کلیسا وارد شد. اراسموس[۱۴] و سایر منتقدان کلیسا معتقد بودند که آیین بسیار سطحی شدهٔ مذهبی نیازهای معنوی اعضای کلیسا را برآورده نمی‌سازد.[۱۵]

    فرانچسکو گیچیاردینی[۱۶] در کتاب «تاریخ ایتالیا» در سال ۱۵۶۱ نوشت:

    پاپ‌ها که قدرت جهانی پیدا کرده بودند، دستورهای الهی و رستگاری روحشان را از یاد بردند… هدف آن‌ها دیگر زندگی مقدس و پاک، گسترش مسیحیت و عمل نیک در قبال همسایگان نبود. آن‌ها به جمع‌آوری سپاه، انباشتن ثروت، بدعت‌گذاری و خلق شیوه‌های جدید برای کسب پول از هر جایی علاقه‌مند شده بودند.[۱۷]

    مارتین لوتر نود و پنج فرضیه‌اش را به در کلیسای همهٔ قدیسان در ویتنبرگ نصب می‌کند و شکایت‌های لوتر از سوءاستفاده‌های کلیسای کاتولیک از قدرت منجر به اصلاحات و پدید آمدن مذهب پروتستان شد.


    تقسیم‌بندی رنسانس
    در تاریخ هنر معمولاً دوران رنسانس را به این مراحل، بخش می‌کنند:[۱۹]

    • آغازین (حدود ۱۳۰۰ - حدود ۱۴۲۰)
    • پیشین (حدود ۱۴۲۰- حدود ۱۵۰۰)
    • پسین یا اوج (حدود ۱۵۰۰ - حدود ۱۶۲۷)
    بازرگانی
    300px-Venezia_c.1650.jpg

    نمایی از شهر ونیز
    رنسانس عهد شکوفایی تجارت بود و در این دوران اروپا به‌طور کلی ثروتمند بود. بعضی از تجارت‌های دوران رنسانس جنبه بین‌المللی داشتند و درآمد حاصل از آن به اندازه‌ای بود که منجر به تکامل روش‌های مدیریت مالی شد.[۲۰] جامعهٔ دوران رنسانس متشکل از سه طبقه بود: طبقهٔ بالایی یا حاکم، طبقهٔ متوسط یا تجّار و طبقهٔ پایینی یا کارگر. اشراف طبقهٔ بالا هنوز هم بیش‌ترین قدرت سیـاس*ـی را داشتند و صاحب املاک وسیعی بودند و افراد طبقهٔ پایین مورد سوءاستفادهٔ و خراج‌گیری آن‌ها قرار می‌گرفتند.[۲۱] افکار انسان گرایان نیز مخالف ثروت و ماده‌گرایی نبود.

    به‌طوری‌که لئوناردوبرونی می‌گوید:

    ما باید از دارایی‌هایمان لـ*ـذت ببریم و از آن‌ها برای راحتی و معاشمان استفاده کنیم. ما نباید در استفاده از آنچه فراهم آورده‌ایم، پرهیز کنیم و تشنه لب بر سر چشمه بمانیم.[۲۲]

    یکی از سودمندترین مشاغل دوران رنسانس خرید و فروش بود. مواد خام یک منطقه با سود به تولیدکنندگان مناطق دیگر فروخته می‌شد و با فروش کالاهای ساخته شده سود بیشتری حاصل می‌شد.[۲۳] با وجود رشد صنعت، رنسانس دورهٔ انقلاب صنعتی نبود. بسیاری از محصولات اروپایی را کارگرانی تولید می‌کردند که به تنهایی یا در گروه‌های کوچک کار می‌کردند، صنعت چاپ بود.[۲۳] اغلب کالاهایی که داد و ستد می‌شدند، دست‌ساز بودند و تولید انبوه به وسیلهٔ ماشین سیصد سال بعد از آن مرسوم شد.[۲۴] ونیز و جنووا[۲۵] هر دو از موقعیت سوق‌الجیشی مناسبی برخوردار بودند و در دوران رنسانس مرکز تجارت مدیترانه‌ای بودند.[۲۶]

    در شمال اروپا نیز خرید و فروش مواد غذایی شاه (از جمله شاه ماهی نمک سود شده) از جمله فعالیت‌های پر سود اقتصادی بود. این بازرگانان برای مقابله با دزدان دریایی و کنترل این بازرگانی پر سود اتحادیه‌ای [۲۷] را پدیدآوردند. مراکز مدیریت این اتحادیه در شهرهای لوبک و هامبورگ قرار داشت.[۲۸]

    تجارت امروزی بیش از تخصصی شدن مشاغل مرهون رنسانس است. برای مثال، شرکت‌های سهامی امروزی از دوران رنسانس به وجود آمده‌اند یکی از اولین شرکت‌ها، شرکت انگلیسی موسکوی[۲۹] بود که در سال ۱۵۳۳ برای تجارت با روسیه تأسیس شد. موسکوی و سایر شرکت‌ها، مثل شرکت‌های سهامی امروزی برای افزایش سرمایه، سهامشان را تحت عنوان بورس می‌فروختند. به علاوه صرافان دورهٔ رنسانس، بسیاری از کارهای بانکداران امروزی را از جمله پرداخت بهره و تأمین سپرده انجام می‌دادند.[۳۰]

    150px-DBPSL_1959_445_Jakob_Fugger.jpg

    یاکوب (جاکوب) فوگر
    در اوایل دوران رنسانس، مهم‌ترین بانکداران که آن‌ها را بانکداران لومبارد[۳۱] می‌نامیدند ساکن شمال ایتالیا بودند که مرکزشان در فلورانس بود که هشتاد شرکت مالی داشت. در قرن پانزدهم، شرکت مدیسی به تنهایی شانزده شعبه تأسیس کرد.[۳۲] ویل دورانت در این باره می‌گوید:

    هشتاد بانک واقع در فلورانس سرمایهٔ سپرده‌شان را به کار می‌انداختند. چک‌ها را پرداخت می‌کردند و نامه‌های اعتباری صادر می‌کردند. فلورانس از قرن سیزدهم تا پانزدهم مرکز مالی اروپا بود.[۳۳]

    همچنین یکی از موفق‌ترین بانکداری‌های غیر ایتالیایی متعلق به فوگرهای آلمانی بود. آن‌ها ابتدا با فروش البسه مشهور شدند. سپس با راهنمایی‌های یاکوب فوگر به اوج سعادت رسیدند.


    انقلاب‌های فکری عصر رنسانس
    تحولات و دگرگونی‌های فکری گوناگونی در عصر رنسانس به وقوع پیوست که از نظر اهمیت و شدت تأثیرگذاری به موارد زیر می‌توان اشاره کرد و آن‌ها را پایه‌های اساسی شکل‌گیری عصر رنسانس دانست.

    انقلاب فکری کوپرنیک
    250px-Nikolaus_Kopernikus.jpg

    نیکلاس کوپرنیک ستاره‌شناس لهستانی (قوم)
    نظریه زمین مرکزی را مردود شمرد و به جای زمین، خورشید محوری یا خورشید مرکز را قرارداد. با این نظر زمین دیگر مرکز جهان و انسان نیز دیگر اشرف مخلوقات نبود. این نخستین بحران وجدان انسان غربی بود. زیرا انسان موجودی بود در کیهان بیکران.[۳۵]

    انقلاب فکری بزرگی بود زیرا هم با اصول پذیرفته شده نجوم بطلمیوسی در تعارض بود و هم با نص کتاب مقدس. در سال ۱۵۱۴ کوپرنیک دست نوشته کوتاهی را بین دوستان خود توزیع کرد که در آن دیدگاه‌هایش را دربارهٔ فرضیه خورشید مرکزی به اختصار بیان کرده بود.

    نوشته کوتاه کوپرنیک با استقبال زیادی روبرو شد و او را در جمع دانشمندان اروپایی نام‌آور گردانید اما کوپرنیک هنوز نظریه‌اش را قابل عرضه در محافل علمی نمی‌دانست و سال‌های بعد را صرف تحقیقات دقیق و جمع‌آوری شواهد و مدارک کرد تا به آن اعتبار بیشتری بخشد.

    در سال ۱۵۳۳ شهرت کوپرنیک به جایی رسیده بود که آلبرت ویدمانشتات منشی پاپ کلمنت هفتم یک رشته سخنرانی دربارهٔ نظریه او برای پاپ و گروهی از کاردینال‌ها در واتیکان ترتیب داد. در ۱۵۳۶ که تحقیقات کوپرنیک به اتمام رسید دیگر در اروپا دانشمندی نبود که دربارهٔ نظریه انقلابی او چیزی نشنیده باشد و بسیاری در گوشه و کنار قاره خواستار انتشار آن بودند. او حتی در کلیسا نیز حامیان پرنفوذی داشت؛ کاردینال نیکلاس فون شونبرگ در نامه‌ای خطاب به کوپرنیک نوشت: «... ای مرد فاضل امیدوارم که تقاضای مرا بیجا ندانی ولی مؤکداً از تو استدعا می‌کنم که کشف خود در باب کائنات را در معرض قضاوت دیگر نخبگان جهان قرار دهی و ضمناً در اولین فرصت ممکن شرحی از نظریه خود را همراه با جداول و هرچه که به آن مربوط است برای من ارسال داری…» این نامه تشویق‌آمیز اگر چه برای کوپرنیک بسیار ارزشمند بود ولی کافی نبود تا او را به انتشار نظریه انقلابی‌اش متقاعد کند.

    وی همچنان به تکمیل تحقیقات خود ادامه داد تا سال ۱۵۳۹ که با ریاضیدانی به نام گئورگ یواخیم رتیکوس آشنا گردید و او را به شاگردی پذیرفت. این دو با هم نظریه جدید را مطالعه کردند. پس از دو سال رتیکوس با استفاده از اصول تئوری کوپرنیک کتاب ناراتیو پریما را دربارهٔ حرکت زمین نوشت و در ۱۵۴۲ به نام کوپرنیک بخشی از پژوهش او در مثلثات را منتشر کرد. در برابر اصرار شدید رتیکوس بالاخره کوپرنیک پذیرفت که شرح کاملی دربارهٔ نظریه خود فراهم کند و آن را به نورنبرگ بفرستد تا با نظارت او به چاپ رسد. سرانجام کتاب در ۱۵۴۳ منتشر شد.

    انقلاب فکری گالیله
    250px-Galileo.arp.300pix.jpg

    گالیلئو گالیله ستاره‌شناس و فیزیکدان ایتالیایی
    شاخص‌ترین متفکر رنسانس گالیله است وی مفهومی تازه از حقایق طبیعت را اعلام کرد که بنیادهای تعالیم کلیسا را متزلزل کرد و فیزیک را مستقل از الهیات ساخت.

    گالیله می‌گفت:

    حقیقت طبیعت همواره در برابر چشم‌های ماست. این حقیقت چیزی نیست که یک بار به انبیای بنی اسرائیل و حضرت مسیح وحی شده باشد. حقیقت طبیعت همواره در برابر چشمان ماست. اما برای فهم این حقیقت باید با زبان ریاضی آشنا بود. زبان این حقیقت اشکال هندسی یعنی دایره و بیضوی و مثلث و امثالهم است؛ که در کتاب مقدس سخنی از ریاضی و هندسه به میان نیامده‌است.

    گالیله علم فیزیک را سکولار کرد و آن را از الهیات مستقل دانست. تکیه‌گاه علم فیزیک از آن پس خرد انسان بود.[۳۶]

    گالیله قانون آونگ را کشف کرده بود قانون آونگ گالیله امروزه همچنان در امور گوناگون به کار می‌رود مثلاً برای اندازه‌گیری حرکات ستارگان یا مهار روند کار ساعت‌ها از این قانون استفاده می‌کنند. آزمایش‌های او دربارهٔ آونگ آغاز فیزیک دینامیک جدید بود واکنشی که قوانین حرکت و نیروهایی را که باعث حرکت می‌شوند در بر می‌گیرد گالیله در سال ۱۵۸۸ در دانشگاه پیزا مدرک دکتری (استادی) گرفت و در همان‌جا برای تدریس ریاضیات باقی‌ماند.

    گالیلئو گالیله در ۲۵ سالگی دومین کشف بزرگ علمی خود را به انجام رسانید کشفی که باعث از بین رفتن یک نظریه به جا مانده دو هزار ساله شد و دشمنان زیادی برایش آفرید در دوران گالیله بخش بسیاری از علوم بر اساس فرضیه‌های فیلسوف بزرگ یونانی – ارسطو که در قرن ۴ پیش از میلاد می‌زیست بنا شده بود اثر او به عنوان مرجع و سرچشمه تمامی علوم به‌شمار می‌آمد هر کس که به یکی از قانونها و قواعد ارسطو شک می‌کرد انسان کامل و عاقلی به‌شمار نمی‌آمد یکی از قواعدی که ارسطو بیان کرده بود این ادعا بود که اجسام سنگین تندتر از اجسام سبک سقوط می‌کنند گالیله ادعا می‌کرد که این قاعده اشتباه است به‌طوری‌که می‌گویند او برای اثبات این خطا از استادان هم دانشگاهی خود دعوت به عمل آورد تا به همراه او به بالاترین طبقه برج مایل پیزا بروند گالیله دو گلوله توپ یکی به جرم ۵ کیلو و دیگری به جرم نیم کیلو با خود برداشت و از فراز برج پیزا هر دو گلوله را به‌طور هم‌زمان به پایین رها کرد در کمال شگفتی تمام حاضران در صحنه مشاهده کردند که هر دو گلوله به‌طور هم‌زمان به زمین رسیدند گالیله به این ترتیب یک قانون فیزیکی مهم را کشف کرد (سرعت سقوط اجسام به جرم آن‌ها بستگی ندارد).

    بعدها این اصل که به قانون سقوط آزاد یا اصل هم‌ارزی معروف شد، اساس فیزیک مدرن را بنا نهاد. آلبرت اینشتین، تئوری معروف خود نسبیت عام را بر پایه درستی همین اصل نگاشته‌است.

    گالیله همچنان موفق به ساختن یک نوع دوربین گردید ولی این دستگاه قدرت زیادی نداشت اما مطلب مهم این بود که اصل اختراع کشف شده بود و ساختن دوربین قوی تر فقط کار فنی بود. این دوربین به رئیس حکومت «ونیز» تقدیم شد و در کنار ناقوس سن مارک گذاشته شد سناتورها و تجار ثروتمند در پشت دوربین قرار گرفتند و همگی دچار حیرت و تعجب شدند چون آن‌ها خروج مؤمنین را از کلیسای مجاور و کشتی‌هایی را که در دورترین نقاط افق در حرکت بودند مشاهده نمودند ولی گالیله فوراً دوربین را به طرف آسمان متوجه ساخت مشاهده مناظری که تا آن زمان هیچ چشمی قادر به تماشای آن نبود شور و شعفی فراوان در گالیله به وجود آورد گالیله مشاهده نمود که ماه بر خلاف گفته ارسطو که آن را کره‌ای صاف و صیقلی می‌دانست پوشیده از کوه‌ها و دره‌هایی است که نور خورشید برجستگی‌های آن‌ها را مشخص تر می‌سازد به علاوه ملاحظه نمود که چهار قمر کوچک به دور سیاره مشتری در حرکت هستند و بالاخره لکه‌های خورشید را به چشم دید دانشمند بزرگ در سال ۱۶۱۰ تمام این نتایج را در جزوه‌ای به نام «کتاب قاصد» آسمان انتشار داد که موجب تحسین و تمجید بسیار گشت ولی انتشار کتاب قاصد آسمان فقط تحسین و تمجید همراه نداشت بلکه جمعی از مردم بر او اعتراض کردند و از او می‌پرسیدند چرا تعداد سیارات را ۷ نمی‌داند و حال آنکه تعداد فلزات ۷ است و شمعدان معبد ۷ شاخه دارد و در کله آدمی ۷ سوراخ موجود است گالیله در جواب تمام سؤالات فقط گفت با چشم خود در دوربین نگاه کنید تا از شما رفع اشتباه شود.

    مشاهدات و پژوهشهای گالیله او را به این وادی رهنمون شدند که فرضیه‌های علمی را که بر اساس آن‌ها زمین در مرکزیت عالم قرار داشت و خورشید و ستارگان به دور آن می‌گشتند مردود می‌شمرد. نزدیک به نیم قرن پیش از آن کوپرنیک اثر بزرگ خود را که طی آن ثابت کرد خورشید در مرکز دستگاه ستاره‌ای ما ست و زمین و سیاره‌ها به دور آن می‌گردند- در معرض اذهان عموم قرار داده بود.

    انقلاب فکری دکارت
    جست

    250px-Frans_Hals_-_Portret_van_Ren%C3%A9_Descartes.jpg

    رنه دکارت ریاضیدان و فیلسوف فرانسوی
    سومین انقلاب فکری را رنه دکارت به راه انداخت. او خرد آدمی را به‌جای کتاب مقدس و سنت پاپ و کلیسا و فرمانروا نشاند. با این کار دکارت سوژه بزرگی آفرید.[۳۷]

    در اروپای غربی فلسفه دکارت خرافات را از میان برداشت و عصر «اندیشه‌های روشن و متمایز» آغاز شد. دیگر همه چیز را با محک عقل می‌سنجیدند حتی محتویات کتاب مقدس. روزگار ایمان جایش را به روزگار خرد داد. روش دکارت برای پژوهش طبعیت روش قیاسی و استنتاجی بود.

    نیوتن منحیث وارث دستاوردهای گالیله و کپلر پا به عرصه می‌گذارد، قانون گالیله در باره سقوط آزاد اجسام و قوانین کپلر را در قانون گرانش یگانه کرد، روش نیوتن روش تحلیلی و استقرایی بود.

    در دوران دکارت، بزرگ‌ترین مانع در برابر مردم عادی برای اندیشیدن، این خرافه تحمیل شده کلیسا بود، که جز کسی که همه صفحات فلسفه مدرسی را آموخته باشد، نمی‌تواند به پرسش‌های فلسفی بیندیشد. در نتیجه مردم نیاز داشتند که یاد بگیرند که دربارهٔ این ستون‌های جهل شک کنند، پیش از آن که تفکر فلسفی جدیدی را برپا کنند. این هدفی است که کتاب تأملات در فلسفه اولی[۳۸] دکارت در برابر خود قرار داده‌است.

    شکاک‌گرایان به شک و تردید معروف بودند، و همه می‌دانستند که تفکر و اندیشه ایشان، نمی‌توانست فلسفه مثبتی برای زندگی «مطمئن» به بار آورد. از سوی دیگر، جستجو برای یقین، مترادف با قبول اصول منظم کلیسا، و فلاسفه اش یعنی فلاسفه مدرسی بود. با این همه دکارت، «شک برای یقین» را گسترش داد، که برای عموم هم گیرا بود. و در نتیجه آن مبانی تقسیم‌بندی روحانی متخصص و فرد عادی لائیک نیز به لرزه می‌افتاد. او می‌نویسد:

    نه آن که از شک‌گرایان تقلید کنم، که تنها برای خود شک شک می‌کنند، و همیشه می‌خواهند که برکنار از قطعیت بمانند، در برابر، هدف من رسیدن به یقین بود، و کنار زدن زمین و شن روان، تا که به تخته سنگ یا خاک رس برسم.

