شیوه شیوایی (جلد اول) |طـلایــه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
pershian.jpg


68.gif

تاپیک آموزش اختصاصی|شیوه شیوایی
68.gif

نام کتاب آموزشی: شیوه شیوایی (جلد اول)
مدرس: طـلایــه
زبان/ سطح: پارسی/ پیشرفته

طراح جلد: سدنا بهزاد
ویراستار: Zahraツ

توضیحات:

آموزش سطح پیشرفته اصول و قواعد نوشتن، زبان پارسی توسط خانم طـلایــه ارائه می‌شود.

سخن مدرس:
در این تاپیک قصد دارم زمینه‌هایی از زبان فارسی را آموزش بدهم.

    • زمینه آموزشی: اصول و قواعد نوشتن
    • با استناد از آموزه های استاد شریفم، سید ابوالقاسم حسینی (ژرفا)
    • در جلد اول به 30 عدد از موارد، همراه با مثال و توضیحات آن اشاره خواهد شد.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    با نام و یاد خدا شروع می‌کنیم

    آموزش را با معرفی نوشته و انواع آن آغاز می کنم:

    *پیکره‌ی نوشته
    معمولاً نوشته در سه بخش اصلی تنظیم می‌شود:
    1. مَطلَع
    2. مَتن
    3. مَقطَع
    1. مَطلَع
    به سرآغاز، پیش‌درآمد یا مقدمه‌ی هرنوشته مطلع می‌گوییم. یکی از اصول مهم نگارشی حُسن مطلع به معنای انتخاب مطلع مناسب است.
    در مورد مطلع سه اصل حتماً باید رعایت گردد:

    1. از کاربرد جمله‌های کلیشه‌ای و تکراری باید پرهیز کرد.
    2. جمله و پاراگرافی که اول هرنوشته می‌آوریم، حتماً باید ارتباط منطقی و محکمی با متن اصلی و موضوع داشته باشد.
    3. همچنین باید شروع نوشته آن‌قدر جذاب و گیرا باشد تا خواننده از همان ابتدا شوقِ مطالعه را پیدا کند.

    ما در زبان فارسی چندنوع مطلع داریم که بهشون اشاره می‌کنم:

    1. نوشته‌های بامقدمه= یعنی اینکه متن ما مقدمه‌ای به اسم مطلع دارد.
    2. نوشته‌های بی‌مقدمه= یعنی اینکه مقدمه‌ای بر اول متن ما وجود نداشته و مطلع جزء اصلی متن می‌شود.
    3. نوشته‌های از میانه= یعنی اینکه مقدمه متن به صورت مطلعِ میانی در متن اصلی خودنمایی می‌کند.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    *نوشته‌های بامقدمه
    در این شیوه، نویسنده در آغاز متن خود مقدمه‌چینی می‌کند؛ و بعد از یک یا چند پاراگراف به اصل مطلب می‌پردازد. معمولاً هم نوشته‌هایی دارای مقدمه در ابتدای متن هستند که نیازمند دقّت و تأمّل زیاد باشند.
    فایده‌ی مقدمه در اینجا «زمینه‌سازی فهم مطلب اصلی» است. به مقدمه‌ای مقدمه‌ی خوبی می‌گویند که خواننده را از مطلب دور نکند.
    مقدمه‌ی خوب در خدمت طرح کلّی نوشته بوده و زیبا و کوتاه نوشته می‌شود.
    شما وقتی مقدمه‌ی تازه و متنوعی را ابتدای متنی می‌ خوانید، این نویدبخشِ متنی دلربا و زیبا برایتان خواهد شد.

    نمونه‌ای از مقدمه‌ی ادبی:

    در قصه‌ها آمده است که داوود جوانک چوپانی بود و جالوت سلطانی غول‌پیکر؛ چنان که مغفر او پانصدمن وزن داشتی. داوود با فلاخن خود و سه پاره‌سنگ، تنها به جنگ جالوت رفت. با سنگ اول، او را از پای درآورد و با دو سنگ دیگر، همه‌ی سپاهیان او را که پیش از صدهزار تن بودند. داستان داوود و جالوت، کنایه‌ای است از پیروزی اندیشه بر زور؛ و معنویت بر خشونت.

