- عضویت
- 2017/05/18
- ارسالی ها
- 35,488
- امتیاز واکنش
- 104,218
- امتیاز
- 1,376
مثال 2:
اگر حجگزار بدون نیت احرام کرد، عملش باطل خواهد بود.
نکته:
«اگر» دارای معنای التزام است. پس ما باید برای آن از فعل مضارع التزامی «احرام کند» استفاده کنیم. همچنین در پایان جمله، فعل مضارع به دلیل اینکه حقیقتی مستمر را نشان میدهد، مناسبتر از فعل آینده است.
پیشنهاد:
اگر حجگزار بدون نیت احرام کند، عملش باطل است.
شما انواع افعال و ساختار صحیح آنان را شناختید.
اکنون میخواهیم کاربرد این افعال را در قطعهای کوتاه مرور کنیم. در مثال سوم این بحث، شیوهی درست بهکاربردن هرفعل را مشاهده میکنید.
مثال 3:
بهمننامه منظومهای به تقلید از شاهنامهی فردوسی در تاریخِ سلاطینِ بهمنی دکن است(ت). این منظومه تا زمانی که آذری در دکن میزیست(ت)، به دورانِ سلطنتِ احمدشاه رسیده بود(ت) و آذری تعهّد کرد(ت) که در بازگشت به خراسان، آن را به اتمام رسانَد(ت). ظاهراً تا دورانِ شاهیِ علاءالدین به نظم آن ادامه داد(ت) و آنچه را میسرود(ت)، به دکن میفرستاد(ت).
(ت):
است: فعل ربطیِ حال. ارتباط همیشگی را گزارش میدهد.
میزیست: فعل ماضی استمراری. از گذشتهای که در مدتی خاص استمرار داشته، خبر میدهد.
رسیده بود: فعل ماضی بعید. از گذشتهای پیش از گذشتهی دیگر حکایت میکند.
تعهّد کرد: فعل ماضی ساده. از گذشتهای که در زمانی خاص پایان یافته، خبر میدهد.
به اتمام رسانَد: فعل مضارع التزامی. انجام کار، حتمی نیست و به تعهّد فاعل بستگی دارد.
ادامه داد: فعل ماضی ساده. از کاری حکایت دارد که تحقّق آن پایان یافته است.
میسرود و میفرستاد: هردو فعل ماضی استمراری هستند. کاری را گزارش میکنند که در زمانی خاص در گذشته استمرار داشته است.
اگر حجگزار بدون نیت احرام کرد، عملش باطل خواهد بود.
نکته:
«اگر» دارای معنای التزام است. پس ما باید برای آن از فعل مضارع التزامی «احرام کند» استفاده کنیم. همچنین در پایان جمله، فعل مضارع به دلیل اینکه حقیقتی مستمر را نشان میدهد، مناسبتر از فعل آینده است.
پیشنهاد:
اگر حجگزار بدون نیت احرام کند، عملش باطل است.
شما انواع افعال و ساختار صحیح آنان را شناختید.
اکنون میخواهیم کاربرد این افعال را در قطعهای کوتاه مرور کنیم. در مثال سوم این بحث، شیوهی درست بهکاربردن هرفعل را مشاهده میکنید.
مثال 3:
بهمننامه منظومهای به تقلید از شاهنامهی فردوسی در تاریخِ سلاطینِ بهمنی دکن است(ت). این منظومه تا زمانی که آذری در دکن میزیست(ت)، به دورانِ سلطنتِ احمدشاه رسیده بود(ت) و آذری تعهّد کرد(ت) که در بازگشت به خراسان، آن را به اتمام رسانَد(ت). ظاهراً تا دورانِ شاهیِ علاءالدین به نظم آن ادامه داد(ت) و آنچه را میسرود(ت)، به دکن میفرستاد(ت).
(ت):
است: فعل ربطیِ حال. ارتباط همیشگی را گزارش میدهد.
میزیست: فعل ماضی استمراری. از گذشتهای که در مدتی خاص استمرار داشته، خبر میدهد.
رسیده بود: فعل ماضی بعید. از گذشتهای پیش از گذشتهی دیگر حکایت میکند.
تعهّد کرد: فعل ماضی ساده. از گذشتهای که در زمانی خاص پایان یافته، خبر میدهد.
به اتمام رسانَد: فعل مضارع التزامی. انجام کار، حتمی نیست و به تعهّد فاعل بستگی دارد.
ادامه داد: فعل ماضی ساده. از کاری حکایت دارد که تحقّق آن پایان یافته است.
میسرود و میفرستاد: هردو فعل ماضی استمراری هستند. کاری را گزارش میکنند که در زمانی خاص در گذشته استمرار داشته است.
آخرین ویرایش توسط مدیر: