اول فرار میکنم تا دنبالم بیاد؛ تو راه یواشکی یه شاخه تیز درختو برمیدارم میذارم تو آستینم و سرعتمو کم میکنم و اجازه میدم بهم برسه وقتی رسید با یه حرکت سریع دستمو تکون میدم تا چوب بیاد تو دستم و با تمام قدرتم چوبو تو قلبش فرو میکنم وقتی مرد جنازشو میکشم میبرم روش تحقیق کنم ولی متاسفانه قبل از تحقیقات یهو بیدار میشم و میبینم خون آشامه با آب قند بالاسرمه
اول لبخند میزنم..... بعد انگار بهم تی تاپ دادن ذوق میکنم.... بعدشم دره دوستی رو باز میکنم اگ اصیل بود ک تهدید میکنم اگ منو تبدیل نکنه پدرشو درمیاره اگرم اصیل نبود مجبورش میکنم منو پیش یه اصیل ببره تبدیل شم....
اول که دیدمش بهش میگم دوربین مخفیه
اگه بود که هیچ میزنم لت پارش میکنم اگه نه واقعا خون اشام بود بهش سلام میکنم حالشو میپرسم یذره که با هم حرف زدیم میگم که من ایدز دارم تو اگه خونمو بخوری ایدز میگیری دیگه بقیشو خودتون فکر کنید ببینید چی میشه
اگه یه اصیل بود ازراه دوستی وارد میشم ازش خواهش میکنم منوبه یه خوناشام تدیل کنه اگه نه که دیگه بهش میگم این بیشعوری تو میرسونه وهمون لحظه یه چوب توقلبش میکنم