    *نوشته‌های بی‌مقدمه:
    در این شیوه
    نویسنده بدون هیچ مقدمه‌چینی مستقیم به سمت اصل موضوع می‌رود. این نوع شیوه دارای ریسک بالایی است و در صورتی خوب و مناسب است که از جای مناسب خود آغاز شود و بتواند خواننده را سر شوق بیاورد و به دنبال خود بکشد.
    باید از واژه‌های خوب استفاده کرد و در نوشته، رنگی از تازگی را به خواننده نشان داد.

    *نوشته های از میانه:
    این شیوه
    معمولاً در قطعه‌های ادبی و داستان‌های کوتاه استفاده می‌شود. نویسنده در اینجا زیرکی به خرج می‌دهد و حساس‌ترین بخش نوشته را در آغاز آن می‌آورد تا خواننده را بی‌درنگ در احساسات خود غوطه‌ور کند.
    یک مثالِ در خور شأن:
    بیاویزیدش! از پایش بیاویزیدش! باهم، همه با هم... هلهله‌ی دیوانه‌وار مردان اوج می‌گرفت. طناب آرام‌آرام از دستشان می‌لغزید و پایین می‌رفت و در درازای خودش پیچ‌وتاپ می‌خورد و او را به دیواره‌های چاه می‌زد و هر‌بار خاک و شن را سرازیر می‌کرد پایین.
    خواننده‌ای که در ابتدای متن با چنین منظره‌ای روبرو می‌شود، احساس می‌کند که درون قصه قرار گرفته و کِشِش این را پیدا می‌کند که متن را تا آخر ادامه دهد. تا بلکه حسِ کنجکاوی را که در ابتدای متن به او دست داده، به نوعی ارضـ*ـا کند.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    از قیدِ ابعاد نوشته که آزاد شویم، به انتخاب عنوان مناسب برای نوشته‌هایمان می‌رسیم.
    چیزی که اینجا حائز اهمیت است، این است که اگر بتوانیم عنوانی مناسب برای نوشته خود برگزینیم، خود را چندقدم به موفقیت در جذب مخاطب نزدیک می‌کنیم.
    حالا اینجا سؤالی پیش می‌آید. اینکه چگونه می‌توان عنوانی مناسب انتخاب کرد؟
    باید گفت که روش‌های درست برای انتخاب عنوان مناسب بسیارند و اینجا به چندمورد آن اشاره می‌کنم.

    • استفاده از آیات گرانبهای قرآن:
    می‌توان هم از عین کلمات استفاده کرد؛ هم از واژه‌های برگرفته از آن‌ها.
    مثل:
    «نون و القلم» این عنوان کتابی حاوی داستانی بلند از جلال آل احمد است.
    «تنفس صبح» عنوان مجموعه شعری از قیصر امین پور است.
    و...

    • انتخاب مصراع یا بخشی از یک شعر زیبا:
    مثل:
    «چون سبوی تشنه» عنوان کتابی است از محمدجعفر یاحقّی.
    «بحر در کوزه» عنوان کتابی است از عبدالحسین زرّین کوب.
    «تماشاگهِ راز» نام کتابی است از مرتضی مطهّری.

    • انتخاب یک مَثَل:
    مثل:
    «از ماست که برماست» نام داستانی است از محمّدعلی جمال‌زاده.
    «امان از دوغِ لیلی» عنوان نوشته است از علی‌اکبر دهخدا.

    • انتخاب تعابیر متناقض‌نما (پارادوکسیکال):
    مثل:
    «روشن تر از خاموشی» نام گزیده شعر معاصر به کوشش مرتضی کاخی است.
    «خفتگان بیدار» عنوان نوشته‌ای است درباره اصحاب کهف، اثر محمّدسعید بهمن‌پور.

    • استفاده از آرایه‌ی قلب‌وعکس:
    مثل:
    «آزادی مجسّمه» عنوان سفرنامه‌ای است از محمّدعلی اسلامی ندوشن.


    اما بریم سراغ اصل کاری!
    *متن:
    کار نویسنده این است که جانِ کلام و اصل موضوع را در بخشی به نام متن عرضه کند.
    در زبان فارسی متن را به منزله‌ی بدنه و استخوان‌بندی نوشته می‌دانند.
    در نوشتار متن نویسنده باید تمام قدرت تفکری و خیالی خود را به کار بگیرد و آنچه را در ذهن خود می‌پروراند، در قالبی از الفاظ و تعابیری مناسب به قلم بکشد.

    هنگام تنظیم متن،
    پاراگراف‌بندی مهم‌ترین کار ممکن است.
    برای این کار اگر می‌خواهیم متنی شسته‌ورفته و دل‌نشین ارائه دهیم، قبل از نگارش ایده‌ی خود ابتدا باید طرح نوشته را تهیه کنیم؛
    چه نوشته‌ی ما کوتاه باشد یا بلند
    و چه کتاب باشد یا پایان‌نامه.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    می خواهیم ببینیم که طرح چیه و باید با طرح چی کار کرد.
    *طرح یا همان پِیرَنگ
    به چهارچوبی که در آن چشم‌انداز مسیر نوشته روشن می‌شود، طرح می‌گوییم؛ مثل یک فهرست تفصیلی. با این تفاوت که فهرست بعد از آماده‌سازی نوشته جمع‌آوری و ارائه می‌شود؛ ولی طرح قبل از آن.
    چیزی که ما در نمودار طرح داریم، حاصل تأمّلات نویسنده درباره‌ی موضوع نوشته است.
    اصولاً هر نوشته خوبی نیازمند یک طرح یا پیرنگ است.
    و پیرنگ به چیزی گفته می‌شود که رابـ ـطه عِلّی و معلولی و ارتباط منطقی میان اجزای هر نوشته را نشان می‌دهد.
    نویسنده باید قبل از اینکه دست به قلم ببرد، طرح خود را با سؤال‌هایی بسازد و به همان سؤال‌ها نیز جواب دهد.

    برای نمونه:

    1. از کجا شروع می‌کنیم؟ کدام نقطه از بحث را برای آغاز انتخاب می‌کنیم؟
    2. به کجا می‌رویم؟ هدفمان از این نوشته‌ی خاص چیست؟
    3. چرا می‌رویم؟ رشته‌ی ارتباط عِلّی و معلولی نوشته ما در کجاست؟
    4. چگونه باید برویم؟ و چه سِیری را برای دنبال‌کردن اجزای نوشته در پیش می‌گیریم؟
    5. از کلی به جزئی می‌رسیم یا برعکس؟
    چنانچه پِیرَنگ نوشته‌ی ما منظّم و دقیق و جامع و منطقی صورت گیرد، برای نوشته‌ی اصلی امتیازهایی از این قبیل دارد:
    1. چهارچوب موضوع را تعیین می‌کند.
    2. به نوشته نظم و انسجام می‌دهد.
    3. بر سرعت تهیه نوشته می‌افزاید.
    4. دقّت و صحت کار را افزایش داده و از چندباره کاری پیشگیری می‌کند.
    5. فرصتِ نگرشی همه‌جانبه به موضوع را پدید می‌آورد و موجب جامعیّت نوشته می‌شود.
    گردآوری اطلاعات... چگونه؟
    برای اینکه ما طرحی مناسب داشته باشیم، لازم است اطلاعات لازم را درباره موضوع گردآوری کنیم.
    هرچند در مرحله‌ی نگارش و بعد از تهیه‌ی طرح هم گردآوری اطلاعات صورت می‌گیرد؛
    اما با این تفاوت که در مرحله‌ای که ما قبل از تهیه‌ی طرح، به گردآوری اطلاعات می‌پردازیم، به صورت اجمالی است و در مرحله‌ی نگارش این کارِ ما به صورت تفصیلی صورت می‌پذیرد.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    *مَقطَع
    در این بخش، نویسنده پیام مطلوب خویش را به خواننده می‌رساند.
    بنابراین زمانی می‌شود به نوشته پایان داد که مطلب به اندازه‌ی کافی پرورانده شده و خواننده در انتظار نتیجه‌گیری باشد.
    بیشتر خوانندگان با خواندن همین بخش به مقصود اصلی نویسنده می‌رسند.
    جمله‌های این بخش باید خاص، زیبا و دل‌نشین و رَسا و گویا باشند و در قالب‌های نخ‌نما و کلیشه‌ای و خسته‌کننده عرضه نشوند.

    * به زیبایی مقطع در مقالات و نوشته‌های پژوهشی توجه ویژه‌ای می‌شود.