    از این روی در مقایسه با شک شک‌گرایان، که شاید تنها برای عده‌ای روشنفکر جذاب بود، نوع شک دکارت، توان آن را داشت که عمومی‌تر شود. دکارت بسیار محتاط است، تا قواعد رفتاری و اخلاقی را پیش از تأمل اندیشمندانه[۳۹] معین کند. همه راهنماها لازم برای فرد لائیک، برای چنین راه‌پیمایی فلسفی مهم هستند، تا از سرگردانی اجتناب شود. پس از شرایط اولیه پیش‌فرض گرفتن در کتاب گفتار در روش است که او حرکت مورد نظرش را در کتاب تأملات[۳۸] توصیف می‌کند.

    در کتاب تأملات او نخست در بارهٔ حواس شک می‌کند. اما حرکت مهم او، در گام دوم که شک کردن به خدا است، «آیا خدائی وجود دارد …؟» و حتی شک می‌کند که آیا خدا فریب‌کار است، وقتی می‌نویسد:

    ... من باید بیازمایم که آیا خدا وجود دارد، و اگر هست، این که آیا می‌تواند فریب‌کار باشد یا نه.

    در عصری که دکارت در آن زندگی می‌کرد، این بزرگ‌ترین گـ ـناه بود که به وجود خدا شک شود، تا چه رسد به آن که در بارهٔ خدا بمثابه فریبکار فکر شود. فرانسیس بیکن، پدر تجربه‌گرایی و هم دوره دکارت، کار را برای خود آسان کرده بود، با گفتن آنکه فلسفه بایستی فقط بر روی استدلال تکیه کند، در صورتی‌که الهیات از طریق اعتقاد قابل شناخت است، و به این صورت بیکن از رویارویی با کلیسا اجتناب کرده بود. در مقایسه، دکارت، از سوی دیگر، هدف خود را دقیقاً بر روی ممنوع‌ترین شک جامعه خود می‌گذارد، یعنی برای جامعه، اندیشه مستقل را به‌روشنی در برابر عموم به نمایش می‌گذارد. بسیاری از منقدان، به نتیجه‌گیری خدامنشانه دکارت دربارهٔ اعتقاد، و نیز به عملکرد و کوشش‌های وی برای سازش کلیسا و علم اشاره می‌کنند، و این‌ها را به‌عنوان دلیل بر ناصادق بودن دکارت در حرکت بالا در رابـ ـطه با شک در وجود خدا می‌دانند. چه منقدین درست گویند و چه نه، و صرفنظر از نتیجه‌گیری خود دکارت از بحثی که طرح کرده‌است، و با این که درک خودش اساساً محافظه‌کارانه بوده‌است، این واقعیت انکارناپذیر است که برخورد دکارت در شک و حتی مشاهده خدا به‌عنوان فریبکار، اعتقادات مذهبی زمان خود را به‌طور جدی تهدید و به لرزه درآورده‌است. وقتی عامه مردم چنین برخوردی با خدا را جایز بشمارند، در عمل این حرکت می‌تواند به کفر انجامد، صرفنظر از آنکه جواب‌های مقابل بحث اولیه هر قدر هم قانع‌کننده باشند. در واقع این طرح فکری، دقیقاً نطفه انقلاب دکارتی بود، گرچه این تحول از طریق شاید یک محافظه کار آغاز شد، یعنی خود شخص دکارت! جرئت به شک در بارهٔ باورهای غالب در جامعه، همان قدر برای تشویق اندیشه مستقل لازم بود، که به رسمیت شناختن برابری ظرفیت استدلال در انسان‌ها.



     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    ______________________________


    تاریخ رنسانس
    150px-DanteFresco.jpg

    دانته آلیگیری
    قرن ۱۴ میلادی
    • حدود سال ۱۳۰۷ دانته نوشتن کمدی الهی را آغاز می‌کند.[۴۰]
    • سال ۱۳۴۱ مجلس سنای روم به پترارک لقب شاعر دربار می‌دهد.[۴۱]
    • سال ۱۳۴۹ بوکاچیو نوشتن دکامرون را آغاز می‌کند.[۴۲]
    • حدود سال ۱۳۴۹ پترارک سونات‌هایش را در ترانه‌ها گردآوری می‌کند.[۴۳]
    • سال ۱۳۸۰ ونیز، جنووا را شکست می‌دهد.[۴۴]
    • حدود سال ۱۳۸۷ چاوسر داستان‌های کانتربری را آغاز می‌کند.
    • سال ۱۳۹۷ خانواده مدیچی در فلورانس بانکی را تأسیس کرده و شروع به اندوختن ثروت کلانی می‌کنند.[۴۵]
    قرن ۱۵ میلادی
    • سال ۱۴۰۱ اتحادیه صنفی بازرگانان پشم فلورانس، مسابقه‌ای را برای طرح جدید برای درهای باپتیستری، کلیسایی در فلورانس، راه می‌اندازند و لورنتسو گیبرتی برنده می‌شود و فیلیپو برونلسکی نایب قهرمان مأیوس، مشغول مطالعه ویرانه‌های روم باستان می‌شود.[۴۶]
    150px-Gutenberg.jpg

    یوهانس گوتنبرگ اولین مخترع ماشین چاپ و کلاً صنعت آن در اروپا
    150px-Lorenzo_de%27_Medici-ritratto.jpg

