شیوه شیوایی (جلد اول) |طـلایــه

وضعیت
موضوع بسته شده است.

☾♔TALAYEH_A♔☽

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2017/05/18
ارسالی ها
35,488
امتیاز واکنش
104,218
امتیاز
1,376
10. از تکرار بپرهیزیم.
از عیب‌هایی که در نگارش نویسنده‌ها رایج است، تکرار واژه یا عبارتی (ت) با فاصله‌ی کم است.

در بعضی موارد این تکرار به دلیل خاص و قابل قبول صورت می‌گیرد و مجاز است.
مثلاً نویسنده از تکرار برای گوش‌نوازکردن جمله و یا تأکید بر مطلبی استفاده می‌کند.
اما برای نثر معیار خیلی بهتر است که از تکرار با فاصله‌ی کم دوری شود.
وقتی با چنین جملاتی روبرو می‌شویم، برای ویرایش آن باید واژه تکراری را حذف و کلمه‌ای برابر با آن را جایگزین کنیم. و یا جمله را به گونه‌ای ویرایش کنیم که اصلاً به آن کلمه‌ی تکراری نیازی نباشد.
مثال:

بیشتر روایاتی که در اینجا می‌آوریم، به صورت مُرسَل(ت) هستند و این به دلیل این است که در اکثر این موارد اجماع است.
در این جمله، کلمه‌ی «این» با فاصله‌ی کوتاه، چهاربار آمده است.
بیشتر اخباری که اینجا می‌آوریم، به صورت مُرسَل هستند؛ زیرا معمولاً به مسائل اِجماعی نظر دارند.

همین‌طور که دیدید، جمله را به صورتی ویرایش کردیم که فقط به یکی از این چهارمورد نیاز باشد.

11. تناسب عطف‌ها را رعایت کنیم.
وقتی که چند کلمه یا عبارت را به هم عطف (ت) می‌کنیم، باید دقت داشته باشیم که قسمت‌های عطف شده، هم از لحاظ معنا و هم از جنبه دستوری با یکدیگر هماهنگ و سازگار باشند.
مثلاً عطف‌کردن فعل و مصدر به یکدیگر نادرست بوده و باید فعل به فعل یا مصدر به مصدر عطف گردد.
مثال:

از خواست‌های فطری انسان، روی‌آوردن به آزادی است و اینکه نمی‌خواهند زیر سلطه‌ی دیگران باشد.

اینجا «روی‌آوردن به آزادی» اسم مصدر (ت) است؛ اما «این که نمی‌خواهد...» عبارتی فعلی است.
از خواست‌های فطری انسان، روی‌آوری به آزادی و بیزاری از سلطه دیگران است.
این‌جا هردو عبارت اسم مصدر هستند و از لحاظ دستوری، باهم سازگارند.

(ت): این علامت اختصاری، خلاقیت بنده برای مواردی است که در سطرهای پایانی نیاز به توضیح دارد.

عبارت: از چند کلمه که دارای مفهوم جمله‌ای نیست تشکیل می‌شود. مثلاً (ازجان‌گذشتن) یک عبارت است.

حدیث مُرسَل: به حدیثی گفته می‌شود که راوی، آن را از معصوم نشنیده؛ اما بدون واسطه از وی نقل کرده باشد.
عطف‌کردن: یعنی پیونددادن چند کلمه یا جمله و یا عبارت به یکدیگر. این کار معمولاً با حرف عطف «واو» صورت می‌پذیرد.
اسم مصدر: آن است که ساختار مصدر را (= بن ماضی + ن) ندارد؛ اما معنای مصدر می‌دهد؛ مثلاً «دیدن» مصدر است و «دیدار» اسم مصدر.
 