    *کلیدهای درست‌نویسی
    47 قاعده‌ی درست‌نویسی در زبان فارسی داریم که در اینجا به میزان لازم توضیح داده می‌شود.
    1. ادعای نویسنده باید منطقی، مستند و دارای تناسب باشد.
    نویسنده در نوشته‌هایش راجع‌به مسائلی حرف می‌زند، نظر می‌دهد و به تجزیه‌وتحلیلش می‌پردازد؛ که به آن ادعا گفته می‌شود!
    این ادعا باید منطقی و منطبق با حقیقت و دارای تناسب باشد. گاهی نویسنده ادعایی را مطرح می‌کند که حتی خودش هم به آن اعتقادی ندارد!
    گاهی هم این ادعاها در سخن تناسب کافی نداردند.
    یا اینکه به واقعیت‌های علمی و تاریخی مستند نیستند.
    مثال:

    امربه‌معروف و نهی‌ازمنکر، بزرگ‌ترین حکم قرآن است. (غلط)
    امر‌به‌معروف و نهی‌ازمنکر، از احکام بزرگ قرآن است. (صحیح)

    2. از به‌کارگیری جملات دراز و پرپیچ‌وخم پرهیز کنید.
    نویسنده نباید معانی چندگانه و پیچیده را درون یک جمله بگنجاند.
    اصولاً هرجمله برای بیان یک معنای مستقل مناسب است.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    *نکته
    البته همیشه درازنویسی به سبب وجود چند مفهوم نیست!
    گاهی داریم که مفهوم جمله، ساده است.
    اما کلماتی بیش از اندازه، در آن به کار می‌روند. حتی گاهی هم ممکن است که کلمات بیش از حد لازم نباشند؛
    اما شیوه ترکیب آن‌ها پیچیده باشد و باعث ابهام در جمله شود.
    در این صورت بهتر است از کلمات ساده‌تر و مختصرتری همان مفهوم را بازنویسی کنیم.
    *نثر اداری
    نثری که امروزه به نام «نثر اداری» رایج شده است!
    متأسفانه این نثر حتی به قلمروی نوشته‌های غیراداری هم سرایت کرده است.
    مهم‌ترین ویژگی‌ای که این نثر دارد، خشکی کلمات و درازنویسی بیهوده و آوردن کلمات مرکب است.
    چنین نگارشی به نثر معاصر فارسی آسیب‌های بسیاری زده است.
    حتی اگر نویسنده‌ای آگاه و چیره‌دست، نامه‌ای شیوا و روان در موضوعی اداری بنویسد که این ویژگی‌های منفی نام بـرده در آن نباشد، او را از اصول نامه‌نگاری ناآگاه می‌خوانند!

    3. جمله را به صورتی روشن و گویا بنویسید.
    گذشته از روانی و سادگی واژه‌ها، خود جمله هم باید روشن باشد.
    جملاتی را که برای مقاله، رمان، پایان‌نامه و... استفاده می‌کنیم، نباید با جملاتِ معما اشتباه بگیریم.
    برای جلوگیری از ابهام جمله باید اجزای آن را با هم منسجم و یکپارچه کنیم.
    این قبیل جمله‌ها که بیانی روشن و گویا ندارند، خواننده را به رنج و زحمت می‌اندازند.

    4. اجزای جمله را به صورت منطقی بچینیم.
    اجزای جمله باید از لحاظ مفهومی دارای پیوندی منطقی و طبیعی باشند؛ به گونه‌ای که خواننده به راحتی آن را لمس کند.
    رعایت این نکته در جمله‌های مرکب، بیشتر ضرورت دارد.
    مثال:

    بنابر رأی آنان، بازسازی عبدالله‌بن‌زبیر شامل رکن حجرالاسود نشده و او سایر ارکان را ویران و بازسازی کرده است؛ نه این رکن را.
    از دیدگاه آنان، عبدالله‌بن‌زبیر همه‌ی ارکان کعبه، جز رکن حجرالاسود را بازسازی کرده است.
    در جمله‌ی قرمزرنگ؛ دو مفهوم وجود دارد:
    1. عبدالله رکن حجرالاسود را بازسازی نکرده است.
    2. او دیگر ارکان را ویران و بازسازی کرده؛ اما این کارش شامل رکن حجرالاسود نشده است.
    اگر دقت کنید، می‌بینید که مفهوم اول در دل مفهوم دوم قرار دارد.
    پس منطقی نیست که این مفهوم در هردو جا بیاید.
    در جمله‌ی سبزرنگ هردو مفهوم را یکجا آوردیم.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    5. جمله را به صورت طبیعی بچینیم.
    هرجمله‌ی ما باید دارای چینش طبیعی و براساس اصول دستور زبان باشد.
    در نثر معیار (پیش‌تر توضیح خواهم داد) هم باید چینش طبیعی رعایت شود.
    در چینش طبیعی یا مستقیم، ارکان جمله با نظمی که در پایین می‌بینید کنار هم قرار می‌گیرند:

    فاعل + فعل لازم (در جمله‌ی فعلی با فعل لازم)
    مثال: سرما رفت.

    فاعل + مفعول + فعل معلوم (در جمله‌ی فعلی با فعل متعدی معلوم)
    مثال: بهار، سرما را برد.

    نایب فاعل + فعل مجهول (در جمله‌ی فعلی با فعل متعدی مجهول)
    مثال: سرما بُرده شد.

    مسندٌ الیه + مسند + فعل ربطی (در جمله‌ی اسمی یا اسنادی)
    مثال: سرما رفتنی است.

    *ارکان و اجزای جمله
    ارکان: بخش‌های اصلی جمله را گویند؛ که وجود آن‌ها در جمله کاملاً ضروری است؛ یعنی مفهموم اصلی جمله بدون آن‌ها فهمیده نمی‌شود.
    اجزای جمله: به بخش‌هایی که در کنار ارکان جمله قرار می‌گیرند و حضورشان ضروری نیست گویند؛ آن‌ها فقط معنایی را به معنای اصلی جمله اضافه می‌کنند.
    به مثال زیر توجه کنید که مصداق این دو تعریف است:
    سرانجام بهار، سرما را به گوشه‌ی فراموشی برد.
    (قید + فاعل + مفعول + متمّم + فعل متعدی معلوم)

    در این جمله قید «سرانجام» و مفعول با واسطه یا متمِّم «گوشه‌ی فراموشی» اجزای جمله هستند، نه ارکان.
    ** دو نکته‌ی قابل ذکر!
    نکته‌ی اول: در صورتی که قید مربوط به مفهوم کل جمله باشد، معمولاً قید در آغاز جمله قرار می‌گیرد؛ در غیر این صورت، هرقیدی پیش از قسمتی که از لحاظ مفهومی به آن مربوط است، می‌آید.
    به عنوان نمونه؛ قید فعل قبل از فعل می‌آید.
    مثال: پیامبر برای نجات مردم بسیار رنج برد.
    نکته‌ی دوم: متمِّم در کنار قسمتی ظاهر می‌شود که درباره آن توضیح می‌دهد.
    مثل همین جمله‌ی پیامبر که متمّم در مورد فعل توضیح می‌دهد؛ برای همین در کنار فعل هم آمده است.
    در بالا از چینش طبیعی و مستقیم حرف زدیم و اینجا به تعریفشان می‌پردازیم.
    جمله ‌ی مستقیم: جمله‌ای که با چینش طبیعی تنظیم گردد. البته گاهی برای آهنگین و زیباترشدن جمله، رعایت‌نکردن آن مجاز است.
    مثال: شگفت است که باید برای کندگامان و نه برای کندذهنان، دل بسوزانی.
    جمله‌ی غیرمستقیم: تنها نویسندگان خوش‌ذوق و صاحبان سَبک می‌توانند به خوبی از جمله‌های غیرمستقیم استفاده کنند.
    به عنوان مثال به جمله‌ی زیر توجه کنید:
    شگفت است که باید دل بسوزانی، برای کندگامان و نه برای کندذهنان!
    ضرب‌آهنگ نوشته در این جمله، اقتضا می‌کند که از چینش غیر‌مستقیم استفاده کنیم.