    لورنتزوی مدیچی حاکم فلورانس.
    • سال ۱۴۱۹فیلیپو برونلسکی بیمارستان فاندلینگ (کودک بی سرپرست) در فلورانس را طراحی کرده که نخستین بنای معماری رنسانس به‌شمار می‌رود. در سال بعد او گنبدی بدیع و بزرگ را برای کلیسای جامع فلورانس طراحی می‌کند.
    • سال ۱۴۲۱ پرنس هنری دریانورد، برای یافتن راه دریایی هند از طریق آفریقا کشتی‌های پرتغالی را به جنوب می‌فرستد.
    • سال ۱۴۳۰ دوناتلو، مجسمه‌ساز بزرگ فلورانسی، مجسمه پر نفوذ و مؤثر خود داوود را به پایان می‌رساند.[۴۷]
    • سال ۱۴۳۴ دِ مدیچی حاکم فلورانس می‌شود.[۴۸]
    • سال ۱۴۳۹ فرهنگستان افلاطونی پایه‌گذاری می‌شود؛ اولین سپاه آماده در فرانسه تشکیل می‌شود.
    • سال ۱۴۴۱ تجارت بـرده‌های آفریقایی آغاز می‌شود.
    • حدود سال ۱۴۵۰ چاپ اختراع می‌شود و یوهانس گوتنبرگ آلمانی، کارگر چاپخانه، نخستین کتب چاپ شده به وسیله حروف متحرک در اروپا را منتشر می‌کند.
    • سال ۱۴۵۰ اتحاد سیـاس*ـی میان جمهوری‌های فلورانس، میلان و ناپل، موجب برقراری ثبات در ایتالیای عهد رنسانس می‌گردد.
    • سال ۱۴۵۲ لورنتسو گیبرتی، سری دوم از درهای کلیسای باپتیستری فلورانس را به پایان می‌رساند. میکل آنژ آن‌ها را «دروازه‌های بهشت» می‌نامد..
    • سال ۱۴۵۳ قسطنطنیه به دست ترک‌های عثمانی می‌افتد و دانشمندان بیزانس به همراه آوارگان یونانی زبان به ایتالیا می‌گریزند و نسخه‌های خطی کلاسیک با ارزشی را با خود می‌برند.
    • سال ۱۴۶۱ لویی یازدهم پادشاه فرانسه می‌شود.
    • سال ۱۴۶۹ لورنتزوی مدیچی حاکم فلورانس می‌شود.[۴۹]
    • سال ۱۴۷۹ فردیناند و ایزابلا سلطنت‌های آرگون و کاستیل را متحد می‌کنند تا اسپانیا به وجود آید.
    • سال ۱۴۸۳ ترجمهٔ آثار افلاطون که توسط فیچینو صورت گرفته منتشر می‌شود.
    • سال ۱۴۸۵ هنری هفتم، اولین پادشاه تئودورها به سلطنت انگلستان می‌رسد.
    • سال ۱۴۸۶ پیکو خطابه‌ای در مورد شاٴن انسان می‌نویسد.
    • سال ۱۴۹۲ کریستوف کلمب که سفر دریایی‌اش را از اسپانیا آغاز کرده به آمریکا می‌رسد.
    • سال ۱۴۹۴ آلبرشت دورر هنرمند آلمانی برای نخستین بار از فلورانس دیدن می‌کند.[۵۰]
    • سال ۱۴۹۵–۱۴۹۷ لئوناردو دا وینچی تابلوی شام آخر را نقاشی می‌کند.
    • حدود سال ۱۴۹۷ جان کابوت سفر دریایی‌اش را از انگلستان آغاز می‌کند و جزیرهٔ نیوفاوندلند و نوا اسکوشیا را کشف می‌نماید.
    • سال ۱۴۹۸ واسکو دوگامای پرتغالی از راه دریا با دور زدن آفریقا به هند می‌رسد.
    • سال ۱۴۹۸ جیرولامو ساونارولا راهب با نفوذ فلورانس، پس از چهار سال فرمانروایی، اعدام می‌شود.[۵۱]
    • سال ۱۴۹۹ میکل آنژ مجسمهٔ سوگ مریم را به پایان می‌رساند.
    قرن ۱۶ میلادی
    • سال ۱۵۰۴ میکل آنژ مجسمهٔ داوود را به پایان می‌رساند.[۵۲]
    • سال ۱۵۰۴ لئوناردو دا وینچی، تابلوی مونالیزا که تصویر همسر یک مقام فلورانسی است را نقاشی می‌نماید.[۵۳]
    • سال ۱۵۰۷ اولین نقشه‌ای که سرزمین جدید را به صورت یک قارهٔ مجزا تحت عنوان آمریکا نشان می‌دهد، پدید می‌آید.
    • سال ۱۵۰۹ اراسموس در ستایش دیوانگی را منتشر می‌کند.[۵۴]
    • سال ۱۵۱۲میکل آنژ نقاشی سقف کلیسای سیستین در واتیکان رم را پس از چهار سال به پایان می‌رساند.[۵۵]
    • سال ۱۵۱۳ ماکیاولی کتاب شهریار (The Prince) را می‌نویسد.[۵۶]
    • سال ۱۵۱۷ مارتین لوتر نود و پنجمین فرضیه‌اش را تهیه می‌کند و با اعتراضات خویش، آغازگر جنبش اصلاح دینی می‌گردد.[۵۷]
    • سال ۱۵۱۹ لئوناردو دا وینچی در فرانسه و در کاخی که فرانسوای اول پادشاه فرانسه به او داده بود، از دنیا می‌رود.[۵۸]
    • سال ۱۵۲۱ مارتین لوتر توسط کلیسای کاتولیک تکفیر می‌شود[۵۹] ; هرنان کورتز بر آزتک‌ها چیره می‌گردد.
    • سال ۱۵۲۲ سفر ماژلان اولین گردش به دور زمین را از طریق دریا تکمیل می‌کند.[۶۰]
    • سال ۱۵۳۰ کالج فرانسه بنیانگذاری می‌شود.
    • سال ۱۵۳۳ فرانسیسکو پیزارو بر اینکاها فاتح می‌شود.
    • سال ۱۵۳۴ کارتیه خلیج سنت لورنس را کشف می‌کند و کانادا را برای فرانسه مطالبه می‌کند.
    • سال ۱۵۴۳ کتاب گردش اجرام آسمانی نوشتهٔ کپرنیک که در آن ادعا می‌کند خورشید مرکز منظومه شمسی می‌باشد، نه زمین[۶۱] و در باب ساختمان بدن انسان نوشتهٔ وزالیوس منتشر می‌شود.[۶۲]
    • سال ۱۵۴۵ گیرولامو کاردانو، اولین کتاب جبر امروزی را تحت عنوان هنر بزرگ منتشر می‌کند.
    • سال ۱۵۶۴ گالیلئو گالیله در شهر پیزای ایتالیا و ویلیام شکسپیر در شهر استراتفورد انگلیس متولد می‌شود.
    • سال ۱۵۶۹ اولین نقشه‌هایی که در آن‌ها از نقشه‌کشی مرکاتور استفاده شده بود منتشر می‌شود.
    • سال ۱۵۸۲ تقویم گریگوری ابداع می‌شود.
    • سال ۱۵۸۶ سیمون استوین رقم اعشاری را ابداع می‌کند.
    • سال ۱۵۸۷ اولین نمایش نامهٔ کریستوفر مارلو، تیمور لنگ بزرگ، روی پرده می‌آید.
    • سال ۱۵۸۸ انگلیسی‌ها آرمادای اسپانیایی را شکست می‌دهند.
    • حدود سال ۱۵۸۹ شکسپیر نمایش نامه‌نویسی را با نوشتن سه قسمت هنری ششم آغاز می‌کند.
    • سال ۱۵۹۰ میکروسکوپ مرکب در میدل‌بورخ شهری در جنوب هلند اختراع می‌شود.[۶۳]
    • سال ۱۵۹۱ گالیله در باب حرکت را می‌نویسد و فرانسوا ویت زبانی را برای جبر معرفی می‌کند.
    • سال ۱۵۹۶ رنه دکارت در شهر لاهه، از توابع ایالت تورن فرانسه متولد می‌شود.[۶۴]
    قرن ۱۷ میلادی
    • حدود سال ۱۶۰۰ شکسپیر، هملت را می‌نویسد[۶۵] ; کمپانی هند شرقی بریتانیا پایه‌گذاری می‌شود.[۶۶]
    • سال ۱۶۰۲ کمپانی هند شرقی هلند پایه‌گذاری می‌شود.
    • سال ۱۶۰۵ اولین قسمت دون کیشوت[۶۷] اثر سروانتس منتشر می‌شود و سرفرانسیس بیکن ارزش و ترقیات علوم را می‌نویسد.[۶۸]
    • سال ۱۶۰۷ انگلیسی‌ها در ویرجینیا ساکن می‌شوند.
    • سال ۱۶۰۸ تلسکوپ اختراع می‌شود.
    • سال ۱۶۰۹ تا ۱۶۱۰ کپلر ستاره‌شناسی نوین را منتشر می‌کند.[۶۹] گالیله یک تلسکوپ می‌سازد و سطح ماه را مشاهده می‌کند، چهار قمر مشتری را کشف می‌کند و در مورد سیارهٔ زهره تحقیق می‌کند.[۷۰]
    • سال ۱۶۱۵ دومین قسمت دون کیشوت نوشتهٔ سروانتس منتشر می‌شود.
    • سال ۱۶۲۰ سر فرانسیس بیکن ارغنون نو را می‌نویسد.[۷۱]
    • سال ۱۶۳۲ تا ۱۶۳۳ گالیله محاوره دربارهٔ دو منظومهٔ بزرگ جهان را منتشر می‌کند که کلیسا آن را بدعت‌گذاری قلمداد می‌کند. گالیله آشکارا پیروی از مکتب کپرنیک را انکار می‌کند.[۷۲]
    • سال ۱۶۳۷ دکارت گفتار در روش را منتشر می‌کند. او با کشف رابـ ـطهٔ بین جبر و هندسه و ابداع مفهوم دستگاه مختصات انقلابی بسیار بزرگ در ریاضیات پدیدمی‌آورد و روشی را پایه‌گذاری می‌کند که به هندسه تحلیلی موسوم است.[۷۳]
    نگارخانه
    • 90px-Michelangelos_David.jpg

      مجسمه داوود اثر میکل آنژ

    • 80px-Mona_Lisa%2C_by_Leonardo_da_Vinci%2C_from_C2RMF_retouched.jpg

      مونالیزا اثر داوینچی

    • 89px-Leonardo_da_Vinci_-_Virgin_and_Child_with_St_Anne_C2RMF_retouched.jpg

      یک نقاشی از داوینچی

    • 90px-Torun_kosciol_Piotra_Pawla_krucyfiks.jpg

      مجسمه‌ای از مسیح در کلیسا

    • 88px-Da_Vinci_Vitruve_Luc_Viatour.jpg

      یک نقاشی از داوینچی
     

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مقاله ای از ویکی پدیا
    ______________________________



    عصر روشنگری


    عصر روشنگری (انگلیسی: Age of Enlightenment، فرانسوی: Siècle des Lumières به معنی قرن روشنگری)، جنبشی فکری و فلسفی در تاریخ تفکر غرب بود که از میانه‌های سدهٔ هفدهم آغاز شد و تا پایان سدهٔ هجدهم ادامه داشت. این جنبش انقلاب‌های عظیمی را در علم و فلسفه به وجود آورد که در نهایت باعث از میان‌رفتن کامل جهان‌بینی قرون وسطایی شد.[۱] اهداف اصلی متفکران روشنگری آزادی، پیشرفت، دلیل، مدارا، و پایان دادن به سوء استفاده از کلیسا و دولت بود.[۲][۳] در فرانسه، اساس آموزه‌های روشنفکران، (Lumières) آزادی فردی و مدارای مذهبی، در تقابل با پادشاهی مطلقه و تعصبات ثابت کلیسای کاتولیک روم بود.[۴] روشنگری با افزایش تجربه گرایی، دقت علمی و تقلیل گرایی، همراه با افزایش بازجویی از مذهب مشخص شده بود.[۵]

    دیدرو، ولتر، روسو، مونتسکیو، کانت و ساد از فیلسوفان عصر روشنگری‌اند.

    روشنگری، اشاره به حرکت تاریخی روشنفکری است که دنباله‌رو دکارت و مدافع عقل به عنوان مبنای سیستم زیبایی‌شناسی معتبر، اخلاق، حکومت و منطق بوده و به فیلسوفان اجازه می‌دهد که حقیقت قابل مشاهده را در جهان به دست آورند.[۶]

    عصر روشنگری دوران آزاداندیشی است. البته این آزاداندیشی هنوز به معنای تحقق عملی آزادی و کسب حقوق شهروندی نیست، بلکه دوران پاشیدن بذر اندیشه و معرفت و دوران آمادگی برای رهایی خویشتن از طریق معرفت و شناخت است.


    خاستگاه
    عصر روشن‌گری دوره‌ای پر شور و هیجان در تاریخ غرب بود که به صورت تقریبی از ۱۶۵۰ تا ۱۷۸۹ میلادی به طول انجامید. از اهداف مهم آن تابانیدن نور فهم و ادراک بر تاریکیِ نادانی بود. گهواره عصر روشنگری انگلستان و سرزمین بالندگیِ روشنگری فرانسه بود، تا در نهایت این جنبش به دیگر کشورها از جمله آمریکا نیز گسترش یافت.[۷]

    روشن اندیشی در واقع واکنشی است در برابر شیوهٔ تفکر دیگری که پیش از آن در اروپا رایج بود. در اوایل قرن هفدهم که زمینهٔ انقلاب علمی اروپا فراهم می‌شد دو مرجع مقتدر بر فضای فرهنگی اروپای غربی حکومت می‌کردند. اول احکام متون مسیحی، که کلیسای کاتولیک خود را نگهبان و مفسر آن می‌دانست. کلیسا حتی تاریخ بشر، طب، فیزیک و بسیاری از پدیده‌ها و علوم طبیعی را بر اساس کتاب مقدس تبیین می‌نمود و به هیچ شخص یا مقام دیگری اجازه اظهارنظر نمی‌داد. بدین ترتیب هرگونه نظریه برخاسته از مشاهده علمی و تجربی که مخالف با آموزه‌های کلیسا بود، تکفیر می‌گردید. از آن جمله می‌توان به برخورد قاطع کلیسا با گالیله اشاره کرد. دوم ادبیات کلاسیک، آثار نویسندگان یونان و روم باستان، که در جنبش رنسانس (نوزایی فرهنگ) از نو کشف شده بود و گروه انسان گرایان(اومانیست‌ها) خوانندگان و ستایندگان آن بودند. این دو مرجع از بسیاری جهات معارض هم بودند و میان پیروانشان نبرد سختی جریان داشت، ولی هردو در یک موضوع با هم مشابهت داشتند، و آن نوعی برداشت تاریخی بدبینانه بود، به این معنی که هردو تاریخ تمدن بشری را نوعی سیر نزولی و انحطاطی تصور می‌کردند، سیری که از گذشتهٔ دور طلایی آغاز می‌شد و به وضع نابهنجار و بد کنونی می‌رسید. انسان گراها با استفاده از ادبیات و فرهنگ روم و یونان باستان به اتکای فر و شکوه دوران سپری شده به کلیسای کاتولیک حمله می‌کردند و کلیسای کاتولیک نیز از فلسفه ارسطو یاری می‌جست و به مصاف انسان گراها می‌رفت که هردو میراث باستان بود.

    در قرن شانزده پیش از طرح نظریهٔ جدید، کرهٔ زمین مرکز جهان تصور می‌شد. با آن که قاره‌ها کم و بیش معلوم شده‌اند و مرزهای بیرونی با نقشهٔ جغرافیا مطابقت می‌کند، اما تصور از دیگران در این مرزها تغییر نکرده‌است. آنچه از دیگر ملت‌ها گفته و شنیده می‌شود غالباً خیال و افسانه است. از تمدن‌های کهن ایران، مصر، هند و چین اطلاعی در دست نیست، اگر هم به دست می‌آید این‌طور تعبیر می‌شود که این است نمونه وضع و حالی که محروم ماندگان از فیض و رحمت خدای مسیحیت دچارش می‌شوند. انسان گراها هم تمدن‌های یونان و روم باستان را تنها سرمشق زندگی می‌شناسند و بیرون از این دایره معیاری برای سنجش تمدن و فرهنگ در دست ندارند.

    ساختار اجتماعی هم بازماندهٔ سنت‌های کهن قرون وسطی است. جامعه به سه مرتبهٔ سَروران دینی یا روحانیان، اشراف و عوام یا بورژوا تقسیم می‌شود. در رأس این سلسله مراتب مقام سلطنت قرار دارد که ساختار اجتماعی را برپا نگه می‌دارد. ارادهٔ پادشاه نمایندهٔ مقولات اساسی حق حاکمیت و عقل و عدالت است، و لذا مقید به هیچ شرطی نیست. حق حاکمیت نه از جانب جامعه بلکه برحسب ارادهٔ الهی در شخص پادشاه تجسم یافته‌است.

    در عرصهٔ امور قضایی و حقوقی تا اواخر قرن هفدهم کمابیش همان راه و رسم قرون وسطی برقرار است. غرض از تعقیب و محاکمهٔ مجرم مجازات است، نه دفاع از بقا و نظم جامعه؛ به همین دلیل شدت مجازات بیش از حتمیت آن منظور می‌شود. محیط زندان‌ها هولناک و شکنجه دادن متهم درگرفتن اعتراف امری است عادی؛ صِرف اعتراف هم دلیل جرم شناخته می‌شود. اعلام اتهام اجباری نیست، اختیارات قضات نامعین و نامحدود است، در احکام آنها تناقض به چشم می‌خورد، نفوذ و قدرت صاحبان مقامات دولتی و کلیسایی در تخفیف و تشدید مجازات تأثیر کلی دارد. مأموران و ضابطان قانون میان متهم و مجرم فرقی نمی‌گذارند. مجازات اعدام برای نه تنها جرائم عمده بلکه برای بعضی جرائم جزئی معمول است.

    دیوانگی و بیماری روانی را نشانهٔ تسلیم شدن به تلقینات شیطان یا دچار آمدن به لعنت الهی می‌شناسند؛ و دیوانگان و روانیان را مستوجب مجازات می‌دانند.

    مقدمات ریزش این جهان بینی با به وجود آمدن جنبش رنسانس در قرن شانزدهم فراهم شد. رنسانس گرچه دربرداشت تاریخی قرون وسطی تغییری به وجود نیاورد، اما در شکستن جزمیت و ترویج شکاکیت مؤثر بود، آنها در مجادلات خویش با اهل کلیسا غالباً از شیوه شکاکان و سوفسطاییان یونان باستان کمک می‌گرفتند، که می‌گفتند در امر کسب دانش، به ویژه امور بشری، هرگز به حقیقت مطلق نمی‌توان رسید، چنان‌که در همه جا و همه زمان‌ها معتبر باشد. این مجادلات وحدت آهنین کلیسای کاتولیک را در هم شکست و بسیاری از استعدادهای برجسته را که پیش از آن جذب کلیسا می‌شدند به زمینهٔ تازهٔ علوم طبیعی سوق داد.[۸]

    قرن هفدهم قرن ریزش بنای تاریک جهان بینی قدیم و روشن شدن فضای طبیعت است. منبع این روشنایی تازه عقل انسانی است. شیوه استدلال عقلی و قرار دادن عقل به عنوان یکی از منابع مشروعیت و تعیین قانون که از سوی دکارت مطرح شده بود، بنای مستحکم و استبدادی کلیسا و سلطنت را در قرون بعد فروریخت و تغییر دیدگاه نسبت به علوم طبیعی که به جای الاهیات و آموزه‌های کلیسا ریاضی را مبنای تحلیل قرار داد هم یکی دیگر از دست‌آوردهای دکارت بود که نقشی تعیین‌کننده در دوران خردگرایی و در ادامهٔ آن عصر روشنگری داشت.[۹]

    با الهام از انقلاب در فیزیک که با قانون حرکت نیوتن آغاز شد، متفکران روشنگری استدلال داشتند که تفکر روشمند مشابه آن می‌تواند در همهٔ شکل‌های فعالیت‌های بشر به کار بسته شود. از این رو عصر روشنگری به انقلاب علمی پیوند یافته‌است. برای هردو، حرکت تجربه‌گرایی، خرد، علم و عقلانیت اهمیت داشت.

    سردستگان روشنگران باور داشتند که آنها جهان را که سال‌ها در زیر سنت‌های مشکوک، نابخردی، موهوم‌پرستی و استبداد عصر تاریکی (قرون وسطی) بوده‌است به پیشرفت سوق خواهند داد. حرکت روشنگری به ظهور چهارچوب روشنفکرانه انقلاب آمریکا و انقلاب فرانسه، حرکت استقلال طلبانهٔ کشورهای آمریکای لاتین و قانون اساسی مشروطه ۳ ماه مه ۱۷۹۱ لهستان کمک کرد و منجر به ترقی لیبرالیسم کلاسیک، مردم سالاری و سرمایه‌داری شد.

    عصر روشنگری هم‌زمان است با بالندگی سبک باروک و عصر کلاسیک در موسیقی و دورهٔ کلاسیک جدید در هنر، که توجه امروزی به عنوان یکی از سرمشق‌های جنبش‌های در عصر مدرن را می‌طلبید.


    روشن‌نگری چیست؟
    200px-Immanuel_Kant_%28painted_portrait%29.jpg

    کانت فیلسوف آلمانی عصر روشنگری.
    این پرسشی است که یک کشیش پروتستان در شماره دسامبر ۱۷۸۳ میلادی ژورنال ماهانه برلین (Berlinische Monatsschrift) در مخالفت با نکاح عرفی و دفاع از تزویج کلیسایی (= شرعی) مطرح ساخت. وی در پانوشت مقاله اش این پرسش چالشگرانه را پیش کشیده‌است که: «به راستی روشن‌نگری چیست؟»

    به این پرسش مهم که در تاریخ فلسفه نتایجی ثمربخش و ژرف بر جای نهاد تاکنون پاسخ‌های زیادی داده شده‌است. نخستین کسی که به این پرسش پاسخ می‌دهد موزس مندلسزون بود که در شماره سپتامبر ۱۷۸۴ میلادی برلینیشه موناتسشریفت در مقاله‌ای زیر عنوان «معنای روشن‌نگر ساختن چیست؟» به آن مقاله پاسخ می‌گوید.

    هم‌زمان کانت نیز با تعریفی مشهور در شمارهٔ دسامبر همان نشریه، بی اینکه بداند مندلسزون نیز به آن پرسش پاسخ گفته، مقاله مشهور خویش را با عنوان «در پاسخ به پرسش روشن نگری چیست؟» منتشر می‌نماید.

    کانت مقاله خویش را با این جمله مشهور آغاز می‌نماید:

    «روشن‌نگری خروج آدمی است از نابالغیِ به تقصیرِ خویشتنِ خود؛ و نابالغی ناتوانی در به کار گرفتن فهم خویشتن است بدون هدایت دیگری.»[۱۰]

    «دلیر باش در به‌کار گرفتن فهم خویش! این است شعار روشن‌نگری».[۱۱]

    این شعار چکیدهٔ خوش بینیِ بنیادینی بود که مشوق بیشترِ متفکرانِ روشنگری بود.[۱۲]

    امانوئل کانت معتقد بود مشخصهٔ مهم عصر او اشتیاق به دانستن حقیقت است. او در پاسخ به این پرسش خودش که «آیا ما اکنون در عصر روشن‌نگر زندگی می‌کنیم؟» پاسخ گفت: «خیر، بلکه ما در عصر روشنگری زندگی می‌کنیم».


    پخش اندیشه‌ها
    فیلسوفان، انرژی زیادی را صرف پراکندن و انتشار اندیشه‌هایشان در میان مردان و زنان تحصیل کرده در جهان‌شهرها کردند. آن‌ها از انجامگاه‌های زیادی بهره جستند، که برخیشان بسیار جدید بودند.

    صنعت کتاب
    افزایش مصرف مطالب و چیزهای خواندنی از هر نوع، یکی از ویژگی‌های کلیدی روشنگری «اجتماعی» بود.

    تاریخ طبیعی
    نوشتار اصلی: تاریخ طبیعی
    ژانری که به لحاظ اهمیت بسیار ارتقا یافت مربوط به متون علمی بود. بالاخص تاریخی طبیعی در میان طبقات بالاتر به طور فزاینده ای محبوب شد.

    ژورنال‌های علمی و ادبی
    اولین ژورنال‌های علمی و ادبی در طی روشنگری به وجود آمدند. اولین ژورنال، Journal des sçavans از پاریس، در ۱۶۶۵ میلادی ظهور کرد.

    دانشنامه‌ها و لغت‌نامه‌ها
    اگرچه وجود لغتنامه‌ها و دانشنامه‌ها از دوران کهن سابقه داشته است، لکن در لغت‌نامه‌های دانشنامه‌ای قرن ۱۸ میلادی، متن‌ها از صرفاً تعریف واژگان در فهرست‌هایی پر طول و دراز، به بحث‌هایی پر جزئیات تر از آن واژگان، تغییر کرد.


    افراد تأثیرگذار
    • رنه دکارت
    • ولتر
    • باروخ اسپینوزا
    • جان لاک
    • دیوید هیوم
    • توماس هابز
    • مارتین لوتر
    • لرد هربرت آو چربری
    • پیر بل
    • آیزاک نیوتون
    • فردریک کبیر
    • دنیس دیدرو
    • توماس جفرسون
    • ژولین اوفره دو لا متری
    • بارون هولباخ
    • ژان ژاک روسو
    • بنجامین فرانکلین
    • ماری آنتوانت
    • گوته
    • جان ویزلی
    • امانوئل کانت
    • مونتسکیو
    • آدام اسمیت
    • جوزف ادیسون
    • ریچارد استیل
    • کاترین کبیر
     

    برخی موضوعات مشابه

    بالا