آخرین ویرایش توسط مدیر:
  • پیشنهادات
  • ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    12. یک بخش جمله را نباید طولانی کنیم.
    باید تلاش کرد که هربخش جمله تا حد امکان کوتاه باشد و بیش از اندازه طولانی و بلند نشود. بلندشدن رکن یا جزء جمله باعث می‌شود که فهم جمله دشوار شده و از سادگی و شیوایی آن کاسته شود.
    به‌طور مثال:
    آب خواستن امام حسین -علیه‌السلام- که مظهر شکیبایی و پایداری بوده است، از لشکر ناکسان و سیاه‌دلان یا عدم آن، از مسائل مورد گفت‌وگو است.
    در جمله‌ی بالا، جمله اول نهاد است:

    آب‌خواستن امام حسین -علیه‌السلام- که مظهر شکیبایی و پایداری بوده است از لشکر ناکسان و سیاهدلان یا عدم آن.
    نهادی که ما در این جمله دیدیم، دارای21 کلمه است!
    و بیش از اندازه‌ی معمول طولانی شده است.
    به همین دلیل هم فهم جمله را دچار دشواری کرده و از زیبایی مطلوب آن کم شده است.

    پیشنهادی که برای این جمله می‌توان داشت:
    یکی از مسائل مورد گفت‌وگو این است: آیا امام حسین -علیه‌السلام- آن مظهر شکیبایی و پایداری، از لشکر ناکسان و سیاه‌دلان آب خواسته است؟
    حال به این مثال توجه فرمائید:
    دانشوران وجود بقعه‌ای زیبا و شکوهمند با کاشی‌کاری‌های بسیاردیدنی و بدیع بر مزار این بزرگ‌مرد در قرن پنجم را تأیید کرده‌اند.
    در این جمله ای که خواندید، مفعول ما این است:
    وجود بقعه‌ای زیبا و شکوهمند با کاشی‌کاری‌های بسیاردیدنی و بدیع بر مزار این بزرگ‌مرد در قرن پنجم.
    مفعول در این جمله دارای 18 کلمه است!
    و این باز به معنای زیادی بلندشدن آن است.
    پیشنهادی که برای این جمله می‌توان داشت:

    دانشوران تأیید کرده‌اند که در قرن پنجم، بقعه‌ای زیبا و شکوهمند با کاشی‌کاری‌های بسیاردیدنی و بدیع بر مزار این بزرگ‌مرد بوده است.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    13. نباید نهاد را تجزیه کنیم.
    نویسندگان توجه داشته باشند؛ برخی به تقلید از شیوه‌ی گویش و محاوره، نهاد را تجزیه می‌کنند و بخشی از آن را در گزاره می‌آورند. این کار موجب سست‌شدن نوشتار یا در اصطلاح «ضعف تألیف» می‌گردد.

    مثال:
    موضوعاتی که در قرآن یاد نشده‌اند، احکام آن‌ها از سنت استخراج و استنباط می‌شود.
    گزاره‌ی این جمله:

    از سنت استخراج و استنباط می‌شود.
    نهاد این جمله:
    موضوعاتی که در قرآن یاد نشده اند، احکام آن‌ها.
    اینجا به صورت کاملاً واضحی نشان داده شده که نهاد دارای نابه‌سامانی است و عبارت «احکام آن‌ها» از نهاد تجزیه شده و به گزاره‌ی جمله چسبیده است!
    در اصل شکل صحیح آن را می‌توان این‌گونه نشان داد:
    احکام موضوعاتی که در قرآن یاد نشده‌اند.

    پیشنهاد:
    1: احکام موضوعات یادنشده در قرآن، از سنت برداشت می‌شود.
    2: احکام موضوعاتی که در قرآن یاد نشده‌اند، از سنت برداشت می‌شود.

    مثال مختصر و مفیدی که در ادامه‌ی این بحث شایان ذکر است:
    انقلاب عدالت‌خواهانه‌ی اسلامی، آرمان‌هایش باید حفظ شود.