    *نثر معیار: مقصود سبکی از نگارش است که با اصول و معیارهای نگارش و ویرایش سازگار و برای فهم عموم مخاطبان زبان فارسی در یک دوره زمانی، مناسب باشد. مقالات علمی دارای نثر معیار هستند. در انواع نوشته‌ها مانند داستان، خاطره، سفرنامه، و قطعات ادبی، گاهی با آگاهی و ظرافت و مهارت، تا اندازه‌ای از برخی اصول نثر معیار عدول می‌شود؛ مثلاً به فراخور آهنگ جمله، چینش طبیعی و دستوری آن دستخوش تغییر می‌گردد.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    6. از جمله‌های دبستانی پرهیز کنیم.
    قرار بر این شد که از جمله‌های بلند و چندسطری و پرپیچ‌و‌خم پرهیز کنیم؛ اما قرار هم نیست که از جملات بریده‌بریده و کوتاهِ پیاپی استفاده کنیم.
    این‌گونه جمله‌ها که اصطلاحاً «دبستانی» نامیده می‌شوند، نوشته را سست و سبُک جلوه می‌دهند.
    مثال: قرآن راهنمای بشر است. نور قرآن بر همه عالم می‌تابد. اگر قرآن نبود، جهان تیره می‌شد.

    ✔️ قرآن راهنمای بشر و نورگسترِ جهان است که اگر نبود، جهان تیره می‌شد.

    7. از «جمله‌ی فرعی» فراوان استفاده نکنیم.
    مقصود از جمله‌ی فرعی، جمله‌ای است که به صورت ربطی یا معترضه و یا جز آن، به جمله‌ی اصلی می‌پیوندد. جمله‌ی فرعی گاهی در آغاز جمله‌ی اصلی، گاه در میان و گاه در پایان آن قرار می‌گیرد.

    به این جمله توجه کنید:
    مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارائه می‌کند که جلوه‌ی روشن آن را می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او دید.
    در این مثال جمله‌ی اصلی این است: مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارائه می‌کند.
    جمله‌ی بعدی که به آن ربط داده شده، جمله‌
    ی فرعی است: جلوه‌ی روشن آن را می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او دید.
    «که» از جمله حروف ربط در این جمله است.
    تا اینجای کار ایرادی دیده نمی‌شود!
    اصولاً به‌کاربردن جمله فرعی، در حد و اندازه‌ی مناسب، کاری مناسب است و باعث می‌شود که از نثر دبستانی پرهیز کنیم. اما اگر جمله‌ی فرعی از حد بگذرد و نوشته را دارای گره و پیچ‌وخم کند، مزاحم خواننده می‌شود.
    مثلاً اگر همین جمله را به شکل زیر بنویسیم، مناسب نیست:

    مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارائه می‌کند که جلوه‌ی روشن آن را که بسیاری از عارفان و ادیبان به آن توجه کرده‌اند، می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او که از ناله‌های فراق نی سخن می‌گوید دید.
    دیدید که دوجمله‌ی فرعی دیگر بین همان جمله‌ی فرعی اول، افزوده شده‌اند. این کار باعث می‌شود که خواننده نتواند سیر طبیعی جمله را دنبال کند. مناسب است که این‌گونه جمله‌های فرعی به صورت جمله‌ی مستقل درآیند و در جای خود قرار گیرند.
    پس ویرایش می‌کنیم:

    مولوی فلسفه‌ای خاص از زندگی ارئه می‌کند که جلوه‌ی روشن آن را می‌توان در ادبیات آغازین مثنوی او دید. در این ابیات که بسیاری از عارفان و ادیبان به آن توجه کرده‌اند، وی از ناله‌های فراق نی سخن می‌گوید.
    ✍️چندمثال که دارای ساختار مناسب هستند:
    مثال اول: عظمت هرکلام به ارزش جوهر تربیتی و عاطفی آن بستگی دارد که این، خود، از نفس گوینده‌اش مایه می‌گیرد.
    مثال دوم: حسین‌بن‌علی، نواده‌ی رسول خدا، آیتی است برای نشان‌دادن هرچه در باطن این جهان قرار دارد. او به پا خاست تا جایی دیگر را نشان دهد و جهانی دیگر را.
    مثال سوم: سبب استقبال بی‌نظیر از نهج‌البلاغه، مزایا و زیبایی‌های لفظی و معنوی و جامعیت و سبک استواری است که در آن به روشنی نمودار می‌شود.
    مثال چهارم: وضعیت سیـاس*ـی و اجتماعی جامعه‌ی اسلامی به حدی نابه‌سامان بود که چرخ امامت و پیشوایی و رهبری مسلمانان بر مدار خلافت و جانشینی و اقتدا به پیامبر گرامی نمی‌چرخید.
    مثال پنجم: همه‌ی خطبه‌ها و نامه‌ها و گفتارهای کوتاه نهج‌البلاغه که حیات مادی و معنوی بشر را می‌کاود، آیینه‌ای از عبرت و گنجینه‌ای از حکمت است.


    8. بدون قرینه، قسمتی از جمله را حذف نکنیم.
    ما نباید ارکان یا اجزای جمله را حذف کنیم، مگر این که قرینه‌ای بر حذف آن‌ها دلالت نماید و جای خالیشان را پُر کند. البته جمله‌ای که دارای رکن یا جزء حذف‌شده‌ی بدون قرینه باشد، گاهی مفهوم خود را به روشنی بیان می‌کند؛ اما طبق قاعده تنظیم نشده است. در ادبیات، هم ساختار مهم است و هم مفهوم. ممکن است گاهی مفهوم جمله روشن باشد؛ اما ساختار و شکل آن طبق قاعده نباشد. البته در مواردی هم حذف رکن یا جزء جمله، بدون قرینه، باعث می‌شود که مفهوم جمله به روشنی بیان نشود.
    مثال: این بنا در سده‌ی پنجم ترمیم؛ اما در پیِ زلزله‌ای سخت فروریخت.

    ✔️ این بنا در سده‌ی پنجم ترمیم؛ اما در پی زلزله‌ای سخت ویران شد.
    ✔️ این بنا در سده‌ی پنجم ترمیم شد؛ اما در پی زلزله‌ای سخت فرو ریخت.

    در جمله‌ی اول سبزرنگ، حذف فعل با قرینه (شد) صورت گرفته و در جمله‌ی دوم سبزرنگ، حذف فعل انجام نگرفته است.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    9. مورد نفی و اثبات را آشکارا بیان کنیم.
    آنچه که از نظر شما یا نویسنده‌ی محترم مورد نفی قرار می‌گیرد، باید آشکارا به صورت منفی ذکر شود، نه اینکه به گونه‌ای دوپهلو بیان گردد.
    یعنی این‌گونه نباشد که خواننده با یک بار خواندن منظور نویسنده را به شکل اثبات شده بگیرد و با بار دیگر خواندن به صورت منفی برداشت کند!
    ◀ برای مثال به جمله‌ی زیر دقت کنید:
    منافقان در صف مسلمانان رخنه می‌کنند تا دشمن دل‌شاد شود.
    حالا نظاره‌گر تحلیل‌هایی که از این جمله داریم، باشید.
    - منافقان در صف مسلمانان رخنه می‌کنند.
    چرا؟
    - تا دشمن د‌ل‌شاد شود.
    پس اینجا دیگر جمله هیچ ابهامی ندارد و از جمله تنها یک معنا برداشت می‌شود. مفهوم اثباتی نویسنده در این جمله «دل‌شادشدن دشمن» است که خواننده نیز به سهولت آن را دریافت می‌کند.
    ↩️ به جمله‌ی بعدی دقت کنید:
    دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند تا دشمن دل‌شاد شود.
    برخلاف جمله‌ی قبل، این جمله دوپهلو است؛ یعنی هم می‌توان جنبه‌ی اثبات را از آن برداشت کرد و هم جنبه‌ی نفی!

    از جنبه‌ی اثبات (= دل‌شاد‌شدن دشمن)
    - دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند. چرا؟
    - تا دشمن دل‌شاد شود.
    اما روشن است که نویسنده همچین منظوری نداشته است!

    از جنبه‌ی نفی (= دل‌شادنشدن دشمن)
    - دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند.
    چرا؟
    - تا دشمن دل‌شاد نشود.
    این تحلیل، یعنی جنبه‌ی نفی درست است و نویسنده واقعاً چنین مقصودی داشته است.
    پس برای دوپهلونشدن، بهتر است تا نویسنده از همان ابتدا مفهوم نفی را به صورت صریح ذکر کند.
    حالا شکل درست جمله را باهم می‌بینیم:

    دل‌سوزان اسلام نباید باهم ستیز کنند تا دشمن دل‌شاد نشود.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا