مطالب طنز طنز؛ روز جهانی لبخند

  • شروع کننده موضوع dinaz
  • بازدیدها 192
  • پاسخ ها 0
  • تاریخ شروع

dinaz

کاربر نگاه دانلود
کاربر نگاه دانلود
عضویت
2016/09/04
ارسالی ها
31,702
امتیاز واکنش
68,366
امتیاز
1,329
محل سکونت
کرمانشاه
طنز؛ روز جهانی لبخند

محمدامین فرشادمهردر روزنامه ایران نوشت:



چند روز پیش روز جهانی لبخند بود. نخستین سؤالی که برایم پیش آمد این بود که از بین حالات مختلفی مثل گریه، زنجموره، خنده، قهقهه و...، چرا برای شیربرنج‌ترین شکل بروز هیجانات روز جهانی انتخاب کرده‌اند؟ برای یافتن پاسخ خدمت یکی از متخصصان رفتم. متخصص مربوطه که در بین جمعی از شاگردان و مریدانش بود گفت «لبخند بر خلاف آنچه که عموم فکرمی‌کنند همیشه ناشی از شادی درونی نیست، بلکه گاهی شادی از ناشی درونی است!». در حالی که چهارانگشتم را در دندان می‌خاییدم رو به یکی از شاگردان متخصص مذکور گفتم «ایشون چی می‌زنن؟» گفت «یعنی چی؟» گفتم «می‌گم چی می‌کشه؟» گفت «به کی به کی قسم ما اهل این برنامه‌ها نیستیم، اینی که می‌بینی آب‌بندیش کردم هم قَره‌قروته، ببین ایناهاش». سپس قره‌قروتش را در نعلبکی حل کرد و هورت کشید.



یکی دیگر از افراد حاضر که به نظر سرش به تنش می‌ارزید گفت «منظور دکتر این بود که لبخند گاهی می‌تونه ناشی از فشار بالای بدبختی و ناراحتی باشه. مثل وقت‌هایی که چیزهای عجیب و غریب می‌بینی و می‌شنوی و فقط لبخند می‌زنی». گفتم «مثلاً؟» گفت «مطمئنی آمادگی‌اش رو داری؟» گفتم «آره بابا ما هم بچه همین منطقه‌ایم‌ها». گفت «پس تصور کن بعد از چند روز گوشی‌ات رو چک می‌کنی و با این خبرها روبه‌رو می‌شی». گفتم «باشه». گفت «یک: سازمان سیا گفته رهبر کره شمالی دنبال جنگ نیست». گفتم «هه! مسخره ها». گفت «دو: سالی یه میلیون نفر به جویندگان کار افزوده می‌شه». زدم پشت دستم. گفت «سه: سایت‌ها تیتر زدن که دکتر عارف به دکتر روحانی پیغام معنی‌دار فرستاده».



داد زدم «وااای از این سکوت سنگین‌ها». ادامه داد «چهار: مجری خبر گفته که قراره دکتر ظریف به سفر، قطر کنه!». گفتم «نههه!» ادامه داد: «این که چیزی نیست، پنج: خود رئیس جمهوری هم تو سخنرانی اخیرش تو دانشگاه تهران از نبود فضای نقد گله کرده» با ضجه خودم را کوبیدم به در و دیوار و درحالی که به پهنای صورت اشک می‌ریختم گفتم «اصلاً آدم درد خودش یادش می‌ره». ادامه داد «شش: دکتر روحانی گفته تشویق به انتخابات چیز بدی نیست تو رو خدا اذیتمون نکنید دیگه». گریه‌ام با سکسکه همراه شده بود. گفت: «هفت: اون که رئیس جمهوری مملکته، نتونست راحت صحبت کنه و اسم فردی رو ببره، من که جای خود دارم».



شانه‌هایم از گریه تکان می‌خورد. مجدداً ادامه داد «اینو بشنو حالا این وسط؛ هشت: ممکنه رئیس جمهوری قبلی کاندیدای مجلس بشه!». اینجای صحبت‌هایش دیگر چیزی برای بروز هیجاناتم نداشتم و سکوت کردم. گفت: «و اما آخریش؛ همین متخصصی رو می‌بینی که ازش سؤال کردی و همه چسبیدن بهش؟ این قلابیه! متخصص اصلیه منم ولی هرچی به این بی‌شعورها می‌گم حالیشون نمیشه!». یه «لبخند» عجیبی نشست روی صورتم. گفت «دیدی! لبخند تو جوامع مختلف می‌تونه معانی متفاوتی داشته باشه!»
 

برخی موضوعات مشابه

پاسخ ها
14
بازدیدها
365
پاسخ ها
12
بازدیدها
271
پاسخ ها
381
بازدیدها
7,691
پاسخ ها
0
بازدیدها
477
پاسخ ها
2
بازدیدها
207
پاسخ ها
0
بازدیدها
229
پاسخ ها
0
بازدیدها
197
بالا