    پیشنهاد:
    آرمان‌های انقلاب عدالت‌خواهانه‌ی اسلامی، باید حفظ شود.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    14. میان نهاد و گزاره نباید فاصله انداخت.
    اگر دست به قلم نثر معیار هستید، باید بدانید که نهاد و گزاره حتماً پشت سر هم و بدون فاصله قرار می‌گیرند. فاصله‌ی بسیار میان نهاد و گزاره، جمله‌ی شما را زشت، و فهم آن را دشوار می‌کند.
    مثال:

    اصل پنجاه و ششم قانون اساسی که می‌گوید حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خداست، مُلهَم از جهان‌بینی قرآنی است.
    نهاد جمله:
    اصل پنجاه و ششم قانون اساسی
    گزاره جمله:
    مُلهَم از جهان بینی قرآنی است.
    جمله میانی باید به جای دیگری بـرده شود.
    پیشنهاد:

    طبق اصل پنجاه و ششم قانون اساسی، حاکمیت مطلق بر جهان و انسان از آنِ خداست. این اصل از جهان‌بینی قرآنی الهام گرفته شده است.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    15. باید سازگاری میان نهاد و گزاره را رعایت کنیم.
    نهاد و گزاره‌ی جمله‌ی ما باید با یکدیگر ارتباط منطقی داشته باشند. نبودِ چنین ارتباطی، جمله را خام و دبستانی و دچار «ضعف تألیف» می‌کند. برای حفظ این ارتباط منطقی، نهاد و گزاره باید هم از لحاظ معنا با یکدیگر هماهنگ باشند و هم از لحاظ دستوری سازگاری داشته باشند.
    مثال:
    پیامبر بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده و به دست ایشان انتشار یافته است.

    جمله‌ی بالا یک جمله‌ی مرکب است و از ترکیب دوجمله‌ای است که با «واو عطف» به‌هم وصل شده‌اند.
    تحلیل دستوری جمله:
    نهاد اول: پیامبر
    گزاره‌ی اول: بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده است. («است» به قرینه‌ی لفظی حذف شده)
    نهاد دوم: پیامبر (محذوف به قرینه‌ی لفظی)

    گزاره‌ی دوم: به دست ایشان انتشار یافته است.
    اگر دقت کنید می‌بینید که گزاره‌ی دوم با نهاد دوم از لحاظ معنایی سازگاری ندارد؛ زیرا چنین جمله‌ای مفهوم منطقی درستی ندارد: «پیامبر به دست ایشان انتشار یافته است.»

    حال ما برای اصلاح این ناسازگاری دوراه داریم:
    1. نهاد اول حفظ شود؛ اما گزاره به گونه‌ای تغییر یابد که با آن سازگار گردد.
    پیشنهاد: پیامبر بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده و وظیفه انتشار آن احکام را به ایشان وانهاده است.

    2. نهاد دوم تغییر یابد و جمله دارای دونهاد گردد. به این ترتیب، گزاره‌ی اول با نهاد اول؛ و گزاره‌ی دوم با نهاد دوم سازگار می‌شود.
    پیشنهاد: پیامبر بیانِ بخشی از احکام را به جانشینان خود سپرده است و ایشان آن احکام را انتشار داده‌اند.
    مثال بعدی:
    افق دید برخی از افراد ضعیف است.

    «افق» معنای مکانی دارد و نمی‌توان مکان را ضعیف یا قوی دانست. برای افق، می‌توان تعابیری از این دست به کار برد: محدود، تنگ، نامحدود، گسترده.
    پیشنهاد: افق دید برخی از افراد محدود است.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    16. ما باید نهاد و فعل را از لحاظ تعداد برابر بیاوریم.
    وقتی که نهادِ ما جاندار است، نهاد و فعل باید از لحاظ تعداد، یعنی مفرد و جمع بودن، با یکدیگر سازگاری داشته باشند.
    اما وقتی که نهادِ ما بی‌جان باشد، دوشیوه را می‌توانیم به کار ببریم.
    گاهی فعل مفرد می‌آید و گاهی جمع.
    در اینجا حکم ما، حکمِ ذوقِ ادبی رایج(ت) است.

    به‌طور مثال:
    - آثار او عبارتند از: ... «بهتر است که این‌طور گفته شود.»
    - پیامبر(ص) فرمودند: ... «برای احترام»
    - نهاد جمع و غیرجاندار:
    1) ظرف‌ها شکست.
    2) ظرف‌ها شکستند.
    - اسم‌های جمع: کاروان رفت، قافله رفت.

    (ت): ذوق ادبی رایج:
    زمانی که برای موردی قاعده خاصی بیان نشده؛ اما در عرف برای آن چون‌وچرا تعیین می‌کنند و به امری رایج تبدیل می‌شود، در ادبیات به آن ذوق ادبی رایج می‌گویند.

    گاهی نهاد ما بی‌جان و جمع است. برای آن فعل جمع استفاده می‌شود. و گاهی همان نهادِ بی‌جانِ جمع ما، دارای فعلی مفرد می‌شود.‌
    در هردو مورد ذوق ادبی رایج این‌چنین اقتضا کرده است.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    17. فعل‌های طولانی باید کوتاه شوند. از آوردن آنان بپرهیزیم!
    در نثر معیار، ما باید تا حد امکان از کوتاه‌ترین کلمات استفاده کنیم. رعایت این قاعده به ویژه درباره‌ی فعل ضرورت بیشتری خواهد داشت. شایسته است که از افعال ساده و کوتاه استفاده شود، مگر در شرایطی که برای مفهوم مورد نظر ما، فعل ساده وجود نداشته باشد. یا اینکه بخواهیم برای تنوع بخشیدن، آهنگین و زیبا ساختن نوشته ناچار به استفاده از فعل‌های ترکیبی شویم، در اینجا باز هم باید تلاش کنیم که از کمترین کلمات بهره بگیریم.
    به طور مثال:

    - استقبال به عمل آوردن.
    - حضور به‌هم رسانیدن.
    - به مورد اجرا گذاشتن.
    - به منصه‌ی ظهور رسانیدن.
    - در حقّ کسی احترام مَرعی داشتن.

    نکته1: پنج مصدری که گفته شد، هیچ ضرورتی بر طولانی‌بودن کلماتشان نیست و اگر بخواهیم آنان را در نثر معیار به کار ببریم، این طرز نوشتار سزاوار نیست.
    پیشنهاد:

    - استقبال‌کردن.
    - حاضرشدن یا حضوریافتن.
    - اجراکردن.
    - ظاهرکردن یا آشکارساختن.
    - به کسی احترام‌نهادن.

    همچنین توجه شما را به موارد دیگری که در جمله‌ها کاربرد دارند، جلب می‌کنم.
    به طور مثال:

    - انسان باید همه‌ی فرصت‌های زندگی را مورد استفاده قرار دهد.
    - جامعه هنگامی رشد می‌کند که دروغ در آن، مورد مشاهده قرار نگیرد.

    - شیخ نهایت احترام را در حقّ او مَرعی داشت و استقبال گرمی از وی به عمل آورد و حمایت خود از او را به منصه‌ی ظهور رساند تا آنجا که در حلقه‌ی درسش حضور به‌هم رسانید.
    نکته 2: «مورد»؛ این کلمه در بسیاری از کاربردهای امروزی، حشو است و افعال و مصدرها را بی‌سبب طولانی می‌کند.
    پیشنهاد:
    - انسان باید از همه‌ی فرصت‌های زندگی استفاده کند.
    - جامعه هنگامی رشد می‌کند که در آن دروغ دیده نشود.
    - شیخ به او بسیار احترام نهاد و از وی به گرمی استقبال کرد و حمایت خود را از او آشکار ساخت تا آنجا که در حلقه‌ی درسش حضور یافت.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    18. نباید در استفاده از فعل مجهول زیاده‌روی کنیم.
    گرته‌برداری(ت) انواعی دارد که یکی از آنان استفاده‌ی فراوان از فعل مجهول است. در زبان عربی هم از فعل مجهول بسیار استفاده می‌کنند.
    به طور مثال:
    - در زبان عربی: «قیلَ لَهُ»: «به او گفته شد.»
    - در زبان فارسی: «به او گفتند.»

