طنز؛ مردم وین نیازی به کنسرت ندارند
مهرشاد مرتضوى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
امروز قصد داریم شما را با چند شگفتی جهان آشنا کنیم تا دهانتان باز بماند و حداقل تا قبل از خرید گوشت و مرغ، قدر رفاهتان را بدانید.
شگفتی اول درباره شهر وین اتریش است. آیا میدانید بر خلاف شایعات گستردهای که درباره این شهر و شهرت آن به مهد موسیقی وجود دارد، حال مردم وین از موسیقی به هم میخورد؟ جالب است بدانید دانشکده موسیقی و کنسرتهال این شهر که عدهای ناآگاه برای آن سر و دست میشکنند، اصلا در 70 کیلومتری وین واقع شده و فقط 200، 300 نفر برای بازدید و استفاده از آنها از وین خارج میشوند.
در شروع قرن بیستم، مردم وین که 93 درصد آنها اعلام کردهاند نیازی به کنسرت ندارند (این آمار برای اصفهان تنها 75 درصد است) از شهردار خواهش کردند تمام این مجموعه به خارج شهر منتقل شود و تاکید کردند «فقط صداشون نیاد!» از اینرو، کنسرت هال وین به «خانه شانه تخم مرغی» هم معروف است، چون همه جایش شانه تخم مرغ چسباندهاند که صدا بیرون نرود و مردم اذیت نشوند.
شگفتی دوم در کشور کانادا وجود دارد. بر اساس آداب و رسوم باستانی مردم کانادا، به جز فضای خالی بین سیلندرهای اتومبیل، بقیه جاهای خودرو حریم خصوصی محسوب نمیشود. (چون قاره آمریکا دیر کشف شده، رسومات باستانیشان نهایتا مال 100 سال پیش است. لطفا سوال نکنید!)
یعنی مردم کانادا اگر داخل خیابان حرف خصوصیشان بگیرد و داخل مغازه به مشورتی نیاز داشته باشند، یا باید گازش را بگیرند و بروند خانه که بتوانند صحبت کنند، یا یک جوری خودشان را لای سیلندرهای ماشین جا بدهند و حرفشان را بزنند و مثلا درباره گران بودن یک لباس شب، یا شبیه بودنش به لباس شب دختر وسطی کاترین خانم اینها بحث کنند. خلاصه قدر داشتههایتان را بدانید، خیلیها همین صندوق عقب را هم ندارند!
و شگفتی سوم و اصل کاری، یک طرفش به ایران بر میگردد. رییس یک کمپانی چینی که در زمان تحریم از ایران نفت میخریده، در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسیده بود: «شما دقیقا نفت رو از کی میخریدین؟» گفت: «بابک زنجانی» در همین لحظه معاون وی وارد شد و گفت: «نه بابا از رضا ضراب میخریدیم». ناگهان مسئول خرید شرکت وارد شد و گفت: «پس اون بنده خدا با لباس نیروی انتظامی که من ازش میخریدم کی بود؟» سرتان را درد نیاوریم، طبق تحقیقات به عمل آمده معلوم شد رییسجمهور وقت کلا یک تعداد مجوز اضافه پرینت گرفته بوده، هر کس رد میشده یکی بهش میداده. تا این لحظه تنها کسی که مجوز فروش نفت نداشته پدر خود بنده است، آنهم چون متاسفانه مسیرش پاستور نمیخورده و از جلوی دفتر رییسجمهور رد نشده! باز بگویید امکانات نیست و در کشور پارتی بازی میشود.
مهرشاد مرتضوى در ضمیمه طنز روزنامه قانون نوشت:
امروز قصد داریم شما را با چند شگفتی جهان آشنا کنیم تا دهانتان باز بماند و حداقل تا قبل از خرید گوشت و مرغ، قدر رفاهتان را بدانید.
شگفتی اول درباره شهر وین اتریش است. آیا میدانید بر خلاف شایعات گستردهای که درباره این شهر و شهرت آن به مهد موسیقی وجود دارد، حال مردم وین از موسیقی به هم میخورد؟ جالب است بدانید دانشکده موسیقی و کنسرتهال این شهر که عدهای ناآگاه برای آن سر و دست میشکنند، اصلا در 70 کیلومتری وین واقع شده و فقط 200، 300 نفر برای بازدید و استفاده از آنها از وین خارج میشوند.
در شروع قرن بیستم، مردم وین که 93 درصد آنها اعلام کردهاند نیازی به کنسرت ندارند (این آمار برای اصفهان تنها 75 درصد است) از شهردار خواهش کردند تمام این مجموعه به خارج شهر منتقل شود و تاکید کردند «فقط صداشون نیاد!» از اینرو، کنسرت هال وین به «خانه شانه تخم مرغی» هم معروف است، چون همه جایش شانه تخم مرغ چسباندهاند که صدا بیرون نرود و مردم اذیت نشوند.
شگفتی دوم در کشور کانادا وجود دارد. بر اساس آداب و رسوم باستانی مردم کانادا، به جز فضای خالی بین سیلندرهای اتومبیل، بقیه جاهای خودرو حریم خصوصی محسوب نمیشود. (چون قاره آمریکا دیر کشف شده، رسومات باستانیشان نهایتا مال 100 سال پیش است. لطفا سوال نکنید!)
یعنی مردم کانادا اگر داخل خیابان حرف خصوصیشان بگیرد و داخل مغازه به مشورتی نیاز داشته باشند، یا باید گازش را بگیرند و بروند خانه که بتوانند صحبت کنند، یا یک جوری خودشان را لای سیلندرهای ماشین جا بدهند و حرفشان را بزنند و مثلا درباره گران بودن یک لباس شب، یا شبیه بودنش به لباس شب دختر وسطی کاترین خانم اینها بحث کنند. خلاصه قدر داشتههایتان را بدانید، خیلیها همین صندوق عقب را هم ندارند!
و شگفتی سوم و اصل کاری، یک طرفش به ایران بر میگردد. رییس یک کمپانی چینی که در زمان تحریم از ایران نفت میخریده، در پاسخ به سوال خبرنگاری که پرسیده بود: «شما دقیقا نفت رو از کی میخریدین؟» گفت: «بابک زنجانی» در همین لحظه معاون وی وارد شد و گفت: «نه بابا از رضا ضراب میخریدیم». ناگهان مسئول خرید شرکت وارد شد و گفت: «پس اون بنده خدا با لباس نیروی انتظامی که من ازش میخریدم کی بود؟» سرتان را درد نیاوریم، طبق تحقیقات به عمل آمده معلوم شد رییسجمهور وقت کلا یک تعداد مجوز اضافه پرینت گرفته بوده، هر کس رد میشده یکی بهش میداده. تا این لحظه تنها کسی که مجوز فروش نفت نداشته پدر خود بنده است، آنهم چون متاسفانه مسیرش پاستور نمیخورده و از جلوی دفتر رییسجمهور رد نشده! باز بگویید امکانات نیست و در کشور پارتی بازی میشود.