    این دو جمله یک مقصود را به خواننده می‌رساند. آن هم این است که گوینده ناشناخته است. این همان نقشِ فعل مجهول است.

    همان‌طور که گفتم، در زبان عربی از فعل مجهول بسیار استفاده می‌شود؛ اما در زبان فارسی تنها زمانی از فعل مجهول استفاده می‌کنیم که واقعاً تأکید بر ناشناخته‌بودن فاعل، ضرورت داشته باشد. و بهترین کاربرد فعل مجهول در زبان فارسی، آنجایی‌ست که اگر بخواهیم از فعل معلوم استفاده کنیم، ترکیب جمله یا پاراگراف آسیب ببیند.
    مثال:
    - از سوی ادیبان گفته شده است که...
    - توسطِ پیامبر اسلام، فرمانِ تخریبِ مسجدِ ضِرار صادر شد.

    نکته: کلماتی همچون «توسطِ»، «به وسیله‌ی»، «از جانبِ» و «از سوی»؛ در جمله‌هایی که دارای فعل مجهول هستند، استفاده می‌شود. این کاربرد، هم جمله را زشت می‌کند و هم معمولاً غیرمنطقی و بی‌دلیل به کار می‌رود. در بخش مثال، جمله‌ی دوم «توسطِ پیامبر اسلام...» می‌توان این جمله این‌گونه هم نوشت: «پیامبر اسلام فرمان داد که مسجد ضِرار را تخریب کنند.»

    اما این شکل را هم به سه علت توصیه نمی‌کنم؛ اول این‌که جمله طولانی‌تر شده؛ دوم، دو فعل در جمله به کار رفته؛ و سوم، معنای غلط آن تفاوتی نکرده است.
    پیشنهاد:
    - ادیبان گفته اند که...
    - پیامبر اسلام به تخریبِ مسجدِ ضِرار فرمان داد. یا پیامبر اسلام تخریبِ مسجدِ ضِرار را فرمان داد.

    (ت):
    گرته‌برداری: اول از همه باید گفت که گرته‌برداری بسیار وسیع‌تر و پیچیده‌تر از وام واژه است. تنها به واژه و اصطلاحات محدود نمی‌شود و در زمینه‌های دیگری از جمله: نحو، ترجمه، معناکردن، جمله‌سازی و نحوه‌ی نگارش نیز کاربرد دارد. به صورت مختصر و مفید، گرته‌برداری آن است که واژه‌ای از فرهنگ و زبان دیگری را وام می‌گیرد و وارد زبان دیگری می‌کند، برای آن معادل اصطلاحی برمی‌گزیند و با توجه به زبان خودی اجزای آن را ترجمه کرده و عبارت یا واژه‌ای جدید را خلق می‌کند. در زبان فارسی از زبان‌های غربی و عربی بسیار گرته‌برداری شده است.
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    19. به‌کاربردن نوع درست فعل، از مهم‌ترین اصول نگارشی است.
    یکی از ویژگی‌های نوشته‌ی شیوا، به‌کاربردن فعل به شکل درست آن است. یک نویسنده علاوه بر این که باید انواع درست فعل را بشناسد، بر موارد کاربرد درست هریک از آن‌ها نیز باید تسلطی ویژه داشته باشد؛ به‌طوری که با کاربرد فعل‌های ماضی نقلی و بعید، ماضی و مضارع التزامی و ماضی و مضارع استمراری به حد لازم آشنا باشد. به دلیل کاربرد خاص این افعال، یادگیری و شیوه‌ی درستِ به‌کارگیری آنان از اهمیت بالایی برخوردار است. در ادامه به توضیح کاربرد این افعال می‌پردازیم.
    مثال‌ها از مصدر «گفتن»
    ماضی نقلی: کاری که در زمان گذشته رخ داده و اثر یا نتیجه‌ی آن تا زمان حال نیز باقی است.
    ساختار: بُن(ت) ماضی + های غیرملفوظ + ام، ای، است، ایم، اید، اند. نمونه: گفته‌ایم
    ماضی بعید: کاری که در گذشته‌ای بسیاردور از زمان حال انجام گرفته است.
    ساختار: بُن ماضی + های غیرملفوظ + بودم، بودی، بود، بودیم، بودید، بودند. نمونه: گفته بودیم
    ماضی التزامی: کاری که انجام‌شدنش در زمان گذشته حتمی نبوده و به چیزی بستگی داشته است.

    ساختار: بُن ماضی + های غیرملفوظ+ باشم، باشی، باشد، باشیم، باشید، باشند. نمونه: گفته باشیم
    مضارع التزامی: انجام‌گرفتن کاری در زمان حال که حتمی نیست و به چیزی بستگی دارد.

    ساختار: بُن مضارع(ت) + م، ی، د، یم، ید، ند. نمونه: بگوییم.
    ماضی استمراری: انجام‌گرفتن کاری در زمان گذشته به صورت مستمر.
    ساختار: می + ماضی ساده. نمونه: می‌گفتیم
    مضارع اخباری: انجام‌گرفتن کاری در زمان حال به صورت خبری.

    ساختار: می + بن مضارع + م، ی، د، یم، ید، ند. نمونه: می‌گوییم.
    (ت):
    بُن: «بن» فعل دربرگیرنده‌ی معنای فعل است و «شناسه» بیان‌کننده‌ی زمان یا شخص. ما برای رسیدن به بن ماضی فعل، لازم است که «ن» را از آخر مصدر حذف کنیم. نمونه: «گفت»
    بُن مضارع: بخش اصلی فعل مضارع، بدون شناسه است. نمونه: «رو»
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:

    ☾♔TALAYEH_A♔☽

    کاربر نگاه دانلود
    کاربر نگاه دانلود
    عضویت
    2017/05/18
    ارسالی ها
    35,488
    امتیاز واکنش
    104,218
    امتیاز
    1,376
    مثال1:
    شکّی نیست که بعد از درگذشت او، بقعه‌ی شکوهمندی بر مزارش ساخته بوده باشند.
    نکته 1:
    «ساخته بوده باشند» یک فعل ماضی بعید التزامی است؛ یعنی انجام فعل با تردید یا شرط همراه است و زمان آن پیش از انجام کاری در زمان گذشته بوده است.

    در این جمله، از عبارت «شکّی نیست» استفاده شده؛ پس پای تردید و شرط التزام در میان نیست!
    همچنین از لحاظ زمانی، استفاده از ماضی بعید صحیح نیست؛ زیرا از کاری سخن نرفته که پیش از کاری دیگر انجام شده باشد. در اینجا، ما باید از ماضی نقلی استفاده کنیم؛ زیرا کاری در گذشته انجام شده که زمان آن کاملاً معلوم نیست و از گذشته تا حال اثر آن ادامه یافته است.

    پیشنهاد:
    شکّی نیست که بعد از درگذشت او، بقعه‌ای شکوهمند بر مزارش ساخته‌اند.
    نکته 2:
    معمولاً هنگامی که موصوف ما، نکره یا مفرد، با صفتی می‌آید، بهتر است که پسنود «ی» پس از موصوف قرار گیرد. در همین مثال، «بقعه» یک موصوف است و «شکوهمند» یک صفت.

    پس بهتر است آن را بنویسیم: «بقعه‌ای شکوهمند»
    البته اگر «ی» پس از صفت بیاید، هم صحیح است: «بقعه‌ی شکوهمندی»
     
    آخرین ویرایش توسط مدیر:
    وضعیت
    موضوع بسته شده است.
    بالا